سه شنبه ۸ مهر ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۸۱ - Sep.30, 2003
معلولين
Front Page

نهم مهرماه روز جانباز گرامي  باد
016050.jpg
كوه جلوه استقامت و پايمردي است. كوه يعني بلندي، يعني اوج. كوه تو را فرا مي خواند به فتح، به صعود، به ايستادگي و چه بسيارند انسانهايي كه در ميان ما كوهوار ايستاده اند و چون در چهره شان مي نگري نشان از همان استواري مي يابي. همان بلندي همان اوج. همان رفعت آسماني كه تو را فرا مي خواند تا فتحشان كني. آنان را دريابي و لختي در آسمان وجودشان تو هم به پرواز درآيي، شگفتي كني، و اين كوهمردان آسماني را ببيني كه چه سان كوه هاي خاكي را در زير قدمهايشان به سجده واداشته اند. اينجا ديگر فتح قله مهم نيست. اينجا ديگر زمين در برابر اين همه عظمت به سجده مي افتد.
تفتان ۲۹، شهريور صعود ۲۰۰ جانباز را به قله ۴۰۵۰ متري به نظاره نشست. اوجي، اوجي ديگر را در آغوش كشيد. قله اي به ديدار قله اي رفت. اينان سرافرازاني از سراسر كشور بودند . به بهانه ديدارشان، براي آن كه خط صعود را در چهره هاي خداييشان ببينيم، شايد ما هم از وجودشان قطره اي نصيب ببريم و در خود همان احساس صعود، همان به اوج رسيدن را بيابيم،تيم چهار نفره كوهنوردي تبريز را در بازگشت از تفتان در فرودگاه تهران ملاقات كرديم.
خسرو سليمي نيا را پيش از اين در تبريز ديده  بوديم. او چهارده سال ركورد دو استقامت پنج هزار متر نابينايان را در اختيار داشته است. سه فرزند دارد. بازنشسته  نيروي انتظامي است، سال ۱۳۶۶ هنگام خنثي كردن مين، بر اثر انفجار به قول خود دوبار جانباز ۷۰ درصد مي شود و دو چشم و دو دست را از ناحيه مچ از دست مي دهد. مي گويد: «نابينا شده بودم نمي دانستم نابينا هم مي تواند درس بخواند يا به فعاليت ورزشي بپردازد. پايم به جمع معلولان نابينا باز شد. از آنها كه مدتها بود كه با وجود مشكل نابينايي زندگي عادي داشتند، بسيار روحيه گرفتم و با الهام از آنها تحصيلم را ادامه دادم و دويدن را آغاز كردم. از همان هنگام سعي كردم با حضور خود به عنوان يك جانباز نابينا به آنها اميد بدهم.»
سليمي نيا، مدير عامل جامعه نابينايان تبريز و رييس هيأت ورزشي نابينايان آذربايجان شرقي است. نابينايان به او عشق مي ورزند و او پيوسته در تلاش است كاري كند تا معلولان نابينا هم بتوانند از امكانات ورزشي بنياد جانبازان و سازمانهاي ديگر بهترين استفاده را ببرند. اين است كه شاهديم ورزشكاران نابيناي تبريز، گوي سبقت را از بسياري ربوده اند.
مي گويد: «ديدم با وجود ۳۶ سال سن بهتر است ديگر فرصت ركورد شكني را به جوانترها بسپارم. از امسال هم به تيم ملي كوهنوردي جانبازان دعوت  شده ام، به همين خاطر كوهنوردي را به طور حرفه اي و دووميداني را براي آمادگي جسماني ادامه مي دهم.»
سليمي نيا سالهاست كه كوهنورد است. پرسيديم با وجود مخاطرات كوهنوردي چه طور از كوه بالا مي روي؟ گفت:«من پشت سر همراهم بند كوله  او را مي گيرم و قدم در جاي پاي او مي گذارم.»
*بدون دست چطور اين كار را مي كني؟
- دو مچ دستم را به هم مي فشارم و بند كوله را محكم مي گيرم.
* آيا در ناحيه مچ دست حس داريد؟
- حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد حس دارم البته كار مشكلي است. پيش از معلوليت صعود كرده بودم، ولي بعد از آن قله هاي مرتفع تري را فتح كردم.
* با وجود نابينايي چگونه مي دويد؟
- دوندگان نابينا با همراه مي دوند و يك طناب اين دو را به هم ارتباط مي دهد.
از زندگي اش پرسيديم. از شغلش. از مشكلاتش. هر چند حدس مي زديم براي چنين كوهمردي مشكل بي معناست.
- چند سالي است كه يك تاكسي تلفني را اداره مي كنم؛ تاكسي تلفني نور.
و اما مشكلات. به نظر من كسي كه پا در راه فتح قله مي گذارد، كسي كه در خود مي بيند مي تواند كاري كند كه با وجود معلوليت براي بسياري محال مي نمايد، چيره شدن بر مشكلات زندگي، نمي گويم مشكل نيست، ولي ناممكن هم نيست.
در چهره اش نگريستم. با چشمهايي خالي از عمق حدقه اش مرا مي نگريست. احساس كردم مي بيند گرچه در چشمخانه از چشم خبري نبود. ولي تو گويي با همه عمق وجود خويش مرا مي نگريست. چه بي پيرايه، چه ساده، چه صميمي نگاهي كه در عمق سادگي خويش همه را به شهادت مي طلبيد، بي آنكه هيچ انتظاري از اين نگاه در توايجاد شود، كه باور كنند. اين همه استواري، اين همه ايستادگي و درد را.
مي گويد: «كوه براي من هم ورزش است، هم راهي براي تقويت روحي و هم تازه كردن ديدار همرزمان گذشته ام. با دوستان معلول نابينايم هم كه به كوه مي رويم، مثل ماه گذشته كه به قله سه هزار متري بابك صعود كرديم، همدلي از همان دست، جمع را بيش از پيش به هم پيوند داد... حتي انگيزه اي فراهم شد تا برنامه ريزي كنيم، سال آينده با جمع دوستان نابينا به ميهماني سبلان برويم. اميدواريم،  در آينده يك گروه كوهنوردي كشوري از نابينايان تشكيل دهيم.»
رحيم باغبان جانباز ديگري است كه به عنوان سرپرست تيم اعزامي از تبريز در صعود شركت داشته است. در عملياتهاي زيادي همچون خيبر، والفجر ۸ ، نصر ۷، كربلاي ۴ ، بيت المقدس ۲ و ۳ شركت داشته و از هر كدام يادگاري بر پيكر خود دارد. پانزده سال است كه كوهنورد است. كوه را قسمتي از وجود خويش و عشقش مي داند. مي پرسم در كوه چه پيدا كرده اي؟ جواب مي دهد: «آرامش، صفا، صداقت، هنگامي كه به كوه مي رسم احساس مي كنم با من حرف مي زند مثل يك دوست باصفا و صميمي. در كوه ايثار و صميميت را يافته ام. كوه و كوهياري برايم معنا شده است. كوهنوردي تنها ورزشي است كه دنبال مي كنم.
* شغلت چيست؟
- نظامي بوده ام، سپاهي، سه، چهار ماه است كه جانباز طبقه  پنج شناخته شده ام. قرار است بازنشسته شوم.
*كوه هاي آذربايجان را هم حتماً زير پا گذاشته اي؟
- بله، ميشو، گوي زنگي، شانجان، بز قوش، دند، بهلول، قره بللر، علي علمدار، كمنال، كمچي، همه را رفته  ام.
*هنگامي كه قله را فتح مي كني، چه احساسي داري؟
- احساس كسي كه يار در بر اوست.
*چقدر درس خوانده  اي؟
- ليسانسم. ادبيات. دانشگاه تبريز.
* همين است كه اين روح اين قدر لطيف و شاعرانه است؟
مي خندد.
* براي مردم چه پيامي داريد؟
- نگاه كنند به جانبازاني كه از كوه بالا مي روند؛ تفتان را فتح مي كنند؛ با دو پاي مصنوعي، با دو چشم نابينا، عده اي با دو دست قطع شده به خصوص جوانهايي كه با هر بهانه اي مي خواهند دست بكشند، بفهمند، ما اگر بهانه  مي خواستيم چند سال پيش تمام شده بوديم. همت كنند. آستين بالا بزنند. تلاش كنند. استقامت داشته باشند.
صعود به تفتان را بنياد جانبازان هماهنگ كرده بود. سالانه صعود همگاني جانبازان به چند قله صورت مي گيرد. فتح سهند ۳۷۰۰ متري و سبلان ۴۸۴۸ متري در ماه هاي پيش صورت گرفته است. به گفته باغبان بيش از هشتاد درصد جانبازان صعود كننده به تفتان، به قله رسيدند. صعود صبحگاه روز بيست و نهم شهريور آغاز شد. شركت كنندگان حركت را از «دره گل» به طرف پناهگاه آغاز كردند. پس از نيم ساعت استراحت در پناهگاه، حركت به سوي قله ادامه يافت و
ساعت ۳۰/۱۲ دقيقه بيشتر جانبازان در قله بودند. شب را در قله گذراندند و صبح روز بعد بازگشتند.
تهيه كنندگان: راضيه كباري
رضا بهار

گزارشي از بيماران شيميايي بستري در بيمارستان بقيه الله
از رنجي كه مي بريم
016048.jpg
استفاده از سلاح هاي شيميايي توسط رژيم عراق در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر آن كه صدمات جبران ناپذيري از نظر جسمي و رواني به بيماران وارد كرد، هزينه هاي زيادي به بخش بهداشت و درمان كشور وارد ساخت.
به گزارش ايسنا بكارگيري سلاح هاي شيميايي توسط عراق در طول ۸ سال جنگ تحميلي علاوه بر اثرات منفي بر روي سلامت جسماني رزمندگان تاثير بسيار فراواني بر روي اعصاب و روان اين افراد بجا گذاشت.
انواع آسيبهاي تنفسي، ريوي، پوستي، چشمي و رواني از جمله ضايعات بجا مانده از سلاح هاي شيميايي در طول هشت سال دفاع مقدس بر روي رزمندگان است.
استفاده گسترده از جنگ افزارهاي شيميايي از سوي عراق در طول ۸ سال جنگ تحميلي عليه ايران به اندازه اي چشمگير بود كه از اين مساله به عنوان جرياني مجزا در بررسي مسائل جنگ تحميلي ياد مي شود.
در مجموع طبق آمار منابع رسمي داخلي و خارجي كه پس از جنگ اعلام شد در حين جنگ بيش از ۲۶ هزار تن از سربازان ايراني در اثر استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي و بيولوژيك به شدت مجروح و تعداد زيادي از آنها نيز شهيد شدند.
به گزارش خبرنگار «بهداشت و درمان» خبرگزاري دانشجويان ايران، علي اكبر علاف زاده جانباز شيميايي
۷۰ درصد كه از ناحيه ريه، پوست و چشم چپ شيميايي شده گفت: تاكنون ۱۵ بار در بيمارستان بقيه الله بستري و يكبار به آلمان اعزام شده ام. وي عمده ترين مشكل را اعزام به خارج دانست و تأكيد كرد كه مسئولان در اين زمينه كوتاهي كرده اند.
زماني كه براي درمان به خارج از كشور اعزام مي شويم، مسئولان خانه جانباز در آلمان يك روند درماني را شروع مي كنند ولي متاسفانه با اعزام نشدن مجدد، اين روند درماني مختل و باعث بازگشت بيماري در بيماران مي شود.
اين بيمار شيميايي با اشاره به برخورد مسئولان بنياد امور جانبازان اظهارداشت: مسئولان بنياد نداشتن بودجه و يكسان بودن درمان در خارج و داخل كشور را ازجمله دلايل اعزام نكردن بيماران به خارج اعلام مي كنند.
همچنين بيوك صلاح پور جانباز ۵۵ درصد از تبريز كه از ناحيه ريه شيميايي شده با بيان اين كه ۱۵ سال پس از شيميايي شدن، كسي براي رسيدگي به مشكلاتمان به ما مراجعه نكرد، اظهارداشت: در شهرستانها به دليل نبود پزشكان متخصص مجبور به مراجعه به تهران براي امر درمان هستيم ولي بدون توجه و رسيدگي رها شده ايم. وي با اشاره به آلودگي هواي تهران افزود: متاسفانه براي حمل و نقل جانبازان شيميايي از شهرستانها به تهران و مراكز درماني هيچ وسيله اي در نظر گرفته نشده لذا اين آلودگي هوا باعث بدتر شدن حال اين افراد مي شود بنابراين ما انتظار داريم حتي الامكان وسيله اي جهت اياب و ذهاب در اختيارمان قرار دهند.
صلاح پور با اشاره به كيفيت بالاي داروهاي خارجي عنوان كرد: متاسفانه هر روز داروي جديدي توسط پزشكان براي ما تجويز مي شود بدون اين كه به عوارض اين داروها و تاثيري كه بر روي معده، قلب و استخوان ما مي گذارد توجه داشته باشند.
اين جانباز ۵۵ درصد ادامه داد اي كاش دو پاي خود را از دست داده بودم تا ديگران مي دانستند كه ما چه دردي را تحمل مي كنيم اما متاسفانه آسيب رسيده به ما به گونه اي است كه به چشم كسي ديده نمي شود و متوجه دردي كه ما مي كشيم نمي شوند حتي اوايل مصدوميتمان از خداوند مي خواستيم كه فقط ۵ دقيقه بتوانيم راحت بخوابيم و يا مزه غذايي را كه مي خوريم بچشيم.
وي همچنين به ايسنا گفت: متاسفانه دوران جواني خود را درد كشيديم و حال كه خود بنياد سهميه اي براي مسافرت به شمال براي ما معين كرده تعداد روز آن را از ۱۰ به ۵ روز كاهش داده و اين مسافرت را بيشتر در زمستان انجام مي دهد.
علي ابراهيمي كه در سال ۱۳۶۷ از ناحيه ريه شيميايي شده در ادامه اظهارداشت: زماني كه به پزشكان براي معرفي پزشكان متخصص اين رشته مراجعه مي كنيم راهنمايي هاي لازم را نيز انجام نمي دهند اما همكاري بيمه آتيه سازان با اين افراد و پرداخت هزينه هاي عمل و دارو بسيار مناسب است. وي پرداخت حقوق ماهانه اين افراد را طبق درصد جانبازي آنها دانست و گفت: زماني كه ميزان درصد جانبازي فردي از ۷۰ درصد بالا باشد ميزان حقوق ماهانه وي بالاست، در غير اين صورت حقوق دريافتي بسيار پائين بوده و جوابگوي نيازهاي اين افراد نيست.
ابراهيمي افزود: همين كه بتوانيم بنشينيم و نفس بكشيم جاي خوشحالي دارد ما نيز نشاني از جانباز بودن خود نداريم و در هر مكاني هم نمي توانيم عنوان كنيم كه جانبازيم زيرا برخي از حرفها و ريشخندهاي مردم براي ما آزاردهنده است.
اين جانباز ريوي در ادامه گفت: متاسفانه اينگونه در ميان مردم جا افتاده كه به جانبازان رسيدگي فراواني مي شود، درحالي كه اينگونه نيست .البته بنياد امور جانبازان كمك مي كند ولي مسير دريافت اين كمك ها هر روز مشكل تر مي شود.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |    معلولين    |
|   موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |