شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۹۸- Oct. 18, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

سفري به غار اسرارآميز كتله خور
توريسم بي برنامه
013028.jpg
نمايي از فضاي دروني غار كتله خور در استان زنجان
اشاره:
ايران فلات بزرگ و پهناوري است كه كوه هاي مرتفع از هر سو آن را احاطه كرده است. در شمال، رشته كوه البرز بخش داخلي كشور را از كرانه هاي خزر جدا مي كند و كمربند زاگرس نيز در سراسر مغرب و جنوب امتداد يافته و بافت توپوگرافيك منطقه را دگرگون مي سازد. به سبب وجود همين ارتفاعات، جاذبه هاي طبيعي بسياري اعم از قله ها، تپه ماهورها، صخره ها و غارهاي شگفت انگيز درگوشه و كنار اين آب و خاك فراوان ديده مي شود. غار كتله خور واقع در استان زنجان يكي از زيباترين اين جاذبه هاست.

در ميان غارهاي شناخته شده ايران غار كتله خور به سبب زيبايي فوق العاده و نيز امكان بازديد آن براي عموم و تمامي گروه هاي سني، از جايگاه ويژه اي برخوردار است. اين غار به جز دارا بودن ارزش يونيك و ساختار زمين شناختي قابل تأمل، يك جاذبه كاملاً سياحتي است كه از تمام غارها نشانه هايي را در خود دارد و از اين لحاظ يكي از منحصربه فردترين غارهاي جهان است. به طور كلي غارهاي ايران از ديدگاه زايشي به پنج دسته قابل تقسيمند كه زيباترين آن ها شامل غارها و حفرات زميني طبيعي است كه فرايند تشكيل در اين گروه از مرتفع ترين نقطه غار به سوي مركز زمين گسترش يافته است. از اين دسته غارها مي توان به غار آبي علي صدر در همدان و كتله خور در زنجان اشاره كرد كه به سبب شرايط محيطي و چگونگي فرايند تشكيل، داراي دهليزها، دالان ها و معابر كوچك و بزرگ، آبراهه هاي ژرف و ستونهاي بسيار زيباي كريستاليزه اند.
از لحاظ موقعيت جغرافيايي، غار كتله خور در ۱۵۵ كيلومتري جنوب زنجان و ۱۷۳ كيلومتري شمال همدان، در نزديكي شهر كوچك گرماب واقع شده است. براي بازديد از اين جاذبه طبيعي اولين مسير، جاده زنجان به بيجار، قبل از رسيدن به بيجار، ۴۵ كيلومتر مانده به سمت شرق منطقه قشلاق و روستاي گرماب است و مسير بعدي كه بيشتر متداول است، جاده زنجان به خدابنده (قيدار) در امتداد زرين آباد به گرماب مي باشد. مرحوم اسدالله جمالي از پيشكسوتان كوه نوردي در خاطرات خود مي نويسد: «در پاييز سال ۱۳۳۰ طي يك برنامه از پيش تنظيم شده براي شكار در منطقه زرين آباد قيدار كه در چند فرسخي روستاي گرماب واقع شده در صحبت شيرين و پرخاطره شبانه با شكارچيان محلي، از كوه چرالماس كه در گويش محلي به نام چنگ الماس شهرت دارد نامي به ميان آمد. همچنين از وجود موميايي در قله اين كوه صحبت شد و دامنه صحبت به وجود كوه سقزلو در جنوب روستاي گرماب كشيده شد كه داراي غاري پررمز و راز است و در حدود ۱۵۰ قدم طول دارد». مرحوم جمالي پس از آشنايي با محل و تحقيقات ابتدايي در سال ۱۳۳۱ به اتفاق ۱۲ نفر از كوهنوردان منطقه قسمتهاي زيادي از محوطه غار را شناسايي و آن را به عنوان يك غار طبيعي كه در دوره سوم زمين شناسي و در آهك هاي اليگوميوسن به وجود آمده به ثبت مي رساند.
تا سال ۱۳۷۲ بازديد از غار تنها براي گروه هاي حرفه اي غارنورد و مجهز به ابزار و ادوات خاص امكان پذير بود، كه از اين سال به بعد عمليات عمراني در اين منطقه آغاز شده و مسيرهاي بازديد تفريحي به طول ۲۳۵۰ متر و با نورپردازي هاي فراوان در غار ايجاد شد. در حال حاضر غار كتله خور به عنوان يك مركز گردشگري در منطقه، مورد بازديد علاقمندان بسياري از سراسر ايران قرار مي گيرد و با ارائه خدمات و تبليغاتي كه اخيراً انجام گرفته در روند جذب توريست، كارنامه موفقي را پشت سر گذاشته است.
از ديدگاه علم نوين محيط زيست، حفظ تمامي طيف تنوع زيستي و سيماي فيزيكي در كوهستان ها در قالب مناطق حفاظت شده، امري لازم و ضروري است. به عنوان بخش لاينفكي از طرح ريزي هاي كلان بخش مديريت مناطق، بايد تمهيداتي در نظر گرفت كه حفظ نمونه هاي وسيعي از اكوسيستم هاي طبيعي و جمعيت گياهي و جانوري و به ويژه سايت هايي كه معرف سيماي فيزيوگرافيكي، زمين شناختي و فرآيندهاي حاكم بر چشم انداز هستند تضمين گردد. اهداف مديريت براي اين نوع مناطق، بايد با دقت تعيين شوند و بالطبع پايبندي به اين اهداف امري ضروري است. اين عرصه ها ممكن است بخشي را به صورت بكر و دست نخورده به عنوان استانداردي براي مقايسه، تحت حفاظت قرار دهند، اما در بقيه اراضي استفاده علمي، آموزشي و تفرجي به شكلي بايد مورد حمايت و ترغيب قرار گيرد كه تعارضي با هدف اوليه حفاظت نداشته باشد. در واقع خط مشي عمومي در اين مناطق حمايت از فرايندهاي طبيعي است و براي اجتناب از هرگونه دخالت در اين فرايندها بايد مراقب بود اختلالات فيزيكي عمده اي صورت نگيرد.
متأسفانه غار زيباي كتله خور، به دور از تمامي اين دغدغه ها و نگراني هاي دوستداران طبيعت و دلمشغولان حفظ سيماهاي بكر و منحصربه فرد ايران، تنها و تنها با هدف افزايش توان اقتصادي منطقه و جذب گردشگر داخلي، بدون هيچ گونه كار كارشناسي، آماج دست اندازي و ساخت و ساز به اصطلاح مهندسين معمار قرار گرفته است.
در دهانه ورودي كه بي شباهت به تونل كندوان در حال مرمت نيست، به وضوح جاي ضربات تيشه و كلنگ و حفرات حاصل از كمپرسورهاي بادي خودنمايي مي كند. پروژكتورهاي قوي، به تعداد زياد و بي هيچ نظم و ترتيبي در گوشه و كنار استالاگميت ها و استالاگتيت هاي ۳۰ ميليون ساله نورافشاني مي كنند و گرما و روشنايي حاصله، باعث رشد فراوان گل سنگ ها در ديواره غار شده كه به تدريج به از هم پاشي و تخريب آن مي انجامد. بايد توجه داشت كه استفاده هاي چندجانبه علمي، آموزشي و تفرجي از زيبايي هاي خداداد طبيعي، امري بديهي و حق تمامي انسانهاست. اهميت و خصوصيات ويژه غارها ايجاب مي كند كه در بسياري از موارد، بخش عمده آنها تحت حفاظت قرار گيرند و يا مراقبت هاي بيشتري از آنها به عمل آيد.ايجاد مناطقي تحت عنوان سيماي بكر و منحصربه فرد، اندوخت گاه علمي يا ذخيره گاه طبيعي محدود شده، اثر طبيعي ملي يا اثر برجسته طبيعي و يا يك چشم انداز حفاظت شده، مي تواند در درازمدت تضمين كننده پايداري و سلامت غارها باشد.
در حال حاضر، استفاده تفرجي مفرط و بي برنامه بوسيله بازديدكنندگان از غار كتله خور، جهت و شدت فرايندهاي طبيعي را تغيير داده است.مسئولين و متوليان غار بايد بدانند، تا چه حد اين تغييرات مي تواند با اهداف اوليه مديريت اين گونه اماكن سازگاري داشته باشد و در واقع تا چه حد و حدودي اين تغييرات قابل قبول هستند.بي هيچ ترديدي تعيين دامنه و ميزان اين تغييرات نياز به پژوهش دارد.يكي از عوامل مؤثر در تعيين اين حد و حدود ظرفيت برد يا قابل تحمل منطقه است.
ظرفيت برد نشان دهنده اين است كه محيط غار بدون اينكه آسيب غيرقابل برگشتي ببيند تا چه حد مي تواند اين كاربري ها را تحمل كند. بنا براين پژوهش نه تنها بايد اكولوژي و بيولوژي فيزيوگرافيك غار را شامل شود بلكه بايد نحوه نگرش، ادراك، ديدگاه و ارجحيت هاي حفاظتي را نيز دربرگيرد. غار زيباي كتله خور همچون ديگر غارهاي اسرارآميز اين مرز و بوم با ماهيتي شكننده، نياز به مديريت علمي و دقيق دارد. شايد مشكلاتي كه گريبانگير اين غار است، ناشي از سهل الوصولي و امكان بازديد از آن براي عوام باشد و از اين روست كه هنوز مي توان به حيات غارهاي زيباي پرو در كرمانشاه، سراب در همدان، آسك در لاريجان، هوتو در مازندران، كنجي در لرستان و صدها غار شناخته و ناشناخته ديگر اشاره كرد. اما نبايد از خاطر دور داشت كه امكان بازديد راحت و فضاي باز گردشگري در اين غار، خود مي تواند امتيازي قابل توجه به شمار رود و در صورت تهيه طرح هاي مدون مديريت گردشگري، تضميني براي بقا و سلامت هميشگي اين گنج ملي باشد.
بهنام بلمكي

مشق طبيعت

كمك ۲ ميليون دلاري
۲ ميليون دلار به منظور حفظ پارك هاي ملي درياچه اروميه از سوي صندوق جهاني طبيعت wwf در اختيار سازمان حفاظت محيط زيست قرار خواهد گرفت.
اين تصميم پس از حضور نماينده wwf در آذربايجان غربي و بررسي هاي وي با توجه به لزوم احيا و حفاظت از تالاب بين المللي اروميه اتخاذ گرديد. مدير كل حفاظت محيط زيست استان آذربايجان غربي گفت: وضعيت فعلي درياچه اروميه نسبت به سال گذشته مناسب تر است. زيرا با توجه به بارندگي هاي صورت گرفته سطح آب، بالاآمده و شوري آب نيز حداقل ۲۰ درصد نسبت به سال گذشته كاهش يافته است.
وي افزود: اميد است در سال جاري بتوانيم نسبت به حفاظت تالاب فوق اقدامات لازم را انجام دهيم.
كشف چشمه گوگردي در لار
دو چشمه گوگردي در منطقه ديوآسياب لار در ارتفاع ۳۵۰۰ متري از دريا شناسايي شد. اين دو چشمه در ضلع شمالي دماوند قرار دارند به طوري كه صداهايي مبني بر حيات اين قله آتشفشاني از منفذ چشمه ها به وضوح شنيده مي شود.
مهندس رجبعلي كارگر، رئيس پارك ملي لار، در اين باره گفت:  «هر هفته ۷-۸ لاشه پرنده و خفاش در اطراف اين چشمه ها مي يابيم كه تعدادي از آنها را جهت انجام آزمايش و تشخيص علت مرگشان به تهران آورده ايم.»
بوي گوگرد از فاصله ۳۰-۴۰ متري به مشام مي رسد و اين نشان از درصد بالاي گوگرد در اين چشمه هاست.
در فاصله ۵۰۰ متري از اين دو چشمه آبگيري به وسعت ۲-۳ هزار متر قرار دارد كه آب اين دو چشمه به آن سرريز مي شود و رودخانه آب سفيد نيز از اين آبگير مشروب شده است و احتمالا سفيدي بستر اين رودخانه به همين دليل است.
بيشه دالان در آستانه نابودي
تالاب بيشه دالان واقع در جنوب شرقي شهرستان بروجرد در آستانه نابودي كامل قرار دارد به طوري كه از ۹۱۳ هكتار مساحت آن تنها ۴۵۰ هكتار باقي مانده است.
يكي از كارشناسان سازمان حفاظت محيط زيست، نبود يك دستگاه مسئول و متولي جهت حفظ و احياي اين تالاب را از دلايل تخريب آن عنوان كرد و گفت: «زهكشي اراضي و رويشگاههاي تالاب براي انجام فعاليت هاي كشاورزي، نبود پاسگاه دايمي محيط زيست در اطراف تالاب بيشه دالان، چراي مفرط احشام و سوزاندن نيزارها و درختان گز براي تبديل اين محوطه ها به اراضي كشاورزي از جمله عوامل مهم تخريب تالاب فوق محسوب مي شود.
وسعت گرفتن فعاليتهاي كشاورزي و دامپروري به خاطر افزايش جمعيت و جاري شدن انواع فاضلاب هاي خانگي و صنعتي و كشاورزي كه مسموم به انواع آفت كشهاست، برداشت تجاري از نيزارهاي اطراف و شكار بي رويه، اين اكوسيستم تالابي را در معرض تخريب و نابودي قرار داده است.»

ماجراهاي طبيعت
گوشپاره
قسمت دوم
013030.jpg

نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري
با صدايي كه وحشت مرگ را باز مي تاباند جيغ زد: «مامان» و در همين حال هيولاي سياه خود را به سوي او پرتاب كرد. با تمام توان موجود در اندام كوچكش، كوشيد فرار كند، اما مار در يك چشم  برهم زدن گوش او را گرفت و دور او حلقه زد و با چشماني حريص به كوچولوي تپلي كه مي توانست لقمه چرب و نرمي براي شامش باشد، خيره شد.
بيچاره گوشپاره كوچك، در حالي كه نفسش داشت زير فشار دم افزون مار بند مي آمد، نفس زنان فرياد كشيد: «مامان- مامان،» و كم كم حس كرد دارد خفه  مي شود. چيزي نگذشت فرياد خرگوش كوچك خاموش شد، اما در همين لحظه مادرش مثل تيري كه از چله كمان رها شده باشد، جست زنان به بيشه رسيد. مادر اكنون يك خرگوش دم پنبه اي ترسو، كوچك و بي دفاع نبود كه در اثر كوچكترين احساس خطري پا به فرار مي گذارد؛ عشق مادري در او نيرومند بود. فرياد مظلومانه كودكش، وجود او را، چون يك قهرمان، سرشار از شجاعت كرده بود. جستي زد و بر فراز مار پريد و حين پريدن چنان ضربه اي با پنجه هاي تيز پاهاي عقبش بر مار كوبيد كه مار از سوزش و درد بهم لوليد و با خشم فيش كرد.
صدايي ضعيف و عاجزانه از خرگوش كوچولو برآمد: «م- ا-م-ا-ن!» و مادر، چون شيري دمان، بار ديگر و بار ديگر بر سر مار پريد و محكم تر، بيرحمانه تر و خشمگينانه تر بر او ضربه  زد، تا سرانجام خزنده نفرت انگيز، گوش خرگوش كوچك را رها كرد و كوشيد خرگوش بزرگ را كه همچنان از فراز او مي جهيد، بگيرد. هر بار، دهان مي گشود و چون برق به سوي خرگوش حمله مي برد، اما  آنچه نصيبش مي شد جز مشتي پشم و كرك نبود و در عوض ضربه هاي سبعانه خرگوش مادر- «مولي»- خراش هاي خونين  بزرگ و كوچك متعددي بر زره پولك دار مار سياه بر جاي گذاشت.
حالا به نظر مي رسيد اوضاع بد جوري به ضرر مار تغيير كرده است؛ پس خودش را براي حمله اي ديگر جمع كرد و در اين حمله، حلقه اي كه به دور خرگوش كوچولو بسته بود سست شد و او به سرعت از دام مرگ بيرون پريد و بي نفس و به سختي ترسيده، به درون بوته زار دويد. اگرچه سالم از چنگال مرگ حتمي نجات يافته بود، اما گوش چپش در اثر دندان هاي مخوف مار پاره پاره شده بود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |