چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۲۹- Nov. 19, 2003
نگاهي به شوراهاي عالي، كميته ها، ستادها و...
از ساده انگاري تا تشريفات
001354.jpg
محمد امين
۱- در ايران چند شوراي عالي، كميته ستاد ويژه و غيره وجود دارند؟[ در اين مقاله به منظور سهولت مطالعه، از اينجا به بعد به جاي همه عناوين ذكر شده فقط از عنوان شوراي عالي استفاده مي شود.] ضرورت تشكيل اين شوراهاي عالي چه بوده است؟ نظام تا چه حد به كاركردهاي مثبت و منفي اين شوراهاي عالي توجه دارد؟ چرا باز هم هر از چندگاهي، اخباري در خصوص تشكيل يك شوراي عالي جديد اعلام مي شود؟
- تشكيل كميته حل مشكل ازدواج جوانان ضروري است.
- طرح شوراي عالي خانواده تقديم مجلس شد.
- ستاد پرسش مهر در آموزش و پرورش تشكيل شد.
۲- اگر اشتباه نكنم اين سخن منصوب به دوگل است: «اگر مي خواهيد كاري نكنيد، شوراي عالي تشكيل دهيد.» صرف نظر از اين كه حرف، حرف چه كسي است، ولي واقعيت تلخي در آن نهفته است. اگر نيتي جدي در تشكيل شوراهاي عالي در كار باشد، چرا اتفاقي نمي افتد؟
۳- تشكيل شوراهاي عالي در ايران، راهي براي فرار از واقعيت است. اولاً براي فرار از واقعيت پاسخگويي؛ چرا كه به محض گير كردن در كاري، با تشكيل يك شوراي عالي، پاسخگويي به مشكل به آينده اي نامشخص موكول مي شود و ثانياً براي فرار از واقعيت ضرورت حل مشكل؛ چرا كه وقتي در برابر مشكلي نمي توانيم كاري جدي و منطقي انجام دهيم با عنوان دهان پركن و ظاهرفريبي مانند شوراي عالي، به ظاهر نشان مي دهيم كه به دنبال حل مشكل هستيم.
۴- در نگرش سيستماتيك، همه امور با يكديگر ارتباطي تعاملي دارند. بنابراين هيچ گاه به مسأله اي تك بعدي نگاه نمي شود، هر مسأله در تعادل با مسائل ديگر قابل بررسي است. در نگرش سيستماتيك به مسائل اجتماعي، مسائل هر گروه اعم از خانواده، كودك، نوجوان، جوان، زن، مرد، بزرگسال، كهنسال و غيره، هم ديگران را تحت تأثير قرار مي دهد و هم از ديگران تأثير مي پذيرد.
رواج نگاه تك بعدي به مسائل و موضوعات در يك جامعه، بهترين گواه عدم وجود و حضور نگرش سيستماتيك است. در چنين وضعيتي به جاي آن كه مشكلات در تعامل با هم حل شوند، حربه هايي چون نفوذ افراد، طرح هاي ضربتي، ارائه طرح ها و لوايح گوناگون، تشكيل شوراهاي عالي و امثال آن كاربرد بيشتري مي يابند.
۵- واقعاً چه معنايي دارد كه هر موضوع و هر گروه براي خود يك شوراي عالي - و يا عنوان مشابه - داشته باشد. آيا اين خود ساده انگاري نيست؟ شايد هدف از چنين اقدامي، انسجام امور ذكر شود، ولي اولاً  چقدر به اين هدف مي رسيم؟ و ثانياً آيا راهي عملي تر و مطمئن تر براي انسجام امور وجود ندارد؟ يك شوراي عالي صرف نظر از قدرت قانوني كه به آن داده مي شود و معمولاً هم مؤثر نيست، چه قدرت معنوي يا قدرتي از نوع ديگر دارد كه بتواند ديگران را با خود هماهنگ سازد؟
۶- به افرادي كه در اين شوراهاي عالي حضور دارند، توجه كنيد. شايد بيان چندنكته در اين باره جالب باشد.
اول - چند نفر از اعضاي اين شوراهاي عالي مشترك هستند؟ به عبارت ديگر، گاهي يك نفر در چند شوراي عالي عضويت دارد، اين بيانگر چه چيزي است؟ ظاهراً چنين شوراهاي عالي براي عده اي خيلي با صرفه است!
دوم - تركيب شوراها چقدر جدي، علمي و تخصصي است؟ چقدر براي پذيرش اعضاي جديد انعطاف وجود دارد؟ چه نظارتي بر عملكرد و فعاليت تك تك اعضا وجود دارد؟ و يا چون خود اين افراد برگزيده و برترند، از هر نوع نظارت و كنترلي نيز مبرا هستند؟
سوم - ظاهراً رياست همه شوراهاي عالي و يا بيشتر آنها با رئيس جمهور است.آيا خود اين قضيه بيانگر حضور تشريفات در شوراهاي عالي نيست؟ مگر رئيس جمهور چقدر وقت دارد كه بتواند افكار خود را به همه اين شوراها اختصاص دهد؟ اگر رئيس جمهور چنين وقتي ندارد، پس چه اصراري به استفاده از عنوان ايشان وجود دارد؟ چرا بايد به اين حد شعاري و تشريفاتي عمل شود؟
چهارم - حضور افراد علمي و اهل فن در اين شوراهاي عالي تا چه حد جدي و واقعي است؟ پويايي اين افراد در چنين جمع هايي چقدر است؟ آيا وجود اينان براي كسب اعتبار بيشتر است يا نه،آيا ماهيت خود شوراهاي عالي علمي و تخصصي است؟
۷- مشكل جوانان با شوراي عالي جوانان نه حل شده است و نه مي شود؛ نه مشكل فرهنگ با شوراي عالي انقلاب فرهنگي حل شده است و نه مي شود، نه مشكلات آموزش و پرورش با شوراي عالي آموزش و پرورش حل شده است و نه مي شود، و با همين قياس، مشكلات خانواده هم هيچ گاه با تشكيل شوراي عالي خانواده حل نخواهد شد. از اين ساده انگاري ها بيرون بياييم، دور باطل نزنيم، وقت را تلف نكنيم، نگاه تك بعدي ما را به جايي نمي رساند.
۸- به هر دليلي، چون از ايجاد و بسط تفكر سيستماتيك عاجز هستيم زور خود را جاي ديگر مي زنيم و عجيب است كه ول كن هم نيستيم. تشكيل هر شوراي عالي، اشتباهي مكرر است، تلاشي ديگر براي كار نكردن و فرار از واقعيت، همه فقط از تفكر سيستماتيك حرف مي زنند، ولي هر كس در جهت بسط و توسعه تك بعدي نگري عمل مي كند. چه كسي، مقامي، نهادي يا وزارتي بايد عامل خروج از اين چرخه اشتباه باشد؟ چه زماني مي خواهيم با تفكر سيستماتيك حركت كنيم؟
۹- شوراي عالي انقلاب فرهنگي چه جايگاهي دارد؟ سران سه قوه در آن حضور دارند كه چه بشود؟ مگر آنان چقدر وقت دارند كه بتوانند حضوري جدي در اين شورا داشته باشند؟
آيا يك جمع اجرايي و رسمي مي توانند تئوريسين هاي خوبي براي فرهنگ باشند؟ مجموعه اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، كدام شأن تئوريكي دارند؟ اين مجموعه چقدر فعال و پويا است؟ فارغ از نگاه هاي سياسي و سليقه اي و شعاري، شوراي عالي انقلاب فرهنگي چه بايد مي كرد و چه كرده است؟ تا چه حد در فرهنگ جامعه تأثيرگذار بوده است؟ نكند آنها هم مثل ساير متوليان فرهنگ، مي خواهند بگويند تنها متولي فرهنگ نيستند؟
وجود شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بهترين دليل نگاه حاشيه اي به فرهنگ در جامعه ماست. انقلاب اسلامي از همان ابتدا نياز به يك انديشه منجسم نظري در مقوله فرهنگ داشت نه جمعي كه بنشينند سرفصل كتابهاي دانشگاهي را بنويسند، رشته هاي جديدي را در دانشگاه ها كم يا زياد كنند و يا ساير تصميمات اجرايي را اتخاذ نمايند. حيف از نام هاي بزرگي كه نتوانستند كاري بزرگ صورت دهند.
۱۰- چند سال از تشكيل شوراي عالي جوانان و سازمان ملي جوانان مي گذرد؟ واقعاً چه داريم مي كنيم؟ فعاليت براي جوانان را در چه اموري خلاصه كرده ايم؟ مگر سازمان ملي جوانان مي تواند مشكل گشاي مسائل جوانان باشد؟ آيا اين همه نمونه اي از ساده انگاري و كار تشريفاتي نيست؟ رئيس سازمان ملي جوانان چندي پيش عوض شد، ده بار ديگر هم عوض شود، فكر مي كنيد اتفاقي خواهد افتاد؟ مگر فكر يك نفر (تازه اگر فكر قابل اعتنايي هم باشد!) چه قدرتي مي تواند داشته باشد كه بتواند مجموعه مشكلاتي، آن هم مشكلات جوانان را حل كند؟
جاي تأسف است كه به جاي رفتن به سوي تفكر سيستمي، حرف از منشور و سند و غيره مي زنيم! تا زماني كه به مجموعه مسائل فرهنگي كشور در قالب يك كل منسجم و انديشه اي جامع نگريسته نشود، مطمئن باشيد اتفاقي نخواهد افتاد.
۱۱- اين دو موردي كه از شوراهاي عالي به عنوان مثال بيان شد، كم يا زياد درباره شوراهاي عالي ديگر نيز مصداق دارد. اصلاً حرف اصلي اين است كه اساس چنين تفكري اشكال دارد و با منطق تفكر سيستمي سازگار نيست.
۱۲- شوراي عالي خانواده هم تشكيل دهيد، وقتي مفهومي به غلط جا مي افتد، چه مي شود كرد؟ اميد است همان گونه كه شوراهاي عالي ديگر، مشكلات مربوطه را حل كردند، اين شورا هم مشكل گشا باشد! فكر مي كنيد بعد از اين، نوبت چه گروه يا چه موضوعي است كه براي آن شوراي عالي تشكيل شود؟! چندان هم دور نيست كه به فكر تشكيل شوراهاي فوق عالي يا سوپر دولوكس هم برسيم!

نگاه
منطق فازي يعني چه؟
001356.jpg
منطق فازي (Fuzzy-logic) تعميمي از منطق رياضي ارسطويي است كه براي مدل سازي عدم قطعيت و عمليات استدلال تقريبي، مورد استفاده قرار مي گيرد.
برخلاف نظريه احتمالات كه در آن تصادفي بودن (Random Ness) اساس عدم قطعيت است، در نظريه هاي فازي منشاء نايقيني Flasticity مرزهاي مصاديق حكم مورد نظر است، براي مثال در حكم طول قد آقاي X بزرگتر و مساوي ۱۹۰ سانتي متر است. با اندازه گيري طول قد واقعي آقاي X مي توان نتيجه گرفت كه اين فرد به مجموعه مصاديق حكم تعلق دارد يا خير؟
ولي در مورد حكم منطق فازي، آقاي X بلند قد است، به جاي عضويت يا عدم عضويت كامل، مي توان بر حسب طول قد آقاي X درجه عضويت وي را در مجموعه مصاديق حكم با عددي مابين صفر و يك قرار داد.
در سالهاي اخير كاربرد منطق فازي در كنترل هوشمند سيستم هاي پيچيده (رفتار اين سيستم ها را در مقياس بزرگ نمي توان از قوانين كوچك مقياس آنها پيش بيني كرد، چنين سيستم هايي را كه با معادله شرودينگر نمي توان در عرصه روش تقليلي قرار داد، سيستم هاي پيچيده مي گويند) بسيار موفقيت آميز بوده است. در تركيب منطق فازي و شبكه هاي عصبي مصنوعي اينك، سيستم هاي نور و فازي را داريم كه معماري آن، به تقليد از مغز است و طرز كار آنها، با استفاده از روش هاي استدلال تقريبي است كه شيوه بسيار مهم تفكر و تصميم گيري است.
در بخش صنايع خانگي و مصرفي و انواع دوربين ها و ماشين هاي لباسشويي از كنترل توسط منطق فازي استفاده مي شود، منطق فازي با منشاء نايقين و روش هاي استدلال تقريبي فرآيند استدلال و تفكر را در شرايط عدم قطعيت، در سيستم هاي هوشمند به پيش مي برد.
درسال ۱۹۶۴ ميلادي لطفي عسگرزاده، پژوهشگر آذربايجاني، طراحي سيستم كنترل كننده منطق فازي را اختراع كرد.
لطفي عسگرزاده، فريبندگي و بي مسمي بودن حالت فازي را به طور كامل توصيف نمود و اين حالت فازي را تحت كنترل درآورد. وي نظريه مجموعه هاي فازي را كه كاملا ابهام آميز بود، قانون مند كرد. در منطق فازي، هر چيز درجه اي دارد، تابع درجاتي است و برعكس منطق سنتي كه نظريه مجموعه ها و فلسفه حدود مشخصي را متصور كرده است، منطق درخشان تر فازي خود را به عنوان بازتابي از فكر انسان نشان مي دهد، تا حدي كه به معاني بستگي كامل دارد و همچنين به نحوه تصميم گيري به تشخيص از ديد و صوت بستگي دارد و به آن قالب مي دهد.
منطق فازي، زواياي درك و شهود ما را از اطراف روشن مي سازد. عملكرد واقعي مغز را منعكس مي سازد، منطق فازي به تمامي ماشين هاي جديد هوشمند، جنبه هاي انساني مي دهد. منطق فازي، سيستم نخبه درجاتي است كه بر خلاف سيستم هاي كامپيوتري هوشمند قديمي، انطباق نسبتا كاملي را با هر حرف و الگوي موجود درحافظه برقرار مي نمايد.
دكتر احسان الله محمدي پژوهشگر علوم اعصاب و روان وعضو مستقل انجمن بين المللي پژوهشگران مغز وابسته به آكسفورد

همگام با انديشه ورزان جهان
خوزه اورتگا يي گاست
(Jose ortega y Gasset)
دكتر محرم آقازاده
اسپانيايي، متولد: ۱۸۸۳، مادريد. وفات: ۱۹۵۵، مادريد. حيات گرا- عقلاني. تحصيلات: تحصيل در دانشگاه مادريد و پس از آن در آلمان. مناصب: زندگي حرفه اي خود را به عنوان فيلسوف نئوكانتي شروع كرد؛ به عنوان استاد متافيزيك دانشگاه مادريد به بسط ايده هاي خود از سال ۱۹۱۰ به بعد پرداخت و تا زمان تبعيد كه در جنگ داخلي و جنگ جهاني دوم اتفاق افتاد دراين پست باقي ماند. در سال ۱۹۴۸ به مادريد بازگشت و با جوليان مارياس انستيتو نيكوكاري را تاسيس كرد.
گاست يكي از چهره هاي برجسته تاريخ روشنفكري متاخر كشورش، نويسنده و سردبير رويستود اكسيدنت است، نشريه و مجموعه كتبي كه ايده هاي مدرن اروپايي را به اسپانيا انتقال مي داد. آثار متنوع خود گاست از تاريخ، سياست، زيبايي شناسي و نقد هنري تا تاريخ فلسفه، متافيزيك، شناخت شناسي و اخلاقيات را دربرمي گيرد.
اين كتاب ها كه به زبان شيواي كاستيلي و با تسلط كامل زباني نوشته شده اند گاست را صاحب سبكي برجسته و متفكري مهم مي سازند.
گاست پس از سپري كردن دوره جواني در هيات نئوكانتي به بسط ايده هايش پرداخت. انديشه هاي برجسته اورتگا پس مرگش در چارچوب كتاب هايي كه بر پايه ايده هاي او تنظيم شده بودند نمايان شد.
خود را «حيات گرا- عقلاني» مي نامد، واژه اي كه از اوايل دهه ۱۹۲۰ به اين سو مرتبا بكار ميِ برد.
متافيزيك گاست با انتقاد از رئاليسم وايده اليسم آغاز مي شود. رئاليسم، جهان يا عين ها را واقعيت  غايي مي پندارد در حالي كه ايده آليسم براي خود اولويت قايل است. هيچ يك از اين ديدگاه ها قابل قبول نيستند زيرا دسته ديگري وجود دارد كه از نظر منطقي بر هردو خود و چيز اولويت دارد و آن زندگي است: «من، زندگي ا م نيستم». اين واقعيت از من و چيزها تشكيل شده است. چيزها، من نيستند و من چيز ها نيستم: «ما به شكلي دوجانبه متعالي هستيم اما هر دو ما در آن همزيستي مطلق كه زندگي است، اتفاقي هستيم.» علاوه بر اين، گرچه زندگي يك فرد به او داده شده است اما هر شخص بايد براي حفظ آن بي وقفه كار كند. ما پيوسته در خطر حوادث فاجعه بار هستيم و جلوگيري از آن خطر تلاش بي وقفه ماست. همانطور كه گاست مي گويد: « زندگي يك وظيفه است.»
دارايي اصلي ما در اين مبارزه، عقل است. منظور او از عقل، تفكر ناب يا توانايي تفكر انتزاعي نيست بلكه در معناي وسيعتر «هر عمل عقلاني است كه ما را با واقعيت ارتباط مي دهد و بوسيله آن ما بر متعالي (يعني چيزها؛ ۱۹۳۵، IX) تلنگر مي زنيم،  اين «عقل حياتي» (razon vital) است كه نام خود را به تفكر او مي دهد.
اين فلسفه به طور شاخص دربردارنده عناصر اگزيستانسياليسم است. اورتگا اظهار مي دارد كه علوم طبيعي در رابطه با درك مسائل انسان هيچ پيشرفتي نداشته است. علت اين است كه علم طبيعت را ثابت و يا غيرقابل تغيير فرض مي كند ( فرضي كه آن را قراردادي بودن عظيم پارمنيد مي داند ) درحالي كه انسان ها طبيعت ثابت ندارند. انسان، چيز نيست بلكه يك نمايشنامه است و طبيعت تنها برچسب قابل انتقالي است كه ما بر روي هر چه كه مي بينم، مي زنيم: «انسان، هستي است كه خود را مي سازد.»
ممنوعيت اصلي اخلاقي گاست يعني زندگي ارزشمند داشتن، بر پايه همين ديدگاه استوار است.گاست همانند سارتر، انسان ها را محكوم به آزادي مي داند. در هر لحظه امكانات زيادي پيش روي ما قرار مي گيرد و ما بايد انتخاب كنيم. آزادي فعاليتي نيست كه به وسيله انساني باطبيعت ثابت تجربه شود. آزادبودن يعني فاقد هويت جزيي بودن.
بر پايه باورگاست براي پرداختن به امور انسان هايي كه فاقد طبيعت ثابت هستند به اصل متفاوتي نياز داريم و آن تاريخ است. زندگي واقعيت بنيادي و تاريخ علم نظام مند زندگي است. ما به عنوان افراد و گونه ها آن چيزي هستيم كه برايمان حادث شده و امور انساني تنها از طريق فهم تاريخ شان قابل فهم است. به علاوه تاريخ هم مانند دانش، چيزي است كه در تنازع  بقا آن را مي سازيم، نه كشف بي غرض حقيقت .كليه كشفيات عقلي ما عناصر چيزي هستند كه گاست چشم اندازها (ديدگاه ها) مي نامد، ديدگاه هايي نسبت به جهان كه به طرز اجتناب ناپذيري دربردارنده نظريه فردي است.
تنها ديدگاه كذب آ ن است كه ادعاي فراتر رفتن از يك ديدگاه و مطلق شدن را دارد.
اورتگا از نظر سياسي نوعي از اريستوكراسي را مي پذيرفت و ديدگاه هاي او كه بر پايه تئوري هاي ماهيت زندگي است با اعتقادي راسخ به نابرابري هاي طبيعي در توانايي هاي مردم آميخته است. زندگي مبارزه است و فرهنگ ناايمن و نيازمند توجه مداوم و تحول تا فرو نريزد. اغلب انسان ها فاقد خلاقيت و دورانديشي لازم براي حفظ فرهنگ هستند و انقلاب هاي توده اي صرفا اعتراضات بي هدفي هستند كه فرهنگ را تهديد به تخريب مي كنند.
فرهنگ به وسيله اريستو كراسي روشنفكر حفظ مي شود كه مواظب است درگير فعاليت روزانه دولت كه خسته كننده و فرساينده است نشود

خبر
كلاس هاي قصه خواني كودكان
كتابخانه كودك و نوجوان آفتابگردان واقع در فرهنگسراي انقلاب اقدام به برگزاري كلاس هاي قصه خواني براي كودكان كرده است. اين كلاس ها بطور جداگانه براي دو گروه سني ۳-۵ و ۵-۷ سال برگزار مي شود.
شايان ذكر است اين كلاس ها در دو نوبت صبح و بعد از افطار براي علاقه مندان برگزار مي شود و علاوه بر آن، كلاس هاي آموزش شيوه هاي بهره گيري از منابع كتابخانه ويژه بزرگسالان در كتابخانه آفتاب فرهنگسراي انقلاب به مدت يك ماه تا پايان آبان داير است.
علاقه مندان جهت آشنايي با شيوه و نحوه بهره گيري از منابع كتابخانه، مي توانند در اين كلاس ها كه به طور رايگان برگزار مي شود، شركت كنند.
فرهنگسراي انقلاب در بزرگراه نواب صفوي، خيابان كميل شرقي واقع شده است.علاقه مندان، علاوه بر مراجعه حضوري، جهت كسب اطلاعات بيشتر مي توانند با شماره تلفن ۹-۵۴۹۰۵۷ تماس بگيرند.
پايگاه اينترنتي زري بافي
پايگاه اينترنتي هنر قديمي زري بافي به نشاني WWW.TARIGHI.COM  راه اندازي شد.
به گزارش ميراث خبر پايگاه اطلاع رساني زري بافي به همت يكي از نوادگان محمد طريقي راه اندازي شده است. او نخستين كسي بود كه در سال ۱۳۳۸ عنوان كارشناس را در رشته  زري بافي كسب كرد.

فرهنگ
ادبيات
اقتصاد
انديشه
جهان
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  جهان  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |