جمعه ۱۸مهر۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۱۹۱
تجربه هاي يك مادر
آيا والدين موفقي هستيد؟
نويسنده: Dian Smit
مترجم: نرگس بيگوند
004446.jpg

چگونه ياد بگيريم با خود صادق باشيم و از خطاهاي مان دست برداريم. من مادري هستم كه در مورد مراقبت از كودك كتاب هاي زيادي خوانده ام تا پاسخ همه سؤالاتم درباره سلامت و رشد پسر خردسالم را پيدا كنم. وقتي كه قفسه هاي كتابم را مرتب مي كردم و كتاب ها و مجلات را دسته بندي مي كردم، از خواندن اين همه خبر و پند و توصيه هاي متناقض خسته مي شدم. چطور مي توانستم بفهمم كه رفتارم با فرزندم درست است يا خير؟
سال ها بعد، برحسب وظيفه براي آزمون رشته پرستاري همه كتاب هاي رفتار با كودك را مطالعه كردم. اما وقتي كه پسرم را به مدرسه بردم او گريه مي كرد و دست مرا محكم گرفته بود، متحير ماندم و از خود پرسيدم كجاي راه را اشتباه رفته ام، گاهي نيز مي پرسيدم آيا واقعاً مادر خوبي بوده ام؟
اما سيزده سال بعد، من و پسرم چيزهاي زيادي ياد گرفتيم. پسرم يك نوجوان مستقل شده بود و من هم مادر با تجربه اي شده بودم. رفته رفته ياد گرفتم در برخورد با مشكلات مدرسه يا مسايل ديگر پسر بچه ها، با خودم رو راست باشم. هنوز توصيه هاي كارشناسان را مي خواندم يا از طريق برنامه هاي راديويي - تلويزيوني، پيام هاي آنها را دنبال مي كردم. خيلي طول  كشيد كه به عنوان مادري آگاه در خود اعتماد به نفس پيدا كنم.
اما حالا مي دانم براي تربيت فرزندم چه روشي را انتخاب كنم كه براي كودك و خانواده ام مفيد باشد. در پايان، آن چه كه به آن معتقدم اين است كه ما، پدر و مادرها، كارشناسان واقعي فرزندان مان هستيم، والدين سست اراده (بدون اعتماد به نفس) يا نگران.
من در موارد ديگر زندگي احساس صلاحيت مي كردم، بنابراين عدم اعتماد به نفسم در بچه داري برايم بسيار تعجب آور بود. در مقايسه با مادرهاي ديگر، مي ديديم آنها از من تبحر بيشتري دارند. آيا فقط من بودم كه چنين احساسي داشتم؟
بنا به گفته كارشناسان، در حقيقت اين كه نگران باشيد آيا والدين خوبي هستيد يا نه، مخصوصاً در مورد فرزند اول طبيعي است. چرا كه شما مسئول اين آدم كوچك هستيد، پس طبيعي است نگران باشيد كه رفتار شما چه تاثيري در رشد كودكانتان خواهد داشت. اما در اين جا روش هايي وجود دارد كه به شما ياد مي دهد چگونه در امر تربيت فرزندانتان مطمئن و استوار گام برداريد.
هميشه پدر و مادرها چنين نگراني هايي دارند، اما مسايلي آن طرف مشكلات امروزي نيز وجود دارد. جامعه ما در معرض تحولات بيشماري قرار گرفته است. مثلاً روز به روز به تعداد مادراني كه بيرون از منزل كار مي كنند، اضافه مي شود. بنابراين به تدريج بر تعداد كودكاني كه در خانه تنها هستند، اضافه مي شود.
اين گونه تحولات براي ما نگراني هايي به همراه دارد كه پدر و مادرهاي ما هرگز چنين نگراني هايي نداشتند، ميليون ها پدر و مادري كه مجبورند فرزندان خود را ترك كنند نگران هستند، اين مشغله ها چه تاثيري روي بچه هايشان مي گذارد، چگونه يك پدر يا مادرتنها مي تواند از عهده مشكلات فرزندانش برآيد؟
پيدا كردن پاسخ اين پرسش ها دشوار است چراكه ما اغلب احساس مي كنيم، اين فقط مشكل ما است. كسي را نداريم كه از او كمك بگيريم. كارشناسان معتقدند، «امروزه حمايت اجتماعي بسيار كم شده.»
رييس گروه تحقيقات خانواده و رشد اجتماعي نوجوانان مي گويد: «وقتي مادرها خانه را به قصد كار ترك مي كنند، زمان كمتري براي توجه به فرزندانشان دارند، بنابراين حمايت و كمك به آنها دشوارتر از قبل مي شود.» بيشتر پدر و مادرها مايلند عضو يكي از انجمن هاي خانواده باشند اما اغلب دسترسي به آن برايشان مشكل است.
مادري مي گفت: «والدين امروزي، به اهميت وجود انجمن هاي خانواده پي برده اند، چراكه با عضويت در اين گروه ها مي توانند از حمايت آنها برخوردار شوند.»
چه توصيه هايي مفيد است؟
امروزه قابل دسترس بودن اطلاعات از طريق كتاب ها، مجلات و برنامه هاي راديويي و تلويزيوني خانواده، پيشرفتي است كه بچه داري را آسان تر كرده است. گرچه والدين در برخورد با مشكلات و فشارهاي عصبي زندگي امروز، به كمك نياز دارند، اما پژوهش هاي وسيع و نظريه هاي كارشناسان درمورد سلامت و رشد كودكان ممكن است واقعاً به اعتماد به نفس پدر و مادرها آسيب برساند. مادري كه صاحب سه فرزند است، مي گويد: در امور بچه داري هرچه بيشتر مطالعه مي كنم، از خودم نااميدتر مي شوم.
افزايش ميزان اطلاعات ممكن است والدين را در اختلاف نظرها سردرگم كند. اما راه حل اين مشكل براي من اين بود كه فهميدم توصيه هاي مفيد كارشناسان نه تنها اطلاعات لازم را در اختيارم قرار مي دهد، بلكه كمك مي كند توانايي آن را داشته باشم كه به تنهايي تصميم بگيرم. من متوجه شدم كه اگر توصيه  يك كارشناس اعتقاد اوليه مرا تقويت نكرد، يعني آن پيشنهاد براي فرزندم تاثيري ندارد پس نبايد به آن توجه كنم در اين صورت سر در گم نمي شوم. اما در مجموع مفيدترين توصيه ها چند نكته را پيشنهاد مي كند.

انتظارات واقعي داشته باشيد
تصور درستي از والدين بالنده داشته باشيد. روان شناسان معتقدند شما پيوسته روش تربيتي خود را بررسي مي كنيد، آنهايي را كه بي تاثيراند،  دور مي ريزيد و شيوه هاي كاربردي تري را انتخاب مي كنيد و در اين بين ممكن است دچار خطاهايي نيز بشويد. اما نگران نباشيد چراكه اين گونه اشتباهات سهوي شما، به فرزندتان آسيب جدي رواني وارد نمي كند. بهترين روش مشاوره كارشناسان،  فقط درمان مشكلات فرزند شما نيست، بلكه آنها بايد راه هاي برخورد با مشكلات را به شما بياموزند. نظر كارشناساني كه براي همه سؤالات يك جواب دارند، را نپذيريد. آنهايي كه در بيان نظرياتشان بيشتر از كلمه «هميشه، هرگز، بايد و نبايد» استفاده مي كنند. زيرا اين گونه نظريه ها و توصيه ها خانواده ها را از فكر كردن به وضعيت خاص خودشان باز مي دارد.توصيه هاي كارشناسان وقتي مفيد است كه راه هاي برخورد با مشكلات فرزندتان را به شما ارايه دهد، بنابراين شما نيز بر اساس نيازهاي فرزندانتان يكي را انتخاب مي كنيد.
004442.jpg

برخي از كارشناسان رفتار با كودك، فقط اولين بخش رفع مشكل را پيشنهاد مي كنند، در حالي كه بايد در صورت شكست راه  اول، روش ديگري را نيز ارايه دهند. اگر راه هايي كه مشاوران پيشنهاد كرده اند بي تاثير باشد، بعضي از والدين نگران مي شوند كه شايد خود يا فرزندشان در عمل به توصيه هاي روان شناسي اشتباه كرده اند. ولي بايد بدانيم هر تكنيك رفتاري براي همه كودكان موثر نيست. بعضي اوقات مجبور مي شويد، فقط به يك شيوه رفتار كنيد، اما بعضي اوقات هم قبل از اين كه بدانيد يك تكنيك چگونه عمل مي كند، شايد آن را تغيير دهيد.
بيشتر روان شناسان معتقدند: «پيشنهادهاي متناوب مفيد هستند.» شايد حتي مهم تر از اين كه والدين را تشويق كنند تا راه حل هايي را براي خود ابداع كنند. دكتر كارول شر استاد دانشگاهي در نيويورك، هشدار مي دهد كه برخي از كارشناسان، تربيت كودك را بسيار ساده مي پندارند. مثلاً در برخورد با مشكلي مانند خجالت، شايد از طريق كتاب يا مجلات به شما توصيه كنند فرزندتان را تشويق كنيد همراه بچه هاي ديگر، در فعاليت هاي گروهي بيشتر شركت كند. البته اين، توصيه خوبي است، اما چون به قدر كافي دلايل خجالتي بودن بچه ها را توضيح نداده است، والدين هم انتظار دارند، خجالت فرزندشان به همين سادگي برطرف شود. اما هميشه اين طور نيست، شايد خجالتي بودن يك كودك بسيار پيچيده باشد و شايد غلبه بر آن و پيدا كردن اعتماد به نفس، براي او يك عمر طول بكشد. پس آگاه باشيد كه معالجه نيم ساعتي وجود ندارد.

شركت  در انجمن هاي خانواده بسيار مفيد است
اغلب خانواده هايي را مي بينم كه نگران مشكلات تربيتي فرزندان خود هستند. پيشتر گفتم كه ديگران هم مانند شما نگراني هايي دارند. پس تبادل نظر با آنها مي تواند براي شما هم مفيد باشد. مثلاً مادري كه با فرزند نه ساله اش به مشكل بر مي خورد، بهتر است در كلاس هاي آموزش خانواده شركت كند. همان طور كه احساس و نگراني اش را با اعضاي گروه در ميان مي گذارد، آنها نيز با او همدردي كرده و راه هاي مفيدي به او پيشنهاد مي كنند. اما او به زودي در مي يابد كه مي تواند از حمايت عاطفي برخوردار باشد. حتي در اين گفت و گوها، او توانايي هايش را كه فراموش كرده بود، دوباره به دست مي آورد.

نسخه
خطر در كمين بزرگ ترين نسل جوان جهان
گزارش صندوق جمعيت ملل متحد
004448.jpg
صندوق  جمعيت  ملل  متحد در گزارشي ، اعلام  كرد: خطر مرگ  در حين  زايمان  در دختران  ۱۵ تا ۱۹ ساله ، دو برابر زنان  در سنين  ۲۰ سالگي  است .
مركز اطلاعات  سازمان  ملل  به  نقل  از گزارش  صندوق  جمعيت  ملل  متحد، اعلام  كرد: نيازهاي  برآورده  نشده  جوانان  و نوجوانان  در رابطه  با تنظيم  خانواده ، دو برابر ميزان  آن  در جمعيت  بزرگسال  است .
اين  گزارش  كه  در اختيار ايرنا قرار گرفته، مي افزايد: بي توجهي  و سرمايه گذاري  ناكافي  در حمايت  از نوجوانان  براي  اجتناب  از حاملگي هاي  ناخواسته ، زايمان هاي  غيرايمن  و عفونت هاي  مقاربتي ، باعث  كندي  فرآيند توسعه  پايدار جامعه  و انتشار روزافزون  بيماري  ايدز مي شود.
سرمايه گذاري  در بهداشت  باروري  جوانان  امري  محوري  در مبارزه  با فقر و بيماري ايدز است  و سرمايه گذاري  براي  اصلاح  آن  سودي  چند برابر براي  جامعه  بشري  در پي  خواهد داشت .
به گزارش  صندوق  جمعيت  ملل  متحد، حدود ۲/۱ ميليارد نفر يعني  از هر پنج  نفر در جهان  بين  ۱۰ تا ۱۹ سال  سن  دارند و اين  بزرگ ترين  نسل  جوان  تاريخ  بشر است  كه  بيش  از نيمي  از آنان  در فقر به سر مي برند.
در كشورهاي  در حال  توسعه ، حدود ۸۲ ميليون  دختر كه  در حال  حاضر بين  سنين  ۱۰ تا ۱۷ سال  قرار دارند، قبل  از رسيدن  به  سن  ۱۸ سالگي  ازدواج  خواهند كرد كه  اين  امر باعث  اختلال  در تحصيلات  و فرصت هاي  آينده  آنان  خواهد شد.اين  گزارش  تاكيد مي كند كه  بيماري  ايدز به  بيماري  نسل  جوان  تبديل  شده  است  و عواملي  مانند فقر، نابرابري  جنسيتي  و كمبود شديد اطلاعات  و خدمات  بهداشت  باروري  اين  مسئله  را تشديد مي كند.
گزارش  صندوق  جمعيت  ملل  متحد حاكي  است : سالانه  بيش  از نيمي  از موارد جديد آلودگي  به  ويروس  ايدز و نيز يك سوم  از ۳۳۳ ميليون  مورد جديد عفونت هاي  مقاربتي  قابل  علاج  در افراد ۱۵ تا ۲۴ ساله  رخ  مي دهد ليكن  فقط  درصد بسيار كمي  از اين  گروه  از عفونت  خود آگاه  بوده  و اكثر جوانان  از نحوه  انتقال  ويروس  ايدز بي اطلاع  هستند.
صندوق  جمعيت  ملل  متحد بزرگ ترين  منبع  چندجانبه  كمك  به  كشورهاي  درحال  توسعه  در زمينه  بهداشت  باروري  و مسايل  جمعيتي  است .
اين  صندوق  با طيف  گسترده اي  از نهادهاي  دولتي  و غيردولتي  و همچنين  خود جوانان  همكاري  مي كند تا نسل  جوان  را قادر سازد كه  به  اطلاعات  و خدمات  بهداشت  باروري  متناسب  با سن  و شرايط  و قابليت هاي  خود دسترسي  يابند.
گزارش  صندوق  جمعيت  سازمان  ملل  متحد درباره  وضعيت  جمعيت  جهان  در حال  توسعه  از سال  ۱۹۷۸ هر سال  منتشر مي شود و هر سال  نيز توجه  خود را بر روي  مسايل  روز و چشم انداز آينده  متمركز مي كند.

ذره بين
زندگي را صورتي رنگ ببينيد!
يادداشت هاي يك مامان خوب به بچه ها بياموزيد
004450.jpg
شهرزاد مغروري
اين سؤال براي هر مامان خوب مطرح مي شود: «چه كنم كه فرزندم، فرزند خوشبخت و خوشحالي تربيت شود؟»
دوران كودكي براي ما بزرگ ترها، هميشه پر از رنگ هاي دلپذير و عطرهاي به يادماندني و نوستالژيك در حافظه مي ماند. دوران كودكي مترادف دوران بي خبري و بي گناهي است.
در ابتدا و به عنوان اولين معلم ها، نقش پدر و مادر در القا مثبت فكر كردن در كودك، نقشي بي چون و چراست. اين همان وظيفه اي است كه هر روز مي بايد به كودك، هماني كه هنوز قدرت تكلم را هم ندارد، گوشزد شود. زماني كه اولين قدم را برداشت، ابراز شادي ما پدر و مادرها به او جرات برداشتن دومين و سومين قدم ها را مي دهد. من و تو، پدر و مادر، اولين معلم، در ذهن طفل كوچك اين پيام را وارد مي كنيم كه: «تو مي تواني» و يادمان باشد كه اين پيام براي تمام اولين  بارها و اولين دفعات لازم است. در هر دگرگوني و رشد كودك، پدر و مادر موظف است كه توانايي اعتماد به خويش بچه را تقويت كنند.
به بچه هاي خود بياموزيم كه زندگي را صورتي رنگ ببينند، پر از شادي و نشاط.
بچه هايي كه دنيا را از كودكي بنا بر تاثيرات پدر و مادر خود منفي و پر از غم مي بينند ناخودآگاه، در آينده، بزرگسالان افسرده و غمگيني خواهند شد كه از قدرت اعتمادبه نفس كمتري در زندگي خصوصي و زناشويي خود با هزاران مشكلات ديگري برخورد خواهند كرد. تئوري افسردگي آموخته شده به ما مي گويد كه فرزند از راه نگاه كردن به ما افسردگي را مي آموزد و مي تواند حوادث زندگي را متوجه شود و حتي پيش پيش حدس بزند. معمولاً بچه هايي كه از يك تربيت صحيح در جهت مثبت ديدن و اميدواري منطقي سود برده اند و بعدتر در سنين تحصيل به هنگام يك موفقيت درسي اين گونه عكس العمل نشان مي دهند نمره خوبي به دست مي آورند. اما آن دسته كه با يك نگاه بدبين به حول خود مي نگرند وقتي نمره خوبي در درس به دست  مي آورند آن را به دلايل خارجي نسبت مي دهند:   «شانس آوردم»، «امتحان آسان بود.» اين گونه كودكان ياد مي گيرند كه طرف تيره و تار زندگي را ببينند و به راحتي از كنار خوشبختي عبور كنند.به فرزندمان بياموزيم كه دوستش داريم. شيوه بهداشت و آنچه كه در ارتباط با نيازهاي جسماني فرزند هستند نبايد مادران را از درك يك اصل مهم دور سازند. «بدون عشق، رشد روحي امكان پذير نيست.» طفل ما نيازي حياتي به اطمينان در مورد مهر و عشق ما دارد.

نه يعني نه!
004444.jpg
آيا كودك شما تمام مدت مي گويد «نه»؟
خوشحال باشيد، مادرها و پدرهاي خوشبخت! دانستن معني كلمه نه براي كودك شما واقعاً لازم است، زيرا او به اين روش شخصيت مستقلي براي خود مي سازد و ياد مي گيرد كه بعدها ... بگويد بله!
در يك زمان، به نظر مي رسد كه كودك شما مي خواهد در يك امتحان سخت،  قدرت صبر و تحمل شما را اندازه بگيرد! ناگهان يك روز، وقتي قاشق پوره سيب زميني كه عاشق آن بوده را جلوي دهانش مي گيريد، سرش را به علامت «نه» تكان مي دهد، يعني نمي خورم و دهانش را با سماجت تمام مي بندد و اين صحنه عجيب موقع خوردن غذاهاي ديگر هم تكرار مي شود. بعد مي بينيد كه «نه»هاي او به صورت زنجيروار، در همه كارها ادامه دارد: به او مي گوييد: ژاكتش را بپوشد! «نه» مادربزرگش را ببوسد! «نه» به حمام برود! «نه» از همان حمام بيرون بيايد! «نه» به جايي مي رسيد كه فكر مي كنيد انگار او خبر ندارد كه كلمه «بله» هم وجود دارد كه او مي تواند از آن استفاده كند ... شما با شك و دودلي (يك ذره هم با عصبانيت) از اطرافيان خود چاره جويي مي كنيد و يا جنبه روان شناسي آن را بررسي مي كنيد و يا به يك كتاب روان شناسي كودك مراجعه مي كنيد.
بالاخره متوجه مي شويد كه اين بچه كوچولوي شما «كه شيطان را هم درس مي دهد» و فقط يك سال و نيم تا دو سال سن دارد، با خواسته هاي شما به طور اصولي و مرتب، مخالفت مي كند، چون مي خواهد به شما بفهماند كه بايد به نظرات او هم توجه كنيد. او ديگر يك نوزاد نيست و كم كم خود را يك فرد كوچولوي مستقل در جهان حس مي كند و چيزي كه بايد پذيرفت اين است كه او بزرگ شده است. (كه البته شما از اول هم اين حقيقت را قبول داشتيد) با اين حال مي بينيد كه او همچنان نه گفتن را ادامه مي دهد و اين كلمه دو حرفي كه همچنان به لب هاي او چسبيده است، باعث عصبانيت زياد شما مي شود! شما ديگر تحمل مخالفت هاي او را نداريد و با نارضايتي مي گوييد: «اين وضع تا كي ادامه پيدا مي كند؟» ولي چيزي كه باز هم براي شما لازم است، تكرار شود اين است كه: صبر داشته باشيد، انسان در يك روز ساخته نمي شود!

آزمايشي براي اندازه گيري ميزان استقلال
كودك شما براي اين كه شخصيت خود را ثابت كند تا سن ۳ تا ۵ سالگي به مخالفت هاي خود ادامه مي دهد. او در سن ۳ تا ۵ سالگي نه تنها با مخالفت هاي خود بلكه گاهي با كوچكترين حركتي كه شما را عصباني كند به دو هدف خود مي رسد، اول اين كه امتحان مي كند كه شما تا حدي محدوديت ها و ممنوعيت ها را به او تحميل مي كنيد و دوم اين كه ميزان استقلال شخصي خود را اندازه گيري مي كند. او در اين سن خيلي چيزها مي داند و مي فهمد. فرق دوره ۳ تا ۵ سالگي با دوره يكسال و نيم تا دو سالگي در اين است كه چون شما ممنوعيت هاي خود را منطقي كرده ايد و متناسب با ميل و خواسته هاي او ممنوعيت ها را تنظيم مي كنيد، خود به خود مي بينيد كه او ديگر به طور مرتب كلمه «نه» را به سر شما نمي كوبد (تقريباً  به صورت عمل و عكس العمل رفتار مي كند) او خيلي خوب مي داند كه مي خواهد چه كاري را انجام بدهد و يا چه چيزي را دوست دارد، ولي به اميد اينكه مورد توجه قرار بگيرد، از طريق كارهايي كه نمي خواهد انجام بدهد و يا چيزهايي كه دوست ندارد، شخصيت خود را ثابت مي كند ... آقاي پاتريك لاقوش، روانكاو تاكيد مي كند: «نه گفتن كودك خيلي ساده به معني همان چيزي است كه كودك درباره موضوعي فكر مي كند كه ممكن است فكر او با نظر شما موافق باشد يا موافق نباشد.»
آيا ما بايد به حرف هاي او گوش بدهيم؟  آيا بايد در برابر همه خواسته هاي او تسليم شويم؟ در اين مورد همه روانكاوان يك نظر واحد دارند، آنها مي گويند: كودك شما براي اين كه با احساس امنيت بزرگ شود نياز دارد به اين كه همان اندازه كه از زبان شما كلمه «نه» مي شنود، به همان اندازه هم با شما مخالفت كند. مثلاً ما اين طور مي گوييم: نه! او نمي تواند هر كاري را بكند و همچنين او نمي تواند همه چيز را داشته باشد. ولي مي گوييم: بله! اين من هستم كه به اندازه كافي قدرت دارم كه در مقابل عصبانيت هاي او مقاومت كنم.
ما بايد كودك را هميشه دوست داشته باشيم و به دوست داشتن كودك ادامه دهيم، مطمئناً معني اين جمله ها اين نيست كه مرتباً  با همه چيز مخالفت كنيم، بلكه به اين معني است كه مطابق قوانين زندگي مان سعي كنيم حد اعتدال را حفظ كنيم و در مواقعي كه مي توانيم، چيزي را بپذيريم وگرنه آن را نپذيريم. ولي مي توانيم درباره بعضي چيزها با كودك صحبت كنيم يا از بخشي از خواسته هايمان چشم پوشي كنيم،  مثلاً: اگر او به جاي كفش هاي معمولي اش مي خواهد كفش ورزشي بپوشد، يا از سوپ هويج متنفر است و يا مادربزرگش را نمي بوسد، در عوض حتماً  بايد موقع بيرون رفتن از خانه لباس گرم بپوشد، يا به جاي سوپ نبايد بستني بخورد و يا حداقل مي تواند به مادربزرگش «سلام» كند ...
آقاي هري ايفرگان، روان شناس يادآور مي شود كه  قوانين را پدر و مادرها به كودكان انتقال مي دهند و اين كودكان نيستند كه قوانين را اختراع مي كنند. اگر ما بلد باشيم به موقع به كودك «نه» بگوييم و موقعي كه تشخيص مي دهيم لازم است به او جواب «نه» بدهيم، اين برخورد ما به كودك ثابت مي كند وقتي هم كه به او جواب «بله» مي دهيم بله ما به معني واقعي كلمه «بله» است، او خودش از ما ياد مي گيرد كه در موقع مناسب و خيلي به موقع از كلمه «بله»  استفاده كند.

پرهيز از به كار بردن زور
وقتي كودك به موضوعي اعتراض مي كند، اگر با عصبانيت به او پاسخ دهيد، در تله  گير مي افتيد، زيرا با عصبانيت شما، يك موضوع بسيار ساده اي كه در ابتدا يك اظهار وجود ساده بوده است، تبديل به جنگ قدرت بين شما و كودك مي شود. جنگي كه هيچ كس از آن پيروز بيرون نخواهد آمد. آيا كودك برخواسته خود پافشاري مي كند؟ در اين صورت از قبل او را آگاه كنيد: «تا سه مي شمارم، وقت داري تصميم بگيري وگرنه بعد از آن تنبيه مي شوي!»  اين روش قديمي تا سه شمردن، اين حسن را دارد كه به هر دوي شما فرصت مي دهد تا دوباره آرام شويد. پس از آن اگر تنبيه بايد صورت بگيرد،  طوري عمل كنيد كه تنبيه زياد و بدني نباشد. مثلاً  كودك از ديدن كارتون تلويزيون محروم شود! وقتي آدم كوچك است و مي تواند با ديگران مخالفت كند، درست مثل اين است كه به خود قول داده باشد كه براي خودش احترام قايل شود، يك باره بزرگ شود و همچنين بتواند در مقابل خواسته هاي خطرناك و شرايط نادرست، مقاومت كند.
ترجمه:شادي جمشيدي
منبع: مجله آبريكو 
(كتابخانه موسسه پژوهشي كودكان دنيا)

رازهاي هويت
چه  چيز هويت  آدمي  را مشخص  مي سازد؟ آنچه  كه  به  هر انسان  احساس  انسان  بودن  مي بخشد، چيست ؟
004498.jpg

هر فرد انسان  در محيط  اجتماعي  هويت ها و شخصيت هاي  مختلفي  از خود ظاهر مي سازد و در همان  حال  در درون  خود احساس  يگانگي  و وحدت  مي كند.
محققان  قرن هاست  بر سر آنچه  كه  به  آدمي  هويت  مي بخشد و احساس  خود بودن  به  او اعطا مي كند، بحث  كرده اند. تازه ترين  تحولات  در اين  زمينه  براساس  رهيافت هايي  متاثر از يافته هاي  جديد دانش  زيست  شناسي  به وقوع  پيوسته  است .
براي  يك  لحظه  به  اين  نكته  فكر كنيد كه  شخصيتتان  چگونه  است ؟ آيا موجودي  خونگرم  و زودجوش  هستيد يا عصبي  و نگران  و درهم ؟ معاشرتي  و اهل  رفت  و آمد هستيد يا خجالتي  و كمرو؟ منظم  و روشمند عمل  مي كنيد يا بي نظم  و بدون  برنامه ؟
مي توان  فهرستي  مفصل  از اين  قبيل  صفات  كه  شخصيت  هر فرد را كم  و بيش  مشخص  مي سازد تدوين  كرد، اما سؤال  اين  است  كه  منشا اين  ويژگي هاي  شخصيتي  كجاست ؟ چگونه  ممكن  است  هويت  واحد آدمي  بتواند اين  همه  تنوعات  مختلف  و گونه گون  را به  خود بپذيرد؟
به  اعتقاد برخي  از محققان  اين  پرسش  صرفاً واجد اهميت  علمي  و آكادميك  نيست  بلكه  در زندگي  روزمره  افراد نيز حايز اهميت  است،  زيرا شخصيت  افراد نه  تنها بر نوع  عملكرد و ميزان  موفقيت  آنان  در زندگي  تاثير مي گذارد كه  اساساً تعيين كننده  موفقيت  يا عدم  موفقيت  افراد است .
طي  ۱۰۰ سال  گذشته  فيزيولوژيست ها كوشيده اند با تدوين  سيستم هايي  كه  جنبه هاي  مختلف  شخصيت  افراد را با جزييات  دقيق  توصيف  مي كند، پاسخي  براي  پرسش  مربوط  به  چيستي  شخصيت  ارايه  دهند.
اين  افراد پرسشنامه هاي  مفصلي  تنظيم  كرده اند كه  از امور مربوط  به  احساسات  و انديشه هاي  ما پرسش  مي كند، اما اين  محققان  در خصوص  اين  مسئله  كه  شخصيت  از كجا نشات  مي گيرد و چرا افراد داراي  شخصيت هاي  متفاوت  هستند، توافق  ندارند.
در اين  زمينه  ميزان  پيشرفت  نظريه ها چندان  چشمگير نبوده  است . در قرن  دوم  ميلادي  جالينوس  حكيم  يوناني ، نظريه  چهار مزاج  يا چهار خلط  را براي  توضيح  تفاوت هاي  شخصيتي  مطرح  كرد. بر طبق  اين  نظريه  تفاوت  ميزان  چهار خلط  اصلي  يعني  صفرا(زرداب )، دم (خون )، بلغم  و سودا، چهار نوع  حالت  شخصيتي  يا رواني  مختلف  در افراد ايجاد مي كند و افراد بر اثر غلبه  يكي  از اين  چهار خلط  دچار مزاج  صفرايي ، يا دموي  يا بلغمي  و يا سودايي  مي شوند.
توضيح  جالينوس  متكي  به  دانش  زيست  شناسي  باستان  بود.
در زمانه  جديد زيست شناسان  مي كوشند تفاوت هاي  شخصيتي  را با توجه  به  تاثير ژن ها و تاثيرات  محيطي  توضيح  دهند. به  اين  ترتيب  يك  بار ديگر توضيح  شخصيت  از قلمرو بحث هاي  روان شناسانه  به  حوزه  مباحث  زيست شناسانه  عودت  يافته  است .
فيزيولوژيست هاي  جديد به  روشي  تقريباً مشابه  جالينوس  اجزا يا قلمروهاي  شخصيت  آدمي  را به  پنج  بخش  تقسيم  مي كنند.
اين  اجزا يا قلمروها عبارتند از: برونگرايي ، روان نژندي ، دلپذيري  و خوشايندي ، درستكاري ، شرافت ، گشودگي  و باز بودن .
برونگرايي  وسيع ترين  قلمرو از اين  قلمروهاي  پنجگانه  است  و معياري  است  براي  اندازه گيري  شاد بودن ، پر انرژي  بودن  و مهارت  در برقراري  ارتباط  با ديگران .
كساني  كه  از درجه  بالايي  از برونگرايي  برخوردارند معاشرتي ، خوش برخورد، و خوش  سر و زبان  هستند. آنان  كه  درجه  برونگراييشان  كم  است  در خود فرورفته ، كم حرف  و سربه  راه  و مطيع  هستند.
روان  نژندي  معياري  براي  تعيين  ميزان  عدم  ثبات  احساسي  و عاطفي  است . كساني  كه  از درجه  روان  نژندي  بالايي  برخوردارند مضطرب  و دمدمي  مزاجند و براي  خود ارزش  زيادي  قايل  نيستند.
در عوض  آنان كه  درجه  روان  نژندي  پاييني  دارند خوشبين ، آسانگير و برخوردار از آرامش  دروني  هستند.
كساني  كه  از گشودگي  بالا بهره مندند نسبت  به  تجربه هاي  تازه  و تعامل  با امور بديع  گرايش  زيادي  دارند و آدم هايي  كم  و بيش  خلاق  به  شمار مي آيند.
در مقابل،  آنان  كه  درجه  گشودگي  و باز بودنشان  در مقابل  تجربه هاي  تازه،  اندك  است  افرادي  سنتي  و متعارف  و تابع  نظم هاي  مكرر و دايمي  هستند و احساس  مي كنند خوب  و بد را به خوبي  مي شناسند.
دلپذيري  و مطبوع  بودن  به  نحوه  تعامل  هر فرد با ديگران  اشاره  دارد. آنان كه  از اين  حيث  امتياز بالايي  دارند مهربان  و گرم  و خوش  خلق  هستند.
كساني  كه  در اين  زمينه  امتياز پاييني  دارند خجالتي ، نق زن  و خودمحور هستند.
وجدان  و شرافت كاري  معياري  است  كه  ميزان  سازمان  يافته  بودن  فرد را اندازه  مي گيرد. كساني  كه  در اين  زمينه  از امتياز بالا برخوردارند، افرادي  با انگيزه ، داراي  انضباط ، و قابل  اعتماد هستند. كساني  كه  در اين  قلمرو امتياز كمي  دارند معمولاً به سرعت  حواسشان  از موضوعي  به  موضوع  ديگر پرت  مي شود.
محققاني  كه  در سال هاي  اخير در خصوص  پديده  شخصيت  تحقيق  مي كنند، عموماً بر سر اين  معيارها به  توافق  رسيده اند.
به  اعتقاد اين  محققان  اين  معيارها مستقل  از يكديگرند و بنابراين  منشا زيست شناسانه  آنها مي بايد متمايز از يكديگر باشد.
نكته  جالبي  كه  در جريان  تحقيقات  متنوع  در مورد اين  معيارها روشن  شده ، آن  است  كه ميزان  امتيازي  كه  افراد در خصوص  هر يك  از اين  معيارها به  دست  مي آورند در طول  زندگيشان  كم  و بيش  ثابت  باقي  مي ماند.
جالب تر اينكه  در فرهنگ ها و تمدن هاي  مختلف ، نتايجي  كم  و بيش  يكسان  در مورد افراد مختلف  به  دست  مي آيد. اين  امر حكايت  از آن  دارد كه  اين  معيارها به  جنبه هاي  بنيادين  و مشترك  در ميان  همه  آدميان  دلالت  دارند.
سؤال  اين  است  كه  اين  امر بنيادين  چه  مي تواند باشد و از كدام  تجلي  فيزيكي  در عالم  واقعي  برخوردار است ؟
زماني  كه  محققان  در دهه  ۱۹۸۰ بررسي  درباره  تجليات  فيزيكي  اين  معيارها را با مطالعه  در مورد دوقلوهاي  مشابه  آغاز كردند با نتيجه اي  شگفت  انگيز مواجه  شدند: بخش  اعظم  جنبه هاي  شخصيتي  افراد موروثي  است  و تابع  تاثيرات  محيطي  نيست .
004496.jpg

نكته  مهمي  كه  در بررسي ها  روشن  شده،  آن است  كه  هرچند محيط  و دوستان  و معاشران  آدمي  بر شخصيت  او تاثير مي گذارند و به خصوص  اين  تاثيرات  تا قبل  از ۳۰ سالگي  قدرتمند است ، در عين  حال  هرچه  افراد پخته تر مي شوند، ميزان  جوشش آنها  با محيط  بالاتر مي رود، اما جنبه هاي  اصلي  شخصيتي  در عين  حال  تا حد زيادي  اموري  هستند كه  افراد از والدين  خود به  ارث  مي برند و در اين  زمينه  حتي  نحوه  تربيت  والدين  در دوران  خردسالي  كودكان  نمي تواند تاثير عوامل  وراثتي  را به كلي  از بين  ببرد.
محققان  در بررسي هاي  خود همچنين  به  سرنخ هايي  در مورد نوع  ژن هايي  كه  احياناً مسئول  بروز اين  جنبه ها هستند، دست  پيدا كردند.
نخستين  موفقيت  در اين  زمينه  در سال  ۱۹۹۶ حاصل  شد. دو گروه  مستقل  از محققان  به  ژن هايي  دست  يافتند كه  با روان  نژندي  و برونگرايي  ارتباط  داشتند. براي  ژن  اول  به  افتخار كاشف  آن  «پيتر لش » از دانشگاه  «ووزبرگ » در آلمان  نام  ژن  «لش » انتخاب  شد.
وظيفه  اين  پروتئين  تلمبه  كردن  مولكول هايي  است  كه  ماده  شيميايي  سروتونين  را در مغز تنظيم  مي كنند. ماده  سروتونين  خلق  و روحيه  افراد را تعيين  مي كند. پروتئين  مورد اشاره  مدت  زمان  دوام  و ميزان  قوت  سروتونين  را در سيناپس ها يا مفاصل  رشته هاي  عصبي  تنظيم  مي كند.
«لش » و همكارانش  دريافتند ژني  كه  كشف  كرده اند به  دو صورت  ظاهر مي شود: يكي  داراي  يك  بخش  اضافي  است  كه  در آن  ۴۴ باز يا پايه  بيشتر از ديگري  موجود است . محققان  براي  اين  گونه  يا دگره  يا آلل  از ميان  دو ژن  ياد شده ، نام  «دراز» را برگزيدند و به  ديگري  لقب  «كوتاه » دادند.
در بررسي هايي  كه  بر روي  ۵۰۵ داوطلب  به  انجام  رسيد، مشاهده  شد كساني  كه  لااقل  داراي  يك  نمونه  از ژن  كوتاه  هستند بيش  از ديگران  داراي  روان  نژندي  هستند.
اين  محققان  از بررسي  خود نتيجه  گرفتند كه  نوع  ژن  لشي  كه  شخص  به  ارث  مي برد در نحوه  آشكار شدن  اثر ماده  سروتونين  در مغز او تاثير دارد.
در تحقيق  دوم  كه  به  وسيله  «ريچارد ابستاين» از محققان  بيمارستاني  در بيت المقدس  به  انجام  رسيد ژني  كه  مسئول  رمزنگاري  دوپاماين  در گيرنده  عصبي  است،  كشف  شد. اين  ژن  نيز به  صورت  دو دگره  يا آلل  ظاهر مي شود، يكي  بلند و ديگري  كوتاه .
«ابستاين » مشاهده  كرد كساني  كه  داراي  دگره  بلند اين  ژن  هستند بيش  از كساني  كه  داراي  دگره  كوتاه  هستند برونگرا و علاقه مند، به  تجربه هاي  تازه اند.
همين  گروه  در تحقيقات  بعدي  خود ژن  ديگري  كشف  كرد كه  با دلپذير و مطبوع  بودن  ارتباط  داشت . به زودي  محققان  در ژاپن  و مجارستان  موفق  شدند گونه هاي  ديگري  از ژن  را كشف  كنند كه  با برونگرايي  ارتباط  دارد.
يك  گروه  از پژوهشگران  نيز ژني  را مرتبط  با آنزيم  خاص  از كار انداختن  سروتونين ، دوپاماين  و نورآدرنالين  كشف  كرد كه  ميزان  خشونت طلبي  و عمل  ناگهاني  و بدون  تامل  افراد را افزايش  مي داد.
اما در همان  حال  كه  اين  كشفيات  اعلام  مي شد، محققان  ديگري  كه  در اين  حوزه  فعاليت  داشتند نسبت  به  ارتباط  نزديك  ميان  ژن ها و نحوه  شكل گيري  شخصيت  افراد ابراز ترديد كردند.
در اوايل  سال  جاري  چنين  به  نظر مي رسيد كه  در نزاع  ميان  شكاكان  و مدافعان  نظريه  تاثيرگذاري  ژن ها، شكاكان  از موضع  قويتري  برخوردار شده اند.
دو مطالعه  فراگير در خصوص  رابطه  ژن ها و شخصيت  اين  نتيجه  را اعلام  كردند كه  رابطه  ادعايي  ضعيف تر از آن  است  كه  بتوان  نتيجه اي  قاطع  از آن  اخذ كرد.
اين  دو مطالعه  فراگير از نوع  مطالعاتي  هستند كه  اصطلاحاً «فرا ـ بررسي» ناميده  مي شوند. در اين  فرا ـ بررسي ها همه  مقالات  و تحقيقاتي  كه  در يك  حوزه  معين  به  وسيله  محققان  و پژوهشگران  متعدد و در كشورهاي  گوناگون  به  انجام  رسيده  مجدداً مورد بازبيني  و ارزيابي  قرار مي گيرد و نتايج  آنها به  نحو آماري  مورد تجزيه  و تحليل  واقع  مي شود.
با اين  حال  و علي رغم  نتيجه  حاصله  از اين  دو فرا ـ بررسي  هيچ  محققي  بر اين  باور نيست  كه  تحقيق  در خصوص  منشا ژنتيك  شخصيت  افراد به كلي  بيهوده  و بي فايده  است ، بلكه  نتيجه  حاصله  بر اين  نكته  تاكيد دارد كه  براي  ايجاد ارتباط  نزديك تر ميان  ژن ها و ويژگي هاي  پنجگانه  شخصيتي  مي بايد شواهد دقيق تري  ارايه  شود.
در اوايل  سال  جاري  يك  محقق  انگليسي  به  نام  «جاناتان  فلينت» نتايج  حاصل  از بزرگترين  تحقيق  تجربي  درباره  مشخصه هاي  شخصيتي  را در نشريه  علمي  «آمريكن  ژورنال  او هيومن  ژنتيكس » به  چاپ  رساند.
اين  محقق  با كمك  همكارانش  پرسشنامه هايي  را ميان  ۳۴ هزار و ۸۵۰ دوقلو توزيع  كرد. بر مبناي  پاسخ هاي  ارايه  شده  ۵۶۱ دوقلو كه  نشانه هاي  بارزتري  در خصوص  معيار روان  نژندي  آشكار ساخته  بودند، انتخاب  شدند.
از اين  تعداد ۱۷۴ دوقلو مشتركاً درجه  روان  نژندي  بالايي  را آشكار كرده  بودند. ۲۰۵ دوقلو مشتركاً درجه  بسيار پاييني  به دست  آورده  بودند و ۱۸۲ دوقلو نيز نتايج  ناسازگاري  كسب  كرده  بودند يعني  يكي  از دو قلوها درجه  بالا كسب  كرده  بود و دوقلوي  دوم  درجه  پايين .
آنگاه  ساختار ژنتيك  اين  دوقلوها مورد بررسي  قرار گرفت . نتايج  به  دست  آمده  حكايت  از آن  دارد، رابطه اي  كه  در آزمايش هاي  گذشته  ميان  ژن ها و مشخصه هاي  رواني  برقرار شده  بود، غيردقيق  نبوده  است .
در آزمايش  ديگري  كه  به تازگي  به  وسيله  محققان  دانشگاه  لندن  به  انجام  رسيد، نشان  داده  شد افرادي  كه  داراي  ژن  كوتاه  لش  هستند، بيش  از ديگران  در معرض  ابتلا به  افسردگي  يا خودخوري  پس  از مواجهه  با حوادث  دردناك  هستند.
اين  نتايج  مثبت  شماري  از محققان  را تشويق  كرد تا با بهره گيري  از روش هاي  زيست شناسي  تطوري  به  بررسي  منشا ژن هاي  موثر در شكل  دادن  شخصيت  افراد بپردازند.
يك  گروه  از محققان  دانشگاه  كاليفرنيا كه  در اين  زمينه  پژوهشي  را به  پايان  برده اند، گزارش  كرده اند ژن  بلند كه  با نوآوري  و تجربه هاي  تازه  مرتبط  است،  احتمالاً در حدود ۴۰ هزار سال  قبل  فعال  شده  و به  سرعت  در جوامع  انساني  پراكنده  شده  است .
وجود اين  ژن  در اجداد اوليه  انسان  با چند همسري  در مردان  و نوآوري هاي  فناورانه  همراه  بوده  است .
در اين  ميان  يك  محقق  ايراني  به  نام  «احمد حريري» از موسسه  ملي  بهداشت  رواني  در مريلند آمريكا در مقاله اي  در نشريه  علمي  ساينس  گزارش  داد: با اسكن  كردن  فعاليت  مغز ۲۸ داوطلب  كه  نيمي  از آنها واجد نمونه  كوتاه  ژن  و نيم  ديگر واجد نمونه  بلند اين  ژن  بودند، مشاهده  كرده  است  كه  واكنش  ناحيه  آميگدالا در مغز كساني  كه  داراي  ژن  كوتاه تر هستند با رفتار كساني  كه  مستعد روان  نژندي  هستند،انطباق  دارد.
بررسي  بر روي  رابطه  فعاليت  مغزي  افراد و تجليات  شخصيتي  آنان  به وسيله  محققان  ديگر نيز دنبال  شده  است . يك  گروه  از محققان  در دانشگاه  نيويورك  در استوني  بروك  با انجام  آزمايش هايي  بر روي  شماري  از داوطلبان  به  اين  نتيجه  رسيدند افرادي  كه  ساختار مغزيشان ، آنان  را مستعد برونگرايي  مي سازد در برابر تصاوير افراد خندان  و شاد واكنش  مغزي  قدرتمندتري  از افراد درونگرا نشان  مي دهند.
يك  گروه  از محققان  آلماني  در دانشگاه  گيسن  نيز در ژوييه  سال  جاري  گزارش  دادند بروز رفتار روان  نژندانه  با فعاليت  بيشتر در ناحيه  هيپوكامپ  در مغز همراه  است .
همه  اين  تحقيقات  محققان  را به  اين  نتيجه  رسانده  كه  انجام  مطالعات  ژنتيكي  و تركيب  آن  با بررسي هايي  كه  در مورد فعاليت هاي  مغز صورت  مي گيرد، مي تواند نور تازه  و قدرتمندي  به  مسئله منشا شخصيت  آدمي  بتاباند.
به  اعتقاد «جاناتان  فلينت » به  احتمال  بسيار زياد، صدها ژن  در شكل  دادن  به  شخصيت  افراد نقش  دارند و ژن هايي  كه  تاكنون  شناسايي  شده اند ژن هايي  هستند كه  از تاثير بيشتري  برخوردارند.
به  اعتقاد اين  محقق  به  عوض  تلاش  براي  تهيه  فهرستي  از ژن ها بايد به  مسئله  به  نحو شبكه اي  نظر كرد و در اين  شبكه  جايگاه  ژن هاي  موثرتر و ژن هاي  داراي  تاثير كمتر را مشخص  ساخت .
به  اعتقاد پژوهشگران  شناخت  بهتر عوامل  دست اندركار در شكل  دادن  به  مشخصه هاي  اصلي  شخصيت  آدمي  مي تواند زمينه  را براي  تشخيص  دقيق تر بيماري هاي  رواني  مساعد سازد و امكان  ارايه  خدمات  پزشكي  بهتر و نيز عرضه  داروهاي  موثرتر را فراهم  آورد.
در اين  تلاش ، البته  توجه  به  نقش  عوامل  محيطي  در كنار عوامل  ژنتيكي  از اهميت  فراوان  برخورداراست  و نمي توان  اميدوار بود صرفاً با تكيه  به  عناصر ژنتيكي  يا كاركردهاي  مغز بتوان  به  تصويري  جامع  از شخصيت  آدمي  دست  يافت .

جامعه
ادبيات
اقتصاد
ايران
رسانه
زمين
شهر
عكس
علم
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جامعه  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |  عكس  |
|  علم  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |