سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۲۸
دهلي نو
000058.jpg
يكصد و ده ميليون نفر از كودكان جهان كه در سن تحصيل قرار دارند از آموزش محروم هستند. بخش اعظم اين كودكان را دختران تشكيل مي دهند.
در نشست آموزشي سازمان ملل در روز سه شنبه در دهلي نو پايتخت هند بر ضرورت فراهم ساختن هرچه بيشتر شرايط براي كودكان محروم از تحصيل در جهان تاكيد شد.
كارشناسان آموزشي سازمان ملل سه سال پيش نيز در شهر داكار پايتخت سنگال تشكيل جلسه دادند و در بيانيه پاياني بر لزوم ايجاد تسهيلات تازه تا سال ۲۰۱۵ ميلادي براي تمام كودكان آماده به تحصيل در جهان تاكيد كردند

برلين
000062.jpg
عباس كيارستمي فيلمساز بين المللي، قرار است جايزه آكادمي هنر برلين را دريافت كند. اين جايزه كه از ارزش معنوي فراواني برخوردار است پيش از اين به هنرمندان و فيلمسازان برجسته اي مثل پدر و آلمودوار، گونترگراس تعلق گرفته است. نام اين جايزه كنراد - وولف است و ارزش مادي آن هم ۵۰۰۰ يورو. علاوه بر نشان لژيون دونور (فرانسه) كليد طلايي دونيزم و چند نشان از ژاپن، يونان و ديگر كشورها، او جوايز بين المللي فراواني نيز كسب كرده است.برلين فرهنگي ترين شهر آلمان است و به نوعي پايتخت فرهنگي آن محسوب مي شود. كيارستمي اخيراً از سوي نشريه گاردين به عنوان ششمين فيلمساز برتر جهان برگزيده شد.

زوريخ
000060.jpg
براساس قانون جديد در سوئيس، مرداني كه عليه زنان و كودكان خود به خشونت متوسل شدند، از رفتن به خانه هاي خود محروم مي شوند. دولت سوئيس تمهيداتي قانوني را به منظور حفاظت از زنان و همين طور كودكان در برابر خشونت خانگي انديشيده است. براساس قانون پيشنهادي وزارت دادگستري اين كشور، دادگاه ها در آينده مي توانند مرداني را كه در خانه به خشونت متوسل مي شوند از رفتن به خانه هاي خود براي مدتي مشخص محروم كنند. علت تدوين اين قانون جديد آن است كه قربانيان خشونت خانگي به ويژه زنان مجبور نشوند خانه و زندگي خود را رها كنند و به دنبال سرپناه ديگري باشند.

ونيز در خطر فرو رفتن در آب
شهر جهانگردان، آينده مبهم
اين روزها هر كس قصد سفر به ونيز را دارد خوب مي داند كه بايد حتما چكمه بلند ضد آب با خود بردارد. از ماه آوريل تاكنون - يعني حدود شش ماه - بخش هاي پست و كم ارتفاع شهر به تدريج زير آب فرو مي روند.
ارتفاع آب به صورت مسأله اي معمول و فزآينده درآمده است. به علاوه اين روند باعث ناراحتي ساكنان ونيز و جهانگردان شده و آب شوري كه تأسيسات ونيز را احاطه كرده و ساختارها و كالبدهاي ارزشمند اين شهر تاريخي بي همتا را مي خورد از بين مي برد.
در چند دهه گذشته بحث هاي جنجالي و تندي درباره اين كه چه اقداماتي واقعا بايد انجام گيرد وچه تمهيداتي براي نگهداري و بقاي ساختار اين شهر در اولويت قرار دارد، در نظر گرفته است.
بر اين اساس، پژوهشگران در ماه جاري در دانشگاه كمبريج گردهم آمدند تا خسارات ناشي از طغيان آب را ارزيابي و بهترين راه كارهاي ممكن براي مقابله با آن را مورد مطالعه قرار دهند.
براي بررسي مسأله، مقصد شلوغ و مشهور توريستي >ميدان سن مارك< محل ممتازي به عنوان شروع كار است. اين ميدان، يكي از پايين ترين و قديمي ترين نقاط شهر است كه حاوي گنجينه هاي تاريخي ارزشمندي چون قصر >سن مارك باسيليكا< و كاخ دوج است. در نخستين دهه قرن بيستم، اين ميدان سالانه كمتر از ده بار دچار طغيان آب مي شد. در دهه ۱۹۸۰، اين تعداد به ۴۰ بار در سال و امروز به ۶۰ بار در سال افزايش يافته است.
در حالي كه بيش از ۹۰ درصد سطح شهر زير آب است، غرقه شدن هاي جدي، بيشتر رو به تزايد گذاشته اند. آنچه شهر ونيز در سال ۱۹۶۶ متحمل آن شد، ممكن است موضوع روز باشد.
بازگشت به گذشته 
مسأله فقط اين نيست كه ونيز كم كم داردبه گل مي نشيند. واقعيتي است كه استخراج آب هاي زميني در قرن گذشته، ممكن است باعث فرو نشستن شهر تا حدود ۱۰ سانتي متر باشد، اما خوشبختانه اين روند اكنون متوقف شده است. روبرتو فراستو، اقيانوس شناس انستيتو سرويس هاي دريايي در ونيز، مي گويد: برگشت به حال نخست و بهبودهايي اندك، احتمال پذير و ممكن به نظر مي رسد، ليكن اين در صورتي است كه فشار هيدرواستاتيك (تعادل مايعات) در حوضه آبي را بتوان دوباره برقرار ساخت. دليل ديگر فرونشيني كه بدون توقف ادامه مي يابد، تنزل طبيعي زمين شناسي در حدود نيم يا يك ميلي متر در سال است كه به جنبش سطح قاره اي و فشار خاك بستگي دارد.
ريشه واقعي مسائل ونيز در رابطه با ارتفاع آب، بيشتر به بالا آمدن سريع سطح آب درياها مربوط است. حركت كلي شهر در ارتباط با سطح دريا حدود ۳/۲ ميلي متر در سال است. (به علاوه يا منهاي حدود ۷/۰ ميلي متر به واسطه خطاهاي ممكن محاسباتي علمي)؛ اين مطلب را دكتر فراستو بيان مي كند و مي افزايد كه تركيب اثرات اين مساله، باعث تغيير در ساختار درياچه و نقاط كم عمق كه حفاظت طبيعي خود را در برابر ارتفاع آب از دست داده اند، شده است.
يكي از راه حل هاي پيشنهادي، ايجاد مانع (سدي) است كه جلوي مدهاي بلند را بگيرد و در وهله اول نگذارد وارد درياچه ونيز شوند. اين ايده به هيچ وجه تازه نيست. موانع سيل و توفان در برابر دريا، در نقاط متعددي از جهان به كار گرفته مي شده اند. در لندن و سن پترزبورگ چنين سدهايي وجوددارد. سد ماسلانت در هلند نمونه ديگري است.
ايده ايجاد مانع نيز براي ونيز تازه نيست.دكتر فراستو براي اولين بار همين ايده را در سال هاي دهه ۱۹۷۰ پيشنهاد كرد. اما بيش از يك دهه طول كشيد تا اين ايده مورد قبول واقع شود و دو دهه ديگر به طول انجاميد تا اين ايده به عمل انجامد و كار ايجاد آب بند در ماه مه امسال آغاز شود. اين تأسيسات براي كامل شدن به دو دهه زمان نياز دارد و اين در صورتي است كه مجادلات علمي و سياست هاي پيچيده ايتاليا باعث تأخيرهاي بيشتري نشوند.
دروازه ها، با سيل گيرهاي مورد نظر اغلب به نام >موسي< ناميده مي شوند، يا >آب بندهاي موسي.< اين نام از كهن الگويي در رابطه با واقعه حضرت موسي (ع) و رود نيل گرفته شده است. در اين طرح كه مبلغ سه ميليارد يورو (۴/۳ ميليارد دلار) هزينه دارد، حدود ۸۰ دروازه گود در بستر دريا در سه خليج كوچك منتهي به درياچه ونيز كار گذاشته مي شوند. وقتي نيازي نباشد، دروازه ها پر از آب در بستر دريا باقي مي مانند، اما وقتي ارتفاع آب، شهر را مورد تهديد قرار دهد، هواي فشرده اي كه به داخل آنها وارد مي شود باعث خروج آب از دروازه ها خواهد شد. اين امر باعث بالا آمدن آنها خواهدشد و همچون سدي در برابر آب كه مي خواهد وارد درياچه شود عمل خواهند كرد.
آيا اين دروازه ها به هزينه شان مي ارزند؟ اين سوال با ديدگاه هاي مختلف و تند و تيز ونيزي ها مواجه شده و مورد بحث فراوان قرار گرفته است. آنچه در اين ميان آزاردهنده است، اين واقعيت است كه هنوز هيچ برآورد دقيقي از ميزان خسارات ناشي از طغيان آب و ميزان منافعي كه از ساخت دروازه ها حاصل خواهد آمد، صورت نپذيرفته است و هنوز همه قانع نشده اند كه ساخت دروازه ها ايده خوبي است. از طرفي تخمين زده مي شود كه در صورت كارگذاري دروازه ها، سالانه نه ميليون يورو هزينه كاركرد آنهاست - پولي كه مي تواند در زمينه هاي ديگري براي حفاظت شهر از خسارات ناشي از سيل هزينه شود - از سوي ديگر، از زمان سيل ۱۹۶۶، تغييرات زيادي براي كاهش خسارات ناشي از ارتفاع آب صورت گرفته است. جعبه هاي اتصال الكتريكي، از بالاترين ارتفاع كه ممكن است مد به آن برسد،بالاتر نصب شده اند و طبقات پايين و همكف بسياري از ساختمان ها تخليه شده است.

ديوارهاي صوتي
000054.jpg
در شهرهاي مدرن تقريبا تمامي صداها - آژير پليس، صداي هواپيماها، سر و صداي كارگاه هاي ساختماني - به تحكيم هويت گروهي با منافع خاص خود، ياري مي رسانند
شهر مدرن با برج هاي شيشه اي و ديوارهاي بتوني، با پرده هاي ديداري و شنيداري اش، بين بيرون و درون، مانع هاي عبورناپذير بر افراشته و به بيگانگي مردم از يكديگر و از خويشتن منجر شده است.

در يك رستوران تونسي در شهر مونرآل، صاحب رستوران و همسر او تنگي را كه نوكي ناودان مانند دارد به نوبت بالا مي برند و محتواي آن را مستقيما به حلقوم خود سرازير مي كنند. آنها تنگ را چون مشكي از پوست بز به كار مي برند، احساسي كه در اين شيوه نوشيدن به انسان دست مي دهد با احساسي كه هنگام نوشيدن با ليوان و ني ايجاد مي شود، متفاوت است. همچنين صداهايي كه هنگام نوشيدن توليد مي شوند، در اين دو شيوه فرق مي كند. در شيوه نخست غلغل آرام حباب هاي هوا در گلوي تنگ، نوشيدن را همراهي مي كند. در اين شيوه، تنها مايع با دهان تماس مي گيرد و احتمالا بهداشتي ترين شيوه نوشيدن نيز همين است. اما پس از پيروزي فردگرايي بر غريزه قبيله اي نزد انسان، مشك جاي خود را به ظرف شيشه اي داد كه استفاده از آنها ايجاد سر و صدا مي كند.
محيط صوتي ما را موادي كه مورد استفاده ما هستند، تعيين مي كنند. پس مي توان از تمدن هاي نئي، چوبي، فلزي يا پلاستيكي سخن گفت. اين مواد به هنگام تماس با عوامل فعال و ضربه خوردن، سلسله اي از اصوات ويژه خود را توليد مي كنند. تمدن اروپا در گذشته بيشتر تمدني سنگي بود (و در نقاط دور افتاده آن هنوز نيز چنين است). تمدن آمريكاي شمالي مدت ها در سلطه چوب قرار داشت تا اينكه در قرن بيستم سيمان مسلح و شيشه همزمان با اروپا در اين كشور نيز فراگير شد.
ابداع شيشه هاي دو جداره تغيير مهمي در محيط صوتي ايجاد كرده است. با كاربرد اين شيشه ها، دنياي خارج در >سكوتي< وهم آلود و غيرواقعي فرو رفت. كاهش صداهاي بيرون كه از زمان نصب شيشه بر پنجره ها محسوس شد، تنها به پيدايش مرز بين >اينجا< و >آنجا< يا >بيرون< منجر نشده، بلكه تجزيه حواس انسان را نيز در پي داشته است. امروزه بسيار اتفاق مي افتد در حالي كه چشم به محيطي داريم، به محيط ديگري گوش سپرده باشيم. شيشه سنگ باعث شد كه دستگاه مركز حواس انسان دگرگون شود و دريافت هاي بينايي و شنوايي متناقض جايگزين آن گردد.
بارها شنيده شده است كه كسي مي گويد: >احساس مي كنم در قفسي شيشه اي هستم كه مرا از دنياي خارج جدا كرده است.< معناي اين جمله چنين است: >من به خوبي آنچه را در اطراف مي گذرد مي بينم، مي توانم با ديگران صحبت كنم، اما ديواري شيشه اي جلوي تماس هاي غريزي و احساسي و گرماي تماس را گرفته است.< جهان صداها و تار و پودها، جهان ملموس و جهان جنبش از ما مجزا شده است. ما به تماشاي آن جهان ادامه مي دهيم، اما برج ديده باني مجهز و محفوظ ما امكان تماس فيزيكي با آن را نمي دهد. جهان فيزيكي >آنجا< است، جهاني غور و تفكر >اينجا.<
مكاني كه كاملا بر ضد صدا عايق بندي شده باشد، خود صداهاي جديدي را مي طلبد: در اين مرحله موسيقي زمينه و راديو اهميت زيادي كسب مي كنند. آنها نوعي دكوراسيون داخلي هستند كه آگاهانه يا ناخودآگاهانه براي تركيب تازه و تزئين مكان از نظر احساسي مورد استفاده واقع مي شوند. در اين مرحله گاه تضاد بيرون و درون به اوج مي رسد. جهاني كه از پنجره ديده مي شود به صحنه فيلمي مي ماند كه در آن صداي راديو نقش موسيقي متن را بازي مي كند. به ياد مي آورم زماني را كه با قطار از كوه هاي روشوز عبورمي كرد. از بلندگوهاي قطار موسيقي ها و توضيحات مبتذل پخش مي شد و من به خود گفتم: >من در اينجا حضور ندارم، بلكه مشغول تماشاي يك فيلم مستند از نوع هاليوودي درباره كوه هاي روشوز هستم.<
هنگامي كه جدايي بين >اينجا< و >آنجا< كامل باشد، ديوار شيشه اي نيز درست همانند ديوار بتوني نفوذناپذير مي گردد و حتي دزدها به آن احترام خواهند گذارد. در يكي از آيات كتاب انجيل تصوير آكوستيكي بسيار جالبي ارائه شده است: >تا ايشان را به عصاي آهنين حكمراني كند و مثل كوزه هاي كوزه گر خرد خواهند شد.< (مكاشفه يوحنا، باب ۲، آيه ۲۷). در خاورميانه صداي در هم شكستن ظروف سفالي ممكن است يادآور خشونت باشد. اين تداعي نزد ما با صداي خرد شدن شيشه حاصل مي شود. با اين وصف، شايد ما غربي ها سرانجام براي آشتي دادن جسم و روحمان بايد اين ديوارهاي شيشه اي را كه به زندان زندگي ما بدل شده اند، خرد كنيم تا بتوانيم جهاني را دوباره كشف كنيم كه در آن حواس انساني به جاي تقابل دائم، به هم پيوسته و انعكاس يكديگر مي شوند.
حكومت سمعي بصري 
ممانعت از فعاليت هر يك از حواس عملي غيرطبيعي است و واكنش هايي را سبب خواهد شد. انقلاب هاي فرهنگي درطول تاريخ هر يك با انگيزش اين يا آن حس و پس زدن يكي ديگر همزمان بوده اند. به طور مثال در عصر حاضر دو حس سمعي و بصري راه را برانگيزش ساير حس ها بسته و عرصه را به تمامي به خود اختصاص داده اند، نياز به خوردن كه هنگام تماشاي فيلم در ما توليد مي شود، دليل وجود نقصي ناشي از عدم فعاليت ساير حسهاست. روند نفوذ و گسترش رسانه ها در جهان كنوني هر روز سرعت بيشتري مي يابد. اين بدان معناست كه جهان به وسيله وسايل صوتي كه منظور از ساختن آنها اغوا و اقناع انسانهاست، هدف قرار گرفته است. چه تفاوتي بزرگي است ميان اين جهان و جهان طبيعي كه ما پشت سرگذاشته ايم! اصوات جهان طبيعي ما را بر مي انگيختند اما به ندرت بر رفتار ما تاثير مي گذاردند. تقريبا هيچ صدايي در جهان مدرن نيست كه به طور مصنوعي توليد نشده باشد و در تملك كسي نباشد.حق انحصار انتشار، چشم نگران موسيقي هايي است كه مابدانها گوش مي سپاريم. بوق اتومبيل ها به رانندگان تعلق دارد و آنها اغلب در خيابان ها از آن به عنوان وسيله گفت وگو با يكديگر استفاده مي كنند.
در شهرهاي مدرن تقريبا تمامي صداها - آژير پليس، صداي هواپيماها، سر و صداي كارگاه هاي ساختماني - به تحكيم هويت گروهي با منافع خاص خود، ياري مي رسانند. برخي از اصوات، بار معنايي كاملا نشانداري را حمل مي كنند. راديوي پرتابل با همه دسيبل هايش نعره مي زند: >به من گوش كنيد، با شما حرف مي زنم.< وزوز تلفن همراه در مكان هاي عمومي مي گويد: >من موفق شده ام، من موجود مهمي هستم< و صندوق حساب در فروشگاه ها و رستوران ها به افتخار تجارت نغمه سرايي مي كند. معناي آنچه زنگ هاي خطر مي گويند كاملا آشكار است، اما صاحب ساكت اين سگ غران نيز چيزي براي گفتن دارد: >اين سگ من است و از من دفاع مي كند.<
در تمامي موارد، از خلال اين اصوات ميل زيادي به تهاجم احساس مي شود. آيا اين نتيجه اجتناب ناپذير تراكم جمعيت در دنياي مدرن است يا اينها وسايلي هستند كه براي تمايز ثروتمندان از فقرا و برندگان از بازندگان به كار مي روند؟ فقر خاموش است و ثروت پر سر و صدا. گروه هاي موفق جامعه با دستيابي به ابزاري كه داراي مشخصه صوتي بسيار متمايزي هستند، نشان خود را بر محيط صوتي ما تحميل كرده و مي كوشند تا رفتارهاي اجتماعي را به سود خود تغيير دهند.
روح جماعتي در حركت 
تنها راه فقرا و محرومين براي ابراز وجود، شورش است كه پديده اي است جمعي. پيدايش توده هاي عظيم انساني جنبه اي از زندگي مدرن است و به طور قطع در سال هاي آينده اهميت روزافزوني خواهد يافت. الياس كانه تي در اثرش به نام >جماعات و قدرت< بر اهميت حس لامسه در يك محيط فشرده انساني انگشت گذارده است: >تنها در بين جماعت، ترس از تماس انسان را رها مي كند. تنها در چنين وضعي اين ترس به ضد خود بدل مي شود، اما براي اين امر، جماعتي فشرده ضرورت دارد كه در آن بدن ها به يكديگر فشار بياورند، جماعتي كه از نظر فيزيك فشرده يا انبوه باشد، چندان كه انسان نتواند تشخيص دهد، چه كسي به او فشار مي آورد.<
حس لامسه و حس شنوايي در فركانس هاي پايين با يكديگررابطه نزديك برقرار مي كنند. هنگامي كه در يك جمعيت انبوه ارتعاش هاي اين دو حس به يكديگر مي پيوندند، اين كنش متقابل، جماعت انبوه را تشويق مي كند كه صدا را به سلاح اصلي خود تبديل كند.در غير اين صورت، مخالفان مجهز تر توده به راحتي در آن نفوذ مي كنند و پراكنده اش مي سازند. توده هميشه خارج از برج هاي شيشه اي كه توانگران خود را در آن محبوس مي كنند، قرار دارد. او به طورعمده به كمك صداست كه مي كوشد از خود دفاع و نيرويش را حفظ كند. هنگامي كه توده مي غرد، سرود مي خواند يا فرياد مي زند، صدايش را نمي توان شمرد. از او تنها يك صدا به گوش مي رسد. صداي جماعت شايدبيش از تماس، در جذب فرد مردد به سوي ديگران، نقش دارد. سنت اگوستن دركتاب اعترافات خود حكايت مي كند كه چگونه مردي كه سوگند ياد كرده بود تا از بازي در سيرك دست بكشد با شنيدن غوغاي هيجان آميز مردم تصميم محكم خود رامي شكند، او افسوس كنان مي گويد: > كاش آن مرد فقط دست بر گوش هاي خود نهاده بود!<
جماعت را مي توان از جنبه هاي گوناگوني نظير بزرگي، اهداف و ياتركيب آن توصيف كرد. اين كاري است كه جامعه شناسان، روزنامه نگاران يا سياست شناسان بايد بدان بپردازند. اما صداي جماعت موضوع ساده اي براي تحليل نيست. در غريو جماعت چند نوع واكنش انساني را مي شود تشخيص داد؟ شادي، خشم، ريشخند، نااميدي... اين احساسات ابتدايي بشر گاه بي هيچ نظمي ولي اغلب متحد باضرباهنگ شعارها در صداي جماعت وجود دارد. هرگاه توده، شكل موزون خود را رها كند، يكدستي خود را به سرعت از دست مي دهد و آسيب پذير مي گردد.
صداهاي شهر در آغاز قرن بيستم چنان اهميتي پيدا كرد كه سبك نويسندگان و در ابتدا سبك فوتوريست ها به رهبري ف. ت. ماري نتي را تحت تاثير قرار داد. ايستوان آنها دهه بين سبك ماري تين و موسيقي معاصر وجوه تشابهي يافته و مي نويسد:>در سبك تب آلوده، بريده بريده و جلوه فروشانه او، حالتي از يك جمعيت انساني در حال حركت وجود داشت.< به نوشته آنهالت، نثر ماري نتي>متن يك آگهي ، يك اعلاميه يا سلسله اي از عناوين درشت روزنامه اي است، زباني مكرر، حمله ور و لجوج كه هيچ مخالفتي را نمي پذيرد و هر تاملي را ردمي كند، زباني است نابردبار و ويرانگر.< ماري نتي در بيانيه جنبش فوتوريسم اعلام كرده بود: > ما مي خواهيم سرودتوده هاي وسيعي را سر دهيم كه از كار، لذت و شورش شعله ورند، مامي خواهيم سرود امواج رنگارنگ و چند نواي انقلاب را در پايتخت هاي مدرن بخوانيم.<
اين توده كرها بر تعداد زيادي از آهنگسازان نامي معاصر تاثيري آشكار نهاده اند، مهمتر از همه بر اركسترهاي حجيم برگ و شونبرگ و بعد بر سازمان آماري آثار گزناكيس و نيز بر تاثيرات جماعتي ليگتي و فوران هاي صوتي>عامه< در آثار لوتوسلاسكي و ديگر اعضاي مكتب لهستاني موسيقي، راك بدون نيروي جماعت تماشاچيان و هوادارانش نمي تواند وجود داشته باشد. جواني به من مي گفت: > براي رفتن به كنسرت راك بايد يا منگ باشي يا اعصابت از فولاد باشد.< يا اين وصف، تقريبا هر كسي حداقل يك بار به اين كنسرت ها رفته است . باري، موسيقي از هر سو در هوا منتشر مي شود. از راديوي اتومبيل، از گوشه و كنار خيابان ها و از واكمن پرصداي مسافر كنار دستي شما در اتوبوسي كه سكوت آن كاملا رعايت مي شود.
گويي موسيقي ديگر در ظرف هاي خود نمي گنجد و چون خون از رگ ها فوران مي كند و شما يكباره در مي يابيد كه موسيقي چون چسبي است كه بيش از هرنظام سياسي يا اجتماعي در به هم پيوستگي جامعه چندنژادي و چند زباني مدرن نقش دارد. پس اميد مي بنديد كه اين منوال ادامه يابد، زيرا از عواقب چند دستگي ها و پراكندگي  بيم داريد. به هر حال، همه مي دانيم كه نابردباري ممكن است به شكل هايي بسيار خشن تر از بيداد بلندگوها پديدار شود.
مراسم آرام
از آن زمان كه انسان دشت هاي فراخ را به سوي بزرگ شهرهاي پر جمعيت ترك گفت، از آن هنگام كه صداي زنگ ساعت جاي آواز خروس و صداي كارخانه  جاي صداي باد، باران و آواز پرندگان را گرفت وما به جاي تسليم شدن به چرت زدن هاي زندگي طبيعي، به ضرباهنگ شتابناك زندگي شهري خو كرديم، تمدني بنا نهاده شد كه در آن فاصله بسيار كم انسانها با يكديگر خطر بروز اختلاف ها را افزايش داده است. سارتر مي گفت:>جهنم، يعني ديگران.< ما از باغ سر سبز و وسيعي كه تاريخ بشر با آهنگ آرام فصل هاي آن سپري مي شد، بسيار دور افتاده ايم . آيا اين گذشته براي هميشه از دست رفته است يا اينكه يك جهش بلند زيست محيطي ما را دوباره بدان برمي گرداند؟
آنچه براي ما ضروري مي نمايد مراسمي است آرام و بي هياهو كه در آن جماعت گرد آمده لحظاتي زيبا را به طور مشترك سپري كنند بي آنكه براي بيان احساسات خود به شيوه هاي منحط يا ويرانگر متوسل شوند. در ارتباط با اين پيشنهاد توجه به آنچه هنگام اجراي كنسرت هاي موسيقي كلاسيك در غرب مي گذرد خالي از فايده نيست . آنچه در اين كنسرت ها بسيار تعجب انگيز است، جماعت حاضر است كه نفس را در سينه حبس كرده و به اصواتي كه هوا را به ارتعاش درآورده گوش سپرده است. شايد اين نهايت موفقيت براي هر قطعه موسيقي به شمار آيد اما بايد يادآوري كردكه چنين سكوتي بيشتر از عادت ناشي مي شود تا از قدرت زيبايي. من بارها از خود پرسيده ام، آيا ممكن نيست كه شبيه چنين مراسمي را در موقعيت هاي ديگري، مثلا گوش سپاري مشترك به آواز پرندگان، جشن تابستاني تقويم خورشيدي يا روز زمين، ايجاد كرد؟
اگر ما مي خواهيم كره زمين گنجايش جمعيتي روز افزون را داشته باشد، به طور قطع بايستي راهي براي مهار صداهايي كه ما را در آستانه خردشدن قرار داده اند، پيدا كنيم .آلودگي صوتي مشكلي جهاني است و با تدوين قانون هاي سخت و برقراري ممنوعيت ها نمي توان آن را حل كرد. راه حل اين مشكل دريافتن مركز تعادل بشر است و در كشف اينكه براي هر چيز، زماني مناسب هست، براي سخن گفتن به نوبت و براي گوش سپردن به ديگران. اين حقيقت بزرگ و نهفته محيط صوتي طبيعي است. صداهاي طبيعت هر يك در جايگاه خود قرار دارند بي آنكه بكوشند از يكديگر پيشي گيرند يا همديگر را به سكوت وادارند. صدايي در طبيعت نيست كه براي شنوايي انسان ناهنجار باشد. در گزارش هاي هشدار دهنده اي كه درباره افزايش مواردكري در كشورهاي پيشرفته منتشر شده، چنين يادآوري شده كه تنها انسان قادر به توليد اصوات ويرانگر است.
به اين ترتيب يا ما گسترش دامنه اصواتي كه گروه هاي بزرگ مردم را درخود غرق كرده اند مهار خواهيم كرد يا همگي كر خواهيم شد. آنچه مسلم است اين كه در هر دو صورت ما از آرامش بيشتري برخوردار خواهيم شد.
ر. موراي شافر آهنگساز كانادايي است كه با نگاهي تيزبينانه مساله صدا در زندگي شهري و مدرن را بررسي مي كند.

آتن
000056.jpg
افرادي كه از بيماري هاي قلبي رنج مي برند، جزء اولين كساني هستند كه اثرات آلودگي هواي شهر را احساس مي كنند. مطالعات به عمل آمده در شهر آتن، ارتباط بين دود خروجي از اگزوز خودروهاي ديزلي در جو را با تعداد افرادي كه در اثر نارسايي قلبي فوت مي كنند يا به مراكز فوريت هاي پزشكي منتقل مي شوند، نشان داد.تعداد متوسط مرگ و مير ناشي از بيماري هاي قلبي و عروقي در محدوده شهر آتن در طول اين تحقيق ۳۵ مرگ در هر روز بود. طبق همين تحقيق، هنگامي كه آلودگي منطقه اي از سطح استاندارد بالاتر مي رود، خطر حملات قلبي تا ۱۶۱ درصد بين كل جمعيت و ۲۵۰ درصد ميان سيگاري ها افزايش مي يابد.

دوبي
000064.jpg
دوبي، به خاطر قابليت هاي فراوانش در جذب جهانگرد، به عنوان كانديداي برتر دريافت جايزه ويژه سازمان جهاني جهانگردي در سال ۲۰۰۳ برگزيده شده است.
امسال دهمين سالي است كه اين جايزه به يكي از شهرهاي موفق در صنعت جهانگردي اهدا مي شود.
اين جايزه ويژه كه به منظور رشد و ارتقاي صنعت جهانگردي اهدا مي شود، قرار است در روز اختتاميه نمايشگاه چهار روزه لندن به شهر منتخب اعلام شود.

توكيو
000066.jpg
در هيچ كشوري، به اندازه ژاپن اميد به زندگي وجود ندارد. از قديم الايام، ژاپن داراي فرهنگي معطوف به اميد و زايش بوده است. به همين دليل چندان عجيب نيست كه اخيراً اعلام شده است ۲۰۵۶۱ نفر ژاپني سني بالاي ۱۰۰ سال دارند. درواقع از هر صد هزار نفر ژاپني ۱۶ نفر بالاي صدسال سن دارند و ۸۴ درصد اين افراد را زنان و ۱۶ درصد ديگر را مردان تشكيل مي دهند.اين آمار نيز بر خيلي چيزها شهادت مي دهد؛ اينكه مردان به خاطر دشواري هاي كاري و مسئوليت هاي فراوان بيشتر در معرض خطر مرگ قرار دارند.

جهانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |