* نقد و بررسي استراتژي توسعه صنعتي بخش پاياني
نسخه صندوق و بانك
زير ذره بين
استراتژي توسعه صنعتي نه «نو» و نه «منحصر به فرد» است و چيز جديدي نيست ،بلكه بيان جديد توصيه هاي خاك خورده اي است كه از دهها سال قبل صندوق بين المللي پول و بانك جهاني به كشورهاي توسعه نيافته پيشنهاد كرده اند. قبل از بررسي مندرجات اين طرح، نظريات، ديدگاهها و توصيه هاي رويكرد بانك جهاني و صندوق بين المللي پول ارائه مي شود و سپس خواهيم ديد كه هيچ تفاوتي بين موضوعات متن طرح استراتژي توسعه صنعتي ارائه شده با نسخه بانك جهاني و صندوق بين المللي پول وجود ندارد.
|
|
در شماره قبلي، قسمت نخست نقد و بررسي استراتژي توسعه صنعتي كشور را كه توسط مؤسسه پژوهشهاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي تهيه شده بود خوانديد. بخش دوم اين گزارش كه به مقايسه راهكارهاي پيشنهاد شده در اين طرح با راهكارهاي عمومي صندوق بين المللي پول و بانك جهاني مي پردازد، را با هم مي خوانيم.
نكته دوم ادعاي ديگري است كه آن را كاملاً نو و در نوع خود منحصر به فرد مي دانند. اما با كمي تأمل و مطالعه متن فوق مشخص مي شود كه بر خلاف ادعاي تدوين كنندگان، اين طرح نه «نو» و نه «منحصر به فرد» است و چيز جديدي نيست بلكه بيان جديد توصيه هاي خاك خورده اي است كه از دهها سال قبل صندوق بين المللي پول و بانك جهاني به كشورهاي توسعه نيافته پيشنهاد كرده اند. قبل از بررسي مندرجات اين طرح، نظريات، ديدگاهها و توصيه هاي رويكرد بانك جهاني و صندوق بين المللي پول ارائه مي شود و سپس خواهيم ديد كه هيچ تفاوتي بين موضوعات متن طرح استراتژي توسعه صنعتي ارائه شده با نسخه بانك جهاني و صندوق بين المللي پول وجود ندارد. لازم به ذكر است كه كپي برداري از اين نسخه نه تنها گناه نيست بلكه در صورت اجراي كامل آن لااقل اين ارزش را دارد كه توصيه اين رويكرد در اقتصاد ايران نيز مورد آزمون قرار گيرد و مثل ساير آزمونهاي صورت گرفته مورد ارزيابي قرار گيرد. اما چرا تدوين كنندگان، طرح مزبور را نو مي پندارند دقيقاً مشخص نشده است، شايد به خاطر اجتناب از پذيرش ضعف در تدوين يك برنامه توسعه صنعتي و اقتصادي در كشور است، اما اين رويكرد كه اصطلاحاً به «منطق واشنگتن» معروف شده است، يك مجموعه سياستگذاري است كه داراي ويژگيهاي واحدي است و به همين خاطر آن را به يك نسخه براي تمام بيماريها تشبيه مي كنند و چنين توصيه مي شود كه كشورها خواه مكزيك و زيمبابوه باشند يا كشورهاي اتحاديه جماهير شوروي سابق و يا افغانستان و عراق و ايران باشد بايد اين نسخه را استفاده كنند. واضح است نسخه نويسي قبل از تشخيص بيماري مفيد بودن آن را در همان ابتدا زير سؤال مي برد. اما پيشنهاد مي شود براي رشد بيشتر توليد و افزايش درآمد واقعي ابتدا بايد سياست تثبيتي سيستم اقتصاد كلان و بعد سياست تعديل به نحوي كارا از طريق بازار به كار گرفته شوند. اين سياستها عبارتند از:
- سياستهاي پولي و مالي انقباضي با هدف محدود كردن تقاضاي كل نظير افزايش ماليات ها، كاهش هزينه هاي بخش عمومي هم براي اهداف جاري و هم جهت تشكيل سرمايه، نرخ بهره بالا و محدود كردن اعتبارات بانكي(مخصوصاً براي بخش عمومي).
- گران كردن نرخ ارز و ارزان كردن ارزش پول ملي با هدف افزايش صادرات و محدود كردن واردات.
- تغيير در قيمت هاي نسبي نظير تغيير در نرخ مبادله تجاري و كاهش دستمزد واقعي.
- باز توزيع درآمد (نوعا در جهت نابرابري و در سمت كاهش دستمزدها) جهت هماهنگي با ساير سياستها.
سياستهاي تعديل بانك جهاني كه در راستاي سياستهاي صندوق بين المللي پول با عنوان سياستهاي تثبيتي براي كشورها پيشنهاد شده در جهت بهبود كارايي تخصيص منابع سيستم قيمت گذاري يا مكانيزم قيمت است و شامل حذف انواع يارانه هاي توليد كننده و مصرف كننده(يارانه مواد غذايي) و هدايت قيمت مواد غذايي به سمت قيمت هاي بين المللي(يعني قيمت دلاري وارداتي و صادراتي ضربدر نرخ ارز) يعني قيمتهاي داخلي همتراز با قيمتهاي بين المللي شود. اخلال در بازار كار نظير تعيين حداقل دستمزد بايد برداشته شود و نرخ بازده (پس از اصلاح براي ريسك) دارايي ها در تمام بازارهاي مالي بايستي متعادل و برابر گردد. اعتقاد بانك جهاني بر اين است كه كارايي در تخصيص منابع منجر به كارايي توليد مي شود و دست نامريي بازار منابع را به صورت بهينه مورد استفاده قرار مي دهد و به طور متوسط رفاه همگان را بالا مي برد. اين بسته كه به بسته تعديل معروف است شامل سياستهاي زير است:
- آزادسازي تجارت خارجي ابتدا با حذف سهميه وارداتي و جايگزيني آن با تعرفه و بعد كاهش تعرفه و سوبسيد صادرات.
- آزادسازي حساب سرمايه خارجي(همزمان يا بعد از مرحله اي) جهت تسهيل جريان ورود و خروج سرمايه.
- آزادسازي(مقررات زدايي) بازار مالي داخلي با هدف برابر نمودن نرخ بازده دارايي ها همان گونه كه در بالا توضيح داده شد.
- مقررات زدايي بازار كار و عدم كنترل و تصميم گيري در خصوص كسب و كار.
- كاهش مالياتها و خصوصي سازي بر اين اساس كه شركتهاي خصوصي ذاتا و ضرورتاً كاراتر از بنگاههايي هستند كه در تصرف دولت اند. (اما در عمل فروش شركتهاي دولتي اغلب براي كسري بودجه دولت كه در نتيجه كاهش مالياتها بوجود مي آيد صورت مي گيرد).
نيازي به تكرار اين مسئله نيست كه آنچه در طرح ۷۷۰ صفحه اي تدوين استراتژي توسعه صنعتي كشور آمده چيزي جز استفاده از شاخص ها، اطلاعات آماري، تحليل ها براي رسيدن به نتايج فوق نيست و براي بيان موارد فوق تلاش زيادي صورت گرفته است. اما اين سؤال كه چرا بعد از چندين سال اين اظهارات اكنون مطرح مي شود و در ايران ديدگاه اقتصاد مدرن ناميده مي شود پاسخ آن معلوم نيست.
اما با فرض اين كه اين نظريات كارشناسان محترم دست اندركار طرح تدوين استراتژي توسعه صنعتي كشور باشد چگونه مي توان آنها را اجرا كرد و كشور صنعتي شود؟
شايد اين حداقل چيزي است كه انتظار مي رفت مجريان محترم به آن پاسخگو باشند. اما متأسفانه در مقدمه طرح مذكور(ص ۱۷ بند ۴) گفته شده است كه اين طرح در صدد پاسخگويي به اين كه چگونه مي توانيم صنعتي شويم نيست بلكه بيشتر «نقش قطب نما» را براي تعيين جهت خواهد داشت تا «نقشه مسير».
بديهي است در مورد صنعتي شدن هيچكس شك و ترديد ندارد و نخبگان و كارشناسان كه كارهاي «منحصر به فرد» را در كشور انجام مي دهند بايد مسير را تعيين كنند و نه هدف را.
در صفحه ۴۰۱ كتاب آمده است: «در پارادايم قبلي حكومتهايي كه به دنبال توسعه روابط با جهان غرب بودند منافع ملي را قرباني مي كردند اما در پارادايم جديد در واقع ايجاد مانع براي گسترش ارتباط جهاني موجب تضعيف منافع ملي مي گردد.»
اما توضيح داده نمي شود كه چرا چنين شده است؟ آيا «خوي استعماري و منفعت طلبي غرب» يا بر طبق نظر استراتژيستهاي محترم «روابط و جهت گيريهاي ناعادلانه تبعيض آميز و غيرمنطبق با معيارها و ارزش هاي انساني» تغيير كرده است و حالا همه خيرخواه شده اند يا از اول برداشت اشتباه بوده است يا اين كه ما از چنان قدرتي برخوردار شده ايم كه آنها نمي توانند دست از پا خطا كنند؟ و يا مي توان متناسب با فرصت يك بار غرب را استعمارگر و زمان ديگر آنها را خيرخواه معرفي كرد؟!
۳- ملامت
نويسندگان محترم به جاي تفكر علمي و انطباق تئوري با واقعيت و استفاده از امكانات و منابع داخلي و هزينه ها و تجارب گذشته سعي در ناديده گرفتن آنها را دارند.
چنانچه كه كتاب استراتژي توسعه صنعتي مطالعه شود به خوبي اين نقيصه مشهود مي گردد. متأسفانه هر كالايي كه حتي توليد داخلي نيز تلقي مي گردد مورد ملامت واقع مي شود؟!
۴- ندامت
از سوي محققين محترم كه بعضاً در طراحي و تدوين برنامه هاي عمراني كشور سالها مسئوليت بر عهده داشته اند و لااقل در سه برنامه توسعه اقتصادي اجتماعي و فرهنگي كشور نقش برجسته اي داشته اند طرح مي شود كه: «به حق يكي از مهمترين ويژگي جهان كنوني تحولات سريع آن است. در چنين رويكردي برنامه ريزي با هدف تخصيص منابع كه بيشتر منطبق با كشورهاي داراي برنامه ريزي متمركز است مي تواند نگران كننده باشد. در اين رويكرد كه جهت گيري عمودي از بالا به پايين دارد جهت گيريهاي موجود پذيرفته شده تلقي مي گردد و اين بنگاهها هستند كه بايد خود را در قبال امتيازات منابع و حمايتهايي كه دريافت مي كنند با برنامه هاي تعيين شده تطبيق دهند. عملكرد نامطلوب صنعت كشور در سالهاي گذشته حاصل اتخاذ چنين رويكردي بوده ست.»
آيا واقعاً چنين است؟ آيا اين نتيجه گيري بر اساس «اصول علمي» به دست آمده است و يا براي تحقق فرضيات نانوشته استراتژي توسعه صنعتي ابراز شده است. اين موضوع كه توسط محققاني مطرح مي شود كه سالها در سازمان مديريت و برنامه ريزي مسئوليت داشته اند، چه چيز را نشان مي دهد؟ در اين حالت و نبودن اراده لازم براي برنامه ريزي چگونه مي توان نارسايي هاي صنايع را به سيستم برنامه ريزي مربوط كرد؟ آيا تدوين كنندگان استراتژي توسعه صنعتي تدوين برنامه هاي توسعه را غيرضرور مي دانند؟
شكي نيست كه فرايند جهاني شدن اقتصاد موجب كمرنگ شدن ديوارهاي حمايتي و محدود شدن حيطه اختيارات دولتهاي انفرادي و تأثيرپذيري مكانيزم هاي داخلي تصميم گيري نسبت به تحولات برون مرزي است. اما به هيچ وجه توجيه گر بدون برنامه بودن، روزمرگي و تسليم تحولات برون مرزي شدن نيست. اتفاقاً بر عكس ضرورت داشتن برنامه جهت رويارويي با اين تحولات را برجسته مي نمايد.
به طوري كه كشور از چنان مكانيزم هايي برخوردار گردد كه بتواند نسبت به هر واقعه يا هر حادثه اي سياست مناسب خود را داشته باشد و از اين تحولات استفاده نموده و منافع ملي را تأمين نمايد. اما حتي با فرض ناتواني در تدوين و اجراي يك برنامه مطلوب باز هم هزينه بي برنامگي بسيار زياد مي باشد. معهذا يك برنامه از چهار عنصر مهم تشكيل مي گردد:
۱- هدف از قبل تعيين شده
۲- وسيله و ابزار دستيابي به هدف از قبل تعيين شده
۳- زمان معين براي دستيابي به هدف
۴- مكان جغرافيايي معلوم و مشخص
به عبارت ديگر برنامه ريزي فعاليتي است كه دربرگيرنده اهداف مشخص و وسايل مشخص است. يعني يك فعاليت آگاهانه جهت دستيابي به هدف مشخص با ابزار مشخص است.
با اين تعريف از برنامه ريزي آيا واقعاً جاي نگراني وجود ندارد؟! شايد آنچه محققين محترم را نگران كرده چيزهايي است كه تحت عنوان برنامه هاي عمراني و يا برنامه هاي توسعه اقتصادي اجتماعي در طول سالهاي مختلف در قبل و بعد از انقلاب در ايران طراحي، تدوين و اجرا شده است كه بيشتر به شرايط يك حسابداري مالي شبيه است .
|