شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۸۵- Oct, 4, 2003
تأملي نو بر شيوه هاي فرزند پروري والدين ايراني
فرزند محوري فرزند سالاري يا فرزند ابزاري؟
012276.jpg
ابراهيم اصلاني
اشاره: بسياري از والدين، كارشناسان و صاحب نظران تربيتي وضعيت فعلي خانواده هاي ايراني و مسائل فرزندپروري را دوره فرزند محوري يا فرزندسالاري مي دانند. در جلسات آموزش خانواده مدارس، بحث هاي فاميلي و محافل و مقالات علمي هم از علل، آثار و نتايج فرزند محوري و فرزند سالاري صحبت مي كنند. در مقاله اي كه خواهيد خواند، نگارنده ضمن مردود شمردن اين ديدگاهٍ، واژه فرزند ابزاري را توصيفي مناسب تر براي وضعيت امروزي مي داند. چنين نگرشي مي تواند باب تازه اي را به موضوعات و مسائل فرزندپروري در ايران بگشايد. صفحه فرهنگ آماده درج نظريات موافقان و مخالفان اين موضوع است.
والدين امروزي، وقتي روشهاي تربيتي و فرزندپروري خود را با ۳۰-۲۵ سال پيش كه خودشان كودك يا نوجوان بوده اند، مقايسه مي كنند، متعجب مي شوند. پدر و مادرهاي قديمي سخت گيرتر بوده اند، ولي امروزي ها سهل  گير و مداراگر هستند.
قديمي ها بيشتر نظارت هاي كلي بر رفتارهاي بچه هايشان اعمال مي كردند، ولي امروزه بر جزيي ترين امور فرزندانشان نه تنها نظارت، بلكه كنترل- البته بيشتر در كودكي- دارند. قديمي ها خيلي حال و حوصله سرو كله زدن با بچه ها را نداشتند و اصلاً بچه را قابل اين حرف ها نمي دانستند، ولي بيشتر والدين امروزي وقت زيادي براي فرزندانشان صرف مي كنند و خلاصه در خانواده هاي بيست- سي سال قبل بچه ها به اندازه خانواده هاي امروزي مورد توجه نبوده اند. با همه اينها، به نظر مي رسد كه محصول تربيتي والدين ديروز(يعني خود ما) بسيار بهتر از والدين امروزي بوده است! عجيب است كه با همه نكات تربيتي ياد شده كه منفي تلقي مي شوند، والدين ديروزي فرزنداني مؤدب تر، مستقل تر و مقاوم تر پرورش داده اند، ولي والدين امروزي فرزنداني بي ملاحظه، متوقع، وابسته و شكننده تربيت مي كنند. چرا؟ ما چگونه  تربيت شده ايم و چگونه فرزند تربيت مي كنيم؟
چه كسي مي گويد فرزند محوري؟
چرا تصور مي كنيم، خانواده هاي امروزي فرزند محور يا فرزند سالار هستند؟ آيا واقعاً خانواده ها بر محور نيازهاي فرزندان مي چرخند؟ آيا واقعاً فرزندان، سالار و حاكم خانواده ها هستند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، شايد به دلايلي از اين قبيل استناد كنيم:
۱- خطاب «شما» به كودكان و فرزندان.
۲- حداكثر تلاش براي تهيه امكانات مورد نياز آنان و كساني كه توانايي مالي بيشتري دارند خريد لوازم شيك و فانتزي مانند اسباب بازي گران قيمت، لوازم التحرير لوكس با علايم خاص، كامپيوتر و پوشاك خارجي.
۳- نظارت و كنترل ويژه به رفتارهايي كه مهم تلقي مي شوند، به خصوص رفتارهاي تحصيلي و آموزشي.
۴- اعمال حداقل محدوديت ها در ساير رفتارها و حتي كوتاه آمدن در مورد رفتارهاي نابهنجار با توجيه احترام به نيازهاي آنان.
۵- جهت گيري تلاش هاي والدين و اولويت دادن به خوشبختي و موفقيت فرزندان.
نه فرزند محوري، نه فرزند سالاري!
با دلايل زيادي مي توان اثبات كرد كه در مورد اوضاع فعلي خانواده ها، تلقي فرزند محوري يا فرزند سالاري درست نيست از جمله:
۱- بسياري از تصورات تربيتي والدين ايراني مبناي صحيحي ندارد. مثلاً به ما القا مي شود كه كودكان را با لفظ «شما» خطاب كنيم، و حتي رسانه تأثيرگذاري مانند تلويزيون- كه در برنامه سازي كودك ناشي گري هاي زيادي دارد- اين تفكر را تبليغ مي كند. اين يكي از جنبه هاي نادرست و افراطي احترام به شخصيت كودك است.
مگر در فرهنگ ما و حتي غربي ها كسي را كه بيشتر دوست مي داريم، تو خطاب نمي كنيم؟ آيا اصرار بر شما خطاب كردن كودكان، بيانگر احترام به آنان است؟ يك كودك ۵-۴ ساله چه استنباطي از اين مفاهيم قراردادي دارد؟ يا مثلاً والدين، خريد لوازم شيك براي فرزندشان را نشانه پيشرفت تلقي مي كنند و بدين وسيله خود و فرزندشان را به رخ ديگران مي كشند و يا حداقل سعي مي كنند از قافله عقب نمانند. تأكيد زياد بر مسائل درسي بچه ها هم چنين وضعي دارد.
۲- بسياري از رفتارهاي والدين نمايشي و سطحي است. چيزهايي كه فكر مي كنيم نشان دهنده توجه هستند، عملاً چنين نيستند. ما بيشتر مقلد هستيم و كمتر سعي مي كنيم به فلسفه و مبناي توقعات و خواسته هايمان پي ببريم؟ فرزندمان بايد درس بخواند، چرا؟ بايد كلاس زبان برود، چرا؟ بايد مذهبي باشد، چرا؟ بايد موسيقي ياد بگيرد، چرا؟  بايد رقص ياد بگيرد، چرا؟ والدين ما در فلسفه زندگي خود، ابهام و سردرگمي دارند و با يك فلسفه تربيتي معيوب، به دنبال اهدافي براي فرزندانشان هستند كه دلايل منطقي  ندارند.
۳- از اين اوضاع، نه والدين رضايت دارند و نه فرزندان. پدرها و مادرها رضايت چنداني از محصول تربيتي خود ندارند و جالب تر آن كه فرزندان هم، حتي اگر در كودكي خود را با والدين سازگار نمايند، وقتي بزرگتر مي شوند ادعا دارند كه والدين شان آنها را درك نمي كنند و بالاخره چيزي هم طلبكار مي شوند!
۴- اگر والدين قديمي سخت گيري و گاه حتي تنبيه مي كردند و ما مدعي هستيم كه اهل سخت گيري و تنبيه نيستيم، اما عملاً بعضي از كنترل ها و حساسيت هاي خاص ما چيزي كم از تنبيه ندارند. فشارهاي والدين براي درس خواندن و يا ساير توقعات نامعقول ديگر، استرس و اضطرابي را به كودكان و نوجوانان تحميل مي كند كه تحمل آن از تنبيه بدني سخت تر است.
۵- فرزندان امرزوي استقلال عمل كمتري دارند، چرا؟ باز دليل اصلي رفتارهاي سطحي و ناشي گرانه والدين است. ما به جاي فرزندمان فكر مي كنيم، به جاي او تصميم مي گيريم، به جاي او تلاش مي كنيم، براي موفقيت هايش بيش از او خوشحال مي شويم، براي شكست هايش بيشتر از او ناراحت مي شويم و خلاصه خيلي جاها نقش هايمان عوض مي شود. ايام امتحانات، بعضي از و الدين آن قدر نگران هستند كه اگر به آنها اجازه دهند، حاضرند جاي فرزندشان امتحان دهند! اگر يك روز فرزندمان بگويد كه ديگر نمي خواهد درس بخواند، چه كارها كه نمي كنيم. اگر فرزندتان بگويد كه ناهار چه غذايي دوست دارد بخورد، و شما به خواسته  او همان غذا را آماده سازيد، اين بيانگر فرزندسالاري نيست، مهم اين است كه به او اجازه دهيد براي مسير زندگي اش تصميم بگيرد. شايد والدين ما هم گاهي چيزهايي را تحميل مي كردند، ولي در كل فرزندان ديروزي به نسبت فرزندان امروزي استقلال عمل زيادتري داشتند.
چرا فرزند ابزاري؟
۱- در خانواده هاي ايراني، توجه به فرزند مبناي علمي و منطقي ندارد. در تاريخچه روان شناسي و در مباحث تربيتي و فرزندپروري خوانده ايم كه مربيان و روان شناساني مانند روسو، مونته سوري، فرويد، اريكسون و پياژه، نگرش والدين اروپايي را به بچه ها و شيوه هاي فرزندپروري تغيير دادند. روسو به تربيب طبيعي تأكيد كرد. فرويد، دنيا را متوجه دوران كودكي كرد. تأكيد فرويد به شكل گيري شخصيت در پنج سال اول زندگي حتي اگر افراطي باشد، از نظر تربيتي بسيار حائز اهميت است. اكثر روان شناسان امروزي، حداقل در اين مورد توافق نظر دارند كه دوره كودكي بسيار مهم است. پياژه با مطالعات و پژوهش هاي خود اثبات كرد كه فرايند تفكر در كودكان و بزرگسالان يكسان نيست. آموزه بزرگ پياژه براي والدين و مربيان، اين بود كه بدانند فرزندشان به شيوه اي مي انديشد كه وقتي آنها به آن سن بودند به همان شيوه مي انديشيدند.
با اشاعه آرا و افكار اين مربيان و روان شناسان بين مردم و خانواده هاي اروپايي و حداقل آشنايي علمي با دنياي كودكي و مسائل فرزندپروري، نگرش ها و رفتارها تغيير يافت. والدين ما چقدر با دنياي كودكي آشنا هستند؟ آنان چه آموزش هايي در اين خصوص غير از برنامه هاي پراكنده تلويزيوني و اطلاعات جسته و گريخته ديگر ديده اند؟ از چه راهنمايي هايي بهره  مند بوده اند؟ والدين تحصيل كرده، دست اندركاران علمي مسائل كودكان و نوجوانان مانند معلمان، سازندگان و مجريان برنامه هاي كودك تلويزيون، نويسندگان كودك و... چقدر روان شناسي كودك را جدي مي گيرند؟
۲- چيزي كه فرزند محوري يا فرزند سالاري مي ناميم، در شرايطي آغاز شد كه از فلسفه تربيتي شفافي برخوردار نبوديم؛ لذا فرزند محوري هم جهت گيري مشخصي نداشت و در نهايت به فرزند ابزاري تبديل شد. واقعاً هنوز هم نمي دانيم به فرزند توجه كنيم كه چه بشود؟ اصلاً چه چيزي مي خواهيم تربيت كنيم؟ آيا به عنوان پدر يا مادر فلسفه زندگي روشني داريم؟ آيا اهداف تربيتي ما قابل قبول و منطقي است؟
۳- فرزند نه محور زندگي، بلكه ابزاري براي پر كردن خلاهاي زندگي والدين ايراني است. هر چقدر كه متمدن و پيشرفته تر مي شويم، تنها تر هم مي شويم.
كمبودهاي رواني ناشي از تنهايي، نياز به پيشرفت، برتري جويي، رسيدن به رفاه، و مواردي از اين قبيل موجب مي شوند كودكان در مركز توجه والدين قرار گيرند و به عنوان ابزاري براي دست يابي به آنچه كه والدين مي خواهند مورد استفاده باشند. فرزندان به خصوص در دوران كودكي، به لحاظ قابليت هاي بالقوه، ابزاري مناسب براي رسيدن به ايده آل ها و اهدافي محسوب مي شوند كه والدين به آنها اميد داشته اند. فرزندان، ابزاري براي جبران كمبودهاي ديروز، امروز و فرداي زندگي والدين هستند. پدرها و مادرها گاه با رفتارهاي تند و تنش زا، انتظارات و توقعات نامعقول، تحميل خواسته هاي خود و حتي تحت فشار قرار دادن فرزندان، مصاديقي از تفكر فرزند ابزاري را نشان مي دهند.
۴- استفاده از ابزارهاي انگيزشي مانند تحريك حس برتري جويي، رقابت طلبي و مقايسه در حد افراطي، نمونه هاي ديگري از تفكر فرزندابزاري هستند. بعضي از والدين به فرزندشان مي آموزند كه از حق خود دفاع كنند، در حالي كه مصاديق اين حق طلبي را به خوبي روشن نمي سازند و يا خود در تشخيص حق مشكل دارند و در نهايت فرزندي تربيت مي كنند كه زياده طلب، متوقع و گاه حتي گستاخ است.
۵- به دليل عدم شناخت علمي و صحيح ويژگي هاي سني فرزندان(روان شناسي رشد)، والدين دچار اشتباهات و ناشي گري هاي زيادي در فرزندپروري مي شوند. اكثر شيوه هاي تربيتي والدين بر مبناي تجارت شخصي به وجود مي آيند و والدين به خاطر بي حوصلگي يا بي دقتي و يا بي مسئوليتي به صورت مستمر و پيگير به دنبال آموزش هاي لازم نمي روند.
والدين كمبودهاي تخصصي خود را در فرزندپروري با تأمين امكانات لازم و غيرلازم براي فرزندشان و توجهات غيرمنطقي به او جبران مي كنند.
تفكر فرزند ابزاري بايد اصلاح شود. اول بايد از اين اشتباه كه اوضاع فعلي را فرزند محوري تلقي كنيم بيرون بياييم. فرزند ابزاري نه به نفع بچه ها و نه به نفع والدين است فرزندابزاري فرار از واقعيت هاي زندگي است. فرزندابزاري ناديده گرفتن شأن انساني بچه ها و بي احترامي به شخصيت آنان است. يكي از عوارض شبهه فرزندمحوري اين است كه فكر مي كنيم واقعاً داريم به بچه ها احترام مي گذاريم.

طنزهاي آموزشي- ۲۱
دو روايت از بازنشستگي
012278.jpg
به همكاراني كه به افتخار بازنشستگي نائل آمده اند، تبريك مي گويم و اميدوارم اگر از معلمي خيري نديدند، حداقل از ايام بعد از بازنشستگي خيري ببينند. دو متن زير، يكي از همكاري است كه امسال بازنشسته شده است و دومي از همكاري كه يكي دو سال بيشتر با بازنشستگي فاصله ندارد.
پرندگي!
بين همكاران مرسوم است به كسي كه در شرف بازنشستگي است به شوخي مي گويند: با زن نشسته خواهد شد. يكي از همكاران خوش سابقه و خوش ذوق ،تعبير ديگري براي بازنشستگي دارد. او مي گفت: بعد از بازنشستگي، با زن پرنده خواهد شد.
گفتم: چطور؟ پاسخ داد: چون بعد از بازنشستگي بيشتر در خانه خواهم بود، خانم با استفاده از فرصت، هي خواهد گفت: مرد بپر برو نان بگير، بپر برو سيب زميني بگير، بپر برو ماست بگير و بپر... پس ملاحظه مي كنيد بعد از بازنشستگي با زن پرنده خواهم شد.
صندوقي از كاف!
همكاري كه بعد از يكي دو سال بازنشسته خواهد شد مي گفت: بعد از بازنشستگي صندوقي پر از كاف به دستم خواهند داد. فكر مي كنيد چه چيزهايي توي اين صندوق كاف هست؟ صندوق كاف اين چيزها را دارد: كچلي، كوري، كري، كج و كوله شدن، كم حوصلگي و گاف هاي ديگر. آن همكار عزيز تذكر داد كه: يادتان باشد اين صندوق را دست شما هم خواهند داد!
خانوم معلم

همگام با انديشه ورزان جهان- ۲۵
گرترود اليزابت مارگارت آنسكومبه
Gerturd Elizabeth Margaret Anscombe
012280.jpg
دكتر محرم آقازاده
متولد ۱۹۱۹. فيلسوف تحليلي. علايق: فلسفه ذهن؛ اخلاق؛ متافيزيك؛ فلسفه ديني؛ تاريخ فلسفه. تحصيل: در دانشگاه هاي آكسفورد و كمبريج تحت تأثير: ارسطو، سن توماس آكويناس و لودويك ويتگنشتاين.
مناصب: از اعضاي پژوهشي كالج سامرويل آكسفورد در سال هاي ۶۴-۱۹۴۶؛ عضو كالج سامرويل آكسفورد در سال هاي ۷۰-۱۹۶۴؛ استاد فلسفه دانشگاه كمبريج سال هاي ۸۶-۱۹۷۰؛ عضو نيوهال، كمبريج در سال هاي ۸۶-۱۹۷۰، عضو افتخاري از سال ۱۹۸۶؛ عضو آكادمي بريتانيا در سال ۱۹۶۷؛ عضو افتخاري آكادمي علوم و هنر آمريكا در سال ۱۹۷۹.
آنسكومبه در ايام جواني به مذهب كاتوليك روم گراييد. وي بخش اعظمي از آثار اخلاقي و مذهبي اش را به كشف و دفاع از اصول كاتوليك اختصاص داده است. او در دانشگاه كمبريج به عنوان دانشجوي پژوهشگر به شاگردي ويتگنشتاين درآمد، گرچه هرگز از پيروان ديدگاه هاي او نبود، اما بيشتر زمينه هاي فكري اش نشان از آثار وي دارد.
بسياري از آثار آنسكومبه مانند آثار ويتگنشتاين اختصاص به روابط بين انديشه و واقعيت دارد. با وجود اين، برخلاف ويتگنشتاين، علاقه وافري به تاريخ فلسفه نشان مي دهد، به طوري كه بيشتر آثار او آشكارا برپايه مباحث فيلسوفاني چون ارسطو، آكويناس و هيوم شكل گرفته اند.
اولين مقاله او در هفته هاي نخستين جنگ جهاني دوم نگاشته شد و برخلاف فرض هاي معمول آن زمان، او گفت: اين جنگ عادلانه نيست. چون هدف بي سرانجامي دارد و براي كشتار غيرنظاميان هيچ توجيهي ندارد. مقاله مذكور به لحاظ تكيه بر نظريه قوانين طبيعي، بسياري از آثار پسين او را پيشاپيش در سايه افكند. آنسكومبه تصويري از اعمال انسان هم به دست داد و در بيشتر آثارش به شرح و بسط آن ها پرداخت. از اين ديد، اعمال داراي ماهيت ذاتي اند كه به قصد مستقيم خود وابسته اند، چنين ماهيت ذاتي دست كم مرتبط با موقعيت اخلاقي و در واقع انگيزه ها و نتايج ممكن آن اعمال مي باشد. براي نمونه، ممكن است گفته شود كه قتل عمد يك بي گناه- با هر انگيزه يا نتيجه اي كه باشد- قتل محسوب مي شود و هميشه كاري است اشتباه. (بر وفق دكترين تأثير دوگانه آنسكومبه، ممكن است شخص با مجوز دست به اعمالي بزند كه نتيجه آن مرگ بي گناهان باشد، گرچه آن «قصد مستقيم» مشخص نباشد.) بنابراين، در كتاب مدرك آقاي ترومن (۱۹۵۷) با اعطاي درجه افتخاري دانشگاه آكسفورد به ترومن مخالفت كرد و اظهار داشت كه صدور فرمان استفاده از بمب اتمي به قصد كشتار غيرنظاميان بي گناه به منظور فشار بر تسليم كامل ژاپني ها، يك كشتار جمعي محسوب مي شود. از اين ديد، نظر ارزشيابي اخلاقي بستگي به نظريه عمل دارد، به طوري كه در مقاله «فلسفه اخلاقي مدرن» (۱۹۵۸)- مقاله اي كه زمينه ساز غور مجدد در اخلاق تحليلي نظريه تقوي ارسطويي و نظريه قانون طبيعي شد- اظهار مي دارد تا زماني كه روان شناسي فلسفي تكافو كننده داريم، نيازي به فلسفه اخلاقي نيست.
در «تك نگاشت» بسيار اثر گذار قصد يا Intention (۱۹۵۷) به تفصيل درباره عنصر اساسي اين روان شناسي فلسفي، يعني ايده قصد به بحث مي پردازد، هرچند آشكارا به مسائل اخلاقي اشاره نمي كند. بيشتر فيلسوفان، مقاصد را به مثابه وقايع ذهني در نظر مي آوردند كه پيش از اعمال حادث و علت آنها شدند. آنسكومبه اظهار مي دارد كه ما نبايد اعمال عمدي را به منزله رفتاري كه معلول علت خاص است، تلقي كنيم؛ بلكه بايد آن را رفتاري بدانيم كه براي پاسخ به سؤال چرا اتفاق افتاد، دليل مناسب و درخوري دارد.
همچنين، وي به اهميت اين واقعيت كه يك عمل مشابه ممكن است توصيفات بسيار گوناگوني را در برداشته باشد، وقوف يافت، توصيفاتي چون «پايان دادن جنگ»، «كشتن غيرنظاميان» و جابجا كردن مولكول هاي هوا. عمل فوق تحت عنوان برخي توصيفات مي تواند عمدي و برخي ديگر غيرعمدي باشد و توصيفات عمدي گوناگون، ارزيابي هاي اخلاقي متفاوتي را موجب شود. پس آيا در اين صورت يك توصيف صحيح وجود دارد؟ اين مسئله اي است كه از آن زمان به طور گسترده اي مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
بسياري از مواضع آنسكومبه در كتاب قصد، مدت زمان مديدي به صورت گسترده اي مورد پذيرش قرار گرفت. البته اين امر در مورد بسياري از آثار او صدق نمي كند. مثلاً در مقاله «شخص اول» (۱۹۷۵) اظهار مي دارد كه ضمير، «من» يك واژه مرجوعي نيست. عدم درك اين موضوع ما را وامي دارد كه خود (Ego) دكارتي را اصل مسلم بدانيم چون به نظر مي رسد كه خود دكارتي آن چيزي است كه بايد به آن رجوع مي كرد اگر كه «من» واژه مرجوعي مي بود. مقاله مذكور نيز مانند بسياري از آثار آنسكومبه مورد بحث قرار گرفته اما توافقي همگاني بر سر آن حاصل نشده است.
براي درك ايده عمل، شخص بايد عليت را بفهمد. غالب آثار مورد بحث آنسكومبه حول محور اين موضوع بوده است. وي در سخنراني افتتاحيه خود تحت عنوان عليت و جبر (۱۹۷۱) (مجموعه مقالات، جلد ۳) به دو ديدگاه، حمله ور شد كه از قرن هيجده مورد پذيرش واقع شده است و ابتدا عليه «جبرگرايي» يعني ديدگاهي كه معتقد است سبب هر واقعه اي به طور كامل از پيش تعيين مي شود، موضع گرفت و بر خلاف ديدگاه هيوم اظهار داشت كه علت هاي گوناگوني وجود دارند و برخي از آنها معلول ها را واجب يا اجتناب ناپذير نمي سازند. وي سپس به شاخه اي منبعث از ديدگاه كانت حمله كرد كه جبرگرايي را موافق با آزادي اراده مي داند.
پس از مرگ ويتگنشتاين، آنسكومبه يكي از مديران آثار ادبي او شد و در اين موقعيت بسياري از آثار او را ترجمه و ويرايش كرد. يكي از كارهاي متأخر او (۱۹۵۹)، تفسير سخت اما بسيار اثر گذار وي در باب كتاب رساله منطقي فلسفي ويتگنشتاين است كه در آن با تفسير رايج آن زمان مبني بر اينكه اثر فوق مرام نامه تجربه گرايي منطقي است، به جدال برمي خيزد. آنسكومبه يكي از فيلسوفان برجسته دوران پس از جنگ بريتانيا به شمار مي آيد، «به ظاهر برجسته ترين، اصيل ترين و مشكل آفرين ترين و از نظر نبوغ سخت ترين فيلسوف است» (جي.ام. كامرون، كتاب جمهوري نوين، ۱۹ مي ۱۹۸۲، صفحه ۳۴). علت مشكل بودن تفكر او عمدتاً به لحاظ طرح سؤال در بنيادي ترين سطح مي باشد. در نتيجه بسياري از مباحث او بيشتر مورد بحث قرار گرفته است تا مورد پذيرش. نبوغ درنده او را در سبك سخت و شديد او مي توان مشاهده كرد كه خوشايند هر كسي نيست.

سايه روشن فرهنگ
آموزش تاريخ و تمدن ايران در پروژه مهر ۸۲
آشنايي دانش آموزان با تاريخ، فرهنگ و تمدن غني ايران و جلب توجه آنان با ميراث فرهنگي كشورمان در فهرست مهم ترين برنامه هاي آموزش و پرورش در آغاز سال تحصيلي ۸۲ قرار گرفته است.
وزارت آموزش و پرورش امسال در قالب پروژه مهر ۸۲ ، نسبت به تصويب طرح آشنايي دانش آموزان با هويت فرهنگي و تاريخي ايران اقدام كرده است و ضمن برگزاري گردهمايي هاي متعدد توجيهي و آموزشي مقرر شد تا با توجه به اهميت  ميراث فرهنگي، نسبت به تهيه جزوه هاي آموزشي در مورد آشنايي دانش آموزان با اين ميراث كهن و ارسال اين متون آموزشي به تمامي مدارس، اقدام شود.
از سوي ديگر وزارت آموزش و پرورش، ضمن مكاتبه با سازمان ميراث فرهنگي، نحوه آشنا ساختن دانش آموزان با استفاده از مجموعه تصاوير اماكن و محوطه هاي تاريخي و باستاني را بررسي كرده و با برنامه ريزي و هماهنگي با اين سازمان به منظور اعطاي تسهيلات جهت بازديد رايگان دانش آموزان از موزه ها، اقدام كرده است.
وزارت آموزش و پرورش، همچنين ضمن تعامل با سازمان ميراث فرهنگي، براي برگزاري اردوي دانش آموزي در اماكن تاريخي و باستاني و ارائه اطلاعات صحيح در مورد محوطه ها به دانش آموزان، برنامه هايي را در دست اجرا دارد و برپايي دست كم يك نمايشگاه از آثار تاريخي و فرهنگي در هر منطقه براي شناساندن ميراث فرهنگي و آداب و رسوم و سنن ايراني براي دانش آموزان و همچنين تشكيل غرفه هاي ميراث فرهنگي در هر شهرستان، به منظور آشنا ساختن دانش آموزان با ميراث فرهنگي هر منطقه و هر استان در كشور، از جمله برنامه هاي مهم وزارت آموزش و پرورش در اين زمينه به شمار مي رود.
گردهمايي «فناوري اطلاعات و دانش»
نخستين گردهمايي بين المللي «فناوري اطلاعات و دانش» از نهم تا يازدهم دي ماه سال جاري در دانشگاه اميركبير تهران برگزار خواهد شد.
ارائه آخرين دستاوردهاي حوزه فناوري اطلاعات و توسعه كاربردهاي اين فناوري در كشور از جمله اهداف برگزاري گردهمايي فناوري اطلاعات و دانش عنوان شده است.
اين گردهمايي با همكاري سازمانها و نهادهاي دولتي و خصوصي و دانشگاههاي داخلي و خارجي در دانشكده مهندسي كامپيوتر و فناوري اطلاعات دانشگاه صنعتي اميركبير برگزار مي شود.
«مهندسي نرم افزار و سيستم  اطلاعاتي»، «امنيت اطلاعات»، «مديريت دانش»، «فناوري هاي وب»، «مسايل حقوقي و اخلاقي در فناوري اطلاعات» و «پايگاههاي اطلاعات» از مباحث مطرح در اين گردهمايي است.
كارگاههاي آموزشي با موضوعاتي در شاخه هاي مختلف فناوري اطلاعات، نمايشگاه تخصصي و برگزاري مسابقه فناوري اطلاعات از برنامه هاي جنبي نخستين گردهمايي بين المللي فناوري اطلاعات و دانش است.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |