مصاحبه با دادكان، رئيس فدراسيون فوتبال- بخش پاياني
مي خواهم چيزي بگويم اگر نيست، بگوييد آقاي دادكان اينطور نيست، خدا شاهد است مي پذيرم
اين ذهنيت پيش آمده كه دادكان انتقادپذير نيست در اين مدت يكسال و چند ماهي كه من بالاي سر تيم ملي بوده ام كدام مشكل را از بازيكنان ديده ايد
عكس ها:محمد رضا شاهرخي نژاد
امير حسين ناصري-هومن كواكبي
اغلب صحبت هاي محمد دادكان، رئيس فدراسيون فوتبال، در مصاحبه شماره قبل مربوط به مطبوعات بود. او حرف هاي گذشته اش را كمي بازتر و شفاف تر بيان كرد. در اين شماره هم اغلب پرسش و پاسخ ها مربوط به مطبوعات، عملكرد آنها و ديدگاه عمومي فدراسيون نسبت به آنهاست. دكتر دادكان موضع خود را نسبت به مطبوعات تغيير نمي دهد. او همچنان اصرار دارد كه مطبوعات از عوامل بازدارنده در فوتبال به حساب مي آيند.
من فكر مي كنم يك عامل مهمش خواست مردم است. بايد قبول كرد كه توقع مردم هم از ورزش پايين آمده، شما خودتان گفتيد كه خبر تصادف فلان بازيكن خيلي پرفروش تر از فلان كار تحقيقي و علمي است.
قبول دارم. اما اين موج را خودتان به وجود آورده ايد. امروز اين موج خودمان را هم مي برد. بس كه خوراك بي محتوا داده ايم. ديگر جوان ورزشي خوان دنبال تحليل خوب نيست، او از شما مطلب بي محتوا مي خواهد. ما خودمان اين كار را كرده ايم. آقاي اشميت كه از نظر مربيگري كه خودم هم معتقدم در آن سطح نبود تا به پرسپوليس بيايد ولي يكسري حرف هاي خوبي مي زد. مي گفت در آلمان يك روزنامه مثل اين چيزي كه در ايران هست، وجود ندارد. در آلمان كسي نمي تواند اينطوري بنويسد. در آلمان ۲ يا ۳ تا روزنامه هم بيشتر نيست.
نداريم، اصلاً در آلمان روزنامه ورزشي نداريم. اتفاقاً در همان آلمان روي جلد يكي از نشريات معتبر ورزشي شان، پس از باخت تيم ملي حدود يكسال يا يكسال و نيم پيش ديدم كه لباس تيم ملي آلمان را تن سوسيس كرده بودند. نشريات ما چنين كارهايي مي كنند؟
از شما ممنونم كه كامل توضيح دادي. شما گفتي بعد از باخت تيم ملي اين كار را كردند. لباس ما قبل از بازي تن سوسيس است. تفاوت ما با آنها همين جا است. حرف هاي من را قبول كنيد، اگر اينطور كه مي گويم نيست، همين جا به خودم بگوييد. شما برويد روزنامه هاي پيش از مسابقات آسيايي بوسان را يكبار مرور كنيد. بخوانيد و ببينيد كه چه براي تيم ملي نوشتند. سر برانكو را ببريد، برانكو را نگذاريد برود، برانكو را اخراج كنيد، مربي ايراني بياوريد. حتي با دو اسم بزرگ براي من نوشتند كه امروز بايد برويد، علي پروين و محمد مايلي كهن را بياوريد. ببينيد برانكو را چه كار كردند. حالا اينها كجا هستند؟ تيم ملي در تبريز است و قهرمان جام L.G شده. از جام L.G تا رفتن ما به بوسان ۱۰ روز وقت است. من از شما خواهش مي كنم. كار روزنامه نگاري اين است كه كسي برود اين مطالب را دربياورد و كنار هم بگذارد. مطالب حالا را هم بگذارد كنار آنها. شما به پيش از رقابت هاي مقدماتي جام جهاني مراجعه كنيد و ببينيد كه با بلاژويچ چه كار كرده اند. اولين بازي ما با عربستان در تهران بوده. ببينيد ۱۰ روز قبل از بازي، بلاژويچ را چه كار كرده اند. اين بوي واسطه گري و دلالي نمي دهد؟ كه تيم ملي كشور آلمان باخت بعد آن كار را كردند. اينها صبر نمي كنند تيم ملي ببازد بعد هر كار دلشان خواست بكنند. بعد چه كساني؟ اينها واقعاً مي خواهند به فوتبال خدمت كنند؟ اينها را مي گويم كه مسئولين بيدار شوند. امروز من مي روم. مال من كه نيست، ۱۰ روز ديگر، ۲۰ روز ديگر، يك ماه ديگر. من هم مي روم و يكي ديگر مي آيد. همانطوري كه ۲۲ و ۲۳ نفر رفته اند و يكي ديگر جايشان را گرفته. اما اين يك هشدار براي مسئولين است.
|
|
مسئوليني كه شما مي گوييد چه كساني هستند؟
همه مملكت. از صدر آن، آقاي رئيس جمهور گرفته تا وزير ارشاد و رئيس سازمان تربيت بدني.
شايد يكي از مشكلات ما اين باشد كه مسئولين درجه اول مملكتمان مثل رئيس جمهور هيچگاه به فوتبال به عنوان پديده تاثيرگذار اجتماعي ارزش قائل نشده اند برخلاف ديگر كشورها مثل فرانسه كه ژاك شيراك، رئيس جمهورش مي رود و بازي تيم ملي اين كشور را از نزديك مي بيند. شايد آنها حق داشته باشند ولي واقعيت اين است كه آنها حتي از اطراف استاديوم هم نمي گذرند.
من مي دانم كه آقاي خاتمي خيلي هم فوتبال را دوست دارد.
دوست دارد ولي...
هم دوست دارند و هم علاقه ولي شما جو را هم در نظر بگيريد. مي گوييد ژاك شيراك مي آيد توي استاديوم بازي تيم ملي فرانسه را مي بيند. آيا ما آن فرهنگ را داريم؟ روزنامه هاي آنها كاري كرده اند كه زمينه براي حضور رئيس جمهور به عنوان يك تماشاگر در استاديوم آماده شود، ولي ما چطور؟ جو آنقدر ناهموار و نامناسب است كه ببخشيد اگر قرار باشد يك مقام مملكتي را براي بازي دعوت كني، نمي توانيد چون بخش ناهنجارش بيشتر از هنجارش است. بپذيريد، آقاي رئيس جمهور، آقاي وزير يا آقاي رئيس سازمان تربيت بدني بايد در شرايط مناسب به اين محل بيايند. ابتدا بايد جو در روزنامه ها مساعد شود. آقاي وزير ارشاد. من مي خواهم بگويم آقاي مسجدجامعي، شما يك نفر را مامور كن، ببين در اين روزنامه ها چه مي نويسند. چه چيز آن به درد فوتبال مي خورد. روزنامه اي كه بحث فوتبال مي كند، چه مطلبي مي نويسد كه به درد فوتبال بخورد؟ همين امروز برو تيترها را بخوان، همه دروغ...
شما تاكنون پيشنهادي داده ايد؟
۱۰ بار. در تلويزيون، در روزنامه.
به شخص آقاي مسجدجامعي چطور؟
نه به طور مستقيم ولي از طريق راديو و تلويزيون، ۱۰ بار. خدا شاهد است. گفتم جناب آقاي مسجدجامعي، شما بيا يك گروهي را مشخص كن، ببين روزنامه هاي ورزشي چه مي نويسند كه به درد ورزش بخورد. آقا نمي خواهيم بيايند و بنويسند كه به جاي ورزش صبح تا شب دينداري كن. نه حداقل كاري نكنند كه بچه ها از خانه ها فراري شوند. اين همه مشكلات را هم به وجود نياورند. درگيري به وجود نياورند.
شما معتقديد بايد واقعيت ها را نوشت و...
بايد واقعيت ها را نوشت و كمك كرد.
بله. ولي آيا مي دانيد طيف بزرگي از واقعيت هاي فوتبال هم وجود دارد كه نمي شود نوشت؟
مثلاً؟
به طور مثال مي خواهيم آناليز كنيم كه چرا فلان دوره تيم ملي نتيجه نگرفت. يك بخش اش را مي گوييم مطبوعات مقصر بوده اند ولي بخش هايي هم نبوده كه مقصر افراد ديگري باشند؟ بازيكن ما مشكل نداشته؟ آيا بازيكن ما شب قبل از بازي در هتل مشكل نداشته؟ البته ما معتقديم الان شرايط بهتر شده و منكر اين مسئله نيستيم.
اينها را كه نوشته ايد. نمي توانيد بگوييد ننوشته ايم. همه را نوشته ايد. اسم نبريم، همان بازيكن جوان استقلال اين همه در مورد او نوشتند، تخريب اش كردند، واقعيت ها بود ولي آيا در جهت بازگشت آن بازيكن بود؟ نه. باز هم مي خواستند آن بچه را بيشتر غرق اش كنند. دلم سوخت. صدايش كردم و خودم دنبال كارش رفتم. چرا؟ چون او در يك معادلاتي سوخت. چه كسي از سر دلسوزي در مورد او مطلب نوشت؟ مطلب زديم كه روزنامه مان فروش برود. مطلب نزديم كه او اصلاح شود. آن بچه متنفرتر شد. يعني واقعيت را هم كه نوشتيد باز هم با قلم منفي بود.
شما در مورد آوردن مربي خارجي به مشكلاتي اشاره كرديد كه نمي توان گفت. آيا واقعاً مي شود تمام واقعيت ها را نوشت؟
نه. خودم معتقدم نمي شود. اما اينطور واقعيت ها به ندرت اتفاق مي افتد. مي خواهم چيزي بگويم اگر نيست بگوييد آقاي دادكان اينطور نيست. خدا شاهد است مي پذيرم. اين ذهنيت پيش آمده كه دادكان انتقادپذير نيست. مي خواهم يك چيزي بگويم. در اين مدت يكسال و چند ماهي كه من بالاي سر تيم ملي بوده ام، كدام مشكل را از بازيكنان ديده ايد؟
ما منكر كم شدن و حتي برطرف شدن چنين حواشي اي نيستيم.
خب، يك نفر مثال بياورد. برگرد به يكسال قبل از آن. هر روز بازيكن تيم ملي صفحه اول روزنامه ها نبود؟ من فلان كار را مي كنم، من يقه بلاژويچ را مي گيرم، مي روم اين كار را مي كنم، علي دايي اين حرف را به من گفت و... شما در اين مدت چنين چيزي ديديد؟
البته شما قبول داريد كه خوراك مطبوعات را افراد داخل همين فوتبال يا ورزش مي دهند؟ به طور مثال وقتي شما با توجه به مشكلاتي كه عنوان شد نتوانستيد سر موعد دلخواهتان مربي خارجي بياوريد، آقاي كفاشيان صحبت كردند، فلان مسئول صحبت كرد و...
خب. آقاي كفاشيان فرداي همان روز تكذيبش كردند و گفتند كه من چنين حرفي نزده ام. چرا اين را نمي گوييد. پس آقاي كفاشيان نگفته. كنار نامه اي هم كه به ما داد نوشت كه من چنين مطالبي نگفتم.
ما خيلي در مورد مطبوعات صحبت كرديم ولي فكر مي كنيد چه كار مثبتي كرده اند؟
آنهايي كه هميشه مثبت بوده اند به روند گذشته شان ادامه داده اند ولي بقيه هم به روند سابق خودشان هيچ كار مثبتي براي فوتبال نكرده اند.
هيچي؟
هيچ. حتي يك درصد هم. يك نفر بنويسد، آقا ما ۶، ۷ تا روزنامه اين كار مثبت را كرده ايم. من معتقدم كه فوتبال ما نيازي به اين مطبوعات ندارد. اگر اينها نباشند فوتبال رشد مي كند. اگر دو تا روزنامه داشته باشيم، قول مي دهم تيم ما به جام جهاني و المپيك مي رود. جوانان، دنبال انحراف نمي روند، ورزشكار سالم تر است، مشكلات عديده اي كه در بخش ورزش در اجتماع هست وجود ندارد. تمام مشكلات ما از اين روزنامه ها است.امروز مي بينيم ورزشكار سر و دست مي شكند كه عينكش فلان طور باشد، فلان تيپ را بزند تا عكسش صفحه اول روزنامه باشد.
اگر همان جواني كه شما معتقديد منحرف مي شود، بيايد روزنامه ورزشي را با تمام شرايطي كه شما گفتيد بخواند، جدولش را حل كند بهتر نيست. بهتر از اين جهت كه پي انحرافات ديگر نرود. حال به زعم شما اين روزنامه را هم از او مي گيريم. چه به جايش مي دهيم؟
هيچي. جاي آن وجود دارد.
همه كه اين امكان را ندارند بروند استاديوم. از فلان شهر در استان خراسان كه نمي شود بيايد تهران بازي پرسپوليس يا استقلال يا تيم ملي.
من حاضرم در يك ميزگرد بنشينم، البته با روزنامه ها. بيايند و بگويند كدام مطلب شان به درد فوتبال مي خورد. هيچي. اينكه مي گوييد آن جوان مي خرد، جدولش را هم حل مي كند ولي به انحرافات ديگر كشيده نمي شود، من مي گويم آنها مي توانند همه روزنامه را جدول كنند.
خب چرا فرض محال مي گيريم. اينطور آن جوان ديگر روزنامه را نمي خرد.
مي دانم. به خاطر آن تيترها مي خرد كه جدولش را هم حل كند.
قاعدتاً نمي توانيم به يكباره فضا را تغيير دهيم.
امكان دارد فردا من نباشم ولي آينده مشخص مي كند ما از اين حرف ها قصد داشتيم براي خودمان كلاهي بدوزيم يا دلمان سوخته كه گفتيم. گوش هايمان كم شنوا شده. امروز بگوييم جوانان ما از اين روزنامه هاي ورزشي چه چيزي عايدشان مي شود؟ من كه با اين جسارت مي گويم آنها هيچ كمكي به فوتبال نكرده اند. نمونه اش را بگويم. اينها شش ماه كارشان را تعطيل كنند، ببينيد فوتبال جام جهاني و المپيك مي رود يا نه. اينها چرا مي گويند تيم ملي ما با بلاژويچ به جام جهاني نرفت، بگويند ما نگذاشتيم. جام جهاني نرفت چون محمد مايلي كهن...
شما آنقدر كوبيديد تا به مقصودتان رسيديد. همين كه گفتم، گوش هاي كم شنوا هم نخواستند پنبه را در بياورند. برسند به اينكه اين روزنامه ها چه تيتر مي زنند؟ يكي از روزنامه نگاراني كه من به او اعتقاد دارم، از اتوبوس خبرنگاران در بوسان جا مانده بود. آمد و گفت من با شما بيايم؟ گفتم تحت هيچ شرايطي شما را سوار نمي كنم. با اينكه خيلي هم دوستش داشتم. من از او عذرخواهي كردم و گفتم ببخشيد، من كه دلم نمي خواهد چنين كاري با شما بكنم. تو هموطن من هستي و مي داني دوستت دارم ولي شما هاييد كه براي تيم حاشيه مي سازيد. تو نيستي ولي وضعيت اين گونه است. ما در كارمان دو نوع استرس داريم يا منفي يا مثبت. اگر استرس مثبت تلقين شود تيم موفق تر است. اين كار روزنامه ها استرس منفي وارد مي كند يا مثبت؟ در غير اينصورت چه كسي بدش مي آيد درگروهش خبرنگاراني باشند كه روحيه تيم را بالا ببرند؟ متاسفانه همه به دنبال اين هستند كه از تيم خبري بيرون بكشند. تيم ۱۱ نفر بيشتر نمي تواند باشد. ۱۱ نفر ديگر كه بيرون هستند بالطبع به نوعي ناراحتند و آمادگي اين را دارند كه ناراحتي شان را بروز دهند.
يكي از دوستان پرسيد آقاي دادكان مي داني چرا تيم موفق شد؟ گفتم شايد. گفت بنشين بازي ايران - ژاپن را تماشا كن. وقتي داور سوت پايان بازي را كشيد ذخيره ها چطور دويدند تا به بازيكنان داخل زمين تبريك بگويند. هميشه اينطور بوده؟ اين جو كي در تيم ملي ما بوده؟ مهمترين ابزاري كه ما آنجا داشتيم اين بود كه تيم يكدست شده بود.
از اين بحث خارج شويم. شما هنوز هم حاضريد از صفايي فراهاني انتقاد كنيد؟
من زماني كه در فدراسيون بودم يك روز انتقاد كردم، فردا صبح اش آقاي فراهاني من را صدا كرد و گفت كه با مايي يا ...
گفتم فرقي نمي كند. حقيقت را بايد بگوييم. آقاي صفايي نقاط مثبت زيادي داشت ولي مگر مي شود آدم نقطه منفي نداشته باشد؟
چرا ايراد هايي در زمان ايشان بوده كه امروز بايد اصلاح شود؟
من البته دوست داشتم ايشان مي ماند و من در كنارش كارم را انجام مي دادم. اين را كه مي خواهم بگويم نقطه منفي نبود ولي ايشان كمي اشرافشان روي آن كم شده بود. آن هم تيم هاي ملي بود كه از همين بخش هم ضربه خوردند.
فقط همين؟
چند مورد ديگر هم بوده. خيلي ريز است. آقاي صفايي به خاطر چه استعفا داد؟ به خاطر تيم هاي ملي.
چه مشكلاتي بودكه بايد اصلاح شود، غير از مطبوعات و حواشي؟
كسي كه مدير تيم ملي بود نمي توانست تيم را اداره كند.
چرا شما در مقابل آقاي رنجبر چنين اعتقادي داريد و ايشان اعتقادات ديگري كه همه مي دانيم؟
آقاي فراهاني به اين نتيجه رسيده بود كه اين اشكال در تيم ملي وجود دارد. تغيير هم داد. اينطور كه وقتي آقاي فراهاني رفت من اين كار را بكنم.
چه كسي جاي ايشان آمد؟
عملاً من.
ولي ايشان كنار تيم ملي بودند.
من دوست نداشتم اسم آقاي رنجبر را ببرم. ايشان براي من قابل احترام هستند ولي خب آقاي فراهاني به اين نتيجه رسيده بود كه تيم جمع نمي شود. وقتي تيم جمع نشود مشكل به وجود مي آيد.
چرا ايشان در استفاده از برخي افراد به چنين بن بستي رسيدند؟
مثلاً چه كسي؟
آقاي فراهاني.
در مورد چه كساني؟
مثلاً همين آقاي رنجبر.
آقاي صفايي روي انتخاب اوليه اش عجله كرده بود. اين يك جاي اساسي است. ببينيد اين جا يكي از مواردي است كه آدم را مي زند زمين. اصولاً دو جا مشكل ساز است يكي تيم ملي و دوم برگزاري مسابقات. حساس ترين نقاط فدراسيون همين جاها هستند. آقاي صفايي از طريق تيم هاي ملي لطمه خورد. به خاطر اينكه تيم اميد باخت، بزرگسالان باخت، جوانان برايش مشكل صغر سني به وجود آوردند و ... طوري شد كه خدمات شايان ايشان تحت تاثير نتايج تيم ملي قرار گرفت. آقاي صفايي فراهاني به فوتبال خدمت كرد. حتي اگر خاطر تان باشد گفت كه من از دست مطبوعات ورزشي دارم مي روم.
ايشان با جوي كه عليه اش بود مقابله نكرد. يكي از مشكلات ديگر فدراسيون فوتبال، در زمان هاي مختلف اين بوده كه هميشه قائم به فرد بوده. به نظر من يكي از اشكالات آقاي صفايي هم همين بوده يعني اگر۲ ماه مي رفتند مسافرت، فدراسيون فوتبال به هم مي ريخت. حالا يا سازمان نداشته يا آدم هاي گنجانده شده در پست هاي مختلف توانايي لازم را نداشتند. فكر مي كنيد چيدمان افراد در فدراسيون شما مناسب حركت براي سازماني شدن فوتبال است؟
اگر بگويم خوب است، حرف درستي نزده ام. به نظر من وقتي مدير به جايي مي رود اگر قرار باشد كل سيستم را به هم بريزد كه نمي شود. اگر هم بخواهد با آن سيستم قبلي بسازد مشكلاتي برايش درست مي شود. به طور مثال اگر بگويم براي روابط بين الملل، كميته مسابقات و سازمان ليگ آدم هاي ديگر مي خواهم بياورم، مشكل مي شود. فردا مي گويند چرا فلاني رفت. اين از اختيارات مدير است. آقاي صفايي فراهاني ۶۰ نفر را كنار گذاشت.
در كل زمان بودنش؟
در طول دو سال اولش. ببينيد به اندازه يك نفري كه ما گفتيم برو، اينقدر نوشتند؟ ۶۰ نفر، مي خواهيد تك به تك نام ببرم، مجموعه همه مربيان را ببينيد چند بار تغيير دادند.
باز هم مي گويم اين يكي از مشكلات ماست كه فوتبال ما قائم به فرد است، يعني اگر يك نفر مي رود، كل سيستم تغيير مي كند.
نه كل سيستم تغيير نمي كند. الان آقاي صفايي فراهاني رفت. من به كارش اعتقاد داشتم، چه سيستمي را تغيير دادم؟
الان چقدر كار فدراسيون قائم به حضور شما است؟
من نمي توانم بگويم آقاي فراهاني كه حدود ۶۰ نفر را تغيير داد، قائم به فرد بود. ببينيد اول كه آمدند آقاي ويرا و گروهش را كنار گذاشتند، آقاي ايويچ و چند نفر ديگر آمدند وسط كار آقاي طالبي و گروه ديگري آمدند. بعد از ايشان آقاي پورحيدري و چند نفر ديگر آمدند. دوباره آنها رفتند و آقاي طالبي آمدند. آقاي طالبي بعد از جام ملت هاي ۲۰۰۰ لبنان رفتند، گروه بلاژويچ آمدند، آنها رفتند، برانكو آمد و...
همه شان را كه كنار نگذاشتند؟
مثلاً چه كسي؟
آقاي طالبي يا آقاي پورحيدري خودشان رفتند. بلاژويچ هم همين طور، تنها شايد ايويچ بركنار شد.
خب اگر اينها جا داشتند و يا شرايط ماندن داشتند كه نمي رفتند. شما چرا نمي خواهيد واقعيت را بپذيريد؟ به آقاي پورحيدري مي گويند برو، مي گويد من مي روم استقلال. آقاي پورحيدري اگر اينجا جا داشت كه نمي رفت. به بن بست مي رسند، جدا مي شوند ولي اين جدا شدن محترمانه است. آقاي طالبي كه به خاطر مربيگري از آمريكا به ايران مي آيد، به همين راحتي قيد تيم ملي را مي زند و مي خواهد برگردد؟ از آنجا آمده اينجا كه مربي باشد. مي رود به بن بست مي رسد، در جام جهاني مشكلاتي پيش مي آيد، مي رود. حالا بياييم در فدراسيون فوتبال. مي بينيم دبيرش عوض مي شود. كميته داورانش عوض مي شود، حسابدار، بخش جوانانش هم همين طور. حالا در دوره ما فقط آقاي ترابيان استعفا مي دهد و مي رود كه ما به او حكم نداده ايم، از قبل بوده، مي نويسند رفت. رفت كه رفت.
اگر شما حكم اش را لغو نكرده ايد يعني مايل به ادامه همكاري بوده ايد.
بله.
يعني يك جور حكم جديد.
نه. يعني من دارم فكر مي كنم چه كسي را بياورم. زود هم تصميم نمي گيرم كه فردا برايم مشكل ساز شود. امكان دارد من به كسي كه قبلاً كار مي كرده بگويم بمان، اين يك حرف است، اما اينكه من حكم جديد بدهم يعني به جمع بندي مثبتي در موردش رسيده ام. زود هم تصميم نمي گيرم. چرا بگيرم؟