پنج شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۵۷
اولين مجسمه مينياتور جهان
متولدايران
001670.jpg
عكس: هادي مختاريان
اين اولين مجسمه مينياتور جهان است .پيش از اينكه از ايران خارج شود به ملا  قاتش برويد .
فرشته اي در خاك است. مي داني و زجر مي كشي. با خودت كلنجار مي روي، رويايت را مجسم مي كني، دست در آب مي كني، آستين ها را بالا مي زني و براي آفريدنش دست به خاك مي بري و... يك سيلي محكم براي اينكه از رويا بيرون بيايي لازم است. فرشته مقابل چشمانت به دنيا لبخند مي زند.
طبقه همكف ساختمان آ.اس.پ جايي كه زندگي اغلب افراد به جريان روز نزديك است، آتليه پيكره وجود دارد. در جايي سرد و كم رفت و آمد، اولين مجسمه مينياتور جهان خودنمايي مي كند. اثري كه براي ورود به دنياي ما نزديك به ۲ سال در شكم خاك بود. «نمي دانم حرف هايم را از كجا شروع كنم. شايد قبل از هر چيز بهتر باشد از كسي تشكر كنم كه امكان ساختن اين مجسمه را برايم فراهم كرد. از مهندس نوذري مدير شركت بتون شيمي تشكر مي كنم كه پس از يك بار ديدن اين مجسمه امكان پيشرفت را برايم فراهم كرد. اين را مي گويم تا ساير اشخاص صاحب امكانات هم به خودشان بيايند و به جوانان خلاق كمك كنند.»
اين حرف هاي محمدرضا نيك سيرت است. خالق اولين مجسمه مينياتور جهان.
«خيلي سختي كشيدم. رشته اصلي من تراشكاري بود. پس از آن زمينه اي فراهم شد تا گچ بري را هم بياموزم. در گچ بري خيلي پيشرفت كردم. حتي از خارج سفارش گرفتم و از لحاظ مالي وضعيتم خوب شد. با اين حال ما در تجارت آدم هاي باهوشي نيستيم. اين مساله باعث شد در زندگي ام ضرر مالي بزرگي را تجربه كنم.»
خالق مجسمه مينياتور از سال هاي تلخ گذشته آنقدر حرف دارد كه هر جمله را نيمه كاره رها مي كند تا به بعدي برسد. او اندام مجسمه اش را كه به خاطر مي آورد از جا كنده مي شود و براي آوردنش از پله ها بالا مي رود. چند لحظه بعد مجسمه مينياتور چشمانمان را خيره مي كند. طرح سماع از دختري ايراني اماچرا طرح سماع؟
«سماع طرحي شناخته شده در جهان است. هندي ها سماع دارند، چيني ها و اروپايي ها هم دارند اما من مي خواستم كساني كه با مجسمه سازي آشنا هستند تفاوت اين طرح را با سماع ديگران تشخيص دهند. من چند سال روي ؟ پارچه، زير و رو و بافت پارچه ايراني تحقيق كردم. به اين گوشه لباس مجسمه نگاه كنيد. اين تاب پارچه ايراني است. كسي كه با سماع آشناست اين نكته را درك مي كند. البته دليل انتخاب طرح سماع يك نكته ديگر هم هست. من اولين بار چند طرح ساده از مجسمه هاي مينياتوري ساختم. در يك نمايشگاه پروفسوري كه از آمريكا آمده بود مجسمه ها را ديد و گفت: اين طرح ها را وقتي تاييد مي كنم كه طرحي پيچيده از  آنها ببينم. من هم تصميم گرفتم پيچيده ترين طرح را براي شروع انتخاب كنم. پس از آن مي شود روي طرح هاي ساده تر هم كار كرد.»
محمدرضا نيك سيرت صادقانه اعتراف مي كند كه امروز توانايي ساخت يك مسجمه مينياتور طي ۳ ماه را پيدا كرده. حالا اين سوال در ذهنمان ايجاد مي شود كه چرا اولين مجسمه دو سال براي تولد انتظار كشيد؟ «من يك مشكل بزرگ داشتم. هيچ كس پيش از اين مجسمه مينياتور نساخته بود. هيچ استاد و راهنمايي نداشتم. ناآشنايي با كار باعث شد هزينه فراوان و وقت زيادي صرف ساخت اولين مجسمه شود. ضمن اينكه يك بار مجسمه را ساختم و در اتفاقي كه دوست ندارم از آن حرف بزنم از بين رفت. البته اين نكته راهم در نظر بگيريد كه در مينياتور ايران برخلاف مينياتور ساير كشورها، نوعي دلدادگي و عشق وجود دارد. بيان اين حالت در مجسمه نياز به وسواس و حساسيت دارد. شما تابلوي مينياتور را بارها ديده ايد. اين تابلو يك بعدي است اما من بايد مينياتور را ۳ بعدي مي ساختم. يعني بخشي از مينياتور را كه قابل رويت نبود بايد خلق مي كردم. اين كار آساني نبود. گرچه امروز پيشرفت كرده ام و مي توانم در زماني اندك مجسمه بسازم.»
قيمت مجسمه مينياتور را نمي نويسيم تا شوكه نشويد اما پيش از آنكه به فراموشي برود يا از ايران خارج شود، حتما براي تماشايش به گالري پيكره برويد.
«چند مشتري خارجي دارم اما دوست ندارم اين مجسمه را به آنها بفروشم. يك عرب به من گفت اين كار را به عنوان كاري عربي معرفي كن تا ما زندگي ات را تامين كنيم اما قبول نكردم. حالا هم قرار است براي برپايي نمايشگاه به انگليس بروم و مجسمه مينياتور را به تماشا بگذارم. متاسفانه مشتري هاي ايراني قيمتي مي دهند كه حتي از خرج خودت هم كمتر است. كاش مي شد اين مجسمه در ايران بماند.»
اگر زمان اجازه دهد محمدرضا نيك سيرت كارهاي بزرگتري هم مي كند. مثلا ساخت ميداني از مجسمه هاي غول آسا در كوير يا يك مجسمه مينياتور بزرگ از مولانا در نقطه اي از شهر.
«من از شما يك سوال دارم. اگر اين مجسمه از زير خاك بيرون آمده بود همين رفتار را با آن مي كردند. اين مجسمه ۲۰۰ سال بعد ارزش بيشتري پيدا مي كند. كاش همين امروز قدرش را مي دانستند.»
اولين مجسمه مينياتور جهان به حدي ما را تحت تاثير قرار داد كه يادمان رفت از تابلوهاي نقاشي محمدرضا نيك سيرت بنويسيم. تابلوهاي او حاصل نوآوري از سر نداري هستند!
«دانشجو بودم و نمي خواستم از پدرم پول بگيرم. پول نداشتم كاغذ و رنگ خوب بخرم. اين كاغذهاي نامرغوب پرز مي دادند. پيش از آن كنار استادم در گچ كاري با رنگ ها هم آشنا شده بودم. به رنگ كمي قند اضافه كردم و رنگي جديد ساختم. اين شجاعت را پيدا كردم كه مواد ارزان را بدون نگراني روي كاغذ پخش كنم. اين تابلوها حاصل همين شجاعت هستند.»
تابلوهاي محمدرضا نيك سيرت هم جذاب هستند، اما كاش در گالري پيكره با مجسمه مينياتور شريك نبودند!

هاليوود روي صفحه تلويزيون
فقط كافي است يك مقداري به خودتان زحمت بدهيد و به نزديك ترين ويدئو كلوپ محل زندگيتان سر بزنيد تا ببينيد چه فيلم هايي اين روزها، خانواده هاي ايراني را سرگرم مي كنند. از فيلم هاي آل پاچينو و رابرت دونيرو گرفته تافيلم هاي قديمي كارگردان هايي مثل هيچكاك  و جان فورد و فيلم هاي روز دنيا و البته فيلم هاي هندي و ايراني هم كه سرجاي خودشان هستند.
لازم نيست خيلي به عقب برگرديم. تا همين چند سال پيش فيلم هاي مجاز موجود در ويدئو كلوپ هاي ما محدود مي شد به يك سري فيلم ايراني و يك سري فيلم درجه سه و چهار خارجي و اكثرا اروپايي كه تنها چيزي كه نداشتند جذابيت براي تماشاگر بود. به همين دليل منبع اصلي تامين فيلم هاي خانواده ها شبكه زيرزميني فيلم هاي ويدئويي بود. شبكه زيرزميني كه فيلم هاي رزمي قديمي و جديد بازيگراني مثل بروس لي و جكي جان ژان كلود وان دام (همان فرانكي مشهور!) و يا فيلم هاي بازيگران قوي هيكل مثل آرنولدوسيلوستراستالونه (راكي!) خوراك اصلي آنها را تشكيل مي دادند. فيلم هايي كه معمولا كيفيت مناسبي هم نداشتند و ممكن بود بعد از ديدن فيلم ناچار مي شدي به هد ويدئو هم يك دستي بكشي!
هاليوود روي پل!
با گسترش دوربين هاي هندي كم و ديجيتالي، فكر تصوير برداري فيلم هاي روز دنيا از روي پرده سينماها ( و معمولا سينماهاي شرق و جنوب شرق آسيا) و خريد وفروش اين فيلم ها در بازار قاچاق فيلم هاي ويدئويي، انقلاب عظيمي برپاكرد. نسخه هاي به اصطلاح (پرده اي) فيلم هاي پر خرج  ها ليوودي، يكي دو روز پس از اكران به راحتي در دسترس مردمي قرار مي گرفت كه قيمت ارزان اين نسخه ها را به خريدن بليت و تماشاي فيلم ها با كيفيت خوب در سينماها ترجيح مي دادند. حتي كار به جايي رسيد كه نسخه پرده اي بعضي فيلم ها چند روز پيش از اكران به بازار قاچاق راه پيدا مي كرد! اتفاقي كه براي فيلم «مردان سياهپوش » افتاد و تهيه كنندگان هاليوودي را كه پيش از اين به خاطر عرضه غيرقانوني فيلم  هايشان كلي شاكي بودند، شاكي تر كرد. ولي قاچاقچي ها بيدي نبودند كه از اين بادها بلرزند!
به جاي عقب نشيني، كيفيت كارشان رابهبود بخشيدند به طوري كه نسخه هاي پرده اي جديد كيفيت خيلي خوبي دارند و اصلا قابل مقايسه با مدتي پيش نيستند.
سر و كله اين فيلم ها به زودي در بازارهاي ايران هم پيدا شد و تماشاگران ايراني كه هميشه خبر اكران فيلم هاي جديد را در روزنامه ها مي خواندند و در حسرت تماشاي آنها تا مدت ها باقي مي ماندند، را با لذت جديدي روبرو كرد كه فيلم ها را همزمان با ديگر تماشاگران دنيا، تماشا كنند و البته با كيفيت صدا و تصوير نامناسب. در همين دوره بود كه ناگهان فكر طلايي (يعني پول ساز!) به ذهن يكي از شركت هاي كامپيوتري ايراني رسيد.
مادوتا گيلاسيم 
ناگهان سرو كلهCD فيلم هايي دربازار كامپيوتر پيدا شد كه زيرنويس فارسي داشتند و با عنوان «براي تقويت زبان انگليسي» در قالبCD هاي آموزشي به بازار عرضه شدندCD . هاي آموزشي (!) كه با حداقل زمان، همين فيلم هاي روزدنيا را با زيرنويس فارسي و با حذف برخي صحنه ها در اختيار تماشاگران ايراني مي گذاشتند. تماشاگران ايراني هم كه تا به حال مجبور بودند از خودشان داستان فيلم را ببافند، از اين امر استقبال زيادي كردند شدت استقبال به حدي بود كه شركت مذكور در مدت كوتاهي فيلم  هاي زيادي چه قديمي و چه جديد را با زيرنويس فارسي وارد بازار كرد و با اين دليل كه هدف اينCD  ها، آموزشي است وزارت ارشاد را دور زد و بدون خريد اين فيلم ها و اخذ مجوز براي پخش، شروع به توزيع گسترده اين فيلم ها دركشوركرد.
البته با چنان كيفيت ترجمه اي كه نصف ديالوگ ها ترجمه نمي شد و نصف ديگر هم اشتباه ترجمه مي شد! در اين ميان افراد ديگر هم كه ديدند كه بازار حسابي شلوغ است به فكرها و طرح هاي ديگر پرداختند. يك شركت، فيلم هاي قديمي دوبله شده را به بازار عرضه كرد، يك شركت به فيلم هاي هندي جديد پرداخت و ... به همين ترتيب بود كه هر جور فيلمي كه به ذهنتان برسد پشت ويترين مغازه هاي كامپيوتري و ويدئو كلوپ ها پيدا مي شد. از همشهري كين، برباد رفته، اشك ها و لبخندها، لورنس عربستان، وسترن ها و فيلم هاي حماسي قديمي تا فيلم هاي مطرح دهه هاي اخير مثل پدرخوانده و شكارچي گوزن و داستان هاي عامه پسند و ... تا آخرين فيلم هاي روز مثل ماتريكس و مرد عنكبوتي...
نبرد شدت مي گيرد!
در همين زمان ها بود كه وزارت ارشاد هم اجازه ورود فيلم هاي ويدئويي را به شركت هاي خصوصي داد. با صدور چنين مجوزي، چند شركت خصوصي هم وارد عرصه فيلمهاي ويديويي شدند. اين شركت ها در ابتدا تنها به فيلم هاي ايراني پرداختند و معدود فيلم هاي خارجي هم محدود به همان تك و توك فيلم هاي خارجي مي شد كه در سينماها نشان مي دادند. محدوديت فيلم هاي ايراني، كم كم فكر خريد فيلم هاي خارجي جذاب و مشتري پسند در ذهن مديران برخي شركت ها شكل گرفت و بعضي شركت ها به طور جدي وارد ميدان عرضه فيلم هاي خارجي شدند. اين خبرها را بخوانيد:مدير موسسه تصويري دنياي هنر موفق شد از طريق لندن نمايندگي عرضه نوارهاي ويدئويي كمپاني كلمبيا (يكي از كمپاني هاي بزرگ هاليوود) را براي ايران بگيرد. در مرحله اول ۴۳ فيلم جديد اين كمپاني وارد بازار ويدئويي ايران خواهد شد. فيلم ها در ۶ ماهه اول به صورتVHS وVCD و در ۶ ماهه دوم به صورتDVD عرضه مي شود.موسسه فرهنگي - هنري قرن ۲۱ كه تيم قوي دوبله اي را هم با حضور دوبلورهاي معروف قديمي مثل چنگيز جليلوند و خسرو خسروشاهي و ناصر طهماسب و ژاله كاظمي تشكيل داده اين فيلم ها را به صورت دوبله به تدريج عرضه خواهد كرد: بيمار انگليسي، جيغ ۱ و ۲ و ۳، ترميناتور ۳، ويل هانتينگ خوب، ساعات، جاسوس بازي، كي پكس، فوتبال شايولين، بچه هاي جاسوس ۲، تاكسي ۲، كيت و ليوپولد...
ساعات شلوغي 
حالا در اين وضع درهم و برهم كه تماشاگران عادت كرده به چند اسم آشنا،با موج عظيمي از فيلم ها و نام هاي جديد روبرو شده اند و ديگر جك نيكلسن و جاني دپ و ادري هپبورن و گريس كلي نام هاي چندان غريبه اي به حساب نمي آيند: انتخاب فيلم براي اكثر مردم كار مشكلي شده و مجبور هستند به انتخاب هاي صاحب ويدئو كلوپ، رضايت بدهند. اين حجم عظيم فيلم هاي جديد ضمن اينكه خانواده ها را از فيلم هاي شبكه هاي زيرزميني تا حد زيادي بي نياز كرده ولي نياز جديد اطلاع رساني و شناسايي فيلم ها را به وجود آورده كه تا مدتي تلويزيون با برنامه هايي مثل سينماي نود، سينماي حرفه اي و ... بر عهده داشت. ولي تلويزيون هم فعلا ساخت و پخش اين برنامه ها را متوقف كرده و در نتيجه راهنمايي براي انتخاب يك فيلم بهتر براي اوقات فراغت خانواده ها، يكي از نيازهاي جديد خانواده ها به حساب مي آيد. آگاهي دادن شايد به تدريج سبب بالا رفتن سطح سليقه عمومي و درك تصويري و سينمايي مردم شود تا شايد روزي برسد از شر فيلم هاي هندي وبرخي سريا ل هاي آبكي تلويزيون خلاص شويم.

دو فيلم جديد در سينماها
001672.jpg
از ديروز دو تا فيلم جديد در سينماهاي تهران اكران شده اند. يكي فيلم جنايت به كارگرداني محمدعلي سجادي و با بازي جمشيدهاشم پور، شهرام حقيقت دوست، مهدي خيامي و اميد جعفري كه به جاي، دختري در قفس اكران خواهد شد و آن يكي فيلم «تب» ساخته رضاكريمي كه بازيگراني مثل حميد فرخ نژاد، امين حيايي، لعيا زنگنه، سعيد پورصميمي و حديث فولاوند در آن بازي مي كنند. اين فيلم هم به جاي «شب هاي روشن» در گروه  سينماهاي عصر جديد به نمايش در آمده. اين تغيير در ستون صبح تا شب امروز نيامده بود. ببخشيد.

صبح تا شب
سينما
براي سينمارفتن امروز و فردا روزهاي سرد و مناسبي هستند! از آن جايي كه هنوز تغييري در اكران اصلي سينماهاي تهران رخ نداده، انتخاب هايتان بازهم به همان فيلم هاي قبلي محدود مي شوند: دختر ايروني، دختري در قفس، چشمان سياه و آگهي هاي تبليغاتي اش، رقص در غبار، شب هاي روشن و دارودسته هاي نيويوركي. اما آمار باني فيلم بازهم نشان مي دهد كه سه تا فيلم اول نسبت به هفته قبل افت فروش داشته اند و برعكس، دو سه تاي آخر بازهم درصد رشد مثبت را نشان مي دهند. رقص در غبار و شب هاي روشن حق شان فروش هايي بيشتر از اينهاست. اميدواريم رشد مثبت شان اين هفته هم ادامه پيدا كند و پيشنهاد مي كنيم اين آخر هفته برويد و همين فيلم ها را ببينيد.ساعت ۳۰/۱۶ و ۱۹ هم فيلم «بردي» در سالن كوچك حوزه هنري به نمايش درمي آيد. اين فيلم را آلن پاركر ساخته و نيكلاس كيج در آن بازي مي كند. داستان هم درباره دوتا رفيق قديمي است كه يكي از آنها كشته مرده پروازكردن و پرنده هاست و با شروع داستان در يك بيمارستان رواني بستري است. آن يكي سعي مي كند چيزهايي را به ياد دوستش بياورد و او را به وضع عادي برگرداند.
همايش 
از امروز در دانشگاه صنعت آب و برق شهيد عباسپور، همايش «چهره هاي درخشان عرفان» شروع مي شود. محور اصلي اين همايش عرفان شخصيتي آيت الله قاضي طباطبايي است.موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني هم امروز آخرين سخنراني اش را در چارچوب نشست هايش درباره «نظريه جنگ عادلانه» برگزار مي كند. دكتر تقي كروبي استاد علوم سياسي و روابط بين الملل در اين باره سخنراني خواهد كرد. آدرس هم هست: خيابان آفريقا - بعد از ميرداماد - كوي قباديان شرقي - پلاك ۶/۳
درضمن امروز آخرين روز از همايش سه روزه «آموزه هاي مولانا براي انسان معاصر» هم هست. اين همايش در باشگاه دانشجويي دانشگاه تهران برگزار شده و در حاشيه اش نمايشگاهي هم در تالار علامه اميني برقرار است. در اين نمايشگاه مي توانيد از آثار خطاطي استاداني مثل اميرخاني، كابلي و شيرچي ديدن كنيد. به علاوه آثار منبت و مس كاري.
موسيقي 
امروز آخرين اجراي تكنوازي هارپ توسط شاند ويليامز نوازنده اركستر سمفونيك بي.بي.سي در فرهنگسراني نياوران برگزار مي شود.در تالار انديشه حوزه هنري، ساعت ۱۹ هشتمين كنسرت پژوهشي ققنوس اجرا مي شود كه ويژه ترانه ها، رقم ها و نواهاي موسيقي خراساني است. هوشنگ جاويد، پژوهشگر موسيقي نواحي هم در اين جلسه حضور دارد.
امروز در تالار وحدت، مسعود شعاري و گروه هماوايان و سه تار نوازانش - با نام همساز - آخرين اجرايشان را انجام مي دهند. شعاري هم قطعاتي را با يك جور سه تار جديد كه ۶ سيم دارد، مي نوازد.
فرهنگسرا
فرهنگسراي بهمن امروز دو تا باشگاه دارد؛ يكي باشگاه سلامت (پزشكي) كه از ساعت ۱۷ تا ۱۹ برگزار مي شود و ديگري باشگاه معماران جوان، ساعت ۱۰ تا ۱۲ .در مجموعه فرهنگي هنري فردوس (فلكه دوم صادقيه، بلوار فردوس) نمايشگاه معرق كاري روي چوب برگزار شده و امروز آخرين روز برگزاري اش است.از نمايشگاه نقاشي ديجيتال هم مي توانيد ساعت ۱۷ تا ۲۱ در خانه هنرمندان (خيابان ايرانشهر) ديدن كنيد. در فرهنگسراي تفكر، نمايشگاه گل آرايي با گل هاي خشك و شمع برقرار است كه مي تواند ديدني باشد.
تلويزيون 
امروز و فردا، سه تا فيلم سينمايي از شبكه هاي مختلف پخش مي شوند كه ديدنشان را توصيه مي كنيم. اولي فيلم «رونين» است كه جان فرانكن هايمر ساخته و رابرت دونيرو و ژان رنو در آن بازي مي كنند. اين فيلم امشب ساعت ۲۲، از برنامه سينما يك پخش خواهد شد. فردا جمعه هم شبكه يك ساعت ۳۰/۱۵ فيلم پرده آخر (واروژ كريم مسيحي) را پخش مي كند و از برنامه سينما ۴ هم مي توانيد فيلم لوكوموتيوران ساخته پيترو جرمي (۱۹۵۶) را ببينيد كه جزو آثار سينماي نئورئاليسم ايتالياست.به جز اينها مستند روايت راوي را هم امشب ببينيد. اين برنامه ساعت ۱۵/۲۰ از شبكه يك پخش مي شودو فيلم هاي مستند مجموعه روايت فتح را با تدوين جديد و بخش هاي تازه اي كه به آن اضافه شده، نمايش مي دهد.امروز بازي پرسپوليس و پگاه هم برگزار مي شود و مي توانيد آن را به صورت زنده از شبكه ۳ تماشا كنيد. فردا بازي استقلال و پاس را هم همين طور. آخر هفته خوبي داشته باشيد.
جواد رسولي

مردم
جعفر مدرس صادقي 
انگار روزگار دوباره مطرح شدن اين نويسنده اصفهاني با آن لهجه غليظ شيرينش فرا رسيده است. چون كتاب «آن طرف خيابان»اش به عنوان يكي از نامزدهاي جايزه ادبي يلدا انتخاب شده و يكي دو ماه بعد هم قرار است فيلم «گاوخوني» ساخته بهروز افخمي كه بر اساس داستاني از مدرس صادقي ساخته شده، براي اولين بار در جشنواره فيلم فجر به نمايش درآيد. اين اتفاقي است كه براي نويسنده هاي زيادي در آن سوي دنيا به هنگام اكران فيلمي كه بر اساس كتاب شان ساخته شده مي افتد. نمونه دم دستش هم تالكين بزرگ است كه ساخت سه گانه «پيتر جكسون»، اين نويسنده را به يكي از معروف ترين هنرمندان اين سال ها تبديل كرده است. اين را هم بدانيد كه تالكين، چند ده سال پيش دار فاني را وداع كرده است.
مايكل هاولي 
مايكل هاولي، يك عضو موسسه علمي - تحقيقاتي ماساچوست، بزرگترين كتاب دنيا را نوشته است. اين كتاب با وزن تقريبي ۱۳۳ پاوند، درباره كشور بوتان است. ابعاد اين كتاب ۲۱۰*۱۵۰ سانتيمتر است و مي گويند مي تواند به همراه يك بشكه جوهر، يك زمين فوتبال را فرش كند. قيمتي كه روي اين كتاب ۱۱۲ صفحه اي گذاشته شده دو هزار دلار اعلام شده است.
مجيدمجيدي
فقط كانادايي ها مسوول جشنواره تورنتو نيستند كه مجيدمجيدي را خيلي تحويل مي گيرند. هفته پيش مجارستاني ها هم تصميم گرفتند حالي به اين فيلم ساز ايراني بدهند و تمام آثارش را چه كوتاه و چه بلند به نمايش بگذارند. اين مرور آثار، درهفته فيلم ايران كه در بوداپست برگزار شده بود انجام شد و كلي از سفيرها و ديپلمات هاي ايراني وخارجي به ديدن فيلم ها آمدند. فيلم هاي مجيدي همين چند وقت پيش در رم ايتاليا هم براي علاقه مندان مرور شدند. خود مجيدي ولي دور از اين حاشيه ها، دارد مقدمات فيلم جديدش را به نام «بازگشت» مي چيند.

كوتاه
جمعه
سوز برف مي آمد. هوا سرد بود، پرنده در خيابان پر نمي زد اما عشق جمع شدن دورهم، قايم باشك بازي، غيبت ، جوك هاي روز و ... بچه ها را به منزل مادربزرگ مي رساند. جمعه بود. هر جمعه وعده ملاقات خانه  مادربزرگ. حوض خانه مادر يخ بسته بود. ماهي ها. كف حوض حركت مي كردند. ديروز گذشت. بچه ها بزرگ شدند. قورمه سبزي مادر، هر جمعه به بار بود. انگار درهر قلي كه مي زد حكايتي از گذشته براي مادر مي گفت. هر جمعه منتظر ماند. يكي يكي گم شدند و ديگر نيامدند. مادر هر جمعه منتظر ماند... جمعه آمد؛ حياط خانه بارها و بارها پر و خالي شد. حوض ماهي ها بي آب بود. ديگر مادر نبود.
شيما كاميابي امينه

ذهن زيبا
از آن نترس كه زندگيت پايان پذيرد، از آن بترس كه هرگز آغاز نشود.
گريس هانس
فقط پرنده زيباست كه زنداني مي شود.
ضرب المثل چيني
بعضي ها تنها به اين دليل حرف مي زنند كه فكر مي كنند صدا از سكوت با معني تر است.
مارگريت هالس
سياست، هنر دور نگهداشتن و بازداشتن مردم از توجه به مسايلي است كه كاملا به آنها ارتباط دارد.
پل والري 
برگردان : محسن سالا ريان

تهرانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |