دوشنبه ۵ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۰۷- Oct. 27, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

كلاردشت دلتنگ يك ديدار!
حميرا محب علي
000186.jpg

اشاره
كلاردشت، عروس سبزپوش مازندران، بهشتي عريان شده (و نه آن گونه كه مي گويند گم شده) است كه در سال هاي اخير، چنان دستخوش تغيير و تحولات ناشي از ساخت و سازهاي نابه جا قرار گرفته كه شايد حتي در همين زمان كه اين سطرها بر صفحه كاغذ نقش مي بندد، همچنان در حال تخريب باشد.
كلاردشت، نامي كه چند سالي است ورد زبان نه طبيعت دوستان و عاشقان ايران بلكه طبيعت ستيزان ناآگاه قرار گرفته است، منطقه اي است در غرب مازندران كه روزگاري با ۳۹ آبادي با مركزيت «حسن كيف» روزگار مي گذراند و حالا هزاران تخريب در منطقه، چهره آباد آبادي ها را به زخم هايي بي مرهم سپرده است.

كلاردشت ۱۳ سال است كه از يك ديدار دلتنگ است. زماني كه رييس جمهور وقت، در سفر به مازندران از كلاردشت هم گذر كرد و با گفتن يك جمله: «اينجا واقعاً بهشت گم شده است!» از چهره اين گم شده خدايي، نقاب بركشيد و بسياري سودجويان و ناآگاهان با استفاده از اين جمله، ناخن تيز خود را برچهره اين عروس زيبا كشيدند.
حالا شركت هاي ساختماني بي شماري در كلاردشت مشغول فعاليتند و زمين هاي اين دشت زيبا را معامله مي كنند و مي خرند و مي فروشند و هر زمين چند دست مي گردد و ديواركشي مي شود و زير پاي مشتريان به زخم مي نشيند و...
مسئوليت اين اتفاق را هيچ كس به عهده نمي گيرد. نه منابع طبيعي و نه محيط زيست، نه اداره كشاورزي و نه جهاد سازندگي، نه بخشداري و نه شهرداري؛ و نه حتي فرمانداري چالوس و استانداري مازندران! مهم تر از همه اين كه، دادگاه نيز از زيربار مسئوليت مقابله و رسيدگي به اين امر شانه خالي كرده است.
به گفته برخي از كارمندان اين ادارات، گاه مسئولان دور هم جمع مي شوند، تصميم مي گيرند و تصميم هايشان درون پرونده ها بايگاني مي شود اما هرچه پرونده ها قطور و قطورتر مي شود، ميزان ساخت و سازها هم بيشتر و بيشتر مي شود و اين روند مبارزه با ساخت و سازها امري است موهوم كه نه در مقابل، بلكه موازي با تخريب حركت مي كند و متأسفانه گاه، دست هايي از همين ميان به ياري سودجويان مي شتابند و مانند اختاپوسي كه بر كلاردشت چنبره زده است، هرگز از اين طبيعت دست بر نخواهند داشت.
طبيعت كلاردشت، هر روز فشارهاي فزاينده اي را تحمل مي كند. آلودگي آب ها، تجاوز به منابع طبيعي، به ويژه تخريب جنگل ها در حاشيه مناطق مسكوني پيشرونده، در آينده هر روز بيشتر از ديروز مي شود، چرا كه اين ديار، حكايت «يك شهر و هزار كلانتر» است. حكايت نابساماني ها، ناهماهنگي ها و خودمحوري هاي مسئولاني است كه اگر چه قريب به اتفاق آنها بومي منطقه هستند اما براي جلوگيري از تخريب شهرشان با يكديگر اتفاق نظر ندارند.
اداره منابع طبيعي كلاردشت به گفته اهالي آن، از زماني نه چندان دور در مناطق مختلف از جمله كله سه نو، پلس كله، جاده نصيري، گرگ پس و... زمين هاي بسياري را به كاركنان ادارات مختلف واگذار كرده است.
بسياري از زمين هاي واگذار شده در حال حاضر، ساخته شده اند و يا در حال ساخته شدن هستند و بازپس گيري آنها كاري غيرممكن است. شهرداري كلاردشت با تكيه بر ماده ۱۰۰، راه گريزي براي عبور از تخلفات به روي سودجويان گشوده است.
متخلفان با سوءاستفاده از اين ماده مي توانند به ازاي پرداختن جريمه، از تخريب واحد خود جلوگيري كنند. اين موضوعي است كه قريب به اتفاق مسئولان شهر در توجيه ساخت و سازهاي نابه جا در كلاردشت بر آن اذعان دارند.
يكي از شهرداران كلاردشت كه زماني استيضاح شد، جرمش به گفته بسياري از مسئولان شهر، سوءاستفاده از اين ماده بود. اگر چه مسئولان شوراي شهر بعدها از اين استيضاح به عنوان فعال نبودن كميسيون ماده صد ياد كردند، اما ظاهر شهر نشان مي دهد كه شهردار جديد نيز چندان همتي در فعال كردن اين كميسيون نداشته است.
اين در حالي است كه فاضلاب بسياري از واحدهاي مسكوني كلاردشت، به بزرگترين و زيباترين رود اين منطقه، سرداب رود كه از يخچال هاي طبيعي علم كوه سرچشمه مي گيرد، سرازير مي شود.
فاضلاب شيلات و مترو هم تا چندي پيش همين وضع را داشت و حالا اگر هم براي رفع آن فكري شده باشد، آثار سوء خود را به خوبي بر جاي گذاشته  است.
سازمان مسكن و شهرسازي مازندران پس از آن كه با هجوم بي شمار سودجويان براي ساخت و سازهاي غيرقانوني در كلاردشت مواجه شد و زماني كه اين موضوع مورد اعتراض بسياري از مطبوعات كشور قرار گرفت، در خبري اعلام كرد كه ساخت و سازهاي غيرمجاز كلاردشت تخريب مي شود.
اما باز هم به گفته مردم و اهالي محل، نه تنها اين ساخت و سازها تخريب نشد بلكه همچنان ادامه دارد و تازه مگر با تخريب اين ساخت و سازها چهره زخمي كلاردشت قابل ترميم است؟ مگر زماني كه اين ساخت و ساز ها شروع مي شد، مسئولان منطقه خواب بودند؟!
000188.jpg

و اما ماجراي ساخت و ساز ها از حضور شركت... در منطقه كلاردشت با شعار «بهشت ايران متري چند؟» شكل واقعي به خود گرفت.
روياي تبديل زمين هاي طبيعي به درآمدهاي شخصي از آنجا آغاز شد و به اينجا رسيد كه شركت هايي ديگر در اين امر دخيل شدند. شركت هايي كه دفاتر بيشتر آنها در تهران واقع بود اما بومياني ناآگاه، هدايت آن ها را در كلاردشت كنترل مي كردند. اين روند در سال هاي اخير با حجم بي شمار تبليغات در رسانه ها و از جمله تابلوهاي چندين متري در بزرگراه هاي تهران به اوج خود رسيد.
در اين مدت، بيش از ۴۰ شركت ساختماني، كار ساخت و ساز در كلاردشت را به بالاترين حد خود رساندند. كاري كه در تمام مدت ۱۳ سال گذشته بي سابقه بود.
حجم اين تبليغات، مردم خسته از شهر را چنان فريفته بود كه گاه نمي دانستند در پس تخريب هاي موجود در طبيعت، كلاهبرداري هاي بزرگ هم، شكل مي گيرد، به طوري كه قريب به اتفاق شكايت هاي موجود در دادگاه كلاردشت از زمين هايي بود كه يا صاحبان آن گريخته بودند يا زميني در كار نبود و سندي نامعلوم و بي مشخصات با مبلغ كلاني پول تعويض شده بود. از طرفي شركت ها، زمين هايي را با مشتريان ساده لوح، معامله مي كردند كه نه امكان دسترسي به برق داشت و نه آب.
متاسفانه حجم اين آگهي ها به آنجا رسيد كه به طور واضح عملكرد سازمان هاي دولتي مربوط را زير سوال مي برد.
خوشبختانه سازمان مسكن و شهرسازي مازندران دست به كار شد و پس از آن، اين آگهي ها از شكل خياباني آن جمع و حتي در مطبوعات نيز درج آنها ممنوع شد.
اما گويا اين ممنوعيت، محدوديت زماني داشت و شركت هاي مورد نظر، فعاليت هاي تخريب گرانه خود را كه مدتي تبليغات آن مخفي شده بود، كم كم از سر گرفته اند و در مطبوعات، آگهي هاي قبلي تكرار مي شود و كسي هم معترض نيست! چرا؟
درخصوص كلاردشت، اين عروس زخم خورده، اين بهشت غارت شده، اين سرزمين از دست رفته و اين روياي فراموش شده ديگر گفتن اين كه «بايد كاري كرد» و «بايد به داد كلاردشت رسيد» و «بايد كلاردشت را نجات داد» شايد حرف هايي باشد كه هرگز به واقعيت در نيايد.
واقعيت اين است: كلاردشت از دست رفت.
حتي كلاردشت امروز با كلاردشت سال گذشته بسيار تفاوت دارد. آن قدر كه در سفر به كلاردشت، در طول اين جاده زخم خورده بارها از خود مي پرسيم واقعاً راه را درست آمده ايم؟!
اين راه سال هاست به بيراهه مي رود.
كلاردشت، از دست رفت. نگذاريم گوشه هاي بكر و زيبا و دست نخورده از چشم دور مانده اين سرزمين عزيز نيز به دست نا اهلان بيفتد. به دست آن ها كه جز به جيب خود، به چيز ديگري نمي انديشند.
مسئولان! نگذاريد، اين بخشي از مسئوليت شماست!

هنر زنده ماندن

رودررو با خطر!
* پرندگان دانه خوار، مثل سهره و كبوتر و مانند آن، هرگز از آب دور نمي شوند.
* جرعه هاي بزرگ در شخصي كه تشنگي زياد كشيده، ايجاد تهوع خواهد كرد و مايعات ضروري بدن را به تحليل مي برد.
پيدا كردن آب
بهترين مكان براي جستجوي آب، كف دره ها و مسيل رودخانه هاي خشك قديمي است، جايي كه آب طبيعتا از زمين خارج مي شود و امكان دستيابي به آب از هر جاي ديگر بيشتر است. اگر جوي يا حوضچه آب ديده نمي شود، به دنبال قسمت هايي از زمين كه گياه در آن روييده است، بگرديد و سعي كنيد نقطه مناسبي از آن را حفر كنيد. ممكن است آب كمي پايين تر از سطح زمين وجود داشته باشد و در حفره جمع شود. حتي كندن كف آب كندها و بستر جوي هاي خشك ممكن است باعث جوشيدن چشمه اي در زير سطح زمين شود، به ويژه در ريگزار اين احتمال بيشتر وجود دارد. در كوه، شكاف هاي بين سنگ ها را بگرديد، ممكن است آب پيدا كنيد.
در ساحل، كندن زمين در بالاي خط مد، به خصوص جاهايي كه توده هاي شني باد آورده وجود دارد، مي تواند شما را به آب آشاميدني برساند (حدود ۵ سانتيمتر يا ۲ اينچ، كه در روي آب شور قرار دارد).
اين آب ممكن است شورمزه باشد، اما قابل شرب است. در پايين پرتگاه هاي ساحلي، به دنبال سبزي ها و گياهان آبدار بگرديد، حتي خزه و سرخس.
اين گياهان معمولا در جايي كه صخره ها جابه جا شده و تغيير وضع داده اند، وجود دارند و همان جا ممكن است مقداري آب شيرين يا حتي چشمه پيدا كنيد.
اگر چنانچه آب شيرين به هيچ وجه پيدا نشود، آب شور هم به وسيله تقطير قابل استفاده است (چگونگي انجام اين عمل در بخش تقطير و روش خورشيدي شرح داده مي شود)
اخطار !
دقت كنيد هر گاه حوضچه آبي را ديديد كه در اطراف آن گياه وجود ندارد، يا استخوان حيوانات در آنجا ديده مي شود، بدانيد كه احتمال خطرناك بودن آن آب زياد است و ممكن است نشانه هاي قليايي شدن آب را پيدا كنيد.
هميشه آبي را كه از حوضچه هاي آب روي زمين برمي داريد، بجوشانيد.
در صحرا درياچه هايي هستند كه راه خروج ندارند اين درياچه ها نمكي هستند و آب آنها قبل از نوشيدن بايد تقطير شود.
جمع آوري شبنم و باران
به استثناي باران هاي اسيدي كه حاصل فعاليت كارخانه ها و مراكز صنعتي است و مي تواند باعث ايجاد آلودگي در خاك شود، آب باران در هر كجا قابل شرب است و فقط نياز به جمع كردن دارد. از حوضچه هاي بزرگ استفاده كنيد. حفره اي در زمين ايجاد كنيد و سطح كف و اطراف آن را با خاك رس بپوشانيد، حوضچه خوبي خواهد بود و مي تواند آب باران را براي شما ذخيره كند. اگر پلاستيك يا پارچه غيرقابل نفوذ ديگري به همراه نداريد، از ورقه  هاي فلزي يا پوست درخت هم مي توانيد براي نگهداري آب استفاده كنيد. اگر احتمال آلودگي در آب جمع آوري شده وجود دارد، آن را بجوشانيد.
در مناطقي كه هوا در روز خيلي گرم و در شب سرد است، شبنم فراواني مي توان پيدا كرد. وقتي شبنم روي سطح فلزي جمع  مي شود، مي توان آن را نوشيد.
از پارچه و لباس هم مي توانيد براي جمع آوري آب استفاده كنيد و در موقع نياز آن را بچلانيد. يك راه جمع آوري توسط پارچه آن است كه پارچه تميز را دور ساق پا و زانو، بپيچيد و درون گياهان خيس قدم بزنيد.
رديابي آب به وسيله حيوانات
* پستانداران
اغلب حيوانات به آب نياز دارند. علف خواران اگر چه در مسافت هاي طولاني چرا مي كنند؛ ولي هرگز از آب دور نمي شوند، چرا كه صبح زود و غروب نياز به آبشخوار دارند. پيگيري رد پاهاي شكارهاي بزرگ اغلب به آب منتهي مي شود. اين رد پاها را (رو به پايين) تعقيب كنيد.
گوشتخواران مي تـوانند مدت زيادي را بدون آب سر كنند؛ زيرا آب لازم براي بدن خود را از طريق شكار تامين مي كنند. بنابراين، نشانه هاي مثبتي براي رسيدن به آب نيستند.
* پرندگان
پرندگان دانه خوار، مثل سهره و كبوتر و مانند آن، هرگز از آب دور نمي شوند.اين پرندگان، صبح و عصر آب مي نوشند. در نظر داشته باشيد كه وقتي اين پرندگان مستقيم و پايين پرواز مي كنند، به سمت آب مي روند. وقتي از آب برمي گردند، سنگين اند و از درخت به درخت پرواز مي كنند تا متناوبا استراحت كنند. مسير آ نها را پيدا كنيد، به آب خواهيد رسيد.پرندگان آبي مي توانند مسافت هاي زيادي را بدون آب و غذا پرواز كنند.
پس وجود آنان لزوما علامت وجود آب در نزديكي نيست. قوش ها، عقاب ها و ديگر پرندگان شكاري مي توانند آب لازم براي بدن خود را از طريق مايعات موجود در بدن قربانيان خود تامين كنند، پس نمي توان وجود آنان را علامت وجود آب دانست.
* خزندگان
خزندگان نيز نمي توانند شما را در يافتن آب كمك كنند. آنها از شبنم و رطوبت بدن شكار خود استفاده مي كنند و مي توانند مدت مديدي را بدون آب سركنند.
* حشرات
حشرات، به خصوص زنبورها، علايم خوبي هستند آنها تا ۵/۶ كيلومتر دور از لانه خود پرواز مي كنند؛ اما براي نوشيدن آب وقت معيني ندارند. مورچه ها به آب وابسته اند يك ستون مورچه كه از درخت بالا مي رود، به طرف ذخيره كوچكي از آب در حركت است. اغلب مگس ها در فاصله ۹۰ متري آب هستند،  به ويژه خرمگس هاي اروپايي با بدن قوس و قزحي شان.
* آثار انسان
آثار پاي انسان نيز ممكن است به حفره آبي ختم شود. البته ممكن است روي آن پوشيده شده باشد. سرپوش را برداريد!
به خاطر داشته باشيد
عرق بدن خود را جيره بندي كنيد، نه آب را!
اگر مجبوريد آب را جيره بندي كنيد، آن را مزه مزه  كنيد و آرام بنوشيد.پس از طي مسافتي طولاني بدون آب، وقتي آب را پيدا كرديد، با ولع ننوشيد. ابتدا آب را مزه مزه كنيد و جرعه هاي كوچك بنوشيد. جرعه هاي بزرگ در شخصي كه تشنگي زياد كشيده، ايجاد تهوع و استفراغ خواهد كرد و مايعات ضروري بدن را به تحليل خواهد بود.

سايه روشن

سند ملي ميراث فرهنگي در برنامه چهارم توسعه كشور گنجانده شد
سند ملي پژوهش، حفاظت و بهره برداري از ميراث فرهنگي به عنواني يكي از محورهاي شش گانه برنامه چهارم توسعه كل كشور از تصويب كميته تخصصي سازمان مديريت و برنامه ريزي گذشت.
«اردشير اروجي» عضو كميته تخصصي بخش فرهنگي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور ضمن اعلام اين مطلب، افزود: «در برنامه چهارم توسعه كشور، شش محور كلي درنظر گرفته شده است و از آنجايي كه دولت، توجهي بسيار ويژه نسبت به مقوله ميراث فرهنگي دارد، «ميراث فرهنگي» به مثابه يكي از محورهاي اساسي برنامه چهارم توسعه كشور در نظر گرفته شده است.
وي گفت: «پيش از تدوين محورها و بخش هاي مختلف برنامه چهارم، مقرر شده بود كه سند ملي پژوهش، حفاظت و بهره برداري از ميراث فرهنگي به عنوان يكي از محورهاي اساسي برنامه، تهيه و در آن گنجانده شود.»
اروجي تأكيد كرد:با توافقات انجام گرفته، پيش بيني مي شود، اين سند از تصويب سازمان مديريت و برنامه ريزي نيز بگذرد و در لايحه برنامه چهارم توسعه كل كشور جاي خود را بيابد.»
وي ضمن اشاره به نظام تدوين برنامه چهارم توسعه كشور گفت: «ستاد تدوين برنامه، متشكل از ۲۴ نفر از مسئولان و برنامه ريزان كشور، مسئولان اصلي تهيه برنامه چهارم توسعه را برعهده دارد و كميته هاي مشترك، به صورت فصل بندي شده، محورهاي برنامه را بررسي مي كنند.
اين كميته هاي مشترك نيز، تعدادي كميته تخصصي براي بررسي هاي كارشناسانه و كاملا جزيي برنامه دراختيار دارند.»
وي افزود: «مسئول كميته تخصصي فرهنگي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي است و سياست ها و احكام حوزه ميراث فرهنگي از تصويب اين كميته گذشته است.»
اروجي اضافه كرد كه آنچه در نهايت از تصويب سازمان مديريت و برنامه ريزي مي گذرد بايد به تصويب هيأت وزيران نيز برسد، ولي در عين حال خاطرنشان كرد:«رويكرد دولت آقاي خاتمي و مجلس شوراي اسلامي، نسبت به مقوله ميراث فرهنگي به روشني نشان مي دهد كه آن چه از سوي كميته تخصصي سازمان مديريت و برنامه ريزي به تصويب رسيده، با موافقت دولت و مجلس نيز روبه رو خواهد شد.»
وي پيش بيني كرد كه سند ملي پژوهش، حفاظت و بهره برداري از ميراث فرهنگي كشور به عنوان يك ماده مستقل در لايحه برنامه چهارم توسعه كل كشور گنجانده شود و در كنار اين سياست كلي، «احكام برنامه» در قالب تبصره هاي زير مجموعه اين ماده مستقل، در لايحه گنجانده شود.
لايحه برنامه چهارم توسعه كل كشور به زودي از سوي دولت تقديم مجلس شوراي اسلامي خواهد شد و نمايندگان حداكثر تا پايان سال جاري، قانون برنامه را جهت اجرا به دولت ابلاغ خواهند كرد.
•••
نگين منطقه خرقان در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد
مسجد اعظم چلسبان كه به نوعي شناسه و هويت منطقه خرقان محسوب مي شود، در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد.
سبك و سياق معماري مسجد اعظم چون نگيني در ميان معماري بومي روستاي چلسبان مي درخشد كه بي شك تبلور آن را مي توان در ميدان مركزي اين روستا و تماشاي طاقي ورودي بنا مشاهده كرد.
بناي مذكور براساس حياطي مركزي، به عنوان مركز ثقل بنا ساخته و واحدهاي تابعه آن در سه طرف شمال، جنوب وغرب اين حياط مركزي بنا شده است.
حريم يا قسمت اصلي مسجد در طرف غرب حياط ساخته شده و متشكل از يك ايوان و فضاي داخلي مسجد شامل بخش اجتماعات است. ويژگي اين بخش، مجزا بودن از طرفين است كه براي ورود از مسيرهاي متفاوت در نظر گرفته شده بود.
طرح حرم بر اساس پلاني مستطيل شكل بنا شده كه در داخل داراي صفه هايي ساده است. عمده مصالح به كار رفته در اين بنا شامل آجر، گل ، گچ و سنگ است. روستاي چلسبان در منطقه خرقان و محدوده شهرستان زرنديه واقع شده است.
اين منطقه علاوه بر آثار تاريخي، با ارزش همچون قلعه گبري الوير ، مذاهب و فرهنگ هاي مختلفي را در خود جاي داده است.
ارامنه ، ايلات كرد، كلهر و ...ايلات عشايري مانند شاهسون ها به گوناگوني فرهنگ و آداب و رسوم در اين منطقه كمك كرده اند.

دهاتي هميشه مسافر

000190.jpg

سبزي دره ها به آبي آسمان پيوند خورده است. و سپيدي تكه ابري به يادم مي آورد كه هنوز ميانه آسمان و زمينم. كردار هميشه روزگار! تن به تمنا به زمين مي كشاند و روح به نمي دانم كجايي. كه هرجا كه باشد مي دانم كه آسمان نيست! و در تلاقي آسمان و زمين هيمالاياي سترگ سربر آورده است خاموش و سرد و سپيد. و هر به دريا رفته اي مصيبت توفان اين سكوت سرد را چشيده است. دائولاگيري، آناپورنا و اين هم ماچاپوچار كوه خدا! همه آشنايان منند. دو سال پيش بود كه دوماهي از فراز و فرودشان گذشتم. خسته شدم سردم شد. داشت پشيمانم مي كرد همان تنبلي كه درون من است همان كه در درون همه ماست. يقه مان را درست سر بزنگاه مي گيرد. يقه ام را مي گيرد كه باز كجا!؟ دلت خوش است انگار يا كه مفت پيدا كرده اي اين پول را مگر. خنده ام مي گيرد اينقدر اين حرفش بي اساس است كه خودش هم دلش نمي آيد آنرا محكم ادا كند. همين جوري رد مي شود و غر مي زند بعد قيافه حق بجانبش را كه از دست مي دهد اداي باباكلان ها را درمي آورد كه آخه خانم اينم شد كار كه هي بزني همينجوري بري قاطي برف و سرما و سربالايي. رحمي كن به اين پاهاي بدبخت! اگه دادخواست همين پاها به جهنم نبردت. باشه برو به جهنم!
مي روم به جهنم! به كاتماندو!! بي عدالتي از سر گوش اين جهنم دره مي بارد و فقر صيحه مي كشد و يك جايي بالاخره گريبان پاره مي كند. چيزي به نام آدم همان كه بر روي دو پاراه مي رود وچشمانش مي بيند! فقررا و غنارا.
000192.jpg

مي بيند كه در عصر. عصر چه؟ (چه مانده است تا افتخاري شود پسوندي براي عصر)  مي بيند كه كثافت و فقر و چيزي به نام انسانيت در هم مي لولد و مي شود... گلوله اي و ناگاه سر ميز ناهار خوري يقه پادشاه نپال را مي گيرد و بنگ! و شش نفر خاندان سلطنتي جايشان را به يك باره مي دهند به بعدي تا .... قصه باز دوباره شود!
جهنم كه ديدن ندارد!؟ باز همان فضول هميشه! نقاد همه لحظه هاي حتي خواب مي بيني كه اينجا هم گريبانت را رها نمي كند.... وابهل. يله كن مرا... داشتم از چه مي گفتم؟
هان رسيده بودم به؛ ماچاپوچار؛ Machapuchare كوه خدا در ميان مردمان دودسته ي نپال از نگاه مذهب شناختي خدايان هندو و بوديسم هردو در كوه خانه كرده اند و از همين روست كه صعود بر كوه ها خصوصا اين دو كوه شرايط خاص خويش را داراست.
همين جوري كه نمي شود رفت شرايطي دارد و آدابي! كوه هيچ كه نباشد پايينش. دامنه اش. يا حتي آن كمركشش. كمي مانده به برف و گاه حتي در برف جايي براي تقدس دارد مكاني زيارتگاهي معبدي كه اينجا يا به استوپا و يا مانستري اش مي خوانند و هريك را آدابي است موافق آئيني. خواه هندو باشد و خواه بودايي. ماچاپوچار كوه خداست در آيين بودا همچنان كه؛ گوري شانكار Gauri Shankar خانه خداست در آيين هندو.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |