دوشنبه ۷ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۸۰- Sep, 29, 2003
گفت وگو با مرضيه برومند درباره سينماي كودك
شادي و طراوت كودكانه
درآمد:
012016.jpg

مرضيه برومند كار خود را با بازيگري در تئاتر آغاز و بعد با گرايش به كارگرداني فعاليت خود را ادامه داده است. اگرچه در سينما فقط سه فيلم ساخته، اما اولين فيلم او «شهر موشها» پس از گذشت اين همه سال هنوز جذاب، شاداب، باطراوت و خاطره انگيز است. برومند از علاقه مندان، دست اندركاران و دلسوزان واقعي سينماي كودك است و با دردها و نيازهاي اين سينما به خوبي آشناست؛ اما در اين سال ها با دوري خودخواسته اش از سينما به سوي برنامه سازي در تلويزيون گرايش پيدا كرده است. اما بهانه اين مصاحبه به چند دليل است. اول: مدتي است كه سينماي كودك و نوجوان در كانون توجه- اين بار ويژه- قرار گرفته و همه درصدد هستند تا به اين سينما جان و رونقي دوباره ببخشند و مسلماً حرفها، ناگفته ها و درد دلهاي مرضيه برومند در اين باره شنيدني خواهد بود.
دوم: در جشنواره بين المللي كودك و نوجوان كه هر سال در اصفهان برگزار مي شود و هفته آينده زمان برگزاري دوره بعدي آن است ، مرضيه برومند به عنوان داور حضور دارد.
سوم: آخرين فيلم او «مرباي شيرين» كه چند سال از ساخت آن مي گذرد، گويا قرار است بزودي اكران شود. فيلمي كه اگر خوب اكران شود از فيلم هاي پرمخاطب خواهد شد؛ و البته براي كارگردانش نيز دور جديدي از فيلمسازي را نويد مي دهد.
چهارم: مصاحبه با خالق فيلم ها و مجموعه هاي به ياد ماندني چون «شهر موش ها»، «خونه مادر بزرگ»، «قصه هاي تابه تا»... هميشه جذاب و شيرين است. چهره اي كه علي رغم شادي هميشگي گاه نيز به شدت جدي و نگران است! و به گفته خودش اين دغدغه و نگراني همه را در قلب خود تلنبار كرده، از كودكان كه به آنها به شدت علاقه مند است، تا زمين و درياچه و علف و ستاره  هاي آسمان.
با مرضيه برومند كه به عنوان داور در جشنواره فيلم كودك حضور دارند به گفت وگو نشسته ايم كه حاصل آن را مي خوانيد.
* خانم برومند ،به عنوان يكي از برنامه سازان و فعالان سينماي كودك بفرمائيد چه چيز باعث شده است كه از زمينه اصلي فعاليت تان يعني ساخت فيلم دور بمانيد و چرا فيلم هاي شما با اين همه وقفه هاي طولاني ساخته مي شوند؟
- هر سه فيلمي را كه ساخته ام هيچ كدام براي من خاطره اي خوش نداشته اند، تا انگيزه اي شوند كه دوباره دست به ساخت فيلم بزنم. اين فيلم ها هر كدام به نوبه خود معضلات و مشكلات عديده اي داشتند كه حاكي از اين است كه با دنياي سينما و روابط پشت پرده آن نه آشنايي و سنخيتي دارم و نه اين كه دوست دارم داشته باشم.
* ولي خب بر عكس آن در تلويزيون حضور پرشور و فعالانه داشته ايد و داريد؟
- بله و همچنان ترجيح مي دهم در فضاي تلويزيون كار كنم. چرا كه لااقل در اين عرصه روابط و ضوابط حاكم بر آن را بيشتر مي شناسم و البته دليل هم دارم. در فيلم «شهر موشها» بيست سال است كه از ساخت آن مي گذرد، در ارتباط با قضاياي آن هيچ وقت صدايم درنيامد. اين فيلم من است نه فيلم «علي طالبي»،ولي خب هيچ وقت صدايم درنيامد صداي اين فيلم ضبط شده بود، يعني تمام فيلم Play back بود و من فقط به خاطر اين كه دلم مي خواست تمركز بيشتري را روي اين تجربه داشته باشم و جاي گيري عروسك ها و تكنيكي را كه به كار مي بريم درست جواب بدهد، ترجيح دادم علاوه بر دستيارم آقاي كرامتي، يك دستيار اول سينمايي داشته باشم تا بر امور تصوير تمركز داشته باشد. به علي طالبي خودم اين امكان را دادم تا اسم كارگردان را داشته باشد، تا باعث شود انگيزه بيشتري براي كار داشته باشد. او هم با استعداد است و هم فيلمساز اما ژانر كاري او با ژانر فيلم «شهر موشها» زمين تا آسمان تفاوت دارد. اما به لحاظ ضوابطي كه در سينما بود و اتفاقاتي كه بين من و بنياد فارابي افتاد و به لحاظ آن با مديريت وقت فارابي اختلاف پيدا كردم و خيلي هم شديد بود و اتفاقاً هيچ وقت هم در اين مورد درد دل نكردم و نگفتم كه چه بلاهايي بر سرمن آمد، شايد باور كردنش سخت باشد اما در جاهايي اسم من از روي فيلم برداشته شد، كه من باز هم اهميتي ندادم، چراكه هر جا اسم موش ها مي آيد همه مي دانند كار برومند است، اما درمدارك موجود در سينماي ايران فيلم به اسم آقاي طالبي ثبت شده و اين خود جاي سؤال دارد.
* همين مسايل باعث دلزدگي شما شد؟
- نه فقط به اين دليل نبود. در كل برخوردي كه آن زمان بنياد فارابي با ما داشت و باعث شد تا ما همه- يعني كساني كه از اين سينما فعاليت مي كردند- سرخورده شويم. در حالي كه مي شد سينماي كودك ما خصوصاً پس از «شهر موشها» يك تداوم منطقي داشته باشد، نه اين كه بعداز پنج شش سال پس از ساخت آن تازه «گلنار» ساخته شود. يعني بنياد فارابي باعث ايجاد و قطع و عدم پيشرفت سينماي كودك شد. البته بعد دوباره و خوشبختانه پس از «گلنار» باز دور تازه اي شروع شد كه به نفع سينماي كودك بود؛ و حاصل آن فيلم هايي چون «سفر جادويي» و چند فيلم ديگر بودند. اين فيلم ها واقعاً درباره و براي كودكان بود. اتفاقات عديده اي از جمله تمايل فيلمسازها و مسئولين سينمايي كشور به ساخت فيلم هاي چرتي و خواب آور و خسته كننده و مأيوس كننده و غم انگيز باعث شد تا ارتباط تماشاگر كودك و نوجوان با سينماي خودش قطع شود. در نتيجه گروه سينماهاي كودك به ورطه ورشكستگي افتاد و تمام توجهات به سمت جشنواره هاي خارجي معطوف شد. در اين ميان فيلم هايي نيز با كمك هاي بي پايان دولتي ساخته شدند و به جشنواره ما نيز راه پيدا كردند و جوايزي را هم درو كردند، اما خب فاقد بيننده داخلي بودند و حتي توانايي اين را نيز نداشتند تا بيننده هاي غيركودك را هم جذب كنند.خب، به نظر شما اين سينما چه طور مي تواند سرپاي خودش بايستد؟
* ولي الان اشاره كرديد كه بعداز يك وقفه فيلم هاي قابل تأملي ساخته شدند؟
- بله. بعداز مدتي مسئولين پي بردند كه در اين مسير دچار اشتباه شده اند. مثلاً مجمع سينمايي كودكان و نوجوانان با فعاليت هايي كه داشت تأثير زيادي بر جاي گذاشت و سعي كرد هم توجه به مسئولين را جلب كند و هم فيلمسازان و دست اندركاران را. اما در همين چند سال كه اين توجه به گونه اي جلب شده و متفق القول بر اين عقيده اند كه سينما بايد مخاطب داشته باشد و باتكيه بر اين عنصر است كه مي تواند پويا و زنده باشد و ترقي كند اما باز هم مي بينيم كه يك نوع تناقض ديده مي شود. اگر مثلاً جشنواره اصفهان بر فيلمي صحه مي گذارد و آن را تشويق مي كند درواقع با اين كار دارد خط مشي آينده اين سينما را تعيين مي كند و نكته دقيقاً همين جا است. در جشنواره اصفهان فيلم هايي كه به اصطلاح جشنواره اي ساخته شده را اكثراً بر فيلمي كه واقعاً براي بچه ها ساخته شده ترجيح مي دهند و براي نوع اول ارزشي بيشتر قايل هستند.
* فكر مي كنيد اين نگاه دوگانه منشاء آن چيست؟
- يكي از دلايل آن تركيب هيأت داوران است. وقتي هيأت داوري درست انتخاب شده باشد و توجيه هم شده باشد طبيعي است كه مي آيند بين فيلم A.B.C انگشت روي فيلم B مي گذارند كه معيارهاي مورد نظرشان را دارد. يعني معيارهايي شديداً تحت تأثير سينماي سابق اروپاي شرقي، معيارهاي خيلي يونيسفي. يعني درواقع نگاه خيلي آموزشي و نه سينمايي نسبت به سينماي كودك. درواقع اينجا نكته هايي چون جذاب بودن، سرگرم كننده بودن و مهم تر از همه خاص كودك بودن را فراموش مي كنند.
* خب هميشه اين مشكل وجود داشته يعني اين دو نگاه روبه روي هم قرار گرفته اند.
- ولي راه حل دارد. مي توان در جشنواره اصفهان بخشي جداگانه را به اين نوع از فيلم ها اختصاص بدهند، چرا كه اين نوع فيلم ها نيز در جاي خود داراي ارزش هستند ولي خب نمي تواند منجي و نجات دهنده سينماي كودك باشد.
* خانم برومند براي اين كه از بحث دور نشويم شما اول بحث اشاره كرديد فيلم هايي را كه ساخته ايد خاطره خوبي براي شما نداشته اند .«الوالو من جوجو ام» درباره اين فيلم صحبت كنيد؟
012014.jpg

- در «الو الو من جوجوام» باز يك حركت ديگر اتفاق افتاد و به نظر مي آمد كه اين فيلم مي تواند اثري پرفروش شود. چون در اكران شروع خوبي داشت، اما به دلايلي كه مهمترين آن عدم همكاري مديريت وقت بنياد فارابي بود، زمان آقاي حسين حقيقي، كه من شديداً با ايشان درگير شدم. براي اين كه فيلم مرا از سينما فرهنگ كه مخصوص كودكان و بچه ها بود يعني درواقع اين سينما اولويت فيلم كودك داشت، فيلم را از اين سينما برداشتند و به جاي آن فيلم روز فرشته را گذاشتند و اتفاقاً در فيلم «الو الو من جوجوام» من سهمي نيز در تهيه كنندگي آن داشتم و من و همكارانم در فيلم امروز فكر مي كرديم با خيال راحت هزينه اين فيلم را درمي آوريم و فيلمي كه در سينما فرهنگ هم صف داشت و هم سانس اضافه از نمايش برداشتند. به اين ترتيب فيلمي كه در تهران در زمان خودش جزو ده فيلم پرفروش تا آن تاريخ بود، عملاً نتوانست پول خودش را دربياورد و به حد نصاب خودش دست پيدا كند و دقيقاً همين مافيا باعث شكست فيلم در شهرستان هم شد، حتي از حضور فيلم در جشنواره اصفهان نيز ممانعت شد، يعني به بهانه اين كه فيلم به دليل ندانم كاري پخش كننده در اصفهان اكران شده كه از شركت آن در جشنواره ممانعت كردند، بنابراين حق رقابت هم از فيلم گرفته شد.
* شما كه الان اين قدر با شور و هيجان از سينما حرف مي زنيد چطور دوري از سينما را تاب مي آوريد؟
- شايد به خاطر اين كه به سينما زياد هم تعلق خاطر ندارم و اين به خاطر مسايل متعدد است. اول اين كه مخاطبان سينما، هر چقدر هم كه فيلم فروش كند نهايتاً محدود به چند صد هزار نفر است و بعد اين كه اكثر سينماها در تهران و مراكز استانها متمركزند. پس تكليف شهرهاي كوچك و روستاها چه مي شود آن همه مخاطب كودك و نوجواني كه آن جا زندگي مي كنند، آنها مگر نياز به سينما و سرگرمي ندارند. بعد بر فرض اگر فيلم خود را هم با معيارها و شرايط دلخواهمان ساختيم، آيا سالن مناسب و امكانات هم براي اكران داريم. در اين شرايط بهترين گزينه تلويزيون است كه رسانه اي آن چنان قدرتمند است كه به محضي كه كار در آن توليد و پخش مي شود در سرتاسر ايران آن را مي بينند الان هم كه شرايط به گونه اي كه هموطنان خارج از كشور ما هم امكان ديدن برنامه ها را دارند. بنابراين براي من وسيله و رسانه مهم نيست، مهم اين است كه رسانه اي كه در آن كار مي كنم چقدر برد دارد و مخاطبان آن چقدر است، كه چون محصول كارشان روي نگاتيو مي رود خيلي ارزنده تر از آن است كه روي نوار ويديو اكسپوز مي شود، اصلاً چنين تصوري ندارم. براي من مهم اين است كه چي اكسپوز مي شود و چي مي گويم. اين همه فيلم كم ارزش ساخته مي شود. من متأسفانه يا خوشبختانه خيلي نمي توانم به سينما بروم و فيلم ببينم. چند وقت پيش نوارهاي ويديويي اين فيلم ها را يك مروري كردم و فيلم هايي كه ساخته شده و سازندگانش هم باد در غبغب خود مي اندازند كه در سينما كار مي كنند، ديدم واقعاً يك مقدار زيادي از اين فيلم ها كم ارزش است، يعني اگر اين فيلم ها در تلويزيون ساخته مي شد به شدت انتقاد مي كردند.
از طرف ديگر در تلويزيون اتفاقاتي مي افتد كه بسيار ارزنده است. سال گذشته پنج تا سريال پخش شد كه همه اش خوب بوده «دوران سركشي»، «شمسي و مادام»، «خواب و بيدار»، «خاك سرخ» اين ها سريال هاي باارزش و پربيننده اي بوده اند. بنابراين وقتي چنين رسانه اي در اختيارم است و من هم دوستش دارم، چرا خودم را به آب و آتيش بزنم و فيلمي بسازم كه هم اسير مافياي سينما بشود و بعد هزار اتفاق و بلا سر آن بيايد و آخر سر هم هيچكس آن را نبيند.
* با تمام اين اوصاف به هر حال تلويزيون يك وظيفه اي دارد و سينما هم وظيفه اي ديگر؟
- بله، خب اصلاً قابل قياس نيست. سينما ماندگارتر است و موثر ولي به شرط آن كه اكران خوب داشته باشد. به شرطي كه بشود بچه ها را به سينما برد و خانواده ها سنت و رسم سينما رفتن داشته باشند و آداب سينما رفتن را رعايت بكنند و اصلاً خود سالن سينما محترم باشد جايي باشد كه اگر يك مادر خواست دو تا بچه اش را به سينما ببرد به اين مكان اعتماد كند تا وارد آن شود.
* خانم برومند براي اين كه از بحث دور نشويم بفرمائيد الان شرايط كار را براي علاقه مند به سينماي كودك چطور ارزيابي مي كنيد؟
- خب الان اميدوارترم. يعني در واقع از زماني كه آقاي عسگرپور در سمت مديريت فارابي قرار گرفتند جرقه هاي اميد پيدا شد. چون ايشان هم از علاقه مندان به سينماي كودك هستند و حتي در سال هاي پيش در اين زمينه فعال بوده اند. الان هم كه آقاي رضاداد در فارابي فعاليت و سمت دارند ايشان هم از حاميان و ياري دهندگان سينماي كودك هستند و به خوبي مي دانند كه سينماي كودك بايد در چه جايگاهي قرار بگيرد و بر تاثير فرهنگي آن آگاهي دارند. بنابراين هر كاري از دستشان بربيايد انجام مي دهند و زمينه كار را براي فعالان اين عرصه فراهم مي كنند و من هم يكي از آن ها هستم.
* خانم برومند فيلم هاي سينمايي شما به كنار ،حتي در سريال هايي كه براي بزرگسالان مي سازيد به نوعي به نظر مي آيد مخاطب آن كودكان و نوجوانان هستند و اين كه به نظرم مي آيد در پشت كارهاي شما مي توان كودكي پرشور و نشاط را ديد كه هنوز بزرگ نشده؟
- بالاخره هر اثر هنري به نوعي در ارتباط با سازنده اش و حاصل تفكرات و انديشه هايش است. بله خوب آثارم همه به نوعي در ارتباط با بچه ها يا براي آن ها است. موقعي كه مثلاً شهر موش ها را مي ساختم سنم كمتر بود و به بچه ها نزديك تر بودم. اما تازگي ها به اين دارم فكر مي كنم كه چون سنم بالا رفته و شايد به خاطر اين كه بچه ندارم و در ارتباط دائم هم با كودكان و نوجوانان نيستم كار كردن در اين عرصه برايم سخت شده، اين ضعفي است كه در خودم احساس مي كنم و به خاطر همين اگر قرار است كه كار را ادامه دهم بايد ارتباط را با آن ها بيشتر كنم و هم اين كه بيشتر بشناسم و دركشان كنم. اما اين كه چرا بر تمام كارهايم يك روحيه و حال و هواي خاص حاكم است، شايد به خاطر اين است كه من آدم دل نازكي هستم و از ديدن ناهنجاري ها ناراحت مي شوم بنابراين در كارهايم سراغ اين مسائل نمي روم و از آن ها فاصله مي گيرم و سعي مي كنم كه به جامعه اطرافم نگاه ديگري داشته باشم؛ حالا آن شادي و طراوتي كه مي گوئيد شايد به خاطر اين مسائل است.
* مثل آخرين فيلم تان «مرباي شيرين» در عين حال كه به ناهنجاري ها اشاره دارد ولي فيلم خيلي شيرين و لذتبخشي است. يعني هم اجتماعي است هم سرگرم كننده؟
- بله «مرباي شيرين» قبل از اين كه فيلم كودك و نوجوان باشد يك فيلم اجتماعي است. به زعم يكي از دوستان اين از معدود فيلم هايي است كه مردم را نقد مي كند.
اين يك فيلم اجتماعي است و فكر مي كنم براي تمام خانواده هاست و زياد نمي توان به آن فيلم كودك و نوجوان اطلاق كرد.
* در واقع اشاره شما به اين است كه ديگر نمي توان مرزي ميان فيلم ها قايل شد و آن ها را طبقه بندي كرد. بعضي مسائل جامعه آن قدر پيچيده و به هم نزديك شده كه اين مسائل و مشكلات بر زندگي همه و روابطشان تأثير مي گذارد و آدم ها را كنار هم قرار مي دهد.
- بله فيلم «مرباي شيرين» قهرمان اصلي آن يك كودك است و ما داريم درباره مشكل او صحبت مي كنيم، شادي و شيطنت و موسيقي و آواز هم در فيلم هست اما در عين حال مخاطب اين فيلم خانواده ها و بزرگسالان هم هستند.
* آيا مي توان گفت با مرباي شيرين دور جديدي از فيلمسازي براي شما آغاز شده يعني در صورتي كه آن را ادامه بدهيد؟
- خب، بالاخره آدم تغيير مي كند و هميشه نگاهش يك جور نمي ماند. «مرباي شيرين» تلاشي بود كه آن را آگاهانه انجام دادم. هميشه فكر مي كردم چرا وقتي مي گوئيم فيلم پرطرفدار و پرمخاطب و فيلم كودك، زود «شهر موشها» و «كلاه قرمزي و پسر خاله» به خاطرمان مي آيد. دور جديدي در فيلمسازي من شروع نشده بلكه تلاشم رسيدن به سينماي ميانه است سينمايي كه هم تفكر برانگيز باشد و هم شادابي داشته باشد و هم اميدواركننده باشد، «مرباي شيرين» حركتي بود براي رسيدن به اين ژانر در سينماي كودك. البته قبل تر از اين ما فيلم خوب سفر جادويي (ابوالحسن داوودي) را داشتيم كه تلاشي بود براي تثبيت سينماي ميانه اما متأسفانه پس از اين فيلم اين حركت ادامه پيدا نكرد.
* و اگر بخواهيد تعريفي از سينماي ميانه ارائه بدهيد؟
- سينماي ميانه سينمايي خالي از تفكر و انديشه و لبالب از پيام هاي آموزشي نيست، اما در عين حال از قالب و چارچوب جذابي برخوردار است كه باعث جذب مخاطب مي شود؛ و سينماي ما براي سر پا ماندن نيازمند اين ژانر است. شما مثلاً كلاه قرمزي و پسر خاله كه فيلمي از سينماي كودك است و در عين حال نيز يكي از پرفروش ترين ها نيز بوده، اگر به اين فيلم دقت كنيد، آن خيلي متكي به شوخي هايي بود كه اصلاً ربطي به بچه ها ندارد و آدم بزرگ ها فقط آن را درك مي كنند. مثلاً همان صحنه شوخي با «گوزن ها» (مسعود كيميايي) كه فقط بزرگترها آن را مي فهمند حتي نوجوان هاي بيست ساله ما نيز كه فيلم را نديده اند، نمي توانند معناي آن را بفهمند، يعني كه اين شوخي به شدت داخلي است. يعني اين فيلم هم اگر چه ظاهراً منتسب به سينماي كودك و نوجوان است اما فقط براي بچه ها ساخته نشده. اين واقعيت است اگر فيلمي فقط مخاطب آن كودكان باشند فيلم شكست مي خورد، بالاخره فيلم بايد به گونه اي باشد كه بزرگسالان هم بيايند آن را ببينند تا حداقل به كف فروش برسد.
* پس در واقع با اين تعاريف ديگر سينماي مختص كودك معنا ندارد؟
- سينماي كودك به نظر من بايد يك سينماي خانوادگي و فراگير باشد. يعني هر فيلمي را كه بچه ها دوست دارند الزاماً براي آن ها ساخته نشده مثلاً فيلمي با مخاطبان عام را در نظر بگيريد كه ديدن براي بچه ها نيز جذاب است. در خارج هم اينطور است. مثل فيلم «گلادياتور» كه براي بزرگسالان ساخته شده اما ديدن آن براي كودكان هم جذاب است. اگر فيلمي مفاهيمي داشته باشد كه ديدنش براي بچه ها ضرر نداشته باشد و به قصد بچه ها هم ساخته نشده باشد اما در عين حال بچه ها آن را دوست داشته باشند به نظرم اين را نيز مي توان سينماي كودك ناميد. بنابراين وقتي من كار مي كنم هيچ وقت فكر نمي كنم اين فيلم مال بچه هاست و من بايد همه چيز را با اندازه فكر و درك بچه هاي كوچولو بسنجم و در نظر بگيرم اين فيلم مال خانواده است. فيلم «مرباي شيرين» هم با نيت مخاطبان عام ساخته شده و با اين هدف كه ديدنش براي بچه ها نيز لذتبخش باشد. سريال هايي نيز كه مي سازم همين خصوصيت را دارند. مثلاً «شمسي و مادام» با آن كه مخاطب آن بزرگسالان بودند اما بيشترين طرفدار اين سريال بچه ها بودند و از آن خوششان مي آمد. يعني در واقع سينماي كودك سينمايي است كه بچه از آن خوشش بيايد، حالا شايد هيچ كدام از پرسوناژهاي آن نيز بچه نباشد هيچ مشكلي وجود ندارد حالا اين مي تواند «يي تي» باشد يا «مادام دان فاير» يا «هري پاتر».
* يعني در واقع حرف شما اين است مخاطب شناسي در پيشرفت سينما تأثير زيادي دارد و ذايقه مخاطبان تغيير كرده؟
- بله. مثلاً در نظر بگيريد همين تلويزيون الان دارد «هري پاتر»، «ارباب حلقه ها»، «داستان اسباب بازي» و نظاير آن را پخش مي كند و اين برنامه ها در تمام نقاط كشور پوشش دارد. بچه هايي كه اين ها را مي بينند سطح توقع شان بالا مي رود، ذايقه شان تغيير مي كند. ما بايد بتوانيم جوابگوي اين ها باشيم. در كنار تلويزيون بازار ويديويي و CD را در نظر بگيريد. فيلم هايي كه راحت در دسترس علاقه مندان قرار مي گيرد يا كانال هاي ماهواره اي كه به هر حال در دسترس هستند و اين ها باعث مي شود تا ما نيز همپاي فيلم هاي روز جهان سعي و كوشش كنيم. حالا اگر از نظر تكنيكي توانايي برابري با آن ها را نداريم ولي از نظر شكلي و قصد و انديشه كار كه مي توانيم سعي كنيم چيزي جديد و جذاب را ارائه بدهيم. يعني در واقع رقابت بدون اسلحه غيرممكن است.
مارگريت شاه نظريان

بازتاب
توضيح نويسنده آندرانيك
در تاريخ دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۸۲،  پس از اتمام اجراي نمايش آندرانيك، شخص محترمي بازيگران و تماشاگران را در حال تشويق متوقف كرد و با اداي احترام به هنر بازيگران گفت كه در كتابي [ايشان عنوان كتاب را ذكر كردند] آمده است كه آندرانيك در اروميه و قفقاز و چند شهر ديگر بيش از ۱۵۰ هزار نفر را قتل عام كرد و.... اينجانب به عنوان نويسنده نمايشنامه به ميان صحنه آمدم و پس از اتمام حرف ايشان توضيح دادم كه آن آندرانيك كه ايشان از او ياد مي كنند متعلق به سالهاي بسيار دوري است كه شايد به دوسده گذشته برسد. اما داستان نمايشنامه ما در دهه ۲۰ شمسي و پس از فرار رضاخان اتفاق مي افتد. و عرضه داشتم كه داستان اين نمايشنامه هيچ سنديت تاريخي ندارد و اين تنها يك تشابه اسمي است و نام آندرانيك به دليل كثرت استفاده در ميان ارامنه به يك اسم آشنا بدل گشته است. درست عين اسامي بسياري از ما كه صبغه مذهبي يا تاريخي دارد ولي تنها يك تشابه اسمي است و نه بيشتر. حتي عرض كردم كه آندرانيك ايشان را درباره اش مطالعه كرده ام و اساسا آن مقوله بي ارتباط با فضاي تاريخي و داستاني ما است. قصه ما يك تخيل محض است كه در برهه اي تاريخي روي مي دهد.
و ايشان به بنده توصيه كردند كه بيشتر مطالعه كنم و بنده عرضه داشتم: چشم و همگان از سالن خارج شدند.
۱- اگر حضرت ايشان به هنر بازيگران احترام مي گذاشتند، از نويسنده يا كارگردان مي خواستند كه به صحنه بيايند و درباره آن موضوع توضيح بدهند.
۲- حقير به عنوان نويسنده نمايشنامه هيچ صحبتي از اقتباس از آن اتفاق تاريخي مذكور نكردم و خبرنگار محترم همشهري از قول من نقل كرده اند كه اقتباس آزاد يا گسترش داستاني انجام داده ام. در حاليكه بنده عرض كردم كه اساسا اينها دو مقطع تاريخي بسيار دور از همديگرند. پس صحبتي از اقتباس هم به ميان نيامد.
۳- فرداي آن روز من در مصاحبه با خبرنگار محترم همشهري همين مسأله را عينا تكرار كردم. و هنوز نمي فهمم كه ايشان از چه رو قانع نشده اند.
۴- اگر آن تماشاگر محترم ارمني مي بود كه براي يك ارمني بسيار ناشايسته است كه از مقاطع تاريخي قهرمان ها و ضد قهرمان هاي خود بي خبر باشد،  نمي بايست به دليل يك تشابه اسمي محض،  دهه ۲۰ شمسي را با مقطع تاريخي مورد نظر خلط كند.
۵- خبرنگار محترم همشهري حتي در هنگام مصاحبه هم از ضبط صوت استفاده نكردند و پس از پاسخ هاي حقير برداشت خودشان را در چند خط مي نوشتند. از آنجا كه مطلب مصاحبه چاپ شده در همان صفحه به نام گفتگو و نه گزارش گفتگو چاپ شده است، ايشان موظف به درج عين جملات من بوده اند. در حاليكه جمله بندي ها و حتي گاه فحواي كلام از آن خود ايشان است.
از چنين دقت يك خبرنگار شايد بتوان انتظار درج آن ستون «درآمدي بر گفتگو» را نيز داشت.
حسين مهكام
نويسنده نمايشنامه «آندرانيك»

گزارش
رشد يك سويه كاريكاتور جنگ
«چندي از جنگ تحميلي نگذشته بود كه گروهي از دانشجويان دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران اقدام به برپايي نمايشگاه هاي دوره اي كردند. آنان معتقد بودند شرايط اجتماعي جاي خود، اما كاريكاتور و هنرمندش اين ظرفيت را دارند كه نسبت به مسائل جاري جامعه بي تفاوت نباشند. جهاد دانشگاهي نيز از آنان حمايت كرد و طي سه سال نمايشگاه هايي را به طور مرتب در تالار مولوي برگزار كردند، جنب وجوشي ايجاد شد و خيلي از مشتاقان به اين دانشجويان ملحق شدند.
ضمن آن كه اين جريان پيش مي رفت، حبيب الله صادقي به نظرش رسيد كه اگر اين گروه را در حوزه هاي هنري سازمان دهد، مي توان كار را تشكيلاتي تر پيش برد. بنابراين «گروه كاسني» شكل گرفت. تا سال ۷۰-۷۱ هم پيش رفت، اما ديگر آن گروه وجود ندارد، آنان بعدها متولي اصلي جريان كاريكاتور پس از انقلاب شدند و كم كم به روزنامه هاي مختلفي تزريق شده، به فعاليت پرداختند.»
نيرومند، هنرمند كاريكاتوريست اين سخنان را در گفت وگو با ايسنا بيان كرد و گفت: وقتي يك حركت توده اي آغاز مي شود، هنر هم شكل توده اي پيدا مي كند، پايگاه كاريكاتور هم پايگاه توده هاست و چون صميميتي دارد و ارتباط صريحي بين هنرمند و مخاطب ايجاد مي شود، در نتيجه اين دو مقوله خيلي خوب همديگر را پيدا كرده اند.
وي درباره جريان كاريكاتور جنگ توضيح داد: نوع كاريكاتورهاي كار شده در طول دفاع مقدس، عمدتاً دوگونه اند، يكسري كارهاي محدود ژورناليستي و يكسري نقاشي هاي ديواري كه نقاشي ديواري با استقبال بيشتري مواجه بود. به اعتقاد نيرومند اگر كاريكاتور رسالتي را در حوزه جنگ داشته باشد، اين رسالت را در حوزه نقاشي ديواري بهتر مي توان ايفا كرد؛ تا مطبوعات.
نيرومند اضافه كرد: مطبوعات ما در دوره جنگ ويژگي خاص خود را داشت؛ به رغم اينكه تعدادي از كارهاي مطبوعاتي زمان جنگ هم مال من است، اما احساس مي كنم ارتباطي كه بايد ايجاد مي شد و وظيفه اي كه كاريكاتور در انتقال اين ارتباط داشت، نتوانست به خوبي در مطبوعات ايفا كند.
اين كاريكاتوريست با برشمردن دلايل اين امر افزود: به كاريكاتور بعد از انقلاب توجه نشد، پس طبيعي بود كه نتوانست با شكل  خاص خود در دنيا كه كاريكاتور از زاويه طنز و نقد اجتماعي بود، نسبتي پيدا كند. در نتيجه، كاريكاتور در اين عرصه كه وارد شد، به دشمن خارجي پرداخت و طبيعي هم بود، چرا كه در همه جاي دنيا اين رواج مرسوم است.
او جريان نقاشي ديواري جنگ را متفاوت از كاريكاتور خواند و تصريح كرد: اوج كار نقاشي ديواري را در آثار ديواري مسعود شجاعي طباطبايي بر ديوارهاي فرودگاه مهرآباد مي توان ديد كه نقش ارزنده اي در نقاشي ديواري جنگ، مخصوصاً در نقاشي ديواري با گونه اي از هنر كاريكاتور دارد. حبيب الله صادقي نيز در اين زمينه كارهاي با ارزشي كرده كه متأسفانه كارها به نحو شايسته اي جمع و جور نشد تا آن طور كه بايد و شايد قدر كار او دانسته شود.
نيرومند از حسين خسروجردي، دري نجفي و جواد عليزاده به عنوان فعالان اين عرصه در زمان جنگ ياد كرد و اذعان داشت: طبيعي است نوعي پرداختن به دشمن خارجي كاريكاتور را يكسويه رشد داد. تاريخ همه جنگ ها نشان مي دهد كه در زمان جنگ نقدها كمتر شده است، كاريكاتوريست ها دشمن را با نوك پيكان اين ابزار رسانه اي به باد استهزا مي گيرند.

تئاتر. دات. كام
نامزدان جوايز جوزف جفرسون
نامزد هاي سي و پنجمين دوره جوايز سالانه «جوزف جفرسون» كه به محصولات غيربومي نيز با رعايت عدالت اهدا مي شود، اعلام شدند. جوايز برندگان در سوم نوامبر در سالن تئاتر گالا اهدا خواهد شد.
آنچه امسال بيش از هر چيز در صحنه هاي تئاتر شيكاگو ايجاد هياهو و سروصدا كرد استقبال مشتاقانه جهاني از برپايي موزيكال «لاف زني» اثر مشترك«استفن سودنهايم» و «جان ويدمان» بود كه در سالن تئاتر «گودمال» اجرا شد. با اين وجود اين نمايش نتوانسته است جايگاه درخوري در اين جوايز به دست آورد و در اين ميان تنها نام «ريچارد كيند» از بين ستارگان آن به فهرست اعلام نامزدان اين جوايز راه يافته است. اين در حالي است كه گروه خالق اين نمايش همگي از جمله «هال پرينس» كارگردان افسانه اي تئاتر آمريكا از ستارگان عرصه تئاتر محسوب مي شوند.
|كارگردان مشهوري كه تهيه كننده مي شود
012018.jpg

«لاورنس باوسل» كارگردان نامزد جايزه توني كه فصل گذشته با نمايش «يك روز در مرگ جواگ» در عرصه تئاتر برادوي حضور داشت با تأسيس كمپاني شخصي خود به نام محصولات لاورنس باوسل رسماً  به جرگه تهيه كنندگان تئاتر وارد شد.
از جمله برنامه هاي در دست اقدام اين كمپاني مي توان به اجراي نمايشهاي «رومئو و ژوليت» با بازي بازيگر جواني به نام جيك گيلنهال و يك نمايش كمدي با بازي لني هنري اشاره كرد.
باوسل درخشش هنري خود را به عنوان دستيار كارگردان و سپس كارگردان هنري تئاتر گيت كه از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ مشغول به فعاليت در آن بود، آغاز كرد. در سالهاي اخير اين هنرمند علاوه بر كارگرداني «يك روز در مرگ جواگ» به كارگرداني تئاتر بسيار موفق«اين جواني ماست» نيز پرداخته بود.
شايان ذكر است كه كمپاني «محصولات لاورنس باوسل» زير چتر حمايت گروه تئاتر سفير قرار دارد.
بازگشت دوباره «شاوقنسي» به صحنه هاي برادوي
012020.jpg

«چارلز شاوقنسي» كه به خاطر ايفاي نقش مكسويل شفيلد در «ناني» به شهرت رسيده است، از نهم سپتامبر در نمايش اورينتون مشغول به كار خواهد شد. وي در اين نمايش جايگزين دون ريچارد كه خود او نيز جايگزين جان كلوم بازيگر اصلي اين نقش شده بود، مي شود. اين بازيگر تحصيلات آكادميك خود را در كالج اتان در رشته بازيگري به انجام رسانده است اما پس از اتمام تحصيلات در اين رشته براي تحصيل و اخذ درجه فوق  ليسانس حقوق راهي كمبريج شد. با اين وجود پس از پايان تحصيلات در كمبريج دوباره به دنياي تئاتر روي آورد.
وي تاكنون در نمايش هايي همچون «روزهاي عمرمان» كه براي هشت سال بر صحنه بود و سه جايزه سوپ اپرا دايجست را برايش به ارمغان آورد به ايفاي نقش پرداخته است. وي همچنين به مدت شش فصل تئاتري براي سي بي اس در مقام تهيه كننده، كار كرده است.
در نمايش «نه» بازي «الفمن» قطعي شد
012022.jpg

همانگونه كه پيش از اين اعلام شده بود جنا الفمن از سيزدهم آگوست با حضور در نمايش «نه» كه برنده جايزه توني نيز بوده است، حضور خود در عرصه هاي برادوي را آغاز خواهد كرد. جين كراكوفسكي كه بازيگر اصلي اين نقش بوده است از ۵ اكتبر همكاري خود را با اين نمايش قطع خواهد كرد.
جنا الفمن از سنين جواني به عنوان يك هنرمند به تمرين حركات ريتميك پرداخته و حتي در مراسم اسكار سال ۱۹۹۱ نيز به اجراي اين حركات پرداخت. از سال ۱۹۹۴نيز با ايفاي يك نقش در يك سريال تلويزيوني به دنياي بازيگري پا گذاشت در حالي كه به همكاري با گروه زي زي تاپ نيز مشغول بود.
سابقه بازي در سريال تلويزيوني دارما و گرگ از بهترين و درخشانترين سوابق فعاليت هاي بازيگري اين هنرمند محسوب مي شود.
سارس در تئاتر هاي چين
فصل بهار و تابستان امسال با شيوع بيماري سارس بسياري از چيني ها نتوانستند نمايش «مرگ دستفروش»را ببينند. پس بار ديگر درست در همان سالن تئاتر گرد هم جمع مي شوند تا اين بار به جاي وحشت از سارس به تماشاي اين نمايش بنشينند.
دولت چين با اجراي اين نمايش به دليل اينكه هيچ درگيري با مسايل دولتي و سياسي اين كشور ندارد موافقت كرده است. «رن مينگ» كارگردان اين نمايش در اين باره مي گويد: «اين نمايشي درباره دولت نيست حتي نمايشي درباره دكترها هم نيست بلكه نمايشي درباره مردم عادي شهر بين جينگ است.» در اين نمايش به گونه اي طنز آميز زندگي مردم بين جينگ در يك آسمانخراش آلوده به سارس به نمايش گذاشته مي شود.
012024.jpg

شروع فستيوال شكسپير
پانزدهمين دوره فستيوال شكسپير يوسي اف- اورلاندو از هفدهم سپتامبر با نمايش سيرانو دي بر گراك آغاز مي شود.
نمايش هاي ديگر اين دوره عبارتند از: «دراكولا: ژورنال جاناتان هاركر»، «زندگي هاي خصوصي»، «اوتلو»، «آنتوني و كلئوپاترا» و «كريسمس كارول».
گفتني است: بهاي بليت اين فستيوال براي نمايش هاي متفاوت رقم باورنكردني ۴۵ تا ۱۳۵ دلار است.

رقابت هاي هنري زنانه
امسال «كمپاني كاراكتر والنسيا» از اورلاندو و همچنين «شركت ديفرنتيا» از نمايشنامه نويسان زن مبتكر و پيشرو شركت كننده در رقابت  نمايشنامه نويسي سالانه والنسياي فلوريدا پشتيباني مي كنند.
اين كمپاني ها امسال به تهيه يك نمايش كامل نوشته شده توسط يك نمايشنامه نويس زن ساكن اين ناحيه براي فراهم آوردن زمينه هاي لازم حضور در اين مسابقه مي پردازند. اين نمايش در آوريل ۲۰۰۴ به شكل قسمتي از برنامه هاي معمول فستيوال مذكور اجرا خواهد شد. بايد توجه داشت كه شرط اوليه حضور در اين مسابقه عدم اجراي قبلي نمايشنامه هاي ارائه شده است.
بهار برهاني

هنر
ادبيات
اقتصاد
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |