پنج شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۸۳- Oct, 2, 2003
گفت وگو با ناصر نظر، سرپرست اركستر بزرگ پارس
موسيقي كودكان مسئولي ندارد
درآمد؛
012216.jpg

اگر فرض كنيم كه موسيقي كلاسيك غربي و موسيقي سنتي از آن بزرگسالان است و موسيقي پاپ از آن جوانان؛ نوجوانان و كودكان چه سهمي از موسيقي دارند؟ ساليان درازي است كه بر سر موضوع موسيقي نوجوانان و كودكان، حرف و سخن است، بي آن كه به اين موضوع پرداخته شود.
اركستر سمفونيك جوانان پارس در سال ۱۳۷۱ تأسيس شد. انجام كنسرت هاي متعدد در جشنواره  هاي موسيقي فجر، در كارنامه  اين گروه ثبت است. اكثر اعضاي سابق اين گروه، در حال حاضر به صورت حرفه اي در مراكز موسيقي و نيز اركستر سمفونيك تهران مشغول فعاليت شده اند.
اهم فعاليت گروه موسيقي پارس، آموزش موسيقي به كودكان و نوجوانان و نيز آموزش سازهاي مختلف ايراني و كلاسيك است. در اين روش كه به نام بنيانگذار آن «كارل ارف»- آهنگساز معاصر آلماني- روش ارف ناميده مي شود، براي آشنايي كودكان از سازهاي بسيار ساده اي استفاده مي شود كه نوازندگي با آن بسيار آسان است و هر كودكي با هر ميزان توانايي، مي تواند آنها را به صدا درآورد و از دنياي زيباي موسيقي لذت ببرد. ناصر نظر، خود از كساني است كه در خردسالي، در كلاس هاي موسيقي كودكان در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با روش ارف با موسيقي آشنا شد. پس از انقلاب فعاليت اين واحد ازكانون، به كلي تعطيل شد و نظر، به تنهايي با حضور در مهد كودك ها آن را زنده نگه داشت و در حفظ آن كوشيد.
با ناصر نظر درباره موسيقي كودكان و گروهش به گفت وگو نشسته ايم.
* آقاي نظر! ممكن است درباره خصوصيات و هدف روش ارف توضيحي بدهيد؟
- از خصوصيات مهم اين روش، ايجاد محيطي اجتماعي است كه در آن، كودك با هر ميزان توانايي جسمي و فكري، مي كوشد تا با همكاري و ياري ديگران آهنگي را اجرا كند، اين حس همكاري مي تواند به رفتار وي در زندگي اجتماعي، جهت مثبت بدهد. هدف اين نوع آموزش تربيت نوازنده و موسيقيدان نيست، اگرچه اين نوع آموزش ابتدايي، مي تواند انگيزه فراگيري موسيقي را به صورتي جدي تر در كودكان و نوجوانان به وجود آورد و راهگشاي پرورش موسيقيدانان قابلي باشد، اما آنچه در اين مقطع در درجه اول اهميت قرار دارد، آموزش عمومي آن و آشنايي همه كودكان- از بااستعدادترين تا كم استعدادترين- با دنياي موسيقي است.
* شنيده مي شود كه بعضي به كلاس هاي شما اين ايراد را مي گيرند كه به كودكان موسيقي كلاسيك يا به عبارتي موسيقي غرب را مي آموزيد و آنان از موسيقي ايراني بي خبر خواهند ماند؟
- اين ايراد از آنجا ناشي مي شود كه هنوز بعضي ها به اين نكته توجه نكرده اند كه آموزش موسيقي ايراني در سن پايين، كودك را منزوي مي كند. در روش ارف هدف اجتماعي كردن يا اجتماعي بودن بچه هاست و در وهله بعد مشاركت در ساختن و خلق يك آهنگ.
012226.jpg

* خب، درباره خودتان حرف بزنيم. ما مي دانيم پيش از تأسيس آموزشگاهي ويژه موسيقي ارف، در كودكستان ها به آموزش اين نوع موسيقي پرداختيد.
- بله، آن موقع آموزش موسيقي با مشكلاتي مواجه بود، اجازه تدريس موسيقي به كودكان داده نمي شد. ما به مهد كودك ها رفتيم و بچه هايي را پرورش داديم كه حالا خود موزيسين هستند. بعد كه امكان به راه انداختن آموزشگاهي ميسر شد، هدف من به آموزش وسيع موسيقي متمركز شد.
* تازه ترين خبري كه درباره آموزش موسيقي به كودكان شنيده ام، اين است كه ظاهراً آموزش و پروش قصد دارد موسيقي را به عنوان درس اصلي به مدارس ببرد.
- اين موضوع تازه اي نيست. يونيسف مقرر كرده است كه در همه مدارس دنيا، حتي در افغانستان موسيقي بايد به عنوان درس اصلي تدريس شود.
* درباره اين طرح، آيا آموزش و پرورش با شما تماس نگرفته است؟
- خير. شايد علاقه اي هم نداشته باشند، اما من هميشه گفته ام جاي اين نوع موسيقي در مدرسه است، ما حتي به خواندن يكي دو سرود در مدرسه هم راضي هستيم تا گوش بچه ها با موسيقي آشنا شود.
* در جشنواره هاي موسيقي شاهد بوده ايم كه بچه هاي بسيار كوچك به صورت تكنوازي سازي را نواخته اند. آيا اين كودكان، كودكان استثنايي هستند؟ و اصلاً شما با اين موارد موافقيد؟
- بهتر بود سؤال مي كرديد بچه هايي كه به كلاس ارف مي آيند، موفق ترند، يا كساني كه جدا از كلاس و به طور خصوصي از معلمي موسيقي را آموخته اند. به نظر من اين وحي منزل نيست كه اگر كسي را به كلاس ارف فرستاديم پيانيست شود و اگر نه پيانيست خوبي نمي شود. واقعيت اين است كه ممكن است در شهرستان ها كسي سازي بزند و كلاس ارف هم نرود، اما از آنجا كه ما به اين كار در سطح وسيع فكر مي كنيم و استثنائات را از آن جدا مي كنيم، مي گوييم بچه ها براي آموزش اوليه براي به دست آوردن فرهنگ موسيقي براي خواندن و نواختن و پيدا كردن اعتماد به نفس بهتر است از موسيقي ارف شروع كنند.
* در آموزشگاه شما چند نفر براي آموزش موسيقي مراجعه كرده اند؟
- ما هميشه حدود ۵۰۰ شاگرد را زير پوشش داريم. يك روز كلاس اختصاص به كلاس عام المنفعه دارد كه خود حدود ۳۰۰ شاگرد را شامل مي شود. اين بچه ها در كلاس هاي گروهي كر و اركستر شركت مي كنند، بدون اين كه شهريه اي بدهند.
012224.jpg

* درباره آخرين برنامه تان در جشنواره موسيقي صحبت كنيم. در اين برنامه كودكان چند قطعه محلي و چند قطعه كودكانه خواندند كه به نظر مي رسيد قطعات كودكانه درست تر اجرا مي شد. چرا در اين برنامه از موسيقي محلي استفاده كرديد؟
- ما فرصت كمي براي تنظيم اين برنامه داشتيم. همان طور كه گفتيد قطعات محلي كه اجرا شد از تنظيم هاي «روبن گريگوريان» براي چهار صدا با حفظ گويش محلي بود كه ما هم سعي كرديم به همان نحو اجرا كنيم، اما خودم نيز به ادامه اين كار راغب نيستم.
* به نظر مي رسد در خواندن بچه ها موردي به نام خارج خواندن وجود ندارد، درست است؟
- البته خارج خواندن داريم، ولي فالشي  نيست كه آزاردهنده باشد. فالش خواندن مال بچه هاست، چون هنوز حنجره  شان شكل نگرفته، ولي سوليست ها صددرصد تميز مي خوانند.
* آقاي نظر! تلاشي كه امروزه شما در زمينه موسيقي كودكان مي كنيد، در شرايط و احوالي كه هنوز تكليف موسيقي به طور مشخص روشن نيست كاري است استثنايي. آيا در اين راه به مشكلاتي برمي خوريد؟ و اگر چنين است مسئولان موسيقي مملكت به كمك تان مي آيند؟
- براي موسيقي كودك هيچ مسئولي وجود ندارد، حتي خانه موسيقي در حيطه فعاليتش به اين نوع موسيقي كاري ندارد. تا مادامي كه شما به آدمهاي بزرگ فكر مي كنيد، درواقع به بخش از دست رفته پرداخته ايد، اشكال آن آدمي كه در سي سالگي فالش مي خواند و خواننده هم شده، اين است كه در پنج سالگي موسيقي را شروع نكرده. حركت من و همكارانم فقط زماني مي تواند نتيجه دهد كه مسئولي دائمي در اين زمينه وجود داشته باشد، كسي كه قدرت اجرايي داشته باشد و قانونگذار باشد.
* به نظر من شما در كارتان احساس مسئوليت مي كنيد و سخت اميدواريد.
- بله، من به دولت و ارشاد براي موسيقي كودكان اصلاً اميدوار نيستم چون دلشان براي اين جريان نمي سوزد، جسته و گريخته امكاناتي مي دهند اما سيستماتيك عمل نمي كنند. هميشه گفته ام: بهترين منطقه اجراي موسيقي و آموزش موسيقي كودكان «سوييس» است، كشور سوييس را هميشه به عنوان محل صلح مثال مي زنند. زماني كه من بچه ها را روي صحنه  مي بينم بهترين لحظه عمرم مي باشد. از زندگي لذت مي برم. اگر همه دنيا به زيبايي اين منطقه باشد همه چيز درست مي شود.
* آيا پايداري براي حفظ اين منطقه صلح همچنان وجود خواهد داشت؟
- سال گذشته گروه ما به عنوان يكي از گروه هاي برگزيده انتخاب شد و اتفاقاً در تقديرنامه آمده بود: «به خاطر پايداري در مقابل مشكلات» اين جمله براي من خيلي زيبا بود. دست نويسنده اش درد نكند.

نوشته اي از فاضل جمشيدي
ياد يار مهربان
اشاره: گروه موسيقي صبا به سرپرستي فاضل جمشيدي در جشنواره ترانه هاي شرقي سمرقند، مقام نخست را به دست آورد. نوشته زير را سرپرست گروه مذكور در حال و هواي حضور دراين جشنواره نوشته است.
012222.jpg
هر مطلبي را كه در ارتباط با حضور در جشنواره ترانه هاي شرقي آماده مي كردم در ابتدايش اين مطلب بود كه «ما در شهر شما غريب نيستيم» زماني كه به نمايندگي از سوي گروه موسيقي و البته از سوي سرزميني بزرگ به سوي جايگاه و براي دريافت جايزه اول اين فستيوال مهم مي رفتم نه اضطرابي داشتم و نه شوق كودكانه اي، كه تنها به عظمت و شكوه فرهنگ ايران زمين مي انديشيدم. حضور دكتر جلالي به عنوان يك ايراني و مسئول كنفرانسهاي عمومي يونسكو بر روي صحنه و در انتظار من، سرعت قدم هاي مرا دو چندان كرد. باورمان بود كه در ميان ۳۲ كشور شركت كننده و ارائه كننده ملوديهاي شرقي، جايگاه مناسبي خواهيم يافت، اما در باورمان نبود كه نام ايران، نقش و جايگاه اين سرزمين و زبان فارسي اين چنين در دل و جان مردم خالص و مهربان آن ديار جاي گرفته باشد. شايد كه هر كه از هر چيز محروم تر است بيشتر از ديگران لذت مي برد را مصداق اين علاقه  بدانيم. شيريني و حلاوت قند زبان پارسي چنان در جان اينان نهادينه شده كه تنها يك اشاره و يك كلام آن هم به همراه موسيقي ناب سرزمين ايران كفايت مي كند براي تحكيم پيوندهاي ديرين و ريشه هاي مشترك.
بوي جوي موليان را خواندم با تركيبي از هنرمندان ملل مختلف بر روي صحنه. در حالي كه اركستر بزرگ از كشور ميهمان به رهبري عبدالهاشم و همراهي سازهاي كوبه اي تمام شركت كنندگان قطعه اي زيبا و اصيل را مي نواخت از انتهاي صحنه به مانند عشاق سرگردان و حيران در كوه و دشت فرياد رودكي را بلند تكرار كردم، ياد يار مهربان آيد همي، ... يار نزدت ميهمان آيد همي....
جايگاه گروه ايراني صبا در فستيوالي پر تجربه و در چهارمين اثر آن به همراه دلشدگان جوان به ما اين فرصت را داد كه در طراحي برنامه اي شايسته  و در خور شأن فرهنگ ريشه دار سرزمين خويش بكوشيم و در فرصت كوتاهي ميوه  آن را هم بچينيم. در كنار رقبايي با احساس و قدرتمند و با تكنيك، تنها قابليت هاي موسيقي ما به همراه بضاعت گروه، منجر به كسب مقام اولي گرديد.
به تأييد تمامي اعضاي هيأت داوران، شركت كنندگان و مخاطبين عام و خاص گروه پنج نفره ايراني توانستند در زمان بسيار كم بخش مسابقه با استفاده از موگرداني ها و مركب نوازهاي معمول، استفاده از اشعار مناسب شعراي ازبك فارسي زبان، اجراي ريتم هاي مناسب و تركيب، تلفيق زيباي ملوديهاي سنتي و فولكلوريك ايراني، رعايت حد و اندازه در بخش هاي مختلف اجرا، وجود تكنيك هاي قابل ملاحظه در بخش تحرير و آواز، مشاركت گروه موسيقي در همنوازي و همخواني و انطباق زمان و مدت برنامه با مدت اعلام شده از سوي هيأت داوران و دلايل ديگر... مقام و جايگاه شايسته و در خور موقعيت فرهنگي كشورمان در دنيا را به دست آورد.
چه روزهاي زيبا و دوست داشتني گذشت. از هنرمندان و فرهيختگان عرصه فرهنگ و هنر چندين كشور آمده بودند و چه مجمع با شكوه و توانمندي، همه چيز آماده بود براي جشني بزرگ از موسيقي ملل مختلف، همه با هم احساس يگانگي و برادري مي كردند، آن چيزي كه نبود غرور و نخوت و حسادت و زشتي ها بود. قبل از برنامه ها، زمان برگزاري مسابقات و پس از اعلام نتايج فقط مهرباني بود و دلدادگي. انگار تمام اين هنرمندان در يك لحظه يك استاد بوده اند. انگار همه از يك نسل اند و يك انديشه و اين تيم ايراني بود كه پس از اعلام نتايج هيچ نديد جز مهرباني ياران اهل فرهنگ و هنر و عشق را در برخوردهاي صميمانه و تبريكات ديگر گروهها. از ژاپن، مصر، كره، چين، هند، بنگلادش، افغانستان، نپال، روسيه، آلمان، اطريش، ايتاليا، واتيكان، قزاقستان، قرقيزستان، لتوني، استوني، تركيه، آذربايجان، بلاروس، گرجستان و همه گروههاي موسيقي جز رفتاري شايسته و در شأن والاي سرزمين مادريمان ايران نديديم و نشنيديم.
در خصوص شكوه فرهنگ ايران به ياد صائب بزرگوار مي افتم كه فرمود:«خبر از خويش نداري كه چه بردوخته اي». مسئولين فرهنگ ما در بازنگري مجدد سياست هاي فرهنگ كشورمان به اين بيانديشند كه تنها از دريچه ايجاد دوستي با ملت هاست كه اهداف عمده سياسي- اقتصادي پيش مي رود. اگر ملت و دولتي ما را به عنوان دوست نپذيرفت و از پنجره زيباي فرهنگ و هنر به ما نگريست و با ما گفت وگو كرد، قطعاً موتور حركت هاي ديگر از بخش هاي مختلف روابط خارجي نيز گرم تر مي گردد. تأكيد بر مشاركت ايرانيان در فعاليت هاي فرهنگي و هنري ساير ملل، توجه شايسته به نتايج اين فعاليت ها و ايجاد ارتباط با هنرمندان و فرهيختگان جوامع ديگر كه جزو نمايندگان بحق و شايسته ملت هاي خويش  اند، زمينه ها و دريچه هاي مطمئني را باز خواهد كرد كه مي توان به مناظر جديدي نگريست.
در اين سفر عزيزاني مرا همراهي مي كردند كه يار و ياورمان در اين اهداف شايسته و با شكوه بودند. از سياوش پورفضلي و حميدرضا پورافضل نام مي برم كه با تار و بم تار، از پژمان حسيني پور كه با سنتور و از رضا مهيني كه با عرضه قابليت هاي خود در نوازندگي دايره و بويژه دف حال و هواي ديگري در طي فستيوال ايجاد كرد و خلاصه شوق همگان را دو چندان كرد. انتخاب حقير و رضا مهيني نيز در برنامه اختتاميه و اجراي كنسرت به همراه برگزيدگان گروه هاي موسيقي كشورهاي ديگر نشانه يك روح جمعي و يك انگيزه دوستي بين ملت  ها بود.
اين موفقيت حاصل دلشدگي و شوري است كه در همه هنرمندان سرزمين ما وجود دارد و اين فرصت را خداوند به ما عطا نمود. خدا را شكر مي كنم كه اين فعاليت ها به نتيجه رسيد و موقعيت كشورمان ايران در اين فستيوال دو چندان شد كه اگر حاصلي غير از اين هم داشت، باز هم خدا را شكر و تلاش هايمان را دو چندان مي كرديم.
لوح و تنديس جشنواره را تقديم مي  كنم به همه دلسوزان و زحمتكشان مرز و بوم كشورمان ايران. از مردم شايسته ايران و همه هنرمندان، چه اهل موسيقي و ساير رشته ها و عزيزان مسئول در عرصه فرهنگ و هنر.

نگاهي به كتاب «بوي جوي موليان»
رايحه روايات موسيقي
عليرضا پوراميد
زماني كه مرحوم حسينعلي ملاح به دكتر خانلري گفته بود كه در هر ماه يك مقاله راجع به هنر موسيقي براي شما (نشريه سخن) خواهم نوشت گويا با اعجاب و شگفتي از طرف دكتر خانلري روبرو شده بود. چرا كه در آن زمان حتي او نيز فكر مي كرد موسيقي يك مقوله صددرصد اجرايي است مثل آكروبات يا شعبده و... كه تا اين حد ظرفيت ندارد تا بتوان هر ماه يك مقاله راجع به آن نوشت. اما امروز حجم عظيم مطالب و كتب و مقالات مربوط به موسيقي بيانگر مظلوميت بسيار و ظرفيت فراواني است كه بنهفته و بالقوه در اين هنر پنهان گشته كه هر قدر با هر ميزان دغدغه و نگرش بدان پرداخته شود هنوز جاي كار، بسيار و بيشمار وجود دارد. كه البته سهم كتب و مقالات مفيد و ره گشا در حيطه موسيقي درصد كمي از مجموعه مكتوب مطالب منتشر شده است.
كتاب بوي جوي موليان تاليف ارفع اطرايي از منظري جديد به مقوله موسيقي و نغمه و نوا پرداخته است چرا كه تاكنون كتابهايي كه با محور موسيقي به طبع رسيده است يا دستور و آموزش در جهت تدريس ساز و آلات موسيقي بوده و يا شرح حال اهل موسيقي و يا تئوري و مباحث نظري و يا راهنماي علامات و اصطلاحات را شامل مي شده است، اما كتاب فوق بيش از ۸۰ حكايت مجموعه اي داستانهاي ريزودرشت دو سطري تا چند صفحه اي و منثور و منظوم از اساطير تا روزگار معاصر را بازنويسي و توضيحات مكفي دربردارد. داستانهايي كه همه با محور صوت و ساز مي تواند آرامش آفرين دقايقي و لحظات بي قراريها و اضطرابهاي رمانهاي خسته و جسمهاي شكسته انسان عصر دود و آهن باشد.
اصولاً هنر خانم ارفع اطرايي، حصارشكني و برونرفت از قيود و تنگناهاي رايجي است كه از قضا اغلب زاييده و پرورده ذهن ها و ضميرهاي ماست تا واقعيت هاي موجود. او كه در روزهاي سخت و بلاتكليف خانواده سرگردان موسيقي به عنوان اولين زن نويسنده موسيقي ايراني (پس از سقوط رژيم شاه) با تمام تنگدليها و تنگناها و تنگدستي ها با گشاده فكري- فراخ انديشي و گسترده ذهني، تلاش كرد و تحقيق، پويان وجويان كاويد و پرسيد تا كتاب فرهنگ موسيقي ايراني را تاليف كرد كه رغمارغم برخي كاستي ها و كمبودها، در عين رهگشا بودن و راه نمودن براي كتابهاي كاملتر بعدي همواره به عنوان مرجعي معتبر براي آنان كه در آغاز راه تحصيل و تحقيق هستند بسيار مفيد مي باشد. و در سالهاي بعد كه كتابهاي ديگري كه فقط سه عنوان از آنها براي جاويد ماندن در عرصه فرهنگ صوتي ايران كافي است (حبيب سماعي- ناظمي و سنتور- خودآموز سنتور صبا) اما كتاب مذكور با نامي گويا و جالب و طرح و جلدي جذاب در شكل و شمايلي آراسته (به لحاظ طرح و رنگ) و تعداد منطقي صفحات با سياه طرحهاي نسبتاً چشم نواز داخل كتاب و صفحه آرايي ساده و مناسب و شرح انتخاب نام كتاب توسط نگارنده و مقدمه استاد رشيدي كه البته جاي سخن گستري و قلم پردازي بيشتري را دارد كه اميدوارم در چاپ بعدي همراه با رفع برخي تكرارها و تكررها و گزيده گزيني در پانويس ها، پيشگفتاري جامع و فراخور متن در كتاب گنجانده شود و با حذف معدودي حكايات و افزودن داستانهاي بيشتر (مثل پير جنگي و...) كتاب كاملتري را شاهد باشيم. مطالعه كتاب بوي جوي موليان را گذشته از اهل موسيقي به تمامي علاقه مندان هنر، صدا و كلمه و كلام بويژه خانواده ها و مخصوصاً مادران كه راويان فرهنگ ايراني از نسلي به نسلي ديگر هستند فروتنانه، توصيه مي كنم.

به مناسبت بيست و ششمين سالمرگ واروژ هاخبانديان(واروژان)
اعتبار ترانه نوين
در ميان بزرگان موسيقي ايران زمين، بعد از گذشتن از نام آوران و ماندگاراني چون حسين خان اسماعيل زاده، غلام  خان، آقاميرزا عبدالله، علي اكبر شهنازي، ابوالحسن صبا و ديگران كه در عصر خود به بلنداي موسيقي و شهرت رسيدند و بدرود حيات گفتند، در بين سالهاي ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ كه تازه موسيقي پاپ در كشورمان پا گرفته بود، ظهور يك هنرمند در اين رشته از موسيقي توجه هنردوستان ترانه را به خود جلب كرد.
واروژ هاخبانديان كه همگي او را با نام واروژان مي شناسيم، در سيزدهم آذرماه ۱۳۱۵ و در حوزه يكم قزوين متولد شد و در حالي كه تنها دو سال از كودكي خود را نگذارنده بود، مادرش را از دست داد و به ناچار به تهران انتقال يافت و خاله هايش به پرورش او همت گماشتند. وي تا كلاس ششم را در مدرسه ايتاليايي ها گذراند و به علت عشق و علاقه اي كه به موسيقي داشت، وارد هنرستان موسيقي شد و چندي بعد به كنسرواتوار موسيقي راه يافت و بالاخره براي تحصيل در اين رشته با بورسيه راديو و تلويزيون به مدت ۳ سال رهسپار آمريكا شد. واروژان بعد از مراجعت از آمريكا، به دليل تعهداتي كه به راديو و تلويزيون داشت، حدود دو سال به اهواز رفت و در مدرسه ارامنه به تدريس موسيقي پرداخت. وي سپس به تهران آمد و در انجمن فارغ التحصيلان ارامنه، دسته كري تشكيل داد و مدتها رهبري آن را به عهده داشت. واروژان بعد از چندي، وارد عرصه تنظيم آهنگ و ترانه شد و نخستين كار او «بدرود» نام داشت كه با كلام ايرج جنتي عطايي و با صداي ويگن دردريان اجرا و پخش شد. ايرج جنتي عطايي، شاعر و ترانه سراي معاصر و يكي از پايه گذاران ترانه نوين درباره واروژان مي گويد: در روزهاي اول كه با او و كارش آشنا شدم، در زمينه آهنگ سازي هنرمند موفقي نبود، ولي از آنجايي كه در تنظيم و اركستراسيون بي همتا بود، خيلي زود به يك آهنگساز و آرنژمان بي نظير بدل شد كه در اين مسير ترانه هاي پل، پوست شير، خوابم يا بيدارم، همسفر و بسياري ديگر از كارهايم حاصل همكاري خوانندگان با واروژان بزرگ بود. در واقع مي توان گفت واروژان، اعتبار ترانه نوين ايران بود.
واروژان نخستين كسي بود كه تنظيم آهنگ را در موسيقي ترانه اي  باب كرد كه در آن روزها كسي به آن اعتقاد نداشت. در اين بين عطاءالله خرم نخستين كسي بود كه پاي واروژان را به راديو باز كرد كه باعث شد اكثر ترانه هايي كه از طريق راديو پخش مي شد، توسط او تنظيم و اركستراسيون شود كه بسياري مي گفتند تنظيم آهنگ ديگر چه صيغه اي است، ولي رفته رفته تنظيم آهنگ تأثير خود را نمايان كرد و باعث شد ديگران به هويت اين كار پي ببرند كه مي توان به كارهايي چون ياور هميشه مومن، قصه دو ماهي، من و گنجشكهاي خونه، جاده، دو پنجره و بسياري ديگر از كارها اشاره كرد كه حاصل همكاري او با آهنگسازاني چون پرويز مقصدي، بابك افشار، پرويز اتابكي، محمد اوشال، حسن شماعي زاده، بابك بيات، فريد زولاند و ترانه سراياني چون ايرج جنتي عطايي ، پرويز وكيلي، اردلان سرفراز، شهيار قنبري جهان بخش پازوكي، زويازاكاريان و ديگران بود.
در اين بين، آهنگسازان و ترانه نويسان، آهنگ مورد نظرشان را با زدن سوت به واروژان انتقال مي دادند و او هم با هنري ذاتي، زيباترين آهنگها را خلق مي كرد.
درباره او مي گويند: واروژان كسي بود كه اصوات را در مغزش مي شنيد و سپس آنها را به روي صفحه كاغذ مي نوشت، نظم كاري عجيبي داشت و هيچ وقت با نتي ناقص وارد استوديوي ضبط نمي شد.
در ميان كارهايي كه واروژان آهنگسازي و تنظيم آن را برعهده داشت، مي توان به ترانه هاي حرف، بوي خوب گندم، هفته خاكستري، شب شيشه اي، دريايي، ماه پيشوني، برادرجان، شام آخر و بسياري ديگر اشاره كرد كه خوانندگاني چون اقبالي، فائقه آتشين، ابراهيم حامدي، عارف عارف كيا، فرهاد مهراد، حسن ستار و ديگران آنها را اجرا كردند. موسيقي پاپ با واروژان به سينماي ايران راه يافت. وي در سال ۱۳۴۹ با موسيقي فيلمي با نام حسن كچل از ساخته هاي علي حاتمي پا به دنياي موسيقي فيلم گذاشت. موسيقي اين فيلم، كار مشتركي بود بين واروژان، بابك افشار و پرويز اتابكي.
واروژان براي ۲۱ فيلم سينمايي و دو سريال تلويزيوني موسيقي ساخت كه مي توان به فيلمهاي رشيد، فدايي، خروس، ممل آمريكايي، ذبيح، همسفر و... اشاره كرد كه با همكاري كارگردانهاي سينماي ايران چون اسماعيل كوشان، ساموئل خاچيكيان، محمد متوسلاني، ايرج قادري و ديگران ميسر شد و در اين هنگام، جايزه بهترين آهنگساز پنجمين دوره جشنواره سپاس را بابت فيلمي با نام «صبح روز چهارم» با كارگرداني «كامران شيردل» در سال ۱۳۵۱ به خود اختصاص داد. واروژان در مراسم جايزه سپاس حضور نيافت، عليرغم آن كه مي دانست برنده مطلق اين جايزه هست، او به هيچ عنوان اهل خودنمايي نبود و حتي از گرفتن عكس هم بيزار بود و به لحاظ فروتني و افتادگي، حتي در مصاحبه و گفتگو در مجلات آن زمان هم شركت نمي كرد. يكي از كارهايي كه واروژان آن را موسيقي گذاري كرده بود و بسيار هم دوست مي داشت، موزيك متن سريال تلويزيوني «سلطان صاحبقران» بود. داريوش اقبالي خواننده موسيقي پاپ درباره واروژان و يكي از خاطراتش مي گويد: با آهنگهاي او ترانه هاي بسياري خواندم و از او چيزهاي زيادي آموختم، يك روز براي تمرين ترانه «بوي خوب گندم» به منزل او رفته بودم و در حالي كه پيانو مي نواخت، چشمم به قاب عكسي افتاد كه بالاي پيانو بود. عكس يك پسر بچه اي كه با چشمان گريان به اطراف خود خيره شده بود نظرم را جلب كرد و به او گفتم: واروژ ببين اين بچه هم از نواختن تو به گريه افتاده كه او در پاسخ گفت: اتفاقاً اين آهنگ از گريه هاي او ساخته شده. و واقعاً موسيقي پاپ به او بدهكار است و به راستي كه جايش خالي است.
آخرين كاري كه واروژان در عرصه آهنگسازي انجام داد، ترانه اي بود با نام «اجازه» كه با صداي داريوش اقبالي اجرا شد و آخرين كار موسيقي فيلمي كه او انجام داد، موزيك متن فيلم برفراز آسمانها از ساخته هاي محمدعلي فردين بود كه عليرغم بيماري اش، بي وقفه و شبانه روز برايش كار كرد.واروژان تنها زندگي مي كرد و تنهايي را دوست مي داشت. او سالها از بيماري قلب رنج مي برد كه عاقبت در روز ۲۵ شهريور ماه ۱۳۵۶ بعد از ده روز بستري در بيمارستان جم تهران در سن ۴۱ سالگي از ميان رفت و جامعه هنر، خصوصاً ترانه را تنها گذاشت و يك روز بعد در گورستان ارامنه خاوران توسط دوستان و آشنايان به خاك سپرده شد.در روز تدفين اين هنرمند، بسياري از خوانندگان كه با آهنگهاي او به شهرت و نوايي رسيده بودند، حضور نداشتند و حاضرين از يكديگر سوال مي كردند پس آنهايي كه با آهنگهاي او به قله افتخار رسيدند، كجا هستند؟
مسعود بهزاديان

نگاه
حضوري دوباره، پس از سالها
012220.jpg

استاد فرهنگ شريف نوازنده تار و بداهه نواز چيره دست پس از نيم قرن تلاش، حاصل آموخته هاي خود را به هنرجويان موسيقي مي آموزد.
فرهنگ شريف، در گفت وگويي با همشهري در اين باره كه دوباره به تدريس تار به جوانان رو آورده است، مي گويد: با توجه به شرايط كنوني كه موسيقي اصيل ايران بيش از هميشه آماج برخوردهاي غيرمسئولانه است، بر خود فرض مي دانم كه همراه با گروهي از نخبگان موسيقي، به آموزش سازهاي ملي ايران بپردازم.
اين آموزش ها قرار است در هنركده اي واقع در خيابان آفريقا (جردن) با مديريت خود فرهنگ شريف صورت بگيرد.
نگاهي به نخستين مجموعه موسيقي ايراني با تصانيف رضاقلي خان تجريشي
يادي از گذشته
در چند سال گذشته انتشار آثار قدماي موسيقي ايران و از پستو در آمدن آنها، روندي روبه رشد پيدا كرده است. انتشار اين گونه آثار حداقل حسني كه دارند، آشنايي با سير تاريخي موسيقي سنتي ايران است. خوشبختانه پيشرفت تكنولوژي و ورود برخي وسايل و تجهيزات كه آثار ثبت و ضبط شده روي صفحات سنگي را نيز به خوبي پالايش داده اند، سبب شده تا اين آثار از كيفيتي كه حداقل صداها و نتهاي موسيقي قابل تشخيص باشند برخوردار شود. تازه ترين اين آثار كه تحت عنوان مجموعه موسيقي ايراني انتشار يافته است تصانيف رضاقلي خان تجريشي است.
012218.jpg

آنچنان كه در بروشور اين اثر آمده است، مبدأ زماني اين آثار از دوره قاجار و اواخر سلطنت ناصرالدين شاه آغاز مي شود. يعني از زماني كه فونوگراف وارد ايران شد. پس از آن نيز، از سال ۱۹۰۶ ميلادي (۱۲۸۴ هـ.شمسي) ضبط صفحات گرامافون ۷۸ دور، معروف به صفحه سنگي، توسط كمپاني هاي خارجي ادامه يافت كه آثار قابل توجهي از آنها بر جاي مانده است.
خوشبختانه دست اندركاران انتشار اين آثار سعي كرده اند، هويت اصلي صداها را حفظ كنند. اگر چه صفحات ضبط شده از كيفيت مطلوبي برخوردار نيستند و اضافات صوتي ناخواسته اي به صداي اصلي تحميل شده است؛ و عليرغم آنكه با فن آوري نوين مي شده محدوده فركانس خاصي از صوت را حذف كرد كه منجر به حذف صداي خش مانند شود، اما به دليل آنكه با اين كار، جنس و رنگ و تم صدا عوض مي شد، لذا از اين كار سرباز زدند. چرا كه جنس صدا بستگي مستقيم به تركيب شدت فركانس  هارمونيك صوت پايه دارد و با حذف محدوده اي خاص از فركانس صوتي اين تركيب عوض مي شود.
با توجه به اينكه صدادهي سازها و آوازهاي آن دوره نسبت به دوره حاضر متفاوت است، سعي شده تا جنس اصلي صدا حفظ شود و بر همين اساس ناشر خود را موظف دانست از هرگونه ترميم صوتي كه منجر به تغيير صدا شود، خودداري نمايد، چرا كه به نظر مي رسد هدف اصلي از اين كار كه همانا دستيابي عملي و مهارتي به شيوه هاي اساتيد فن باشد، تنها در صورت حفظ اصالت  صدايي محقق خواهد شد.
ناشر سعي كرده در بروشور كار تمامي توضيحات، اعم از دستگاه و نغمه يا گوشه، نوازندگان، اشعار و... را بياورد. در اين مجموعه ۲۲ تصنيف رضاقلي خان تجريشي، طاهرزاده و... آمده است.
اين مجموعه در يك CD و از سوي موسسه آواي مهرباني انتشار يافته است.
«پر از ابهام، پر از ايهام!»
يك شاعر، يك نويسنده، يك هنرمند بايد همراه مردمش باشد نه عقب تر از آنها و نه جلوتر از آنها.
خشايار اعتمادي، كه چند روز ديگر كنسرتي در تهران اجرا مي كند، ضمن بيان مطلب فوق مي گويد: «مردم سهراب و نيما و... را دوست مي دارند اما مشكل اينجاست كه اين شاعران برجسته از زمانه خيلي جلوترند به همين دليل ارتباط برقرار كردن با آثارشان سخت امكان پذير مي شود. حتي خود من به عنوان هنرمندي كه به شعر علاقه و با آن ارتباط نزديكي دارد، اگر در خوانش اشعار ايشان مشكل پيدا نكنم از درك پيام آنها معذورم زيرا پر از ابهام و ايهام است.»
وي به غير از شعر كه جزئي از حرفه اش هم محسوب مي شود اهم مطالعات خود را در زمينه تاريخ بيان مي كند: «مطالعه من غير از شعر بيشتر حول كتابهاي تاريخي است زيرا مي خواهم مولفه هاي فرهنگي و اجتماعي حكومتها و مردم را در زمانهاي مختلف بشناسم و از اين طريق با چگونگي تطبيق وضعيت فرهنگي مردم با فضاي حاكميت آشنا شوم.» كه لابد اين شيوه تطبيق بر تمام وجوه جامعه از جمله شعر و رمان هم موثر بوده است. اين موزيسين معتقد است ما بايد ريشه هاي خود را بشناسيم. او در كتابها به دنبال اين نيست كه در دربار و حكومتها چه مي گذشته؟ بلكه به دنبال نحوه تطبيق زندگي اجتماعي مردم با حكومتهاي مختلف و تأثيرات اين نحوه بر وجوه مختلف جامعه است و اعتقادش بر اين است كه تنها به اين طريق مي توان به شاخصه هاي فرهنگي، هنري و ادبي اجتماع دست يازيد.
اعتمادي كه در آينده اي نزديك خود را براي برگزاري كنسرتي به گفته خودش «متفاوت» آماده مي كند، شيوه انتخاب شعر براي كارهايش را اين گونه بيان مي كند: «من بيشتر به مفهوم و محتواي شعر اهميت مي دهم تا شاعر و موقعيتش، شعر تعريفي هم اگر واقعي باشد براي همه قابل قبول است اما اگر به انگيزه هاي شخصي و گروهي سروده شده باشد، ابزاري است و ارزش كار ندارد.»
وي خط سير وضعيت فرهنگي، هنري و ادبي كشور را غبار آلود توصيف مي كند: «متأسفانه يك جو لمپنيزم فضا را گرفته و مجال و بستري براي فرهنگ سازي در هيچ زمينه اي وجود ندارد و به اين ترتيب به خاطر نداشتن يك هويت فرهنگي راسخ، جامعه در مقابل فرهنگ ساتلايتها و اينترنت شكننده شده است.»

موسيقي
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |