سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۱۵ - Nov 4, 2003
موسيقي
Front Page

آخرين نسل خنيا گران عشق
مريم رضايي
000808.jpg

پيرمردي است۹۰ ساله، روايتگر، اهل فاضل آباد گرگان، از روستاي علي آباد. تنها بازمانده نسلي است كه آقا شيخ محمد علي بينات در منظومه «ميرپنج نامه» خود از او تحت عنوان «گودار قوال» نام برده است.
سخن از عيسي فيوج روايتگر۹۰ ساله اي است كه سالها شاگرد معروف ترين استاد لوري منطقه گلستان بوده است.
امروز اما وي در عسرت و تنگدستي، اما با دريادلي به زندگي فقيرانه اي در كنار فرزندانش دل خوش كرده است.
در كنج دلش منظومه «عباس گالش» جا خوش كرده است. او راوي و پديدآورنده اين منظومه است كه شهرت آن و نواهاي موسيقايي آن ۵۰ سال است كه از گيلان تا بخش هايي از كوير ايران را طي كرده و ساكنان آن ابياتي از اين منظومه را در حافظه خويش به يادگار دارند.
***
سخن از پيري كهنسال اما پرتوان از روستاي بوگه بسي از توابع بوكان، نزديك مرز كردستان عراق است. قاله غريب را مي گويم؛بهترين بيت خوان كردي سوراني كه علاوه بر آن، بر همه اشكال حيراني خواني تسلط دارد. ۷۵ ساله است و يار هميشگي قاله مره بزرگترين و ماهرترين شمشال نواز كردستاني. او رپرتوارهاي حيران مكرياني، حيران رسول گردي، حيران باديناني را با قدرت تمام اجرا مي كند و دومين بار است كه در يك جشنواره كشوري حضور دارد.
***
روايتگري از دوران باستان در ايران وجود داشته است و سابقه بسيار كهني دارد. از بازمانده هاي غني اين روايتگري، بيت هايي است كه در كردستان و بلوچستان باقي مانده است. هوشنگ جاويد، مدير برپايي برنامه نقالي موسيقايي دوازدهمين جشنواره نمايش هاي سنتي و آييني اين مطالب را مي گويد.
وي در سالن كوچك مجموعه تئاتر شهر روايتگراني را دور هم جمع كرده است كه شايد با رفتن آنها از قفس تنگ زمين، ابيات و منظومه هاي درخاطر آنان نيز پرواز كنند و از يادها بروند.
طي سه روز برپايي برنامه نقالي موسيقايي، جاويد در كنار نقالان و عاشيق هاي كهنسال از گذر زمان كه از جاي جاي ايران، كردستان، بلوچستان، گيلان، مازندران، گلستان، گرگان، تربت جام، تالش، ارسباران تبريز، آذربايجان غربي، قشقايي، تركمن، كاشمر، بجنورد و لرستان به تهران آمده اند، در تلاش است كه گوشه هايي از آثار كساني را كه عمرشان را صرف اين امور كرده اند به جامعه بازشناساند. روايت رويتگراني كه تاريخ گوياي اين مرز و بوم هستند.
شايد به جرأت بتوان گفت كه بخشي از سابقه تاريخي ايران در اين قطعه ها و ترانه هاي حماسي و ستايشگرانه نهفته است. اين قطعات حاوي تمام تاريخ پرگيرودار ظلم و مظلوميت اقوام ايراني، دفاع و مبارزه مردان و زنان ايراني، عشق و نفرت، زشتي و نيكي هاي ايرانيان است كه از گذشته هاي دور براي امروزيان نقل مي شود.
هوشنگ جاويد با چشماني اشك آلود در پشت تريبون سالن كوچكي با دست هايي كه از شوق حضور در جمع عاشيق ها مي لرزد، مي گويد: اين آخرين باري است كه در اجراي چنين برنامه هايي حضور دارد و از اين پس به نگارش آن چيزهايي خواهد پرداخت كه در اين سفر سي ساله در خاطرش به يادگار مانده است. اشك مجالش نمي دهد و حضار با تشويق وي را همراهي مي كنند.
آخرين نسل از عاشيق هاي آسوري
عاشيق يوسف اوهانس ۷۵ ساله هم اينجاست. آخرين نسل از عاشيق هاي آسوري آذربايجان غربي. از ده  سالگي ساز مي زند و در سن ۷۵ سالگي هنوز عاشقي مي كند. تاكستاني دارد كه روزگارش را آنجا مي گذراند. روايتگر متبحري است و اين هنر را از پدر به ارث برده است. چهل داستان را از حفظ دارد: اصلي و كرم، علي شاه، احمد ابراهيم، حيدر بيك، چلبي، لطيف شاه، جمشيد شاه، شاه اسماعيل، كوراوغلي در هفت روايت، كرد اوغلي و... نوازنده ساز نه تار است و نقالي را به هفت زبان كردي، تركي، فارسي، عربي و... مي خواند و هفتاد و دو آهنگ را مي نوازد.
000812.jpg

***
محمدرضا اسحاقي استاد ساخت ساز و آوازهاي بومي منطقه گرجي محله بهشهر مازندران نيز در اينجا سخن ها دارد. متخصص تعزيه و بازي هاي آئيني و نوازنده دو تار است كه بر هنر روايتگري نيز تسلط فراوان دارد. دوازده روايت مازندراني  اش در دفترچه هاي دستنويس بر طاقچه خانه اش خاك مي خورد كه همه آنها را، خودش نگاشته است.
***
يادگار تربت جام هم اينجاست. نورمحمد درپور كه راوي چهل قصه مذهبي و حافظ سه هزار بيت شعر است. تخصص اش در آوازهاي منطقه تربت جام و نوازنده ساز دو تار است و اينك ۷۷ ساله است و در روستاي يادگار سكني دارد.
نقالي موسيقايي
هوشنگ جاويد مي گويد: در اشعار مولانا نيز بسيار مشاهده مي كنيم كه به روايتگران كوچه و بازار اشاره ها كرده كه اين خود بيانگر جايگاه مخصوص اين افراد در جوامع بوده است. اينها كساني بوده اند كه مي نشستند و حماسه و قصه هاي گذشته را با نوايي خوش روايت مي كردند. سازي در دستشان بوده و تجربه حماسه هاي گذشتگان را به آيندگان مي سپردند.
جاويد مي گويد: از لحاظ معنوي نيز مي توان آنها را به حماسه هاي دروني و بيروني تقسيم كرد. حماسه هاي دروني از جنبه هاي عاشقانه شروع مي شود و پايان آنها تراژديك يا رمانتيك است مثل روايت زليخا كه توسط سهراب محمدي در جشنواره روايت شد.
وي مي گويد: سهراب محمدي حماسه خوان، از خطه شمال شرق كشور و نوازنده دو تار است. متخصص ليلي و مجنون خواني است كه به شيوه تركمن ها برنامه اجرا مي كند و در جشنواره نمايشهاي سنتي و آئيني آسيا در بخش نقالي سردار عوض و زليخا را اجرا كرد.
همچنين حاج فرج الله اميني معروف به آقاي خان كه اكنون۹۰ سال دارد راوي تمام روايت هاي كويري خراسان، شرق مازندران و فارس است و اشعاري از منطقه مازندران را با دو تار اجرا مي كند و سبزعلي درويشيان پير ۶۹ ساله لرستاني نيز كه از ده سالگي به خوانندگي روي آورده است و سالهاست ترانه ها و آوازها و روايت هاي موسيقي حماسي را مي خواند، برنامه اجرا كرد. پيشه اش مشته بافي است. وي نيز تبحر خاصي در شاهنامه خواني دارد.
هوشنگ جاويد مي گويد: در همين روايت هاي بسيار ساده، هزاران رمز و راز نهفته است؛ راز و رمزهاي يك فرهنگ غني. هنر روايت در ابتدا در دست خانم ها بوده است و تا آنجايي كه در تاريخ هم هست، زنان اين روايت ها را اجرا مي كرده اند. زنان در بارگاه هاي پادشاهان يا در مجالس خانگي راوي قصه ها و حماسه هايي بوده اند كه نقل محافل بوده است.
همچنين سرودهاي پهلواني شاهنامه جزو همين روايت هاست. در حقيقت روايتگران افرادي بوده اند كه فرهنگ جامعه را تقويت كرده اند و در اين كار بخشي از هنر موسيقي و بخشي از هنر نمايشي را به كمك گرفته اند. حماسه خوان در جايي كه بايد حماسه را قوي نشان دهد يا اينكه حزن آلود بگويد، با رفتار كلامي خود، آن را به وضوح انتقال مي دهد.
اين نوع حماسه خواني ها و روايتگري  در حال از بين رفتن است و راويان امروز آن، آخرين نسلي هستند كه در اين زمينه فعاليت مي كنند. بايد اين افراد را بشناسيم و به جامعه بازشناسانيم و به علاوه اين روايت ها، پايه هاي اصلي موسيقي مناطق ايران را محافظت مي كند.
روايتگران واقعه كربلا و مضامين عارفانه
شوقعلي عارف اهل دژكرد قشقايي كه به سبب گرايش به مضامين عارفانه و عاشقانه حكمت آموز و زندگي درويش مسلكانه اش از سوي مردم قشقايي لقب عارف گرفته است، هنرش روايتگري است و شاهنامه خواني.
000810.jpg

استاد حسين هيوه چي ۸۲ ساله نيز پيشكسوت موسيقي سنتي تركمن و روايتگر واقعه كربلاست. اهل گنبد كاووس استان گلستان است. هرگز به مدرسه نرفته است و در كنار كار از اوان كودكي به نوازندگي و خوانندگي روي آورده است و اينك حماسه خوان و روايتگر داستانهاي معروف است.
هيوه چي از معدود بازماندگان موسيقي روايتي تركمن است و غير از او، از نسل گذشته روايتگري باقي نمانده است.
اسماعيل محمد رشپور نيز معروف به اسماعيل حاجي از منطقه مهاباد، روايتگر قصه هاي تاريخ بختياري و حيراني خواني است. حرفه اش كوره چين و آجرپزي است. اسماعيل حاجي با حسن مصطفي پور در سالن تئاتر شهر برنامه اجرا كرد.
000814.jpg

قسمت خاني ۵۵ ساله نيز داستانهاي تالشي را با صدايي لطيف و بي نظير از روستاي ستكام خوشابر تالش مي خواند و عاشق حسن اسكندري از ارسباران تبريز نيز آمده، وي كه ۳۰ ساله است به طور ماهرانه و حرفه اي عاشيقي ها را اجرا مي كند و به رديف و دستگاهها و مقامهاي آذري آشنايي شگفت انگيزي دارد.
و اما، هفت منظومه تركي و چهار منظومه كردي را علي غلامرضايي آلماجوغي ۷۲ ساله از حفظ دارد. ساكن روستاي آلماجوغ چناران است و نوازنده دو تار و روايتگري است متخصص.
و سرانجام آق اويلي آقا پيرمرد ۸۶ ساله اي از روستاي پيرواش از توابع آق قلا گلستان از معدود روايتگران اهل بيت است كه حماسه خواني مي كند.
جاويد در خصوص نقل موسيقايي مي گويد: در قالب همين روايتهاست كه مقام شكل مي گيرد و متأسفانه در سالهاي اخير مشاهده مي كنيم كه خيلي ها به ترانه هاي عادي هم مي گويند «مقام». در حالي كه اصل و پي مقام ها در روايات نهفته است. نكته ديگر در روايتگري موضوع زبان است. در قالب اين روايت ها و منظومه  ها و قصه ها زبان منطقه ها محفوظ مانده است. اين روايت ها در عين آهنگين بودن سيلاب دار هم هستند و هجاهايشان كه بين ۸ تا ۱۳ هجا است، كشش هاي آوايي را فراهم مي آورد و روايات را آهنگين مي كند.
روايتگران لغت ها را خيلي خوب و كامل بيان و زبان صحيح قوم خود را نگهداري مي كنند.
جاويد تأكيد دارد كه روايت ها شكل اصلي و اوليه هنر موسيقي و نمايشي ايران است كه در چند دسته قابل تقسيم بندي است. از جمله مذهبي، حماسي، عاشقانه، اديبانه، پندآموز، حكمت آموز و طنز.
جاويد با تأسف مي گويد: متأسفانه روايتگرهاي ايران امروز، همين چند نفر روايتگرند كه باقي مانده اند و شايد نفس هاي گرم آخر را مي كشند. اينها رازهاي سر بسته را به دستان با دف و ني بر سر بازار خوانده اند!

گفت وگويي كوتاه با محسن كرامتي- مدرس و خواننده آواز
آميختگي رديف آوازي با رديف سازي ميرزا عبدالله
000816.jpg
محمد فريادي
محسن كرامتي از جمله چهره هاي نام آشنا و صاحب بصيرت و دانش عرصه موسيقي آوازي است. وي در تدريس رديف آوازي دستي چيره دارد و توانسته شاگردان فراواني را به جامعه هنري تقديم كند. به تازگي شنيديم كه وي در حال كلام گذاري و ضبط رديفهاي سازي ميرزاعبدالله و انتشار آنها است. با وي دراين زمينه و ديگر فعاليتهايش گفت وگويي كوتاه كرده ايم كه مي خوانيد.
* در حال حاضر مشغول چه كاري هستيد؟
- فقط درس مي دهم و روي رديف ميرزاعبدالله كار مي كنم. بخشي از كار كه به عبارتي دستگاه نوا و راست پنجگاه بوده به صورت كاست و CD وارد بازار شده و بخشي ديگر، شور، دشتي و كردبيات كه در مرحله كلام گذاري است، به زودي وارد بازار مي شود و بعد از اين كاست سريعاً سراغ چهارگاه خواهم رفت.
* چه مقدار كلام گذاري و ضبط دستگاه نوا و راست پنجگاه از نظر زماني طول كشيد؟
- ۳ يا ۴ سال كلام گذاري اين دو دستگاه طول كشيد. ولي شور سريعتر انجام شد (حدود ۲ ماه) و دشتي و كردبيات هم نهايتاً ۴ يا ۵ ماه ديگر تمام خواهد شد و ضبط اين كار زياد طول نمي كشد يك روز يا شايد هم چند ساعت.
* آيا اين كار فقط جنبه آموزشي دارد يا قابليت اجرايي هم دارد؟
- اين كار هم جنبه آموزشي دارد، هم قابليتهاي بسيار اجرايي. خود من در نوار دلدار براي اجراي گوشه ماوراءالنهر از اين شيوه استفاده كرده ام.
* آيا شما براي مطابقت دادن كلام با گوشه ها از كلام خودتان هم استفاده كرده ايد؟
- كار كلام گذاري اين كار بسيار سخت و مشكل بود و تنها نمي شد از كلام استفاده كرد براي بيان ريتم گوشه ها بايد از بيان هجايي و تحرير استفاده مي شد. ولي من تا آنجايي كه توانستم سعي كردم از شعرهاي حافظ، سعدي و عطار و غيره استفاده كنم، ولي در بعضي موارد چون ريتم شعر با ريتم گوشه يا ميزان كشش كلمات با كشش نتها مطابقت نمي كرد، اجباراً خودم براي اين گوشه ها كلام گذاشتم. گوشه هايي مثل نوروز عرب- نوروز صبا- قرچه- سپهر- روح افزا- خسرواني و قسمت آخر زنگوله كبير و در بعضي از موارد من شعرهاي مثل حافظ و غيره، كلمات را جابه جا مي كردم تا كشش كلمات با كشش نتها مطابقت داشته باشد.
*وقت بيكاري خودتان را چه مي كنيد؟
- بيشتر نقاشي مي كنم و كتابهايي كه ارتباط به نقاشي دارند را ترجمه مي كنم.
* آخرين كتابي كه خوانديد و آخرين كنسرتي كه ديده ايد چه كارهايي بوده؟
- آخرين كتابي كه خواندم به نوعي بازخواني كتاب گرگ بيابان هرمان هسه بود و آخرين كنسرتي هم كه ديدم كنسرت آقاي نوربخش بود كه در كل كار خوبي بود از نظر اجرايي، مخصوصاً اجراي آقاي نوربخش و تنها ضعف كار صدابرداري آن بود.

ارزش هاي اقتصادي و باورهاي مذهبي نقش بسزايي در طراحي فضاهاي شهري دارند
نتايج يك پژوهش نشان داد:  ارزش هاي اقتصادي، باورهاي مذهبي و حرفه هاي فردي در عناصر ساختاري بدنه هاي فضاهاي باز نقش موثري دارند.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر شهرام پورديهيمي استاد دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي در پژوهشي به بررسي فضاهاي باز در مجموعه هاي مسكوني، پرداخته است.
پژوهشگر با مقايسه فضاهاي شهري در دوران گذشته و معاصر عنوان كرده است: در گذشته فضاهاي شهري محل ملاقات و گفتگوي شهروندان بوده است، افراد در اين مكان گرد هم مي آمدند و بر مبناي سنت هاي كهن (جشن ها، اعياد، مراسم مذهبي و...) با يكديگر ارتباط برقرار كرده، معاشرت مي كردند. محيطهاي شهري جايي بود كه در آن انسان به ارضاي نيازهاي اجتماعي خود مي پرداخت و خانواده مكان ارضاي نيازهاي طبيعي محسوب مي شد. به عبارت ديگر محيط هاي شهري حوزه فرهنگي و خانواده حوزه طبيعي بود.
همچنين در دوران معاصر فضاهاي باز شهري اغلب براي اتومبيل طراحي شده اند كه نه تنها براي ارضاي نيازهاي اجتماعي مناسب نبود بلكه سبب قطع رابطه اجتماعي و ناديده گرفتن سنت ها و فرهنگ جوامع نيز شده است.
به اين ترتيب شكل ظاهري فضاهاي باز شهري براي حركت اتومبيل نقش اصلي را يافته و نقش مردمي كه قرار است از فضاهاي باز شهري به عنوان فضاهاي اجتماعي، فرهنگي استفاده كنند، ناديده انگاشته شده است.
از سوي ديگر، بدنه هاي ساختماني كه نقش مهمي در خوانايي فضا دارند اغلب بدون ارتباط با اين فضاها قرار مي گيرند.
بر اساس نتايج اين پژوهش، مشكلاتي كه اين ديدگاه به بار آورد و صدماتي كه بر جوامع و هويت شهر ها وارد كرده است، متفكرين را بر آن داشت تا فضاهاي باز شهري را براي عملكردهاي مختلف به وجود آورند. لذا ايجاد فضا و خوانايي آن از طريق تظاهر بصري بدنه ها كه توسط حس بازنمايي، تداعي كنندگي و فرآيند بازشناسي به وجود مي آيد مدنظر قرار گرفت.
نتايج اين پژوهش مي افزايد: بر اساس الهام از بافت هاي سنتي و ايده توجه به نيازهاي فرهنگي جامعه مي توان فضاهاي باز شهري را توسط بدنه هاي ساختماني به نحوي ايجاد نمود كه ضروريات زندگي امروز را در برداشته باشد به اين ترتيب فاكتورهاي فرهنگي هر جامعه تركيبي از فضاهاي باز و بسته اي را به وجود خواهد آورد كه نيازهاي كالبدي، محيطي و روان شناختي جوامع را برآورده نمايند.
پژوهشگر خاطرنشان كرده است: در اين ديدگاه شكل كالبدي فضاها و نيازهاي فرهنگي جامعه با هم تركيب شده و وجه مشخصه خود را در شكل مجموعه به جاي مي گذارد. همين امر قانونمندي را سبب مي شود كه هويتي خاص، كليتي منسجم، به همراه هماهنگي با شكل محيط طبيعي و بوم خواهد داشت.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سخنگاه آزاد    |
|   سياسي    |    شوراها    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |    محيط زيست    |    موسيقي    |
|   ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |