سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۲
شماره ۳۲۲۸- Nov. 18, 2003
ادبيات
Front Page

خلاقيت هاي نسل سوخته:
پل ريكور
001338.jpg
امير آريان
دوران پس از جنگ جهاني دوم تا اواخر دهه ۱۹۷۰، مهم ترين و خلاقانه ترين دوره آفرينش ادبي- فلسفي در اروپا و يكي از مهم ترين و پربارترين دوره هاي تاريخ بشر بود. تعداد نويسندگان و فيلسوفان بزرگي كه در اين سه دهه در فرهنگ اروپا و آمريكا ظاهر شدند، به اندازه باقي قرن بيستم، يعني حدوداً هفتاد سال ديگر آن و چه بسا بيشتر از آن بودند. بررسي دليل وقوع چنين حادثه اي در حد اين مطلب نيست. كتاب هاي فراواني در مورد تحولاتي كه نسل بعد از جنگ جهاني دوم ايجاد كردند، وجود دارد. اين دوره تاريخي موضوع بحث بسياري از متفكران و دانشگاهيان غرب بوده و دستاوردهاي  آن كماكان همچون شبحي اروپا را در برگرفته است. شايد يكي از مهم ترين دلايل خلاقيت فكري عجيب اين نسل، جنگ جهاني دوم بود، جنگي ويرانگر و نابودكننده كه تجربه كودكي و جواني يك نسل كامل از مردم اروپا را شكل داد. اغلب بزرگان فلسفه و ادبيات در قرن بيستم كساني بودند كه يا خود به طور مستقيم در جنگ شركت داشتند، يا دچار عواقب مرگبار آن شده بودند. تجربه وحشتناك جنگ از اين انسان ها موجوداتي عصيانگر و معترض ساخت كه با پشت سرگذاشتن چنين وضعيتي، ديگر هيچ ساختار مسلط و نظام تعيين شده اي را نمي پذيرفتند و تمام تلاش و كوشش خود را در راه در هم ريختن معيارهاي از پيش تعيين شده و نظم هاي قراردادي به كار مي بردند. به اين ترتيب سرتاسر اروپا و آمريكا، به خصوص كشورهايي كه از يك سو سابقه اي درخشان در تاريخ فرهنگ جهان داشتند و از سوي ديگر متحمل سخت ترين فشارها و ضررها در جنگ شدند، يعني فرانسه و آلمان، صحنه ظهور نويسندگان و متفكران بزرگي شد ند كه مردان مسلط فلسفه و ادبيات در قرن بيستم بودند. فهرست كساني كه از اين دو كشور در حوزه فلسفه و ادبيات جريان ساز بودند، بسيار طولاني است، تئودور آدورنو، والتر بنيامين، هربرت ماركوزه، يورگن هابرماس، هانس گئورگ گادامر از آلمان و ميشل فوكو، ژاك دريدا، ژاك لاكان، ژولياكريستوا، رولان بارت، پل ريكور، كلودلوي استروس از فرانسه تنها بخش كوچكي از اين بزرگان هستند.
يكي از مهم ترين گرايش هاي فكري نيمه دوم قرن هرمنوتيسم بود، كه بخش عمده اي از بزرگان فلسفه معاصر به خصوص در كشور فرانسه، تحت اين عنوان شناخته مي شوند. شايد مهم ترين متفكر هرمنوتيسم در قرن بيستم پل ريكور باشد، فيلسوفي با خلاقيت فكري فوق العاده كه محصول آن ده ها كتاب حجيم و تأثيرگذار در باب موضوعات گوناگون ادبي به فلسفي است.
پل ريكور در سال ۱۹۱۳ در شهر والنس فرانسه متولد شد. او به معناي واقعي كلمه مردي دانشگاهي بود، كسي كه بيشتر عمر خود را، چه در مقام دانشجو و چه در مقام استاد، در دانشگاه هاي بزرگ دنيا گذراند. ريكور تحصيلاتش را در دانشگاه سوربن به پايان رساند و در آنجا با فلسفه دو فيلسوف بزرگ دوران خود، يعني گابريل مارسل، كه خود ريكور شاگرد او بود و كارل ياسپرس آشنا شد و به اين دو نفر علاقه خاصي پيدا كرد، علاقه اي كه مدت ها دغدغه هاي فكري مهم ريكور را شكل مي داد. در سال هاي جنگ جهاني دوم وارد ارتش فرانسه شد و در جريان جنگ زنداني آلمان ها بود. در زندان كتاب «ايده هاي راه گشا براي شكلي از پديدار شناسي» نوشته ادموند هوسرل را به فرانسه ترجمه كرد و به اين ترتيب تأثير هوسرل بر انديشه خود را اعلام كرد. هر چند كارهاي بعدي ريكور از پديدارشناسي هوسرل فاصله زيادي دارند، اما تأثير انديشه هاي ادموند هوسرل را بر كار او به راحتي مي شود رديابي كرد. همان طور كه گفتيم ريكور از همه نظر مردي دانشگاهي بود. پس از پايان جنگ و بازگشت به فرانسه، به مدت هشت سال در دانشگاه استراسبورگ و پس از آن، حدود ده سال در سوربن تدريس كرد. پس از آن به دانشگاه نانتس رفت، اما در اعتراض به دخالت پليس در امور دانشگاه از سمت خود استعفا داد.
در ميانه دهه هفتاد ريكور به آمريكا رفت و در دانشگاه شيكاگو به تدريس مشغول شد. مجموعه آثار ريكور نشانگر نظامي منسجم از كنش فلسفي يك متفكر بزرگ معاصر است. هر كدام از آثار ريكور به نوعي ادامه كتاب قبلي اوست. كتاب هاي ريكور بيش از آن كه به دنبال پاسخ باشند در كار طرح پرسش اند و هر كدام از كتاب هاي او در واقع در حكم پاسخي است براي پرسش هايي كه در كتاب هاي گذشته خود طرح كرده است. از بين كتاب هاي او، شايد مهم ترين كتاب سه كتاب باشد:
كتاب «تاريخ و حقيقت» در سال ۱۹۵۵ منتشر شد. اين كتاب در واقع مقدمه اي است بر هرمنوتيك زبان، بحثي كه بعدها در آثار ريكور نقش تعيين كننده اي بازي كرد. اين كتاب كه مجموعه اي از مقاله هاي ريكور است، علاوه بر مسايل هرمنوتيكي درباره ليبراليسم معاصر و مسأله قدرت نيز اظهار نظر كرده است. در واقع تاريخ و حقيقت مقدمه  اي بر كليت آثار بعدي ريكور است.
كتاب مهم بعد درباره تأويل، رساله اي در مورد «فرويد» است. كتابي دشوار و دير فهم كه مكمل نظرات قبلي ريكور در مورد هرمنوتيك معاصر بود. در اين كتاب ريكور فاصله خود با ديگر هرمنوتيست ها، نظير گادامر را تبيين مي كند و خود را به عنوان صاحب انديشه  اي منحصر به فرد معرفي مي كند.
«زمان و روايت» كتاب ديگري از ريكور است كه بسياري آن را مهم ترين كار او مي دانند. در اين كتاب ريكور نظريه اي زيبا و دقيق در مورد آفرينش  ادبي و عنصر زمان در ادبيات طرح مي كند و سه رمان «خانم دالووي» ويرجينيا وولف، «كوه جادو» توماس مان و «جست وجوي زمان از دست رفته» مارسل پروست را به عنوان  رمان هايي كه زمان قهرمان  آنهاست معرفي مي كند.

كتابت رسيد به دستم
001336.jpg

كلارا خانس را مي شود با شعرهايي شناخت كه بياني ساده دارند و تصاويري زنده پيش چشم مي گذارند. او عشق را در دو دستش گذاشته و با قلمي توانمند پيشكش به كسي مي كند كه نگاهي عاشقانه به جهان دارد. «چقدر دوست مي دارم/ ديدار تو را يك بار رو در روي و/ بي نيازي هميشه/ به اين عكس،/ هر چند/ با چين پيشاني و/ چنين چشمي/ همواره بي اندازه/ درد خواهي كشيد».اين سادگي به همه جاي زندگي شاعر سرمي كشد. او پيرامون خود و يادگارهايي كه در آن مانده است را بي پيرايه و به دور از پيچيدگي مي سرايد، بي آن كه از تأثيرگذاري شاعرانه چيزي كم شود: «در كنار خود كتاب هايي با جلد بنفش دارم/ به آرامي دستم را روي صفحه كاغذ مي كشم/ به گمانم راست نيست:/ دست تو/ درست/ همين جا/ غنوده بود».
كلارا خانس، شاعري است كه با زبان فارسي آشناست و شعرهايي از زبان فارسي را به اسپانيايي برگردانده است. او كه خود يك شاعر اسپانيايي است،  توانسته است شعر فارسي را به خوبي به اسپانيا معرفي كند. شايد به دليل نزديكي انديشه و احساس او به ايران است كه شعرهايش با آن همه شور و عشق، طعم شعر فارسي را دارد، آنجا كه عقل را فداي عشق مي كند: «و بدين سان/ يكسره در عشق/ دستان ذهن خود را/ به سويت روانه مي سازم» و يا در جايي كه شاعر خود را در «تو»يي كه دنياي اوست رها مي كند: «خود را به دست تند باد مستي آور اشعار تو رها كردم و/ به حس شاعرانه برگشتم./ به دامي كه اين همه پروا داشتم در افتادم ...» و اين دامي است كه حافظ و سعدي و مولانا بارها بارها از آن سخن گفته اند.
شعرهاي كلارا خانس، آنچنان كه از كتاب كامپا برمي آيد، شعر انساني است كه معناي خود را در جهان امروز، از عشق مي گيرد. اما اين عشق در لايه هاي عميق هستي شناسانه خود را نمايان مي سازد. اگر هستي، سرشار از راز است، عشق اين راز بزرگ را جذب كرده و به عاشق نشان مي دهد: «تو مي توانستي همه چيزي را رها كرده باشي و/ به دشت رفته باشي و/ زمين را كاشته باشي.../ پيشاني ات ديواري برآورد و/ چشمانت بزرگ شدند/ تا آن كه مردمكت/ توانايي آن را يافت/ تا اثيري ترين چين خوردگي راز را جذب كند» و درست از همين نقطه است كه سرنوشت كسي كه در دنياي امروز سرگردان و حيران است، رقم مي خورد. با چنين وصفي از عشق، عاشق در معشوق گم مي شود، او خود را نفي مي كند تا در وجودي والا زنده شود: «دارم تمام دور و برم را/ تنها با حضور خودم نفي مي كنم:/ زنده ام تنها، در خيال تو...»
و اين رابطه،  شاعر را به سمتي سوق مي دهد كه سعي كند تا براي يار خود مفهومي ابدي پيدا كند، او مي خواهد يار او را به ابديت پيوند زند، همچنان كه او،  يار را در زندگي خود ابدي ساخته است: «نمي خواهم تنها همان لحظه كوتاهي باشم/ كه ذهن تو را/ درگير كرده است»، اين نوع نگاه، گاه تا آنجا پيش مي رود كه شعر كاملاً خوي و خصلت رمانتيك به خود گرفته و از شعر امروز راه خود را جدا مي كند: «روشنايي ماه را به كف خواهم آورد/ در ميان درختان زيتون و/ در قطره هاي شبنم/ به تواش هديه مي كنم» چنين توصيف هايي صرفاً در شعرهاي رمانتيك جا باز مي كنند و شاعران امروز كم و بيش از چنين توصيف هايي در گريزند. در عين حال، بي ترديد تصاوير شاعرانه اي كه خانس ارائه مي دهد بس شوق انگيز و به وجد آورنده احساس است. وقتي به يكي از دوستان خود كه در تبعيد به سر مي برد نامه اي به شعر مي نويسد، اين گونه آغاز مي كند: «بايد در پراگ هوا سرد باشد/ باد شلاق كش/ و برف/ پاشيده بر در و درگاه/ و تو نشسته اي آرام» و ادامه مي يابد تا آنجا كه خواننده خود را درون تصاوير شاعرانه اي كه عرضه مي شود، غرق مي بيند: مرا ببخش/ ازين كه بخواهم تنهايي دردبار تو را/ غافلگير كنم/ و در شب تو وارد شوم/ به سان بوي سرما/ كه ازميان شكاف هاي در/ راه خود را مي گشايد/ ومرا نهان مي كند/ در سوختبار اجاق/ يا در ميان يك استكان چاي/ يا در سه كنجي تاريك/ آن جا كه چشم گم مي شودو/ ترديد، تهديد مي كند». شاعر ورود خود را به تنهايي يك فرد به بوي سرما تشبيه مي كند و تصويري مي سازد كه براي خواننده شگفت انگيز است.
شعرهاي كلاراخانس در مجموعه اي به نام «كامپا» به چاپ رسيده است كه توسط فرهاد آزرمي و فؤاد نظيري ترجمه شده است. پيش از اين نيز ترجمه هاي بسياري از شعر شاعران خارجي را به همت اين دو مترجم خوانده ايم. اما نكته مهم، خوانش بخشي از شعرهاي اين كتاب توسط اسماعيل جنتي است كه در يك سي.دي و به شكلي زيبا همراه كتاب آمده است. در صفحه دوم جلد،  قالبي براي سي.دي ساخته شده است كه همراه كتاب به فروش مي رسد. جنتي پيش از اين چند شعر از نيما يوشيج نيز خوانده است و اين بار روي به شعرهاي خانس آورده است.
ترجمه شعرها نيز همان گونه كه از مترجمي چون فرهاد آذري و فؤاد نظيري برمي آيد، يك دست و روان است، گرچه در يكي دو مورد يك دستي زبان مي شكند و ترجمه از حالت طبيعي خود خارج مي شود: «خاموش/ نيازي نه به تكرار فريادي/ كه من شبيه مرده اي هستم» چنين ترجمه اي با ترجمه ساده، روان و سليس مترجمان كه قرابتي با فخامت كلام ندارد، به دور است. اما در مجموع شعر از ترجمه اي برخوردار است كه خواننده را به راحتي همراه خود مي برد.
نام كتاب يعني «كامپا» نيز نام جزيره اي است، تبعيدگاه يا به تعبيري زنداني كه ولاديمير هولان، شاعر چك در آن زير نظر بوده است. در واقع اولين شعر اين مجموعه، كه شعر بلندي نيز هست، شعرنامه اي به اين شاعر تبعيدي است.

نگاه
عبدالعلي دستغيب: مرز فرهنگي را جامعه تعيين مي كند

تعيين اين كه متني اخلاقي هست يا نه، ديني هست يا نه و... از عهده يك فرد و حتي دستگاه رسمي كه خود مصالح و منافعي دارد، خارج است.
عبدالعلي دستغيب- نويسنده و منتقد ادبي- در گفت وگو با ايسنا با تأكيد بر اين مطلب مرزبندي در ادبيات را يكي از مهم ترين گفتمانهاي فرهنگي امروز خواند و گفت: بحث تعيين حد و حدود گفته ها، نوشته ها و آثار تصويري، در عين اينكه يك بحث روانشناسي است، بخش جامعه شناسي و تاريخي دقيقي هم دارد؛ به طور مثال طبيعتاً چون جامعه از افراد و طبقات متفاوت تشكيل شده است كه هر يك معيارهايي براي خود دارند، اينكه فلان نوع شعر يا رمان در چه شرايطي به وجود مي آيد، موافقان و مخالفانش چه كساني هستند، نويسنده چه پيامي دارد و قصد دارد چه چيزي را القا كند، در جامعه پژواك يكساني ندارد.
دستغيب با اشاره به اينكه تنها مميزي دولتي نيست، بلكه مميزي مردم يك جامعه و طبقات اجتماعي هم هست، گفت: اگر نويسنده اي از اشراف انگلستان يا متنفذين آمريكا انتقاد كند، طبعاً از نظر اشراف،  فرد نامطلوبي است كه به مسائل اخلاقي توجهي ندارد. آنچه براي گروهي اخلاقي است، ممكن است براي ديگري غيراخلاقي باشد. وي اظهار داشت: اما اين مسأله در اروپا كه دموكراسي و فردگرايي نسبت به ديگر نقاط جهان پيش رفته است هم وجود دارد. بسياري از آثار نويسندگان را به دليل عدول از موازين اخلاقي توقيف و حتي نويسنده را محاكمه كرده  اند؛ مثل بودلر، مارسل پروست، آندره ژيد و... حتي برخي از اين نوشته ها جزو فهرست ممنوعه كليساي كاتوليك بود؛ اما از نظر گروه تجدد خواه اروپاي غربي نه فقط  آثار نيچه يا آندره ژيد غيراخلاقي نبوده بلكه كاملاً اخلاقي است.
دستغيب تأكيد كرد: وقتي دي. اچ لارنس كتاب عاشق خانم جاتلي را نوشت كه دادگاه انگلستان آن را به اتهام غيراخلاقي بودن توقيف كرد، گفت كتاب من بسيار سلامت بخش و اخلاقي است و اين اخلاقي كه دادگاه انگليس مي گويد غلط است و ديگر به درد نمي خورد.
وي توضيح داد: اين منازعه پايان ناپذير است. حالا فرض كنيم كسي قلم خود را در راه چيزهايي كه در نگاه عرف ناپسنديده شمرده مي شود، صرف كرده باشد بايد ديد كه اين نويسنده قلم خود را در راه اهوا و اغراض خود به كار برده يا هنرمندي است كه اوضاع و احوال جامعه جديد را مي بيند؟
دستغيب با بيان اينكه ملاك قطعي وجود ندارد، گفت: بايد محيطي به وجود بيايد كه هنرمند، نويسنده،  خطيب و ديگران بداند كه در مقابل گفتار خود مسئول است و اگر حرفي زد كه مناسب نبود، جامعه به او روي خوش نشان نمي دهد و اين بزرگترين مجازات است. وقتي نويسنده اي كتابي بنويسد كه هنرمندانه نباشد يا متناسب با شئون انساني نباشد، با استقبال خوانندگان مواجه نمي شود يا اگر هم استقبال كنند، براي دوره كوتاهي خواهد بود.

سايه روشن ادبيات

باغ و جهان مردگان
«باغ و جهان مردگان» نام آخرين كتاب منصور اوجي است كه چندي پيش از سوي انتشارات نويد شيراز روانه بازار كتاب شده است.
اوجي در اين كتاب به مانند مجموعه «شعر چيزي است شبيه گرگ» دفترش را به چند بخش تقسيم كرده است. نام بخش اول دفتر شعر اوجي «دريافت ها»ست و بخش دوم و سوم به نام «گور ما كجاست» و «دستي پنهان» رقم خورده است. عنوان بخش آخر هم چنين است: «اين بهار»، «باغ و جهان مردگان.»
منصور اوجي به واقع در كتاب هاي اخيرش با شيوه اي پيش مي رود كه به تشريح جزجز بسياري از مسائل و مباحث مي پردازد. اما هنر اوجي شايد همين باشد كه به قول خودش ناممكن را در كلام ممكن مي سازد.
آخرين كتاب جوركش
«درآمدي تاريخي بر نظريه ادبي از افلاطون تا بارت» نام كتابي است كه چندي پيش از سوي نشر چشمه به چاپ رسيد. ترجمه اين كتاب را گروه ترجمه شيراز انجام داده، كه البته زير نظر شاپور جوركش بوده است.
جوركش كه قبلاً چند شعر، نقد و ترجمه به چاپ رسانده بود، به خبرنگار ما گفت: اگر كتاب دوم ريچارد هارلند، يعني جلد دوم همين مجلد كه نامش پست مدرنيسم است، به دستم برسد، شروع به ترجمه اش خواهم كرد.
در آخرين كتاب جوركش پيرامون نظريه ادبي در دوران كلاسيك، نظريه ادبي در سده هاي ميانه، برآمدن و افول كلاسيسيسم نو، نظريه ادبي رمانتيسيسم، نظريه هاي اجتماعي سده نوزدهم، ناتورآليسم، سمبوليسم و مدرنيسم، پيشرفت هاي تازه در نظريه، نظريه روس ها در سده بيستم، نقد انگليسي- آمريكايي ۶۰-۱۹۰۰، نقد پديدار شناختي در فرانسه و آلمان، ساختارگرايي فرانسوي و ورود به دوران پست مدرن بحث شده است. درواقع آنچه آمد دوازده مبحثي است كه هارلند در كتابش به آن مي پردازد.
اين كتاب در «بيان داستان» نظريه ادبي، چندين ديدگاه شناخته شده را كه در سال هاي اخير به صورت معيار درآمده اند، درهم مي آميزد.
ضمناً شاپور جوركش خبر از انتشار كتابي ديگر در چند ماه آينده داد. نام كتاب جوركش كه قرار است به زودي منتشر شود، «بوطيقاي شعر نو» است.
حياط خلوت
«حياط خلوت» نام رمان فرهاد حسن زاده است. حسن زاده كه قبلاً در حوزه كودك و نوجوان بيشتر فعال بود بالاخره رماني نوشت كه از آن چارچوب قبلي بيرون است. اين كتاب مدتي پيش از سوي نشر ققنوس به ادب دوستان عرضه شد. پس زمينه حياط خلوت جنگ هشت ساله ايران و عراق است، ولي نقطه قوت داستان ها و آثار حسن زاده شايد توصيف ها و تصويرهايي است كه به شكلي ديگر گونه به مخاطب القا مي شود.
آخرين كتاب اين نويسنده، ۳۵۱ صفحه است و قيمت ۲۵۰۰ تومان بر پشت جلد آن ديده مي شود.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |