دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۲۰۱
اقتصاد
Front Page

موانع كارآفريني در گفت و گو با دكتر احمد پوردارياني بخش دوم
لكو موتيو رانان توسعه
وقتي يك كارآفرين محصول جديدي را ايجاد كند، پشت سرش حس رقابت به وجود مي آيد. از اين رو مي گوئيم كارآفرين، لكوموتيوراني قطار توسعه را در دست دارد
001910.jpg
بايد فضايي براي دانشجويان كه در واقع نخبگان تحصيلي كشور هستند، ايجاد شود تا پس از فارغ التحصيلي به جاي آن كه دنبال كار باشند، خودشان اشتغال ايجاد كنند. يعني در واقع اين افراد لكوموتيوران توسعه باشند و بقيه به دنبال آنها حركت كنند
گفته شد كه يكي از موانع كارآفريني در كشور ما، ناشناخته بودن مفهوم آن است.
مانع ديگري كه مي توان از آن نام برد، نبودن بحثها و تحليلهاي آكادميك و دانشگاهي است. ما در دانشگاه هايمان استادي كه كارآفريني تدريس كند نداريم. البته كارهايي انجام شده است كه خواهم گفت ولي تا اينجا در مقايسه با كشوري مثل آمريكا كه بين ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ دوره كارآفريني در دانشكده هاي مختلف آن وجود دارد، و حتماً براي اين دوره ها بازار و تقاضايي وجود دارد كه در دانشگاه ها تدريس مي شود، ما در وضعيت خوبي قرار نداريم. رونالد ريگان دهه ۱۹۸۰ را دهه طلايي كارآفريني اعلام كرد. يعني در اقتصاد آن ها، اين مسئله يك مسئله بسيار مهم بوده است. ولي در كشور ما براساس تحقيقي كه ۸ سال قبل انجام شد، هيچ مفهومي از كارآفريني در دانشگاه ها و آموزش و پرورش و خانواده ها و نهادهاي اجتماعي جامعه مطرح نبوده است. نكته اي كه وجود دارد اين است كه وقتي مفهومي وجود نداشته باشد، خود به خود نهادهايي كه از اين مفهوم حمايت بكنند هم وجود نخواهند داشت. براي آنكه بذر كارآفريني رشد كند، بايد محيط مستعد و مناسب وجود داشته باشد. بايد قوانيني وجود داشته باشد تا اين افراد بتوانند به آساني فعاليت كنند. اين محيط در حال حاضر وجود ندارد.
ايجاد فرصت ها هم خود مسئله اي است. همانطور كه گفتيم كارآفريني يعني استفاده از فرصت ها كه البته با مفهوم فرصت طلبي و سودجويي، آنگونه كه در عرف و فرهنگ ما وجود دارد متفاوت است. ايجاد فرصت ها وظيفه دولت است. اگر دولت هوشمند  باشد بايد توجه كند به اين كه فرصتي كه معرفي مي كند، آيا موجب ايجاد رانت مي شود يا نمي شود؟ اين مديريت تاكنون وجود نداشته است. يعني رانت هايي كه بوجود آمده است به وسيله مردم نبوده بلكه به وسيله دولت به وجود آمده است. از دلار فروشي گرفته تا خودرو و فولاد و تمامي كالاهايي كه دولت عرضه كرده است. الان فرصت ها در زمين و ملك وجود دارد. اگر طوري برنامه ريزي و مديريت شود كه انبوه سازي و ساخت شهرك ها مرتب انجام شود و برنامه ريزي داشته باشد، مشكلي بوجود نخواهد آمد. ولي چون در اين زمينه ها برنامه ريزي اصولي و مديريت خوب وجود ندارد، قيمت زمين و مسكن به طور سرسام آوري افزايش مي يابد.
در حال حاضر دولت در استراتژي هاي توسعه اي هم اهميتي به كارآفريني نداده است. حتي تدوين استراتژي توسعه صنعتي را به يك اقتصاددان دادند آنچه كه ايشان راجع به آن صحبت مي كنند، فضاهاي اقتصادي است. بايد منتظر باشيم تا ببينيم در استراتژي هاي توسعه صنعتي ما ، كارآفريني چه جايگاهي دارد. بايد ببينيم كه آيا در برنامه چهارم اين مسئله ديده شده است يا خير.
خوشبختانه در سال ۷۹ مديركل آموزش عالي سازمان مديريت و برنامه ريزي كه مدتي هم رئيس دانشگاه صنعتي شريف بود، مرا خواست و گفت كه كتاب مرا مطالعه كرده و به دنبال اين است كه براي كارآفريني در دانشگاه ها كاري انجام دهد. نتيجه اين شد كه ما با كمك سازمان سنجش طرحي را تحت عنوان كارآفريني در دانشگاه ها نوشتيم و دولت هم براي شروع دوره هاي كارآفريني و توسعه كارآفريني در دانشگاه ها، مبلغ يك ميليارد و ۲۰۰ ميليون تومان بودجه تخصيص داد. ما براي توسعه كارآفريني در دانشگاه ها طرح جامعي درسه حوزه پژوهش، ترويج و آموزش نوشتيم. در فاز اول پيش بيني كرديم كه ۱۳ مركز كارآفريني در دانشگاه ها ايجاد و يك شوراي كارآفريني نيز در هر دانشگاه و زير نظر رئيس دانشگاه بوجود آيد. فلسفه بحث اين بود كه فضايي براي دانشجويان كه در واقع نخبگان تحصيلي كشور هستند، ايجاد شود تا پس از فارغ التحصيلي به جاي آن كه دنبال كار باشند، خودشان اشتغال ايجاد كنند. يعني در واقع اين افراد لكوموتيوران توسعه باشند و بقيه به دنبال آنها حركت كنند. اين كار تازه در دانشگاه ها آغاز شده ولي چون يك هيأت علمي كه كارآفريني را تدريس كند نداريم، اين مسئله خودش يكي از گرفتاريهاي ما است.
در واقع اولين اولويت ما مسائل پژوهشي است، تا محتواي تئوريك اين زمينه روشن و در اين رابطه محققيني تربيت شوند.
حركت دوم ما در دانشگاه ها، ايجاد دوره هاي كارآفريني است. در حال حاضر نه به صورت اجباري و نه اختياري، در دانشگاه ها درسي به نام كارآفريني نداريم.
در اين رابطه كارگاه ها و سمينارهايي را تحت عنوان سلسله مباحث كارآفريني آغاز كرديم. يكي از ابتكارات ما برگزاري دوره هاي آموزشي در خوابگاه ها بود. اردوهاي كارآفريني از كارهاي ديگرمان است. در اين اردوها، دانشجويان را براي بازديد و مصاحبه با كارآفرينان به كارخانه ها مي بريم. به دليل آن كه دولت بودجه اين كار را فراهم كرده، تمامي اين دوره ها رايگان و داوطلبي بوده است. جالب است بدانيد كه بعد از اين دوره ها تاكنون چند نفر (حدود ۶ نفر) شركت هايي را تأسيس كرده اند و اين تازه شروع كار است.
خروجي دانشگاههاي ما در حال حاضر بر پايه دانش است. يعني دانش دانشجويان افزايش مي يابد ولي مهارت كسب و كار و كارآفريني در دانشگاه ها آموزش داده نمي شود. پس از يك دوره چهارساله، خروجي دانشگاه تعدادي فارغ التحصيل دانش محورند. هيچ مهارتي براي ورود به بازار ندارند و با كارآفريني هم آشنا نيستند. دانشجويان بايد كسب و كار را بشناسند. در واقع هر دانشجو بايد پنج مهارت را بياموزد.
۱-زبان انگليسي، چرا كه انگليسي زبان دانش دنيا است
۲-اينترنت و IT
۳-مديريت و سرپرستي
۴-بازاريابي و خريد و فروش
۵-حسابداري مالي
اين ها مهارت هاي كارآفريني است.الان اگر از صد نفر دانشجو سئوال كنيد كه چگونه تامين مي شوند، مي بينيد كه تنها ۲ نفرشان به تنهايي اداره مي شوند و ۹۸ نفر ديگر توسط خانواده هايشان تامين مي شوند.
اصلاً يكي از اشتباهات استراتژيك ما، تشويق جوانانمان به درس خواندن صرف بوده است. البته درس خواندن خودش يك ارزش است و كار مثبتي است ولي كافي نيست. بچه ها كار نكرده اند. اجتماعي نيستند. با خريد و فروش و كسب و كار آشنا نيستند. در گذشته اين طور نبود. بچه ها توسط پدرانشان به محل كسب و كار مي رفتند. خود من در زمان تحصيل در پارك شهرآرا بلال مي فروختم. زماني كه براي تحصيل در انگليس بودم، گارسوني مي كردم و پول در مي آوردم. نه به دليل نياز مالي بلكه به اين دليل كه در آنجا كار يك ارزش به حساب مي آمد. در انگليس بچه ها روزنامه  يا شير خوراكي را به صاحبان منازل تحويل مي دهند و پول مي گيرند. كار در كنار تحصيل براي آنها يك ارزش است. در اينجا اينطور نيست و كار در حين تحصيل وجود ندارد.
در احاديث و متون مذهبي مان در هيچ جايي گفته نشده كه پول داشتن و سرمايه داربودن و سودبردن بد است. حتي گفته شده الكاسب حبيب ا... يعني كسب و كار دوستي با خدا است. حضرت خديجه با سرمايه شان پشتيبان پيغمبر(ص) بودند. حضرت علي(ع) زمين و مزرعه مي خريدند و براي ازدواج در اختيار دختران و پسران مي گذاشتند. پس در متون ديني و رفتارهاي اسلامي، كار يك ارزش است و ثروتمندشدن از راه حلال مورد احترام است.
من فكر مي كنم كه پس از انقلاب، به نوعي تفكرات سوسياليستي بر ما سايه انداخت. به همين دليل سرمايه داري ضدارزش شد. مصادره ها انجام شد و غيره. درست است كه آن سرمايه داران خورده بودند و برده بودند ولي ما بايستي جايگزيني مي يافتيم. بايد سرمايه داران وفادار به نظام و ارزش ها را جايگزين آن سرمايه داران قبلي مي كرديم. ولي اين كار را نكرديم و كاركردن و پول درآوردن يك ضدارزش بود.
به هر حال، ما متوجه شديم كه دانشجويان مثلاً انتگرال را خيلي خوب حل مي كنند ولي كسب و كار را بلد نيستند. به همين دليل پروژه اي طرح كرديم تا به بچه ها در حين تحصيل كارها ي ديگر را هم آموزش دهيم. حتي به حضور وزير آموزش و پرورش رفتيم و خواستيم تا كارآفريني را وارد آموزش و پرورش كند. اتفاقاً قراردادي براي اصلاح كتاب دوم شاخه كار و دانش با خود من بسته شد. رشته كار و دانش كتابي به نام كارآفريني دارد كه كتاب بسيار سختي است و اتفاقاً خيلي هم قوي نوشته شده ولي به درد دانشگاهها مي خورد. در مورد اين كتاب، معلمان و دانش آموزان هيچيك توجيه نشده اند. قرار است كه ما اين كتاب را اصلاح كنيم. بطور كلي منظورم اين است كه حركت بايد از خانواده ها و آموزش و پرورش آغاز شود. در حال حاضر همه هم و غم دانش آموز ما اين است كه در كنكور قبول شود. اين تفكر كاركرد لازم را ندارد. نه اين كه به دانشگاه رفتن بد باشد. اين كه بعد از فارغ التحصيلي بر روي دست خانواده و جامعه بماند بد است. اگر ما در دوران دبيرستان و پس از آن در دوران دانشگاه به دانش آموزان و دانشجويانمان بگوئيم كه مي توانيد كار كنيد و پول در آوريد و شركت بزنيد و نحوه صحيح كسب و كار را به آنها بياموزيم، فارغ التحصيلان هنگام ورود به بازار كار در يك دستشان دانش و در دست ديگرشان مهارت هاي كسب و كار را دارند. به اين شكل و تحت اين شرايط قطعاً موفق خواهند بود.
البته انجام اين كار نياز به عزم ملي دارد. در واقع از جمله كارهايي است كه رئيس جمهور بايد انجام دهد. توسعه و كارآفريني بايد در همه سطوح انجام شود. نقش اصلي در توسعه همه جانبه مالزي با ماهاتيرمحمد بود. در تركيه اين نقش با تورگوت اوزال بود. حتي مي گويند توسعه اصلي آمريكا در زمان ريگان اتفاق افتاده است.همانطور كه توسعه چين كار دنگ شيائوپينگ و جيانگ زمين بوده است. پس در هر كشوري به يك مدير توسعه و رئيس جمهوري نياز است كه Businessman باشد. يعني رئيس جمهور علاوه بر صفات فرهنگي و اخلاقي و سياسي بايد داراي توانايي كسب و كار هم باشد. يعني خودش كار كرده و پول درآورده باشد. صفات فردي را نبايد نفي كرد. اصلاً بحث كار آفريني هم همين است. اين كه توانايي كارآفريني ارثي نيست بلكه اكتسابي و به دست آوردني است. ماهاتيرمحمد يك پزشك بود ولي ويژگي هاي كارآفريني شخصي اش موجب توسعه كشورش شد.
ما بايد رئيس جمهوري را انتخاب كنيم كه مرد كسب و كار باشد. يعني علاوه بر اطلاعات مربوط به سياست داخلي و خارجي و چيزهاي ديگر، توانايي كارآفريني هم داشته باشد. ما الگوهاي مختلف را در انتخاب رياست جمهوري تجربه كرده و ديده ايم. رئيس جمهور فرهنگي، رئيس جمهوري كه توسعه و سازندگي مدنظرش بوده و نيز يك رئيس جمهور دولت گرا را نيز تجربه كرده ايم. حال بيائيم اين بار رئيس جمهوري انتخاب كنيم كه علاوه بر داشتن خصوصيت هاي عمومي، يك Businessman هم باشد. يعني در طول عمرش خريدوفروش هم كرده باشد و نقش كسب و كار را بشناسد.
در اين رابطه آقاي رفسنجاني نسبت به بقيه به اين خصوصيت ها نزديكتر است. ايشان به توسعه از زاويه زيربناها نگاه مي كند. من اين بحث را حتي با خود ايشان هم داشتم. آقاي رفسنجاني همه دغدغه شان ايران آباد است. بخش خصوصي را ايشان تقويت كرد و توسعه اقتصادي از زمان ايشان شروع شد. ايشان از نظر من يك شخصيت كارآفرين است. دانشگاه آزاد با ابتكار و حمايت آقاي هاشمي رفسنجاني ايجاد و تقويت شد يك فضاي بسيار خوب در كنار دانشگاه دولتي كه به تقاضاي تحصيل در كشور پاسخ داد. در مجموع اگر كسي پيدا شود كه شبيه  آقاي رفسنجاني باشد، در دوره بعدي انتخاب خوبي خواهد بود.
ما كارهايي را براي شناسايي و معرفي كارآفرينان كرده ايم. چراكه آنطور كه من در سر كلاس ها ديده ام،  دانشجويان ما دچار نوعي ياس و نااميدي هستند و گمان مي كنند كه براي پيشرفت بايد يا آقازاده و يا پولدار بود.
يعني عوامل اصلي موفقيت را فاكتورهايي مثل رابطه و ثروت مي دانند. درصورتي كه همه حرف من اين است كه عوامل موفقيت دروني و ارادي است و بستگي به سعي و تلاش خود شخص دارد. من براي مبارزه با ياس و نااميدي دانشجويان نحوه زندگي و چگونگي موفقيت ۲۰۰ نفر از كارآفرينان را ثبت كردم. در ميان اين ۲۰۰ نفر از بيسواد تا دكتر وجود دارد. كساني كه بدون پول و پارتي و بدون برخورداري از حمايت دولت توانستند موفق شوند. با اين كار، خود به خود اين بحث كه بدون حمايت دولت نمي توان موفق شد به كنار مي رود.
دولت جمهوري اسلامي نه مثل شوروي كاملا سوسياليستي بوده و نه مثل اروپا و آمريكا اقتصاد باز و آزادي داشته است. در واقع چيزي ميان اين دو بوده است. درست است كه بخش خصوصي را توسعه نداده ايم ولي آن را حذف هم نكرده و از بين نبرده ايم. در صنايع كوچك كارآفرينان بسياري داريم كه ما در يك پروژه تحقيقاتي ۲۰۰ نفر از آنها را شناسايي و معرفي كرده ايم. قصه موفقيت اين افراد كه مثال هايي ايراني هستند و مي توانند براي جوانان ما الگو به حساب آيند به صورت كتاب چاپ خواهد شد.
اكنون ما حدود ۳۰ طرح پژوهشي داريم. يكي از اين طرح ها مربوط به فارغ التحصيلان ۲۰ سال گذشته دانشگاه اميركبير است. اين كه اين افراد چگونه مسيرهاي رشد و ترقي را طي كرده اند. خيلي از آنها شركت تأسيس كرده اند.بسياري از آنها استخدام شده اند و خيلي هايشان هم از كشور رفته اند. اين يك پروژه جديد است كه در آن با استفاده از مسير ارتقاء شغلي اين افراد براي دانشجويانمان الگوسازي مي كنيم.
يك پروژه ديگرمان، توسعه روستاها و شهرها از بعد كارآفريني است. اينكه در روستاها چه الگوهايي براي كسب و كار مي توانيم داشته باشيم يك بحث جديد است.
يك طرح ديگرمان بازارچه كارآفريني است. در رابطه با اين طرح از حدود ۷ هزار دانشجوي دانشگاه اميركبير ۲۲۰۰ نفر به پرسش نامه هاي ما پاسخ داده اند. پرسش هايي از اين قبيل كه براي آينده چه ايده اي داريد؟
آيا شركت داريد؟ اگر ورشكست شده ايد مشكلاتتان را بگوئيد و غيره.
درواقع مي خواهيم از ابتداي يك ايده تا به نتيجه رسيدن آن و مسيرهاي انجام كارهاي مربوط به آن را در يك نمايشگاه تحت عنوان توانايي هاي دانشجويان عرضه كنيم. با اين نمايشگاه توانايي هاي دانشجويان را به تصوير مي كشيم.
از طرف ديگر، به دليل آن كه من عضو شوراي اشتغال مخابرات هم هستم،  بيست طرح مهم در رابطه با ICT هم داريم. اين كه در دانشگاه اميركبير به ۲۰ طرح هر دانشكده نفري ۳ ميليون تومان وام بدهيم. با اين كار تصميم داريم كه دانشجوياني را كه ايده اي دارند درواقع وارد انكوواتور كنيم. انكوواتور فضايي است كه تسهيلات مشورتي و اطلاعاتي و امكانات كامپيوتر و وام و غيره در آن وجود دارد. خود كلمه انكوواتور به نوعي پرورشگاه يا فضايي است كه بچه هاي نارس به دنيا آمده در آن قرارگرفته و بزرگ مي شوند. درحال حاضر دانشجويان ما ايده دارند ولي سيستم و فضايي وجود ندارد كه از آنها حمايت كند. در آمريكا در بعضي از دانشگاه ها به هر دانشجو ۳۰۰۰ دلار پول مي دهند تا اين دانشجويان ايده هايشان را با سعي و خطا به نتيجه برسانند. اين پول را پس نمي گيرند. حال ما نمي گوئيم كه به دانشجويان وام بلاعوض بدهند. مي گوئيم به دانشجوياني كه ايده دارند وام بدهيد. دانشجويان هم آمادگي اين كار را دارند.
در بحث فرار مغزها ما مهاجرت ۱۵۰ تا ۱۶۰ هزار نفر از نخبگانمان را در سال داريم.شايد به اين شكل افراد اميدوار بشوند و ديگر از مملكت مهاجرت نكنند. با اين نوع حمايت ها مي توان با نااميدي دانشجويان كه به هرحال از نخبگان تحصيلي كشور هستند مبارزه كرده و آنها را اميدوار كرد و به نوعي با فرار مغزها هم مبارزه كرد.
اما به هرحال ما دانشگاهي هستيم و نمي توانيم حمايت خاصي بكنيم. اين كار وظيفه دولت است. امروزه الگوهاي كسب و كار در دنيا درحال تغيير است. كارآفرينان و ثروتمندان جديد كساني هستند كه به وسيله دانايي و خرد و با استفاده از فكرشان پولدار شده اند. آنها كارآفرينان حوزه ديجيتال و اينترنت هستند.اتفاقا در ايران هم درحال حاضر خيلي ها اين كارها را شروع كرده اند. گل فروشي اينترنتي، گزفروشي اينترنتي، لباس فروشي اينترنتي و حتي فروش اينترنتي در فروشگاه هاي شهروند هم بوجود آمده است. ما مي خواهيم اين الگوها را در ايران شناسايي كرده و به دانشجويان معرفي كنيم.
اين افراد كساني هستند كه هيچ سياستي آنها را حمايت نكرده و از حمايت هاي دولت هم برخوردار نبوده اند.
در اصل خودشان به تنهايي اين فرصت ها را تشخيص دادند. توجه اين دوره بيشتر بر روي كسب و كارهاي اينترنتي است. قبلا در سياست هاي صنعتي به دنبال اين بوديم كه صنايع غذايي، صنايع معدني،  نساجي، شيميايي، پتروشيمي و دارويي و غيره را ايجاد كنيم. اينها مربوط به دوره انقلاب صنعتي و جامعه صنعتي بوده است. حالا در دوره انقلاب IT بحث كسب و كارهاي اينترنتي بوجودآمده و كاملا بحث جديدي است.
اتفاقا اين دوره جديد براي خانم ها بسيار مناسب است. يكي از دوستان من كه از انگليس آمده بود تعريف مي كرد كه به تازگي با يك خانم انگليسي چاق كه ميليونر شده است، مصاحبه كرده اند و از او پرسيده اند كه چگونه ميليونر شده اي؟ پاسخ داده است كه: «من براي تهيه لباس هميشه مشكل داشتم. براي همين منابعي كه براي افرادي مثل من لباس مي ساختند را جستجو كردم. سپس يك سايت اينترنتي ساختم واز آن پس اين سرويسها را به مشتريانم مي دهم» مدتي بعد يكي از بانكهاي انگليسي به اسم بانك باركلي متقاضي خريد اين سايت به قيمت ۲۰ ميليون پوند شد و جالب اينجاست كه اين خانم حاضر شد اين سايت را بفروشد. وي گفته است كه «من در خانه كه هستم، پس از پخت و پز و نظافت و مطالعه، وقتي حوصله ام سرمي رود، مي روم پاي كامپيوتر و چند تكه لباس مي فروشم.» اين خانم بدون اين كه تحصيلات داشته باشد متوجه فرصت هاي كسب و كار اينترنتي شد و توانست فضاي كسب و كار را براي خودش به وجود آورد. تلاش ما اين است كه اين فرصت ها را به جوانان نشان دهيم. خصوصاً فرصت هايي كه به نام تجارت خانگي معروف شده و براي خانم ها خيلي خوب است. ما سعي مي كنيم اين گونه كسب و كارها يا كسب وكارهاي مجازي را به دانشجويان آموزش دهيم.
پس بحث كارآفريني در همه جا هست و نقش آن در توسعه براي اين مهم است كه جبهه هاي توسعه را در ابتدا اين افراد باز مي كنند. براي همين به اينان لكوموتيورانان توسعه مي گويند. به اين شكل، با راه افتادن اين لكوموتيو، در يك واگن اشتغال ايجاد مي شود. در يك واگن ديگر تكنولوژي به وجود مي آيد. در واگن ديگري ثروت به وجود مي آيد و در واگن بعدي سرمايه گذار وارد مي شود و سرمايه گذاري مي كند و بالاخره در يك واگن هم حس رقابت به وجود مي آيد.
وقتي يك كارآفرين محصول جديدي را ايجاد كند، پشت سرش بقيه راه مي افتند و حس رقابت به وجود مي آيد. اين است كه مي گوئيم كارآفرين، لكوموتيوراني قطار توسعه را در دست دارد. منتهي آنچه شديدا مورد نياز است امنيت سرمايه گذاري است. اين امنيت در حال حاضر وجود ندارد. در نمايشگاه بين المللي تهران، شركتي از دوبي غرفه اي اجاره كرد و منازل بسياري را در دوبي از همين كانال به ايرانيان فروخت. معناي اين كار چيست؟ اين كه ايرانيان آپارتمان هايي را در يك سرزمين كه مثل اهواز و آبادان گرم است، خريداري كنند چه معنايي دارد؟ آنها چگونه توانستند چنين مطلوبيتي را به وجود آورند؟ درواقع امنيت و آزادي سرمايه گذاري را ايجاد كردند. در چنين فضايي تنها با يك غرفه تلاش هاي چند ساله ما براي جلب و جذب سرمايه گذاري در عرض چند روز به دوبي منتقل مي شود. معني اين كار اين است كه اطمينان كاملي نسبت به امنيت سرمايه گذاري در ايران وجود ندارد. اين مسئله يكي ديگر از موانع كارآفريني در كشورمان است.
اگر يك بال توسعه كارآفريني باشد، بال ديگرش سرمايه گذاري است. در سايه امنيت سرمايه گذاري است كه مي توان پرواز كرد.البته نبايد نگاه صفر و يك داشته باشيم. بايد بپذيريم كه وضعيت فعلي در مقايسه با وضعيت اوايل انقلاب خيلي بهتر است. طرح هاي بسياري اجرا شده و به پايان رسيده است، ولي بحث در اينجاست كه آن آهنگ رشدي كه ما به آن نياز و استحقاق آن را هم داريم هنوز برآورده نشده است. ما لايق رشدهاي خيلي بيشتر هستيم. رشد بيشتر توسط كارآفرينان به وجود مي آيد، ولي كسي نيست كه از اين افراد حمايت كند. كسي نيست كه مشكلات را بررسي كند. بايد كريدورهاي حمايتي ايجاد شود.
چند وقت پيش براي سخنراني در يكي از سمينارهاي كارآفريني در يكي از استان هاي كشور دعوت شدم و در آن سمينار با استاندار آنجا كه از دوستان من بود صحبت كردم. آن استاندار محترم گفت كه حدود ۱۸ درصد از استان ما زير پوشش كميته امداد قرار دارد. روستايي هست كه به آن آب و برق و تلفن رسانديم و جاده هم ساختيم و تحت پوشش كميته امداد هم هست ولي در آن روستا از كار خبري نيست. اين يعني چي؟ يعني اين كه آنجا خوابگاه شده و بخور و بخواب است. پول هم كه مي گيرند. يعني حاكميت در روستاها توسعه زيربنايي انجام داده ولي از كار خبري نيست. يعني در روستاهاي ما هنوز الگوهاي كسب و كار وجود ندارد. استراتژي توسعه در روستاها وجود ندارد. در روستاها به صورت سنتي هميشه دامپروري و كشاورزي بوده است ولي در حال حاضر اين كارها كافي نيست. مسئله مهاجرت هم از همين جا نشأت مي گيرد. دولت هاي ما به شدت تمركزگرا بوده و بودجه ها را بيشتر در شهرهاي بزرگ تقسيم كرده اند. از اختيارات هم در روستاها و شهرستان ها خبري نيست. در واقع هر استانداري كه قوي تر باشد بودجه بيشتر را به سمت خودش مي كشد. دولت آنقدر گرفتاري دارد كه ديگر به فكر روستاها نيست. بحث آب و برنج و گندم و واردات و امثال آن آنقدر گسترده است كه ديگر جايي براي اينها باقي نمي گذارد.

|  آب و كشاورزي  |   اقتصاد  |   بين الملل  |   ساختمان و مسكن  |   حمل و نقل  |   صنعت  |
|  گزارش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |