اشاره؛
اعلام خبر آغاز جنگلكاري در ۱۰ هزار هكتار از اراضي و دامنه هاي كوهستاني شمال تهران با هدف تكميل كمربند سبز و پيشگيري از ساخت و سازهاي بي رويه توسط افراد سودجو در اين مناطق، خوشحال كننده است، اما اين رويكرد همچنين بيانگر آن است كه تهران به دليل از ميان رفتن بخش وسيعي از باغها و فضاهاي سبز طبيعي آن به شدت از اين لحاظ فقير شده است. ضمن ارج نهادن به اين تصميم تازه، يادآوري اين نكته را ضروري مي دانيم كه براي جنگلكاري در كوههاي شمال تهران، بايد اصل گونه هاي درختي در خور و سازگار با اقليم تهران محور قرار گيرد وگرنه، گونه هاي ناسازگار مشكلات جديدي به بار مي آورند. علاوه بر اين نسبت به حفظ ساختار طبيعي رود دره هاي شمال تهران مثل گلابدره، دربند، اوسون، دركه و ... اهتمام لازم به عمل آيد و از كوه تراشي، نابود كردن درختان كه اخيراً در اين دامنه ها رواج يافته، جداً جلوگيري شود. ترديدي وجود ندارد كه راهسازي ها و توسعه ناسازگار با بوم ساختاري اين منطقه از شهر به فجايع زيست محيطي منتهي مي شود. اما براي اين كه خوانندگان عزيز همشهري بويژه دوستداران حفظ محيط زيست، با پيشينه وضعيت طبيعي و محيط زيست تهران بيشتر آشنا شوند، حاصل پژوهشي را كه برگرفته از سفرنامه ها و خاطرات سياحان و مأموران سياسي خارجي است، در اين شماره از نظرتان مي گذرانيم:
در هر جا كه آب كافي و خاك مناسب وجود داشته باشد بنابر استعداد طبيعي موجود در منطقه گياهاني به صورت خودرو از دل زمين سر برمي آورند و اگر انسان با زحمت و تلاش و توجه خاص به كار روي زمين بپردازد مي تواند محصولات مورد نياز خود را از آن بدست آورد.
تهران بنا بر مختصات جغرافيايي كه در آن واقع شده داراي آفتابي گرم و از لحاظ خاك آن گونه كه اروپاييان در نوشته هاي خود آورده اند استعداد چنداني نداشته است. با اين وجود برخي از آنان با توجه به علائق و آگاهي هايي كه نسبت به گياهان داشتند به شناخت؛ بررسي و مطالعه گياهان موجود در تهران و اطراف آن پرداخته اند. اين عده در مقايسه با سياحان و مأمورين سياسي كه از تهران ديدن كرده اند زياد نيستند به همين دليل اطلاعات كاملي از گياهان و محصولات تهران بدست نمي دهند ولي با اين وجود از جهت نوع نگرش آنان و دقت در چگونگي موقعيت طبيعي و ميزان بهره مندي از خاك و طبيعت تهران؛ نوشته هاي آنان اطلاعات بسيار با اهميتي محسوب مي شوند. به اعتبار اين يادداشت ها در قرن هفدهم ميلادي در تهران نهرهاي زيادي وجود داشته كه با استفاده از آنها باغات شهر تهران آبياري مي شده است. خيابان هاي تهران پر از درختان چنار بود كه همه پربرگ؛ قطور و زيبا بودند. به همين خاطر بود كه «دلاواله» پس از ديدار از تهران اين شهر را شهر چنار ناميد. البته بايد گفت در آن زمان نيز زمين هاي تهران و اطراف آن براي روييدن چنار بسيار مساعد بود و در اينجا به زيبايي و با سرعت نمو مي كرد. اگر قلمه اي از آن را در زمين فرو مي كردند همچون بيد به سرعت جوانه مي زد. چنار فوق العاده كهني كه در امام زاده صالح(ع) تجريش وجود داشت از مهمترين نمونه هاي جالب و نادر اين درخت در جهان شمرده مي شد. در تهران سليقه مردم بيشتر متوجه درختاني بود كه ارتفاع زياد پيدا مي كردند. در دوران قاجار هم مانند امروز درختي كه طبق قوانين تكاملي آن مي خواست شاخ و برگ خود را به صورت افقي بگستراند با بريدن تمام شاخه هاي آن به استثناي يكي از كاكل هايش وادار مي كردند از طول به رشد خود ادامه دهد در نتيجه درختان به شكل دسته جارو درمي آمدند و چون عضو تنفس كه در حقيقت همان شاخ و برگها بودند از آنها گرفته مي شد به زحمت در مقابل يك خشكسالي نه چندان سخت دوام مي آوردند و بيشتر از نوك درخت گرفته به طرف پايين خشك مي شدند. بديهي است اين شيوه آرايش در مورد درختاني كه به خاطر چوب و الوار آنها را مي كارند جايز است كه مي خواهند تنه اي راست در فضايي كم بدست بياورند. پولارك اين كار را در زمان خود مد روز دانسته و مي نويسد از اين سليقه حتي در باغ هاي سلطنتي نيز پيروي مي شد.
بروگش نماينده سياسي پروس در زمان ناصر الدين شاه مي نويسد: «از چنارهايي كه دلاواله در تهران ديده بود در نيمه دوم قرن هجدهم خبري نبود البته گويا بعدها نيز در تهران اقدام به كاشت درخت چنار شده بود و اين شهر مجدداً شايستگي اين نام را بازيافت.»
در رابطه با مطالب بروگش ذكر اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه در تهران هميشه درخت چنار وجود داشته است و اين كه نماينده سياسي پروس در درباره ناصرالدين شاه از وجود درختان چنان اظهار بي اطلاعي مي كند به اين دليل است كه در همين زمان شاه پايتخت را وسعت بخشيد و با اين اقدام زمين هايي كه در خارج حصار شهر قرار داشت ضميمه تهران شد و چون زمان لازم و فرصت كافي براي كاشت و رشد درختان و ايجاد قنوات وجود نداشت به همين خاطر فرنگياني كه مانند بروگش بعد از سال ۱۸۷۰ ميلادي به تهران وارد شده اند در سفرنامه ها و يا كتب خاطرات خود نوشته اند هيچ درخت و گياهي در محوطه شهر ديده نمي شود.
درخت صنوبر در تهران با وجود تلاشي كه به عمل مي آوردند به خوبي رشد نمي كرد و به محض اين كه به ارتفاع معيني مي رسيد؛ خشك مي شده است.
در باغ هاي ملاكين ثروتمند نارنجستان به شكوه و جلال تمام آراسته بوده است. در آنجا مركبات و ساير ميوه هاي خاص سرزمين هاي گرم در فضاي آزاد عمل نمي آمد زيرا در زمستان تهران را سرمايي سخت فرا مي گرفت. بنابراين نارنجستان هاي موجود نياز به رسيدگي و مراقبت بسيار داشتند به همين خاطر باغبان ها با تعبيه اتاقي چوبي در اطراف يا با كندن گود و كشيدن چادر به روي آنها و گذاردن مقداري آتش براي سرپا نگه داشتن آنها براي جلوگيري از سرمازدگي و نابودي درختان اقدام مي كردند. با وجود اين تمهيدات باز هم درختان از آفت سرما در امان نبودند و هر سال خصوصاً در نارنجستان هاي سلطنتي با صرف مخارج فراوان درختان تازه اي به جاي آنها كاشته مي شد و اين خود منبع و مداخل خوبي براي كارمندان دربار به شمار مي آمده است.
|
|
ناگفته نماند در زمان حكومت ناصرالدين شاه قاجار هيچ خانه اي در تهران پيدا نمي شد كه حياط نداشته باشد و هيچ حياطي نبود كه باغچه اي و درختان بوته مانندي در آن نباشد. مردمان ثروتمند متمول تهراني گذشته از فضاي سبزي كه در محل زندگاني خود از آن برخوردار بودند باغ نسبتاً وسيعي نيز در داخل شهر داشتند. باغچه بندي اين باغها كاملاً ساده بود. معمولاً چند خيابان در آنها وجود داشت كه در دو طرف درختان چنار؛ سپيدار؛ زبان گنجشك، نارون؛ توت؛ درخت ابريشم يا صنوبر و گاهي نيز كاج مي كاشتند. بوته هاي گل نيز در آن زمان در منازل و باغها مورد توجه بود كه مهمترين آنها عبارت بودند از: انواع گل سرخ و سفيد؛ ياسمن سفيد و زرد؛ ياس كبود؛ بداغ و... . به طور كلي در تهران گلهايي مورد توجه بود كه در بيابان ها به صورت خودرو هم وجود داشته يا در زمانهاي قديم از اروپا به اينجا آورده شده و جنبه بومي پيدا كرده بود. از اين ميان بيش از همه نرگس در چهار نوع مختلف؛ بنفشه؛ تاج خروس؛ لاله گل ،لاله عباسي؛ سنبل؛ ميخك و زنبق ايراني و فلورانسي قابل ذكر است. از گلهاي پاييزي نيز فقط بايد از گل داودي نام برد. با وجود برخورداري باغ ها و منازل تهراني ها از گل هاي نسبتاً متنوع؛ آنها چون سرسبزي و شادابي و گياهان پرپشت را حتي با آبياري مداوم هم نمي توانستند به عمل آورند به همين دليل يكي از زينت هاي باغ هاي اروپا در تهران وجود نداشته و براي جبران اين نقيصه مي كوشيدند با كاشتن نوعي يونجه كوتاه آن را جبران كنند. معمولاً يونجه با شقايق در هم و مخلوط ديده مي شده و به شقايق اشتباهاً لاله مي گفتند و مو را مانند امروز روي آلاچيق مي كشيدند. در اطراف تهران نيز گياه ورك مي روييده كه داراي گل هاي بسيار زيبايي بوده است اين گل به رنگ زرد و وسط آن زرشكي رنگ است. در آن زمان از اين گياه به عنوان سوخت براي پختن رنگ و گرم كردن تنورهاي نانوايي استفاده مي شد كه سراسر دشت هاي مركزي ايران از آن پوشيده بوده و با قاطر و الاغ براي مصرف به تهران حمل مي شده است. البته از اين گياه براي تهيه رنگ بادامي و از برگ آن هم براي ترد كردن گوشت نيز استفاده مي شد.
پژوهش و گرد آوري : رضا صفادل
ادامه دارد