سه شنبه ۹ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۶۷
زلزله روي نت
از اين گونه مصيبت ها آبشارها خشك مي شوند، موج ها يخ مي زنند و آدم هايي مثل من پاي صفحه تلويزيون وامي روند بي آنكه هرگز فرق ۱۵ هزار نفر را با ۲۵ هزار نفر درك كنند
000288.jpg
جاهاي ديگري هم هست كه زمين خودش را شديدتر تكانده و خون هم از دماغ كسي نيامده. ژاپني ها، در ساختمان هاي بلندمرتبه هر روز مي لرزند و آب از آب تكان نمي خورد
يكشنبه بعد از زلزله، حول و حوش نيمه شب، از كلي از خانه هاي شهر صداي تق و تق كيبورد مي آيد. وبلاگ نويس ها مشغولند. آنچه مي خوانيد، گزيده اي از جالب ترين مطالب وبلاگ نويس هاي ايراني و خارجي است، البته بدون آنكه اسمي از كسي بيايد.
آن روز زيبا
لرزيدم و به تصاوير آشنا خيره شدم. بم را دو بار ديدم. بار اول چند ساعت و بار دوم چند روز. جشنواره نوروز سال ۷۹ بود كه همزمان شده بود با عيد غدير و اين دو را با هم در ارگ جديد و قديم برگزار مي كردند. در همين ارگي كه امروز بخش بزرگي از آن نابود شده، انواع سفره هاي نوروزي را چيده بودند: هفت سين و هفت شين و هفت ميم و... ارگ بازساخته، زيبايي هايش را دو چندان مي نماياند.
پيرمرد خراساني، در مدح امام علي(ع) مي خواند و با نواي دوتارش مرا با همه كائنات آشتي مي داد. نذر كردم كه علي (ع)پشتيبان زندگي ام باشد و شد و تا امروز هست.
مهرباني بزرگ دلان كويري و ياد نخل هاي افراشته، تنهاغم به دلم نمي نشاند، كه غربت را به ياد مي آورد. حتي نمي توانم مهرشان را با قطره خوني جبران كنم....
فاجعه عظيم 
مصيبت، عظيم تر از آن است كه بتوان با آن كنار آمد. نه چشم آمار را باور دارد و نه مغز آن را مي پذيرد. مرگ نامنتظره مسافران يك سواري كه در دره اي سرنگون شده است كه نيست تا آدم پلكهايش را هم بگذارد و ريزش ولرم اشك را روي گونه اش حس كند. از اين گونه مصيبت ها آبشارها خشك مي شوند، موج ها يخ مي زنند و آدم هايي مثل من پاي صفحه تلويزيون وا مي روند بي آنكه هرگز فرق ۱۵ هزار نفر را با ۲۵ هزار نفر درك كنند. ارقام عظيم تر از باور چشم و پذيرش مغزند.
انتظار ديگري داشتيد؟
نزديك به ۳۰ ساعت از زلزله ديروز بم مي گذرد، هنوز از هيچ كس نشنيده ام كه بگويد سال گذشته هم قزوين يك چنين فاجعه اي را تجربه كرد، از آن روز تا دو روز پيش چه كار كرديم كه حالا اينقدر ناراحتيم؟ اگر اندك اطلاعاتي درباره مقاوم سازي يك سازه در برابر زلزله داشته باشيد مي فهميد كه انتظار هر فاجعه اي جز اين خنده دار است.
اين همه احساسات گرايي و مديحه سرايي درباره تلفات جاني و مالي زلزله ديروز (كه واقعا وحشتناك است) دو سه روزي بيشتر دوام نمي آورد، مهم نتايج و تصميماتي است كه براي تكرار نشدن چنين وقايعي بايد اتخاذ شود كه تجربه ثابت كرده، در اين كشور، ما هيچ وقت از تجربه ها درس نمي گيريم.
با احتمال ۹۵ درصد، در هر ۱۵۰ سال، تهران با يك زلزله عظيم روبرو خواهد بود و از ۲۷ مارس ۱۸۳۰ كه آخرين زلزله عظيم تهران رخ داده نزديك به ۱۷۴ سال مي گذرد. حداقل قدرت آن حدود ۷ تا ۲/۷ ريشتر برآورد مي شود، چندي پيش هم دانشمندان اعلام كردند كه تا سال ۲۰۱۰ در تهران زلزله شديدي رخ خواهد داد. با توجه به بافت شهري و مقاومت سازه هاي موجود در تهران انتظار يك فاجعه انساني با حدود يك ميليون كشته و زخمي مي رود، براي روزي كه چندان دير نيست، چه كرده ايم؟
آرزوهايي كه ميان خاك و سنگ ماندند
توي عكس هايي كه خواهيد ديد، لاي آن پاره آجرها و خاك،  احتمالا پنجره اي شكسته هم هست كه تا يكي دو روز پيش كساني از پشتش به ازدحام كوچه خوشبخت نظر مي كردند.
هميشه همين طور بوده، هميشه زمين خودش را تكانده توي خواب مردم ما...
اينجا هميشه همين طور بوده و البته همه جا اين طور نيست. از بويين زهرا و طبس تا رودبار همين طور بوده كه به آني سقف فروريخته، به تكاني پنجره شكسته و آرزو زير خروارها خاك و خل جا مانده مثل همين عكس هايي كه خواهيد ديد. اما جاهاي ديگري هم هست كه زمين خودش را شديدتر تكانده و خون از دماغ كسي هم نيامده. ژاپني ها، در ساختمان هاي بلندمرتبه هر روز مي لرزند و آب از آب تكان نمي خورد آنجا. زلزله بالاي هفت ريشتري كاليفرنيا تنها چند زخمي داشت و همين  طور مي شود مثال زد و نمونه آورد و البته مي شود سوال كرد كه چرا؟ چرا به تكاني بايد مصيبتي ملي رقم بخورد براي ما؟
پير شده ام 
۴۸ ساعت از فاجعه گذشته است، ساعتهاست كه كابوس فاجعه در جانم نشسته. پير شده ام. ساعتها خبر درباره زلزله خوانده ام.
ساعت ها شماره هاي كرمان و بم را گرفته ام. ساعت ها صداي گريه اين مردم را شنيده ام... حالا پير شده و خسته ام.
اطلاع رساني ضعيف 
گرهي از وبلاگيست هاي ايراني مقيم تورنتو درحال جمع آوري كمك هاي نقدي هستند.همچنين انجمن دانشجويان ايراني دانشگاه تورنتو از همه خواسته كه هر پيشنهادي براي كمك دارند با وب سايت اين انجمن تماس بگيرند و در ميان بگذارند. احتمالا گروه هاي ديگري هم هستند كه تابحال دست به كار شده اند ولي متاسفانه نبود يك رسانه فراگير كه بتواند همه اين اجتماع پنجاه هزار نفري ايرانيان اين منطقه را پوشش بدهد و به اينگونه كارها نظم و نسقي بدهد يا دستكم درباره اش اطلاع رساني كند بدجوري دارد توي چشم مي زند و آزاردهنده است. بعضي ها تلويزيون هاي لس آنجلسي تماشا مي كنند. چند نفري به راديوي ديجيتالي ايرانيان «تورنتو» گوش مي دهند و چندتا مجله فارسي موجود هم يا كند عمل مي كنند ويا مثل بقيه سرگردانند. همه دلشان مي خواهد كاري بكنند ولي هماهنگي و دست كم اطلاع رساني فراگير براي هماهنگي هاي بعدي وجود ندارد.
ديگر زمين تهي است 
ايران همچنان در غم كشته شدگان زلزله و زندگان آواره، كه در هواي سرد كويري نمي توانند دل از جسد عزيزانشان بركنند متحير است و عزادار. همه چيز رنگ مرگ و آوارگي گرفته است. اما رنگ سبز ايثار كه از خصوصيات ايراني است نيز در سراسر كشور عطرافشاني مي كند. ديشب تا صبح مردم سراسر كشور در صف اهداي خون بودند. ملودي خيابانها آهنگ همدردي و همراهي بود. وانت بارها با رانندگي خانمها و آقايان وسايل مردم را جمع آوري مي كردند. هنرمندان فعال شده بودند، همه ايران «بم» شده بود تا در غم بمي ها شريك باشد. اما عمق فاجعه آنقدر بزرگ است كه همه اينها و فعاليت همه جانبه و هماهنگ همه امكانات دولت نمي تواند اين مصيبت را التيام بخشد. همه دنيا هم بم شده است. درختان سروقامت خرماي بم نيز در اين مصيبت سر فرود آورده اند.
آن شب زمين پير
اين بندي گريخته از سرنوشت خويش 
چندين هزار كودك در خواب ناز را
كوبيد و خاك كرد!
چندين هزار مادر محنت كشيده را
در دم هلاك كرد!
مردان رنگ سوخته از رنج كار را
در موج خون كشيد.
وزگونه شان 
تبسم شوق و اميد را
با ضربه هاي سنگ و گل و خاك پاك كرد
در آن خرابه ها
ديدم كه مادري به عزاي عزيز خويش 
در خون نشسته بود
در زير خشت و خاك 
بيچاره بندبند وجودش شكسته بود
ديگر لبي كه با تو بگويد، سخن نداشت 
دستي كه در عزا بدرد پيرهن نداشت!
ديگر زمين تهي است 
ديگر به روي دشت 
آن كودكان ناز
آن دختران شوخ 
آن باغهاي سبز
آن لاله هاي سرخ 
آن بره هاي مست 
آن چهره هاي سوخته از آفتاب نيست 
تنها در آن ديار ناقوس  ناله هاست 
كه در مرگ، زندگي است

آه، اين خشت ها...
000294.jpg
كابوس است يا حقيقت؟ آنچه نشان مي دهند فقط مي تواند كابوس باشد. خشت هايي كه روزي فخر مردمي خونگرم بودند به ريشه داشتن در ژرفاي تاريخ و حالا آوار شده اند بر آناني كه عزيزش مي داشتند. همه عزيز بودند آنها كه زير خروارها خاك مانده اند و گزارش لحظه به لحظه رسانه ها چيزي بيشتر از كابوس است. آنهايي را كه به نام مي شناختيم در ذهن مرور مي كنيم و اي واي. محمدعلي علومي آنجاست. الان كرمان است يا بم؟ زنگ مي زنيم، پيدايش نمي كنيم. چند جا پيغام مي گذاريم. خودش نيمه هاي شب زنگ مي زند. بغض هميشگي اش، بغض تر شده است.
مي گويد: «گاهي از آفتاب مي پرسم، زندگي چه رسم هولناكي است كه از كابوسي به درنيامده به كابوسي مهيب تر مي افتيم، اما آفتاب بم بعد از اين هرگز نه بر ارگ كهنسال خواهد تابيد ونه بر آن مردمي كه از ژرفاي جان دوستشان داشتم.» مي گويد و بهزاد مي نويسد: «گاهي از ماه مي پرسم، پس به كجا رفتند آن همه خاطره هاي مردمي از نجابت و دليري؟ و آه پس كجا رفتند خانواده گرم و مهربان من، پدرم، مادرم، برادرم...
هيچ، با زوزه ترسناك باد، در ويرانه ها پاسخ مي آيد كه هيچ!  چه هيچ  نفرت انگيزي!»
بغض اش بغض تر مي شود و مي گويد: «پس از دوازده ساعت كه از غرش ديو گذشت، هنوز هيچ امكاناتي در اختيار جماعت نگذاشته بودند، البته نيروهاي امدادگر بومي و غيرمحلي از جان و دل براي نجات ديگران مي كوشيدند اما نه آب بود و نه برق و ... هيچ، حتي بيل و كلنگي هم نبود، حتي پتويي، قرص سردردي، هيچ!»
اين چه بغضي است كه فرو نمي ريزد عمو! چه حكمتي دارند اين خشت ها كه خاك مي شوند و آوار مي شوند و خاك مي كنند. پدر و مادر و برادر محمدعلي علومي، نويسنده و شاعر دلسوخته بمي زير آوار هستند. چه مي توان گفت: جز بغضي كه گريه هم نمي شكندش؟ تسليت چه دردي را دوا مي كند وقتي ده ها هزار نفر پدر، مادر، برادر و خواهر ديگر زير آوار خشت هاي كهن سال ترين شهر خشتي جهان فروخفته اند. علومي هميشه وقتي حرف مي زند بين هرچند كلمه اي كه ادا مي كند، يك بار آه مي كشد حتي وقتي خنده اي مقطع بين كلمات شيرينش فاصله مي اندازد اما اين بار آهش طوري ديگر است. كلماتي توام با آهي سرگردان كه جگر آدم را مي سوزاند. آتش مي زند. نفرين بر اين خشت ها كه مي سوزانند.

صبح تاشب
وقتي داريد مي رويد سر كار يا دانشگاه يا هر جاي ديگر، سر راه شايد به مراكز اهداي خون برخورد كنيد كه هلال احمر، سازمان انتقال خون و ستاد زلزله در شهر برپا كرده اند. مصدومان فاجعه بم به خيلي چيزها احتياج دارند كه يكي اش خون است. اگر مي توانيد به آنها كمك كنيد.
سينما
امروز ده تا سينما در شهر آماده اند تا كمك هاي شما را به زلزله زدگان، دريافت كنند. اين سينماها شامل سپيده، آفريقا، فلسطين، قدس، صحرا، فرهنگ، آستارا، مركزي، نور و پيروزي هستند. بازيگران، كارگردان ها و عوامل سينماي ايران در اين سينما با شما ديدار مي كنند و بديهي است كه تمام فروش روزانه اين سينماها به نفع زلزله زدگان خواهد بود. آنطور كه ابوالحسن داوودي، اعلام كرده سينما قدس (در ميدان ولي عصر) امروز و امشب، ۲۴ ساعته فيلم هاي مختلف نمايش مي دهد. اين برنامه ها را نمايندگان خانه سينما، معاونت سينمايي وزارت ارشاد و موسسه سينما شهر تدارك ديده اند. ديروز هم شهره لرستاني موسس خانه پيشكسوتان هنرمند، با دعوت از هنرمندان سينماي ايران و دوستدارانشان به اين خانه، كمك هاي زيادي را براي فرستادن به مناطق آسيب ديده از زلزله جمع كرد. اميدواريم گزارشي از اين مراسم آماده كنيم تا فردا در همين صفحه بخوانيدش.
همايش 
دفتر طنز حوزه هنري اعلام كرد كه مراسم شب شعر و شب نثر طنز اين هفته برگزار نخواهد شد. ابوالفضل زورويي نصرآباد، دبير اين دفتر بعد از اظهار تاسف از زلزله بم اين خبر را داد و اعلام كرد كه هفته آينده اين دو برنامه به صورت ويژه و به همراه جمع آوري كمك هاي هنرمندان اين حوزه براي زلزله زده ها برگزار مي شود. قرار است دفتر طنز حوزه تا چند روز ديگر اين برنامه ها را به صورت دقيق اعلام كند.
نمايشگاه 
كاريكاتوريست هاي حرفه اي كشور روز يكشنبه برنامه فوق العاده اي ترتيب دادند. آنها از ساعت ۱۰ صبح تا ۶ بعدازظهر در خانه كاريكاتور جمع شدند و طرح هايشان را به فروش رساندند. آنها براي علاقه مندان به كاريكاتور كه در خانه كاريكاتور جمع شده بودند، حضوري طرح كشيدند و به فروش رساندند. قرار است تمام عوايد اين كار به زلزله زدگان بم اختصاص پيدا كند.
تئاتر
جشنواره آمين كه بعد از چند روز وقفه قرار بود اين روزها اجرا شود، به خاطر فاجعه بم، سه روز اجرا نخواهد شد. فرزانه كابلي، كارگردان اين نمايش اعلام كرد كه براي همدردي با بازمانده هاي حادثه اين تصميم را گرفته و قرار شده درآمد شب اول اجرا به زلزله زده ها اهدا شود. اين نمايش در تالار وحدت اجرا مي شود و مخصوص بانوان است.
موسيقي 
ماني رهنما اعلام كرده درآمد كنسرت آينده اش كه قرار است ۱۷ تا ۱۹ دي ماه در سالن ميلاد نمايشگاه بين المللي تهران برگزار شود به زلزله زده ها اختصاص پيدا كند. آخر اين هفته در كاخ سعدآباد هم يك كنسرت موسيقي سنتي برپا خواهد شد كه درآمدش كلا براي كمك به آسيب ديدگان زلزله ارسال مي شود. اين كنسرت را سعيد ثابت راه انداخته و خودش در آن سنتور مي نوازد. استاد محمد اسماعيلي هم تنبك مي زند و قطعاتي ساخته استاد پايور در «آواز اصفهان» و «ابوعطا» اجرا خواهد شد. از طرفي خانه موسيقي هم اعلام كرده روز چهاردهم دي ماه موسيقي دانان بزرگ كشور دور هم جمع مي شوند تا با مردم ديدار و هداياي آنها را براي زلزله زده ها دريافت كنند. خانه موسيقي همين طور پيشنهاد داده بودجه جشنواره پنجم موسيقي مقامي - نواحي كرمان به زلزله زدگان اختصاص داده شود.
تلويزيون 
پوشش خبري و تصويري تلويزيون از وقايع بم، بخصوص شبكه خبر و گزارش هاي پشت سر همش از مناطق زلزله زده جاي تقدير دارد. به خصوص اين كه ما براي اولين بار رئيس جمهور را در يك ارتباط زنده و مستقيم با اخبار سراسري در تلويزيون ديديم. همين طور جلساتي را كه وزيرها و مسوولان اعزام شده به بم تشكيل داده بودند و صحنه هاي دلخراشي از فاجعه تخريب شهر. فقط اي كاش دوستان تلويزيوني كمي ذوق ادبي شان را كنترل مي كردند و اين قدر اضافه هاي استعاري و جملات شعرگونه زيرنويس نمي كردند. حقيقت ماجرا آن قدر تلخ و تكان دهنده هست كه نيازي به اين قبيل كارها نباشد.

ريشخند انسان، قهقهه طبيعت، پاسخ معمار؟
برديا افشين 
اين خانه مامن بود.
دست ها، خشت و گل ها را بر روي هم چيد و سقف پرده آخر بود كه نگاه را از آسمان جدا كرد تا براي آرامش كشيده شود. براي آرامش مردماني باچهره آفتاب سوخته، با نگاهي آفتابي.
اين خانه مامن بود.
درست به پهناي تاريخ تحمل حضور آدمي از سوي طبيعت. اين هوشيار ناتوان از مقابله با طبيعت و توانمند در بهره گيري از آن، مهندس شد، خانه را ساخت.
انسان، طبيعت را شناخت، معمار شد و خانه تمسخري به طبيعت بود با ديوارها و سقف هايش.
اما انسان قهر طبيعت را نشناخت؛
برابر تمسخر آدمي، طبيعت به خود لرزيد، كوبنده پاسخ داد. قهقهه زلزله پاسخي براي ريشخند بود.
خشت ها و گل ها فرو ريخت.
مامن، سرايي براي آرامش ابدي شد.
اما اين هوشيار، براي قهر طبيعت آيا پاسخ ديگري دارد؟
البته كه دارد!!

ذهن زيبا
«ذهن زيبا»ي امروز ما هم درباره زلزله است. درباره حادثه اي كه فعلا نمي شود وقوعش را كاملا پيش بيني كرد، معلوم نيست كي خواهد آمد و خانه خرابمان خواهد كرد، پس ذهن زيباي امروز ما بد نيست جمله اي باشد از كتاب «هاگاكوره»؛ مرام نامه سامورايي هاي ژاپن. جايي كه استاد، كه شاگردانش را اين چنين پند مي دهد: «آن كه در انتظار آمدن باران بماند، هيچ گاه خيس نخواهد شد.» اين انتظار، فعلا تنها كاري است كه از دست ما برمي آيد.

راهب بودايي با موبايل
گويا اين كه گفته مي شود مدرنيته جايي را بكر نگذاشته، درست است. يكي از آن جاهايي كه پنداشته مي شد سدي در برابر مدرنيته، زندگي رفاهي يا فرهنگ آمريكايي باشد تبت بود با خيل عظيم راهبان بودايي اش، اما گزارش ها حاكي از آن است كه سبك راهبان بودايي به طرز عجيبي تغيير كرده است. آنها ديگر به جاي چاي و كره كه نوشيدني سنتي وديني در آيين بودايي است، كوكاكولا مي نوشند، تلويزيون نگاه مي كنند و به موسيقي هاي راديو گوش مي كنند؛ و بيست درصد آنهاتلفن همراه دارند. عده اي معتقدند كه در شريعت بودايي هيچ ممنوعيتي براي استفاده از تمدن مدرن وجود ندارد اما عده اي ديگر نيز آن را هشداري تكان دهنده مي دانند؛ آدم هايي كه قرار بود با يك دست لباس و يك كشكول سر كنند، اكنون به زندگي رفاه زده و مادي روي آورده اند.

احياي كلاه فرهنگي
عمارت تاريخي كلاه فرنگي واقع در محوطه پادگان وليعصر توسط شهرداري منطقه هفت و با نظارت كارشناسان ميراث فرهنگي استان تهران مرمت شده و اين پادگان پس از بازيافتن چهره تاريخي خود به يكي از مراكز فرهنگي و تاريخي پايتخت تبديل مي شود.
به دنبال اعلام آمادگي شهرداري منطقه ۷ و تاكيد شهردار تهران مبني بر حفاظت از آثار تاريخي پايتخت و دستور وي براي مرمت و احياي عمارت كلاه فرنگي پادگان وليعصر، به زودي نخستين مرحله بهسازي اين بناي تاريخي با مشاركت كارشناسان ميراث فرهنگي آغاز مي شود.

مسابقه اي بدون برنده
مسابقه اي بدون برنده قطعا براي هيچكس جذاب نخواهد بود.
هيات داوران سومين دوره انتخاب آثار مكتوب در زمينه مبارزه با موادمخدر هيچ پژوهشي را به عنوان پژوهش برتر انتخاب نكردند. به گزارش ايلنا هياتي متشكل از ۱۷ نفر از اساتيد، محققان و نويسندگان كشور، داوري سومين دوره آثار مكتوب درزمينه مبارزه با موادمخدر را به عهده داشته اند و سه عنوان كتاب وچهار عنوان پايان نامه را به عنوان آثار برتر برگزيده اند.

مرمت ارگ بم
000303.jpg
درصورت وجود امكانات و بودجه،  بازسازي و مرمت ارگ تاريخي بم تا پنج سال ديگر به اتمام مي رسد.
به گزارش «ميراث خبر»، مهندس «محمدحسن محبعلي»، معاون حفظ و احياي سازمان ميراث فرهنگي كشور پس از بازديد از ويرانه هاي ارگ تاريخي بم گفت:  بيش از ۷۵ درصد ارگ تاريخي بم تخريب شده است اما چون بقاياي پايه هاي شهر و اسناد و مدارك لازم و مستندات از اين شهر تاريخي موجود است امكان بازسازي و مرمت آن وجود دارد.

حامد كرزاي
000306.jpg
اگرچه نمي توان گفت كه هميشه سياستمداران، نمايندگان واقعي ملت ها هستند، با اين حال واكنش رسمي مردم را مي توان به سياستمداران نسبت داد. زلزله بم نيز مسلما احساسات عموم مردم جهان را متاثر كرد و اين واقعيت را مي توان از تيتر اول روزنامه ها و اخبار مهم رسانه هاي بين المللي دريافت كرد، ولي واكنش سياستمداران طعمي ديگر دارد. از ميان همسايگان ايران، مردم افغانستان شايد نزديك ترين ملت به ايران باشند. حامد كرزاي، رئيس جمهور افغانستان نيز بارها و اين بار پس از زلزله مذكور به اين موضوع اشاره كرد و اعلام كرد كه در حد امكان كمك  هايي به ايران مي فرستد. هر چند به دليل فقر اين كشور، كمك هايشان «برگ سبزي است تحفه درويش.»

شبكه استاني كرمان:
000309.jpg
اين يكي هم فقط درباره «چهره» يك نفر نيست. تمام تصويربردارها وخبرنگارهايي كه از طرف شبكه استاني كرمان، براي پوشش خبري فاجعه به به بم رفته بودند جزو «مردم» خبرساز امروز ما هستند. شبكه هاي جهاني وقتي درباره زلزله بم خبر پخش مي كردند تصاويرشان آرم اين شبكه را داشت.
البته آرم مذكور خيلي بد طراحي شده بود و پخش آن در سراسر جهان، اعتباري براي گرافيست هاي ايراني محسوب نمي شد ولي موضوع اين ستون كه ارزش كارگرافيست هاي ايران نيست نتيجه فعاليت هاي خبرنگارهاي كرماني است.

هنرمندان
000300.jpg
نمي خواهيم فقط درباره يكي ازاين آدم ها بنويسيم. حيف است كه ستون مردم امروز ما فقط درباره يك هنرمند باشد. اين بخش يادي است از همه آنهايي كه به نحوي در فعاليت كمك رساني به زلزله زده ها شركت كردند . مثلا پرويز پرستويي و فاطمه معتمدآريا كه پس از سال ها در تلويزيون حاضر شدند و هديه تهراني و ديگر سينماگراني كه براي كمك به بم رفتند و برو بچه هاي خانه سينما و بازيگرها و خواننده هايي كه در مراسم مختلف حاضر شدند و خبرنگارها و مجري هاي تلويزيوني و كاريكاتوريست ها كه كاريكاتور چهره ملت را برايشان كشيدند تا از پولي كه از اين راه دريافت مي كنند به زلزله زدگان كمك كنند. آنها مي دانستند كه فاصله خنده و گريه چقدر كم است.

تردد در مناطق زلزله زده ممنوع
000297.jpg
«از حضور و تردد در مناطق زلزله زده اكيداً خودداري بفرماييد.» اين درخواست ستاد حوادث غيرمترقبه كشور است كه با صدور اطلاعيه اي ضمن تاكيد بر ادامه دريافت كمك هاي نقدي و غيرنقدي موردنياز آسيب ديدگان زلزله شهرستان بم از هموطنان تقاضا كرد، از حركت و حضور بدون هماهنگي در منطقه زلزله  زده خودداري كنند.
اين ستاد همچنين از مردمي كه مايل به امداد و نجات هستند خواسته است، صرفاً به پايگاه هاي هلال احمر يا بسيج سراسر كشور مراجعه كنند تا براساس نياز و هماهنگي به منطقه اعزام شوند.

موزه جنگ در تهران
000291.jpg
۸ سال دفاع مقدس ميراثي به جا گذاشته كه نمايش آن در قالب يك موزه ملي، خالي از لطف نيست. به همين دليل شوراي شهر تهران موضوع احداث موزه ملي دفاع مقدس درتهران را در دستور كار خود قرار داده است.
كميسيون فرهنگي وا جتماعي شوراي شهر نيز موظف است تا ظرف سه ماه با همكاري بنياد حفظ و ارزش هاي دفاع مقدس ضرورت احداث اين موزه وچگونگي آن را بررسي كند. يك عضو شوراي شهر مي گويد: بيشتر كشورهايي كه تجربه يك جنگ ملي را داشته اند براي حفظ آثار و يادگارهاي جنگ و انتقال آن به نسل نو اقدام به تاسيس موزه جنگ مي كنند تا به اين ترتيب آثار ارزشمند و تاريخي خود را حفظ كنند

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |