حميرا محب علي
اشاره
كلاردشت، عروس سبزپوش مازندران، بهشتي عريان شده (و نه آن گونه كه مي گويند گم شده) است كه در سال هاي اخير، چنان دستخوش تغيير و تحولات ناشي از ساخت و سازهاي نابه جا قرار گرفته كه شايد حتي در همين زمان كه اين سطرها بر صفحه كاغذ نقش مي بندد، همچنان در حال تخريب باشد.
كلاردشت، نامي كه چند سالي است ورد زبان نه طبيعت دوستان و عاشقان ايران بلكه طبيعت ستيزان ناآگاه قرار گرفته است، منطقه اي است در غرب مازندران كه روزگاري با ۳۹ آبادي با مركزيت «حسن كيف» روزگار مي گذراند و حالا هزاران تخريب در منطقه، چهره آباد آبادي ها را به زخم هايي بي مرهم سپرده است.
كلاردشت ۱۳ سال است كه از يك ديدار دلتنگ است. زماني كه رييس جمهور وقت، در سفر به مازندران از كلاردشت هم گذر كرد و با گفتن يك جمله: «اينجا واقعاً بهشت گم شده است!» از چهره اين گم شده خدايي، نقاب بركشيد و بسياري سودجويان و ناآگاهان با استفاده از اين جمله، ناخن تيز خود را برچهره اين عروس زيبا كشيدند.
حالا شركت هاي ساختماني بي شماري در كلاردشت مشغول فعاليتند و زمين هاي اين دشت زيبا را معامله مي كنند و مي خرند و مي فروشند و هر زمين چند دست مي گردد و ديواركشي مي شود و زير پاي مشتريان به زخم مي نشيند و...
مسئوليت اين اتفاق را هيچ كس به عهده نمي گيرد. نه منابع طبيعي و نه محيط زيست، نه اداره كشاورزي و نه جهاد سازندگي، نه بخشداري و نه شهرداري؛ و نه حتي فرمانداري چالوس و استانداري مازندران! مهم تر از همه اين كه، دادگاه نيز از زيربار مسئوليت مقابله و رسيدگي به اين امر شانه خالي كرده است.
به گفته برخي از كارمندان اين ادارات، گاه مسئولان دور هم جمع مي شوند، تصميم مي گيرند و تصميم هايشان درون پرونده ها بايگاني مي شود اما هرچه پرونده ها قطور و قطورتر مي شود، ميزان ساخت و سازها هم بيشتر و بيشتر مي شود و اين روند مبارزه با ساخت و سازها امري است موهوم كه نه در مقابل، بلكه موازي با تخريب حركت مي كند و متأسفانه گاه، دست هايي از همين ميان به ياري سودجويان مي شتابند و مانند اختاپوسي كه بر كلاردشت چنبره زده است، هرگز از اين طبيعت دست بر نخواهند داشت.
طبيعت كلاردشت، هر روز فشارهاي فزاينده اي را تحمل مي كند. آلودگي آب ها، تجاوز به منابع طبيعي، به ويژه تخريب جنگل ها در حاشيه مناطق مسكوني پيشرونده، در آينده هر روز بيشتر از ديروز مي شود، چرا كه اين ديار، حكايت «يك شهر و هزار كلانتر» است. حكايت نابساماني ها، ناهماهنگي ها و خودمحوري هاي مسئولاني است كه اگر چه قريب به اتفاق آنها بومي منطقه هستند اما براي جلوگيري از تخريب شهرشان با يكديگر اتفاق نظر ندارند.
اداره منابع طبيعي كلاردشت به گفته اهالي آن، از زماني نه چندان دور در مناطق مختلف از جمله كله سه نو، پلس كله، جاده نصيري، گرگ پس و... زمين هاي بسياري را به كاركنان ادارات مختلف واگذار كرده است.
بسياري از زمين هاي واگذار شده در حال حاضر، ساخته شده اند و يا در حال ساخته شدن هستند و بازپس گيري آنها كاري غيرممكن است. شهرداري كلاردشت با تكيه بر ماده ۱۰۰، راه گريزي براي عبور از تخلفات به روي سودجويان گشوده است.
متخلفان با سوءاستفاده از اين ماده مي توانند به ازاي پرداختن جريمه، از تخريب واحد خود جلوگيري كنند. اين موضوعي است كه قريب به اتفاق مسئولان شهر در توجيه ساخت و سازهاي نابه جا در كلاردشت بر آن اذعان دارند.
يكي از شهرداران كلاردشت كه زماني استيضاح شد، جرمش به گفته بسياري از مسئولان شهر، سوءاستفاده از اين ماده بود. اگر چه مسئولان شوراي شهر بعدها از اين استيضاح به عنوان فعال نبودن كميسيون ماده صد ياد كردند، اما ظاهر شهر نشان مي دهد كه شهردار جديد نيز چندان همتي در فعال كردن اين كميسيون نداشته است.
اين در حالي است كه فاضلاب بسياري از واحدهاي مسكوني كلاردشت، به بزرگترين و زيباترين رود اين منطقه، سرداب رود كه از يخچال هاي طبيعي علم كوه سرچشمه مي گيرد، سرازير مي شود.
فاضلاب شيلات و مترو هم تا چندي پيش همين وضع را داشت و حالا اگر هم براي رفع آن فكري شده باشد، آثار سوء خود را به خوبي بر جاي گذاشته است.
سازمان مسكن و شهرسازي مازندران پس از آن كه با هجوم بي شمار سودجويان براي ساخت و سازهاي غيرقانوني در كلاردشت مواجه شد و زماني كه اين موضوع مورد اعتراض بسياري از مطبوعات كشور قرار گرفت، در خبري اعلام كرد كه ساخت و سازهاي غيرمجاز كلاردشت تخريب مي شود.
اما باز هم به گفته مردم و اهالي محل، نه تنها اين ساخت و سازها تخريب نشد بلكه همچنان ادامه دارد و تازه مگر با تخريب اين ساخت و سازها چهره زخمي كلاردشت قابل ترميم است؟ مگر زماني كه اين ساخت و ساز ها شروع مي شد، مسئولان منطقه خواب بودند؟!
و اما ماجراي ساخت و ساز ها از حضور شركت... در منطقه كلاردشت با شعار «بهشت ايران متري چند؟» شكل واقعي به خود گرفت.
روياي تبديل زمين هاي طبيعي به درآمدهاي شخصي از آنجا آغاز شد و به اينجا رسيد كه شركت هايي ديگر در اين امر دخيل شدند. شركت هايي كه دفاتر بيشتر آنها در تهران واقع بود اما بومياني ناآگاه، هدايت آن ها را در كلاردشت كنترل مي كردند. اين روند در سال هاي اخير با حجم بي شمار تبليغات در رسانه ها و از جمله تابلوهاي چندين متري در بزرگراه هاي تهران به اوج خود رسيد.
در اين مدت، بيش از ۴۰ شركت ساختماني، كار ساخت و ساز در كلاردشت را به بالاترين حد خود رساندند. كاري كه در تمام مدت ۱۳ سال گذشته بي سابقه بود.
حجم اين تبليغات، مردم خسته از شهر را چنان فريفته بود كه گاه نمي دانستند در پس تخريب هاي موجود در طبيعت، كلاهبرداري هاي بزرگ هم، شكل مي گيرد، به طوري كه قريب به اتفاق شكايت هاي موجود در دادگاه كلاردشت از زمين هايي بود كه يا صاحبان آن گريخته بودند يا زميني در كار نبود و سندي نامعلوم و بي مشخصات با مبلغ كلاني پول تعويض شده بود. از طرفي شركت ها، زمين هايي را با مشتريان ساده لوح، معامله مي كردند كه نه امكان دسترسي به برق داشت و نه آب.
متاسفانه حجم اين آگهي ها به آنجا رسيد كه به طور واضح عملكرد سازمان هاي دولتي مربوط را زير سوال مي برد.
خوشبختانه سازمان مسكن و شهرسازي مازندران دست به كار شد و پس از آن، اين آگهي ها از شكل خياباني آن جمع و حتي در مطبوعات نيز درج آنها ممنوع شد.
اما گويا اين ممنوعيت، محدوديت زماني داشت و شركت هاي مورد نظر، فعاليت هاي تخريب گرانه خود را كه مدتي تبليغات آن مخفي شده بود، كم كم از سر گرفته اند و در مطبوعات، آگهي هاي قبلي تكرار مي شود و كسي هم معترض نيست! چرا؟
درخصوص كلاردشت، اين عروس زخم خورده، اين بهشت غارت شده، اين سرزمين از دست رفته و اين روياي فراموش شده ديگر گفتن اين كه «بايد كاري كرد» و «بايد به داد كلاردشت رسيد» و «بايد كلاردشت را نجات داد» شايد حرف هايي باشد كه هرگز به واقعيت در نيايد.
واقعيت اين است: كلاردشت از دست رفت.
حتي كلاردشت امروز با كلاردشت سال گذشته بسيار تفاوت دارد. آن قدر كه در سفر به كلاردشت، در طول اين جاده زخم خورده بارها از خود مي پرسيم واقعاً راه را درست آمده ايم؟!
اين راه سال هاست به بيراهه مي رود.
كلاردشت، از دست رفت. نگذاريم گوشه هاي بكر و زيبا و دست نخورده از چشم دور مانده اين سرزمين عزيز نيز به دست نا اهلان بيفتد. به دست آن ها كه جز به جيب خود، به چيز ديگري نمي انديشند.
مسئولان! نگذاريد، اين بخشي از مسئوليت شماست!