يكشنبه ۴ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۰۶- Oct. 26, 2003
فرهنگ
Front Page

نگاهي به سمپوزيوم شاه ختايي در آنكارا
وقف و NGO هاي ديني در تركيه
زير ذره بين
روي كار آمدن دولت اسلامي و وجود وقفيه هاي گسترده در كشور تركيه كه به صورت NGOهايي آزاد و مستقل از سياستهاي حكومتي و دولتي عمل مي كنند سبب اظهار نظر و عقايد گسترده در كشور تركيه شده است، به طوري كه وقفيه هاي مسلمان و شيعي مذهب بدون وجود محدوديت هاي سخت سياسي و در پوشش قوانين حاكمه اين كشور، فعاليت مي كنند.
000084.jpg
ائلدار محمدزاده صديق
از روي صندلي كه بلند شدم تا در جايگاه با شكوهي مزين به تصوير خيالي شاه اسماعيل صفوي واقع در سالن كنفرانس وزارت فرهنگ و توريسم تركيه براي ارائه مقاله خود استقرار يابم، به فكر اين افتادم كه چند ساعت پيش در بيرون از سالن همايش، دوستان دانشجويم دورم حلقه زده بودند و از اين كه چند صباحي است مسئولان سفارت جمهوري اسلامي ايران در آنكارا توجه بيشتري به آنها مي كنند، اظهار خوشحالي مي كردند و مي گفتند: در همه اعياد مذهبي، ملي و ايام عزاداري تمام كوچه و خيابانهاي اطراف ساختمان سفارت، حال و هواي ايراني به خود مي گيرد، دانشجويان مي توانند براي درد دل و شرح و طرح برنامه هاي فرهنگي خود به محل سفارت رفت و آمد كنند و با استقبال مسئولين سفارتخانه روبه رو مي شوند.
وقتي پشت تريبون قرار گرفتم مسئولان سفارت كشورمان را در رديف مدعوين مشاهده كردم، بيشتر قوت قلب گرفتم. فكر مي كردم كه در كشور تركيه و در ميان مردم مسلمان و خونگرم ترك چندان هم بيگانه نمي نمايم و گويي در خاك مادري خود هستم و بايد عزت ايراني بودن خود را حفظ و مقاله ام را سليس و روان ارائه كنم و... .
نخستين همايش بين المللي شاه ختايي (شاه اسماعيل صفوي) با مشاركت سه كشور تركيه، جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان از تاريخ ۱۷ تا ۱۹ مهر ماه به مدت ۳ روز از طرف «وقفيه فرهنگي و هنري حسين غازي» در شهر آنكارا برگزار شد. روي كار آمدن دولت اسلامي و وجود وقفيه هاي گسترده در كشور تركيه كه به صورت NGOهايي آزاد و مستقل از سياستهاي حكومتي و دولتي عمل مي كنند سبب اظهار نظر و عقايد گسترده در كشور تركيه شده است، به طوري كه وقفيه هاي مسلمان و شيعي مذهب و همچنين وقفيه هايي منسوب به علوي ها، درويش ها و صوفي ها نيز بدون وجود محدوديت هاي سخت سياسي و در پوشش قوانين حاكمه اين كشور، فعاليت مي كنند. وقفيه فرهنگي و هنري حسين غازي نيز كه ديري از زمان تأسيس و آغاز به كار آن نمي گذرد، با حمايت مردم مسلمان و شيعي مذهب و همچنين علوي هاي آنكارا كه جمعيت قابل توجهي را به خود اختصاص مي دهند، تشكيل شده و فعاليت مي كنند. علوي هاي تركيه كه جمعيت آنها بيش از ۱۵ ميليون نفر است، در آيين هاي مذهبي و مراسمي ويژه خود با اتكا به اشعار شاه اسماعيل ختايي، مناجات گونه ها، سرودها و آوازهاي محلي خاصي را اجرا كرده و نسبت به اين شاعر عارف ايراني علاقه و اعتقاد ويژه دارند. آنها شاه اسماعيل صفوي را با عنوان شخصيتي كه ارزش مشترك سه كشور تركيه، ايران و آذربايجان است،  ياد مي كنند و معتقدند اگر چه شاه اسماعيل صفوي يك شخصيت تاريخي بنيانگذار يك سلسله حكومتي در ايران است، اما شعر او به عنوان يك شاعر عارف، در جاي جاي سرزمين آناتولي جاري است و در عبادات جمعيت هاي علوي تركيه جايگاه خاصي دارد. علوي ها داراي چندين مجله وچندين مركز تبليغي در شهر آنكارا هستند كه تحت لواي قوانين حاكمه دولت تركيه و با احترام به سمبل ها و شخصيت هاي تراز اول، عقايد فرهنگي و هنري خود را بيان كرده و شايد توجه كشورهاي همسايه را نيز به خود جلب كرده باشند، به طوري كه اين همايش سه روزه با همكاري رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در تركيه برگزار شد.
جا دارد در اينجا با نگاهي به شكل گيري سلسله صفوي در ايران ذكر شود كه ظهور سلسله صفويه در ايران به دست شاه اسماعيل، سبب وحدت ملي ايرانيان، رسمي شدن مذهب تشيع و ترقي هنرها و صنايع گرديد و نه فقط سراسر كشور ايران را تحت يك حكومت در آورد، بلكه به واسطه رسمي كردن تشيع، همه مردم ايران را با يكديگر متحد و متفق كرد و پيدايش اين سلسله نه تنها براي ايران و همسايگان او، بلكه براي اروپا نيز واقعه تاريخي مهمي به شمار مي رفت. ظهور صفويه، علاوه بر آن كه موجب استقرار مليت ايران شد، سبب شد تا اين مملكت رسماً نيز در جمع ملل جهان وارد شود و منشأ روابط سياسي گردد.
بايد گفت صفويه خانداني بودند كه ايران را بار ديگر ملتي قائم به ذات، متحد، توانا و واجب الاحترام كردند و مرزهاي اين كشور را حفظ كردند.
شاه اسماعيل صفوي مؤسس سلسله صفوي، در سن ۱۴ سالگي به پايمردي هفت صوفي، قيام مردانه خود را آغاز كرد. مقام و موضع معنوي خاصي كه وي از پدران خود به ارث داشت و جسارت و از خودگذشتگي او، سبب شد تا روز به روز بر ارادتمندان و هواخواهان او افزوده شود و چنان نفوذي در پيروان خود پيدا كند كه نه تنها او را خيرخواه و صلاح انديش و راهنماي خود بدانند، بلكه او را «مرشد كامل» بخوانند و جانبازي و شمشيرزني را در ركاب وي، مايه فخر ومباهات و وسيله نجاح و فلات انگارند:
مرشيدي كاميليم شيخ اوغلو شاهيم
بيرعرضيم وار قوللوغونا شاه منيم
عزيز باشين اوچون اوخو يازيمي
آگاه اول حاليمدان گاه با گاه منيم
ترجمه: اي مرشد كامل، شاه من، فرزند شيخ من/ عرضي به پيشگاهت آوردم/ به سرت قسم مي دهم نگاره ام را برخوان/ و هر از چندگاه، از حالم خبر گير.)
***
وقتي شروع به خواندن مقاله ام كردم احساس نمودم كه به نوعي مديون اين سازمان وقفيه كه برگزار كننده سمپوزيوم مي باشد ،هستم. سمپوزيوم شاه ختايي نخستين كنگره علمي و ادبي بود كه از سوي وقفيه حسين غازي با شركت محققان و پژوهشگران خارجي تشكيل مي يافت. در اين سمپوزيوم فرهنگي و هنري نزديك به ۵۰ شخصيت برجسته، استاد دانشگاه و صاحبان نظر دانشگاههاي تركيه و همچنين از سوي مسئولين فرهنگي سفارتخانه هاي جمهوري اسلامي ايران وجمهوري آذربايجان و يا از طريق رابطان وقفيه با اين كشورها در همايش شركت كرده بودند. من نيز به مسئولان «وقفيه حسين غازي» و مسئولان برگزاري نخستين سمپوزيوم بزرگداشت مقام ادبي شاه اسماعيل ختايي معرفي شده بودم و پس از تصويب مقاله ارسالي ام، به دعوت رسمي رئيس سمپوزيوم در اينجا حضور داشتم.
همانطور كه پيشتر اشاره كردم در كشور دوست و برادر تركيه، سازمان هاي وقف فراواني هستند و به فعاليت هاي مختلفي از قبيل كارهاي علمي، هنري، ديني و مذهبي، كمك به مستمندان و غيره فعاليت مي كنند.
در هر شهري به چندين سازمان اوقاف مردمي مي توان برخورد كه بيرون از خط مشي هاي دولتي به فعاليت هاي عام المنفعه مشغولند و گاه با نهادهاي دولتي و رسمي و يا كشورهاي همسايه همكاري وتبادل نظر دارند هر كدام از وقفيه ها خط مشي، عقيده، مذهب و افكار خود را داشته و از اين رو قادر به همكاري آزاد و تبادل افكار با كشورهاي همفكر خود هستند، وجود جو آزاد سياسي در كشور تركيه سبب شده تا هر كدام از وقفيه ها قادر به تشكيل جلسات و كلاسهايي براي طرفداران خود باشند از جمله اين كلاسها مي توان به كلاسهاي مولوي شناسي، آموزش احكام اسلامي- شيعي و يا آموزش زبان و فرهنگي خاص اشاره كرد.
سخنان خود را با نام خدا شروع كردم، موضوع مقاله من معرفي «عاشيق قرباني» يكي از قوپوز نوازان دلسوخته دربار شاه اسماعيل ختايي بود كه نقش عظيمي در رستاخيز ادبي دوره شاه اسماعيل داشت و به خاطر ارادت عميق قلبي و رابطه باطني و صوفيانه كه با قزلباش و خود شاه اسماعيل داشت ،«قرباني» تخلص مي كرد. وي اشعار زيادي در مدح امام علي (ع) و ذكر فضيلت هاي معصومان(ع) و شرح رشادتهاي شاه اسماعيل دارد. عاشيق قرباني در روستاي «ديري» يكي از روستاهاي شهرستان اهر به دنيا آ مد، او «اوزان» معروف دوران حكومت شاه اسماعيل صفوي و مريد وي بود. اوزان به قوپوز نوازان هنرمند، عارف و عالم آن زمان گفته مي شد. وي با صداي ساز خود،  اشعار دلنوازي را مي سرود كه مورد استقبال عامه مردم قرار مي گرفت:
منيم پيريم كوثر اوسته، ساقي دير
مومن لرين يئري، جنت باغي دير
قورباني نين بوگون مشكل چاغي دير
جميع مشكل لري بيترن علي(ع)!
ترجمه: پير من ساقي كوثر است/ جايگاه ايمان آورندگان، جنت رضوان است / قرباني امروز گرفتار عصري سخت است/ يا علي (ع) كه گرفتاري ها را پايان مي دهي
با تسلط به زبان تركي مطلب خود را به طور كامل ادا كردم و توانستم «عاشيق قرباني» اين ملك الشعرا دربار شيعه شاه اسماعيل صفوي را در كشور همسايه مان معرفي كنم. راز و رمز اشعار صوفيانه او را باز كنم و تبليغ جانانه اي را كه در اثبات عرفان شيعي داشت براي باشندگان همايش، شرح دهم و درحد خود، سربلندي ايران اسلامي ودولت و ملتم را فراهم سازم.
ژ وجود NGO هايي آزاد با نام «وقف» در كشور تركيه كه افكار مختلف مردم اين كشور را به انسجام در امور خود دعوت مي كند، سبب شده تا آنان بتوانند براي «شاه اسماعيل صفوي» كه شايد ياد و خاطره تلخ جنگ چالدران هنوز هم از ذهن بسياري از صاحب نظران خارج نشده باشد كه در آن دو برادر مسلمان و هم زبان در مقابل هم قرار گرفتند و بر روي هم آتش گشودند، چنين همايش با عظمتي را برپا كرده و پوشش خبري مناسبي نيز از سوي رسانه خبري و دولتي داده شود و اين در حالي است كه چنين همايشي هنوز از سوي مسئولين فرهنگي كشورمان در بزرگداشت شاه اسماعيل صفوي حاكم و بنيانگذار سلسله صفويه در ايران برگزار نشده و اين مايه بسي تأسف است!
در حالي كه مقاله ام را براي حضار مي خواندم، همواره در اين فكر بودم كه آيا فعاليت گسترده NGOها به چنين شكلي در كشور ما نيز امكان پذير است تا زير چتر عطوفت اسلامي و ايراني، هر ملت، طبقه، گروه و دسته اي بتواند در قالب قانون اساسي جمهوري اسلامي به فعاليت فرهنگي و ادبي بپردازد و شاهد بالندگي گروه هاي مختلف باشيم. وقتي مقاله ام به پايان رسيد و پله ها را پايين مي آمدم كه در جاي خود بنشينم، دست راست همگي به نشانه تأييد و آفرين به سوي من دراز شد و اين نشان دهنده استقبال آنها از من، به عنوان نماينده اي از ايران بود و شايد اين گونه حركات، موجبات تحكيم روابط دوستانه  مان با دو كشور دوست، همسايه، هم دين و هم زبان باشد.

نوجواني بدون شرح!
000086.jpg

محمد امين
اشاره؛ اين نوشتار شما را بدون واسطه به دنياي نوجوانان و جوانان مي برد.
والدين، معلمان و مربيان، تصميم گيرندگان فرهنگي و تربيتي و حتي عده اي از صاحب نظران مربوطه، فكر مي كنند مي دانند نوجوان و جوان چه مي خواهد و چه مشكلاتي دارد.
بسياري از اين بزرگترها فكر مي كنند به قدري تجربه دارند كه حداقل بتوانند از مسائل بچه ها سر در بياورند.
در اين نوشته تعدادي از دانش آموزان پسر دبيرستاني به سؤالاتي درباره توانايي ها، ويژگي ها و مشكلاتشان پاسخ داده اند.
بياييد به دنياي واقعي نوجواني و جواني از ديد خودشان سفر كنيم، البته بدون شرح!

امير مسعود. م
مشكل من، بي توجهي جامعه به من است. مشكل من، كنترل بدون دليلم توسط بعضي از دستگاه هاست. مشكل من، قوانين نامشخص جامعه است. مشكل من، نگراني از آينده است. مشكل من، ثانيه ها و ساعاتي است كه نمي دانم چگونه از آن به خوبي بهره ببرم. مشكل من اين است كه چگونه مي توانم خانواده ام را راضي كنم.
داود. ن
يكي از مشكلات من و شايد بيشتر همسالانم اين است كه در مرز بلوغ و كودكي قرار داريم. در مواقعي ما را بزرگ مي دانند ولي بيشتر مواقع، به ما مي گويند كه «دهانت بوي شير مي دهد!». يك مشكل ديگر، رفتار پدر و مادرم است كه مرا درك نمي كنند و فقط مي خواهند كه حرف خود را به كرسي بنشانند و نظر من را زياد مهم تلقي نمي كنند. مشكل ديگر، به قول معروف، دوستان و همسالان ناباب است كه همه جا پراكنده اند، نه مي شود قطع ارتباط كرد و نه مي توان با آنها همنشين  شد. از زيرمجموعه  اين مشكل، مي توان جو حاكم بر جوان ها و نوجوان ها را درك كرد كه هر كس در سن و سال من را، تحت تأثير قرار مي دهد. رؤياهاي دست نيافتني هم جزو مشكلات من و ساير نوجوان ها و جوان هاست. اينها چيزهايي است كه در جامعه ما وجود دارند و شايد تا حد زيادي اجتناب ناپذير باشند. پس بايد با آنها كنار آمد و اين كنار آمدن، بزرگترين مشكل است.
علي. الف
خوب، در اين شرايط سني من مشكل خاصي ندارم و تمام مشكلات زندگي بر دوش پدر و مادر است. با اين همه، يك مشكل اساسي، خجالتي بودن من است. ديگر مشكل من، دور بودن مسير خانه تا مدرسه است كه بايد حدود يك ساعت و نيم در راه باشم.
اشكان. الف
متأسفانه يكي از مشكلات بسيار مهم در اين زمان، فراموش كردن ادب است. بي ادبي بسيار محرز در جامعه و مدرسه ديده مي شود. بي احترامي دانش آموزان به يكديگر و زير پا گذاشتن شخصيت هم و همچنين بي احترامي به معلم، يكي از مهم ترين مشكلات است.
از ديگر مشكلات، رفتارهاي بچه گانه بعضي از دانش آموزان است كه به طور حتم اين، هم به خودشان و هم به ديگران لطمه مي زند.
بهنام. الف
به هر حال، هر انسان جسمي دارد و ذهني و به تبع آن مشكلاتي. در يك نگاه سطحي به اين سؤال، جز چند سؤال كودكانه نمي يابم: چرا من آن قدر باهوش نيستم كه دانشمند باشم؟ چرا آن قدر قوي نيستم كه عاملي جرأت ايستادگي در برابر من نداشته باشد؟ چرا در ميان انسان هايي هستم كه گردوغبار حسرت گلوي شان را گرفته؟ و...؟
به هر حال، فكر مي كنم اگر به جاي نگاه جبري به زندگي، به جنبه اختياري كه در دست خودم است بيشتر توجه كنم، قضيه بسيار متفاوت خواهد بود. بهتر است به جاي اينكه براي خود مشكل و مانع بتراشم، از امكانات اطرافم بيشترين سود را ببرم تا ديگر فرياد بزنم: مشكلي ندارم!
آريا. ح
مشكل در اين جامعه زياد است ولي يكي از مشكلاتي كه من و همسالانم داريم مشكل تحصيل و انتخاب رشته و در كل، سيستم آموزشي كشور است. رشته هاي مختلف درسي و دانشگاهي در يك سطح نگريسته نمي شوند و شرايط مناسبي براي همه آنها وجود ندارد. به اين ترتيب، دانش آموزان علاقه پيدا مي كنند تنها به دنبال رشته هاي خاص بروند كه اين وضعيت براي دانش آموزان و والدين مشكلات زيادي ايجاد مي كند.
جعفر. ح
مشكلم ترس از آينده است. از آينده و سرانجامي كه به آن خواهم رسيد بسيار خوف دارم. مي ترسم كه نتوانم انسان مورد قبولي براي خود يا خانواده ام باشم و در ادامه تحصيل و يا انتخاب رشته، عملكرد نادرستي از خودم نشان دهم. هر چه فكر مي كنم، نمي توانم راه  حلي براي اين مشكل بيابم. از حدود ۱۳ سالگي تاكنون با اين مشكل سر مي كنم و از آن رنج مي برم.
محسن. الف
مشكلاتم را به چند دسته تقسيم مي كنم؛ اول- يكي از بزرگترين مشكلات من، درس خواندن است. بعد از سوم  راهنمايي كه وارد دوره دبيرستان شدم، ديگر رمقي براي درس خواندن باقي نمانده و حوصله اين كار را ندارم. دوم- چند وقتي است كه از نظر روحي دچار مشكل شده ام و زود عصباني مي شوم. سوم- تحت كنترل والدين بودن هم مرا خيلي مي رنجاند.
پژمان. و
مشكل من اين است كه گاهي ذهنم بي خود و بي جهت باز مي شود و در جمع، چيزي مي گويم كه نبايد مي گفتم؛ اين كار اصلاً دست خودم نيست. مشكل دوم من اين است كه وقتي چيزي در مغازه مي بينم و از پدر و مادرم مي خواهم آن را برايم بخرند، مي گويند: تو بزرگ شده اي و اين كارها مال بچه هاست، ولي وقتي كه چند نفر دور هم نشسته اند و دارند از مسائل خانواده حرف مي زنند، من هم مي خواهم چيزي بگويم، مي گويند: تو هنوز بچه اي، خودت را دخالت نده، برو بيرون و... بالاخره من كه نفهميدم كه كجا بچه و كجا بزرگ هستم؟!
آرش .م
مشكل من، كمبود امكانات تفريحي در جامعه است، امكاناتي مانند زمين ورزش در نزديكي خانه مان وجود ندارد. مشكل من، ديدگاه ديگران به من است، ديدگاهي كه هميشه مرا مقصر و گناهكار مي بيند. مشكل من، كوته فكري بعضي از همسالانم است. مشكل من، جامعه اي است كه معروف بودن، خدمت كردن و خوب بودن، فقط با پول درآوردن امكان پذير مي شود.
وحيد. م
مشكل من اين است كه دوستانم مرا كم تحويل مي گيرند و بعضي حرف ها را به من نمي زنند. مشكل ديگر من اين است كه كسي را واقعاً دوست دارم و خيلي دلم مي خواهد با او دوست بشوم، اما نمي توانم. در خانه به من كمتر محل مي گذارند و بيشتر به برادرم مي رسند و او را تحويل مي گيرند. ديگر مشكل من اين است كه قيافه خوبي ندارم و تعدادي مرا مسخره مي كنند. فكر مي كنم كه به همين خاطر، دوستانم كمتر تحويلم مي گيرند.
اسد. ع
مشكل اول من اين است كه مي خواهم زودتر وارد دانشگاه شوم، اما نمي دانم از چه مسيري مي توانم زودتر به اين خواسته برسم. دوم، ناراحتي اعصابم است كه به مسأله قبلي نيز مربوط مي شود. دائماً اضطراب دارم و مرتب نگران تكاليفم هستم. دوست دارم دوران تحصيل زودتر تمام شود تا بتوانم به دانشگاه راه يابم. نگراني من از آينده ام به حدي است كه گاهي فكر مي كنم نكند در آينده به بيماري هاي رواني دچار شوم؟ مادرم دوست دارد كه من هم مثل برادرم، به دانشگاه بروم، نمي دانم آيا خواهم توانست يا نه؟
***
شما به عنوان پدر و مادر، معلم و هر كسي كه به نوعي با نوجوان و جوان سر و كار دارد، از خواندن اين مطالب به چه نتايجي مي رسيد؟ آيا مي توان استنباط كرد كه:
۱- نوجوانان و جوانان در موارد زيادي نياز به راهنمايي هايي دارند كه ما از آنان دريغ مي نماييم و يا حداقل، راهش را بلد نيستيم. هر نوجواني نياز به فلسفه زندگي را احساس مي كند، ولي مسير مشخصي براي آن نمي يابد.
۲- نگاه ما به نوجواني و حرف ها و توقعات ما از نوجوان، معمولاً يكطرفه و گاهي تحميلي است.
۳- بسياري از اوقات، نوجوان به بي تجربگي، ناشيگري و يا اشتباه خودش واقف است، ولي طرح موضوع از طرف ما به شكلي است كه به جاي پذيرش، مقاومت مي كند.
۴- انگار ما نوجواني خودمان يادمان رفته كه، طرز فكر، تنوع طلبي، ناشيگري، گاهي ناسازگاري و دمدمي مزاجي، ايده آل  گرايي و... نوجوان را غير عادي و تحمل ناپذير تلقي مي كنيم. اصلاً گاهي، ما متوجه نمي شويم كه ورود از دنياي كودكي به نوجواني و از نوجواني به جواني، يعني چه؟
۵- نوجواني، تنها دوره تغييرات جسمي و جنسي نيست، بلكه تغييرات عمده و گسترده اي در افكار و عواطف نوجوان نيز صورت مي گيرد.
* تمام مصداق هايي كه در اين نوشتار ارائه شده اند، واقعي است و توسط دانش آموزان يكي از دبيرستان هاي پسرانه شهر تهران به رشته تحرير درآمده اند.

ره آورد
آنكارا ، شهري مشرقي

اميد نيايش
اشاره؛ شركت در سمپوزيوم شاه اسماعيل در شهر آنكارا فرصتي برايم فراهم آورد تا از نزديك با تركيه، كشوري كه سرنوشتش قرن هاست با ما پيوند خورده و اشتراكات فرهنگي اش بيش از هر وجه افتراقي جلوه گر است ،آشنا شوم. برگزاركننده سمينار وقف غازي حسين يكي از وقفيه هاي اقليت علوي مذهب تركيه بود. نشست ها در يكي از ساختمان هاي وزارت فرهنگ و توريسم برگزار مي شد و نويسندگان و پژوهشگراني از ايران، تركيه و جمهوري آذربايجان در اين سمينار حضور داشتند. از سمپوزيوم و جزئياتش درمي گذرم كه تجربه سفر و شناساندن خود تركيه براي خوانندگان جذاب تر و مفيدتر خواهد بود. گو اينكه زماني كمتر از يك هفته براي شناختن عميق يك كشور و مردمانش بسيار اندك است و طبيعتاً شناخت ها و برداشت هاي من مبرا از خطا نخواهد بود.
شاه اسماعيل صفوي براي علويان تركيه بسيار گرانقدر است. جنبه صوفيانه شخصيت اش و نقش ماندگار او در شكوفايي ادبيات تركي سبب شده است تا سيماي جنگاورانه او گاه در پس پرده بماند.
شايد همين تلاش هاي علويان و رشد نگرش علمي در تاريخ نگاري تركيه منجر به اين شده است تا به تدريج غبارهايي كه ريشه در منفي نگري داشته است ،از چهره شاه اسماعيل زدوده شود.
در خلال سمينار يكي از استادان دانشگاه تركيه، پارادوكس جالبي را نقل مي كرد كه در كتاب هاي درسي اين كشور وجود دارد. او مي گفت:
«دانش آموز ما وقتي در تاريخ ادبيات به مبحث شاه اسماعيل مي رسد، كلي تعريف و تمجيد مي شنود و در همان كلاس وقتي درس تاريخ را مي خواند كلي بد و بيراه نثار شاه اسماعيل مي كند.»
***
طي مسافت طولاني تا آنكارا، آن هم با اتوبوس واقعاً خسته كننده بود. گمان مي بردم تنوع ناشي از ديدن شهرها و روستاهاي يك كشور خارجي، تا حدودي از خستگي راه بكاهد. اما طرفه اينجاست كه هيچ تفاوت عمده اي نه در اقليم، نه در شهرها و روستاها و نه در چهره ها نديدم. گويي نه در يك كشور خارجي كه در كشور خودمان مسافرت مي كنم.
از مرز كه گذشتيم تا نزديكي ارزروم، بعضي از رستوران هاي سرراهي پول ايران را قبول مي كردند.
000088.jpg

جالب اين بود كه در برخي از اين مكان ها، كساني فارسي شكسته بسته اي را در حد ابتدايي آموخته بودند و با اين زبان به استقبال مسافران مي شتافتند. مسجدها مشخص ترين و باشكوه ترين بناهاي شهرها و روستاها بودند. فراواني مسجدها و البته يكسان بودن شيوه معماري شان برايم جالب بود. گويي معماري و شيوه ساخت همه مسجدها از اياصوفيا الگوبرداري شده است.
برخي از مساجد به صورت دو طبقه ساخته شده و طبقه همكف به صورت فروشگاه درآمده بود. مردم محلي توضيح مي دادند كه در اين گونه فروشگاه ها به احترام مسجد، مشروبات الكلي فروخته نمي شود.
حوالي ساعت پنج صبح بود كه به آنكارا رسيديم. شهري بزرگ و مدرن و در نگاهي دقيق تر دو چهره؛ همچون تهران خودمان. محلاتي بسيار زيبا در كنار محلاتي كه مي توان آنان را حلبي آباد هاي آنكارا ناميد. شهري كه اينك در آستانه هشتادمين سالگرد برگزيده شدنش به پايتختي جمهوري نوپاي تركيه قرار داشت.
در آنكارا مي توان انسان هايي از همه جاي تركيه را ديد، انسان هايي با لهجه هاي متفاوت. شايد از همين رو بود كه وقتي من با اينان به تركي استانبولي- البته با شيوه آذربايجاني ام - صحبت مي كردم متوجه خارجي بودنم نمي شدند و بيشتر گمان مي بردند كه از مردمان شرق تركيه ام. اما آن گاه كه ناآشنايي ام با آنكارا را مي ديدند بي درنگ از خارجي بودنم سؤال مي كردند و در پي آن، حدس مي زدند كه ترك آذري هستم و مي پنداشتند كه از جمهوري آذربايجان آمده ام و من بايد توضيح مي دادم كه از آذري هاي ايرانم.
به مسائل ايران علاقه مند بودند. گويي آنان نيز دريافته بودند كه سرنوشت شرقيان جدا از هم نيست.برخي از آنان هرگاه مي فهميدند كه از ايران آمده ايم دريافت جايزه صلح نوبل را هم تبريك مي گفتند.
مردمان آنكارا بسيار خونگرم هستند. برخوردهاي اجتماعي شان صميمي و آميخته به ادب است. در مدت اقامتم در اين شهر، هيچ دعوا و يا بگومگوي خياياني را شاهد نبودم. پليس در همه جا حضور داشت. حضوري قدرتمند و آرامش بخش. وقتي با اين مردم صحبت مي كني، عموماً از وضع اقتصادي شان ابراز نارضايتي مي كردند. به راستي نيز بسياري از مردم در گذران زندگي با سختي و مشقت مواجه اند. اما جالب بود كه اينان همواره احساس خوشبختي مي كردند. گويي مسائل اقتصادي در درجه دوم اهميت قرار داشت.
يكي از زيباترين مراكز شهر آنكارا «آنيت كابير» يا همان مزار مصطفي كمال پاشا (آتاتورك) است.
گويي كل تاريخ دهه هاي اخير تركيه را در اين مجتمع و موزه هايش گرد آورده اند. تاريخي كه گاه با حماسه درمي آميزد، آن گاه كه صحنه هاي «چاناق قلعه» را مي آفريند (كه تركان با دويست و پنجاه هزار كشته، انگليسي ها را به عقب مي رانند) و آن گاه كه بر پهنه «ساكاريا» جاري مي شود.
***
در آنكارا هرگز احساس بيگانگي به تو دست نمي دهد. همه كس براي تو آشناست؛ چهره هاي گشاده احساس بيگانگي و غربت را از تو مي زدايد. آنكارا شهري شرقي است. هر قدر كه بكوشد اروپايي جلوه كند، باز اين فرهنگ و سنن شرقي است كه بر شهر غالب است با دستفروش هايش؛ چهره هاي معصومانه دختركانش؛ صميميتش.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   جهان  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |