ستون ما
اسطوره تهران
ناصر كرمي
اهل هر كجا كه باشي، پس ذهن تو اسطوره هايي هست كه هم اولين «قالب واره» هاي شخصيتي تو را مي سازند و هم اينكه تو را به زادبومي كه داري دل بسته مي كنند. خراساني كه باشي، از گل محمد و رشيدخان شروع مي شود تا مي رسد به ابومسلم و بعد جنگاوران بزرگ اشكاني كه حتي وقتي سوار بر اسبان تيزتك مي تاختند، هرگز تيرشان خطا نمي رفت.
اهل شمال كه باشي، ميرزاكوچك خان و دكترحشمت و مازيار و... هميشه بخشي از شخصيت تو هستند.
نمي شود آذري باشي، اما در جايي از كردار و گفتارت هيچ نشاني يافت نشود از ستارخان و باقرخان و كوراوغلي.
لر اگر باشي، لر بودن را در برتابيدن صفاتي مي داني كه هوشنگ و قدم خير و علي يار و لطفعلي خان و شوردي خان و آريوبرزن و داشتند.
كرد اگر باشي، كرد بودن را در سيماي همه آن سرداران بزرگ ماد مي داني كه شرق و غرب جهان را روزگاري در سيطره داشتند.
سيستاني و بلوچ كه باشي يعقوب ليث را داري و رستم را، اهل هركجاي ديگر هم كه باشي، همين طور، اسطوره هايي هست كه تو را پيوند بدهد با خاكي كه در آن رسته اي.
تهران، البته آنچنان تاريخ ديرسالي ندارد كه هم اسطوره هاي ملموسي داشته باشد از دوره معاصر و هم اسطوره هايي رازآميز و دست نيافتني از روزگاران دور.
اسطوره هاي تهران را بايد در همين تاريخ نزديك جستجو كرد. پهلوانان و قهرمانان نامداري كه از سر اتفاق زندگي آنها بيشتر از اسطوره هاي ديگر مناطق ايران دستمايه داستان و شعر و فيلم و... بوده است. به همين خاطر هم اتفاقا از اغلب اسطوره هاي ديگر ولايات، نزديك تر و ملموستر هستند. اسطوره هايي كه به طور قطع سرآمد آنان غلامرضا تختي است.
مردي كه مي تواند نمايه اين شهر بزرگ باشد. هم بدين خاطر، گراميداشت آن براي تهران و تهرانيان، هماره آئيني بوده است مفروض و خاطره انگيز.
البته، شايد گفته شود تختي پهلوان همه ايران است، نه فقط تهران. كه گفته درستي است. اما مگر همه آن اسطوره هاي نامداري كه پيش از اين ذكر آنها رفت فقط متعلق به محل تولد خود هستند؟ همچنانكه رستم را همه مردم همانقدر دوست دارند كه سيستانيان و يا ستارخان را همانقدر كه آذري ها. تختي نيز فرزند ايران است، همانقدر كه تجلي همه آرمان ها و آرزوهاي هميشگي بچه هاي كوچه پس كوچه هاي اين شهر بزرگ است.
|