چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۸۹- Oct, 8, 2003
گونه گوني قومي و مذهبي در اندونزي
012526.jpg
ترجمه: يوسف عزيزي بني طرف
تكوين تاريخي و طبيعت جغرافيايي اندونزي، ميراث بي همتايي است كه به ندرت در ديگر كشورها وجود دارد. گروه هاي بسياري از ملت هاي گوناگون جنوب خاوري آسيا در طول تاريخ به مجمع الجزاير اندونزي مهاجرت كرده و بافت بي نظيري را پديد آورده اند كه بيش از صد قوميت با تفاوت هاي زباني، ديني و فرهنگي آشكار را تشكيل مي دهند. جاوه اي ها كه اساساً در مركز و شرق جزيره جاوه زندگي مي كنند، بزرگترين گروه قومي كشور هستند و حدود ۴۵% از كل ساكنان كشور اندونزي را تشكيل مي دهند كه جمعيتش طبق واپسين آمارها (ژوئيه ۲۰۰۰) حدود ۲۲۵ ميليون نفر است. «سندان» پس از جاوه اي ها قرار مي گيرند كه در غرب جزيره به سر مي برند و حدود ۱۴% از كل ساكنان كشور را تشكيل مي دهند.
ديگر گروه هاي مهم قومي اندونزي «مادور» هستند كه در كرانه هاي شمال غرب جزيره جاوه زندگي مي كنند و پيرامون ۵/۷ درصد از جمعيت اندونزي را تشكيل مي دهند. جمعيت قوميت «مالايا» نيز در همين حدود است كه برعكس ديگر گروه هاي عمده قومي در اغلب جزاير اندونزي پراكنده هستند. اما بقيه كه حدود ۲۶ درصد از كل ساكنان اندونزي را تشكيل مي دهند شامل شمار فراواني از قوميت ها هستند كه در ديگر جزاير اندونزي زندگي مي كنند.
در جزيره سوماترا، «پاتاق» ها هستند كه پيرامون درياچه «توپا» و «مينجاب» ها در بلندي هاي غربي و «آچه»ها در شمالي ترين قسمت جزيره يادشده و«لامينج» در مناطق جنوبي آن زندگي مي كنند.
در جزيره «سوليسي»، «منهال» ها هستند. در مناطق شمالي اين جزيره «مكاسار» ها پيرامون سواحل جنوبي و «تورج» ها در مناطق داخلي اين جزيره به سر مي برند. در جزيره «كالمنتان»، شماري از گروه هاي قومي و در رأس آنها «مالايو» هستند كه در مناطق ساحلي و «داياك» كه در مناطق داخلي اين جزيره زندگي مي كنند.
اغلب ساكنان جزيره/ ايريان جايا/ همانند برخي از ساكنان جزاير كوچك شرقي/ ملانزي/ تبار هستند.
گفتني است كه اندونزي دربرگيرنده چند ميليون چيني تبار است كه اساساً در مناطق شهري متمركز هستند. به اينها شمار محدودي از هنديان، عرب ها و اروپايي ها را بايد بيافزاييم كه در طول جزاير مجمع الجزاير اندونزي پراكنده هستند.
پلوراليسم زباني
افزون بر اين تنوع قومي، اندونزيايي ها با حدود سيصد زبان و لهجه محلي در اين كشور صحبت مي كنند.
زبان/ پاجاسا/ي اندونزي- كه با زبان پاجاساي مالزي تفاوت دارد- زبان رسمي كشور به شمار مي آيد و اكثريت مردم بدان سخن مي گويند. از استقلال اندونزي در سال ۱۹۴۹ تاكنون، كاربرد گسترده اين زبان، نقش مهمي در اتحاد كشور داشته است.
اين زبان، اساساً به دست قوميت «مالايا» تحكيم يافت و زبان بازرگانان در مناطق ساحلي بود كه واژگاني از زبان هاي چيني، هندي، هلندي و انگليسي را دربرمي گيرد. اين زبان، امروزه در برنامه هاي تلويزيوني، روزنامه هاي بزرگ ملي و در مدارس و دانشگاه ها به كار مي رود.
در كنار زبان/پاجاسا/ زبان هاي ديگري نيز هستند كه به شكلي گسترده به كار مي روند. لذا بسياري از اندونزيايي ها به بيش از يك زبان تكلم مي كنند كه مي توان به عنوان نمونه به زبان جاوه اي اشاره كرد كه زبان بيش از ۸۰ ميليون اندونزيايي است يا زبان /ساندانيسيه/ كه ساكنان مناطق غربي جزيره جاوه بدان تكلم مي نمايند.
زبان هاي آچه، پاتاق، مينانجكابويه و مالاوي در جزيره سوماترا رواج دارند. از جمله زبان هايي كه مردمان جزيره/ سلاويسي/ بدان صحبت مي كنند، زبان هاي /مناجاسي/،/ بوجيني/ و/ ميكاساري/ و گويش هاي /توراجاوي/ است.
ساكنان جزيره كاليمنتان به لهجه هاي گوناگون مالاوي و اباني سخن مي گويند. زبان گينه جديد در ميان ساكنان جزيره ايريان جايا و بخش هاي شمالي جزاير مالاكو- معروف به جزاير بهار- رايج است. نيز در جزاير كوچك شرقي مجمع الجزاير اندونزي، زبان هاي باليني، ساساكي و سومباوي، رواج دارد.
بافت مذهبي
گرچه حدود ۹۰% درصد از مردم اندونزي، مسلمان هستند و اين كشور بزرگترين كشور اسلامي جهان است اما پيروان دين اسلام، تفاوت هاي ديني آشكاري با هم دارند. دين اسلام در ميان بزرگترين گروه قومي در جزيره جاوه (كه ۴۵% از مردم اندونزي را دربرمي گيرد) از همان قدرت اسلام سنتي در ديگر مناطق برخوردار نيست. لذا مي توان دو نوع گرايش ديني را ميان مسلمانان اندونزي تشخيص داد سانتري و آبنجان. نوع اول، پايبندي بيشتري به آموزه ها و اعتقادات اسلامي دارند اما نوع دوم فقط نام مسلمان برخود دارند و به دشواري مي توان آنان را جزو مسلمانان به شمار آورد زيرا آموزه ها و باورهاي اسلامي را با بسياري از ارزش ها و اعتقادات قبلي از اسلام درمي آميزند.
مسأله- البته- به اينجا ختم نمي شود و تباين فرعي ديگري نيز در درون گروه مسلمانان سانتري وجود دارد و مي توان تمايز ميان سنت گرايان و مدرنيست ها را در ميان آنان مشاهده كرد. جماعت نخست در مناطق روستايي زندگي مي كنند و بر آموزش علوم ديني به فرزندانشان در مدارس اسلامي تأكيد مي نمايند.
اما جماعت دوم در مناطق شهري به سر مي برند و فرزندان خود را براي آموزش علم به مدارس علماني مي فرستند. علاوه بر اكثريت مسلمان، نسبت اقليت هاي ديني در اندونزي به شكل زير است: ۵ درصد پروتستان، ۳ درصد كاتوليك كه اكثريتشان در تيمور شرقي متمركز هستند (تيمور شرقي در سال ۱۹۹۹ به استقلال دست يافت)، ۲% هندو، ۱% بودايي (كه اساساً چيني تباران بدان باور دارند) و ۱% پيرو اديان ديگر هستند.
تباين فرهنگي
تنوع فرهنگي در اندونزي بر شدت تباين قومي، زباني و ديني مي افزايد. در اينجا شكاف فرهنگي ژرفي وجود دارد كه از حدود دوهزار سال پيش ميان ساكنان مناطق ساحلي و مناطق داخلي پديدار شده است. زيرا اولي ها زراعت آبي و به ويژه كشت برنج را - كه محصول اصلي است- تكامل دادند و دومي ها بر زراعت ديم متكي بودند و از آن جا كه ساكنان مناطق ساحلي بيش از ديگران در معرض تأثيرهاي خارجي قرار داشتند، اوضاعشان به مرور زمان تغيير يافت. بر اين اساس مي توان گفت جامعه اندونزي از نظر فرهنگي به سه گروه متمايز تقسيم مي شود: گروه نخست در كرانه ها زندگي مي كنند و همان مسلمانان سانتري هستند كه پايبندي بيشتري به تعاليم اسلام و باورهاي آن دارند و داراي گرايش هاي تجاري هستند.
گروه دوم در مناطق داخلي زندگي مي كنند و مردماني را دربرمي گيرد كه از باورهاي هندوييسم تأثير گرفته اند و به زراعت آبي مشغول اند. گروه سوم- اما- در مناطق بسيار دورتر و به ويژه در مناطق دورافتاده كوهستاني به سر مي برند و به زراعت ديم مشغول اند و به باورهاي ديني سنتي ايمان دارند.
تفاوت جغرافيايي
عامل جغرافيايي نه تنها نشانگر تمايزهاي قومي، زباني، ديني و فرهنگي است بلكه بعدهاي ديگري را نيز بدان مي افزايد.
از يك سو، طبيعت جزيره اي كشور است كه بيش از سه هزار جزيره را دربرمي گيرد و به طول ۵۱۰۰ كيلومتر از شرق به غرب- از اقيانوس هند تا اقيانوس آرام- گسترده است. اين مسافت، حدود ۸/۱ محيط كره زمين است. نيز عرض آن از شمال تا جنوب حدود ۱۹۰۰ كيلومتر و مساحتش پيرامون دو ميليون كيلومتر مربع است.
همچنين، اختلاف طبيعت زمين در مناطق مختلف اندونزي باعث توزيع نابرابر ساكنان آن كشور است. كافي است يادآور شويم كه حدود نيمي از كل مردم اندونزي در يك جزيره زندگي مي كنند كه همان جزيره جاوه است. اين به معناي آن است كه در برخي مناطق كشور، تراكم جمعيت و در مناطق ديگر، كاهش جمعيت وجود دارد. اين امر باعث شده تا رهبري سياسي اندونزي طي سه دهه گذشته قرن بيستم، سياست كوچ را به منظور تعديل توزيع جمعيت انجام دهد. اين مسأله مشكلاتي را پديد آورده و بر شدت جنبش هاي استقلال خواهانه و گرايش هاي قومي، ديني و مذهبي افزوده است.
تطبيق انديشه «وحدت در چهارچوب كثرت»
در سال ۱۹۴۵ جنبش ملي اندونزي موفق شد استقلال اندونزي را از استعمار هلند به دست آورد. اين استعمار به مدت سه قرن ادامه داشت.
در كنفرانس لاهه در سال ۱۹۴۹، هلند مجبور شد با كشوري به نام جمهوري فدرال ايالات متحده اندونزي موافقت كند. اما حاكميت سياسي جديد به رهبري سوكارنو بر هدف استمرار وحدت سياسي كشور تأكيد كرد و در سال ۱۹۵۰ فدراليسم را ملغي و دولت يگانه اي را جايگزين آن نمود.
اين دولت كوشيد همه قوميت ها، زبان ها، دين ها و فرهنگ ها و مناطق جغرافيايي را دور هم گردآورد. سوكارنو براي اين منظور، اصول پنجگانه اي را مطرح كرد كه مكتب/ پانكسيلا/ آنها را در برمي گرفت. اين اصول عبارتنداز: ايمان كامل به وحدانيت الهي، رفتار انساني عادلانه و متمدنانه، وحدت اندونزي دموكراسي براساس حكمت و رايزني و عدالت اجتماعي.
برگرفته از سايت الجزيره

زمين سخت و آسمان دور
اميد نيايش
اشاره:
با نفوذ و درآميزي تدريجي اقوام آريايي تبار بر بستر اقوام التصاقي زبان و آسيايي شمالغرب ايران، قومي پاي به عرصه نهاد با تبار مخلوط، پيشينه آريايي و زبان هند و اروپايي كه رفته رفته هويت خود را تثبيت نمود و با نام عمومي «كرد» در صحنه تاريخ به ايفاي نقش پرداخت. به تاريخ نمي پردازم كه اساساً تاريخ و به خصوص نوع مشرق زميني اش بسيار پرمناقشه است، و مروري بر نشانه هاي پويا و معاصر اين مردم را كه سرشار از زيبايي و لطافت است ترجيح مي دهم.

شعر معاصر كردي در ايران، در سال هاي اخير شكوفايي شگفت انگيزي داشته است. اين جهش را بايد بيشتر متأثر از حركت هاي فردي روشنفكران معاصر كردزبان دانست.
آشنايي كردزبانان آذربايجان غربي با زبان تركي و ادبيات مدرن تركيه سبب شده است كه تحت تأثير اين ادبيات كه خود گونه اي از فراگستره شعر مدرن دنيا به شمار مي رود، گام هاي بلندي در راستاي شعر مدرن و نوي كردي برداشته شود. «زه وي سخت و ئاسمان دور» مجموعه شعري است كه «معروف آقايي» شاعر و نقاش معاصر كرد منتشر كرده. نام كتاب برگرفته از يك تعبير قديم تركي - يئرقاتي، گؤي اوزاق (زمين سخت، آسمان دور) - است.
اشعار كتاب بسيار لطيف و پر احساس و در عين حال منسجم و قدرتمند است. هر چند كه مرگ نابهنگام، مسير آفرينش ادبي «آقايي» را در آغاز راه متوقف ساخت اما حركت بسيار ارزشمند او همواره در صفحه شعر معاصر كردي خواهيد درخشيد.
به جرأت مي توان گفت كه او يكي از قدرتمندترين شعراي معاصر ايران بود.

كوچ*
012528.jpg

خاك توواناي كوچي نييه
أوه يه رازي مانه وي هميشه يه من
لم ولاته دا

برگردان: كوچ
خاك توانايي كوچ ندارد
آن است راز ماندن ابدي من
در اين سرزمين

به فر
ميروو كه ميرد
له نو كفنيكي ايسپيدا
ده پيچنه وه
سيروشت كه ميرد
له به فريكي زيستانيدا
ديشرنه وه

برگردان:، برف
انسان كه مرد
در داخل يك كفن سفيد
پيچانده مي شود.
غيرت كه مرد
در يك برف زمستاني
پنهانش مي كنند.
من و تو
زه وي سه رسه  وزو ئاسمان صاف
و تو سرخوش
له نوان ارضو ئاسماندا
زه وي سخت ئاسمانيش دور
و من ماندو
له نوان به ردو باراندا

برگردان: من و تو
زمين سر سبز و آسمان صاف
و تو سرخوش،
در ميان زمين و آسمان.
زمين سخت، آسمان نيز دور.
و من خسته،
در ميان سنگ و باران

دارتاش
دارتاش داري قه فه سكي داده تاشي
راوچييه ك داوي ده ته ني
شاعيريكيش
بده م بيري:
شيكاني شوولي قه فه سك
پيساني رايالي داويك
هه لفريني باله نديك
ده تلويه وا

برگردان: نجار
نجار چوب قفسي را مي ساخت.
يك شكارچي دامي مي گسترد.
يك شاعر نيز،
در يادي:
شكست ميله يك قفس،
گسست طناب يك دام؛
پرواز يك پرنده،
غوطه ور بود.

ئازادي
كام ئآزاد تيرين
من
يا
باله ندي قه فه س؟
بيستيكا بيني:
آو وو روزگازي،
په تو گه ردينيم.

آزادي
كدام آزادتريم
من
يا
پرنده قفس؟
ارتباطي است بين:
آن و خوشبختي،
طناب و گردن.

قه فه س
به و له وي زيني ئاسمان،
له بيره وه ري هه لفرين،
به ته واوي پاك بيته وه؛
ده رگاي قه فه سوم كيرده وه،
هه لفريني له بير چوبووا.

قفس
پيش از آن كه آسمان،
در ياد پرواز،
با تمام پاكي بازگردد؛
در قفس را باز كردم،
پرواز را از ياد برده بود.

* آوانگاري اشعار كردي به گونه اي انجام گرفته كه براي خواننده فارس زبان قابل درك باشد و برخي علامات اختصاصي رسم الخط كردي رعايت نشده است.

سايه روشن مدارا
تدوين اطلس زبان هاي تاتي
زبان «تاتي»، يكي از گونه هاي زباني ايران است كه در معرض خطر نابودي قرار دارد.
به گزارش «ميراث خبر»، به دليل در خطر بودن زبان تاتي در سراسر ايران و تاخيري كه در شناسايي، ثبت و مطالعه گونه هاي تاتي رايج در كشور ايران ايجاد شده است، به زودي «اطلس گونه هاي تاتي كشور ايران»، به همت پژوهشكده زبان و گويش سازمان ميراث فرهنگي كشور تدوين خواهد شد.
به گفته كارشناسان، جزيره هاي تات نشين پراكنده در سرتاسر خاك ايران، از جنبه مطالعات زبان شناختي، جزو اجتماعات زباني بسيار مهم معرفي شده است كه داراي دو ويژگي اصلي هستند: خويشاوندي آنها با گونه هاي زباني مختلف كه گاه بسيار از يكديگر دور هستند و دوم تاثيري است كه ساختار آنها بر تاريخ زبان فارسي و ديگر گونه هاي رايج زبان در كشور ايران گذاشته است.
دكتر «سعيد عريان»، رييس پژوهشكده زبان و گويش گفت: «مركزيت زبان تاتي آذربايجان شرقي _ استان اردبيل _ امروز بوده است كه به دليل مهاجرت تات نشينان به نقاط ديگر، از جمله استان قزوين در سراسر كشور پراكنده شدند. در برخوردهاي زباني كه بين جزيره هاي تات نشين و گونه هاي زباني رايج در نواحي محاط بر آنها روي داده، گونه تاتي معمولا به «زبان زيرين» و «قشر زيريني» تبديل شده كه به شدت مورد تهاجم «زبان زبرين» مجاور واقع شده است. اين تهاجم، مردمان آبادي هاي تات نشين را وادار ساخته كه براي ايجاد ارتباط زباني با نواحي مجاور گونه هاي زباني رايج در آن نواحي را ياد بگيرند و آن گونه ها را به فرزندان خود نيز بياموزند. در نتيجه اكنون در بسياري از آبادي هايي كه به عنوان آبادي هاي تات نشين شناخته مي شود، ديگر اثري از زبان تاتي مشاهده نمي شود.»
به گفته وي وضعيت نمونه هاي موجود نشان مي دهد كه در استان آذربايجان شرقي گويش تاتي به شدت در معرض خطر است و نيمي از روستاهايي كه در برآوردهاي اوليه، به عنوان تنها آبادي هاي تات نشين استان معرفي شده بودند، فاقد افرادي هستند كه مسلط به زبان تاتي باشند. به طوري كه در يكي از آبادي ها تنها يك نفر مي تواند به اين زبان به شكل صحيح صحبت كند.
عريان گفت: «در استان آذربايجان شرقي، تنها يك آبادي دور افتاده با بيش از ده خانوار جمعيت، به عنوان تنها آبادي نسبتا بزرگ تات نشين استان شناسايي شده است.»
بر پايه اين گزارش در شهرستان خلخال از استان اردبيل، به دليل همجواري با استان گيلان و مناطق تالش نشين، گونه هاي تاتي، به ميزان بيشتري حفظ شده اند؛ اما اهالي باز هم براي ايجاد ارتباط زباني، مجبورند به ميزان چشمگيري، گونه هاي تركي، گيلكي، فارسي و تالشي بياموزند.
رييس پژوهشكده زبان و گويش دليل نابودي زبان تاتي را در مهاجرت بي رويه مردم از روستاهاي تات نشين به شهرهاي بزرگي چون اروميه، تبريز، تهران، كرج و رشت مي داند.
گروه پژوهش زبان و گويش رايج، پس از تكميل بانك اطلاعات گويشي مربوط به گونه هاي تاتي كه به طور عمده در استان هاي قزوين، اردبيل، آذربايجان شرقي، مركزي و زنجان رواج دارند و برخي گونه هاي خويشاوند با آن، در حال حاضر سرگرم تحليل اطلاعات به دست آمده براي تدوين اطلس گونه هاي تاتي ايران هستند.
بازگشت «موناليزاي سومري» به موزه بغداد
مجسمه بانوي واركا، يكي از ارزشمندترين اشياي موجود در گنجينه موزه بغداد كه در جريان هرج و مرج پس از سقوط حكومت صدام از اين موزه غارت شده بود، با تلاش كارآگاهان به اين موزه بازگردانده شد.
اين مجسمه مرمري كه قدمت آن به ۳۵۰۰ سال پيش از ميلاد مسيح مي رسد، يكي از نخستين بازنمودهاي چهره انسان در آثار هنري است.
مفيد الجزيري، وزير فرهنگ عراق با اعلام اين مطلب در يك كنفرانس خبري، گفت «مجسمه چهره بانوي واركا، يعني دومين شي ارزشمند سرقت شده از موزه بغداد و مشهور به موناليزاي سومري، در روزهاي اخير كشف شده است و در روزهاي آينده به موزه ملي بغداد بازگردانده مي شود.»
جزيري دقيقاً نگفت كه اين مجسمه چگونه كشف شده است، اما گفت كه پليس عراق و ارتش آمريكا در كشف اين مجسمه ارزشمند نقش داشته اند.
در روزهاي پاياني جنگ عراق در ماه آوريل، موزه ملي عراق بر اثر هرج و مرج ناشي از سقوط حكومت صدام به شدت غارت و تخريب شد. در جريان اين غارت ها آثار گرانبهايي از تمدن هاي سومري، اكدي و بابلي غارت و تخريب شدند.
از آن زمان تاكنون تعدادي از اشياي ارزشمند موزه بغداد بازگردانده شده اند. قسمتي از اشياي موزه كه پيش از شروع جنگ به گاوصندوق بانك مركزي اين كشور منتقل شده بود نيز از گزند غارت و تخريب در امان مانده اند. اما بعضي از اشياي بازگردانده شده، مانند گلدان واركا كه ارزشمندترين شيء غارت شده از موزه به حساب مي آمد، به شدت آسيب ديده اند. الجزيري تاريخ دقيق بازگشايي موزه بغداد را كه از زمان جنگ تاكنون، به غير از مدت كوتاهي در ماه ژوئيه، تعطيل بوده است، اعلام نكرد، اما گفت كه اين موزه به زودي بازگشايي مي شود.
كاربرد قير در شوش باستان
نتايج يك پژوهش نشان داده است كه صنعتگران و هنرمندان شوش باستان، پيشرفت چشمگيري در فرم دادن به قير و ساخت انواع ظروف و آثار تزييني با قير داشته اند.
به گزارش «ميراث خبر»، «گل بهشت تقوا» كه به تازگي بررسي و پژوهش بر آثار قيري موجود در موزه ملي را به پايان رسانده است، در اين مورد گفت: «در شوش، بين ا لنهرين و آسياي نزديك قير مايع و نيمه جامد در ساختمان ها به عنوان عايق و ضد رطوبت، چسب و گاه ماده ضد عفوني كننده، ماده رنگي و سوخت كاربرد داشته اما صنعتگران و هنرمندان شوش باستان با به كار بردن روش هايي نو و بديع از قير براي ساخت ابزار و وسايل زندگي روزمره و اشيا و آثار تزييني استفاده مي كردند.»
به گفته تقوا، هنرمندان شوش باستان به وسيله مخلوط كردن قير و كاليت در حرارت بالا، ماده اي به دست مي آوردند كه شباهت زيادي به سنگ داشته و از آن براي ساخت اشيا گوناگون استفاده مي شده است. به گفته تقوا، ايرانيان قير را از زمان باستان مي شناختند و ظروف قيري موجود در بخش پيش از تاريخ موزه ملي اين را ثابت مي كند.
وي در خصوص اطلاعات به دست آمده در مراحل پاياني اين پژوهش گفت: «در پژوهش روي آثار قيري، ساختار قير، مراكزي كه قير در آنها مورد بهره برداري قرار گرفته و كاربرد قير در مناطق نفت خيز ايران، مصر و بين النهرين بررسي شد. استفاده از قير در دنياي قديم، بنا بر داده هاي باستان شناسي از كهن ترين ادوار آغاز مي شود و به منابعي كه شامل خط ميخي است، مي رسد.»

نگاه ديگر
عدم توسل به زور
012530.jpg

اينكه آقاي دادستان مي گويند من چون تربيتي يافته و تجاربي از اين دنيا بدست آورده ام به عنوان يك انسان مسئول مي بايستي از عواقب اعمال خود آگاه باشم حق با ايشان است. من خوب مي دانستم كه دارم با آتش بازي مي كنم و خطر آن را نيز استقبال كرده ام، و اگر مرا آزاد كنند بار ديگر اعمال خود را از سر خواهم گرفت. من در اين شبهاي اخير كاملاً در اين باره تعمق كرده و هم امروز صبح احساس نموده ام كه اگر آنچه اكنون مي گويم بر زبان نياورم به وظيفه خود عمل نكرده ام؛ من هميشه معتقد بوده ام و اكنون نيز هستم كه بايد از توسل به زور اجتناب ورزيد. اصل عدم توسل به زور اولين و آخرين آيه شريعت من است. ليكن من مي بايست از دو طريق يكي را انتخاب كنم: يا پيروي از يك روش سياسي كه به نظر خود اگر چنين مي كردم خطائي غيرقابل جبران نسبت به كشورم بود و يا رفتن به استقبال خطري كه از خشم ملتم پس از شنيدن حقيقت از لبان من ناشي مي شد؛ من خودم مي دانم كه ملتم گاهي ديوانه مي شود و از اين امر عميقاً متأثرم و براي همين است كه من در اينجا حاضرم تا نه به سبكترين بلكه به شديدترين كيفر تن در دهم. من درخواست عفو و بخشايش نمي كنم و نمي خواهم علل مخففه درباره ام رعايت شود. من به اينجا آمده ام تا با روي خوش بالاترين مجازاتي را كه بتوان براي جرمي كه در نظر قانون عمدي تلقي شده است و در نظر من نخستين وظيفه يك فرد ميهني است درخواست كنم و بپذيرم. آقايان قضات، شما حق نداريد مردد باشيد؛ يا استعفا بدهيد و يا مرا به كيفر برسانيد!...
نقل از «گاندي» اثر رومن رولان
•••
شهر ۵ هزار ساله در تپه تاريخي ايلام
012532.jpg

شهر تاريخي با قدمت پنج هزار سال كه در زير تپه «قلا» استان ايلام مدفون شده است، توجه باستان شناسان را به سوي خود جلب كرد.
به گزارش «ميراث خبر»، تعيين حريم و مستندسازي اين محوطه تاريخي كه در حاشيه جنوب شرقي شهر زرنه از توابع شهرستان ايوان قرار داد، به منظور آغاز پژوهش هاي باستان شناسي دقيق تر، پس از انجام ۳۰۰ ساعت كار كارشناسي و ۱۲۰۰ ساعت كار كارگري به پايان رسيد.
«نريمان ملك احمدي»، سرپرست هيأت تعيين حريم تپه «قلا» درباره قدمت اين محوطه تاريخي، گفت: با حفر چند گمانه آزمايشي و به دست آوردن آثاري كه قدمت آنها به دوران آغاز نگارش بازمي گردد، مي توان با يقين گفت كه دوره هاي استقراري مختلفي از حدود ۳۲۰۰ سال پيش از ميلاد تا اوايل دوران ساساني در اين شهر تاريخي وجود داشت.
وي همچنين تصريح كرد: البته گمان مي كنم اگر كاوش هاي دقيق تري در تپه قلا انجام شود، آثار استقرارهاي دوران پيش از نگارش نيز به دست خواهد آمد. چراكه شهر تاريخي مدفون در زير اين تپه، در مسير شاهراه باستاني بين النهرين به مناطق مركزي ايران قرار داشت.
طي عمليات مستندسازي تپه «قلا» به غير از بقايايي از
ابنيه معماري، اشياي مختلفي چون سفالينه هاي منقوش، قطعات ظروف شيشه اي، سنگ هاي تراش و تيغه هاي سنگ آتش زنه به دست آمده است.
«سر هنري راولينسون» كه در سال ۱۲۱۵ هجري قمري از اين منطقه تاريخي ديدن كرده بود، در گزارش خود ذكر كرده كه در اين محوطه بقاياي شهري بزرگ در منطقه اي به وسعت حدود هشت كيلومتر مربع به چشم مي خورد.
هم اكنون ديوارها و اتاقك هايي كه در گذشته از اين شهر برجا مانده بود، بر اثر فعاليت هاي كشاورزي و عمراني از ميان رفته است. قلعه مركزي اين شهر تاريخي يكي از معدود بخش هاي اين محوطه است كه زير خاك هاي تپه «قلا» از گزند آسيب هاي مختلف محفوظ مانده است.

مدارا با طبيعت
012534.jpg
خليج فارس آلوده ترين درياي جهان
سايت قلم سبز ايران هشدار داده است كه ورود پساب هاي آلوده به سموم و كودهاي شيميايي و فاضلاب هاي صنعتي به خليج فارس، ادامه حيات آبزيان را با مشكل مواجه ساخته است. اين سايت به نقل از گزارش سازمان منطقه اي حفاظت محيط زيست دريايي (راپمي) نوشته است كه در اثر نشت سالانه ۲/۱ ميليون بشكه نفت به خليج فارس، اين دريا به آلوده ترين درياي جهان بدل شده است. اين ميزان نشت نفت تقريبا حدود ۳ برابر درياي شمال و ۲ برابر درياي كارائيب است.اين گزارش مي افزايد: «كشورهاي حاشيه خليج فارس همچنين بين ۲ تا ۸ برابر بيشتر از سرانه كشور ايالت متحده آمريكا پساب مضر به درياي عمان و خليج فارس وارد مي كنند كه محيط زيست دريايي اين منطقه را به شدت تهديد مي كند.» گزارش سازمان منطقه اي حفاظت محيط زيست دريايي (راپمي) با اشاره به اين كه ۶۵ درصد از منابع نفتي و ۳۰ درصد مخازن گاز جهان در منطقه خليج فارس واقع شده است مي افزايد: «بيش از ۷۶ ميليارد تن نفت قابل استخراج در زير يا اطراف خليج فارس قرار دارد و موجودي مخازن گاز در منطقه نيز به ۴/۳۲ تريليون مترمكعب تخمين زده شده است كه بدين ترتيب باتوجه به اين كه ۶۰ درصد از كل نفت خام صادراتي جهان از طريق كشتي ها از اين منطقه حمل مي شود، آلودگي هاي بسياري به منطقه تحميل شده است كه منبع اصلي غذا، آب آشاميدني و درآمدهاي ملي كشورهاي منطقه را نيز تهديد مي كند.»

مدارا
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |