|
|
|
|
|
|
|
لحن آمريكا در برابر ايران تغيير يافت
نرمش دشمن
سخنان روز سه شنبه ريچارد آرميتاژ معاون وزارت خارجه آمريكا در كميته مجلس سنا درمورد ايران حاكي از تغيير لحن خشني بود كه در طول حكومت فعلي جمهوريخواهان همواره برزبان ايشان جاري بوده است .براي اين تغيير لحن دلايل متعددي را مي توان برشمرد كه بخشي از آن به تغيير برداشت آمريكااز شرايط داخلي ايران وجهان بستگي دارد. گرچه نبايد ازياد بردكه آرميتاژ از آن نوع مقامات آمريكايي است كه معمولا در مورد ايران از لحن تند استفاده نمي كند ولي در عين حال در مقايسه با تندروهايي چون رامسفلد و رايس وپرل و ولفوويتز كه تندترين تغييرات را در مورد ايران داشته اندفاقد نفوذ در محافل تصميم سازي آمريكاست. مقاله ذيل كه در نيويورك تايمز به چاپ رسيده است حاوي تحليل اين نشريه در مورد تغيير لحن مذكور است.
|
|
دولت بوش روز سه شنبه به ايران اطمينان داد كه آمريكا به سياست «تغيير رژيم» در تهران علاقه اي ندارد و همچنين پيام داد كه مي خواهد با ايران درباره برنامه هسته اي اش، ادعاي حمايت از تروريسم و موضوعات ديگر گفتگو كند.
شيوه آشتي جويانه جديد دولت بوش در قبال ايران كه از سوي ريچارد آرميتاژ معاون وزير خارجه در سخناني در كميته روابط خارجي سنا اعلام شد، دستكم بخشي از بحث هاي داخلي ميان مشاوران بوش را (درباره اين موضوع) حل كرد.
مقامات دولت بوش مي گويند، برنامه هسته اي ايران و پناه دادن اين كشور به القاعده همچنان دو مانع براي بهبود روابط ميان دو كشور (ايران و آمريكا) است و وارد شدن به گفتگو با ايران در اين موضوع و موضوعات ديگر هم ضروري به نظر مي رسيد.
تغيير لحن آمريكا قابل توجه است، به ويژه آنكه اين اتفاق دو سال بعد از آن صورت مي گيرد كه بوش در سخنراني سالانه اش در كنگره در سال ۲۰۰۲ ايران، عراق و كره شمالي را اعضاي «محور شرارت» خواند.
فرستادگان آمريكايي تا ماه مه چندبار با ايران گفتگو كردند، اما بعد از انفجارهاي رياض كه واشنگتن آن را به القاعده نسبت داد و ادعا كرد اعضاي اين گروه در ايران مستقرند، اين گفتگوها متوقف شد.
آرميتاژ روز سه شنبه در سخنان خود در سنا گفت كه آمريكا بايد همه گزينه هاي ممكن را در قبال ايران حفظ كند. او درباره اين گزينه ها توضيح دقيق نداد اما اين گزينه ها شامل استفاده از زور در صورت نياز هم مي شود.
او گفت:« در همين حال ما آماده شركت در مذاكرات محدود با دولت ايران درباره موضوعات مورد علاقه دو طرف هستيم. اما تا به حال وارد گفت وگوي فراگير با هدف عادي سازي روابط نشده ايم.»
ايران هم مانند كره شمالي به موضوع بحث و اختلاف نظر تندروها و حاميان ديپلماسي در دولت بوش تبديل شده است. بسياري در داخل وزارت امور خارجه تماس هاي ديپلماتيك با ايران را ترجيح مي دهند زيرا موضوعات بسياري وجود دارد كه همكاري با ايران را طلب مي كند.
مهمترين موضوع بحث و اختلاف درون دولت بوش، برنامه هسته اي ايران است. تندروها كه بسياري از آنها درون وزارت دفاع هستند، سياست رويارويي در قبال تهران را ترجيح مي دهند و مثلاً از ارائه موضوع هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل براي تصويب يك قطعنامه احتمالي در اين مورد حمايت مي كنند.هفته گذشته هيأتي از فرستادگان فرانسه، آلمان و انگليس توافق ايران را براي قبول بازرسي هاي بين المللي جديد از تأسيسات هسته اي و همچنين تعليق غني سازي اورانيوم بدست آوردند.
دولت بوش در اقدامي محتاطانه گفت كه اين اقدامات بايد روشن شود. درباره وعده هاي ايران براي اجتناب از ارتباط با القاعده نيز واشنگتن واكنش بدبينانه و محتاطانه مشابهي نشان داد.
آرميتاژ گفت كه دولت واشنگتن معتقد است «عواملي از رژيم ايران» هم به القاعده و هم به انصارالاسلام در رفتن به ايران و يافتن مكاني امن در آن كشور كمك كرده اند و اين در حالي است كه مقام هاي رسمي ايران اين گروه ها را محكوم كرده اند.
مقام هاي دولت بوش مي گويند در حالي كه خشونت ضدآمريكايي در عراق رو به افزايش است، بايد با ايران بر سر وضعيت آينده عراق توافق كرد. دولت ايران در ميان گروه هاي شيعه اي كه در پي ايجاد يك دولت اسلامي هستند نفوذ دارد.
آمريكا برخي اقدامات اخير ايران در حمايت از اين گروه ها را «غيرمفيد» خوانده است.
بسياري از مقامات دولت بوش مي گويند كه استقرار يك دولت با حضور اكثريت شيعه در عراق اجتناب ناپذير است زيرا شيعيان در عراق در اكثريت هستند. برخي از آن بيم دارند كه دولت بوش اراده خود را بر اقليت سني تحميل كند و به اين ترتيب درگيري ها در مركز عراق شدت گيرد.
مقامات دولت بوش مي گويند، در پي گام هاي كوچكي كه اخيراً ايران برداشته و از جمله گزارش هايي مبني بر اينكه فهرست اعضاء القاعده كه قبلاً در ايران بوده اند و اكنون به كشورهاي خود بازگردانده شده اند از سوي ايران ارائه شده است، سخنان آرميتاژ در سنا با حمايت كاخ سفيد صورت گرفته است.در دولت بوش درباره اهميت اين فهرست نيز اختلاف نظر وجود دارد. يك مقام بلندپايه آمريكايي مي گويد، اين گامي اندك اما مثبت از سوي ايران براي رفع نگراني هاي آمريكاست. اما مقام بلندپايه ديگر گفت كه اين فهرست فقط شامل افرادي است كه به پاكستان، افغانستان و ديگر كشورها بازگردانده شده اند و معلوم نيست بعد از اين چه اتفاقي براي آنها روي داده است.
آرميتاژ گفت: ايران در اقدامي مثبت از عمليات آمريكا در ساقط كردن طالبان در افغانستان و تشكيل شوراي حكومت انتقالي عراق حمايت كرده است. ايران همچنين با حضور در كنفرانس كمك مالي به بازسازي عراق در مادريد و مشاركت مالي در اين كار برخي مقامات آمريكايي را شگفت زده كرد.
شوراي حكومت انتقالي عراق در حال مذاكره براي دستيابي به توافقي با تهران به منظور انتقال نفت به ايران و دريافت برق در مقابل آن است. پل برمر حاكم آمريكايي عراق هنوز كاري براي توقف اين مذاكرات يا در مخالفت با آن انجام نداده است.
سناتور چاك هاگل جمهوريخواه روز سه شنبه از آرميتاژ پرسيد كه آيا سياست تغيير رژيم در دستور كار آمريكا براي ايران است؟ آرميتاژ جواب داد: «خير قربان، سياست ما تلاش براي گرفتن توان ايران در انجام سياست هاي تخريب كننده است.»
مقام هاي دولت بوش مي گويند، يكي از دلايلي كه آمريكا تغيير دولت در ايران را به عنوان يك راه حل قبول ندارد اين است كه هر دولتي كه روي كار بيايد حتي دولتي غربي و سكولار، ممكن است به تلاش براي دستيابي به سلاح هسته اي ادامه دهد.
آرميتاژ گفت، اين به دليل تمايل هميشگي ايران براي تبديل شدن به نيرويي عمده در منطقه و بازتاب خواسته هميشگي ايرانيان براي دستيابي به عظمت و بزرگي است.
موضوع مهم ديگر حمايت ايران از حزب الله، جهاد اسلامي فلسطين و ديگر گروه هاي فلسطيني است كه به اسرائيل حمله مي كنند. مقامات دولت بوش مي گويند، در متقاعد كردن ايران به توقف حمايت از اين گروه ها هيچ پيشرفتي نكرده اند.
نيويورك تايمز
ترجمه: نيلوفر قديري
|
|
|
ايالات متحده و فضاي اقتصادي مشترك اوراسيا
در نوزدهم سپتامبر ۲۰۰۳، روسيه موافقت نامه اي را به منظور ايجاد يك منطقه اقتصادي مشترك با بلاروس، اوكراين و قزاقستان به امضا رساند. اين منطقه اقتصادي مشترك تلاشي است در جهت همگرايي ميان كشورهايي كه ۹۰ درصد از تجارت روسيه با جمهوري هاي مستقل مشترك المنافع را به خود اختصاص مي دهند.
به همان ميزان كه دولتمردان ايالات متحده متمايل به جلوگيري از سلطه مجدد روسيه بر اوراسيا هستند، دلايلي نيز براي نگراني دارند. گزينه هاي سياسي اين دولتمردان محدود است ولي درهر صورت آنها بايد عضويت روسيه و اوكراين را در سازمان تجارت جهاني به عنوان جايگزيني براي منطقه اقتصادي مشترك موردتوجه قرار دهند.منطقه اقتصادي مشترك طرح بلندپروازانه اي است كه به منظور افزايش محبوبيت ولاديمير پوتين در آستانه انتخابات موردتوجه قرار گرفت. اين پروژه درصورت تحقق ، قدرت اقتصادي و سياسي مسكو را به بالاترين درجه پس از فروپاشي شوروي مي رساند. اين فضاي مشترك يك موافقت نامه چند مرحله اي است كه اعلام مي دارد هر عضو قادر است سرعت همگرايي را كنترل كند. درحالي كه ايجاد و شكل گيري اتحاديه اروپا دهه ها به طول انجاميد اين هدف كه فضاي اقتصادي مشترك بايد ظرف ۵ تا ۷ سال تكميل گردد بسيار بلند پروازانه است. موارد توافق شده در اجلاس سران اين جمهوري ها كه در يالتا برگزار گرديد عبارت اند از: هماهنگي در اخذ عوارض گمركي و ايجاد اتحاديه گمركي.تحليل خبرگزاري روسيه اينترفاكس در اين باره حاكيست: مرزهاي گمركي داخلي كم رنگترشده، يك مرز مشترك گمركي ايجاد مي شود و نيز يك موسسه فراملي از طريق تعهد داوطلبانه كشورهاي عضو به كاركردهاي موردنظر اين موسسه به فعاليت خواهد پرداخت. اين ناحيه اقتصادي توسط هيأت هاي قانون گذار فراملي كه احتمالا در مسكو مستقر خواهند بود اداره مي شود و بدون ترديد تحت نفوذ كامل روسيه قرار خواهد گرفت.علاوه بر اين روسيه به اعضا فشار خواهد آورد تا درمورد واحد پولي توافق نمايند كه ظاهرا بر پايه روبل قرار خواهد داشت.همانند اتحاديه اروپا، چهار كشور تشكيل دهنده اين فضاي جديد آرزو مي كنندكه يك ناحيه اقتصادي قدرتمند محلي را به وجود بياورند كه بتواند رشد و سرمايه گذاري خارجي را به ارمغان آورد. اما اين فضاي اقتصادي به سادگي به نتيجه نخواهد رسيد. رهبران بلاروس و اوكراين نگراني هايي درمورد يكپارچگي مجدد با روسيه و از دست دادن حاكميت ملي خودشان دارند. علاوه بر اين همه آنها با مسائلي از قبيل فساد و رشوه خواري مواجه هستند كه به عنوان مانعي براي سرمايه گذاري و رشد اقتصادي ايفاي نقش مي كنند.شكاف هايي ميان رهبران امضاكننده موافقت نامه حتي از پيشتر پديد آمد. به عنوان مثال پوتين و لئونيد كوچما رئيس جمهور اوكراين و الكساندر لوكاشنكو رئيس جمهور بلاروس بيشتر درمورد عضويت كشورهايشان در اتحاديه اروپا و سازمان تجارت جهاني بحث كرده اند تا عضويت در منطقه اقتصادي مشترك. پارلمان اوكراين با اين موافقت نامه در شكل اخير آن موافقت نخواهد كرد. در اين رابطه وزير دادگستري اوكراين، الكساندر لاورينويچ اعلام داشت كه برخي ازمواد پيش نويس توافق نامه در تضاد با قانون اساسي اوكراين هستند.توافقات اين اجلاس با ساير جمهوري هاي برجاي مانده از شوروي سابق از قبيل گرجستان، ارمنستان و قرقيزستان را كه عضو سازمان تجارت جهاني هستند به حاشيه خواهد راند و آنها را براي پيوستن به اين فضاي اقتصادي در فشار قرار مي دهد.كانديداهاي بالقوه عضويت در باشگاه پوتين همه در يالتا حاضر بودند: نخست وزير سابق و رئيس جمهور فعلي آذربايجان الهام علي اف، رئيس جمهور گرجستان ادوارد شواردنادزه و رئيس جمهور ارمنستان روبرت كوچاريان تلويحا اين موافقت نامه اقتصادي را مورد ستايش قرار دادند. آنها در واقع نمي توانند به نحوي ديگر رفتار نمايند. مشابه مورد آمريكاي مركزي و ايالات متحده آمريكا ميليون ها آذري، ارمني وگرجي به عنوان كارگر در روسيه مشغول به كار هستند و خانواده هايشان را در كشورهايشان تحت حمايت مالي قرار مي دهند، به صورتي كه نزديك به يك سوم از توليد ناخالص داخلي اين كشورها از فرستادن پول اين كارگران تأمين مي گردد. انسداد بيشتر مرزها ضربه سنگيني به اقتصاد كشورهاي قفقاز جنوبي وارد خواهد ساخت. در عوض يك اتحاديه رسمي جابجايي آزاد كالاها را مورد تاييد و حمايت قرارداده و از سرمايه گذاري خارجي در اين منطقه استقبال خواهد نمود.
راهكارهاي ايالات متحده!
همانگونه كه ذكر شد گزينه هاي سياسي براي دولتمردان ايالات متحده محدود است.واشنگتن به شدت نيازمند حمايت روسيه از اعزام نيرو به عراق مشاركت در بازسازي اين كشور و همچنين جنگ عليه تروريسم است. دولت بوش بايد عضويت روسيه و اوكراين را در سازمان تجارت جهاني به عنوان جايگزيني براي منطقه مشترك اقتصادي درنظر داشته باشد.دولت بوش همچنين از پيوستن اعضاي جديد به منطقه مشترك اقتصادي نگران است. در اين رابطه با وجود خشم روسيه دولتمردان آمريكا و ازجمله سفير اين كشور در اوكراين تاكنون نگراني دولت خود را از پيوستن اعضاي جديد به اين موافقت نامه اعلام داشته اند.كار ديگري كه از آمريكايي ها برمي آيد ترغيب اتحاديه اروپا به اعطاي امتيازات تجاري به روسيه و اوكراين در قالب سازمان تجارت جهاني است. مسكو وكيف در اين راستا معتقدند اقداماتي كه با پيشنهاد اتحاديه اروپا انجام گرفته است به صنايع كشاورزي و هوافضا و اتومبيل سازي آنها صدمه زده و از اين امر ابراز نارضايتي مي كنند.
تكرار اشتباهات ممنوع !
آرزوها براي بازگرداندن روسيه به دوران قدرت اوليه اش مي تواند به واقعيت بپيوندد. آناتوي چوبايس، معمار جنجالي بخش خصوصي روسيه لفظ امپراطوري ليبرال را به كار برده است و حتي يك برنامه زمانبندي شده ۵۰ ساله را براي تحقق آن اعلام نمود. همچنين ولاديمير پوتين در آستانه انتخابات رياست جمهوري در بهار ۲۰۰۴ در نوعي اضطراب به سر مي برد و ممكن است تلاش كند از يك برنامه زمان بندي شده جاه طلبانه تر استفاده كند.در حقيقت غرب تنها با يك گزينه مواجه است: پذيرش روسيه و اوكراين و همچنين تروج بازارهاي آزاد، دموكراسي و حاكميت قانون.همچنان كه اتحاديه اروپايي تركيه را براي عضويت در اين اتحاديه در بلاتكليفي قرار داده و موجب ترغيب اين كشور به نزديكي با كشورهاي اسلامي گرديده است، عدم پذيرش روسيه و اوكراين ممكن است مسكو را به سوي ماجراجويي و توسعه طلبي سوق داده و همچنين كيف را به بازگشت به آغوش كرملين تحريك نمايد.اجلاس چهارجانبه سران روسيه، بلاروس، اوكراين وقزاقستان كه در يالتا برگزار شد به صورت نمادين محل برگزاري اجلاس ديگري نيز بوده كه در ۱۹۴۵ صورت پذيرفت. در آن اجلاس فرانكلين روزولت رئيس جمهور آمريكا و وينستون چرچيل نخست وزير انگلستان اروپاي شرقي و مركزي را در چنگال ديكتاتور شوروي ژوزف استالين رها ساختند. اين اشتباه نبايد بار ديگر از سوي غرب تكرار گردد.
آريل كوهن
ترجمه: مهدي محمودزاده
|
|
|
نگاه امروز
اعتراف رامسفلد
همانطور كه اكنون همه مي دانند در روز ۱۶ اكتبر دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا يادداشت كوتاهي خطاب به چهار تن از نزديكترين افراد زير دستش نوشت (اين عادت هميشگي اوست)؛ يادداشت خطاب به ژنرال ها ديك مايرز و پيترپيس رئيس و نايب رئيس ستاد مشترك ارتش و پل ولفوويتز و داگ فيت معاون وزير دفاع و مسئول امور سياست هاي پنتاگون بود.
موضوع يادداشت «جنگ با تروريسم» بود و سئوالات به شيوه مخصوص رامسفلد صريح و كاملا بي پرده بود. ما در حال برد هستيم يا باخت؟ آيا وزارت دفاع به اندازه كافي سريع تغيير مي كند تا خود را با فضاي جديد قرن بيست و يكم تطبيق دهد؟ آيا چنين نهاد بزرگي مي تواند با اين سرعت تغيير يابد؟ آيا دولت آمريكا هم با همين سرعت در حال تغيير است؟
در نظر داشته باشيد كه رامسفلد مردي است كه مي خواهد پنتاگون را با سر و صدا به دنبال خود به سرزمين موعود ببرد، يعني آن را به سوي «انقلاب در امور نظامي» هدايت كند كه به گفته حاميان آ ن آمريكا را به يك ارتش «شبكه محور» و تغيير يافته تبديل مي كند كه مخالفان را بدون سردرگمي و دشواري شكست مي دهد. طرح اين پرسشها توسط چنين شخصيتي، قابل توجه است، زيرا نشان مي دهد كه او و اطرافيانش هم تأييد مي كنند كه شايد راههاي بهتر ديگري وجود داشته باشد.
نكته قابل توجه در يادداشت رامسفلد اين بخش است كه «آيا تغييراتي كه انجام داده ايم يا در حال انجام آن هستيم بيش از حد معتدل نيست؟
برداشت من اين است كه هنوز اقدامات متهورانه اي انجام نداده ايم، اگر چه كارهاي منطقي در مسير درست انجام داده ايم اما آيا اين كافي است؟
همانطور كه بسياري از منتقدان مطبوعاتي گفته اند، اگر رابرت مك نامارا وزير دفاع آمريكا در دهه ۱۹۶۰ چنين سئوالاتي را مي پرسيد، جنگ آمريكا در ويتنام به گونه ديگري پايان مي يافت. مثلا در سال ۱۹۶۷، مك نامارا فكر مي كرد كه آمريكا در ويتنام پيروز نمي شود، اما هيچ نگفت. جنگ هشت سال ديگر ادامه پيدا كرد و دهها هزار قرباني به جا گذاشت. در سال ۱۹۹۵ بود كه پذيرفت «معماران جنگ و سياست هاي آن اشتباه بزرگي مرتكب شده بود.»
يادداشت رامسفلد به روزنامه يو.اس.اي تودي درز كرد و يك هفته بعد در اين روزنامه منتشر شد. نويسندگان مطبوعاتي به اين يادداشت به عنوان شاهدي براي اثبات اينكه اوضاع در عراق رو به وخامت است استناد كردند و گفتند اين سخنان رامسفلد نشان مي دهد كه جنگ با القاعده بدتر از آن چيزي پيش مي رود كه دولت بوش ادعا مي كند. انتشار اين يادداشت به مبارزه و عمليات دولت بوش براي جلب حمايت افكار عمومي در ادامه كار در عراق سرعت بخشيد. مقام هاي دولت بوش بر تلاش هاي خود افزودند تا اثبات كنند اوضاع در عراق بعد از جنگ در حال پيشرفت است و رسانه ها موانع پيش رو را بزرگنمايي مي كنند.
اما رامسفلد سئوالات مهمي پرسيده است و سياستگذاران بايد در پي ارائه پاسخ هاي صادقانه اي باشند.
رامسفلد نوشته است: امروز ما مقياس لازم را براي دريافتن اينكه در جنگ با تروريزم در حال برد هستيم يا باخت، نداريم. آيا ما بيشتر تروريست ها را مي كشيم دستگير مي كنيم يا تعقيب مي كنيم، يا حوزه هاي ديني و روحانيون تندرو بيشتر اين نيروها را جذب مي كنند و آموزش مي دهند و پيش روي ما قرار مي دهند؟
پاسخ كوتاه به اين پرسش اين است كه ما با فقدان مقياس براي سنجش اين موضوع روبرو نيستيم. مقياس را مي توان در گزارش ها و اخبار روزانه درباره تلفات در عراق و افغانستان يافت. انفجارهاي روزهاي دوشنبه و سه شنبه در بغداد و در مقابل مقر سازمان صليب سرخ جهاني و پايگاههاي پليس نمونه هايي است كه نشان مي دهد تروريست ها در وضعيت خوبي هستند.
بعضي ممكن است بگويند اين تحولات فقط به عراق مربوط مي شود و عراق هم يك كشور در دنياست؛ كشوري كه نظامي و پرآشوب است و نمي توان آن را تصويري كلي و نمونه براي دنيا فرض كرد.اما به آمار و ارقامي كه در مقاله جديد مؤسسه كاتو چاپ شده توجه كنيد.
به گفته وزارت خارجه آ مريكا، در سال ۱۹۹۸، ۲۷۴ حادثه تروريستي در سراسر دنيا روي داده است كه ۴۱ درصد آن ضدآمريكايي بوده است. در سال ۲۰۰۱ تعداد اين حوادث به ۳۵۵ فقره رسيده كه از اين ميان ۶۲ درصد ضدآمريكايي بوده است.
روشن است كه آمريكا حتي پيش از ۱۱ سپتامبر هدف قابل توجه تروريست ها بوده است. با توجه به اين حقيقت و با توجه به اينكه نفرت اسامه بن لادن از آمريكا در نتيجه سياست هاي خود آمريكا حاصل شده است، يكي از مهمترين اركان سياست امنيت ملي آمريكا بايد اين باشد كه ريشه هاي احساسات ضدآمريكايي را شناسايي كند.
اين كار بايد به ويژه در خاورميانه صورت گيرد.
اگر تروريست ها به دليل اقدامات آمريكا به اين كشور حمله مي كنند، پس «جنگ با ترور» موضوعي است كه به ديپلماسي و سياست خارجي مربوط مي شود نه به جنگ. بنابراين وزارت خارجه بايد نقش بيشتري به عهده بگيرد. يا همانطور كه در سرمقاله روزنامه نيويورك تايمز در تاريخ ۲۴ اكتبر آمده است:« سپردن كارهايي به پنتاگون كه از آن آگاهي چنداني ندارد مانند بازسازي و تعيين سياست خارجي، كار چندان خردمندانه اي نبوده است. اين رامسفلد بود كه به سرعت مسئوليت همه چيز را به عهده گرفت و همه ترديدها درباره درستي يا نادرستي جنگ عراق را بي معني خواند، در حالي كه هنوز كارهاي بسياري با طالبان و القاعده ناتمام باقي مانده بود. اكنون او به همين موضوعات اعتراف مي كند كه البته اين هم خوب است.»
مقياس مفيد ديگر را مي توان در ميان افكار عمومي يافت. بر پايه آخرين نظرسنجي ها كمتر از يك چهارم مردم در اندونزي، تركيه، پاكستان و اردن از جنگ با تروريسم حمايت مي كنند.
شايد حيرت آورترين بخش سخنان رامسفلد در آن يادداشت برداشت او از يك جنگ طولاني بود. رامسفلد در آن يادداشت نوشته است: آيا آمريكا بايد طرحي گسترده و جامع براي بازداشتن نسل بعدي تروريست ها تدوين كند؟ آمريكا كاري براي تهيه يك برنامه درازمدت انجام نداده است. نسبت سود و هزينه به ضرر ماست هزينه ما به ميلياردها مي رسد در حالي كه هزينه تروريست ها ميليوني است.
در پايان آن يادداشت رامسفلد مي نويسد: «واضح است كه ائتلاف مي تواند بالاخره به شيوه اي در عراق و افغانستان پيروز شود، اما راه دشواري در پيش است.»
براي وزير دفاعي كه همواره مشغول تغيير و ارتقاء ارتش دوران جنگ سرد به نظامياني بوده كه سريع بجنگند، اين اعترافي است مبني بر اينكه اين جنگ يك جنگ فرسايشي است و براي جامعه اي كه به افتخار و سربلندي عادت داشته، اين پيام خوشايندي نيست.
آسيا تايمز
ترجمه: اردلان متين
|
|
|
آخرين مصاحبه ماهاتير محمد به عنوان نخست وزير مالزي
وقت رفتن است
اشاره:از امروز ديگر دكتر ماهاتير محمد نخست وزير مالزي نيست و همانطور كه خود او گفته يك شخص عادي است. او ديروز پس از ۲۲ سال نخست وزيري داوطلبانه كنار رفت. طي دوران نخست وزيري او اقدامات زيادي براي تبديل مالزي بدوي به يك جامعه مدرن انجام داد كه امروزه از آن به عنوان ميراث ماهاتير محمد ياد مي شود. اما در اين مسير طولاني او چگونه مي انديشيده است و با چه فراز و نشيب هاي طولاني روبرو شده و در آينده چه خواهد كرد، پرسش هايي است كه دكتر ماهاتير محمد در مصاحبه اي كه چند روز قبل توسط برناما با او انجام شد به آن پاسخ داده است. ترجمه متن اين مصاحبه طولاني ۷۰ دقيقه اي كه توسط كليم الله حسن رئيس، جعفر حسن، سردبير كل و ازمان اوجانگ و يونگ سوهنگ سردبيران اجرايي برناما خبرگزاري ملي مالزي با او انجام شده در زير از نظرتان مي گذرد:
|
|
ترجمه و تنظيم: دكتر علي صباغيان
* از اين كه با وجود مشغله زياد وقتي را به اين مصاحبه اختصاص داديد، تشكر مي كنم. من مي خواهم به ۲۲ ژوئن (اول تير) سال گذشته بازگردم. وقتي شما ملت را با اعلام بازنشستگي خود متعجب كرديد. اگر اظهارات شما آن روز با احساسات قابل درك اعضاي شوراي عالي حزب آمو قطع نمي شد، چه مي خواستيد بگوييد؟
- من چيزي غير از اين نمي توانستم بگويم كه قصد دارم از تمامي مشاغل حزبي دولتي خارج شوم. اين چيز پر هيجاني نبود زيرا قبل از آن به اندازه كافي درباره آن سخن گفته بودم. بنابراين مي خواستم توضيح دهم كه من تا اين زمان براي آن در قدرت باقي مانده ام كه حزب را به نظم درآورم. قبلا در سال ۱۹۹۸ تصميم به كناره گيري گرفته بودم، اما متاسفانه در آن سال من اين مشكل را با معاون نخست وزير داشتم و وضع اقتصاد هم خوب نبود. بنابراين فكر كردم كه كناره گيري در آن زمان كار اشتباهي است. بنابراين من همچنان در قدرت باقي ماندم. دليل اين كه سال گذشته آن اظهارات را ايراد كردم آن است كه فكر مي كردم آمو به نظم درآمده و بار ديگر قدرت و محبوبيت خود را بدست آورده و وضع اقتصاد نيز خوب شده است. بنابراين وقت مناسب براي كناره گيري من بود. اين همه آن چيزي است كه آن روز در آن جلسه مي خواستم بگويم.
* اما چرا شما آن جايگاه را براي اعلام اين موضوع انتخاب كرديد؟
- خوب، من فكر كردم اگر يك اعلام عمومي در اين خصوص نداشته باشم، مردم فكر نخواهند كرد كه من در اين امر جدي هستم. اگر من يك اعلام عمومي به ويژه در كنگره آمو كه در آن زمان مهمترين مجمع براي من محسوب مي شد اعلام مي كردم، ديگر عقب نشيني در كار نبود. اگر من اعلام مي كردم بايد آن را اجرا مي نمودم. در واقع من به تان سري خليل دبيركل آمو، گفتم كه مي خواهم استعفا دهم اما او گفت نه نه، استعفا ندهيد. احساس كردم اگر اين موضوع را به آرامي به مردم بگويم واكنش مردم همينطور خواهد بود، بنابراين ترجيح دادم تا يك اعلام عمومي داشته باشم تا نتوانم اين حرف خود را باز پس گيرم و چنانچه حرف خود را باز پس گيرم اعتبارم از بين خواهد رفت.
* درباره زمان استعفايتان چطور؟ اگر آن روز اجازه مي يافتيد سخنراني خود را ادامه دهيد آيا باز هم پايان اكتبر امسال زمان كناره گيري شما بود؟
- نه، نه، نه. اگر اجازه مي يافتم تا سخنانم را آن روز تمام كنم آخرين عملكرد رسمي من همان روز بود و همان روز كناره گيري مي كردم. من به دليل درخواست هايي كه صورت گرفت به ويژه از سوي معاون نخست وزير عبدالله احمد بداوي كه از من خواست تا باقي بمانم به اين نتيجه رسيدم كه كارم را ادامه دهم. اگر او موافق كناره گيري و آماده بدست گرفتن امور بود من آن روز كناره گيري مي كردم.
* بنابراين اعلام اين كه شما مي خواستيد آن روز كناره گيري كنيد موضوع مهمي است، اينطور نيست؟
- بله، اگر آن روز اجازه مي دادند سخنراني خود را ادامه دهم من از قبل براي كناره گيري در آن روز آماده شده بودم.
* آيا شما انتظار چنان واكنش از سوي مردم داشتيد؟
- خوب من انتظار برخي واكنش ها را داشتم. در واقع همانطوري كه مي دانيد من نيز گاهي اوقات در كنترل احساسات و عواطفم ناتوانم. در واقع آنچه اتفاق افتاد نيز همينطور بود. من به خودم گفتم نبايد در اين خصوص احساساتي باشم. من بايد يك نطق بسيار روشن بكنم و سپس كناره گيري كنم. اما نتوانستم خود را كنترل كنم و احساسات بر من غلبه كرد و سپس اين امر واكنش ديگران را بدنبال داشت و من فكر كردم كه مردم بسيار ناراحت هستند... بنابراين مجبور به قبول تقاضاهايي مبني بر اين كه در آن زمان نبايد كناره گيري كنم، شدم.
من كل آن شب را فكر كردم. صبح روز بعد وقتي من با عده اي كه به ديدار من آمده بودند ملاقات داشتم ، تصميم گرفتم كه تا زمان برگزاري دو نشست بين المللي - نشست سران جنبش عدم تعهد و نشست سران كنفرانس اسلامي - كه قرار بود در مالزي برگزار شود در قدرت باقي بمانم. من گفتم كه براي اين دو نشست باقي مي مانم و سپس كناره گيري مي كنم.
* با آنكه مقام نخست وزيري يك مقام بسيار قدرتمند است اما به نظر نمي رسد شما شيفته قدرت شده باشيد و قدرت نتوانسته است در مغز شما رسوخ كند آيا مي توانيد اين مسئله را توضيح دهيد؟
- براي اينكه بتوان امور مشخصي را انجام داد وجود قدرت و اقتدار ضروري است. من قادر نبودم تا كارهاي چنداني انجام دهم. تجارب زيادي دارم كه پيشنهادهاي كاملاً خوب به پيشنهادهاي غيرممكن يا احمقانه يا چيز ديگري تبديل شده است. اما وقتي من نخست وزير شدم طبق پيشنهادهاي خود عمل مي كردم. بنابراين بسيار كارآمدتر شدم. آن قدرت براي انجام كار براي كشور و نه شخص استفاده شد. اگر از اين قدرت براي امور شخصي استفاده شود، آن وقت مردم متنفر مي شوند.
يكي از چيزهايي كه من از زمان كودكي ياد گرفته ام اين است كه نبايد بيش از حد در يك جا باقي ماند. اگر من به يك خانه شخصي رفته بودم بايد اين احساس را داشته باشم كه آيا صاحبخانه همچنان خواستار ادامه حضور من است يا نه. بنابراين اگر بيش از حد در جايي باقي مانديد عذرتان را مي خواهند ... اين امر دقيقا در مورد قدرت نيز صادق است. اگر من بيش از حد باقي بمانم به طوري كه مردم به تنگ آيند و از من متنفر شوند، آن وقت به فكر كناره گيري بيفتم امر جالبي نخواهد بود.
* اما انتخابات عمومي آينده نيز يك مسئله بسيار مهم ديگر است، نظر شما چيست؟
- انتخابات عمومي همچنان در آينده ادامه خواهد يافت. وقتي يك انتخابات را به پايان برديم بايد منتظر انتخابات ديگر باشيم. بنابراين اگر اين مسئله را مد نظر قرار دهيم هرگز نبايد كناره گيري نمايم. كناره گيري موجب مي شود تا فرصت فراروي نيروهاي جديد و با كفايت قرار گيرد. من فكر مي كنم اكنون ما در وسط دوره زماني انتخابات كه مدت آن پنج سال است قرار داريم. بنابراين تابستان گذشته من فكر كردم كه كناره گيري در وسط دوره فرصت مناسبي براي رهبري جديد باقي خواهد گذاشت تا حزب را رهبري كند. البته من قبلا هم گفته ام كه به انتخابات كمك خواهم كرد.
* پرزيدنت پرويز مشرف، رئيس جمهور پاكستان در مصاحبه اي با روزنامه نيواستريتز تايم گفته است كه شما به يك سرمايه عمومي تبديل شده ايد و نبايد از صحنه بين الملل بازنشسته شويد چرا كه مي توانيد كمك زيادي به جهان اسلام بكنيد، نظر شما در باره اين اظهارات چيست؟
- اگر نياز باشد تا كار مثبتي كه مي توانم انجام دهم، آن را انجام خواهم داد. البته نه از يك جايگاه رسمي، زيرا من ديگر نمي توانم آن قدرت و اقتداري كه به عنوان نخست وزير مالزي داشته ام را داشته باشم. بنابراين تنها كمكي كه از دست من بر مي آيد احتمالا كمك فكري است، حتي احساس مي كنم كه در خود مالزي هم كمك من فكري خواهد بود. البته هيچ قدرتي همچون انديشه و فكر نيست. قدرت براي اجراي ايده ها و انديشه ها لازم است. بدون فكر و انديشه قدرت بي مصرف است. بنابراين، كمك من انديشه و فكر خواهد بود.
* شما در حالي از قدرت كناره گيري مي كنيد كه قبلا در خصوص كارهاي ناتمام سخن گفته بوديد، آيا مي توانيد بگوييد اين كارها چيست؟
- هميشه كارهاي ناتمام وجود خواهد داشت. اگر شما منتظر آن باشيد تا كارهاي ناتمام خود را تمام كنيد هرگز كناره گيري نخواهيد كرد. بنابراين، من با وجود اين واقعيت كه كارهاي ناتمامي را باقي مي گذارم استعفا داده ام و اميدوارم كه كسان جديدي كه مي آيند اين كارها را به خوبي انجام دهند.
* به طور قطع وقتي شما بازنشسته شويد وقت بيشتري براي خود و خانواده خواهيد داشت. آيا پس از اين قادر خواهيد بود به پارك برويد، و بدون محافظ بيشتر با مردم عادي حشر و نشر داشته باشيد و صحبت كنيد و در مراكز خريد و فروش همچون بين تانگ واك يا مجتمع فروشگاهي مركز كوالالامپور در نزديكي برج هاي دوقلوي شركت پتروناس برويد؟
- اكنون هم به ميان مردم مي روم. همانطوري كه مي دانيد من به مجتمع فروشگاهي مركز شهر كوالالامپور يا به بين تانگ واك مي رفته ام. محافظاني همراه هستند اما آنها با فاصله حركت مي كنند و تعداد زيادي از مردم بدون آن كه آنها دخالت كنند جلو مي آيند و با من دست مي دهند، به طوري كه احساس مي كنم كمتر شبيه بسياري از رهبراني هستم كه خود را به طور فيزيكي از مردم جدا مي كنند. مي خواهم يك شخص عادي باشم و خريدهاي خود را خودم انجام دهم و در جمع مردم در يك قهوه خانه براي نوشيدن يك قهوه بنشينم. مي خواهم از اين نوع زندگي عادي لذت ببرم. وقتي معاون نخست وزير شدم كسي به من نگفت كه ديگر نمي توانم بيرون بروم. اگر چيزي بخواهم بخرم آنها كالاها را به خانه مي آوردند و من از ميان آنها مي توانستم انتخاب كنم. من گفتم نه. من به هيچ وجه اين كار را نخواهم كرد.مي خواهم مثل يك فرد عادي زندگي كنم. مي خواهم خريدهاي خود را خودم انجام دهم. مي خواهم در ديدار با مردم آزاد باشم، اما گاهي اوقات نيروهاي امنيتي نگران هستند، الحمد لله در مالزي ما آن خشونت را نداريم مي توانيم با مردم ديدار كنيم.
* آيا از اين به بعد مردم شما را بيشتر در خيابان خواهند ديد؟
- بله،كاملاً مطمئن هستم. من با آنها ديدار خواهم كرد. حتي در دوران نخست وزيري هم بيش از هر كس با مردم ديدار داشته ام. شما مي دانيد كه در هر ملاقات عمومي با دهها هزار نفر ديدار كردم.
* شما همچنين پرمسافرت ترين نخست وزير جهان بوده ايد. دليل اين امر چيست؟
- براي ديدار با دوستان و پيداكردن دوستان بيشتر در جهان. نمي توان دشمن تراشي كرد. سياست ما دشمن تراشي نيست، حتي اگر ما با سياست هاي كشوري نيز موافق نباشيم او را دشمن خود نمي كنيم. ممكن است ديگران در باره ما دشمني داشته باشند، اما تا آن جايي كه به ما مربوط مي شود ما مي خواهيم با جهان دوست باشيم. وقتي شما با كشورهاي جهان دوست مي شويد منافع بي شماري بدست مي آوريد. براي نمونه، ما يك كشور كوچك هستيم بايد دوستاني داشته باشيم تا در مواقع لازم از ما حمايت كنند. بنابراين من به كشورهاي مختلف سفر كرده ام و با رهبران آنها ديدار كردم. نه تنها با آنها ديدار داشته ام بلكه در جاهايي كه مي توانستم به آنها كمك كرده ام. ما برنامه همكاري فني مالزي را به منظور كمك به ديگران ايجاد كرده ايم. ما چيزهايي را از اين قبيل بدست خواهيم آ ورد و سپس كمك هاي بيشتري ارائه خواهيم كرد. ادامه دارد
|
|
|
تحليل
يك هدف- دو روش
|
|
جمهوري اسلامي ايران يكي از مهم ترين مسائل ايالات متحده است . رهبران واشنگتن براي سامان دادن به سياست هاي خود در خاورميانه،خليج فارس، آسياي مركزي و جنوب آسيا، لاجرم با ايران روبرو مي شوند، به همين علت آمريكايي ها حل بسياري از مسائل خود را منوط به حل مسأله ايران مي دانند .
در حال حاضر، در ميان هيأت حاكمه آمريكا در زمينه نوع مواجهه بامسائل خاورميانه و ايران دو نگاه كلي وجود دارد: بر اساس نگاه اول رژيم ايران بايد تغيير كند . نومحافظه كاران آمريكا مانند ويليام كريستول، ريچارد پرل، رايس، سام براون بگ، مايكل لدين و جيمز وولسي گروه اول هستند كه معتقدند براي دستيابي به امنيت مطلق مي بايد ابتدا اين شكل از امنيت در خاورميانه استقرار يابد و براي استقرار امنيت مطلوب در خاورميانه مي بايد تغييرات در سه سطح يعني نقشه سياسي خاورميانه، نظام جمهوري اسلامي ايران، تغيير توازن قدرت منطقه اي به نفع اسرائيل به وقوع بپيوندد. در اين چارچوب ،تثبيت حضور نيروهاي آمريكايي در دستور كار قرار گرفته است. از ديد اين افراد، تا زماني كه دولتي مقتدر در ايران زمام امور را در دست داشته باشد نه پروژه عراق به سرانجام مي رسد و نه صلح در خاورميانه برقرار مي گردد . در نتيجه بايد قدرت جمهوري اسلامي، به ويژه در بخش نرم افزاري آن يعني الهام بخشي به حركت هاي ضدآمريكايي در منطقه به شدت تضعيف شود. در اين تحليل ايراني ها بايد مواضع ضد آمريكايي خود را تغيير دهند. آنان همچنين علاقمندند كه جمهوري اسلامي عليه منافع ايالات متحده دست به اقدامي نزند و با تغيير ساختار و رفتارهاي سياسي خود با اهداف و منافع ايالات متحده همراه شود.
نگاه ديگر معتقد است بايد با فشار بر ايران رفتار آن را تغيير داد بر اساس نگرش دوم آمريكا سعي مي كند ايران را با فشار بين المللي ناشي از اقدامات خود در حمايت از تروريسم و نيز تلاش در جهت دستيابي به سلاح هاي غيرمتعارف و هسته اي در موضع انفعالي و ضعيف قرار دهد. تيم وزارت خارجه از جمله كالين پاول و معاونانش در اين گروه جاي دارند . دولت بوش با توجه به مشكلات خود در عراق هنوز نتوانسته است درخصوص نحوه برخورد با جمهوري اسلامي در ميان اين دو نگرش تصميم نهايي را اتخاذ كند.
|
|
|
اشتباه مرگبار -۹
|
|
آموزش پرواز
عباس لقماني
با وجود اينكه اداره ضد جاسوسي تأكيد كرده بود كه مامون يكي از شركت كنندگان در جلسه تروريستها در مالزي بوده است و يك رواديد معتبر آمريكا نيز در اختيار دارد مأمورين سيا ظاهرا قادر به تحليل اين موضوع نبودند، هر چند كه يكي از وظايف آنها هماهنگي با اف بي آي بود و بايد او را در ليست كساني كه در آمريكا در جستجوي آن بودند قرار مي دادند. در اين فاصله نواف و مامون در سانتيگو بدنبال يك مدرسه خلباني بودند. فرودگاه مونت گومري داراي دو باند پرواز و فرود بود و برج ديده باني كوچكي هم داشت. در تمام اين فرودگاه هواپيماهاي كوچك زيادي پارك شده بود كه فقط با يك زنجير قفل شده بودند. در سالن فرودگاه دفاتر چندين مدرسه خلباني به چشم مي خورد. اين دو تصميم گرفتند كه به دفتر فريدون سربي يك آمريكايي ايراني الاصل مراجعه كنند. سربي سبيل جوگندمي داشت و معمولا يك عينك آفتابي به چشم مي زد. سالهاي بسياري بود كه او در سانتيگو ساكن بود. اسم مدرسه خلباني او كلوپ پرواز سربي بود. اين چيز تازه اي نبود كه اعراب به آمريكا بيايند و در آنجا به تعليم پرواز بپردازند. تنها چيزي كه سربي از شاگردان خود مي خواست شركت منظم در تمرينات پروازي و پرداخت به موقع شهريه بود. پول براي اين تروريست ها مسئله اي نبود ولي مشكلي كه اين دو داشتند اين بود كه مامون به زبان انگليسي چندان آشنا نبود به همين دليل نواف در اين كار به او كمك مي كرد ولي انگليسي او هم چندان خوب نبود. آنها فورا وارد بحث اصلي با سربي شدند و به او گفتند مايلند بياموزند كه چگونه مي توان يك بوئينگ را هدايت كرد. سربي اين موضوع را بيشتر يك شوخي تلقي مي كرد و گفت ما در اين جا هواپيماي بوئينگ نداريم و بهتر است فعلا آنها از چند نمره كوچكتر استفاده كنند و اول بياموزند چگونه مي توان با يك سسنا پرواز كنند. آنها قبول كردند و پس از آن سربي معلمي در اختيار آنها قرار داد تا چند دوري در فرودگاه با آن پرواز كنند ولي در پرواز اول فاجعه بود اين دو حتي قادر نبودند دستورات معلم پرواز را هم درك كنند و در اكثر مواقع كاري برعكس دستورات معلم پرواز انجام مي دادند. علاوه بر آن مشخص شد كه اين دو از پرواز كردن هم بشدت مي ترسند. وقتي مامون با دستور معلم پرواز شروع به فرود كرد، نواف آنقدر ترسيده بود كه با صداي بلند شروع به دعا خواندن كرد. وقتي فرود آمدند معلم پرواز گفت از اين دو پرواز بر نمي آيد. سربي هم محترمانه و سياستمدارانه به آنها فهماند كه بهتر است دست از پرواز بردارند و حتي هنگامي كه آنها پيشنهاد پول بسياري هم به او كردند او با تشكر آن را رد كرد. هنگامي كه اين دو تروريست هنوز در فكر اين بودند كه شايد به درد اين كار اصلا نخورند يك مرد جوان عرب وارد دفتر اف بي آي در نوارك نيوجرسي شد و به مأموران بهت زده اف بي آي گفت كه او تازه از يك اردوگاه تمرينات القاعده در پاكستان آمده است و در آنجا علاوه بر اينكه به او ياد داده اند چگونه با اسلحه هاي مختلف كار كند ياد گرفته است كه چگونه يك هواپيما را نيز هدايت كند، در اردوگاه از او خواسته بودند كه با پنج يا شش نفر در آمريكا ملاقات كند و به اتفاق آنها عملياتي را انجام دهد حتي به او گفته بودند كه از بكار بردن خشونت نيز نبايد ابايي داشته باشد هدف به دست گيري سريع كنترل يك هواپيماي ربوده شده و خلباني آن بود و اين هواپيماها بايد به افغانستان برده مي شدند در صورتي كه هواپيماهاي ربوده شده را آنها نمي توانستند به افغانستان ببرند به آنها توصيه شده بود كه هواپيما را در هوا منفجر كنند. مأموران اف بي آي گفته هاي اين مرد جوان عرب را بيشتر شوخي تلقي كردند و براي اينكه مطمئن شوند كه حرفهاي او تا چه حد با واقعيت تطبيق دارد به يك دستگاه دروغ سنج متوسل شدند. نتايج بدست آمده از اين دستگاه دروغ سنج براي مأموران اف بي آي حيرت انگيز بود به نظر مي آمد كه اين عرب حقيقت را گفته است حداقل دستگاه اين را نشان مي داد. به همين دليل آنها تصميم گرفتند كه اعترافات او را يادداشت كنند اين تنها كاري بود كه آنها انجام دادند.
هامبورگ، مارس ۲۰۰۰
«رمزي بن الشيب» مدت زيادي بود كه رفته بود. او پس از ملاقاتهايش در كوالالامپور به هامبورگ باز گشته بود. ورود او به آلمان با هيچ مشكلي روبرو نشد هر چند كه در مالزي از او عكس برداري كرده و شناسايي شده بود.
«سيا» حتي اين زحمت را به خود نداده بود كه مقامات آمريكايي را در جريان بگذارد چه رسد به اين كه به آلماني ها اطلاع بدهد. آلمانها نمي دانستند كه رمزي عضو رسمي القاعده است.
سه دوست او از خيابان مارين در هامبورگ هم دو مرتبه در هامبورگ جمع شده بودند. در حالي كه «جراح» هنگام توقف در دبي با مشكل روبرو نشده بود، مروان و عطا بدون هيچ مشكلي از اردوگاه در افغانستان به آلمان بازگشته بودند.آنها در آنجا متوجه شده بودند كه براي يك عمليات انتحاري انتخاب شده اند و بايد به اين منظور در آمريكا تعليم خلباني ببينند.
آنها اكنون دقيقا مي دانستند كه هدف از اين تعليمات چيست.بلافاصله پس از ورود به هامبورگ به اداره پليس مراجعه كردند و ناپديد شدن گذرنامه هاي خود را گزارش كردند. آنها به مدارك تازه و دست نخورده اي احتياج داشتند كه در آن مهرهاي ورود به پاكستان و افغانستان نباشد. زيرا در غير اينصورت ممكن بود براي گرفتن رواديد ورود به آمريكا دچار مشكل شوند؟ بدون هيچ مسأله اي اين دو با مدارك جديد رواديد ورود به آمريكا را نيز دريافت كردند هر چند كه سيا ردپاي آنها را گرفته بود.محمد عطا در كنار بن الشيب حتي يك قدم هم فراتر رفته و از طريق پست الكترونيكي با ۳۱ مدرسه خلباني در آمريكا تماس برقرار كرده بود و به آنها نوشته بود كه «ما يك گروه كوچك از كشورهاي عربي هستيم و مدتي است كه براي تحصيل در آلمان به سر مي بريم و مايليم در آمريكا تعليمات خلباني ببينيم.» در اين نامه الكترونيكي تأكيد شده بود كه آنها مايلند بدانند اين دوره چه مدت به طول مي انجامد و با چه نوع هواپيمايي تعليمات انجام مي شود مأموريت اين سه تروريست وارد مرحله تازه اي شده بود. ادامه دارد
|
|
|