به بهانه روز جهاني استاندارد
نقش زنان در ارتقاء فرهنگ استاندارد
|
|
اشاره: امروزه كشورهاي توسعه يافته صنعتي، رشد و شكوفايي اقتصاد، صنعت، تجارت و خدمات خود را مديون استقرار نظام استانداردها مي دانند و از آن به عنوان مهمترين ابزار توسعه صنعتي و اقتصادي ياد مي كنند. چرا كه استقرار چنين نظامي، پذيرش و حاكميت نظم و قانونمندي در كليه فعاليت هاي توليدي و اقتصادي در هر كشوي را اجتناب ناپذير مي سازد. نظام مند كردن هر پديده اي ، باعث مي شود تا آن پديده در مسير تعالي قرار گيرد. استانداردها كه دستاورد آخرين يافته هاي علمي و تجربي و در سطوح مختلف ملي و بين المللي تحصيل مي باشند ، چراغ راه و فرايند اجرايي براي اين مهم هستند. استانداردهاي ملي و بين المللي، تجميع تفكرات و نظرات علمي و تجربي متخصصان، توليدكنندگان، مصرف كنندگان و خبرگان مي باشد و اين تعامل فكري با ساختارهاي بسيار سنجيده اي در شبكه هاي گسترده اي تحت عنوان كميته هاي فني به وجود آمده و سپس تدوين و مستند گرديده است.
اجراي استانداردها باعث مي شود تا سطح توقعات از كيفيت محصولات در بين مصرف كنندگان افزايش يابد و مصرف كنندگان با آگاهي نسبت به حقوق خود، آن را مطالبه نمايند. از طرفي توليدكنندگان نيز با قرار گرفتن در يك فضاي رقابتي ناچارند تا براي ارتقاء كيفيت محصولات خود، تلاش مضاعف نمايند. استقرار نظام استانداردها در يك كشور، زيرساخت هاي دفاع از ايجادكنندگان كيفيت برتر و دفاع از حقوق مصرف كنندگان را آسان مي سازد و منطق علم گرايي، عقل گرايي و تجربه گرايي را در ابعاد مختلف فرايندهاي «توسعه جامعه» جاري مي سازد. مطلبي كه در پي مي آيد، گفت وگويي است با مهندس نيره پيروزبخت مديركل واحد مكانيك مؤسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران كه درخصوص نقش زنان در اشاعه فرهنگ استاندارد تهيه شده است، با هم مي خوانيم.
* به عنوان نخستين سئوال بفرمائيد، زنان در تكوين فرهنگ استاندارد در جامعه چه نقشي دارند؟
- نقش زنان در تكوين فرهنگ استاندارد بسيار مهم و تعيين كننده است چون خانم ها عموماً مديريت مصرف خانه را به عهده دارند و بالطبع به دليل نقش مهم خود در اقتصاد خانواده سعي مي كنند از ظرفيت هاي موجود استفاده بهينه نمايند. لذا براي تهيه وسايل زندگي و مايحتاج عمومي خانواده به دو عامل كيفيت و قيمت توجه مي كنند. از آنجا كه زنان در طول گذران زندگي با موارد متعددي برخورد مي نمايند كه توجه صرف به قيمت مي تواند زيانهاي مالي زيادي به علت پائين بودن كيفيت را به دنبال داشته باشد، لذا بيشتر به دنبال كيفيت خوب وسايل و كالاهاي مصرف شدني و به ويژه سرمايه اي نظير لوازم خانگي هستند و يكي از شاخص هاي تعيين كننده كيفيت در حال حاضر وجود علامت استاندارد بر روي يك كالاست. با توجه به نقش اصلي خانم ها به عنوان مادر در تربيت كودكان، ايجاد فرهنگ استفاده از اين وسايل و مواد توسط مادران در خانه اشاعه يافته و سپس به جامعه منتقل مي شود.
اين آموزش ابتدا از خانه و در سنين قبل از دبستان شروع مي شود. وقتي ما به عنوان مادر به زبان ساده مضرات استفاده از مواد غذايي نامرغوب را براي كودكان توضيح دهيم، اولين قدم را براي شروع شناخت كودك از موادي كه به او عرضه مي شود برمي داريم. وقتي كودك براي خريد يك بيسكويت يا شكلات يا هر چيز ديگر با كيفيت پائين اصرار مي كند و ما براي او توضيح دهيم كه به چه علت آن را نمي خريم، با خريد كالاي مرغوب به او آموزش توجه به كيفيت را مي دهيم. پس از آن به جامعه بزرگتر يعني دبستان و سپس به دبيرستان مي رسيم. در دبستان و دبيرستان بايد به فرهنگ كيفيت به ويژه فرهنگ استاندارد پرداخته شود.
اصولاً استاندارد كردن فوايد زيادي از نظر توليدكننده، مصرف كننده، متخصصين و از نظر مبادلات بازرگاني دارد. مثلاً مي توان از نظر توليدكننده، كنترل بهتر فرآيندها ، مواد و نيروي كار، جلوگيري از تلفات مواد و انرژي، افزايش سرعت توليد، كاهش انواع و... را نام برد. از نظر مصرف كننده، اطمينان از كيفيت محصول، قابليت تعويض پذيري، سهولت برقراري ارتباط يعني عقد قرارداد، سفارش و شكايات را نام برد.
ترويج و اشاعه فرهنگ استاندارد تمام روش هايي را كه بتوان از طريق آنها آگاهي جامعه را طي برنامه ريزي هاي مداوم نسبت به لزوم و فوايد استاندارد كردن افزايش داد، دربرمي گيرد. اين برنامه ريزي ها مي تواند در سطح عمومي از طريق چاپ مقالات و كتب، كنفرانس ها، رسانه هاي ارتباط جمعي به ويژه اطلاع رساني از طريق صدا و سيما باشد و در كنار آن در سطح پيشرفته، وجود برنامه ها و دوره هاي تخصصي و كارهايي از اين قبيل باشد. در مجموع دو عامل آموزش و اطلاع رساني صحيح و گسترده در نهادينه كردن فرهنگ استاندارد بين مردم بسيار مؤثر است.
* يكي از حقوق مصرف كننندگان، ارائه كالاي استاندارد است اين اصل در جامعه ما چقدر رعايت مي شود؟
- در شرايط پيچيده اقتصادي و اجتماعي امروز سهم بيشتر بازار در اختيار آنهايي است كه توليد انبوه و درعين حال متنوع انجام مي دهند و براي اين منظور سازوكارهاي توليد انبوه را در كليه فرآيندهاي توليد به كار مي گيرند.
استانداردها به عنوان نرم افزار اين فرآيند نقش اول و اساسي را بازي مي كنند. مفهوم كيفيت كه بهبود مستمر مي باشد و در ماهيت آن رضايت مشتري نهفته است با پذيرش و رعايت استانداردها در واحدهاي توليدي و خدماتي نهادينه مي شود. كيفيت كالا و خدمات، اوج ابتكارات، خلاقيت ها، هنر و دانش و ساخته هاي ذهني بشر در مقاطع مختلف تاريخ صنعت و پيشرفت هاي علمي و تجربي مي باشد و دامنه آن وسيع و بي انتهاست. كيفيت هرگز يك امر تصادفي و اتفاقي نيست بلكه نتيجه كوشش هاي عاقلانه و داهيانه مي باشد.
مشتري گرايي كه مفهوم آن گرايش به شنيدن حرف، خواسته و سليقه مشتريان و سعي در برآوردن اين نيازها و لحاظ كردن آنها در ارائه خدمات و يا توليد محصولات مي باشد بايد به عنوان يك اصل رعايت شود و در تمامي شئونات فعاليت اعم از طراحي، عرضه و خدمات بعد از فروش سرلوحه كارها قرار گيرد.
نگاهي كه الان متأسفانه در جامعه ما حاكم شده است خريد كالاهاي خارجي است. حالا خارج هر جا كه باشد با هر كيفيتي، چون بعضاً مصرف كننده داخلي تجربه موفقي در استفاده از توليدات داخلي ندارد پس نگاهش به سمت كالاهاي خارج جلب شده، حالا اگر كالاي بنجل خارجي هم بخرد چون اين نگاه را دارد اگر خراب از كار درآيد به نحوي خودش را توجيه مي كند و به عكس كالاي داخلي اگر بسيار هم كيفيت خوبي داشته باشد اگر گوشه اش ايراد داشته باشد در فضاي كلي و فرهنگي كه متأسفانه حاكم شده، اين را به حساب ضعف كالا مي گذارد.
در بحث فرهنگ سازي و اطلاع رساني در زمينه استاندارد هم مصرف كننده و هم توليدكننده بايد منافع خودشان را در رعايت استاندارد بدانند گاهي مصرف كننده ترجيح مي دهد براي اينكه قيمت كالايي را ۳ يا ۴ درصد كمتر خريداري كند از يك كالاي غيراستاندارد استفاده مي كند يا توليدكننده منافع كوتاه مدتش را در نظر مي گيرد. بنابراين فرهنگ سازي در زمينه استاندارد يك ضرورت است.
* نقش مشاركت زنان در روند توسعه اجتماعي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- توسعه مجموعه تحولاتي را گويند كه بايد در تمامي ابعاد جامعه اتفاق بيفتد. درواقع در توسعه همه ساختارهاي سياسي و پابه پاي آن ساختارهاي فرهنگي، اقتصادي و... تغيير و تحول پيدا مي كند و حتي در اين تغييرات، توسعه ساختارهاي رواني نيز مطرح مي شود. جامعه اي كه قصد دارد در مسير توسعه گام بردارد بايد از تمامي نيروي انساني خويش اعم از زن و مرد به نحو احسن استفاده كند، زيرا تنها عاملي كه سرعت و آهنگ رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي هر كشوري را تعيين مي كند، منابع انساني آن جامعه است. جامعه انساني متشكل از زنان و مرداني است كه در روابط اجتماعي متقابل قرار گرفته و هر يك در عين وابستگي متقابل به يكديگر، نقش و كاركرد ويژه اي برعهده گرفته اند. بي ترديد زنان به عنوان نيمي از جمعيت، تأثير مستقيمي در پيشرفت و توسعه همه جانبه جامعه دارند و راهبردهاي يك جامعه توسعه يافته، بايستي حتماً برمبناي مشاركت هرچه فعال تر زنان در امور اقتصادي، سياسي و اجتماعي باشد.
اگر توسعه يافتگي تعبيري از خوشبختي يك ملت و كشور باشد، توليد ناخالص ملي و يا درآمد سرانه نمي تواند تنها معيارهاي سنجش آن باشد و قطعاً حضور شاخصي فرهنگي در تعيين درجه توسعه يافتگي و پيشرفت يك ملت الزامي است به همين منظور مي بينيم كه سازمان ملل متحد، حضور اجتماعي زنان را به عنوان يك عامل تعيين كننده در تعيين درجه توسعه يافتگي يك كشور مي داند.
در توسعه همه جانبه، مشاركت زنان فقط به رأي دادن خلاصه نمي شود و فراتر از آن است. مشاركت، نيازمند موقعيتي است كه زنان بتوانند در تصميم هايي كه در سرنوشت خودشان در وهله اول وسرنوشت جامعه در وهله دوم مؤثر است، تأثيرگذار باشند. مشاركت زنان به كارآيي سياست اقتصادي كمك مي كند، كارآيي برنامه هاي اجتماعي را افزايش مي دهد، كيفيت تصميم ها را بالا مي برد، فضاي فرهنگي و رواني بهتري براي اجراي سياست هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي پديد مي آورد. اما براي مشاركت در وهله اول بايد زنان را آموزش داد تا مهارت هاي تأثيرگذار و نگرش هاي سازنده خود را به كار گيرند. دانش و مهارت تعريف مسائل، تجزيه و تحليل آن، شناخت هدف روابط انساني اثربخش، تصميم گيري، زندگي گروهي و روح جمعي بايد در اين آموزش ها مدنظر قرار گيرد. اما كسب اين مهارتها نياز به تمرين و ممارست دارد و تمرين مشاركت را بايد از آموختن از ديگران شروع كرد و اين يعني تجربه. پس آموزش، تمرين و تجربه مهمترين راهكارهاي مشاركت زنان در سطوح تصميم گيري است. رويكرد مشاركتي در افزايش كيفيت و اثربخشي فعاليت ها بسيار مؤثر است. براي بهره مندي از آن، همه ما نيازمند بهره مندي از مهارت هاي لازم براي گفت وگوي علمي، تفكر منطقي، نقدپذيري، تعامل فعال، تحمل نظر ديگران، نگرش علمي به امور و پذيرش پيامدهاي طبيعي و منطقي رفتارهاي خود هستيم.
* به عنوان يك مدير چالش هاي مديران زن در سيستم مديريتي كشور چيست و موانع ارتقاي مديران زن به سطوح بالاتر مديريتي كدامند؟
- اغلب محققان اتفاق نظر دارند كه رفتارهاي جنسيتي ناشي از الزامات تاريخي است نه الزامات زيستي. تعاريفي كه از نقش ها و توانايي هاي منتسب به دو جنس در هر جامعه ارائه مي شود با هم بسيار متفاوت است يعني اين جامعه است كه برمبناي الزامات تاريخي، يعني نوع و نحوه توليد، ارتباط هاي دروني و ارتباط با واحدهاي انساني بيروني كه هر كدام تاريخ خود را دارند، نقش هايي را به دو جنس نسبت مي دهد نه طبيعت.
زندگي در شرايط صنعتي امروز با زندگي پيش صنعتي تفاوت هاي زيادي دارد. در اثر ورود فناوري پيشرفته در جامعه و دگرگوني هاي شغلي، بسياري از مفاهيم تغيير ماهيت داده اند. بنابراين بايد در زمينه تخصيص مشاغل مديريتي فقط خلاقيت ها و شايستگي را در نظر گرفت وپيشداوريهاي جنسيتي را كنار گذاشت. زيرا استفاده از نيروي كار، تفكر و سازندگي نيمي از جمعيت فعال كل جوامع و تقريباً يك سوم از نيروي كار رسمي كشورها يعني زنان خود عين بهره وري است.
در سال هاي اخير به واسطه تحولات پديد آمده، كسب آمادگي براي پذيرش چالش هاي مديريتي بسيار مهم تر از گذشته است. چنين چالش هايي نيز حكايت از ضرورت تناسب ويژگي هاي مدير با وظايف او دارد و اهميت اين مسئله در اين است كه در صورت عدم برقراري اين تناسب، احتمال بروز هرگونه تنش سازماني و بحران اجتماعي وجود دارد. بخشي از اين چالش ها، چالش هاي نويني است كه در عرصه حضور زنان و مشاركت آنها در صنعت، اجتماع، سياست و... به وجود آمده و درحقيقت نيروي بالقوه اي است كه به راحتي مي توان در جهت رشد و ارتقاء جامعه از آن بهره برداري بهينه نمود. بي گمان چنانچه مشكلات و موانع پيش روي زنان در سيستم مديريتي كشور بررسي و شناخته شود، مي توان به رفع آنها مبادرت نمود. در هر صورت چالش هاي موجود از يك سو ناشي از وجود فرهنگ و نوعي تفكر در كليه جوامع است كه در طول ساليان متمادي شكل گرفته و بالطبع زدودن اين تفكر كه نابرابري ها و تبعيض هاي جنسيتي را دامن مي زند، نياز به صبر و شكيبايي و سياستگذاري هاي دقيق، آموزش هاي مستقيم و غيرمستقيم و حركت هاي جمعي مداوم و مستمر دارد و از ديگر سو ناشي از چالش هاي كلي موجود در سيستم مديريتي است.
بدون شك چه مرد و چه زن در نقش يك مدير يا رئيس يا كارگزار مي بايست جرأت و جسارت مقابله با شرايط را در خود ايجاد نمايد تا بتواند همياران و اطرافيان خود را در فرآيند فعال توليد، توزيع و ايجاد شبكه هاي ارتباطي مؤثر درگير ساخته و مدل هاي مثبتي از تلاش ، جسارت و موفقيت را براي ديگران ترسيم نمايد.
موانع پيشرفت و ارتقاي مديران زن به سطوح بالاتر را مي توان به دو دسته تقسيم كرد:
- عوامل دروني
- عوامل بيروني
در مورد عوامل دروني بايد گفت كه در وهله اول اين زنان هستنند كه بايد قابليت ها و توانايي هاي خود را بشناسند و خود را باور كنند. براي زنان راه رسيدن به قدرت به عنوان مسير پرمانع توصيف شده است. كليشه هاي ذهني در مورد جنس، زنان را بيشتر مناسب پيروبودن مي داند تا مدير بودن. اين تصورات، ادراكات مربوط به رفتار زنان را تحريف كرده و اين باور را كه زنان توان مديريت و رهبري ندارند، تقويت مي كند. شايد وقتي كه زنان از ظرفيت هاي مديريتي خود چه در سطوح مياني و چه در سطوح عالي مطمئن تر شوند و توانايي هاي خود را باور كنند، آنگاه ما بتوانيم تعداد بيشتري از زنان را در پست هاي
مديريتي ببينيم.
در مورد عوامل بيروني بايد گفت كه متأسفانه هرچه به سمت سطح عالي مديريتي مي رويم از ميزان مشاركت و حضور زنان در عرصه هاي قدرت كاسته مي شود و در مجموع اين مفهوم در ذهن راه مي يابد كه نه تنها در عمل بلكه در افكار مديريتي ما جايي براي ظهور و بروز استعدادها و توانايي هاي زنان وجود ندارد.
|