سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۲۸- Nov. 18, 2003
گفت و گو با ابوالقاسم طالبي كارگردان فيلم «نغمه»
به بهانه عشق
001324.jpg
آناهيد مؤسسيان
* در كارنامه فيلمسازي شما كلاً مضمون فيلم يا مسائل سياسي روز بود يا در ارتباط با جنگ. چطور شد كه در آخرين فيلمتان به مضمون عشق پرداختيد؟
ـ فيلم هاي قبلي من نيز جدا از مضمون عشق نبوده. در فيلم «آقاي رئيس جمهور» هم همسر يكي از قهرمان هاي فيلم به خاطر عشق فداكاري مي كند و كشته مي شود. سريال «بازگشت پرستوها» را هم كه ساختم تصوير زندگي جواناني است كه عاشق وطن شان هستند و به خاطر اين عشق به جنگ مي روند. اما اين كه به اين صورت پررنگ به عشق زميني بپردازم، بله، اين تازگي دارد. به هرحال من مطالبي داشتم كه فكر مي كردم با اين زبان مي توانم بگويم و به همين دليل از عشق استفاده كردم تا بستري شود براي طرح مسايلي كه وجود داشت.
* ايده و فيلمنامه اوليه «نغمه» چطور شكل گرفت؟
ـ در اين مدت در نگاهي كه به سينما داشتم، متوجه شدم مسئله عشق مهجور مانده و آن چه كه تصوير مي شود خاطرخواهي ها، هوس هاي زود گذرو مسايلي از اين دست است. هيچگاه به شكل عميق به عشق پرداخته نشده است . عاشق شدن هاي زودگذر، و بعد اينكه منجر به جدايي و طلاق و خشم و كينه مي شوند. لذا در فكر ساختن سريالي در رابطه با طلاق و اين نوع عشقها بودم كه با سوژه «نغمه» برخورد كردم.
* فيلمنامه «نغمه» چند بار بازنويسي شد؟
ـ چهار يا پنج بار، دقيق يادم نيست و اينكه در كل چون وقتي تصميم به نوشتن كاري مي كنم ،خودم مراحل انجام كار را برعهده مي گيرم، تحقيق مي كنم، مي نويسم و بازنويسي مي كنم. خيلي وقت ها بازنويسي ها كوتاه و با تغييرات عميق نيست و اصلاً به حساب هم نمي آيد.
* فيلم هاي قبلي شما بيشتر درباره رويدادهاي سياسي اجتماعي بود و يادواره جنگ،اما در اين فيلم به نظر مي رسد تلاش كرده ايد تا به سينماي داستانگو نزديك شويد؟
- با نظر شما موافق نيستم. فيلم هاي من هميشه قصه و داستان داشته اند.مثلاً «ويرانگر»،سريالي كه در عمان ساختم در نوزده قسمت، هم قصه داشت و هم درام. نغمه هم از اين قضيه مستثني نيست.
* آقاي طالبي! در اين فيلم شما از بازيگران حرفه اي و البته خوش چهره استفاده كرده ايد، آيا اين به خاطر جلب مخاطب است؟
ـ خب، قبلاً هم از بازيگران حرفه اي استفاده كرده ام. مثلاً با آقاي هاشم پور كار كرده ام. در بازگشت پرستوها آقاي رشيدي بازي مي كردند. خانم رياحي هم بودند، يا خانم مهشيد افشارزاده يا آقاي سياوش طهمورث. اينها همه چهره هاي سينما هستند. اما در فيلم «نغمه» اتفاقاً برخلاف سئوال شما نه به چهره كه بيشتر به بازي بازيگران اهميت داده ام. مثلاً زماني كه با آقاي حسين ياري براي بازي در اين فيلم قرارداد بستيم، هنوز «شب دهم» پخش نشده بود كه ايشان به عنوان يك چهره مطرح شوند.
* انتخاب حسين ياري براي بازي در نقش محمود انتخاب اول شما بود؟
ـ جدا از اوج و فرودي كه اين مسئله داشت، تقريباً از اول همين تصميم را گرفته بودم.
* به نظر مي آيد رابطه محمود و نغمه اصلاً مشكلي ندارد و خيلي هم عاشقانه است؛ پس چه نيازي هست تا شيوا وارد زندگي آنها بشود و بخواهد براي خود جايي پيدا كند و البته خيلي ناگهاني و...
ـ روي كلمه ناگهاني مشكل دارم. به هر حال ما قصدمان اين است كه يك درام را به تصوير بكشيم و به تبع آن نيز شخصيت هاي مختلفي وارد قصه مي شوند با همان نقش ها و كارهايي كه برايشان تعيين شده است . حالا هركدام با اوج و فرودها و منحني هايي كه دارند يعني فيلمنامه مي طلبيد. اگر شيوا نمي بود ما اصلاً نمي توانستيم قصه را روايت كنيم. ما در واقع دنبال شيوا هستيم كه در پي آن با محمود و نغمه برخورد مي كنيم. شيوا در واقع در پي خود يك سري حقايق دارد و ما هم همراه او به سمت قصه و كشف حقيقت مي رويم و با شخصيت هاي ديگر فيلم آشنا مي شويم.
* اما به هر حال هم شخصيت شيوا و هم رفتارهاي او به نوعي مبهم هستند و شايد به خاطر همين است كه بازيگر حرفه اي و خوبي مثل خانم سلطاني بازي اش به دل نمي نشيند.
ـ اتفاقاً اين شكلي نيست. خانم سلطاني هم  بازي خوبي دارند و هم اينكه به نظرم بازي ايشان به دل مي نشيند. او اتفاقاً از آدم هاي كليدي ماجراست. او دختري دانشجو در مقطع فوق ليسانس است با روحيه اي شاد و انگيزه اي بالا و باسواد و داراي معلومات است و در حال اثبات اين قضيه است كه عشق اساطيري وجود ندارد و اين ها فقط ريشه در كتاب ها دارند و براي اثبات اين مسئله دست به تحقيق مي زند و در اين راه با مسايلي برخورد مي كند. بازي خانم سلطاني هم بديع، تازه و غيركليشه اي است. او از بهترين بازيگران زن سينماي ايران هم هست.
* اما با آمدن شيوا به نظر مي آيد كه اين مثلث عشقي شكل است گرفته است؟
ـ نه، اصلاً مثلث عشقي در فيلم ما شكل نمي گيرد. ما نشان نمي دهيم كه محمود عاشق اين دو است. يا مثلا به عكس شيوا اين احساس را دارد. شيوا در واقع شيفته يك حقيقت است و اصلاً رفتار او اين گونه نيست كه بخواهد به محمود بگويد من عاشق تو هستم يا محمود در جواب او بگويد پايت را از زندگي ام بكش بيرون. اين نگاه شيوا اصلاً هوس آلود نيست و اصلاً اين را در فيلم نمي توانيد ببينيد. من از سئوال شما تعجب مي كنم.
* اما به نظرم مي آيد گاه به نگاه هايي كه نغمه به شيوا دارد و آن سكوت و تأمل او اين احساس را دارد كه شيوا زندگي او را تهديد مي كند؟
ـ نه اصلاً اينطور نبود تا برسد به اينكه نغمه چنين چيزي را احساس كند.
* چون به هر حال هميشه از مقابله دو زن اين احساس به وجود مي آيد؟
ـ نغمه با توجه به اين كه آدمي است كه براي آرمان هايش مبارزه مي كند اما زندگي خصوصي اش را هم دارد. او يك انسان و يك زن است و حضور يك نفر را در زندگي اش نياز دارد. نمي خواهد دانشجويان به آن پي ببرند و اين تبديل به مسئله روز مي شود. به هر حال او اگر نگران است، به خاطر اين مسئله است. او نمي خواهد كه مسايل شخصي اش در دانشگاه برملأ شود. نگراني نغمه از اين است كه سلوك شخصي او لو برود.
* اما دليل اين همه سماجت شيوا براي تماشاگر قابل درك نيست.
ـ به نظر مي رسد اتفاقاً عكس اين قضيه است. اين سماجت نيست ،نوعي اخلاق پژوهشگرانه است. شيوا اين تفكر را دارد اگر مي خواهد به حقيقتي دست پيدا كند بايد سماجت كند. مثلاً وقتي كه شما مي خواستيد با من مصاحبه كنيد، چند بار تماس گرفتيد، پيگيري كرديد و سماجت كرديد تا به هدفتان رسيديد. بنابراين اين سماجت شما داراي حساب و كتاب است،  شيوا هم درست كار شما را انجام داد.
* چطور شد كه خانم سلطاني را براي اين نقش انتخاب كرديد؟
ـ چون دنبال سوپراستار نبودم. بنا بر اين دنبال بازيگري بودم كه بتواند يك بازي بديع را ارائه كند و در موقعيت هاي مختلف عكس العمل هاي درست را ارائه كند و به نظرم انتخاب هايم درست بود. هم خانم حميرا رياضي كه سال ها در تئاتر فعاليت داشته اند و بعد به دلايلي سريال بازي كرده اند و خيلي به لحاظ تكنيك هنري ديده نشدند. خانم سلطاني هم در همان اولين حضورش در سينما كانديد اي دريافت سيمرغ بهترين بازيگر زن شد. من تا حالا اين حرف را جايي نزده ام ، اما فكر مي كنم بازي درخشان خانم سلطاني مستحق دريافت جايزه بود ولي چون عادت جشنواره ها اين است كه معمولاً سهميه مي دهند امسال سهم ايشان نبود. امسال جايزه سهم كسي بود كه سال ها در سينماي ايران كار كرده بود و هيچ جا به او توجهي نشده بود و به هر حال كساني بودند كه دوست داشتند اين خانم جايزه بگيرد و به خاطر همين جايزه به او رسيد. نمي خواهم قضاوت كنم كه جايزه حق آن خانم بود يا نبود ، ولي به نظر مي رسد خانم سلطاني از اين بابت مهجور واقع شد.
* از فيلم نغمه چقدر رضايت داريد. فكر مي كنيد چه اندازه با مخاطب ارتباط برقرار مي كند؟
ـ فكر مي كنم «نغمه» در حدي است كه بتواند با مخاطبانش ارتباط برقرار كند. حالا شايد يك سري از مخاطبان سينما ذائقه شان چيز ديگري باشد ولي مخاطبي كه گوش هاي شنوايي براي شنيدن نغمه هاي ديگر دارند و انديشه شان تنوع پذير است و يكسويه نگاه نمي كنند با فيلم ارتباط برقرار خواهند كرد.
* چرا پايان فيلم اين قدر رمانتيك است. مرگ محمود در دشت هاي سرسبز و نرسيدن نغمه به او در لحظه هاي آخر؟
ـ براي اين كه قصه فيلم رمانتيك است ، به تبع آن بايد پايانش هم رمانتيك باشد. من نمي فهمم سئوال شما مفهومش چيست اين رمانتيك بودن بالاخره عيب است يا حسن؟
* به هر حال كارگردان شما هستيد و تصميم گيرنده نهايي هم شما هستيد.
ـ پايان رمانتيك اين حسن را دارد كه صحنه عاشقانه مي تواند براي تماشاگران تأثيرگذار باشد تا در لحظاتي بتوانند خودشان را متمركز كنند و يك نغمه جديد بشنوند و يك عشق جديد به آنها معرفي شود. عشق در «نغمه» حاوي يك نگاه جديد است. ما همه تلاشمان را كرده ايم و اگر پايان فيلم رمانتيك است، من خيلي خوشحالم.

نگاه
تئاتر با اعمال شاقه
001322.jpg
ساسان پارسي
روزي در كافه ترياي تئاتر شهر نشسته بودم و به مسائلي فكر مي كردم كه دغدغه بعضي از تئاتري هاي (اشخاصي كه به حرفه تئاتر مشغولند) كشور نيست! يك تئاتري، اين حق را دارد كه مانند همه شهروندان ديگر به شكل مداوم كار و از اين طريق امرار معاش كند. بديهي است كه اگر اين امكانات مهيا شود، گروههاي تئاتري حرفه اي پا خواهد گرفت. در اين صورت تئاتر كشور ما هم پيشرفت خواهد كرد. اما وقتي يك گروه تئاتري در ابتداي شكل گيري با كمبود كار و در نتيجه كمبود بودجه و كمبود تمام امكانات لازم روبه روست، آيا جايي براي بحث درباره چگونگي فعاليت و به وجود آمدن اين گروه ها باقي مي ماند؟
حتي اگر روزي روزگاري، دري به تخته خورد و سالن تمريني به يكي از اين افراد تعلق گرفت، هر چند روز يك بار به دلايل مختلف (مانند جشنواره و بستن دكور و...) اين تمرين براي مدتهاي طولاني معلق خواهد شد. اين امر آنقدر ادامه مي يابد تا گروه تئاتري از هم پاشيده شود. اينجاست كه كارگردان به اتهام علاقه مندي به تئاتر، محكوم به تحمل كوهي از مسئوليت هاي انجام نشده خواهد شد. اين يعني تئاتر با اعمال شاقه!!
از طرف ديگر، وقتي به سالن هاي نمايش مي پردازيم، همه سالن ها در تمام ماه هاي سال، نمايش هايي را براي تمرين و اجرا در روي صحنه دارند و تقريباً هيچگاه هيچ سالني خالي از نمايش نيست.
باز هم ادامه مي دهيم؛ گروه هايي كه در سالن ها به اجراي نمايش مشغولند تقريباً ثابت هستند و هركدام از اين گروه ها حتي تا سه يا چهار نمايش در سال بر روي صحنه مي برند. اين گروه ها، همان ها هستند كه درجشنواره هاي مختلف با تصويب متن و تأييد نمايش، شركت مي كنند.
به نظر شما، اين عجيب نيست؟ يك نفر با انتظار چند ساله براي سالن تمرين و اجرا و ديگري با سه تا چهار نمايش اجرا شده در سال!!
در اين باره با يكي از مسئولان مركز هنرهاي نمايشي گپي زديم و مشكلاتمان را مطرح كرديم. نتيجه اين شد كه با انواع پاسخ هاي ضد و نقيض، بر انبوه سؤالات ما افزودند.
به هر حال، تئاتر هم مثل خيلي چيزهاي ديگر همين است كه هست.

گپ
شب هزار و يكم به بازار مي آيد
001320.jpg

بهرام بيضايي- كارگردان نمايش شب هزار و يكم تدوين فيلم اين نمايش را به زودي آغاز خواهد كرد.
به گزارش ايسنا فيلم نمايش شب هزار و يكم، پس از تدوين به صورت نوارويدئو و سي دي روانه بازار مي شود.
اجراي نمايش شب هزار و يكم، هفته گذشته در تالار چهارسو به پايان رسيد و بيضايي با عنوان كردن اين موضوع كه بازيگرانش در كارهاي ديگري تعهد دارند، حاضر به تمديد اجراي اين نمايش نشد.
اين نمايش هر روز در سالن ۱۲۰ نفره چهارسو، پذيراي حداكثر ۱۷۰ تماشاگر مي شد كه تماشاگران را وادار مي كرد براي تهيه ي بليت، مدتها در صف بايستند.
بهرام بيضايي كارگردان نمايش شب هزار و يكم، هدف از ارايه فيلم نمايش شب هزار و يكم را پاسخي به علاقه منداني عنوان كرد كه از تماشاي اين نمايش محروم شده اند.
بيضايي در پاسخ به اين سئوال كه آيا تصويربرداري از تئاتر باعث نمي شود كه ديگر تئاتري وجود نداشته باشد گفت: در تصويربرداري از اين نمايش سعي شده تا ضبط حرفه اي انجام شود.
جايزه آكادمي هنر برلين به كيارستمي اهدا  شد
آكادمي هنر برلين جايزه «كنراد- ولف» سال ۲۰۰۳ ميلادي را به عباس كيارستمي كارگردان ايراني اعطا كرد.
در بيانيه آكادمي هنر برلين آمده است: عباس كيارستمي كه يك كارگردان موفق در سطح بين المللي است، در سال ۱۹۴۰ ميلادي در تهران به دنيا آمده و پس از تحصيل در مدرسه عالي هنر به عنوان نقاش كتاب هاي كودكان و به عنوان طراح در بخش فيلم هاي تبليغي مشغول به كار شد.
كيارستمي فيلم هاي كوتاهي در موسسه فكري كودكان و جوانان تهيه كرده است و فيلم هاي «خانه دوست كجاست»، «زندگي ادامه مي يابد»، «زير درخت زيتون»، «طعم گيلاس» و «ده» اين كارگردان توجه بين المللي را به خود جلب كرده است.
جايزه «كنراد- ولف» كه پنج هزار يورو ارزش دارد، روز دوشنبه در محل آكادمي هنر برلين به كيارستمي اعطا شد.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |