درآمد؛
اگر فرض كنيم كه موسيقي كلاسيك غربي و موسيقي سنتي از آن بزرگسالان است و موسيقي پاپ از آن جوانان؛ نوجوانان و كودكان چه سهمي از موسيقي دارند؟ ساليان درازي است كه بر سر موضوع موسيقي نوجوانان و كودكان، حرف و سخن است، بي آن كه به اين موضوع پرداخته شود.
اركستر سمفونيك جوانان پارس در سال ۱۳۷۱ تأسيس شد. انجام كنسرت هاي متعدد در جشنواره هاي موسيقي فجر، در كارنامه اين گروه ثبت است. اكثر اعضاي سابق اين گروه، در حال حاضر به صورت حرفه اي در مراكز موسيقي و نيز اركستر سمفونيك تهران مشغول فعاليت شده اند.
اهم فعاليت گروه موسيقي پارس، آموزش موسيقي به كودكان و نوجوانان و نيز آموزش سازهاي مختلف ايراني و كلاسيك است. در اين روش كه به نام بنيانگذار آن «كارل ارف»- آهنگساز معاصر آلماني- روش ارف ناميده مي شود، براي آشنايي كودكان از سازهاي بسيار ساده اي استفاده مي شود كه نوازندگي با آن بسيار آسان است و هر كودكي با هر ميزان توانايي، مي تواند آنها را به صدا درآورد و از دنياي زيباي موسيقي لذت ببرد. ناصر نظر، خود از كساني است كه در خردسالي، در كلاس هاي موسيقي كودكان در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با روش ارف با موسيقي آشنا شد. پس از انقلاب فعاليت اين واحد ازكانون، به كلي تعطيل شد و نظر، به تنهايي با حضور در مهد كودك ها آن را زنده نگه داشت و در حفظ آن كوشيد.
با ناصر نظر درباره موسيقي كودكان و گروهش به گفت وگو نشسته ايم.
* آقاي نظر! ممكن است درباره خصوصيات و هدف روش ارف توضيحي بدهيد؟
- از خصوصيات مهم اين روش، ايجاد محيطي اجتماعي است كه در آن، كودك با هر ميزان توانايي جسمي و فكري، مي كوشد تا با همكاري و ياري ديگران آهنگي را اجرا كند، اين حس همكاري مي تواند به رفتار وي در زندگي اجتماعي، جهت مثبت بدهد. هدف اين نوع آموزش تربيت نوازنده و موسيقيدان نيست، اگرچه اين نوع آموزش ابتدايي، مي تواند انگيزه فراگيري موسيقي را به صورتي جدي تر در كودكان و نوجوانان به وجود آورد و راهگشاي پرورش موسيقيدانان قابلي باشد، اما آنچه در اين مقطع در درجه اول اهميت قرار دارد، آموزش عمومي آن و آشنايي همه كودكان- از بااستعدادترين تا كم استعدادترين- با دنياي موسيقي است.
* شنيده مي شود كه بعضي به كلاس هاي شما اين ايراد را مي گيرند كه به كودكان موسيقي كلاسيك يا به عبارتي موسيقي غرب را مي آموزيد و آنان از موسيقي ايراني بي خبر خواهند ماند؟
- اين ايراد از آنجا ناشي مي شود كه هنوز بعضي ها به اين نكته توجه نكرده اند كه آموزش موسيقي ايراني در سن پايين، كودك را منزوي مي كند. در روش ارف هدف اجتماعي كردن يا اجتماعي بودن بچه هاست و در وهله بعد مشاركت در ساختن و خلق يك آهنگ.
* خب، درباره خودتان حرف بزنيم. ما مي دانيم پيش از تأسيس آموزشگاهي ويژه موسيقي ارف، در كودكستان ها به آموزش اين نوع موسيقي پرداختيد.
- بله، آن موقع آموزش موسيقي با مشكلاتي مواجه بود، اجازه تدريس موسيقي به كودكان داده نمي شد. ما به مهد كودك ها رفتيم و بچه هايي را پرورش داديم كه حالا خود موزيسين هستند. بعد كه امكان به راه انداختن آموزشگاهي ميسر شد، هدف من به آموزش وسيع موسيقي متمركز شد.
* تازه ترين خبري كه درباره آموزش موسيقي به كودكان شنيده ام، اين است كه ظاهراً آموزش و پروش قصد دارد موسيقي را به عنوان درس اصلي به مدارس ببرد.
- اين موضوع تازه اي نيست. يونيسف مقرر كرده است كه در همه مدارس دنيا، حتي در افغانستان موسيقي بايد به عنوان درس اصلي تدريس شود.
* درباره اين طرح، آيا آموزش و پرورش با شما تماس نگرفته است؟
- خير. شايد علاقه اي هم نداشته باشند، اما من هميشه گفته ام جاي اين نوع موسيقي در مدرسه است، ما حتي به خواندن يكي دو سرود در مدرسه هم راضي هستيم تا گوش بچه ها با موسيقي آشنا شود.
* در جشنواره هاي موسيقي شاهد بوده ايم كه بچه هاي بسيار كوچك به صورت تكنوازي سازي را نواخته اند. آيا اين كودكان، كودكان استثنايي هستند؟ و اصلاً شما با اين موارد موافقيد؟
- بهتر بود سؤال مي كرديد بچه هايي كه به كلاس ارف مي آيند، موفق ترند، يا كساني كه جدا از كلاس و به طور خصوصي از معلمي موسيقي را آموخته اند. به نظر من اين وحي منزل نيست كه اگر كسي را به كلاس ارف فرستاديم پيانيست شود و اگر نه پيانيست خوبي نمي شود. واقعيت اين است كه ممكن است در شهرستان ها كسي سازي بزند و كلاس ارف هم نرود، اما از آنجا كه ما به اين كار در سطح وسيع فكر مي كنيم و استثنائات را از آن جدا مي كنيم، مي گوييم بچه ها براي آموزش اوليه براي به دست آوردن فرهنگ موسيقي براي خواندن و نواختن و پيدا كردن اعتماد به نفس بهتر است از موسيقي ارف شروع كنند.
* در آموزشگاه شما چند نفر براي آموزش موسيقي مراجعه كرده اند؟
- ما هميشه حدود ۵۰۰ شاگرد را زير پوشش داريم. يك روز كلاس اختصاص به كلاس عام المنفعه دارد كه خود حدود ۳۰۰ شاگرد را شامل مي شود. اين بچه ها در كلاس هاي گروهي كر و اركستر شركت مي كنند، بدون اين كه شهريه اي بدهند.
* درباره آخرين برنامه تان در جشنواره موسيقي صحبت كنيم. در اين برنامه كودكان چند قطعه محلي و چند قطعه كودكانه خواندند كه به نظر مي رسيد قطعات كودكانه درست تر اجرا مي شد. چرا در اين برنامه از موسيقي محلي استفاده كرديد؟
- ما فرصت كمي براي تنظيم اين برنامه داشتيم. همان طور كه گفتيد قطعات محلي كه اجرا شد از تنظيم هاي «روبن گريگوريان» براي چهار صدا با حفظ گويش محلي بود كه ما هم سعي كرديم به همان نحو اجرا كنيم، اما خودم نيز به ادامه اين كار راغب نيستم.
* به نظر مي رسد در خواندن بچه ها موردي به نام خارج خواندن وجود ندارد، درست است؟
- البته خارج خواندن داريم، ولي فالشي نيست كه آزاردهنده باشد. فالش خواندن مال بچه هاست، چون هنوز حنجره شان شكل نگرفته، ولي سوليست ها صددرصد تميز مي خوانند.
* آقاي نظر! تلاشي كه امروزه شما در زمينه موسيقي كودكان مي كنيد، در شرايط و احوالي كه هنوز تكليف موسيقي به طور مشخص روشن نيست كاري است استثنايي. آيا در اين راه به مشكلاتي برمي خوريد؟ و اگر چنين است مسئولان موسيقي مملكت به كمك تان مي آيند؟
- براي موسيقي كودك هيچ مسئولي وجود ندارد، حتي خانه موسيقي در حيطه فعاليتش به اين نوع موسيقي كاري ندارد. تا مادامي كه شما به آدمهاي بزرگ فكر مي كنيد، درواقع به بخش از دست رفته پرداخته ايد، اشكال آن آدمي كه در سي سالگي فالش مي خواند و خواننده هم شده، اين است كه در پنج سالگي موسيقي را شروع نكرده. حركت من و همكارانم فقط زماني مي تواند نتيجه دهد كه مسئولي دائمي در اين زمينه وجود داشته باشد، كسي كه قدرت اجرايي داشته باشد و قانونگذار باشد.
* به نظر من شما در كارتان احساس مسئوليت مي كنيد و سخت اميدواريد.
- بله، من به دولت و ارشاد براي موسيقي كودكان اصلاً اميدوار نيستم چون دلشان براي اين جريان نمي سوزد، جسته و گريخته امكاناتي مي دهند اما سيستماتيك عمل نمي كنند. هميشه گفته ام: بهترين منطقه اجراي موسيقي و آموزش موسيقي كودكان «سوييس» است، كشور سوييس را هميشه به عنوان محل صلح مثال مي زنند. زماني كه من بچه ها را روي صحنه مي بينم بهترين لحظه عمرم مي باشد. از زندگي لذت مي برم. اگر همه دنيا به زيبايي اين منطقه باشد همه چيز درست مي شود.
* آيا پايداري براي حفظ اين منطقه صلح همچنان وجود خواهد داشت؟
- سال گذشته گروه ما به عنوان يكي از گروه هاي برگزيده انتخاب شد و اتفاقاً در تقديرنامه آمده بود: «به خاطر پايداري در مقابل مشكلات» اين جمله براي من خيلي زيبا بود. دست نويسنده اش درد نكند.