ورمير با دقت تمام، تنها نكته اي از يك داستان در پشت يك اثر را به تصوير مي كشد. اما اين نكته كوچك براي ارتباط بيننده كافي است. او مي گويد: «شما دريافت كردن يك نامه و پنجره اي در آفتاب» را تجربه كرده ايد و مي توانيد بقيه داستان را براي خود خلق كنيد.
چندي پيش در ساعت ۸ يك روز سرد كه گويي آسمان خاكستري سقفي براي زمين بود، صفهاي طويل عاشقان هنر جلوي در ورودي موزه موريتشويس به چشم مي خورد. اين موزه به صورت موقتي به شكلي درآمده بود كه بيش از ۰۰۰/۳۰۰ بازديد كننده كه انتظار مي رفت طي چند روز مراجعه كنند، فضاي كافي براي بازديد داشته باشند. آنها با عجله و با فشار وارد چهار گالري طبقه اول مي شدند، در حالي كه بروشورهايي به شش زبان در دستشان بود. آنها مؤدبانه سعي مي كردند طوري از كنار هم بگذرند كه هرچه نزديك تر به نقاشي ها قرار گيرند، به آنها اشاره كنند، زمزمه كنند و سري تكان دهند. در ميان جمعيت افراد كاملاً متفاوتي ديده مي شد، گرچه بيشتر آنها جوانان دانش آموخته بودند تا افراد طبقه پايين جامعه. مرد قوي هيكلي، كودك نوپايي را بالا گرفته بود تا اثر «زن شيرفروش» را ببيند و دو زن در مقابل«كلاس موسيقي» ايستاده و آه مي كشيدند.
آرتور ويلاك، يان ورمير را با فروتني بسيار «جواهر كوچكي از يك نمايشگاه» مي خواند. از نمايشگاهي كه اخيراً از آثار ورمير در گالري ملي هنر در واشنگتن برپا شد، ۰۰۰/۳۳۰ نفر بازديد كردند و ۰۰۰/۵۵ كاتالوگ به فروش رسيد. بعضي از بازديدكنندگان، شب را بيرون از نمايشگاه چادر مي زدند تا بتوانند از نمايشگاه ديدار كنند.
يان ورمير يكي از بزرگترين هنرمندان قرن هفدهم هلند به شمار مي رود و شايد رامبراند تنها هنرمند هلندي است كه از او شناخته شده تر است. وي تنها يك بار در طول زندگي اش در سال ۱۶۷۲ (به عنوان كارشناس يك گروه از نقاشان ايتاليايي) زادگاه خود دلفت را ترك كرد. وي در سال ۱۶۵۳ وارد انجمن نقاشان دلفت شد و دوبار به عنوان رئيس انجمن انتخاب شد، اما معلم او ناشناخته است. احتمالاً بعضي از آثار اوليه ورمير در انفجار مخرب مجله دلفت در سال ۱۶۵۴ از بين رفته اند. او بيشتر مخارج زندگي اش را از راههايي غير از نقاشي تأمين مي كرد. تنها سه اثر از ورمير داراي تاريخ خلق اثر هستند. او در ميانه مسير شغلي اش چند اثر هارمونيك از زندگي مردم خلق كرد كه از نظر زيبايي تركيب بندي و كنترل و اجراي نور، او را در سطحي فراتر از هر نقاش ديگر هلندي قرار داد.
رنگ هاي غالب در آثار ورمير زرد، آبي و خاكستري هستند و تركيب بندي ها نوعي سادگي انتزاعي دارند كه با وجود قطع كوچك آثار تأثير زيادي برجا مي گذارند. او با تفاوت بافت هايي كه به كار مي گيرد، نور را تداعي مي كند و در آثارش به نظر نوري لرزان به چشم مي خورد.
يان ورمير در سال ۱۶۳۲ به دنيا آمد و در نزديكي دلفت زندگي مي كرد. وي كه نيمي از درآمد خود را به عنوان يك دال هنري به دست مي آورد، يكي از آرام ترين استادان هلندي است و آثارش مدت ها بعد مورد توجه قرار گرفتند. آثار او معمولاً بيانگر زندگي خانوادگي و مسايل روزمره است و در آنها يك يا دوفيگور به چشم مي خورند كه مشغول امور عادي زندگي هستند. برخي معتقدند دليل اينكه او تا مدت ها ناشناخته بود، اين است كه كاتوليك بود. مشهورترين اثر او «نماي دلفت» (لاهه) است كه با ديگر آثارش كمي متفاوت است. او چهارده فرزند داشت كه در هنگام مرگش در سال ۱۶۷۵ كه در فقر كامل درگذشت، يازده فرزندش زنده بودند. بيشتر آثار ورمير بومهاي كوچكي هستند. او طي بيست سال كار تنها ۴۵ نقاشي خلق كرد و هيچ طراحي اي از او شناخته نشده است. امروز ۳۵ اثر از او باقي مانده است. (برخلاف ورمير، رامبراند كه يك نسل قبل از او به اين آمد و تنها شش سال قبل از او فوت كرد، حدود ۲۷۵ اثر و تعداد زيادي طراحي خلق كرده است.) با كسر آثاري كه از نظر قانوني غيرقابل امانت دادن هستند و در مجموعه فريك نيويورك يا جاهاي ديگر نگهداري مي شوند و آثاري كه به علت شكنندگي غيرقابل انتقال به نمايشگاه هاي ديگر هستند، آثاري كه براي شناخت ورمير در معرض ديد قرار مي گيرند ۲۵ يا ۲۶ اثر هستند. موزه موريتشويس اثر اسرارآميز سه بعدي «زن شيرفروش» را به آن اضافه كرد. ورمير خود هرگز اين تعداد از نقاشي هايش را در يك محل نديد. اين اولين باري بود كه تمام اين آثار در كنار هم قرار گرفته بودند.
ارتباطي نوين: گرچه ورمير در زمان خود يك هنرمند موفق بود (توجه به آثار ديگران او را ورشكست كرد). از زمره افراد مورد توجه مجموعه داران خارج شده بود تا آنكه منتقد فرانسوي تئوفيل تور مقالاتي در مورد او در سال ۱۸۶۶ نوشت. اما مدت ها بعد به طور كامل احيا شد. وقتي هنري جي.ماركوند اثر «زن جوان با پارچ آب» (۱۶۶۵) را در سال ۱۸۸۷ خريد، اين اثر به پيتر دهوچ منسوب شده بود و او آن را تنها ۸۰۰ دلار خريد. احتمالاً او تصور مي كرد كه اين اثر ارزشي پائين تر از يك شاهكار هنري دارد، در نتيجه يك سال بعد آن را به موزه متروپولتين داد. جي.پي. مورگان تا زماني كه ۰۰۰/۱۰۰ دلار براي اثر «خانمي در حال نوشتن» در سال ۱۹۰۷ پرداخت، هرگز نام اين هنرمند را نشنيده بود.
اما از دهه ۱۹۲۰ (همانطور كه ويلاك طي يك سخنراني در موزه لوور در پاريس گفت) توجه به آثار او گسترش يافت و ديگر تنها چند اثر كه به او نسبت داده شده بود، مورد توجه قرار نداشت. ويلاك معتقد است كه آثار جعلي كه به او نسبت داده شده اند، مانند سمي تا دهه ۱۹۵۰ عمل كردند و بعد مدرنيست هايي آمدند كه فكر مي كردند در آثار ورمير ارتباط مستقيمي با اساتيد قديمي برقرار شده است. فيليپ هيل هنرمندي كه براي اولين بار در مورد ورمير كتابي نوشت در سال ۱۹۱۳ اينگونه مي نويسد كه ورمير سعي كرد به صورتي عالي با ارتباط ارزش هاي رنگي در عمق همه آثار واقعاً خوب مدرن، قرار دارد به سايه و روشن دست يابد.»
درست است. اما اين تنها شروع اهميت و جاذبه ورمير بود. ويلاك به «خصوصيت ويژه انساني» ورمير اشاره مي كند و مي گويد كه ورمير با دقت تمام تنها نكته اي از يك داستان در پشت يك اثر را به تصوير مي كشد. اما اين نكته كوچك براي ارتباط بيننده كافي است. او مي گويد «شما دريافت كردن يك نامه و پنجره اي در آفتاب» را تجربه كرده ايد و مي توانيد بقيه داستان را براي خود خلق كنيد.» دوپارك نيز براين باور است كه: «هميشه فاصله اي با ورمير وجود دارد. من معتقدم ورمير تعمداً چنين كاري كرد (او ما را به طرف خود مي كشد و بعد از خود دور مي كند. او مي خواهد ما بفهميم كه موضوع چيست اما دقيقاً درك نكنيم كه چه اتفاقي افتاده است.» يك زن بلژيكي كه همراه همسرش به نمايشگاه آمده است مي گويد اين آثار به همان عظمتي هستند كه تصورش را داشتم و يك موسيقي دان راك اهل كليولند مي گويد: اين آثار درست مانند مناظر هلند، شگفت انگيزند.» يك روانشناس اهل آمستردام كه دو ماه پيش كتابي در مورد ورمير خريده بود، مقاله اي از يك روزنامه را نشان مي دهد كه تمام نقاشي هاي ورمير را در نمايشگاه به تصوير كشيده است. بسياري از بازديدكنندگان معتقدند آثار واقعي ورمير قابل مقايسه با عكس هاي آنها نيست. وقتي اين نمايشگاه چندي پيش در فرانسه برپا شد، يكصد هزار نفر از آن ديدار كردند و بيست هزار كاتالوگ به زبان فرانسوي در دو سه روز اول به فروش رسيد. روي اين كاتالوگ تصوير اثر «دختري با گوشواره مرواريد» به چشم مي خورد و شامل ۲۶ صفحه از عكس هاي نمايشگاه بود. موزه لوور خواستار برپايي چنين نمايشگاهي شده بود، اما به گفته ويلاك، آنها نمي توانستند اين كار را انجام دهند، زيرا اين كار يعني سومين توقف و آنها قادر به پرداخت وام ها نبودند، به همين علت روزنامه هاي فرانسه سعي كردند آن را چندان مهم جلوه ندهند. شايد تعداد بازديد كننده نمايشگاه ورمير به اندازه بازديدكنندگان آثار سزان شود.
هنوز ورمير تنها ورمير است. همه كارشناسان تاريخ هنر كه متخصص هنر هلندي هستند در آرزوي برگزاري نمايشگاهي از آثار ورمير هستند.
افتخار هلند: در مورد اين نابغه هنرهاي زيبا مي توان گفت كه «پسر اين سرزمين بسيار خوب عمل كرد» به نظر مي رسد آنها چيزي فراتر از اين كه به او افتخار مي كنند، بيان مي كنند. مانند آن كه آنها مي گويند «او نقاش ماست و از ما برخاسته است». صرف نظر از جمعيت بيشتر در موزه كوچكتر موريتشويس نسبت به گالري ملي، اين موزه محل بهتري براي ديدار آثار ورمير است. ساختمان اين موزه درسال ۱۶۴۴ ساخته شده است. ديوارهاي سبزرنگ آن، باعث مي شود حس كنيد كه نقاشي ها در مهد خود قرار دارند و نور ظريف روزهاي هلند اين تصاوير را به زندگي پويا و زنده اي مي كشاند. اما اگر ورمير در موريتشويس از نظر عمق حسي بي نظير است، در واشنگتن نيز اثر خود را برجاي گذاشت. مدير موزه در جمع كاركنان آن پس از اختتاميه نمايشگاه گفت: «در جريان نمايشگاه هاي بزرگي بوده ام، اما هيچ گاه چنين پديده اي نديده بودم.»
ترجمه: اكرم قيطاسي
منبع: نيوزويك