شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۲۱۲ - NOV. 1,2003
انديشه
Front Page

رمضان در فرهنگ مردم ايران -واپسين بخش
نانها و غذاهاي ماه رمضان
نانها و غذاهاي سنتي و محلي در نقاط مختلف ايران با توجه به شرايط اقليمي و آب و هواي متفاوت و محصولات متنوع علاوه بر خودكفايي نمايانگر هنر والاي كدبانوان ايراني است. غذاها يكي از شاخصه هاي مهم هويت فرهنگي است .در گذشته مردم در خانه نان مي پختند و نانهاي بازاري بسيار كم بود. خوشبختانه هنوز در برخي از روستاها مي توان طعم نان هاي محلي را چشيد. نانهاي خانگي بر خلاف نانهاي بازاري بسيار متنوع اند، به ويژه در ماه رمضان. در شهرستان بجنورد سه نوع نان «روغني قاق»، «نان فطير» و نان «قطاب» و در روستاي شوقان جاجرم بجنورد نام روغني «چزمه» براي افطار و سحر پخته مي شود.
در استهبانات فارس هم هفت نوع نان مخصوص سحر و افطار پخته مي شده است از جمله نان «ستي» يا نان خشك، نان جو يا گرده كه نان «شل شلي» گويند كه خمير آن شل و رقيق است، نان «تهو» شبيه به نان لواش، نام «الم» يا ارزن، نانهاي «سپول ذرت» و «سوله ذرت» كه هر دو با آرد ذرت پخته مي شود و نان «شيرين» كه با آردگندم و شيره انگور يا شكر طبخ مي شود.
در كازرون فارس هم تنوع نانها چون استهبانات است و يكي از نانهاي كازرون نان «گرده رجبي » است كه در سه شنبه آخر ماه رجب پخته مي شود. در اين روز زنان به ويژه بانوان نازا نذري مي گيرند و به يكي از امامزاده هاي شيخ جبار، ابافتح و شاه حمزه مي روند و با قرصي از نان گرده رجبي افطار را مي گشايند . زنان نازا عقيده دارند با خوردن اين نان تا ماه رجب سال بعد صاحب فرزند مي شوند.
غذاهاي محلي مخصوص ماه رمضان هم مانند نانها از تنوع بسياري برخوردار است، از جمله انواع آش، آش بي بي سه شنبه جهرم فارس، آش قره ميغ درونگر دره گز خراسان(قره ميغ نوعي زرشك كوهي است)، آش قونبيد يا آش كلم قم و آش روزه بردسير كرمان.
آش روزه «بردسير» همه روزه در ماه رمضان از طرف نذرداران در مكاني مثل مسجد، حسينيه يا خانه مناسبي پخته مي شود. چند زن و مرد در طبخ و تقسيم آش همكاري مي كنند و از شب اول ماه رمضان به در خانه ها مي روند و با خواندن اشعاري مواد آش؛ گندم، برنج، روغن و گوشت و حتي هيزم جمع آوري مي كنند و پس از پختن آش هنگام افطار به همه خانه ها مي فرستند. مردم بردسير عقيده دارند خوردن آش روزه علاوه بر آن كه ثواب دارد روزه گرفتن را سهل و آسان مي كند.
آوردن فهرست غذاهاي افطار و سحر ماه رمضان شهرها و آبادي ها و ديگر آداب و مراسم مردم در ماه رمضان از جمله آداب خوردن افطاري و سحري، افطاري و سحري دادن،  تغييرات كسب و كار در ماه رمضان، ختم قرآن، تشخيص زمان افطار، مراسم روزهاي تيغ و ايام شهادت حضرت علي(ع)، آداب شبهاي قدر و احيا، مراسم روز بيست و هفتم رمضان، شب نشيني ها و مراسم الوداعي رمضان، عيد فطر، رسم هاي هومبابايي، الم تهراني، الله رمضوني و گري گشو و ادبيات رمضان از جمله ضرب المثل ها، قصه ها، ترانه ها، بازيهاي بچه ها و رسم سخنوري كه در دهه آخر ماه رمضان كه تا چهل پنجاه سال قبل پاسي از شب تا سحر در قهوه خانه هاي تهران برگزار مي شد، هر يك از جذابيت  و ارتباط تنگاتنگ فرهنگ و زندگي مردم با ماه رمضان حكايت دارد .
سيد احمد وكيليان

در باره ماهيت جهاني شدن
اين جهاني يا آن جهاني؟!
000618.jpg
اشاره
يكي از سئوالات اساسي در مواجهه با پديده جهاني شدن اين است كه آيا جهاني شدن يك پروسه است يا يك پروژه؛ به بياني ديگر، آيا ما با پديده جهاني شدن روبرو هستيم يا با پديده جهاني سازي ؟ نويسنده مقاله پيش رو بر آن است تا از دو منظر تاريخي و نظري نشان دهد جهاني سازي پروسه اي است از قبل طراحي شده كه به غلبه و فراشمولي رويكرد «اين جهاني» و دنيامداري منتهي خواهد شد. باهم مي خوانيم.
دكتر رامين خانبگي
«جهاني شدن»، ترجمه اي از واژه گلوباليزيشن (انگليسي)، گلوباليزاسيون (فرانسه) ،گلوباليتزويرونگ (آلماني)، پديده اي است كاملا مبتني بر تفكر رايج در غرب و نمي توان معادل صحيح و كاملي براي آن در زبان فارسي تعيين كرد.
رويكرد غرب به مسايل مختلف، مبتني بر نوعي مكانيزم فكري در مقابل تفكر شرقي است و گونه اي خاص از مواجهه با جهان هستي و «روش زندگي» را پيش روي ما قرار مي دهد و تا زماني كه در شيوه زندگي و نگرش غرب وارد نشده ايم، با مختصات فكري آن آشنا نخواهيم شد و شيوه اگزيستانسياليستي زندگي غربي را درك نخواهيم كرد.
در رويارويي با غرب، مشكل ما فهم وجودي يا حضوري پديده اي به نام غرب است. آنها واقعا چگونه و با چه استدلال و هدف گذاري، زندگي مي كنند؟ اگر بخواهيم غرب را بشناسيم بايد نحوه زيست و شئون زندگي آنها را كه در حال حاضر، قرار است به شيوه اي جهاني، تبديل شود، بشناسيم. كلمات و واژه ها هنگامي كه از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر انتقال مي يابند، در پارادايم ذهني مخاطب جديد قرار مي گيرند. ذهنيت ما تفاوت بسياري با پارادايم هاي ذهني غرب دارد، از اين روست كه ما مانند آنها زندگي نمي كنيم.
جهاني شدن از يك سو پديده اي قرن بيستمي است، و دقيقا با مفهوم جهان گستري كه در دوران هاي تاريخي شرق هم وجود دارد، منطبق نيست. قصد اسكندر براي فتح تمام دنيا، يا جهان گيري مغول، به طور كامل، منطبق بر مفهوم امروزي «جهاني شدن» نيست، زيرا «جهاني شدن»، تنها منحصر در فتح جهان از لحاظ سياسي يا اقتصادي نيست بلكه چيزي فراتر از آن است. باطن «جهاني شدن» از نظر من، غلبه رويكرد «اين جهاني» بر كل جهان است، به اين معنا كه قرار است همه ملت ها در ابتدا «اين جهاني»، و سپس «جهاني» شوند. بنابراين آنچه را «جهاني شدن» به ارمغان مي آورد «جهاني فكر كردن» نيست، بلكه در ابتدا «اين جهاني فكر كردن» است، تا سپس در فرايند «جهاني شدن» در بازي شطرنج گونه (كه آغاز آن ۴۰۰ سال پيش بوده) دنيا را فتح كنند. بر اين اساس، جهاني شدن، حوالت دادن انسان به اين جهان (اصالت دنيا) است و بس. پروسه جهاني شدن، در وهله اول جز «اين جهان» به چيز ديگري ناظر نيست و تنها در اين صورت است كه ارتباط مولفه هاي قدرت با هژموني سلطه و سياست تبيين مي شود. طبيعي است كه در اين فرايند، جهان بايد فتح يا به عبارتي يك كاسه گردد. در اين تعريف از گلوباليزيشن در مي يابيم كه رويكرد متفاوتي نسبت به گذشته ايجاد شده و لذا جهاني شدن در اديان الهي با مفهوم غربي و كنوني آن تنها يك اشتراك لفظي است. اين مفهوم از جهاني شدن در فضاي مدرنيته قابل تعريف است، به اين معنا كه غايت جهاني شدن، «اين جهاني شدن» محض و دنيوي شدن و دنياپرستي است. براي اينكه چنين چيزي تحقق يابد، مولفه هاي متكثري كه در اين جهان است نيز بايد تغيير كند تا بتوان قواعد بازي را ساده كرد و آن را پيش برد.
وقتي اصالت با «اين جهاني شدن» باشد، مسأله، تنها كسب قدرت و سلطه جهاني است كه خود را به گونه هاي گوناگون نشان مي دهد و از مولفه هاي بارز و اساسي آن، قدرت سياسي،  اقتصادي و فرهنگي خواهد بود زيرا با اين ابزار است كه مي توانند خود را عملا در رأس هرم سلطه، حفظ كنند. بنابراين ما در دوره اي تاريخي زندگي مي كنيم كه بحث شفاف بر سر قدرت و پول در گستره جهاني است. در اين بازي، قدرت و پول، قوانين را خود تعيين مي كنند و اگر اين مباحث را به عنوان مقدمات هم در نظر بگيريم مسأله جهاني شدن را راحت تر مي توان هضم كرد. پديده هايي از قبيل «تسامح» و «تساهل»، «حقوق بشر» و «آزادي» در فضاهاي مختلف، معاني متنوعي به ذهن متبادر مي كنند و اگر بستر فكري اين قضايا را در نظر نگيريم اشتراكات لفظي، موجب مغالطات و سوءتفاهمات بسياري خواهد شد. به نظر مي رسد از دو منظر مي توان به اين موضوع نگريست، يكي از منظر تاريخي و ديگري تئوريك.
در ديدگاه تاريخي، اين پرسش در ميان است كه چنين پديده اي اصولا بوده است يا نبوده است؟ و چگونه شكل گرفته است؟
اما از ديدگاه نظري، اين بحث مطرح مي گردد كه اگر شواهد تاريخي، دال بر جريان جهاني شدن نيست، يعني اگر ما آن را به عنوان يك «پروژه يا طرح» ندانيم كه فاعل يا فاعلاني دارد كه آن را پيش مي برند، حتي اگر نتوانيم به صورت تاريخي و مكتوب، اين پروژه را تبيين كنيم، آيا مي توان به گونه اي تئوريك به اين مسأله انديشيد؟
از نظر تاريخي، واقعيت اين است كه پس از نابودي رويكرد دوره قرون ميانه در غرب و آغاز رنسانس و در آغاز دوره مدرن، در ساحت انديشه و اجتماع،  اتفاقات قابل ملاحظه اي مي افتد. در حوزه انديشه اين مسأله تقريبا روشن است و انديشمندان زيادي به آن پرداخته اند. متأسفانه در ايران آنچه كمتر بدان پرداخته مي شود، بستر سياسي - اجتماعي و سير تاريخي اين فرايند است. مي توان مثالي از دوران دكارت زد، هنگامي كه وي به هلند عزيمت مي كند اين كشور به تازگي استقلال يافته و از زير سلطه امپراتوري اسپانيا رها شده است. سئوال پيش مي آيد كه يك امپراتوري بزرگ با قدرتي كه توانسته دنيا را فتح كند چگونه در مقابل مبارزات كشوري كه نه عده دارد و نه عده، شكست مي خورد. در اين مدت ۸۰ سال مبارزه چه كسي آنها را پشتيباني مي كرده است تا بعد از اين مدت تبديل به كشوري به نام هلند شوند؟ دكارت تعبير مي كند كه اينها همه تاجر هستند و فقط من هستم كه به اين كار علاقه اي ندارم، اينجا بهشت است.
چگونه مي شود كه كشوري بعد از چنين مبارزات طولاني و طاقت فرسا به شكوفايي مي رسد؟
چه كسي و چه كساني هزينه هنگفت چنين مبارزه چند ده ساله را متحمل شده اند؟ اينها كه هستند و اين سرمايه ها را از كجا آورده اند؟ پيشينه آنان چيست؟ متعلق به چه گروه و چه فرقه اي بوده اند؟ هلند چگونه توانسته با كمپاني هاي مختلفي كه ايجاد كرده قدرت و نفوذي بدست آورد كه سرزمين هاي وسيعي تا اندونزي را تحت سلطه خود بگيرد؟ پرسش بعدي اين است كه سرانجام اين كمپاني ها چه مي شود؛ درآمد حاصله از آنها كه بين ورثه تقسيم نشده پس اين ثروت به جايي رفته است كه امروز نشاني از آن نيست؟
نكته ديگر اين است كه اين فتح، فتح فكري و فرهنگي صرف نيست. بلكه هژموني و قدرت سياسي و اقتصادي «سلطه و سودآوري» است. انقلاب كبير فرانسه در عين حال كه انقلاب فكري است ولي كاري كه مي كند اين است كه باقي مانده اقتدار كليسا را از بين مي برد و به عبارتي جدايي كليسا از قدرت در اين مرحله از تاريخ، تكميل مي شود.
«دولت  - ملت ها» تشكيل مي شوند و دو پديده تازه در اروپا بوجود مي آيد؛ يكي حذف فئوداليسم است كه باعث از بين رفتن قدرت هاي محلي شده و مفهوم جديد «ملت» و «دولت» و مليت در عالم سياست، وارد مي شود. از طرف ديگر، حوزه قدرت كليسا محدود مي شود. در كاهش حوزه قدرت كليسا علل تاريخي متعددي دخالت داشتند. اما آنچه آخرالامر متحقق مي شود اين است كه در اين مرحله از تاريخ، مسيحيت تنها به حوزه زندگي شخصي افراد، محدود مي شود و حوزه فعاليت هاي اجتماع و سياست كاملا «دنيامدار» مي گردد. هنگامي كه قدرت دين كاهش پيدا مي كند معادلاتي در عرصه اجتماع و سياست بوجود مي آيد كه براي فهميدن آنها نيازي به دين نمي بينند، اين اتفاق هر چه جلوتر مي رود و شفاف تر مي شود رويكرد نسبت به دنيا و دنيامحوري در فرايند سكولاريسم قرار مي گيرد و قواعدبازي مشخص تر مي شود. نكته اساسي در اين ميان، آن است كه بوجودآورندگان هلند و انقلاب فرانسه كساني بودند كه منافع اقتصادي آنها اقتضاء مي كرد كه چنين پديده اي اتفاق بيافتد، حتي اگر بستر اجتماعي مناسبي نيز براي آن موجود نباشد (يعني مردم واقعا ايجادكنندگان انقلاب نباشند). عده اي روشنفكر در اين ميان بودند كه ثروتي را هزينه مي كنند تا فضاي انقلاب را ايجاد و يك شورش شهري نه چندان گسترده را نظريه مند كرده و گسترش بخشند.
قرن ۱۸ و ۱۹ ميلادي به اصطلاح، دوران روشنگري و روشنفكري در اروپاست. اما واقعيت اين است كه بستر اجتماعي براي چنين واژه هايي وجود خارجي ندارد. چرا كه كساني مانند ديدرو يا مونتسكيو يا ولتر حرف هايي مي زدند، كه غالبا تعابير بي ادبانه و تحقيرآميز و از نوع شانتاژ بود به طوري كه بيان كننده حال و هواي روزگار مردم و درد عيني توده ها نبود، بلكه بيان كننده حال و هواي عده اي خاص بود كه هدف شان شكستن هژموني كليساست.
ادامه دارد
از كتاب نقد شماره ۲۴ و ۲۵

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    يادداشت    |
|   صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |