سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۱۵- Nov. 4, 2003
مخترع جوان
پروين قائمي
000644.jpg

اشاره:تا به حال در روزنامه همشهري، نمايشنامه چاپ نكرده ايم. معمولا رسم هم نيست كه در روزنامه ها، نمايشنامه چاپ شود. ولي وقتي نمايشنامه اي به طور دقيق و در جهت اهداف فرهنگي روزنامه و راهبردهايي كه در صفحات گوناگون و از طريق مقالات جدي، در صدد طرح آنها هستيم، حرف دلمان را مطرح كند ، وسوسه مي شويم كه آن را چاپ كنيم . نمايشنامه طنزي كه در پي مي آيد بخشي از معضلات موجود در نظام آموزشي كشورمان را به زيبايي طرح مي كند و به راحتي در مدارس، بويژه دبيرستانها، قابليت اجراي صحنه اي دارد. از مدارسي كه مي خواهند به اجراي اين نمايشنامه مبادرت كنند، خواهشمنديم از طريق مسئولان صفحه فرهنگ همشهري با مؤلف نمايشنامه ارتباط برقرار كنند تا خداي نكرده اجراي مدرسه اي آنها با مشكل عدم توجه به كپي رايت آثار فرهنگي روبرو نشود.
صحنه: اتاق خانه اي است شلوغ و در هم ريخته با وسايل برقي و ... همه چيز در هم گره خورده است.
(مجيد در حال وررفتن با يك وسيله برقي است كه فيوز مي پرد و برق مي رود)
آن قدر سيم و ابزار و در قابلمه و ... بر سر و رويش ريخته است كه شبيه آدم آهني شده است.

صداي مادر: مجيد! مجيد! باز چه كار كردي كه فيوز پريد؟
مجيد: الان مي رم برقو وصل مي كنم مامان!
صداي مادر: تو بالاخره با اين كارات مي شي نرون.
(مجيد رفته كه فيوز برق را بزند)
صداي مجيد: نرون كيه مامان؟
صداي مادر: بابا بزرگ تو!
صداي مجيد: چه بانمك! باباي شما يا باباي بابا؟
مادر (مي آيد): مگه تو تاريخ نخوندي؟
مجيد (مي آيد):  چرا... ولي بابا بزرگ چه ربطي داره به تاريخ؟
مادر: پسرجان! به جاي اينكه صبح تا شب نشستي با وسايل برقي ور مي ري، يك كمي درس بخون. نرون مي دوني مال چند سال پيشه؟
مجيد: گمونم ۵۰ - ۶۰ سالي بشه.
مادر: پنجاه شصت سال؟ دست كم مال هزار سال پيشه.
مجيد (مشغول كار مي شود): ماشاءالله بابابزرگ عجب عمري كرده ها!
مادر: دانشمند! نرون پادشاه رم بود كه با ديوونه بازي هايش شهر رم رو به آتيش كشيد، درست مثل تو.
مجيد: مامان! درسته كه من تاريخ و جغرافيم خوب نيست، ولي اينجا كجا آفريقا كجا؟
مادر: آفريقا مي خواي بري چه كار؟
مجيد: مگه نمي گين قراره رم رو آتيش بزنم.
مادر: واي كه ديوونه ام كردي. بايد بيام مدرسه ات با معلمت حرف بزنم. يه وقت اين حرفا رو جلوي يه نفر نگي آّبروي من و باباتو ببري.
(پدر مي آيد و سلام مي كند)
مادر: سلام! خسته نباشي.
مجيد: سلام بابا!
پدر: سلام. باز كه مشغول كاري دانشمند! امروز ركوردت چند بار بوده؟
مادر: دقيقا ۱۹ بار. تا خونه رو به آتيش نكشه دست برنمي داره.
پدر: تو كي مي خواي درساتو بخوني پسر؟ اون دفه كه ذوالفنون رو نوشته بودي «زلف» و «نون». اين دفه چه شاهكاري زدي توي ديكته؟
مجيد: بابا! واسه اختراع كه آدم نبايد ديكته اش خوب باشه.
پدر: بفرمايين چه درسيش بايد خوب باشه؟
مجيد: رياضي، علوم.
پدر: صحيح! شما به نمره ۸ و ۶ مي فرمايين خوب. بله؟
مادر: رياضي شده ۸؟
پدر: نخير، علوم شده ۸ رياضي شده ۶!
مجيد: كي گفته؟
پدر: (كارنامه را نشان مي دهد): اين! كارنامه ترم اولته اديسون! حالا هم شد، اين بساط رو جمع كن، بشين سر درس.
مجيد: بابا! يك كم ديگه كار كنم تموم مي شه. شما اجازه بدين.
پدر: نخير! نميشه. پاشو تا عصباني نشدم.
مجيد: بابا! به خدا جدي مي گم. آخرشه. شما اجازه بدين.
پدر: آخر چيه؟ اختراعت چي هست؟
مجيد: مخلوط كن برقي.
مادر: پناه بر خدا! مخلوط كن برقي روتو اختراع كردي؟ پاشو جمع كن اين خرت و پرت هارو. صد مدلش توي مغازه هاي لوازم خانگي هست. پاشو تا عصباني نشدم.
مجيد: نه مامان جان! اين كه از مخلوط كن هاي برقي معمولي نيست.
پدر: پس چه جوريه؟
مجيد: اين مخلوط كن مال محصلاس!
مادر: يعني چي؟ باهاش چه كار مي كنن؟
مجيد: كارنامه هاي بچه هاي يك كلاس يا يه مدرسه يا يه شهر رو مي ريزن توش، مخلوط مي كنن.
پدر: (مي خندد): لابد يه قالب يخ هم مي ريزن روش.
مجيد: درسته، يه قالب يخ هم مي ريزن روش.
مادر: خب؟ بعدش؟
مجيد: بعدش به اندازه همه بچه ها كارنامه هايي رو تحويل مي گيرن كه همه نمره هاش عين همه.
مادر: دستت درد نكنه پسرم! واقعا زحمت كشيدي.
پدر: بازم يه اختراع كرد به نفع شاگرد تنبلا. پاشو پسرم! پاشو اينارو جمع كن مي خوايم سفره رو پهن كنيم. پاشو.
000642.jpg

مجيد: (زير لب غر مي زند): هيچ كس به نبوغ من پي نبرده.
پدر: پاشو! پاشو غرغر نكن.
(نور صحنه مي رود به نشانه گذر زمان. روشن كه مي شود، مجيد جلوي يك آدم آهني همقد خودش نشسته و آن را روشن و خاموش مي كند)
مجيد : فهميدي چه گفتم؟ از فردا صبح تو جاي من مي ري مدرسه.
آدم آهني: پيام دريافت شد! (با لحن مخصوص ماشيني).
مجيد: ببين! يه وقت ديكته نگيري ۲ آبروم بره.
آدم آهني: نه... نمي گيرم.
مجيد: رياضي و علوم هم بخون.
آدم آهني: نيازي به خوندن نيست. علوم و رياضي همه دنيا توي هارد من هست.
مجيد: خوش به حالت. كاش همه درسا توي هارد منم بود.
آدم آهني: اگه خونده بودي توي هارد تو هم مي رفت.
مجيد: نمي خواد نصيحتم كني. به مامان و بابا نگي كه جاي من مي ري مدرسه ها!
آدم آهني: نمي گم...
مجيد: بگو رفتي فوتبال.
آدم آهني: نمي تونم... من براي دروغ گفتن برنامه ريزي نشدم.
مجيد: يعني مي خواي بهشون بگي؟
آدم آهني: نه... نمي گم كه جاي تو رفتم مدرسه، اما دروغ نمي گم.
مجيد: (آدم آهني را مي بوسد): قربون آدم چيز فهم! از فرداست كه نمره هام همه اش بشه بيست.
آدم آهني: نمره بيست چه فايده، وقتي كه سواد نداري؟
مجيد: وقتي نمره هام همه شون بيست باشه كي مي فهمه كه من سواد ندارم؟
آدم آهني: تا كي مي توني بي سوادي  تو قايم كني؟ بالاخره چي؟
مجيد: يكي يكي. بذار از اين مخمصه كارنامه اول سال و آخر سال خلاص بشم، قول مي دم بشينم درس بخونم.
آدم آهني: من با اين كه مخالفم، اما طبق برنامه ريزي عمل مي كنم. من از فردا صبح جاي تو مي رم مدرسه.
مجيد: آخ جون! منم مي رم فوتبال.
آدم آهني: با كي مي خواي فوتبال بازي كني؟ صبح ها كه بچه ها همه شون مي رن مدرسه.
مجيد (با صداي غمگين): راست مي گي! خب مي رم توي پارك مي شينم تا برگردي.
(چراغ صحنه خاموش و سپس روشن مي شود)
(پدر كارنامه مجيد را در دست دارد و با خوشحالي آن را تكان مي دهد)
پدر: خانم! بيا ببين معجزه شده! همه اش بيست.
(مادر كارنامه را مي گيرد و نگاه مي كند)
مادر: رياضي ۲۰، ديكته ۲۰، علوم ۲۰، حتي ورزش هم شده ۲۰، معجزه شده.
پدر: چه كار كردي پسر؟
مجيد (با غرور): درس خوندم بابا!
مادر: تو كي درس خوندي كه من نديدم؟
مجيد: شما و بابا باور نمي كنين كه مي گم نابغه ام.
پدر: چرا باباجون! باور مي كنم كه نابغه اي، فقط نمي دونم چرا اين نبوغت ترم پيش فوران نكرده بود.
مجيد: اين جوريه ديگه. همه نوابغ دنيا يك شبه نابغه مي شن.
مادر: تعجب مي كنم. معلوم مي شه تو باز تاريخ نخوندي، چه جوري تاريخ شدي بيست؟ نمي دونم.
پدر: مهم اينه كه پسرمون همه نمره هاش شده بيست. الان حتما هول شده كه اين حرفا رو مي زنه، وگرنه چطور ممكنه ندونه كه نوابغ زحمت مي كشن.
مادر: خدا كنه
مجيد: منظورتون چيه مامان؟
مادر: نمي دونم يه چيزي داره بهم مي گه يه جاي كار اشتباهه.
پدر: خانم! چرا اين قدر بدبين هستين. پسرمون تصميم گرفته عاقل باشه و درس بخونه. اين كجاش اشتباهه؟
مجيد: اصلا تقصير منه كه اين قدر زحمت كشيدم.
پدر: نه باباجون! دستت هم درد نكنه. مادرت بنده خدا از بس بهت ديكته گفت و تو صابون رو با سين نوشتي، حالا باورش نمي شه كه ديگه ديكته ات خوب شده.
مادر: خدا كنه. حالا پاشو برو چند تا صابون از سر كوچه بخر بيار كه صابونمون تموم شده.
مجيد: مامان! حالا راستي راستي صابون رو با سين مي نويسن؟
(خاموش شدن چراغ صحنه به نشانه گذر زمان)
(مجيد و آدم آهني با هم صحبت مي كنن)
مجيد: امروز مدرسه چه خبر بود؟ كسي كه نفهميده تو داري جاي من مي ري مدرسه.
آدم آهني: نه، كسي نفهميده. فقط مي پرسن چرا لهجه پيدا كردي؟
مجيد: خب نمي شه تو يك كمي آدميزادي حرف بزني؟
آدم آهني: نه نمي شه. من همون جوري حرف مي زنم كه برنامه ريزيم كردي.
مجيد: كاش مي شد واسه اين مشكل هم يه كاري كرد.
آدم آهني: بيا مثل همه بچه ها برو مدرسه. هم خود تو راحت كن هم منو! امروز مردم از بس محسن به من نوشابه داد، نوشابه  هارد منو كند مي كنه.
مجيد: خب نمي خوردي. كسي مجبورت نكرده كه!
آدم آهني: چرا... مجبور بودم... بچه ها مي گن كه تو عاشق نوشابه هستي.
مجيد: (آه مي كشه): آره... هميشه گل كوچيك سر نوشابه شرط مي بستيم.
آدم آهني: من مي گم تا دير نشده بيا برو مدرسه.
مجيد: يه دفعه ديگه نصيحتم كني باتري تو ورمي دارم ها!
آدم آهني: دست كم بذار چيزايي رو كه تو مدرسه ياد مي گيرم، بهت ياد بدم. اگه پدر و مادرت بفهمن منو جاي خودت فرستادي مدرسه خيلي غصه مي خورن.
مجيد: نترس!  نمي فهمن. اونا اونقدر خوشحالن كه من همه اش بيست مي گيرم، البته مامان شك داره.
آدم  آهني: درسته! مادرا اين چيزا رو زود مي فهمن. البته خيالت راحت كه پدرت هم فهميده، به روي خودش نمي آره.
مجيد: (ترسيده): تو از كجا مي دوني؟
آدم آهني: تا حالا دست كم جاي صد تا بچه رفته ام مدرسه همه شونم بالاخره لو رفته ان.
مجيد: اين حرفا رو مي گي كه من بترسم؟
آدم آهني: من براي ترسوندن كسي برنامه ريزي نشدم.
مجيد (متفكر، زير لب): اگه بفهمن چي؟
آدم آهني: از بس تست كنكور زدم، خسته شدم، ديگه بهتره كنكور رو خودت بري بدي.
مجيد: چي چي رو من برم؟ همه زحمات رو كشيدم واسه رفتن به دانشگاه حالا من برم كنكور بدم؟
آدم آهني: درست نيست. من نمي خوام جاي يه بچه درس خون رو بگيرم.
مجيد: تو به درست و غلط اش كاري نداشته باش. برو جاي من قبول بشو باقيش با من.
آدم آهني: داري اشتباه مي كني.
مجيد (آدم آهني را مي بوسد): الهي قربونت برم! اين آخريشه.
آدم آهني: لابد مي خواي الكترونيك هم قبول بشي.
مجيد: آره. الكترونيك شريف.
آدم آهني (با لحن ماشيني): ماشاءالله! روتو برم.!
(خاموش و روشن شدن صحنه)
(آدم آهني درب و داغون از در وارد مي شود. مجيد با نگراني منتظر است)
مجيد: چرا اين قدر زود برگشتي؟ كنكور تموم شد؟ چرا سر و ريختت اين طوري شده؟
آدم آهني: نذاشتن برم تو.
مجيد: كي نذاشت؟
آدم آهني: داوطلبان كنكور.
مجيد: چرا نذاشتن؟ حرف حسابشون چي بود؟
آدم آهني: گفتن توي مدرسه هيچي بهت نگفتيم چون جاي كسي رو تنگ نمي كردي، ولي اينجا قراره از يه نفر ديگه بيفتي جلو. گفتن شده خونمو بريزن، نمي ذارن امتحان بدم.
مجيد: تو چرا باور كردي؟ تو كه خون نداري.
آدم آهني: من باور نكردم... اما وقتي راه افتادم كه برم سر جلسه كنكور، گرفتن منو تا مي خوردم زدند.
مجيد: واسه همينه اين طور درب و داغون شدي؟
آدم آهني: بله... من براي كتك خوردن برنامه ريزي نشده ام.
مجيد: حالا چي مي شه؟
آدم آهني: هيچي... من از آدم آهني بودن استعفا مي دم تو هم مي ري مدرسه.
مجيد: چي؟ مدرسه؟ عمراً!
آدم آهني: در هر حال من حتي اگه بميرم؟ ديگه حاضر نيستم جاي هيچ بچه اي برم مدرسه.
مجيد: بايد بري!
آدم آهني: نمي رم.
مجيد: باتري تو ورمي دارم.
آدم آهني: هاردمم داغون كني نمي رم.
مجيد: يه بار كتك خوردي، زدي جا؟ من صد دفه تا حالا دعوا كردم و آخ نگفته ام.
آدم آهني: تو واسه دعوا برنامه ريزي شدي. من به اين چيزها عادت ندارم.
مجيد: بايد بري.
آدم آهني: نمي رم.
مجيد: بايد بري.
آدم آهني: نمي رم
(دودي در صحنه مي پيچد و چراغ خاموش مي شود، روشن كه مي شود، مجيد خواب است و در خواب فرياد مي زند.)
مجيد: بايد بري... بايد بري... بايد بري.
مادر (بالا سر مجيد مي آيد): مجيد! مجيد! پاشو!  مدرسه ات دير شد.

طنز هاي آموزشي-۲۴
اندر عجايب تبليغات كنكوري
خانوم معلم
مي گويند تبليغات چيز خوبي است. ما هم حرفي نداريم، حتي بزرگنمايي در تبليغات هم تا حدودي پذيرفتني است. اما بعضي از اين بزرگنمايي هاي تبليغات كنكوري خيلي عجيب و غريب است. از قديم گفته اند : اگر مي خواهي دروغ بگويي دروغ بزرگ بگو كه همه باورشان بشود.
آدم بعضي از اين تبليغات كنكوري را كه مي بيند خنده اش مي گيرد.
*افتخارات ما را از نياكان خود بپرسيد.
- ما از پدر بزرگ ۹۰ ساله مان كه حافظه چندان خوبي هم ندارد پرسيديم ، گفت: آره دخترم ،يادم مي آد:اين ها از زمان چنگيزخان مغول كار كنكور مي كردند . من هم توي آموزشگاه اينها كلاس كنكور رفته ام.
*ما پر افتخارترينيم ، ما متخصص ترينيم ، ما اولين هستيم ،و ...
- چرا اين همه مردم را سرگردان مي كنيد . دانش آموزان بين اين همه قوي ،متخصص ، برتر،بهتر و اولين ،چگونه انتخاب كنند؟ از پدرمان سوال كرديم : كدام آموزشگاه بروم؟
گفت: همه سرو ته يك كرباسند، ناراحت نباش ، هركدام كه نزديك تر بود،برو.
*اينان درست انديشيدند، دقيق انتخاب كردند و نتيجه...
_ ونتيجه اين كه پول هايشان را به ما دادند ،نتيجه از اين بهتر ؟ كاش همه به اين نتيجه مي رسيدند!
*قبولي؟ خودتان را تضمين مي كنيم.
- چراتضمين نكنيم؟ خوب هم تضمين مي كنيم. وقتي در دارقوزآباد سفلي و پشت كوه قاف هم دانشگاه هست ، يعني ما نمي توانيم همه را به دانشگاه بفرستيم؟ مهم دانشگاه رفتنه، ما هم تضمين مي كنيم همه را دانشگاه بفرستيم.
*كنكور را با ما ورق بزنيد.
ورقش هاش چه رنگي باشه؟ سبز يا قرمز ؟ اسكناس ، تراول چك ،چك تضميني؟شما جنس ورقش رو با تعدادش بگو ماهم ورق مي زنيم.
*كادر طلايي با روشي فوق العاده و منحصر به فرد.
- اين همه پول از مردم مي گيريم ، مي توانيم درو ديوار آموزشگاهمان راهم از طلا بكنيم،چه برسد كادر . روش هايمان در هر چه كه فوق العاده و منحصر به فرد نباشد،درجذب دانش آموزان و گرفتن پول هايشان كه هست!
*ما فقط براي شاگرد اول ها نيستيم.
وقتي اين همه دانش  آموز،خودشان را براي كنكور مي كشند، مگر ما مرض داريم مشتري ها را بپرانيم. هر كس پول مي دهد بيايد ، هيچ فرقي هم نمي كند ،شاگرد اول باشد يا آخر.
*حرفه اي ها در كنكور برنده اند.
به آموزشگاه ما بياييد۴،-۵ سال در كنكور شركت كنيد،خود به خود حرفه اي مي شويد.

بازار فرهنگ
تاريخ قرن بيستم
000646.jpg

در حالي كه كتابهاي تاريخ قرن بيستم معمولا از نوع تاريخ عمومي مي باشند و سير تحولات تاريخي را روايت و مرور مي كنند، «تاريخ قرن بيستم» از اين ويژگي ها برخوردار است كه تاريخ قرن پيشين را به لحاظ موضوعات مطرح در اين قرن - فرهنگ عالي و مرد م پسند، دين، ورزش، ملي گرايي، مسئله زنان، امپرياليسم و استعمارزدايي، نظم بين المللي، جنگ، صنعت و تجارت، فناوري، كشاورزي، علم پزشكي، ترابري، ارتباطات، محيط زيست و ...- را به طور مستقل و در قالب فصل هاي جداگانه بررسي و تحليل كرده است. ويراستاري اين اثر را ريچارد دابليو. بوليست به عهده گرفته و هر يك از فصل ها (يا مقالات) توسط استادان يا متخصصان رشته مربوطه نگاشته شده است.
مقالات اين كتاب را مي توان با هر ترتيبي خواند. گروه هايي كه بر مبناي آنها اين مقالات تقسيم بندي شده اند، به جاي آن كه حدود واقعي يا تصوري را در اختيار خوانندگان قرار دهند، عناوين راحت و مناسبي را عرضه مي كنند.
تاريخ قرن بيستم را محمد رفيعي مهرآبادي ترجمه كرده و مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه در شمارگان هزار نسخه منتشر كرده است.
با شهرياران شعر
000648.jpg

بهترين سروده هاي سخنوران چند سده وقتي كه در يك مجموعه گردهم مي آيد، اولين حسي كه به خواننده دست مي  دهد اين است كه اول كدام شعر را بخواند و شعر چه كسي را؟ ولي وقتي كه هر چه بيشتر در كتاب تورق مي كند و گلهاي زيباي اين گلستان را بيشتر به تماشا مي نشيند خواهد ديد كه بوي هر گل و رنگ آنها خود از كيفيتي برخوردار هستند و تفكيك دو كيفيت هم سخت و دشوار است. كتاب« با شهرياران شعر» (از آغازتاكنون) دربرگيرنده گزيده اي از سروده هاي نزديك به صد و پنجاه سخنور زبان و ادب فارسي از سده سوم تاكنون است . حميدرضا قليچ خاني مؤلف اثر، شعر را به معناي عام در نظر گرفته و مجموعه اي از آثار شاعران را در گستره اي كه شامل قصيده و غزل، شعر آزاد و سپيد و حتي تصنيف هاي مشهور است، گردآورده است.
علاوه بر اين در بخشي از كتاب به طور گذرا اشاره اي به دوره زندگي و گاه آثار شاعران به ترتيب زمان رفته است. «با شهرياران شعر» در ۵ هزار نسخه و توسط نشر آيندگان روانه بازار كتاب شده است.
فرهنگ نام هاي تركي
000650.jpg

هر چند كه در سالهاي اخير فرهنگ نام هاي تركي در گونه هاي مختلف چاپ و به بازار نشر عرضه شده است، اما فرهنگ نام هايي كه فرهاد جوادي در ۸۱۶ صفحه گرد آورده و انتشارات اختر منتشر كرده است، جايگاه ارزشمندي دارد.
در اين نام نامه، گزيده اي از نام هاي خاص، برگرفته از لهجه هاي مختلف تركي، با شرح مختصري از زندگي نامه اشخاص نامدار گرد آمده است.
در مقدمه جلد دوم كتاب شرح مختصري از خاستگاه نام هاي تركي و نيز شيوه ها و آداب نامگذاري در قبايل باستاني ترك و تركمن درج شده است.
ديدار زخم ها
000652.jpg

براي ديدن چهره زنان ايراني در دفاع هشت ساله، آيينه اي شفاف تر از گفتار و نوشتار خود آنان نيست. زناني كه در خطوط مختلف نبرد ايستادند تا از آنچه كه دوست دارند، دفاع كنند. بسياري از آنان به خاك افتادند، بسياري به اسارت دشمن درآمدند، بسياري زخم برداشتند، بسياري بر بالين مجروحان جنگ بيدار ماندند و آناني كه به خانه بازگشتند، بسيار نيستند.
«ديدار زخم ها» مرور خاطرات يكي از اينان است. خاطرات معصومه ميرزايي را، ليلا محمدي تدوين كرده است.
اين كتاب توسط انتشارات سوره مهر و در شمارگان ۴۴۰۰ نسخه منتشر شده است.

سايه روشن فرهنگ
روابط عمومي هاي ناكارآمد آموزشي
به گفته مدير روابط عمومي سازمان آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران، به رغم وجود روابط عمومي در برخي ادارات آموزش و پرورش، نقش و جايگاه آن مشخص نبوده و تعريف روشني براي فعاليت آنها وجود ندارد.
البته ايشان اشاره نكرده كه با گذشت دو دهه از شكل گيري روابط عمومي ها در سازمان هاي دولتي، چرا هنوز جايگاه علمي آنان مورد ترديد است. به باور مديران، روابط عمومي ها نقش شفاف سازي كاركرد سازمان ها را دارند، بنابر اين طرح انتقاد، ارائه واقعيات كاركرد سازماني و بالاخره استقبال از برخي پيشنهادها و نقد مطبوعاتي يكي از خطوط قرمز اين حوزه هاست.
علاوه بر آن گستره آموزش و پرورش و حجم مطالبات مردم از آنها، باعث شده كه كاركرد روابط عمومي هاي آموزش و پرورش مخدوش شود. به عبارت ديگر وقتي مديران مدارس در زمينه هاي مختلف با استناد به طرح مدرسه محوري، هر نوع سليقه و رفتار مديريتي خود را قاعده كلي در مديريت مدرسه مي دانند، بنابر اين پاسخگويي به تك تك اين مشكلات نوعي انفعال روابط عمومي ها را در پي دارد و از ديدگاه آنان، گستردگي مدارس و سليقه هاي متنوع و عدم نظارت كافي بر مديريت مدارس، موجب بروز بازتاب هاي مثبت و منفي شده است.
مازاد نيرو يا نياز به نيرو
000654.jpg

رئيس سازمان آموزش و پرورش استان اردبيل اعلام كرده كه اين سازمان با كمبود هفت هزار و ۳۱۹ نيروي انساني متخصص مواجه است.
معلوم نيست با توجه به كاهش ۲ ميليوني دانش آموزان در دوره ابتدايي، چگونه برخي از استان ها همچنان دچار كمبود نيروي آموزشي هستند؟ عليرغم كمبود بودجه و نبود اعتبارات مناسب آموزشي، برخي از استان ها نيز به خاطر كاهش جامعه دانش آموزي دوره ابتدايي از مازاد نيروي آموزشي برخوردارند. بنابر اين توصيه مي شود با توجه به فرصت پيش آمده در كاهش جمعيت دانش آموزي، متوليان ساير استان ها با ارزيابي نيروهاي مازاد در استان هاي همجوار، براي تأمين نيروي انساني مورد نياز اقدام كنند، بدين ترتيب هم نيازي به تأمين اعتبار جديد نخواهد بود و هم نيروهاي مازاد ساير استان ها از بلاتكليفي موجود خلاص خواهند شد.
البته اجراي چنين تصميماتي در حوزه هاي آموزشي نياز به تدوين سياست هايي در سطح كلان آموزشي دارد، چرا كه اغلب مديران بخش نيروي انساني سامانه آموزشي، با توجه به كاهش جمعيت دانش آموزي بهتر مي دانند كه در چه مناطقي نيروي انساني مازاد و در چه مناطقي نياز به كاركنان آموزشي است؟
نابرابري آموزشي در مدارس
000656.jpg

بنا به اظهار استاندار كردستان، با اجراي طرح «قيمت تمام شده» در مدارس استان، اعتبارات مدارس در اختيار مديران قرار مي گيرد و با تفويض اختيار به آنها، اين گونه مدارس در زمينه جذب اعتبارات مستقل مي شوند. طرح قيمت  تمام شده مدارس به خودي خود طرح همسان سازي تخصيص اعتبارات به مراكز آموزشي را نيز در پي دارد و مي تواند در آينده نابرابري هاي آموزشي در سطح شهر به شهر و شهر به روستا را از بين ببرد.
چندي قبل هزينه سرانه آموزشي استان لرستان از زبان مسئولان محلي مطرح شد كه بعدها با قيمت سرانه آموزشي اعلام شده از سوي مسئولان ارشد آموزشي كشور تفاوت فاحشي داشت، اين تجربه نشان داد كه برآورد سرانه واقعي دانش آموزان در مناطق مختلف متفاوت است. بي گمان اجراي چنين طرحي در آينده مي تواند عقب ماندگي آموزشي در برخي از مناطق كشور را سامان ببخشد، ولي با اين حال معلوم نيست كه چرا تاكنون با گذشت سال ها طرح همسان سازي آموزشي در سطوح شهر و روستا به اجرا در نيامده است؟
اميد است اين طرح آموزشي قبل از اجرا در ساير نقاط كشور، به طور آزمايشي در برخي نقاط از جمله همين استان كردستان مطرح شود تا پس از دستيابي به نتايج ميداني، بتوان طرح را در ساير نقاط كشور هم اجرا كرد.
بهداشت مدارس را بازنشسته نكنيد
000658.jpg

تمام مدارس موجود در شهرستان رباط كريم فاقد مربي بهداشت هستند. به همين دليل، آموزش و پرورش شهرستان رباط كريم از معاونين مدارس به عنوان رابطين بهداشت استفاده مي كند.
شايد اين خبر به تنهايي مشكل آفرين نباشد، ولي در درازمدت مي توان تصور كرد كه چه وقايعي در حوزه آموزشي رباط كريم قابل تصور است. نبود بهداشت رواني در خانواده ها، عدم آشنايي با بچه ها با بهداشت فردي، سوءتغذيه و ساير وجوه بهداشتي مي تواند در آينده تبعاتي را براي آنان رقم بزند.
چندي قبل يكي از مسئولان آموزشي استان تهران خبر از بازنشسته شدن برخي از مربيان بهداشتي داده بود، اما وي مشخص نكرده بود كه پس از بازنشستگي اين افراد چگونه مي  توان جاي خالي آنان را پر كرد.
تجربه آموزشي برخي از دانش آموزان در زمينه حافظان بهداشت و سلامت مي تواند به عنوان يك گزينه مناسب در اين زمينه مؤثر باشد. چون تا استخدام مربي بهداشت جديد و آموزش آنان براي به كارگيري مدت زمان زيادي طول خواهد كشيد. بنابر اين تا قبل از بروز برخي مشكلات در اين منطقه به خاطر فقر فرهنگي خانواده ها، بهتر است كه نيروي مناسبي با آموزش هاي كوتاه مدت جايگزين مربيان بهداشتي شود.

خبر
نمايشگاه نقاشي خاطرات ماندگار در فرهنگسراي انقلاب
فرهنگسراي انقلاب اقدام به برگزاري نمايشگاه تابلوهاي نقاشي، تذهيب، مينياتور، پاستيل و آبرنگ كرده است.
به گزارش روابط عمومي فرهنگسراي انقلاب، در اين نمايشگاه نزديك به پنجاه تابلوي هنري از آثار خانم مريم سرابي در معرض ديد عموم قرار خواهد گرفت.
اين نمايشگاه با ياد و خاطره روز دانش آموز و سالروز مبارزه با استكبار جهاني و تسخير لانه جاسوسي تا پانزدهم آبان در نگارخانه اين فرهنگسرا برپا خواهد شد.
فرهنگسراي انقلاب در بزرگراه نواب صفوي، خيابان كميل شرقي واقع شده است. علاقه مندان جهت كسب اطلاع بيشتر علاوه بر مراجعه حضوري مي توانند با شماره تلفن ۹-۵۴۹۰۵۷ تماس حاصل كنند.

هنر
اقتصاد
انديشه
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |