هادي صبا
شيمون پرز از معدود بازماندگان نسل قديمي رهبران اسراييل است كه در تأسيس و شكل گيري رژيم صهيونيستي نقش ويژه اي ايفا كردند. پرز به عنوان يك انديشه پرداز دلسوز صهيونيسم، مي كوشد تا راه حلهاي متناسب با دشواريهاي پيش روي پروژه «ميهن سازي» براي يهوديان را ارائه كند. كتاب خاورميانه جديد پرز در سال ۱۹۹۱ كوشيد تا تز «اسراييل پرقدرت» را جايگزين تز شكست خورده «اسراييل بزرگ- از نيل تا فرات» بنمايد. او از جمله كساني است كه خيلي زود متوجه شدند كه براي مقابله با فلسطينيان بايد به فكر چاره اي اساسي تر باشند و فقط تكيه بر روش سركوبگرانه دردراز مدت نتيجه اي نخواهد داشت.
لذا نيرنگي ديگر سازكرد و برآن شد تا با ايجاد يك دولت فلسطيني وابسته به اسراييل اين مشكل را براي هميشه حل كند و «حيات جاوداني» اسراييل را تضمين كند.
در پي تحولات اخير پرز با انتشار مقاله اي تحت عنوان «شايد عرفات شكست خورده باشد ولي اسلو شكست نخورده است» ديدگاههاي خود در مورد روند صلح، اسلو، نقشه راه، استراتژي اسراييل و عرفات بيان داشته است. اين مقاله كه در تاريخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۳ منتشر شد حاوي نكات بسيار مهمي است كه در اينجا مي كوشيم با ارائه خلاصه اي از اهم مطالب آن، نگاهي تحليلي بدان داشته باشيم:
«برخي مردمان (اسراييلي) كه در حيات خويش همواره دچار اشتباه مي شوند، مي گويند كه موافقتنامه صلحي كه ۱۰ سال پيش در اسلو امضا شد، اشتباه بوده است. آنهايي كه خواستار برپايي اسراييل بزرگ مي شوند و كساني كه مخالف ايجاد دولت فلسطين بوده و هستند و البته در سال گذشته موضع خود را تغيير داده اند اينان همان افرادي هستند كه بزرگترين توهمات را در تاريخ صهيونيسم به وجود آورده اند، به طور مشخصي اين توهم كه مي گويد مي توان يك دولت دمكراتيك يهودي در كل سرزمين واقع در بين رودخانه اردن و درياي مديترانه- فلسطيني بنا كرد. در اين مساحت جغرافيايي در حال حاضر ۵/۵ ميليون يهودي و ۵/۴ ميليون فلسطيني زندگي مي كنند. اگر طي دو سال آينده اين سرزمين تقسيم نشود، اقليت امروز عربي به يك اكثريت مبدل خواهد شد. در آن هنگام ديگر دولت يهودي بر جاي نخواهد ماند مگر آنكه به جاي از بين رفتن، روش دمكراتيك را كنار بگذارد.
در اسلو توانستيم... روابط با همسايگان را به صورت مسالمت آميز و بر اساس احترام متقابل برقرار كنيم و تروريسم را به مذاكره مبدل سازيم. از آن روي سازمان آزاديبخش فلسطين را به عنوان طرف مناسب براي مذاكره برگزيديم كه بهتر از حماس است. زيرا اين سازمان پذيرفت كه مبناي مذاكره نقشه سال ۱۹۶۷ باشد كه ۲۴ درصد از كرانه باختري را به فلسطينيان مي دهد، در مقايسه با نقشه سال ۱۹۴۷ كه ۵۵% از سرزمين را به آنان داده بود. توافقنامه صلح اسلو در جهان ولوله انداخت و اكثريت افكار عمومي يهوديان نيز آن را تأييد كرد و در پي آن فعاليتهاي تروريستي به شدت كاهش يافت و اقتصاد اسراييل به حركت درآمد و رو به بهبود گذاشت.
اما اشتباهات در كجا بود؟ اشتباه اساسي از طرف ما اسراييل- اقدامات پي درپي و سريع در برپايي شهرك هاي جديد در اراضي سال ۱۹۶۷ بود. اما اشتباه اساسي و يا ناتواني و يا شكست در طرف مقابل- عرفات بود. امري كه موجب شد تا از مقابله با ميليشياي تروريست باز بمانند و اين گروههاي تروريستي توانستند عمليات صلح را از مسير خود خارج سازند.
|
|
با اين همه، «نقشه صلح» منظور قرارداد اسلو است به سوي هدفي كه كليات آن ترسيم شده راه مي نماياند.. همانا اسرائيل با پذيرش برپايي يك دولت فلسطيني، در واقع يك اشتباه اساسي را تصحيح كرد، حال از فلسطينيان انتظار مي رود كه تروريسم را ريشه كن سازند، كه آينده آنان را در معرض تهديد قرار داده است. من در مذاكرات با ابومازن و ابوعلاء شركت داشته ام و هر دوي آنان وطن پرستان فلسطيني با اخلاصي هستند كه صلح را يك مصلحت فلسطيني مي دانند. اما عرفات كه بدون شور وحماس توافقنامه اسلو را امضا كرد، رهبر انقلاب فلسطين بود و وقتي از قانون خشونت به قانون حكومت انتقال يافت، در امتحان شكست خورد. ظاهراً در مفاهيم او دولت، استمرار زندگي سري زيرزميني است. او عملاً كوشيد تا هم پيمانهاي سري اش با سازمانهاي تندرو را حفظ كند و در همان حال هم پيماني سياسي كه نماينده اكثريت مي باشد را نيز در اختيار داشته باشد. ولي شليك گلوله با صندوق رأي همخواني ندارد.»
پرز در پايان مقاله خود به صرف مدت ده سال وقت براي اسلو اشاره كرده و مي گويد اين مدت زمان براي يك تجربه شخصي خيلي زياد است ليكن براي يك تجربه تاريخي زمان قابل قبولي است!
افتخار نيست
مقاله پرز از جهاتي قابل بررسي و تأمل است:
۱- دريافت لقب «وطن پرستي» و مخلص بودن از پرز هيچ افتخاري براي آقايان ابوعلاء و ابومازن به شمار نمي آيد. ضمن آنكه حملات پي درپي نسبت به عرفات صرفاً بر احترام او در ميان فلسطين مي افزايد.
۲- به نظر مي رسد ارزيابي پرز در مورد دستاوردهاي اسلو براي رژيم صهيونيستي كاملاً درست باشد. افزون بر آنكه دستاوردهاي امنيتي قابل توجهي براي آنان داشت و فلسطينيان را دچار اختلاف و تشتت داخلي كرد. اين اظهارات با سخنان چند روز پيش ياسر عرفات همخواني دارد كه طي آن گفت: «اگر من نبودم كه صلح را امضا كنم، دروازه هاي مهمترين كشورهاي دنيا از پكن گرفته تا غيرمتعهدها و... به روي اسراييل گشوده نمي شد.» واقعيت اين است كه اسراييل در امضاي پيمان اسلو بيشترين سود را از آن خويش كرد.
چون كه همه امتيازات و نيازها و درخواستهاي خود اعم از به رسميت شناختن توسط فلسطينيان، توقف انتفاضه اول- كه امنيت اسراييل را تهديد مي كرد و بالاخره دستيابي به يك بستر مشروعيت ساز براي آن در تمام دنيا را يكباره دريافت كرد. حال آن كه بخشي از حقوق طرف فلسطيني اساساً ناديده انگاشته شد و بخش اندكي از خواسته هاي آنان نيز به مذاكراتي طولاني و بسيار پيچيده واگذار گرديد كه در نهايت حاصلي به همراه نداشت.
۳- پرز صراحتاً ابراز مي دارد كه مشكل اصلي اسراييل با عرفات، استراتژي دوگانه او مبني بر حفظ عنصر مقاومت در كنار روند مذاكره است. اسراييل با استراتژي «مقاومت» در ستيز است و با احساس خطر از آن به هيچ وجه حاضر نيست آن را در كنار مذاكره ونيز بپذيرد.
فشارهاي كنوني با عرفات نيز از همين نكته ناشي مي شود كه وي استراتژي شكست خورده فلسطين در روند مذاكرات اسلو را با مهارت تغيير داده است. رفتارشناسي اسراييل نشان مي دهد كه اين رژيم جز تحت فشار و قرار گرفتن در برابر حريف نيرومندي كه نقاط ضعف آن را هدف قرار دهد به هيچ وجه حاضر به پذيرش يك راه حل مسالمت آميز نيست. عرفات در مسير مذاكرات اسلو اين نكته را به خوبي دريافته است. افزون بر آنكه تجربه موثرديگر يعني «مقاومت اسلامي»در جنوب لبنان كه در طول همين مدت به تمام خواسته هاي خود دست يافت، پيش روي وي قرار دارد، لذا طبيعي است كه استراتژي پيشين را تغيير دهد. اما برخورد متقابل اسراييل نيز كاملاً طبيعي به نظر مي رسد. زيرا اگر «مقاومت» به عنوان يك «محور براي وحدت ملي» در ميان فلسطينيان فراگير شود، آنگاه با دشواريهاي بسياري مواجه خواهد شد و روندي كه آغاز شده است، آن را مجبور به پذيرش عقب نشيني هاي اساسي خواهد كرد؛ هر چند كه برايشان بسيار تلخ باشد.
۴- آمارهاي ارائه شده از سوي پرز جاي تأمل دارد. طبق نقشه ترسيم شده در قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومي سازمان ملل متحد ۱۹۴۷ - ۵۵% از كل سرزمين فلسطين به يهوديان و ۴۵% از آن به فلسطينيان عرب- غير يهودي واگذار مي شد. در توافقنامه صلح اسلو، طرف فلسطيني با پذيرش نقشه ۱۹۶۷ به عنوان پايه مذاكره از ۷۸% سرزمين فلسطين چشم پوشيد و سرنوشت ۲۲% باقي ماند و نيز به دست مذاكرات ماراتوني سپرده شد.