از تكرار تا...
پويا سرايي
|
|
جشنواره موسيقي فجر، بدون شك بزرگترين و مهم ترين رويداد هنري سال- در عرصه موسيقي كشور- تلقي مي شود. جشنواره اي كه در يك نگاه كلي، هرسال بالنده تر و شكوفاتر از قبل شده است محصولات هنري ارايه شده در جشنواره فجر تخصصي تر و شركت كنندگان نام آشناتر شدند و بخش جنبي جشنواره نيز از هرسال فعال تر و پررونق تر شد. يكي از اين بخش هاي جنبي، بخش مسابقه جشنواره فجر بود كه طي چند سال اخير (از سال ۷۶) با نام مستقل «جشنواره موسيقي جوان» به كار خود ادامه مي دهد. البته جشنواره جوان در عين استقلال، اساساً از جشنواره فجر جدا نبوده است. براي مثال برگزيدگان جشنواره جوان، چند سالي است در جريان جشنواره فجر، در يكي از سالن هاي اين جشنواره اجراي برنامه مي كنند (ناگفته نماند منظور از برگزيدگان صرفاً نفرات نخست هر گروه سني درسازهاي مختلف است). جشنواره موسيقي جوان، كم كم بيشتر مورد توجه واقع شد، تعداد شركت كنندگان تصاعدي افزايش يافت و جوايز و مزاياي جشنواره نيز ارزنده تر شد. براي نمونه، در چند سال گذشته، جداي از اجراهاي صحنه اي منتخبين، نفرات برگزيده، به برنامه هاي راديويي دعوت شدند و اجراهايي داشتند. حتي سال گذشته (چهارمين جشنواره جوان- ۸۱) نيز، برگزيدگان براي ضبط سازشان، به استوديو رودكي نيز دعوت شدند (منظور ضبط مجموعه نواري از آثار اجرايي برگزيدگان) طبق توضيحات فوق، مشخصاً «موسيقي جوان»، طي چند سال اخير، پربهاتر شده، اما بدون شك هنوز بهاي شايسته به منتخبين بزرگترين فستيوال موسيقي ايران، داده نشده است! به يكي از مصاديق اين اذعان توجه فرماييد: برگزيدگان بزرگترين جشنواره سراسري موسيقي ايران، هنوز نمي توانند بدون كنكور وارد دانشكده هاي موسيقي كشور بشوند،در حالي كه استعداد و اجراي عملي ساز و پشتكارشان در جشنواره بزرگ و معتبري چون «فجر» محك خورده است و سربلند بيرون آمده اند. تصور نمي كنم كسي به اندازه اين افراد پيگير و علاقه مند، لايق تحصيلات آكادميك موسيقي باشند! جالب اين كه، طبق اطلاع نگارنده، احراز مقام در جشنواره سراسري فجر، از نظر دانشگاه ها و انجمن هاي هنري برون مرزي، امري بسيار مهم و ارزشمند تلقي مي گردد! و چه بسا، همين مسأله، باعث اعطاي بورس و مزاياي ويژه اي به منتخبين جشنواره (براي تحصيل موسيقي در كشورهاي خارجي) شده است.
تا دوره قبل، بخش مسابقه جشنواره جوان، شامل دو بخش گروه نوازي و تكنوازي بود. (تكنوازي سازهاي محلي نيز در بخش تكنوازي گنجانده شده بود). اما امسال خبرهاي جديدي مبتني بر حذف بخش تكنوازي جشنواره به گوش مي رسد. گويا جشنواره پنجم صرفاً در بخش گروه نوازي فعال است و به نظر مي رسد تكنوازي هر نوازنده، در حين گروه نوازي بررسي مي شود. در تحليل اين تغيير رويه، ذكر مسايلي ضروري است: بايد توجه داشت بخش تكنوازي، طالب آرمان بزرگي است كه همانا حفظ رديف و آثار بزرگان و قدما به موازات قوه بداهه نوازي است. يعني، يقيناً اين دو عامل در كنار يكديگر مفهوم تكنوازي را رقم مي زند. اما متأسفانه نتايج جشنواره، نشان مي دهد توجه بانيان امر، بيشتر به عامل نخست (يعني صرفاً از حفظ نمودن و مو به مو اجرا كردن رديف) بوده است و نه پردازش و محك توانايي نوآوري تكنوازان (اساساً معناي تكنوازي بدون مؤلفه دوم، كامل و معني دار نمي گردد).
آن چه واضح است، اين است كه در بدو تأسيس جشنواره جوان، بخش تكنوازي به منظور تحقق اهداف بزرگي، بنا نهاده شده بود كه بدون ترديد اصلي ترين آرمان آن، سعي بر پرورش و محك نوازندگان خلاق برپايه رديف بود. اما همان طور كه در سطور بالا نيز ذكر شد، نتيجه پس از گذشت چند سال از عمر جشنواره، نشانگر مفهوم متفاوتي شد: انجماد صرف و جنبش عاري از تحرك و خلاقيت.نگارنده به عنوان كسي كه ۹دوره متوالي از منتخبين بخش جوان- در ساز سنتور- بوده است و از سنين كودكي در جريان جشنواره قرار داشته است، تصور مي كند دليل عمده اين انجماد، تعيين يك رپرتوار غيرمنعطف، تكراري و از همه مهم تر اجباري توسط هيأت سياست گذار، بوده است. توضيح بيشتر اين كه، به فرض يك رپرتوار (به عنوان مثال شور) براي يك گروه سني سازي تعيين مي شد،هر نوازنده گوشه هاي خواسته شده را مدت ها، عيناً مثل رديف، كار مي كرد و در روز اجرا (مسابقه)، همان گوشه ها را عيناً پاسخ مي داد و از روي صحنه پايين مي آمد و به همين ترتيب نوازنده بعدي! بدون هيچ خلاقيتي و هيچ تفكري كار را ادامه داد. اكثر نوازندگان گويي در حضور استادشان درس جواب مي دادند! ناگفته نماند لازمه يك رقابت معقول، شرايط نسبتاً مساوي است. اما چه پسنديده بود كه اين شرايط يكسان در قالب رپرتوار مورد اجرا به نوازندگان تحميل نمي شد، تا نوازنده خود، به انتخاب شخص خود، تكنوازي خلاق و پويا اجرا كند نه به شكل يك صنعت كارا. البته در اين شرايط يكسان (براي همه شركت كنندگان)، مؤلفه هاي ديگري از قبيل سونوريته، حس موسيقايي و حتي چگونگي حضور در صحنه نيز نقش مهمي در داوري نهايي داشت. اما با اندكي تأمل واضح است كه اين شاخصه ها تنها، كمكي هستند براي تمايز شركت كنندگان و در نتيجه داوري بهتر و كوچكترين ارتباطي به پرورش و محك خلاقيت و پويايي جوانان ندارد! و نتيجه همين مي شود كه نظام و روند جشنواره دچار ركود و انجماد مي گردد.شركت كنندگان نيز حضور در اين جشنواره و احراز مقام را بسيار ساده و سهل الوصول مي پندارند و نتيجه اين مي شود كه تعداد نوازندگان هرسال به طرز شگفت انگيزي افزايش مي يابد و در عوض نوازندگان كم تجربه تر و آماتورتر در جشنواره حضور مي يابند (در واقع كميت بيشتر و كيفيت نازل تر مي گردد). طبيعتاً با چنين شرايطي، روند فوق معقول است. هنرآموز جوان مي بيند در اين جشنواره- (حداقل آن چنان كه بايد و شايد)- به زايايي و درك موزيكاليته (كه بي شك عنصر اصلي تكنواز و تكنوازي است!) توجه نمي شود و هركس گوشه هاي تعيين شده را شبيه تر به رديف، اجرا كند (حتي بدون نوانس مناسب و خلاقيت و بديهه پردازي) جايگاه بهتري دارد! و در نتيجه همه به جشنواره جوان، هجوم مي آورند و به موازات آن سطح كيفي نيز، شديداً افت مي كند.
اين قضيه از منظر ديگري نيز دل آزار است. اجراهاي جشنواره به اين شكل، نه تنها بار زايشي و خلاقه ندارد ،بلكه براي تماشاگران و حتي هيأت داوران نيز خسته كننده و ملال آور است! تصور كنيد در يك نصف روز، هفتاد نوازنده سنتور- با هفتاد ساز سنتور با كوك متفاوت، به روي صحنه بيايند و همه چند گوشه را عيناً از يك رديف اجرا كنند! بديهي است در چنين جوي، فقط خانواده هاي شركت كنندگان در سالن حضور مي يابند. در حالي كه در يك چنين جشنواره بزرگ و سراسري، بايد آنقدر تكنوازي هاي قوي (به معناي واقعي كلمه و با خلاقيت!) از هنرمندان جوان، ارايه شود كه از سراسر ايران به قصد ديدن يك برنامه قدرتمند موسيقي از جوانان تكنواز، به سالن هاي جشنواره بيايند.
به نظر نگارنده، شرايط آرماني جشنواره جوان اين بود كه هيأت سياست گذار فقط و فقط مدت زمان اجرا و يك دستگاه را براي هر ساز و گروه سني تعيين كنند و انتخاب گوشه ها و قطعات ضربي را به عهده خود نوازنده بگذارند. اجراي گوشه ها نيز الزاماً مو به موي رديف خاصي نباشد تا نوازنده بتواند حس و حال و خلاقيت خود را نيز دخيل كند و به اين ترتيب يك تكنوازي- درخور يك جشنواره سراسري تكنوازي- صورت مي گيرد. در چنين شرايطي هنرآموز جوان، هم بايد رديف ها و آثار قدما را خوب فراگرفته باشد (يعني تحقق همان هدف حفظ رديف و آثار بزرگان و قدما) و هم قوه زايايي و خلاقيت خود را پرورش داده باشد تا بتواند اين دو عامل را با استعداد خدادادي خود ممزوج نموده و يك تكنوازي - به معناي واقعي كلمه- ارايه كند. طبيعي است در اين حالت، يك نوازنده كم تجربه، آماتور و بي مايه نمي تواند در اين فستيوال شركت كند و خود به خود، سطح كيفي جشنواره نيز بالا مي رود. جداي آن، جشنواره، محلي براي عرضه تكنوازي هاي شنيدني و ارزنده مي شود و به اين ترتيب مخاطبان زيادي- با علاقه فراوان- جذب جشنواره جوان خواهند شد.
|
|
|
|
بنابه مطالب فوق، به نظر نويسنده تغيير بخش تكنوازي به گروه نوازي در جشنواره پنجم (امسال) امري بسيار هدفمند و اقدامي كارساز تلقي مي شود. چون در شرايط جديد، نظام جشنواره از آن انجماد ذكر شده، تا حدي دورتر خواهد شد. به طبع، هنگامي كه انتخاب قطعات و بعضاً تنظيم آنها، كاملاً انتخابي و آزاد باشد، هر نوازنده نيز بهتر از قبل مي تواند حس و حال و خلاقيت خود را نشان بدهد، در ضمن با اين اقدام، يك مؤلفه مهم ديگر در امر نوازندگي- يعني گروه نوازي- نيز محك جدي مي خورد. با اين شرايط بهتر و خلاقانه تر، به طبع نتيجه نيز مثمرثمر خواهد بود. گويا بخش تكنوازي با شرايط فوق الذكر در جشنواره هاي قديم، بهتر است فعلاً مسكوت و معلق بماند تا تدبير مناسبي- از طرف بزرگان موسيقي- براي پربارتر كردن آن، انديشيده شود... فراموش نكنيم، نقد روند جشنواره جوان، باعث آن نشود كه زحمات بي دريغ چندين و چند ساله دست اندركاران و هيأت محترم داوران ناديده گرفته شود.توجه داشته باشيم اگر زحمات شايان اين فرزانگان دلداده نبود، جشنواره جواني نبود كه هم اكنون آن را نقد كنيم! پس در پايان، براي همه شان، آرزوي سلامت داريم و به پيشگاهشان عرض ادب مي كنيم. در فرجام سخن، بياييم از خداوند براي دلسوختگاني كه براي تداوم اين جشنواره و اعتلا به جوانان علاقه مند در تكاپو بودند و حال در بين ما نيستند (مثل مرحوم فرهنگفر، زرگري و رضوي سروستاني و...) طلب آمرزش كنيم. قدرداني، سنت كهن ما ايرانيان است!