يكشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۶۰- Sep, 7, 2003
گزارشي از جشنواره بين المللي سنتور نوازان (فرهنگسراي نياوران)
ساز كهن
مريم رضايي
009595.jpg

درآمد: نخستين جشنواره بين المللي سنتورنوازان، اواخر هفته گذشته در فرهنگسراي نياوران برگزار شد. جداي از نفس برگزاري اين جشنواره كه حركتي مثبت بود، اما به نظر مي رسد كه در برگزاري آن و به خصوص دعوت از چهره هاي نامي سنتور ايران، برخي گرايشات و نحله هاي مختلف سنتورنوازي يا دعوت نشدند و يا اينكه دير از آنها دعوت به عمل آمده است.
گزارش زير نگاهي دارد به اين جشنواره و حضور چهره هاي مختلف سنتورنوازي از ايران و ديگر كشورها

«شبي شادروان روح الله خالقي با پدرش به خانه دوستي به نام حاج حيدر آبدارباشي رفتند. مجلس انسي بود. قرار بود يكي از استادان موسيقي آن جا باشد. پاسي از شب گذشته بود، در زدند. مردي بلند قامت و خوش اندام با پسر سيزده ساله اش وارد شد. وي را در صدر مجلس نشاندند. صاحبخانه وي را بزرگ ترين استاد زمانه «سماع حضور» معرفي كرد. استاد گفت كه زماني ساز مي زدم ولي پسرم «حبيب» با استعداد است و خواهد نواخت. مستخدم، سنتور آورد و سماع حضور كوك كرد و حبيب كوچك نواخت. صاحب خانه ذكري از محمد صادق خان سرور الملك رئيس نوازندگان سنتور در عهد ناصري كرد و با اين تمهيد كه يادي از استاد بود، از وي خواست براي شادي روح استاد قطعه اي بنوازد. وي نواخت و حبيب كوچك با ضرب پدرش را همراهي كرد و همه را فريفته خود كرد.
سماع حضور فرزندش را با سنتور آشنا كرد و تمام كوشش خود را صرف تعليم او كرد و گويند كه ساز حبيب در سيزده سالگي شنيدني بود.
نقل است هنگامي كه حبيب كوچك مشغول نواختن بود، پدرش مضراب هاي سنتور را به انگشتان نوازنده  كوچك مي زد و اشتباهاتش را تذكر مي داد. دل همه به حال كودك مي سوخت، اما كسي ياراي آن نداشت كه پدر را ملامت كند چه وي مردي تند خو بود. پدر مي گفت: «بايد آن قدر چوب بخورد تا خوب بزند زيرا او تنها يادگار من خواهد بود.»
گزيده بالا بخش كوتاهي از بزرگان سنتور ايران در كتاب سرگذشت موسيقي ايران نوشته دكتر ساسان سپنتا بود.
009605.jpg
مجيد كياني در دو شب متوالي اجراي برنامه داشت

كهن  ترين ساز
سنتور يكي از كهن ترين سازهاي موسيقي بشر است و نخستين آثار آن متعلق به حجاريهاي قديم آشور و بابليان (۶۶۹ ق.م) است.
امروزه گستره نوازندگي اين ساز حوزه وسيعي از خاور دور تا شرق اروپا و نيز شمال آفريقا را دربرمي گيرد و در اين ميان به نام هاي سنتور، سنطور، سنطير، صانطور در جهان اسلام، در زبان آلماني هكبرت، در انگليسي دالسيمر، در ايتاليا سمبالو و در روماني و مجارستان سيمبالوم ناميده مي شود. و نوازندگي اين ساز در كشورهاي ايران، تركيه، هند، چين، روماني، كره، عراق، مصر، يونان، اكراين، مجارستان، آسياي ميانه و اروپاي شرقي رايج است و از سوي ديگر استفاده از سنتور و گونه هاي آن مورد توجه برخي از آهنگسازان موسيقي كلاسيك اروپا چون باخ و استراوينسكي بوده است. با چنين توصيفي مي توان اذعان داشت كه سنتور يك ساز جهاني است.
سنتور مجاري
در يك بخش از برنامه جشنواره بين المللي سنتور نوازان بخش خارجي كه در فرهنگسراي نياوران در ۱۰ تا ۱۳ شهريور ماه برگزار شد، ويكتوريا هرنچكا تكنواز اپراي مجارستان و استاد سنتور در شهر بوداپست برنامه اجرا مي كند. وي از ۵/۳ سالگي به فراگيري ساز سيمبال پرداخته و از محضر استاداني چون آيدا تارجاني بهره مند شده است.
وي هم اينك نماينده فعال سنتور كشورش و در كنسرتهاي موسيقي كلاسيك در سراسر جهان به عنوان تكنواز با اركسترهاي بزرگ سمفونيك نظير برلين، هشيفر روندفونك، اركستر ملي اسپانيا، اركستر سمفونيك بارسلونا، فيلارمونيك درسندر، سمفونيك راديو استكهلم و... همكاري دارد.
شايد بتوان گفت كه تاريخ سنتور مجارستان كه ساز كوليان اين كشور است به مشرق زمين و خاورميانه برمي گردد. در مجارستان سنتور به نام سيمبالوم خوانده مي شود و ساز ملي اين كشور محسوب مي شود. اين ساز اولين بار در سال ۷۲۰ بعد از ميلاد به صورت رسمي شناخته شد و در قرن هفدهم براي فرديناند امپراطور اتريش نواخته شد و در قرن ۱۸ و ۱۹ با سازهاي جديدي چون هارپيسكورد و كلا ويكورد كه مورد محبوبيت فراوان بودند، به رقابت پرداخت و نهايتاً در سال ۱۸۹۰ ساز ملي نام گرفت و در ۱۸۹۷ اين ساز جزو برنامه درسي آكادمي موسيقي بوداپست قرار گرفت.
009600.jpg
اي كاش مراسمي در تجليل از استاد پايور در نظر گرفته مي شد

سيمبالوم مجارستان با ۱۲۵ سيم بالاي جعبه صدا و بر روي پايه هاي متحرك نصب شده است. صداي آن آميزه اي از صداي پيانو و چنگ با دامنه ۵/۴ تا ۵ اكتاو است. نوازنده با نواختن سيم ها به وسيله چكش هاي چوبي يا فلزي به طول ۸ اينچ مي نوازد.
انتهاي اين چوبها ممكن است با كتان، پشم و يا چرم پوشيده باشد كه در اين صورت صدايي بسيار نرم توليد مي كند و يا ممكن است بدون پوشش باشد كه در اين صورت صدايي شبيه بانجو (نوعي ساز زهي) توليد مي كند. دو عدد ميله صدا خفه كن و يك پدال به كنترل صداي ارتعاشات سنتور مجاري كمك مي كند. سيم هاي سنتور شبيه سيم هاي پيانو هستند و انواع موسيقي از كلاسيك تا جيپسي و جاز و راك توسط آن نواخته مي شود.
سنتور هندي
راهول شارما نوازنده سنتور و شفاعت احمدخان نوازنده طبلا قرار بود كه در جشنواره بنوازند. اما متاسفانه اين دو نوازنده بنام و جهاني از پرواز جا ماندند و جشنواره بين المللي سنتور از هنرنمايي اين دو استاد بزرگ بهره اي نگرفت. شارما نوازنده حساس و خلاق هندي و فرزند نوازنده سنتور يعني شيوكومار شارما است. وي از ۱۲ سالگي فراگيري سنتور را آغاز كرد و در سن ۲۴ سالگي اولين اجراي خود را به نمايش گذاشت و در مدت دو سال تبديل به يكي از معروفترين چهره هاي موسيقي هند و دنيا شد. شفاعت خان نيز در اغلب كشورهاي اروپايي، آمريكا، ژاپن، استراليا و آفريقا كنسرت داشته است و جادوي سرانگشتان توانايش قلب ها را به تسخير درآورده است. به هر تقدير، سنتور هند داراي صد سيم است و نام قديم آن شاتا تانتري وينا (كلمه اي به زبان سانسكريت به معني ويناي ۱۰۰ تار) است. به مدت چندين قرن اين ساز در دره كشمير در موسيقي صوفيانه مورد استفاده قرار مي گرفت. شكل آن از سنتور ايراني متفاوت و ذوزنقه است. در جعبه چوبي، سيم ها از طرفي به طرف ديگر كشيده شده و توسط دو چوب كالام نواخته مي شود و امروزه تكامل يافته است.
سنتور چين
يانگ كين ژاهو هنرمند چين و از معروف ترين نوازندگان يانگ كين (سنتور چيني) در جهان است. وي كه در اين جشنواره قطعاتي را اجرا مي كند. از سنين كودكي نواخته و در سال ۱۹۸۲ از دانشكده موسيقي دانشگاه نانجينگ فارغ التحصيل شده و نهايتاً به سمت رئيس اين دانشكده برگزيده شد. وي تاكنون براي اجراي موسيقي به بسياري از كشورهاي مختلف دنيا سفر كرده است.
وي به عنوان يكي از هفت موسيقيدان متبحر در زمينه نوازندگي سازهايي چون يانگ كين به جشنواره موسيقي هاي محلي در آلمان دعوت شده است.
«يانگ كين» سنتور چيني ذوزنقه شكل است و فركانس صداي آن بين ۱۰۰ تا ۷۰۰ هرتز در نوسان است.
نوع ابتدايي آن دو خرك كه هر كدام ابتدا در دو بخش و بعدها از ۱۰ تا ۱۲ بخش تشكيل شده و هر بخش ۲ تا ۴ سيم دارد. يكي از انواع پيشرفته آن بيش از ۴ اكتاو دارد كه در پايين جعبه صداي آن وسيله اي براي كنترل ارتعاشات قرار گرفته است.
نوع ديگر يانگ كين در دره مينگ است كه شامل جعبه اي چوبي و ذوزنقه است و در بالاي آن دو خرك وجود دارد و سيم هاي فلزي در بالاي خرك ها كشيده شده است. دو مضراب كوچك كه هر كدام در يك دست جاي مي گيرند و صداي آن شبيه پيانو است و صداي آن ۵ اكتاو وسعت دارد.
سنتور بلغاري
آنجلوماليكف آهنگساز و نوازنده سنتور و يكي از موسيقي دان هاي شهير بلغارستان است. وي در شهر صوفيه درسال ۱۹۵۱ متولد شده است. آموزگار وي پدرش بوده و در سن ۱۲ سالگي سنتور نواخته است. سنتور ساز مادر در بلغارستان محسوب مي شود. وي به عنوان رهبر تشكل هاي موسيقي محلي در تعداد بسيار زيادي از جشنواره هاي بين المللي دنيا شركت كرده است و اخيراً نيز به عنوان مدير هنري انجمن جوان روماني در صوفيه منسوب شده است.
اجراي ۲ هزار كنسرت در سوئيس و جهان
باربارا شومر نوازنده سنتور سوئيسي است كه نواختن اين ساز را نزد پدرش فرا گرفت و بيش از ۲ هزار كنسرت در سوئيس و ديگر كشورها اجرا كرده است. وي تاكنون در جشنواره هاي بين المللي سنتور آلمان و سنگال شركت داشته است و در جشنواره بين المللي ايران نيز قطعاتي را به اجرا در مي آورد.
سنتور در سوئيس از شرق اروپا توسط كولي هاي مجاري و روماني وارد اين كشور شد و در قرون بعد سنتور به ساز رايج موسيقي محلي سوئيس بدل گشت و بيشتر، زنان سوئيسي آن را مي نوازند و اين ساز بيشتر با دو ويلن، ويلنسل و گيتار باس نواخته مي شود. سنتور در سوئيس به نام هكبرت است و ۱۲۵ سيم دارد. به طور معمول ۳ اكتاو و سيستم كروماتيك ۱۲ پرده اي دارد.
آهنگ هاي آپنزلر با ملودي هاي شاد و ريتم هاي دوست داشتني معروفترين موسيقي محلي سوئيس است.
سنتور يوناني
ماريوس پاپادآس سنتور نواز يوناني است كه در جشنواره قطعاتي را به اجرا در آورد. در ۸ سالگي دالسيمر (سنتور) را فرا گرفت و همزمان در گروه هاي موسيقي برنامه اجرا كرده است. وي در سال هاي اخير به تشكيل گروه هاي موسيقي سنتي متشكل از اعضاي جوان پرداخته و اكثر مواقع سنتور مي نوازد. البته پيانو، درامز، گيتار، ويلن و فلوت نيز از ديگر سازهاي وي است. وي در كنسرت هاي موسيقي كلاسيك متعددي به همراهي موسيقي دان هاي برجسته شركت داشته است.
سنتور يوناني ساز كهني به شمار مي رود و در بالاي جعبه صدا، سيم ها قرار دارد كه سيم هاي بمي به صورت انفرادي واقع شده است. اين ساز دو قسمت دارد: در بخش اول سيم ها دياتونيك و در قسمت دوم سيم ها كروماتيك نواخته مي شود. در مجموع ۱۰۰ الي ۱۴۰ سيم دارد كه مي تواند ۳۰ تا ۳۲ نت توليد كند. سيم هاي زير از برنز يا فولاد است و سيم هاي بم از مس است. با دو چكش كه در انتها با نخ يا كتان پوشيده شده، نواخته مي شود و صدايي نرم توليد مي كند. چوب آن از جنس درخت كاج يا گردو است.
سنتور اسلواكي
مارتينا كريگوفكا هنرمند شهر كوچك استربا در اسلواكي است كه از دوران كودكي به آموختن اين ساز روي آورده است و در جشنواره قطعاتي را به اجرا درآورد. وي اكنون در انجمن هنر وابسته به ارتش در جمهوري چك تك نواز اركستر است.
ساز سنتور اسلواكي تا قرن ۱۸ از رشد و گسترش روز افزوني برخوردار بود. ابتدا در گروه هاي موسيقي محلي پيدا شد و به سيستم صدا خفه كن مجهز نبود. بيشتر آنها ۳۴ تا ۳۵ سيم داشته و در خلال نواختن اين ساز در وضعيت افقي- بر روي يك ميز يا صندلي يا توسط بند از شانه هاي نوازنده آويخته است- قرار دارد. در نيمه قرن ۲۰ شكل اين سنتورها كوچك شده و در دهه چهل اوج شكوفايي آن به شمار رفته است. پر استفاده ترين نوع ساز سنتور در كارگاه بوهاك توليد مي شود.
سنتور بلاروس
كاتسيارنيا آنوخينا متولد ۱۹۷۸ است و در ۱۹۸۵ وارد آكادمي موسيقي بلاروس شده و در رقابت كشوري در دوران تحصيل كسب ديپلم افتخار و مقام اولي سنتور را داشته است. وي تك نواز اركستر ليسيوم است و به كشورهاي بسياري از جمله فرانسه، آلمان، انگليس، آمريكا، هلند و بلژيك سفر كرده است. برنده مسابقه بين المللي موسيقي محلي جام شمال روسيه است و در ايران نيز قطعاتي را در جشنواره به اجرا در آورد و اينك در ايران نيز هنرنمايي مي كند.
سنتور در بلاروس تا قرن ۲۰ به عنوان ساز محلي مطرح بود و از شكل امروزي بسيار متفاوت بوده و همراه ساير سازها نواخته مي شده است.
بعدها مجزا و كوچك شد و بر روي زانوان نوازنده قرار گرفت يا توسط بند برروي شانه جاي مي گرفت.
009610.jpg
پرويز مشكاتيان از جمله غايبان بزرگ جشنواره بود

۵/۱ اكتاو صدا دارد. در ۱۹۵۰ در برنامه درسي هنرستان موسيقي و دانشكده موسيقي گنجانده شده است و از آن زمان بسيار گسترش يافته است و امروز داراي ۳ اكتاو است و داراي صدايي بلند، واضح و مشخص است.
جاي خالي استادان ايران
حضور اساتيد بزرگ جهان و نوازندگان معروف سنتور از ۷ كشور اهميت برگزاري جشنواره بين المللي سنتور در ايران را به خوبي بيان مي كند. خوشبختانه اين جشنواره مورد اقبال اساتيد خارجي واقع شد اما اساتيد بنام ايران و جاي خالي آنها از جمله پرويز مشكاتيان، پشنگ و اردوان  كامكار، ارفع اطرايي، رضا شفيعيان، ميلاد كيايي و بسياري در جشنواره به حق ملموس است. هر چند اجراي مجيد كياني با دو برنامه در دو شب و سعيد ثابت (شاگرد استادپاپور) به همراهي تنبك محمد اسماعيلي مورد توجه قرار گرفته است، اما به نظر مي رسيد كه مسئولان برگزار كننده اگر با تأني و وقت بيشتري قادر بودند كه اساتيد هنرمند ايران را در اين مجلس انس همراه خود سازند، بهره  واقعي از آن بهتر به عمل مي آمد.
ايران از عهد ناصري، مظفري و قاجاريه تاكنون بزرگترين نوازندگان سنتور را از جمله محمد صادق خان سرور الملك (۱۲۸۰ ش)، حبيب الله سماع حضور (۱۳۰۰ ش)، علي اكبر شاهي (۱۲۳۸ ش) حسن سنتورخان و اينك استاد فرامرز پايور و... در دل و خاطر خود به يادگار داشته و دارد. شناساندن سبك اين اساتيد بيانگر قدمت اين ساز در ايران است كه با حضور پررنگ تر هنرمندان و بزرگان سنتور مي توانست به غناي جشنواره بيفزايد.

نگاهي به كيتارو و آثارش
او طبيعت را مي نوازد
009620.jpg
مترجم: مهدي رضائي
كيتارو در چهارم فوريه سال ۱۹۵۳ در يك خانواده روستايي و در تويوهاشي ژاپن متولد شد. نام واقعي او ماسانوري تاكاهاشي است و كيتارو نام شخصيتي كارتوني است كه توسط يكي از دوستانش به او داده شد. علاقه وي به موسيقي در دبيرستان شكل گرفت. او ابتدا نواختن گيتار الكتريكي را آموخت و در همان دوران با دوستان خود گروه آلباتروس را پايه ريزي كرد.
گروه در آن زمان در كلوب ها و جشن ها به اجراي موسيقي مي پرداخت. پس از آن كيتارو به گروه «خانواده شرق دور» ملحق شد و طي توري كه با گروه در سال ۱۹۷۲ داشت، در آلمان گروه Tangerine Dream را ملاقات و با آهنگساز اصلي گروه Klaus Schulze ديدار كرد و آنجا بود كه دستگاه جادويي سينتي سايزر را از نزديك مشاهده نمود. گروه فقط تا سال ۱۹۷۸ به فعاليت خود ادامه داد. پس از آن كيتارو سفر طولاني خود را به لائوس، تايلند، چين و برخي كشورهاي آسيايي شروع كرد كه اين سفر تجربه گرانبهايي براي وي به همراه داشت خود وي مي گويد: «آرامش من از آنجا سرچشمه مي گيرد كه خود را با آن گدايي كه در خيابانهاي كلكته گدايي مي كند برابر مي دانم.» در دهه هفتاد او گيتار را كنار گذاشت و كار با ارگ را شروع كرد. در سال ۱۹۷۸ كيتارو اولين آلبوم سولوي خود را به نام «سفر ستاره وار» منتشر كرد.
آلبومهاي بعدي او كه جزو آلبومهاي نخست او به شمار مي آيند
From the full moon stony kai1978 & Ten ۱۹۷۹.
كيتارو در سال ۱۹۸۰ براي شبكه NHK ژاپن موسيقي را تنظيم و ساخت كه او را در عرصه بين الملل مطرح و نام او را بر سر زبانها انداخت.«همان آلبوم به ياد ماندني و شنيدني كه همگان آن را به نام جاده ابريشم مي شناسند. آن ملودي و فلوت جادويي كه با گذشت بيش از دو دهه از انتشار، با شنيدن آن مي توان جاده هاي شني و كويري آسياي شرق و كوره  راههاي كوهستاني تبت و ديوار چين را از ذهن گذراند.»
در سال ۱۹۸۳ با دختري به نام يوكي ازدواج كرد، پدر يوكي از اعضاي مافياي ژاپن بود كه همين امر موجب تعجب دوستداران كيتارو شد؛ البته اين ازدواج چندان پايدار نبود و پس از چند سال آن دو از يكديگر جدا شدند.
ازدواج دوم كيتارو با كي يو بود كه به همراه كيتارو در سال ۱۹۹۸ در كنسرتي در تايوان به اجراي كيبورد پرداخت. حاصل اين ازدواج دو فرزند بود.
پس از آن بود كه آلبوم هاي كيتارو به بازارهاي موسيقي آمريكا راه يافت. در طبقه بندي موسيقي، سبك موسيقي كيتارو در رديف موسيقي New Age قرار مي گيرد ولي به گفته خود وي موسيقي او روحاني است (Spritual).
او بدعت و نوآوري در آثارش را حفظ كرده است ولي با اين وجود اصالت كار خود را فراموش نمي كند.
از سال ۱۹۸۳ تاكنون، هر سال مراسم «ماه كامل» را در كوههاي راكي يا فوجي ياما اجرا مي كند و از غروب خورشيد تا طلوع روز بعد، تمام مدت شب را با حس كامل طبل مي زند او در خانواده اي مذهبي (بودايي) پرورش و رشد يافت و خود نيز انساني مذهبي است.
او عقيده دارد كه، وي پيام آوري است كه نيروي حيات و روح مادر زمين را براي ما به ارمغان مي آورد.»
فلسفه كيتارو از زندگي را مي توان در موسيقي او يافت. او مي گويد: «تمام آ نچه براي من اهميت دارد، آن زمان است كه مردم چيزي را از موسيقي من احساس كنند.» او مي گويد: «مي دانم موسيقي قادر است انسان را دگرگون كند چرا كه مرا دگرگون كرد.»
سبك كيتارو هم اكنون با قبل متفاوت است؛ استفاده از آلات و ابزار موسيقي در كارهاي او بسيار وسيع شده است. برخي معتقدند كه او در سالهاي اخير حس آرامش را از دست داده است.
او در سال ۱۹۸۶ با استوديوي Geffen Records قرارداد بست و در سال ۱۹۸۷ با ديگر هنرمنداني چون Micky Hart با آلبوم Grateful Dead و همين طور با Jon Anderson با آلبوم Yes به همكاري پرداخت كه بيش از ۱۰ ميليون نسخه از اين آلبوم ها در سراسر جهان فروخت.
بزرگترين موفقيت كيتارو در زمينه موسيقي، كسب جايزه گرامي (Grammy) در سال ۲۰۰۱ به خاطر آلبوم «در فكرتو» Thinking of you بود.
خود او مي گويد: «طبيعت الهام بخش من است و من فقط پيام رسان آن.»
«براي من برخي از آهنگها مانند ابرها و برخي شبيه آب هستند.» اگرچه موسيقي كيتارو عاري از كلام است ولي او به واقع يك شاعر است.
آثار او در برگيرنده روح زندگي و آميزه اي از حال و آينده است. موسيقي او روح انسان را در اوج مي برد و جسم و نفس را پاك مي كند.
كيتارو شايد مشهورترين موزيسين در سبك New age باشد.
او مي گويد: «اصوات همه چيز هستند؛ لغات گاهي مشكل ايجاد مي كنند ولي اصوات نه؛ آنها خالق احساس هستند.»
«من هرگز در موسيقي تحصيلاتي نداشته ام، من فقط آموختم كه به گوشهايم و احساساتم اعتماد كنم.»
«من احساس مي كنم، مأموريت من ايجاد ارتباط بين مردم؛ و ايجاد ارتباط بين روح انسانها.»
«من دوست دارم در طبيعت بمانم، كار كنم، راه بروم و بياموزم.»
«امروزه مردم به چيزهاي قابل رويت عقيده دارند ولي من به چيزهاي غيرقابل رويت.»
«هدف نهايي من تداوم بيان احساساتم در موسيقي براي شادي مردم است.»
«اين خشم نيست كه بيان مي شود كه فقط انرژي و تقدير و سپاس من براي حيات است.»
اگر خواستيد با او تماس بگيريد به آ درس زير ايميل بفرستيد.
E-Mail rangers@seed.net tw
MSN Messenger fire walker@Ms67.url.com.tw.
برخي از آلبوم مشهور او عبارتند از:


1980-Silk Road
1981- Best of Kitaro
1982-Queen Millennia cassette
1983-Silver Cload
1989-Asia LP
1990-Kojiki
1995-An enhanced evening
1998-Gala
2000-Ancicent


نگاه
اي كاش ميكروفون نبود
به انگيزه اجراي گروه شهنازي در تالار وحدت
هوشنگ ساماني
بيش از يك قرن پيش، فرهنگ موسيقايي مغرب زمين به انضمام ساير جوانب اين تمدن بزرگ، قدم به حريم فرهنگي ما نهاد و از آن تاريخ تاكنون هرچه گشتيم و ديديم رو بناي غرب بود و آنچه نايافتيم زيربنا بود. بي آنكه بدانيم اركستر چيست، چند ساز ملي و فرنگي را كنار هم نهاديم و اسمش را گذاشتيم اركست (دوره ناصري و مظفري)، از چند و چون و تعدد سازهاي اركستر سمفونيك غربي خبر نداشتيم، آمديم به تقليد از آنها تعدادي تار و كمانچه و سنتور و سه تار كنار هم چيديم و نامش را گذاشتيم اركستر سنتي. ابزاري به نام ميكروفون در ديار غرب بنا به ضرورتي كه آنها تشخيص دادند، اختراع، تكميل و توليد گشت و ما بدون هيچ تحقيق و پرسشي از سازندگان آن، هزاران هزارش را تاكنون خريده ايم و بلاي جان گوش هايمان ساخته  ايم. گاه مجالس مختلف ما مضحكه اين آلت شده اند (جلسات سخنراني و غيره كه در آن به صداي گوينده اكو مي دهند و صداي مربوطه مسخره وار گويي از ته چاه بيرون مي آيد.) و گاه خود اين وسيله خود مسخره بي دانشي ما شده است. (يكي از مقامات پيشين تلويزيون به ميكروفون مي گفت بلندگو!! و الي آخر).
امروزه جاذبه هاي ميكروفون و ابزارهاي جانبي اش (تقويت كننده ها و اكو دهنده ها) چنان زياد است كه هر اهل و نااهلي را ترغيب به خواندن مي كند. آواز خواني ديگر آن تجربه و جربزه گذشته را نمي طلبد. اگر صدا ضعيف بود كمي ولوم مي دهند. اگر صدا طنين نداشت كمي اكو مي دهند و خلاصه اينكه در آزمايشگاه صدا سازي مدرن مي شود بدل هايي از تاج و طاهرزاده و قمر توليد كرد ولو اينكه فاصله بين اصلي و بدلي از زمين تا آسمان باشد.
عظمت سيطره ميكروفون بر زندگي امروز چنان است كه گاه در نبودنش خيلي ها حاضر به اجراي برنامه نيستند! و برخي ديگر ميكروفون بدون اكو را هرگز بر نمي تابند!! سنتي و كلاسيك هم ندارد. به جلسات مذهبي هم سري بزنيد، موضوع داغ تر مي شود. ميكروفون در ظاهر پوشاننده عيب هاست اما خوب كه در آن غور كنيم، ضررش را بيشتر مي نوشيم و نمونه آن اجراي كنسرت اخير گروه شهنازي در تالار وحدت به عنوان يكي از هزاران مورد رايج مملكت است. جمعيتي ده نفره با سازهاي گوناگون به اتفاق خواننده (حميدرضا نوربخش) با ده ميكروفون يا به عبارتي با ده واسطه صداي موسيقي شان را به گوش مردمي كه فقط بيست متر از آنها دورترند، مي رسانند.
وقتي عملي از روي تقليد صرف صورت بگيرد، نتيجه اش قابل كنترل نخواهد بود زيرا نفس عمل تقليد حكم مي كند اين كار را بكن، آن كار را نكن، حالا چرا و چگونه؟ اينها ديگر ربطي به تقليد كننده ندارد و نتايج تقليد هم خارج از كنترل اوست. بدين ترتيب موسيقيدان ايراني هم در اوايل قرن بيستم ميلادي با يك نگاه به اركستر غربي، شيفته آن ساز و برگ شد و حتي يك بار از آدم هاي آن تشكيلات نپرسيد: آقا چرا ويلن هاي شما دوازده تاست و هفت تا نيست؟ چرا شش نفر ويلنسل مي زنند؟ چرا نوازنده هاي كنترباس فقط سه نفرند؟ چرا فقط يك نفر تيمپاني مي نوازد؟ چرا پيكولو نواز شما تك است؟ و الي آخر.
موسيقيدان ما پيش از آن كه به عمق اين پرسش ها برسد، مولود جديد صنعت غرب ذهنش را به سمتي ديگر منحرف نمود. با وجود ميكروفون او با خود گفت، چرا ده عدد ويلن؟ چرا پنج عدد تار؟ چرا سه عدد تارباس؟ هيچ نيازي به اين تعداد نيست، از هر كدام يكي و براي هر يك ميكروفوني و آنگاه نتيجه اين مي شود، ساز سه تار كه در نخستين ضبط هاي موسيقي ايراني به دليل حجم كم صدايش نمي توانست در اركسترهاي آن زمان خودي نشان بدهد، اينك در تالار وحدت تهران نه تنها كنار تار، بربط، كمانچه و دف قرار مي گيرد، بلكه به همت جناب صدابردار، حجم صدايش تنه به تنه تيمپاني اركستر سمفونيك مي زند. در اين شرايط تكنوازي سه تار با همنوازي كل گروه از نظر حجم صوتي يكسان است و اين يعني به هم ريختن نظام طبيعي گوش. اينجا معني حرف موسيقيدان اصولگراي معاصر، آقاي مجيد كياني را خوب مي توان هضم كرد كه مي گويند ميكروفون يك واسطه بين مجري موسيقي و شنونده آن است و نمي تواند در انتقال زيبايي هاي پنهان موسيقي ايراني، امانتدار خوبي باشد. (نقل به مضون)
علاوه بر اين مسأله نوانس يا شدت نغمات كه عنصر تعيين كننده اي در بيان حالات موسيقي ايراني است، امروزه يكجا به پاي ميكروفون ريخته مي شود. حجم قابل تحمل صدا هم با اين وضعيت از حالت طبيعي خارج شده و اغلب موارد، صداي گوش آزار تقويت كننده هاي صوتي بر جذبه هاي موسيقايي و آواز مي چربد.
راستي موسيقيدانان ما چرا بدون ميكروفون كنسرت نمي دهند؟ ببينيد عارف قزويني و اقبال آذر چگونه جذب مخاطب مي كردند؟ مگر محل هاي كنسرت امروزي با گذشته چقدر تفاوت يافته است؟ عمده تالارهاي فعلي  ما كه بين ۳۰۰ تا ۸۰۰ نفر بيشتر ظرفيت ندارند، فاصله شنوندگان هم در دورترين حالت بين۲۰ تا۳۰ متر بيشتر نيست. پس اين همه ميكروفون براي چيست؟ كسي منكر استفاده از دانش و فناوري روز نيست. صحبت استفاده يا سوءاستفاده از ابزار جديد است. ميكروفون هم مانند خيلي از مظاهر صنعتي جهان غرب در كشور ما به درستي به كار نمي رود. معدود افرادي در حوزه هاي مختلف با اين ابزار به نحو مطلوب استفاده مي كنند و آن هم به گاه ضرورت نه به صورت يك عادت در هر جا و مكان.
در جريان همين كنسرت اخير از خود مي پرسم چرا به جاي تحرير زيباي حصار چهارگاه، بايد جيغ بشنويم؟ چرا اشاره هاي بالاي مخالف چهارگاه در تالار وحدت به سوت تبديل مي شود؟ از اين بدتر چرا ثمره سال ها شاگردي شجريان كردن به پاي ميكروفون قرباني مي شود؟ وقتي اين صحنه تأسف بار را مي بينم ياد حكايت سعدي و فن سيصد و شصت و ششم مي افتم. به نظرم استاد آواز ايران فن آخري كه همانا نحوه استفاده از ميكروفون باشد را به شاگرد محبوبش نياموخته است. غرض از اين سياهه نقد همه جانبه كنسرت گروه شهنازي نيست كه مجال و فضاي افزوني مي طلبد. در واقع اين درد كلي همه گروه هاي گروه نواز ايراني است و حتي ساير مجريان موسيقي در حوزه هاي ديگر نظير مداحي، نوحه  خواني و غيره را شامل مي شود.
در يك جمله بايد گفت كنسرت اخير گروه شهنازي زحمت  شايسته اي بود كه به هيچ هدر رفت. آن شب اگر شرط ادب نبود هر آينه مي خواستي دست در گوش ها فرو بري و از صداي آزارنده خلاص شوي اما در رديف جلو نشستن مانع از اين كار مي شود. با خود گفتم اي كاش رديف آخر تالار بودم تا راحت گوش هايم را مي گرفتم يا بهتر از آن «اي كاش ميكروفوني در كار نبود».

نگاه ديگر
زبان مشترك
گزارشي از كنسرت عليزاده - گاسپاريان
009615.jpg
سام - پورمهدي
«وقتي همكاري با گاسپاريان به من پيشنهاد شد، نگاهم به دور دست خيره شد و صداي سحر انگيزي مرا به سوي خود كشاند. همان صداي آشنايي كه حكايت جاودانگي عشق اوست. هر نغمه را يادآور شديم، برايمان آشنا بود.
چه بنوازيم؟ شور؟ دشتي؟ چهارگاه؟ بيات شيراز؟ و يا...
همه اين عناوين بار زيادي برايمان داشت. گويي از خاطرات سخن مي گفتيم، از خاطراتي كه قرن ها سرنوشت دو فرهنگ را رقم زده بود. موسيقي ايران و ارمنستان زبان مشتركي است كه هر عبارت آن براي هر دو ملت آيينه اي از تاريخ ماست.» حسين عليزاده
پس از چندماه تبليغات جدي و پر سر و صدا، در نهايت پنج شنبه گذشته نخستين شب اجراي كنسرت مشترك حسين عليزاده و يوان گاسپاريان در محوطه كاخ نياوران برگزار شد. جمعيتي قريب به ۳ هزار نفر در محوطه كاخ گرد آمده بودند تا ابتدا نواختن حسين عليزاده را با ساز تازه اي به نام سلانه بشنوند. جمعيتي كه با نظم مناسب كه حاصل مديريت و برنامه ريزي گروه برگزاركننده بود ، بدون هيچ مسئله و مشكلي در سرجاي خود نشستند .
عليزاده دستگاه شور و آواز دشتي را براي اجرايش انتخاب كرده بود. در حالي كه در بروشور نوار آمده بود كه علت اصلي ابداع اين ساز استفاده از واخوانها و سيم هايي غير از سيم اول براي ايجاد صدايي تازه و افزونتر براي اركستر و گروه هاي موسيقي ايراني است، اما اجراي حسين عليزاده نشان داد كه هنوز تكيه اصلي روي سيم هاي اول است و سيم ها و نقاط ديگر ساز كمتر به كار گرفته مي شود. از سويي ديگر مقايسه آنچه كه عليزاده در شب اول نواخت با آنچه كه در كاست (به خصوص اجراي نغمه افشار) اجرا شد ،نشان داد كه طعم و رنگ سلانه با نغمه افشاري دلنشين تر و به گوش خوش آيندتر مي آيد.
بخش دوم برنامه به اجراي گاسپاريان باساز «دودوك» اختصاص داشت. همراهي دو نوازنده كه آنها نيز آكورد كار را مي گرفتند فضايي دلنشين رابراي اجرا فراهم كرد. ضمن آن كه حس گاسپاريان در انتقال نغمه ها نيز شگفت انگيز و تحسين برانگيز بود .گاسپاريان تقريباً فضايي از ملودي هاي موسيقي شرق اروپا، گوشه هايي از موسيقي آذري (نغمه ترك) و نيز چند قطعه از ملودي هاي موسيقي ايراني را در كار خود لحاظ كرد و در نهايت با اجراي قطعه اي در گام ماژور (دستگاه ماهور) بخش اول برنامه خود را به پايان رساند. ايرانيان با كارهاي حسين عليزاده آشنا هستند، اما فعاليت ها و جايگاه گاسپاريان به عنوان يك نوازنده طراز اول جهاني نيازمند معرفي افزونتري است كه در پي مي آيد:
گاسپاريان متولد ۱۹۲۸ ارمنستان است. از او به عنوان مطرح ترين نوازنده دودوك جهان ياد مي كنند. وي از ۶ سالگي فراگيري اين ساز را شروع كرد و در ۲۰ سالگي عضو گروه تاتول آلتونيان ارمنستان شد. پس از آن به عنوان تكنواز با اركستر فيلارمونيك ارمنستان همكاري كرد. او همچنين سابقه همكاري با اركستر فيلارمونيك نيويورك را نيز در كارنامه كاري خود دارد. شايد همين سابقه و آشنايي سبب شده است تا وي در اجراهاي گروهي چنين هماهنگ و خوب عمل كند. وگرنه در همين كشور ما هستند نوازندگان سازهاي بادي محلي (علي آبچوري در خراسان با ساز قشمه و شيرمحمد اسپندار در سيستان و بلوچستان با ساز دونلي) كه شايد اگر اندكي سواد و دانش كلاسيك گاسپاريان را داشتند و مي توانستند خود را با كارهاي گروهي - تلفيقي سازگار سازند، كم از گاسپاريان نداشتند، ضمن آنكه كوك كردن اين سازها با اركستر نيز خود مسئله اي است كه نيازمند كار جدي است.
در هر حال گاسپاريان در سال ۱۹۷۳ لقب موسيقيدان خلق ارمنستان را دريافت كرد، عنواني كه موسيقيدان ديگري تاكنون به آن نايل نشده است. وي همچنين در سال هاي ۱۹۵۹ ، ۱۹۶۲ ، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۰ جايزه بين المللي و ويژه يونسكو را دريافت كرد. وي پس از زلزله غم انگيز ارمنستان در سال ۱۹۸۹ آثاري را تصنيف كرد كه عمده درآمدهاي آن براي زلزله زدگان ارمنستان صرف شد.
از سوي ديگر اين نوازنده شهير ارمني در دو دهه اخير تجارب و همكاريهاي فراواني را با آهنگسازان بنامي چون (پيتر گابريل براي آهنگ فيلم آخرين وسوسه مسيح)، و موسيقي فيلم گلادياتور ساخته هانس زيمر داشته است.
آخرين موفقيت اين نوازنده صاحب نام دريافت جايزه برترين تكنواز جهان از فستيوال سالانه Womex به خاطر يك عمر فعاليت هنري بود.
تمامي اين داشته ها سبب شده است تا دو غول تكنوازي شرق در يك مجموعه گردهم آيند. و بخش دوم برنامه كه حاصل همكاري نوازندگان ايراني به سرپرستي حسين عليزاده و نوازندگان ارمني به سرپرستي گاسپاريان بود، اوج اين همكاري بود.
فضاي كلي قطعات بخش دوم در تداوم كارهاي چند صدايي عليزاده است كه با كنسرت و سپس كاست «راز نو» آغاز شده بود. در اين بخش دوهمخوان  زن (افسانه رثايي و هورشيد بياباني) به همراه يك خواننده مرد، محمدعلي احدي كه از شاگردان مرحوم رضوي سروستاني است، گروه را با اشعاري از مولانا و م. آزاد همراهي مي كردند. قطعاتي كه در بخش دوم اجرا شد، تنظيم و شيرازه بندي و مهرحسين عليزاده را بر پيشاني داشت، اگرچه در ميانه هاي كار گاسپاريان خواند و عجيب آنكه صداي وي نيز همانند سازش، طعم و رنگي ديگر داشت و براي مدتي شنوندگان را مسحور كرد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |