چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۲
لار، تا حياتي دوركران
معصومه صفايي
000910.jpg
نماي جنوبي كوه دماوند از دشت لا ر
يكي از جاذبه هاي طبيعت گردي پارك ملي لا ركوه دماوند است كه هر ساله تعداد زيادي توريست از سراسر جهان براي ديدن آن به ايران سفر مي كنند.

پارك ملي لار يكي از زيستگاه هاي مهم حيات وحش در اطراف تهران است كه از گذشته اي دور مورد بهره برداري اقشار مختلف از جمله عشاير، زنبورداران، دامداران، سبزي چينان و ... قرار مي گرفت كه البته با توجه به وسعت مراتع ، فشار زيادي بر اين محدوده وارد نمي شد اما امروز به دليل ساخت و سازها و از بين رفتن ديگر زيستگاه ها، پارك ملي لار به عنوان تنها منبع و مرجع، فشار بسيار زيادي را متحمل است.متأسفانه به دليل پيشينه تفرجي و بهره وري لار، اعمال مديريت اصولي و دقيق و ايجاد محدوديت هاي لازم جهت حفظ هميشگي اين ذخيره گاه ارزشمند، به عنوان پارك ملي را با مشكلات بسياري مواجه كرده است و با توجه به نقش حياتي اين منطقه همچون ريه تنفسي شهر غبار گرفته تهران، تنها تفرجگاه بكر اطراف تهران، تأمين بخش اعظمي از آب شرب تهران، حفظ آن به عنوان نمونه اي از زيست بوم و حيات وحش منطقه، وجود ماهي قزل آلاي خال قرمز، مهم ترين زيستگاه كبك دري و... جاي آن دارد كه مسوولان مراجع دخيل در حفظ پارك ملي لار دقت بيشتري مصروف كنند.
از پلور به سمت پارك ملي لار حركت مي كنيم به همراه مهندس كارگر، مسوول پارك.
در هوايي سرد و مه آلود، با نمايي از كوه سفيد از برف دماوند، پاي در راه گذاشتيم. دشت هاي بي تاب از عبور شقايق، ويلاهاي خفته در سكوت پايين دست، نم نم باراني سرد كه حكايت از كوچ عشاير دارد و آخرين گله دام متعلق به سپاه كه لار را ترك مي گويد. همه جا غرق در پاييز است.
دشت خالي 
پارك از غوغاي عشاير، زنبورداران و دامداران خالي است. تنها دشتهاي نه چندان پوشيده از گياه و آغل هاي بازمانده از عشاير، حكايت از حضور آنها در گذشته اي نزديك دارد. حيف از اين همه نعمت كه در زير پاي آنها لگدكوب مي شود، فقط به خاطر نازلترين سود ممكن.
به درياچه مي رسيم، گستره اي آبي، با كوه هاي واژگون، خفته در مسير باد، آرام و بي صدا.
آبي آب را مي پيماييم، به «چال چال» مي رسيم، بهترين زيستگاه كل و بز منطقه كه به گفته مهندس كارگر ديروز ۴۵ كل و بز بر صخره هاي آن خودنمايي مي كرده اند. با دوربين دنبال كل و بزها كه به خاطر سرما بايد به پايين دست آمده باشند مي گرديم. در«گزل دره» در حين جست وجو در امتداد درياچه كله سبزها و خوتكاها را در حال گشت زني و تفرج بر روي درياچه مي يابيم و حواصيل هاي ارغواني را كه در سراسر محدوده پراكنده اند. كارگر مي گويد: «به زودي اگرتها وچنگرها هم در جمعيتي بسيار زياد به آنها خواهند پيوست.» در فاصله اي نه چندان دور در «الرم»، نشسته بر صخره اي، عقاب طلايي با چشمان تيزبينش به اطراف مي نگرد تا مبادا در قملرواش عقابي يا كلاغي بال گشايد.
هوا سرد شده، ماهي ها براي تخم ريزي از درياچه به رودخانه ها آمده اند. قزل آلاهاي خال قرمز، نگين درياچه لار، شاخص آب هاي پاك ايران، در تراكمي نسبتا خوب، مسير رودخانه را به سمت بالا مي روند. با نگاهي بر جلبك هاي بستر رودخانه مي توان به حضور و يا عدم حضور ماهي هاي حامل تخم پي برد.
به گفته مسو ول پا رك«اگر جلبك ها و خزه هاي بستر رودخانه آشفته و به هم ريخته باشند نشانه آن است كه قزل آلاها براي تخم ريزي آمده اند. چون با ضربه هاي دم و باله آنها را براي تخم ريزي مهيا مي كنند.»
چشمه «الرم» در اين مسير تنها چشمه اي است كه مي توان در پسش كوه دماوند را نظاره كرد. در دل طبيعت غوغايي برپاست. غوغايي از خلوت كوه و دشت و دريا.
ديگر لار مانده است و صاحبان مظلوم و هميشگي اش.
ديگر نه صداي بع بع گوسفندان، نه وزوز زنبورها و نه هياهوي عشاير، تنها گاه گاهي صداي زاغي يا دليجه اي سكوت آميخته با آواي رود را مي شكند. ابرها آرام مي گذرند و نم نم باران جايش را به شعاع هاي طلايي خورشيد هستي بخش مي دهد. گرماي خورشيد در اين هواي سرد نعمتي است بس ستودني. باز هم در جست وجوي كل و بزها دوربين مي كشيم.
در راه مهندس كارگر از خرس ها مي گويد: «خرس ها هر چند وقت يك بار به سراغ كندوهاي زنبورداران مي آيند به خصوص زنبورداراني كه در زمان سرد شدن هوا و پايين آمدن خرس ها هنوز در منطقه باشند. نكته جالب اين است كه اگر در كندوها از موم طبيعي استفاده شده باشد، خرس به خوردن عسل از يك كندو قناعت مي كند ولي اگر موم ها مصنوعي باشد خرس عصباني شده و بيشتر كندوها را ويران مي كند!»
در جاده اي به شدت گلي، طوري كه ماشين را از مسير خارج مي كند، از كنار كوه ها و دشت ها مي گذريم.
سارگپه اي بر بلنداي دكلي، آفتاب گرفته و بي خيال نظاره گر جست وجوي ماست. در «كمر دشت» روباهي را مي بينيم كه به محض ديدن ما از كنار رودخانه به پشت تپه  اي مي گريزد. كارگر مي گويد: «روباه ها براي ماهي گيري به كنار رودخانه مي آيند و تنها سر ماهي را مي خورند!»
از كنار پاسگاه كمردشت مي گذريم، محيط بانان مستقر در كمردشت ورودمان را با بي سيم خوش آمد مي گويند. آبچليك ها و زيرآبروك ها در طول مسير در اطراف رودخانه پرسه مي زنند. از آب مي گذريم و با طي مسيري به پاسگاه قوشخانه مي رسيم.
وجه تسميه نام قوشخانه سنگي است به شكل يك پرنده شكاري در حال پرواز كه بر فراز يكي از بلندترين كوه هاي منطقه فرود آمده؛ دشتي محصور در كوه هاي سر به فلك كشيده با زمزمه آبي، برخاسته از دل سنگ.
000914.jpg

صداي بي سيم بلند مي شود. محيط بانان كه به همراه مهندس احمدي، بازرس اداره كل محيط زيست استان تهران در حال گشت در منطقه اند، خبر از رويت گله اي كل و بز مي دهند و ما را دعوت به ديدن آنها مي كنند، اما راه طولاني است و خطرناك، وضع هوا هم دوباره دگرگون شده و ماشين هم غرق در گل است. پس ترجيح مي دهيم راهمان را ادامه دهيم و با افسوس از دور درود مي فرستيم بر سلاطين صخره هاي لار، اين عارفان هميشه استوار.
در راه، سخن از استعدادهاي منطقه است و اينكه چقدر حيف است زيستگاهي اين چنين غني، خالي از شكار (قوچ، ميش، كل و بز و...)؛ كاش قدر آن را بيشتر بدانيم.
مهندس كارگر از قابليت هاي منطقه مي گويد و دام كه چگونه با تصرف زيستگاه هاي حيات وحش عرصه را به اين صاحبان واقعي طبيعت تنگ كرده است و اينكه دشت هايي چنين گسترده و صخره هايي چنين استوار با سبزينه اي بي دريغ بر پيكر آنان، چگونه مي تواند مامني براي خيل كثيري از قوچ و ميش و كل و بزهاي مهجور مانده ازحقشان باشد.
كاش بيش از اين بر لار، اين قلب تپنده طبيعت ايران زمين ارج مي نهاديم.
راه بازگشت را در غروبي باراني در پيش مي گيريم...

پرندگان چشم به سفره شما دارند
000912.jpg
توپي از پرهاي قهوه اي در فضاي بين ديوار و لوله بخاري در پشت بام يك خانه لميده و شب را در پناه گرماي لوله بخاري صبح كرده است، آرام پلك مي گشايد.
خيلي گرسنه است، به اطراف نگاه مي كند همه جا را برف پوشانده، بال كوچيكش را باز مي كند و چرخي در اطراف مي زند.
همه جوي ها و حوض ها يخ زده، زمين هم پوشيده از برف است.
بعدازظهر است هنوز نه چيزي براي خوردن يافته و نه چيزي براي نوشيدن.
سرما وگرسنگي كم كم توان پرواز را از او مي گيرد. آرام در حياط خانه اي فرودمي آيد و در برف فرو مي رود. به زحمت خود را به زير ميز حصيري گوشه حياط مي رساند و همانجا كز مي كند. چيزي از  آسمان به زمين مي بارد ولي برف نيست.
خرده  هاي نان و دانه هاي برنج؛ صاحب خانه سفره اش را از پنجره آشپزخانه درحيات تكانده است... پرنده جان مي گيرد. ته مانده غذاي شما هم مي تواند پرندگاني را كه به اطراف خانه  تان پناهنده شده اند سير كند.
پرندگان، به ويژه پرندگان كوچك و نغمه خوان، معروف به پرندگان باغي و كبوترها و قمري ها در زمستان، به حمايت انسان ها احتياج دارند. چرا كه وقتي طبيعت براي خواب زمستاني آماده مي شود، نه تنها دانه و طعمه كمياب مي شود، بلكه برف هم مزيد بر علت شده و با پوشاندن زمين و آبراهه ها مشكلات بسياري را براي پرنده ها ايجاد مي كند و در اين گيرودار فقط انسان ها هستند كه مي توانند به كمك آنها بشتابند و پرندگان را حداقل از ته مانده سفره خود محروم نگذارند.
براي ياري رساندن به اين موجودات بي پناه كه طراوت بخش باغهايمان دربهارند، پاشيدن دانه، نصب لانه يا ساختن محلي سقف دار مي تواند كمك بزرگي باشد.
براي خوراك پرندگان مي توانيم از گندم، جو، دانه  هاي زياد مانده پلو و حتي نان خشك هايي كه در كمي آب نرم شده باشند استفاده كنيم و اگر بتوانيم يك سفره خانه كوچك سقف دار براي آنها درست كنيم، چه بهتر. توجه كنيد كه اين سفره خانه در دسترس  گربه نباشد.
در ضمن آب را فراموش نكنيم؛ چرا كه در زمستان پرندگان بيشتر به خاطر تشنگي تلف مي شوند تا گرسنگي.

تنبل
000916.jpg
در حال حاضر دو نوع تنبل در جهان وجود دارد. تنبل دو انگشتي و تنبل سه انگشتي. هر دو گونه مذكور در آمريكاي جنوبي و آمريكاي مركزي يافت مي شوند. نام «تنبل» به دليل حركت آرام و آهسته اين حيوان به او اطلاق مي شود. گفته مي شود اين حيوان سه چهارم روز را در خواب است و تنها هنگامي كه با مشكلي روبرو شود و خطري او را تهديد كند مدت زمان بيشتري را در بيداري به سر مي برد. اين حيوان با چنگال هاي قدرتمندش به درخت مي چسبد و در همان حالت به خواب مي رود. تنبل يك چهارم باقي مانده روز را مشغول خوردن برگ ها و غنچه هاي درختان است.
اين حيوان نه تنها در حركت كردن سرعت بسيار پاييني دارد، حتي غذايش را هم به كندي مي خورد و اين سرعت اندك در انجام تمام كارها باعث اطلاق اين نام به او شده است. سطح بدن تنبل پوشيده از موهاي بلند است و گياهان ميكروسكوپي و جلبك هاي ريز روي سطح اين موها رشد مي كنند. در فصول گرم و باراني اين گياهان رشد كرده و سطح بدن حيوان كاملا به رنگ سبز در مي آيد. در اين حالت نمي توان حيواني را كه از درختي پر شاخ و برگ آويزان است از گياه تشخيص داد.
سبز شدن رنگ بدن حيوان باعث مي شود حتي چشمان تيزبين عقاب ها هم نتواند او را تشخيص دهد و به همين دليل از چنگالش محفوظ مي ماند. تنبل هاي درختي به سختي مي توانند روي سطح زمين حركت كنند چون اصلا توانايي ايستادن روي پاهاي خود را هم ندارند. در عوض آنها شناگرهاي ماهري هستند و مي توانند با سرعت زياد شنا كنند. پژوهشگران عنوان كرده اند دماي بدن اين حيوان نسبت به ديگر پستانداران بسيار پايين است. يعني در حالي كه دماي عادي بدن يك پستاندار ۸۵ تا ۹۱ درجه فارنهايت است دماي بدن تنبل تنها ۷۵ درجه فارنهايت مي باشد.
تنبل حيواني منزوي است و معمولا در تنهايي به سر مي برد. به طور طبيعي دو حيوان يك جنس (دونر يا دو ماده) نمي توانند در كنار هم زندگي كنند زيرا با گاز گرفتن يكديگر و دعوا كردن بالاخره يكي از آنها جانش را از دست مي دهد يا فرار مي كند. بچه اين حيوان معمولا تا چند ماه اول زندگي اش به بدن مادر مي چسبد و كاملا وابسته به آن است. اين حيوان بي نظير از گونه هاي خاص است كه قرن ها در كره زمين حضور داشته و بايد شديدا از آن حفاظت شود.

بيابان
000918.jpg
بيابان ها مناطقي هستند خشك و گرم، كه پوشيده از شن ها و تخته سنگ هاي فراوان مي باشند.
رشته كوه ها و تپه هاي بسياري دربيابان ها وجود دارند كه به خشكي منطقه دامن مي زنند. در بيابان ها مقدار آب تبخير شده از سطح، بيشتر از مقدار آبي است كه از طريق باران وبرف به زمين مي ريزد.
دماي هواي بيابان ها در روز تا ۵۰ درجه فارنهايت يا ۵۰درجه سليسيوس و در شب تا بيش از چهاردرجه فارنهايت يا ۲۰درجه سليسيوس تغيير مي كند. اين تغيير بسيار زياد بدليل عدم حضور ابر در فضا است زيرا ابرها در روز گرما را جذب مي كنند و در شب اين گرما را به زمين انتقال مي دهند و همين مساله مانع سرد شدن بيش از حد زمين در شب مي شود.
وز ش بادهاي تند مي تواند به گردبادهاي مهلك بدل شود و شن و ماسه سطح بيابان را با سرعتي عجيب و وحشتناك به چرخش وا دارد.
اما با وجودتمام اين مسائل، گياهان و حيواناتي هستند كه با شرايط بيابان خود را وفق داد ه اند. گياهان كويري،  گياهاني مقاوم هستند، ساقه آنها ضخيم است و مقادير زيادي آب را در خود حفظ مي كنند.
برخي از گياهان در زمان كم آبي پژمرده مي شوند اما به محض اينكه بادي وزيده شود و رطوبتي همراه آن به گياه انتقال يابد ، گياه مورد نظر زندگي عادي خود را از سر مي گيرد.
برخي از گياهان نيز ريشه هاي خود را تا اعماق زمين در جست و جوي آب مي دوانند.
حيوانات كويري هم معمولا براي فرار از گرماي شديد روز، شب به فعاليت مي پردازند و روز را در پناه سايه گياهان و يا در لانه هايشان مي مانند.
برخي از حيوانات آب مورد نياز بدنشان را از غذايشان تامين مي كنند- مثل يوزپلنگ كه آب مورد نياز بدن را از مثانه طعمه اش كه معمولا آهو يا جبير است- واصلا آب نمي نوشند.
اين حيوانات داخل كوير زندگي مي كنند. اما برخي ديگر نياز به آشاميدن دارند و به همين دليل در مناطق حاشيه اي كوير زندگي مي كنند.
در اين مناطق مقدار آب و غذاي در دسترس حيوانات بسيار بيشتر است.

ماجراهاي طبيعت
دونده سرخ
قسمت نهم
000920.jpg
نويسنده: ارنست تامپسون ستون
برگردان:حميد ذاكري 
حالا مادر و سه كبك جوان باقي مانده بودند. بچه ها از لحاظ جثه هم قد و قواره مادرشان بودند وحتي يكي شان - آنكه روي پوسته درخت دراز كشيد - از مادر بزرگتر بود. پرهاي فر روي سر و گردنشان خودنمايي مي كرد، پرهايي كه شاخصه هر يك از آنها بود. با ظهور پرهاي فري و زيبا، غروري در نگاه كبك هاي جوان ديده مي شد. پرهاي فردار در كبك، مثل دم طاووس است و همان نقش را دارد - مايه زيبايي و غرور - فرماده كبك سياه با تابشي سبزرنگ است. فر خروس كبك بزرگتر و سياه تر و برق سبز سير آن بيشتر و چشمگيرتر است. هرازگاه يكي از كبك ها جثه اي استثنايي مي يابد و از آغاز با ويژگي هاي برتري نسبت به ديگران متولد مي شود؛ هيكلش غيرمعمولي، قدرتش بيشتر، پرهايش بلندتر و زيباتر و طوقش نه تنها بلندتر بلكه انبوه  تر و به رنگ مسي سير و با درخششي اعجاب انگيز از رنگ هاي بفنش، سبز و طلايي - رنگين كمان - طبيعي است .چنين پرنده اي مايه شگفتي همه آنهايي است كه او را مي شناسند و آن جوجه كبك كوچك زيبا كه در يك روزگي اش اولين گريز از خطر و مخفي شدن را روي تكه پوست درختي افتاده بر زمين تجربه كرد، همان كه همواره مطيع فرمان بود و هرگز از فرامين و راهنمايي هاي او سرپيچي نمي كرد، پيش از «ماه بلوط» كم كم رشد سريعش را آشكار ساخت و چيزي نگذشت كه مشخص شد او جزو كبك هاي استثنايي است كه به ندرت در طول زمان در جامعه كبك ها پا به عرصه وجود مي گذارد. او اكنون به كبكي با شكوه و تماشايي بدل شده بود. طوق تماشايي، فر رنگارنگ، پرهاي انبوه، اندام نيرومند، جثه بزرگ، تاج و كاكل بي نظير، تركيبي حيرت انگيز از رنگ هاي پرجلوه و بيش از همه طلايي و مسي؛ حالا ديگر عنوان «برترين كبك» برازنده او بود و همو بود كه «پر قرمز» يا «دونده سرخ» نام گرفت، كبك پرآوازه «دون ولي.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |