جمعه 14 شهريور ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۵۸
ادبيات
Friday.htm

گفت وگو با چيستا يثربي نويسنده كتاب خانم جنيفرلوپز و برخورد نزديك از نوع آخر
درد مشترك
گفت وگو از : مارگريت شاه نظريان
002985.jpg

چيستا يثربي فارغ التحصيل و فوق ليسانس در رشته روانشناسي و دانشجوي دكتراي روانشناسي است. از سال ۶۸ به عنوان اولين منتقد زن در زمينه تئاتر فعاليت خود را آغاز كرد و در نشريات مختلفي چون «گزارش فيلم»،«دنياي تصوير»، و مجله «سروش» به نوشتن مطلب پرداخت و همزمان كار نمايشنامه نويسي را نيز آغاز كرد. اولين كار او عنوان«فردا بهار است، شايد» را دارد كه به كارگرداني اعظم بروجردي سال ۶۹ به اجرا در آمد.او در جشنواره تئاتر فجر در سه دوره موفق به دريافت جايزه اول نمايشنامه نويسي شده است اما كار اصلي يثربي در واقع تدريس است به عنوان ناشر نيز فعاليت دارد. يثربي گاه شعر مي گويد، گاه داستان مي نويسد كه مجموعه اي از آنها اخيراً در كتابي با عنوان «سلام خانم جنيفرلوپز» منتشر شده است.
برخورد نزديك از نوع آخر نيز يكي از نوشته هاي يثربي است كه اخيراً در صحنه تئاتر به اجرا در آمد. متن اين نمايشنامه همراه با متن «زنان مهتابي، مردان آفتابي» در جشنواره بين المللي تئاتر فجر موفق به دريافت جايزه اول شد.

002975.jpg

خانم يثربي در ابتدا بفرماييد دليل اين همه پركاري چيست؟ شما بالاخره نويسنده هستيد، كارگردان يا... فكر كنم فقط بازيگري را تجربه نكرده ايد.
نمي دانم سؤال شما از منظر حسن است يا انتقاد، ولي اولين بار نيست كه با اين سؤال روبه رو شده ام. اولاً از كجا مي دانيد كه پركارم، شايد اين متن ها و اين آثار را سال ها پيش نوشته ام و بعد اينكه پركاري به  نظر من مي تواند يك حسن باشد آن هم در جامعه اي كه انسان ها مدام دارند به سوي افسردگي   مي روند و پركاري اگر به معناي جست وجو كردن باشد و كسي در اين ميان چيزهايي را كه كشف مي كند با ديگران در ميان بگذارد اين خب خيلي خوب است. من وقتي « سلام خانم جنيفر لوپز» را نوشتم آن را كشف كردم و با ديگران در ميان گذاشتم. خيلي از كساني كه اين كتاب را خوانده اند مي گويند بيانگر درد مشترك زن ها است . در اين آخرين كار تئاتري ام نيز يك جور احساس مي كردم دارم درباره درد مشترك انسان ها صحبت مي كنم كه ربطي به زن بودن و مرد بودن هم ندارد.
خانم يثربي نگاه شما به دنيا چگونه است آيا آدمي بدبين و تلخ هستيد؟
من سعي مي كنم كه آدم بدبيني نباشم و فكر مي كنم كه دنياي ما خيلي سعي مي كند با استفاده از برچسب ها و طبقه بندي ها و ايسم ها خودش را كوچكتر كند و به تبع آن نيز ارتباط ها چند صدايي مي شود. در واقع اين كثرت مانع رسيدن ما به وحدت تعاون و در واقع به يك عشق مشترك است. الهام من در نوشتن بر اساس تجربيات خودم به عنوان يك مشاور بوده. حالا كه دقت مي كنم مي بينم روانشناسي به جاي اينكه به تفاوت انسان ها احترام بگذارد، دايم سعي مي كند با طبقه بندي كردن و برچسب زدن كه اين مثلاً ساديسم است، آن يكي مازوخيسم، ديگري سايكوتيك و يا وسواسي و افسرده است و... بپردازد به قول يك روانشناس معروف به نام توماس ساس كه مي گويد: روانشناسي امروز فقط شليك برچسب به طرف آدم ها است و رسالت آن فقط در همين است. من هم مي خواهم بگويم دنياي ما اين توانايي را دارد كه به سمت وسوي سوء تفاهم نرود.
ديالوگ نويسي در اين نوع نمايش ها چگونه است؟ آيا بر اساس بداهه است؟
ديالوگ هاي نمايشنامه هايي كه بر اساس بازي درماني نوشته مي شوند، دقيقاً بايد به شكل بداهه باشد. يعني نه اينكه بازيگران بداهه بگويند، بلكه من نويسنده موقع نوشتن متن آن را بداهه بنويسم. يعني يك بار جاي آرش معتمد متن را نوشته ام، يك بار جاي نسترن سماوات قرار گرفته ام و همين زن همسايه و آن رفتگر. رفتگري كه پيش از اين وجود نداشت و به اجبار هيات بازبيني وارد متن شد. جاي او ما يك شخصيت خبرنگار داشتيم كه در صدا و سيما كار مي كرد و در واقع مفسر بخش اجتماعي بود و قضايا كاملاً به شكل ديگري جلوه پيدا مي كرد.به هر حال وقتي قرار شد كه شخصيت رفتگر را وارد ماجرا كنيم، فكر كرديم كه اين بداهه گويي بايد در زبان رفتگر هم باشد. يعني همه آدم ها به صورت بداهه و بدون فكر كردن قبلي دارند يك مشت جريان سيال ذهن شان را تعريف مي كنند. اصلاً تكنيك متن اين است. حالا چطور ممكن است در جريان سيال ذهن يك مرتبه جمله هاي فرهيخته ادبي در آن به كار برود. مثل، آه آقا شما مي گفتيد...
چطور در نقد و بررسي نمايش اين ظرافت ها و اين تكنيك ديده نشد؟ عجيب نيست؟
براي من جاي تعجبي ندارد اما هميشه اين جمله آقاي محمد رحمانيان در ذهنم است كه وقتي اين كار را ديد، گفت: اين نمايش خيلي جلوتر از زمان خودش است و به خاطر همين درك نمي شود و اين براي من كافي است. نكته اي هم كه هست هر چهار كار من به لحاظ استقبال تماشاگران خيلي موفق بودند شايد به خاطر اين است كه مردم ما دوست دارند نمايشي ببينند كه به لحاظ لحن، نزديك به زبان آنها باشد و حرف دل آنها را بزند و با ديدن آن نياز هاي روحي شان ارضا شود. من در دو شبي كه همراه با تماشاگران به تماشاي نمايش نشستم، آنها در وسط اجرا شروع به دست زدن و تشويق كردند.
در واقع دارند همذات پنداري مي كنند و اين خيلي با  ارزش است.
دقيقاً اين براي من مهم است كه تماشاگر احساس نكند كه به او دروغ گفته ام. نخواسته ام از او هزار و پانصد تومان پول بليت بگيرم و به جاي آن برايش متني قديمي اجرا كنم. من دوست دارم از درد آنها بگويم. اما منتقدها در اين ميان رفتار جالبي دارند. آنها ابتدا هر كار پرفروشي را بد مي دانند ولي بعد از گذشت چند ماه تغيير عقيده مي دهند. مثلاً الان به من مي گويند خيلي عالي بود ولي زمان نمايش اين تئاتر اصلاً چنين جمله اي را نشنيدم. اين نوع اظهار نظرها درباره كار هاي قبلي ام نيز بوده اما هميشه هم برخورد ها دلسرد كننده نيست. سال پيش زمان برگزاري جشنواره تئاتر فجر كنار من يك كارگردان آلماني نشسته بود. زماني كه نمايش مرا ديد آن را آنقدر پسنديده بود كه وسط نمايش گفت براوو. يعني بي آنكه به زبان تسلط داشته باشد موضوع نمايش را درك كرده بود. وقتي از او پرسيدم چه چيز اين نمايش را درك كرديد كه براي شما جذاب بود؟ جواب داد كار شما خيلي شبيه كار جاسمينا رضا بود. پرسيدم مگر كاري به اين شكل را در صحنه اجرا كرده اند؟ گفت نه هنوز اجرا نكرده ما فقط متن آن را خوانده ايم به نام «زندگي ضربدر سه». موضوع داستان زن و مردي تنها در يك آپارتمان است و داستان سه بار و هر بار به گونه اي متفاوت روايت مي شود. وقتي خبرنگاران از جاسمينا رضا مي پرسند كه بالاخره كدام روايت درست است او پاسخ مي دهد، من متن را نوشته ام تصميم گيرنده نهايي شما هستيد. اصلاً نمايشنامه و روايتي موفق است كه وقتي كسي آن را ديد يا خواند، روايت آخر در ذهن او شكل بگيرد. من چقدر خوشحالم كه من و جاسمينا رضا فرانسوي به صورت تصادفي به اين سوژه فكر و آن را تبديل به نمايشنامه كرده ايم. اين ارتباط فرامليتي است و خيلي هم ارزش دارد.
خانم يثربي از برنامه هاي بعدي تان بگوييد؟
در حال حاضر من و خانم سيما تير انداز بر روي يك فيلم تلويزيوني كار مي كنيم. نويسندگي به عهده من است و سيما كارگرداني آن را بر عهده دارد. تهيه كننده هم آقاي عفيفه است. در زمينه تئاتر فكر مي كنم سالي شلوغ را پيش رو دارم. متن هايي را آماده كار دارم كه در اختيار خانم گلاب آدينه، خانم هما روستا، آقاي محمد حاتمي، خانم افسانه  ماهيان، خانم شيوا بلوريان، خانم مهسا مهجور و خانم شهين عليزاده است. خيلي خوشحالم كه اين دوستان و اساتيدم متن هاي مرا مي پسندند.
خودتان قصد كارگرداني نداريد؟
احتمال دارد امسال در جشنواره تئاتر فجر با كارهاي متفاوتي حضور داشته باشم. الان خود را آماده كاري كرده ام با نام« ملكه و مالديني» كه پويا اميني و افسانه ماهيان بازيگران آن هستند و كار ديگري هم به اسم «پرنده باز باغ مادر» را آماده دارم كه بازي پويا اميني در آن قطعي است.
اول بحث گفتم كه پركاري از ويژگي هاي خاص شما است اميدوارم از اين به بعد هم همين طور بمانيد و ادامه بدهيد.
من هم دوباره تاكيد مي كنم نمي دانم اين پركاري حسن است يا عيب اما آنچه كه مي دانم به جز نوشتن و خصوصاً نمايشنامه نويسي راه ديگري براي ارتباط با مردم ندارم و يا بلد نيستم. اين كه اگر ديگران از كارهاي من خوششان بيايد يا نه برايم اهميت چنداني ندارد و مشكل خودشان است. براي من نظر مردم و تماشاگران مهم است. وقتي استقبال گرم آنها را مي بينم مطمئن مي شوم به عنوان كسي كه اين راه و روش را انتخاب كرده - با آنكه هيچ وقت هم به طور مطلق از كارهايم راضي نيستم- معتقدم كه مسير را اشتباه انتخاب نكرده ام. من اميدوارم كه اين الگو هاي بدبينانه باعث و مانع ادامه كار من در تئاتر نشوند واقعاً دوست ندارم كه اين بلا سر من بيايد. مي خواهم كار كنم. ولي خب فكر كنيد امسال كارهاي زيادي براي جشنواره تئاتر فجر ارايه كرده ام. اگر احياناً هيچ كدام از آنها تصويب نشود، شايد باعث سرخوردگي ام شود و كار را ادامه ندهم.البته به هر حال من به كار دلخواهم ادامه  مي دهم، در اين اصلاً شكي وجود ندارد. اما درجه اول اهميت براي من در اين است كه بتوانم و با مردم ارتباط برقرار كنم.

تكريم اهل ادب ارزشمند است
003000.jpg
پنجاه و هفتمين نشست كانون ادبيات ايران با حضور استاد مشفق كاشاني، محمود شاهرخي، دكترقيصر امين پور و جمعي از شاعران معاصر و استادان فرهنگ و ادب فارسي در فرهنگسراي دانشجو برگزار شد.
به گزارش كميته اطلاع رساني نهضت فرهنگي تابستان، استاد مشفق كاشاني با تجليل از استاداني كه از محضر آنها بهره برده بود، و اظهار تاسف از اينكه بسياري از آنها در قيد حيات نيستند، از نحوه آشنايي خود با سهراب سپهري سخن گفت و «سهراب» را مردي نجيب، حساس و هنرمند خواند.
مشفق با اشاره به اينكه سهراب نخستين سروده خود را به نام «كنار چمن» و يا «آرامگاه عشق» در سال ۲۶ نوشت، افزود: من براي نخستين سروده سهراب مقدمه اي نوشتم و همان موقع گفتم كه سهراب يكي از شاعران درخشان آينده خواهد شد كه اين نظر به واقعيت پيوست.در ادامه استاد مشفق  كاشاني به خواندن چند غزل از سروده هاي خود در آخرين مجموعه اش به نام «سيرك» پرداخت كه مجموعه شعرهايي درباره هشت سال دفاع مقدس است.
برپايه اين گزارش،  قيصر امين پور از ديگر شاعران معاصر ادبيات كشورمان، ضمن اشاره به اينكه اوج پرواز بال خيال استاد بيشتر در قالب غزل نمود پيدا كرده است، افزود: البته استاد در انواع قالب ها و فرم هاي شعري تجربه هاي موفقي دارند از قصيده و مثنوي، تركيب بند، دوبيتي، غزل، مثنوي،  چهارپاره و شعر آزاد گرفته تا شعرهاي طنز و في البداهه و به نظر من نكته اساسي و قابل توجه در آثار ايشان اين است كه خيلي ساده و روان و حسي شعر مي گويند.
دكترامين پور با تاكيد بر اينكه در كارهاي ايشان گرايشي به تصويرسازي و تركيبات تازه و تعابير نو وجود دارد و برخي از صاحبنظران زيبايي هاي كار ايشان را در همين تصويرپردازي ها مي دانند، اظهار داشت: به نظر من گرايش ايشان به تصويرسازي و استفاده از تركيبات تازه زيبايي خاص خودش را دارد ولي جاهايي كه از اين صنايع كمتر استفاده كرده زيباتر است و جلوه ديگري به شعر استاد داده است.
استاد محمود شاهرخي از ديگر سخنرانان اين جلسه ضمن اشاره به تاريخ فعاليت ادبي و هنري استاد مشفق و تجليل از مقام ايشان اظهار داشت: تكريم از اهل ادب و دانش در هر مقوله اي بسيار جالب و ارزشمند است و نبايد بگذاريم كه اين عزيزان فراموش شوند و بايد مادامي كه در ميان ما هستند از آنها تجليل شود.
وي در خصوص نحوه آشنايي اش با استاد مشفق كاشاني اذعان داشت: مشفق كاشاني با حفظ سبك سنتي و شيوه كهن، غزل هاي زيبا را با تركيبات تازه درمي آميزد و در غزل سرايي مي توان او را از مشاهير دوران دانست.
در ادامه جلسه آقايان ني داوود،  بهمن صالحي و محمدي نيكو قطعاتي را براي حضار قرائت كردند.

شهر كتاب
ققنوس
كتاب «ققنوس» در مورد پيشخواني ها، نوحه ها، گوشه ها و مرثيه ها در تعزيه نواحي ايران تاليف جهانگير نصري اشرفي توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
موسيقي سنتي در تعزيه، موسيقي مذهبي و آييني در تعزيه، پيش خواني، نوحه، تعزيه، پيش خواني در تعزيه، نغمات بومي در الحان تعزيه از جمله فصول اين كتاب هستند. همچنين در اين كتاب تعزيه خواناني از استان هاي گيلان، قزوين، لرستان، طالقان، سمنان، بوشهر، هرمزگان، زنجان، آذربايجان، اصفهان، مازندران، خراسان و استان مركزي معرفي شده اند و در پايان نيز مجموعه اشعار پيش خواني ها، نوحه ها و گوشه ها و مرثيه ها آورده شده است.به گزارش روابط عمومي انتشارات سوره اين اثر ماحصل تحقيقاتي است كه سال هاي ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ از شبيه خواني هاي هفده منطقه اي كشور ضبط، ثبت و طبقه بندي شده است. توجه اصلي در اين اثر معطوف به نغماتي است كه از قدمت و قوام لازم برخوردارند و يا به نوعي تحت تاثير موسيقي بومي قرار گرفته و يا عيناً از اين دسته موسيقي برداشت شده اند. برهمين اساس نمونه هاي واحد يا متنوعي از پيش خواني ها (پيش آوازها)، مقام ها، ريزمقام ها و همچنين گوشه هايي از موسيقي سنتي در تغزيه كه به نوعي از موسيقي به اصطلاح «مقامي»، نواحي و محلي ايران متاثرند، انتخاب شده است.كتاب ققنوس به همت واحد موسيقي حوزه هنري در ۱۶۴ صفحه وبا قيمت ۹۰۰تومان در اختيار علاقه مندان قرار گرفته است.

لوين آراگون
002990.jpg

عشق بازي مي كنم با نام او عنوان نمايشنامه اي است كه براساس كتاب «مجنون الزا» اثر لويي آراگون كه توسط محمود شاه حسيني نوشته شده است.
لويي آراگون شاعر نامدار فرانسوي مجنون الزا را كه حاصل دوران پختگي كار اوست طي پنج سال تحقيق در متون تاريخي و فرهنگ اسلامي و ترجمه هاي آثار ادبي ايران زمين همچون يوسف و زليخا به رشته تحرير درآورد و او مجنون الزاي خود را به ليلي و مجنون جامي پيوند زد و مجنون را به دنبال گمشده اش به غرناطه كشاند و باب جديدي را در فرهنگ اروپا گشود.
اين نمايشنامه در هشت صحنه تنظيم شده و نظامي گنجوي «عبدالرحمن جامي»، كريستف كلمب، مجنون، امير خسرو دهلوي و لويي آراگون از شخصيت هاي اصلي آن به شمار مي آيند.
اين كتاب در ۱۷۶ صفحه با مقدمه حامد فولادوند توسط انتشارات جامي منتشر شده است.

فيلمنامه ديوانه اي از قفس پريد
002995.jpg

متن كامل فيلمنامه «ديوانه اي از قفس پريد» نوشته احمد رضا معتمدي از سوي انتشارات « اگه سازان» همزمان با نمايش عمومي فيلم منتشر شد.
احمدرضا معتمدي فارغ التحصيل كارشناسي ارشد فلسفه غرب از دانشگاه تهران است كه در سال هاي ۵۶ تا ۶۴ پژوهش در فلسفه شرق را نيز دنبال كرده است. او مولف و مترجم چند اثر درحوزه فلسفه و مباني تئوريك از جمله مباني هنر موعود پايان فلسفه « مارتين هايدگر » است. در اواخر دهه ۶۰ نيز چند تله تئاتر را براي تلويزيون كارگرداني كرده و فيلم هاي «هبوط» ،«زشت و زيبا» و« ديوانه اي از قفس پريد» را به عنوان نويسنده و كارگردان دركارنامه دارد.گزارش توليد فيلمنامه عوامل فيلم ، احمدرضا معتمدي در يك نگاه،گفت وگو با احمدرضا معتمدي و آلبوم عكس هاي فيلم بخش هاي مختلف اين كتاب است كه در ۱۴۲ صفحه با بهاي ۱۴۰۰ تومان منتشر شده است.ديوانه اي از قفس پريد جايزه بهترين فيلم بيست ويكمين جشنواره فيلم فجر را نيز به خود اختصاص داده است.

ترجمه مي تواند خلاقيت را از نويسنده بگيرد
افرادي كه مي توانستند با استفاده از خلاقيت خود نويسنده بزرگي شوند با روي آوردن به ترجمه، تنها تبديل به يك مترجم متوسط شده اند.
«ابراهيم اقليدي» مترجم، با بيان اين مطلب افزود: در جامعه امروز مترجمين را بيشتر از نويسندگان تحويل مي گيرند به همين خاطر بعضي از نويسندگان به ترجمه روي آورده اند.
وي گفت :عده اي تنها براي ماديات اقدام به ترجمه آثار ادبي و هنري مي كنند و متاسفانه بعضي از ناشران نيز بدون هيچ  انگيزه فرهنگي اقدام به چاپ كتاب هايي مي كنند كه ارزش فرهنگي و ادبي ندارند. بايد معيار هاي ترجمه براي ناشران مشخص شود تا هر اثري ترجمه و وارد بازار نشود. من با اين حرف كه مي گويند كيفيت ترجمه پايين آمده است موافق نيستم، بهتر است بگوييم تعداد زيادي از مترجمان، استاندارد ترجمه را رعايت نمي كنند. از طرفي نمي توان توقع داشت تمام آثاري كه ترجمه مي شود خوب و مورد قبول همه مخاطبان و كارشناسان باشد. درست نيست اگر يكي از آثار مترجم ضعيف بود بگوييم او مترجم خوبي نيست.وي درباره صدمات ترجمه هاي ضعيف، گفت: ما دو نوع مخاطب داريم، اول مخاطب خاص يا خواننده حرفه اي و دوم، مخاطب عام كه هيچ توجهي به كيفيت اثر ندارد و تنها مصر ف كننده محسوب مي شود. براي مثال تعداد زيادي از ترجمه هاي كتاب«هري پاتر» از كيفيت خوبي برخوردار نيست ترجمه هاي بازاري بلند مدت نيست و بيشتر خوانندگان عام را شامل مي شود. اين ترجمه هاي بد مي تواند به زبان فارسي نيز صدمه بزند.

كتاب
002980.jpg
جادوي ادبيات
سومين جلسه ريخت شناسي آثار پيشكسوتان داستان با موضوع نقد و بررسي آثار «محمود دولت آبادي» از سوي خانه داستان ايران با حضور «محمد بهارلو» و «حسن مير عابديني» در فرهنگسراي بانو برگزار شد.
به گزارش كميته اطلاع رساني نهضت فرهنگي تابستان،« محمود دولت آبادي» نويسنده معاصر؛ اشتياق براي نوشتن را اتفاقي دانست كه در دوران كودكي او افتاده است و گفت: كودكي ام تقليد بود، در آن سال ها به مدت ۵ تا ۶ ماه عازم عتبات عاليات شديم. در مسير حركت با اهالي مختلف ولايات ايران صحبت مي كردم و چون قصد نوشتن نداشتم به تقليد اصوات و لهجه هاي شيرين مردم هر منطقه مي پرداختم. دولت آبادي با بيان اينكه در كودكي علاقه زيادي به شنيدن قصه هاي بزرگتر ها داشتم، اضافه كرد: پدرم كه اين علاقه را فهميده بود در هر سفر كتابي تهيه مي كرد، يادم هست يكي از اين كتاب ها را از كنار صحن امام رضا (ع) خريده بود.
نويسنده رمان سه هزار صفحه اي « كليدر» ادبيات را جادوي غريب خواند و براي جوانان آرزو كرد گرفتارش نشوند چرا كه براي نويسنده جانفرسا خواهد بود.
وي علاقه مندي به ادبيات را طبيعي و اتفاقي دانست و افزود: من قصد نوشتن نداشتم، حسي بود كه نسبت به لحن و از كودكي خود داشتم و بعد ها احساس كردم كه بايد احساسات من در متن جاري شود.
دولت آبادي با معرفي پدر خويش، كه مردم عادي او را حكيم مي گفتند، اظهار داشت: پدرم تنها چند ماه مكتب رفته بود با اين حال علاوه بر قرآن و حافظ، شعرهاي سعدي و فردوسي را دلنشين مي خواند و در هر جا لازم بود از ابيات آن به عنوان ضرب المثل نيز استفاده مي كرد.
وي تاكيد كرد اگر عشق به زبان نداشته باشيد محال است عمر خود را صرف نوشتن كنيد و هر روز با دشواري بيشتري مواجه شويد.
خالق رمان سه جلدي «روزگار سپري شده مردم سالخورده» خاطر نشان كرد: يكي از شانس ها يا بد شانسي هاي من طي نكردن مدارج عالي دانشگاهي بود، چون همواره در مسيري كه طي كرده ام معلم خود بوده ام .
محمود دولت آبادي در پايان با اشاره به مثل پدرش كه « بلبل هفت تخم مي گذارد اما تنها يكي از آنها آواز خوان مي شود.» افزود: اين بسيار طبيعي است كه همه در هنرهاي مختلف نفر اول نباشند و نبايد اين امر طبيعي موجب ناراحتي نويسندگان جوان شود وي با تاكيد بر اينكه نويسنده بايد گوش بسيار شنوا و چشمي بسيار تيز بين داشته باشد، تصريح كرد: وقتي شروع به نوشتن كرديد احساس مي كنيد بايد ياد بگيريد.
پيش از سخنان محمود دولت آبادي، حسن  مير عابديني به فرم و صورت داستان هاي دولت آبادي اشاره كرد و محمد بهارلو درباره ويژگي هاي زباني و عنصر داستان سرايي به بيان ديدگاه خود پرداخت.

هنوز داستان ارزشمندي نداريم
مسائل موجود موجود در سينما به داستان نويسان اجازه حضور در اين حيطه را نمي دهد اما خوشبختانه تئاتر هنوز به اين مرحله نرسيده است و مي توان با ايجاد همكاري ميان دو قشر نويسندگان و هنرمندان تئاتر به نتايج بهتري رسيد.
رضا رهگذر نويسنده معاصر در گفت وگويي با امور رسانه اي دهمين جشنواره تئاتر دفاع مقدس با بيان اين مطلب افزود: تفاوت تئاتر و سينما با داستان اين است كه اين هنر ها هنرهاي مركب هستند و براي آفرينش آنها بايد يك سلسله عناصر كنار يكديگر قرار بگيرند، كه بخش مهم آثار را قصه اثر تشكيل مي دهد. وي گفت: در اين زمينه مشكل اساسي متن است و گرنه در مورد عناصر ديگر تئاتر مثل بازيگري مشكل جدي نداريم. اگر نويسندگان متون نمايشي با داستان نويسي بيشتر آشنا بودند قطعاً قضيه فرق مي كرد. وي تاكيد كرد: بايد پيوند محكمي ميان داستان نويسي و نمايشنامه نويسي به وجود بيايد، كه متاسفانه متوليان امر يا به اين مسئله توجه نكرده اند، يا نخواستند و يا نتوانسته اند پيوند لازم را ميان اين دو مقوله به وجود بياورند و به همين جهت ضعف هاي ما برطرف نشده است. رضا رهگذر داستان نويس معاصر گفت:  هنوز مدت زمان زيادي از وقوع جنگ نگذشته است و ما نبايد نگران به وجود نيامدن آثار جهاني در اين زمينه باشيم و طي سال ها اگر تنها يك اثر ارزشمند در اندازه هاي شاهكارهاي جهاني هم داشته باشيم كفايت مي كند. وي تصريح كرد: در حال حاضر، ادبيات دفاع مقدس به صورت بخش پر رنگي از ادبيات ما وجود دارد اما طبيعي است در كشوري كه مرتب مسايل جديد حادث مي شود و مسايل قبلي را تحت الشعاع قرار مي دهد، ديگر دفاع مقدس مسئله اول جامعه ما نباشد. وي همچنين افزود: شاهكارهاي ادبي قابل پيش بيني نيستند و تنها مي شود به وجود آمدن آنها را تسريع كرد. به هر حال نسبت به امكانات و توانايي هاي ما، ادبيات داستاني دفاع مقدس سعي خودش را كرده است. رضا رهگذر گفت: حتي در تمام دنيا شاهكارهاي ادبي بعد از ده ها سال به وجود مي آيند كه تعدادشان هم انگشت شمار است. اگر بخواهيم با ديدگاه كمال مطلوب به قضيه نگاه كنيم، طبعاً هنوز شاهكاري در عرصه داستان دفاع مقدس نداريم اما آثار ارزشمند متعددي داريم.

|  ادبيات  |   ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   رسانه  |   زمين  |
|  شهر  |   عكس  |   كتاب  |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |