آسيا تايمز
ترجمه: دكتر علي صباغيان
از زماني كه ژنرال پرويز مشرف، رئيس جمهور پاكستان «ديدار افتخار آميز» خود از كمپ ديويد و ملاقات با جورج دبليو بوش، رييس جمهور آمريكا در روز ۲۴ ژوئن ۲۰۰۳ (۳ تيرماه) را انجام داد، عناصر جديدي در صحنه افغانستان شروع به ظهور كرده است. نيروهاي آمريكايي در افغانستان اكنون بيش از گذشته با حملات خصمانه مواجه اند و درگيري بين سربازان پاكستاني و افغاني در طول مرزهاي قبيله اي دو كشور به طور معمول گزارش مي شود.
ژنرال «فرانك باستر هاگنبك» فرمانده نيروهاي آمريكا مستقر در افغانستان در پايگاه هوايي بگرام، روز شانزدهم ژوئيه (۲۵ تيرماه) در گفت وگو با روزنامه انگليسي ديلي تلگراف از افزايش حملات طالبان، القاعده و ساير نيروهاي ضد آمريكايي كه دور هم جمع شده اند عليه نيروهاي آمريكايي و افغاني در چند هفته اخير خبر داده است. او همچنين اطلاعات بسيار جالب ديگري را نيز آشكار كرده است: اين كه گروه طالبان و متحدينش در پاكستان تجديد سازماندهي كرده و رزمندگاني را از مدارس مذهبي شهر كويته در مبارزه اي كه با پول حاصل از قاچاق مواد مخدر شكل گرفته، استخدام نموده اند. هاگنبك، همچنين گفته است اين دشمنان نيروهاي آمريكايي و افغاني به فرماندهان طالبان كه هسته هاي جديدي را ايجاد كرده و از تلاش براي دستگيري سربازان آمريكايي حمايت مي كنند، پيوسته اند.
بخش ديگري از خبر مهم هاگنبك اين است كه طالبان كل نوار مرزي افغانستان را به تصرف خود درآورده اند.
اطلاعات قابل اطمينان
مفاد اظهارات هاگنبك در واشنگتن تكذيب شد. برغم اين تكذيب اظهارات مشابهي در كابل از سوي حامد كرزاي رييس جمهور افغانستان و همكاران كابينه او صورت گرفته است. روز ۱۷ ژوئيه (۲۶ تير) سخنگوي رياست جمهوري افغانستان در گفت وگو با روزنامه پاكستاني «اخبار افغانستان» از نگراني افغانستان در خصوص وضعيت شكننده در مرز اين كشور با پاكستان خبر داده است.
«جاويد لودين» از پاكستان خواسته است تا «اقداماتي» براي جلوگيري از ورود طالبان به افغانستان به منظور شروع حملات تروريستي عليه كابل انجام دهد. او تصريح كرده است: «ما اين مسئله را جدي تلقي خواهيم كرد و با آن مبارزه خواهيم نمود.»وي با خطاب قرار دادن دولت بوش گفته است: «انتظار ما از تمامي كساني كه در جنگ عليه تروريسم حضور دارند اين است كه در اين خصوص اقدامات جدي انجام دهند!»
يك هفته بعد در روز ۲۴ ژوئيه احمد رشيد، كارشناس معروف امور طالبان و افغانستان در مقاله اي در روزنامه پاكستاني «نيشن» به نقل از حامد كرزاي در طول مصاحبه با او نوشت: «همانطور كه ما خواستار مناسبات خوب با پاكستان و ساير همسايگان هستيم، با افراط گرايي، تروريسم و بنيادگرايي كه از خارج به افغانستان مي آيد نيز مخالفيم. يك روي سكه تمايل شديد ما به دوستي و نياز به يكديگر است. اما روي ديگر سكه پيامدهاي استمرار مداخله، استمرار تروريسم فرامرزي و استمرار خشونت و افراط گرايي است. افغانستان چاره اي جز ايستادن در مقابل آنها ندارد.»
|
|
در بين آمريكايي ها، فقط زلماي خليل زاد، نماينده ويژه رئيس جمهور آمريكا در امور افغانستان و دوست نزديك حامد كرزاي هيچ گونه نگراني در خصوص تحولات اخير نشان نداده است. خليل زاد چاره اي جز ايستادگي و تشويق افغانها به مقاومت آن هم از طريق ياد آوري اين نكته كه رؤساي او در واشنگتن حداكثر تلاش خود را براي بازسازي افغانستان انجام مي دهند و نيز از طريق نسبت دادن بحران كنوني به وضعيت امنيتي، ندارد. خليل زاد همچون هر كس ديگر به جاي گفتن واقعيت هاي موجود در شرايط كنوني از «آنچه بايد انجام شود» سخن به ميان مي آورد.
خليل زاد روز ۱۵ ژوئيه (۲۴ تيرماه) در يك كنفرانس خبري در كابل گفته بود كه پاكستان بايد تلاش خود را براي ممانعت از اين كه مرزهايش مورد استفاده عناصر طالبان قرار گيرد، به كار گيرد. او افزوده است: «نبايد به طالبان اجازه عبور از مرز داده شود. ما نيازمند ۱۰۰ درصد و نه ۵۰ درصد تضمين از سوي پاكستان در اين خصوص هستيم. ما مي دانيم كه طالبان در كويته برنامه ريزي مي كنند.»
چه چيز اتفاق افتاده كه هم هاگنبك كه در خصوص اطلاعات بسيار مهم خود به رسانه ها توضيح مي دهد و هم خليل زاد كه بدون ترديد در موقعيتي است كه مسائل را مي داند، اعلام كرده اند كه القاعده بازگشته و نه البته به يك ناحيه غيرقابل دسترسي در طول مرز پاكستان و افغانستان بلكه به كويته مركز ايالت بلوچستان پاكستان يعني جايي كه ارتش پاكستان و سازمان اطلاعات ارتش پاكستان حضور فعال دارند. در چنين وضعيتي، بوش و ياران محافظه كار او به طرز عجيبي خاموش مانده اند و به پاكستان اجازه مي دهند تا طالبان را در كويته تقويت كند و در نتيجه القاعده به عنوان قاتلان هزاران آمريكايي در حادثه سال ۲۰۰۱ را قدرتمند سازد.
مسئله روشن است. پس از حملات تروريستي ۱۱ سپتامبر در آمريكا هيچ تروريستي از سوي دولت آمريكا همچون اسامه بن لادن رهبر القاعده و هيچ گروه بنيادگراي اسلامي ديگري همچون گروه طالبان در نزد مردم آمريكا خوار و پست شمرده نشدند. يك ماه پس از اين حملات، آمريكا براي «دستگيري» طالبان، القاعده و بن لادن، به افغانستان حمله كرد آن هم در حالي كه ساير كشورهاي جهان با ارائه حمايت هاي معنوي و لفظي در پشت اين فريادهاي ضد تروريستي جديد كه از واشنگتن برمي خاست قرار گرفتند. اما چرا، اكنون واشنگتن با تضعيف حامدكرزاي اجازه تقويت و ظهور مجدداً طالبان را مي دهد؟
كرزاي در مصاحبه با احمد رشيد، همچون بسياري از مردم عادي كنوني افغانستان گفته است كه پاسخ اين پرسش در تفاهمي كه در طي ديدار مشرف از كمپ ديويد بين پاكستان و آمريكا بر سر اين موضوع كه افغانستان بايد در واقع «زير سلطه» پاكستان باشد، نهفته است. كرزاي همچنين به احمد رشيد گفته است كه اظهارات اساسي مشرف در خصوص رژيم كرزاي در طي ديدارش از آمريكا براي او ياد آور روزهاي قبل از ۱۱ سپتامبر است كه پاكستان كاملاً از طالبان حمايت مي كرد و كنترل شديد را در افغانستان اعمال مي كرد. مشرف در كنار ساير سخنان خود گفته است كه كنترل رئيس جمهور افغانستان بر اين كشور از كابل فراتر نمي رود. اما كرزاي در مصاحبه با احمدرشيد گفته است مهم نيست كه خارجي ها چه برنامه يا توطئه اي براي افغانستان دارند اما در حال حاضر «من كسي نيستم كه اجازه كنترل كشور ديگري بر افغانستان را بدهم.» آيا واكنش كرزاي بيش از حد نبود؟ احتمالاً نه. او نوشته هاي روي ديوار را ديده است. اين كه آيا بازگشت مجدد طالبان به قدرت اجتناب ناپذير است يا نه اكنون مورد ترديد مي باشد، اما در اين كه در شرايط كنوني اين امر براي آمريكا بسيار مناسب مي باشد، ترديدي وجود ندارد.
|
|
تن دادن به واقعيت ها
اول اين كه، از ابتدا مشخص بود كه آمريكا هرگز قصد ماندن در افغانستان را ندارد. افغانستان براي آمريكا فقط در حكم يك سكوي پرش بود تا بتواند سياست ها و رژيم هاي خاورميانه را تغيير شكل دهد، صحبت از بازسازي افغانستان عمدتاً يك آرزوست. براي كساني كه با وضعيت كنوني افغانستان، با وضعيت امنيتي اين كشور، توليد و قاچاق مواد مخدر، نابودي امكانات زيربنايي آن، سطح بالاي بيسوادي و فقر آن آشنا هستند، بازسازي اين كشور توسط خارجي ها يك رؤيا يا يك رشته از دروغ هاي عمدي محسوب مي شود.
اكنون پس از اقداماتي كه آمريكا در ۱۸ ماه گذشته با بي ميلي در افغانستان انجام داده، دولت بوش به اين نتيجه رسيده كه براي آن كشور امكان پذير نيست كه هم دوستي اش را با پاكستان حفظ كند و هم دولت مورد حمايت ائتلاف شمال را در كابل بر سر قدرت نگه دارد. حامد كرزاي به عنوان يك رهبر «دست نشانده» پشتون در كابل نه مورد تأييد پاكستان است و نه اكثريت بقيه جامعه پشتون مستقر در دو سوي مرز پاكستان و افغانستان او را قبول دارد. بنابراين، اولا، آمريكا براي حفظ دوستي خود با پاكستان بايد از به قدرت رسيدن گروه مورد حمايت آن كشور در كابل حمايت كند يا اين كه پاكستان را دشمن خود بداند. در ذهن هيچ كس درخصوص اين كه دولت بوش در مواجهه با اين انتخاب چگونه عمل خواهد كرد ترديدي باقي نمي ماند.
ثانياً، به ائتلاف شمال نگاه كنيد. بهترين متحد ائتلاف شمال روسيه است كه مخالف اصلي برتري دولت بوش در آسياي ميانه مي باشد. در دهه ۱۹۸۰، آمريكا براي اين كه افغانستان را از قلمرو نفوذ روسيه خارج كند ميلياردها دلار خرج كرد. تصور اين كه دولت بوش اكنون براي حفظ ائتلاف شمال و كرزاي رفتاري خلاف عملكرد سابق خود در افغانستان داشته باشد، خنده آور به نظر مي رسد. در اين شرايط آمريكا ترجيح مي دهد به جاي واگذاري عرصه به روسيه كه دوستي چندان با پاكستان ندارد، افغانستان را زير سلطه پاكستان قرار دهد و روسيه را از گود خارج كند.
ثالثاً، ائتلاف شمال و شيعيان منطقه هزاره افغانستان به ايران نزديك هستند. ايران اكنون مشغول ساخت جاده اي است كه بندر چابهار ايران را به شهر هرات در غرب افغانستان و شهر قندهار در جنوب شرقي آن كشور مرتبط مي كند، اين مسئله در حالي اتفاق مي افتد كه برخي محافظه كاران جديد در واشنگتن به خون ايران تشنه اند. حتي اگر دولت بوش در حال حاضر نخواهد به ايران حمله كند باز هم ترديدي نيست كه بيش از هر كس خواستار كاهش نفوذ ايران در افغانستان است. چنانچه دولت كرزاي كه مورد حمايت ائتلاف شمال است براي مدت طولاني برسر قدرت بماند، ايران به طور قطع نفوذ خود را در افغانستان افزايش خواهد داد. طالبان خواستار اين امر نيستند و به همين منظور اخيراً با اطلاع مقامات پاكستاني از طرق كشتار شيعيان كويته پيامي را ارسال كرده اند.
طالبان علاوه بر آن كه ضد روسيه هستند ضد شيعه و ضد ايران نيز مي باشند. اين «حسن» اضافي طالبان مورد غفلت سياستگذاران واشنگتن قرار نگرفته است.
رابعاً، عامل هند نيز در اين زمينه مؤثر است. تاكنون هند، به عنوان يك عامل مهم در محاسبه سود و زيان انتخاب طالبان شورشي مورد توجه قرار نگرفته است. دولت بوش خواستار روابط نزديكتر با هند البته طبق شرايط آمريكا و- نه شرايط هند- است. فعاليت هند در افغانستان از زمان روي كار آمدن حكومت كرزاي در زمستان سال ۲۰۰۱ به شدت افزايش يافته است. پاكستان اين تحولات را با سوءظن زير نظر دارد. واشنگتن مطمئناً مايل نيست شاهد تشكيل ائتلاف استراتژيك هند با روسيه و ايران در افغانستان باشد. در عوض واشنگتن خواهان آن است تا اين ائتلاف را به سرعت از بين ببرد به ويژه اگر در اين زمينه متحدي داشته باشد كه اكنون پاكستان در اين جايگاه قرار دارد. سرتيپ فيروز حسن خان يكي از نزديكان مشرف كه قبلاً در مركز ويلسون كار مي كرده و اكنون همكار مؤسسه مطالعات بين المللي مونتري است اين مسائل را مستقيماً در يك مقاله بيان كرده است.
نه فقط پرتاب تير در تاريكي
حسن خان، در شماره ژانويه نشريه «استراتژيك اينسايت» نشريه مركز منازعات معاصر، تصريح كرده: «در ايران، پرزيدنت خاتمي آن طوري كه در سفر اخير خود به پاكستان اعلام كرده در حمايت از دولت كرزاي با دولت پاكستان هماهنگ است و همكاري مي كند. با اين وجود، در ايران تندروهايي وجود دارند كه خواستار ادامه بازي قديمي حمايت از جنگ سالاران و گروه هاي مختلف بوده و پاكستان را رقيب افغانستان مي دانند و نسبت به نقش عربستان سعودي هم مظنون مي باشند. ايران پيشنهاد خود را براي ساخت يك جاده از بندر چابهار در ساحل خليج فارس از طريق مناطق بلوچستان ايران براي اتصال به قندهار و با اميد «پايان دادن به انحصار پاكستان» در اين زمينه دنبال مي كند. در حال حاضر افغانستان تنها از طريق راههاي كراچي- كويته- پيشاور و گذرگاههاي بولن و خيبر كه براي قرن ها مسير تجارت و ترانزيت اين كشور با جهان خارج بوده، به آب هاي آزاد راه دارد.
خان همچنين افزوده است: «روسيه همچنان با جنگ طلبان بزرگ افغانستان از قبيل عبدالرشيد دوستم كه اخيراً در آشفته بازار خريد سلاح و تجهيزات نظامي از مسكو بوده، در ارتباط است. روسيه بر اين باور است كه آن كشور تجربه و تخصص خود را در افغانستان دارد و بايد منافع اش را از نو بناكند. با توجه به تجربيات تاريخي، پاكستان از اين تحولات به شدت ناراحت است.»
البته ترديدي نيست كه تز حسن خان بدون اشاره به نقش غيرمستقيم هندي ها در افغانستان تكميل نخواهد شد. او در اين خصوص گفته است: «هند اكنون يك بازيگر بزرگ فعال است.» اين كشور كمك هاي نظامي به خوبي هماهنگ شده را از طريق پايگاه هوايي در تاجيكستان در اختيار ائتلاف شمال قرار مي دهد. اين تسليحات شامل تجهيزات و قطعات يدكي براي تقويت عناصري است كه در طول حكومت طالبان به دشمنان قسم خورده پاكستان تبديل شدند. نگراني پاكستان اين است كه به رغم تغيير سياست هاي افغانستان، برخي از عناصر افغاني هنوز عليه پاكستان كينه دارند و خواستار اجراي پيشنهادات هند مي باشند. اين امر رقابت هند- پاكستان را به صحنه پيچيده افغانستان مي آورد.»
تصور اين كه خان كه داراي سابقه زياد در كنترل تسليحات، خلع سلاح و معاهدات بين المللي است و سياست امنيتي پاكستان در خصوص جنگ هسته اي، كنترل تسليحات و ثبات استراتژيك در آسياي جنوبي را طراحي مي كند تنها تيري در تاريكي انداخته تصور صحيحي نيست.
شرايط مناسب
اكنون اين پرسش باقي مي ماند كه پاكستان در مقابل تضمين دولت بوش براي ايجاد سيطره مجدد آن كشور بر افغانستان چه چيزي را به آمريكا خواهد داد؟ در جهان واقعي، پاكستان مي تواند كمك زيادي به ايالات متحده كند. اين كشور قبلاً توافق كرده تا تكنولوژي هسته اي را به كشورهاي اسلامي ندهد. ممكن است مشرف در كنار ساير امتيازات اعطايي به آمريكا، كنترل امكانات تحقيقات هسته اي پاكستان را به آمريكا بدهد. مهمتر از اين پاكستان ممكن است اسامه بن لادن را به آمريكا تحويل دهد و دو تيپ از نيروهاي پاكستاني را براي كمك به نيروهاي آمريكايي گرفتار در عراق به آن كشور بفرستد. دستگيري اسامه بن لادن مطمئناً مأموريت آمريكا در افغانستان را توجيه خواهد كرد و زمينه را براي خروج نهايي آمريكا از اين كشور فراهم خواهد ساخت. مورد احتمالي ديگر كه در اين فهرست قرار دارد شناسايي اسراييل توسط پاكستان است.
آيا اين ترتيب جديد براي اين كه افغانستان زير سلطه مشترك پاكستان و طالبان قرار گيرد وضعيت پيچيده قبلي اين كشور را پيچيده تر نخواهد كرد؟ احتمالاً نه. در اكتبر سال ۲۰۰۱ وقتي كه آمريكا با حمايت ائتلاف شمال سراسيمه وارد افغانستان شد، مشخص بود كه ترتيبات با عجله سازماندهي شده آمريكا در آنجا پايدار نيست. مشخص بود كه نظر اسلام آباد يا اين كه چه ميزان فشار از سوي اين كشور وارد شود اهميت نداشت. پاكستان نيز مطلقاً هيچ دليلي براي پذيرش اين ترتيبات نداشت.
وقتي مشرف با زبردستي تمام، «متحده مجلس عمل» را كه به عنوان «ملاها و ارتش مشرف» معروف هستند، را در دو ايالت هم مرز افغانستان بر سر كار آورد، آمريكا به ارزيابي «ناپايداري» اين ترتيبات اقدام كرد. در آن مرحله، جايگاه كرزاي به عنوان رئيس جمهور افغانستان به شدت متزلزل شد و فرصت مناسب براي دست كشيدن آمريكا از «طرح مارشال براي افغانستان» و هموار كردن زمينه براي حكومت مجدداً طالبان تحت كنترل پاكستان بر افغانستان را فراهم كرد.