زهرا ابراهيمي
سند چشم انداز توسعه ۱۰ ساله كشور نكات كليدي دارد كه تدوين كنندگان معتقدند در صورت عدم توجه به آنها، اقتصاد كشور در ۱۳۹۴ در شرايط نامساعدي قرار مي گيرد. رشد متوسط ۶/۸ درصدي در ۱۰ سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ يكي از اين نقاط كليدي است. برونگرايي اقتصاد كشور و تعامل فعال با نظام اقتصاد جهاني و ادغام ناگزير با بخش صنعتي آن از نقاط كليدي ديگر سند چشم انداز توسعه ۱۰ ساله كشور است. در هفته هاي گذشته كه نقد اين سند در دستور كار كارشناسان قرار گرفته است، اين دو كانون حساس بيش از همه مورد توجه منتقدان بوده است.
محسن صفايي فراهاني به عنوان نماينده مردم تهران وارد مجلس شد، به عضويت كميسيون برنامه و بودجه در آمد و طي سه سال گذشته به عنوان مخبر كميسيون تلفيق بررسي بودجه، از مصوبات آن در جلسات علني مجلس دفاع كرده است. صفايي فراهاني در طي مدت حضورش در مجلس نشان داده كه در زمينه مسائل اقتصادي بي مطالعه نيست و در صورت ارائه برنامه چهارم به مجلس، وي قادر است به عنوان مخبر كميسيون بررسي گستره برنامه چهارم، وظيفه تشريح مفاد اين برنامه را در جلسات علني داشته باشد.
در مورد شرايط اقتصادي كشور و مسائلي كه پيرامون برنامه چهارم اقتصادي مطرح است گفت وگويي با وي انجام داده ايم كه چاپ شده است.
* آقاي صفايي فراهاني برنامه چهارم اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور به زودي تنظيم و مورد بررسي قرار خواهد گرفت، با توجه به تقاضاي مكرر ايران براي پيوستن به تجارت جهاني و ضرورت توجه به اين رويكرد در برنامه هاي اقتصادي كشور، به نظر شما چه عواملي بايد در برنامه چهارم مورد توجه قرار گيرد تا هم مردم نسبت به آينده اقتصاد كشور اميدوارتر شده و هم زمينه هاي پيوستن ايران به تجارت جهاني فراهم گردد؟ شرايط فعلي ما چيست و با برنامه چهارم بايد به چه شرايطي برسيم؟
- تدوين و بررسي برنامه چهارم توسعه سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران فرصت مناسبي است كه مسئولان اقتصادي كشور بتوانند ارزيابي دقيق تري از شرايط كشورمان و دنيا داشته باشند و بتوانيم جايگاه خود را در اقتصاد دنيا تعريف كرده و ببينيم با توجه به توانايي هاي نيروي انساني و سخت افزاري خود چگونه قادر به ارائه كار قويتر و بهتري هستيم.
دنيا از سالهاي ۱۹۸۰ تاكنون، يعني طي ۲۲ سال گذشته، شرايط جديدي را در زمينه اقتصادي ايجاد و تجربه كرده است كه اقتصاد ايران به دليل بروز انقلاب اسلامي و هشت سال جنگ تحميلي از اين فرآيند دور افتاده و عملاً تجربه بلوك شرق، يعني رويكرد درونگرا را مورد توجه قرار داده و از روند اقتصاد جهاني كه جهاني شدن اقتصاد نام گرفته كاملاً دورمانده است.
آمارهاي ارائه شده نشان مي دهد در حال حاضر آمريكا ۲۷درصد از سهم كل توليد جهان را در اختيار دارد و ژاپن ۲۱درصد و آلمان ۱۱ درصد سهم توليد جهاني را به خود اختصاص داده اند. به عبارت ديگر اين سه كشور به تنهايي ۵۹ درصد سهم كل توليد جهان را به خود اختصاص داده اند.
در قاره آسيا، ژاپن همان ۲۱ درصد سهم را دارد، كره ۷/۲ درصد، چين ۳/۲ درصد و تايوان ۲/۱ درصد. يعني اين كشورها ۲/۲۷ درصد سهم كل توليد جهان در آسيا را دارند. به عبارت ديگر ۱۵ كشور جهان ۸۵ درصد كل توليد جهان را به خود اختصاص داده اند، در حالي كه ايران با وجود داشتن نزديك به يك درصد از خاك جهان و يك درصد جمعيت آن، سهم ناچيزي در توليد جهاني دارد.
فرآيندي كه از سال ۱۹۸۰ فراروي كشورهاي جهان قرار گرفت بيشتر به جذب تكنولوژي و مديريت كلان توجه نشان داد و ما متأسفانه در طول اين مدت نه تنها در اين روند هيچ جايگاهي نداشتيم، بلكه در حالي كه در سال ۱۹۸۰ معادل ۶/۲ ميليارد دلار سرمايه خارجي در ايران فعال بود اين مقدار در سال ۲۰۰۰ به ۱/۲ ميليارد دلار كاهش يافت . اين اعداد نشان دهنده آن است كه ما نتوانستيم در اقتصاد جهاني نقش پررنگي براي خود ايجاد كنيم.
در سال ۲۰۰۰ ميلادي درآمد سرانه ايران ۱۶۵۰ دلار بود، در حالي كه در همين سال درآمد سرانه كره ۱۳ هزار و ۶۲ دلار، سنگاپور ۲۷ هزار و ۲۳۰ دلار بوده است.
اگر از بعد ديگري به جهاني شدن اقتصاد نگاهي داشته باشيم مي بينيم كه ما در سال ۱۹۸۰ يك ميليارد دلار صادرات غيرنفتي داشتيم و چين نزديك به ۸ ميليارد دلار، ولي در سال ۲۰۰۰ با فاصله اي كه از اقتصاد جهاني گرفتيم صادرات غيرنفتي ما به ۴ ميليارد دلار و چين به ۲۵۰ ميليارد دلار رسيد. اين نشان مي دهد كه ساختار مديريتي، وجود تكنولوژي، اصل رقابت پذيري، امنيت سرمايه و ثبات اقتصادي، در طول اين سالها، چقدر به روند روبه رشد اقتصاد كشورهاي جهان كمك كرده و چه اتفاقي در كشور ما رخ داده است.
با اين مقدمه اگر برنامه چهارم توسعه بخواهد صرفاً به صورت سنتي و مشابه برنامه هاي اول تا سوم باشد اتفاق ويژه اي در كشور رخ نخواهد داد. چرا كه ما به يك درآمد محدود صادرات نفت خام و بازار محدود كالاهاي سنتي آن دلخوش خواهيم كرد. آنچه كه در اجراي ۳ برنامه توسعه در كشور اتفاق افتاد متوسط رشد اقتصادي زير ۴ درصد بوده است و چنانچه اين روند بخواهد در طول برنامه چهارم نيز ادامه يابد، در سال ۱۳۹۴، يعني پس از اجراي برنامه پنجم، درآمد سرانه كشور معادل ۲۳۸۰ دلار خواهد شد. در آن زمان اگر كشور كره همين روند را ادامه دهد و اتفاق ديگري نيفتد درآمد سرانه اي معادل ۲۷۳۷۰ دلار و سنگاپور ۵۷۱۲۰ دلار خواهند داشت و اين نشان دهنده فاصله بسيار وحشتناك كشور ما با بقيه كشورهاي آسيايي است، مگر اين كه برنامه چهارم را با يك نگاه آگاهانه ولي با تحرك و رويكردهاي منطقي و راهبردهاي مناسب به سمت جهاني شدن به پيش ببريم. بايد رشد توليد ناخالص داخلي مان شتاب بگيرد. كشورهاي مشابه ما در طول ۲۰ سال گذشته توانسته اند رشدهاي بالاي ۸ و گاهي ۱۰ درصد را در توليد ناخالص ملي خود تجربه كنند. اين روند دور از دسترس نيست منتهي با سياست هاي درونگرا امكان ندارد اتفاقي براي كشور ما بيفتد. ميزان بهره وري نيروي كار ايران در سال ۱۹۸۰ معادل ۹۳۱۰ دلار در سال بود، كه در سال ۲۰۰۰ با ۲۹ درصد كاهش به ۶۶۴۹ دلار رسيده است. اين نشان مي دهد وقتي ما از اقتصاد و صنايع جهاني فاصله مي گيريم، كاهش بهره وري سرانه نيروي كار را نيز خواهيم داشت و چون به فناوري نيز دسترسي نداريم و از تكنولوژي جديد به دليل عدم سرمايه گذاري خارجي بي بهره هستيم عملاً از رشد متناسب در ميزان بهره وري نيز محروم مي شويم. در حالي كه در كشورهايي نظير مالزي و تايلند در سالهاي ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰، رشد بهره وري نيروي كار صددرصد بوده است.
ما زماني مي توانيم برنامه چهارم را درست تنظيم كنيم كه امنيت لازم براي سرمايه و سرمايه گذار بوجود آوريم، ثبات وضعيت اقتصادي داشته باشيم، نرخ تورم قابل كنترل باشد، روابط خارجي خود را با شرايط روز دنيا متناسب كنيم، امكان جذب سرمايه گذاري خارجي در كشورمان بوجود آيد و بتوانيم بازارهاي مالي خود را توسعه دهيم.
اگر با اين رويكرد حركت كنيم و براي ده سال رشد اقتصادي بين ۹ تا ۱۲ درصد را تضمين كنيم مي توانيم بگوييم برنامه اي مناسب براي اميدوار شدن مردم به آينده تنظيم كرده ايم، در غير اين صورت بايد بدانيم در پايان برنامه چهارم يكي از فقيرترين كشورهاي منطقه خواهيم بود. ضمن اين كه در آن شرايط، مشكل بيكاري به عنوان يك نگراني ملي، بالاترين بحران را براي كشور ايجاد خواهد كرد.
* برخي خبرها حاكي از آن است كه سازمان مديريت و برنامه ريزي با رويكرد پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني، اقدام به تنظيم برنامه چهارم توسعه براي پيمودن مراحل پيوستن به اقتصاد جهاني كرده است در حالي كه برخي دستگاههاي ديگر با اين رويكرد مخالفت كرده و خواستار ادامه سياست هاي گذشته در اقتصاد كشور هستند. به همين دليل به نظر مي رسد مجمع تشخيص مصلحت نظام نقش اصلي تري را در تنظيم برنامه چهارم ايفا كند، نظر شما در اين مورد چيست؟
- رويكرد جهاني شدن سياستي نيست كه خواست يك گروه يا سازمان مديريت و برنامه ريزي باشد. جهاني شدن اقتصاد، رويكردي همه جانبه در سياست خارجي، امنيت داخلي و قضايي را مي طلبد و اين چنين سياستي بايد با توجه به قانون اساسي ايران و شرايط موجود علي القاعده در مجمع تشخيص مصلحت نظام، شوراي عالي امنيت ملي و موافقت رهبري عملي و به عنوان سياست جاري اعلام شود. بحث من اين نيست كه بلافاصله جهاني شدن را بپذيريم بلكه بايد با آگاهي كامل و رويكرد منطقي تحرك لازم را پيدا كنيم و در يك پروسه مناسب به جهاني شدن ملحق شويم. نمي توانيم يك باره وارد آن شويم، دنيا هم نمي پذيرد. مطمئنا يك باره وارد شدن باعث از بين رفتن توانايي هاي ملي مي شود، اگر پروسه زماني تعيين كنيم و بدانيم با توجه به نيروي داخلي، زيرساخت ها و سخت افزارهاي كشور چه روندي را مي خواهيم طي كنيم، بهتر مي توانيم به مقصود برسيم.
بايد در مرحله اول بخش هايي از توليد داخلي را كه قابليت رقابت دارند وارد بازار آزاد كنيم، در مرحله بعد شرايط را براي رقابتي شدن بخش هاي ديگر آماده كرده و در يك پروسه زماني قابل قبول كه در اقتصاد معني داشته باشد آنها را نيز وارد بازار آزاد كنيم و توليداتي كه آمادگي رقابت ندارند از گردونه خارج كنيم، مگر اين كه ادامه كار آنها براي اقتصاد ملي توجيه داشته باشد. چين در طي ۲۰ سال گذشته با همين رويكرد وارد اقتصاد جهاني شد.
* فكر مي كنيد تا چه حد شرايط براي تنظيم برنامه چهارم با رويكرد جهاني شدن اقتصاد آماده باشد؟
- چون بحث هاي سياستگذاري برنامه چهارم در مجمع تشخيص مصلحت نظام و مجلس مطرح نشده، نمي دانم فضاي عمومي به چه سمتي مي رود. ولي گزارشهاي اقتصادي كشور كه در اختيار مسئولين هم قرار گرفته نشان مي دهد كه دو رويكرد در زمينه اقتصاد وجود دارد، يكي از همان نگاه به درون و عملكرد مشابه سالهاي ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ ميلادي كه در چين رواج داشت و بحث قناعت كردن و هزينه هاي درونگرايي را پرداختن. دوم رويكرد جديد كه با آگاهي و تعيين راهبردهاي مناسب وارد اقتصاد جهاني مي شود.
* گفته مي شود ممكن است برنامه چهارم توسعه به مجلس ششم نرسد و مجلس هفتم آن را مورد بررسي قرار دهد، فكر مي كنيد اين خبر تا چه حد صحت داشته و آثار آن چيست؟
- اگر برنامه چهارم به مجلس ششم نرسد چه اتفاقي مي افتد؟ مجلس ششم خرداد ماه سال ۱۳۸۳ كار خود را تمام و مجلس هفتم شروع به كار مي كند. علي القاعده بررسي و تصويب اعتبارنامه نمايندگان تا شهريور ماه به طول مي انجامد و زماني طول مي كشد تا مجلس داراي فضاي مناسب قانونگذاري شود، بودجه سال ۸۴ در آبان سال ۸۳ تنظيم و در آذرماه تقديم مي شود، اگر برنامه چهارم قبل از بودجه تصويب نشده باشد، بودجه سال ۸۴ نمي تواند بودجه برنامه اي باشد.
* عده اي نظرشان اين است كه برنامه سوم، هفت ساله شود، يعني اجراي آن دو سال ديگر نيز تمديد شود. لذا بودجه ۸۴ مي تواند براساس برنامه سوم تنظيم شود.
- اگر قرار باشد رويكرد برنامه چهارم مثل برنامه سوم باشد هيچ اتفاقي در اقتصاد كشور نمي افتد. بهتر است وقت دستگاهها و مجلس براي تصويب برنامه چهارم تلف نشده و برنامه سوم به عنوان برنامه چهارم پاكنويس شود. ولي بايد بدانيم در پايان برنامه چهارم با چه بحرانهايي روبه رو خواهيم بود؟ اگر مي خواهيم رويكرد اقتصاد را تغيير دهيم بايد شجاعانه وارد ميدان شويم و از اساتيد، صاحبان تخصص و كساني كه در برنامه نويسي توان دارند كمك بگيريم . تداوم برنامه سوم هيچ تصوير مناسبي از شرايطي كه بوجود خواهد آمد ارائه نمي دهد و چيزي به داشته هاي قبلي اضافه نمي كند. تحميل دو ساله چنين روندي به اقتصاد كشور به نفع منافع ملي نيست.