مسئولان بخوانند
چنانچه مسئولان بيمارستان... يا وزارت بهداشت در رابطه با مطالب اين گزارش و گفته هاي بيمار پاسخي دارند مي توانند دراختيار روزنامه قرار دهند و ايرانشهر بدون هيچ گونه داوري حاضر به چاپ اين توضيحات است.
دياليز و جراحي كليه
بيماران كليوي بدون آنكه كليه هاي آنان از بدنشان خارج شود تحت دياليز قرار مي گيرند و عمل خارج كردن كليه از بدن غالباً فقط در موارد پيوند كليه انجام مي شود. حتي اگر اين بيمار مبتلا به ناراحتي كليوي بوده، بايد روشن شود به چه دليل كليه هاي وي را بدون اطلاع و رضايت او از بدنش خارج كرده اند و كليه ها چه شده است.
نام پزشك
نام پزشك معالج اين بيمار و بيمارستاني كه وي در آنجا بستري است در روزنامه محفوظ است.
سابقه قبلي و گروه خوني
گروه خوني اين بيمارAB مثبت است و وي پيش از اين ماجرا هيچ گونه سابقه بيماري كليوي نداشته است.
اين روزها به اندازه يك عمر گذشت. ۶۳ روز درست مثل ۶۳سال، اين را بيمارتخت شماره ۴ گفت. كنار تخت هم اتاقي اش نشسته و با كمك زني ديگر پاهاي پيرمرد را كه از بي حركتي درد گرفته است مالش مي دهد.
چشمهايش مرزي است ميان اندوه و اضطراب پنهانش و آن چيزهايي كه مي بيند؛ مجبور است سكوت كند و تحمل، دستهايي كه گله به گله كبود و سوراخ شده از جاي سوزن هايي كه پوست و رگ را مي شكافد و تا اعماق وجودش را مي سوزاند.
هشت ماه است كه ازدواج كرده ام اما حالا اين اتفاق افتاده و من اينجا گوشه بيمارستان...
پيرمرد را رها مي كند و روي تخت خودش، تخت شماره چهار اتاق يك، بخش داخلي بيمارستان... همان كه بالايش نوشته شده: محمدحسين دانشيان، مي خوابد تا تمامي حس هاي پريشانش را در لنز دوربين عكاسي جاي دهد.
مراقب پرستار مو بلند باشيد، به رئيس خبر مي دهد شما آمده ايد. آن وقت برايتان دردسر مي شود.
براي او كه بسياري از عمرش را درسفر بوده، گوشه نشيني بسيار دشوار است و زجر دهنده. شايد به همين خاطر است كه در نگاه اول سنش بيشتر از ۴۲سال به نظر مي رسد.
خانه ام بابلسر است و مغازه ام در جزيره كيش، لوازم صوتي و تصويري مي فروشم. حدود دو ماه پيش رفته بودم پيش زنم، بابلسر. اما وقتي آمدم تهران تا برگردم كيش يك روز احساس كردم فشارم كمي بالا رفته، حدود ۱۸، براي همين آمدم بيمارستان. اينجا آزمايش كردند و يك خانم دكتري بود كه گفت: بايد چند روزي بستري شوم و بالاخره خانم دكتر تشخيص داد كليه هايم مشكل دارد. ميله فلزي سرد و نقره اي رنگ كنار تخت و سرمي كه حالا خالي است. در ته چشمهايش تبديل به يك قاب عكس مي شود. اتفاق ها يك به يك در ذهنش تاب مي خورد و آزارش مي دهد.
بالاخره خانم دكتر گفت: بايد دياليز شوم و قبل از آن نياز به عمل جراحي دارم. من هم پذيرفتم. چند روز بعد از عمل گفتند بايد بروم بيمارستان امام خميني(ره) براي آنژيوگرافي اما دكتر بيمارستان امام وقتي پرونده ام را ديد گفت نيازي به آنژيو ندارم. از بعد از عمل فشارم خيلي بالا رفته و رسيده بود به ۲۵، براي همين آن دكتر بيشتر معاينه كرد تا اين كه يك دفعه از چيزي جا خورد وقتي گفتم دياليز مي شوم نگاهي انداخت و گفت تحمل شنيدن موضوعي را دارم يا نه؟
شوكه مي شود. نفسش از سينه بيرون نمي آيد انگار كه ديواري راهش را بسته باشد. ترس و اضطراب مثل يك تير يا ضربه شمشير قلبش را شكاف مي دهد و زير پوستش پيش مي رود. بالاخره جواب دكتر را مي دهد:
- من آمادگي شنيدن هر چيزي را دارم.
و دكتر شروع مي كند به توضيح دادن: >شما اصلا از نظر كليوي هيچ مشكلي نداشتيد و نبايد دياليز مي شديد اما هر دو كليه شما را درآورده اند. حتي سونوگرافي كه قبل از عمل انجام شده اين موضوع را تاييد مي كند.«
اتاق دكتر، بيمارستان و انگار كل دنيا دور سرش به چرخش در مي آيد، زمين زير پايش به لرزه مي افتد، ديوارها به سويش هجوم مي برند و قلبش را فشار مي دهند. آيا واقعا درست شنيده است؟
به گفته حسين دانشيان، او پس از آنكه به خاطر بالا بودن فشار خونش در بيمارستان بستري شد، به تشخيص و با اصرار دكتر >الف« تحت عمل جراحي كليه و پس از آن دياليز قرار گرفت و اين در حالي است كه به تشخيص پزشكان ديگر اين بيمار پيش از عمل جراحي هيچ گونه بيماري كليوي نداشته است.
در نامه اي كه در تاريخ سوم آبان ماه - پيش از انجام عمل - از طرف دكتر ناصري به دكتر >الف« نوشته شده، در رابطه با نتيجه سونوگرافي حسين دانشيان آمده است: >در بررسي با كلرداپلر و دوبلكس: منشا هر دو شريان كليوي چپ و راست طبيعي ديده شده و نماي كالرداپلر هر دو شريان كليوي طبيعي است.
در بررسي با دوبلكس: اسپكتروم هر دو شريان كليوي نماي مونوفازيك طبيعي داشته است.
نتيجه: در اين بررسي علايمي از تنگي شرائين كليوي ديده نشد.«
اما علي رغم آزمايش هاي انجام شده، دكتر >الف« همچنان بر بيماري كليوي دانشيان اصرار مي كند و سرانجام او تحت عمل جراحي قرار مي گيرد.
- همان موقع كه مرا به اتاق عمل بردند يك پزشك ديگر را نيز به عنوان بيمار به آنجا آورده بودند. هنگام عمل، برخلاف اطلاع و رضايت من هر دو كليه ام را از بدنم درآوردند و نمي دانم با آنها چه كردند. شايد آن را به كس ديگري مثلا همان دكتر كه بيمار بود پيوند زده باشند. به هر حال تاكنون نسبت به اين موضوع مطمئن نشده ام. اما دكتر >الف« مدتي است كه ناپديد شده و ديگر سر كار نمي آيد. حالا من مي خواهم بدانم به چه دليل كليه هاي من را از بدنم بيرون آورده اند. بيمارستان بايد پاسخگو باشد. همان روز اولي كه ماجرا فاش شد و از دكتر >الف« توضيح خواستم، درحالي كه بسيار مضطرب و رنگش سرخ شده بود با عصبانيت جواب داد >نظر دكتر بيمارستان امام و نتيجه آزمايش ها همه اشتباه است و انجام عمل روي من ضروري بوده، اما اگر واقعاً من نياز به جراحي داشتم چرا خانم دكتر ديگر سركار نمي آيد.
درحال حاضر من به شدت پيگير موضوع هستم و در اين ميان حتي يك بار به من پيشنهاد پول داده اند. اما من قبول نكرده و گفته ام بايد تكليف كليه هايم روشن و مشخص شودكه آنها را چرا درآورده و با آن چه كار كرده اند.«
هر لحظه احتمال دارد پرستار مو بلند از راه برسد و كار را خراب كند و براي همين آرام از اتاق شماره يك بيرون مي آييم بدون اين كه سرانجام متوجه شويم دقيقاً چه برسر بيمار شماره ۴ آمده و كليه هاي وي چه شده است؟