شنبه ۲۰ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۸
اكوتوريسم، پولساز و ترسناك
تجربه نشان داده در صورت برنامه ريزي و اداره صحيح، اكوتوريسم موثرترين ابزار براي حفاظت دراز مدت تنوع زيستي در سراسر جهان است 
001197.jpg
تورگردانان طبيعت با كنترل حجم و مسير عبور طبيعت گردان نقش مهمي را در حفظ مناطق و كاهش تاثيرات مخرب بر اكوسيستم ها ايفا مي كنند.
حميد ذاكري 
اكوتوريسم، اين شاخه عظيم در صنعت توريسم كه بيشترين ايجاد اشتغال را در شاخه هاي مختلف توريسم به همراه دارد، با دلمشغولي هايي نيز همراه است. ازجمله مهم ترين دلمشغولي هاي اكوتوريسم، چگونگي رفتار با طبيعت و صدمات احتمالي حاصل از حضور توريست در زيستگاه ها و مناطق طبيعي است.
يكي از سوالاتي كه امروز اكوتوريست ها مي پرسند اين است كه، وقتي اقدام به سفر مي كنند، چگونه مي توانند مطمئن باشند كه گردانندگان تور (تور اپراتورها) به لحاظ اكولوژيك درست عمل مي كنند و رفتارشان با طبيعت صحيح و بي زيان است؟
يكي از كارشناسان اكوتوريسم چنين پاسخ مي دهد: اكوتوريسم يك پديده نسبتاً جديد است. «جامعه بين المللي اكوتوريسم» در سال ۱۹۹۱، اكوتوريسم را چنين معنا كرد: «سفر مسوولانه به مناطق طبيعي كه محيط زيست را حفاظت و ارتقاي وضع زندگي و معيشت مردم محلي را حمايت مي كند.» كساني كه دست اندركار توريسم هستند به درستي درمي يابند كه اين تعريف بسيار آگاهانه است و هر كلمه آن با صبر و حوصله و از طريق تجربه و عمل انتخاب شده است.
بد نيست به اين نكته اشاره كنيم كه تجربه نشان داده، درصورت برنامه ريزي و اداره صحيح، اكوتوريسم موثرترين ابزار براي حفاظت درازمدت تنوع زيستي در سراسر جهان به شمار مي رود. برنامه محيط زيست سازمان ملل متحد(UNDP) سه عامل اساسي را در يك پروژه اكوتوريستي تعريف مي كند، يعني چنانچه يك حركت طبيعت گردي اين سه اصل را به درستي رعايت كند، مي توان آن را پروژه اي كه در تعريف ابتداي مقاله مي گنجد دانست. اين سه عامل عبارتند از:
۱- پروژه اكوتوريستي حافظ تنوع زيستي باشد
۲- در راستاي مفهوم استفاده پايدار از منابع، حركت كند
۳- عوايد حاصله را با جوامع محلي تقسيم كند و آنها را در سود خود شريك سازد
به منظور تبيين و توضيح هرچه بيشتر و ارائه راه كارهاي عملي و نظام مند،UNDP  و سازمان جهاني توريسم(WTO) ، سال ۲۰۰۲ را «سال جهاني توريسم» اعلام كردند. در ماه مه همان سال اجلاس جهاني اكوتوريسم در مونترال، كبك برگزار شد و صدها متخصص صنعت سفر در آن حضور پيدا كرده و نظرات كارشناسي خود را مطرح كردند.
اتحاديه جنگل هاي باراني كه تشكيلاتي غيرانتفاعي است، مدت هاست پيشگام شده تا سازمان ها و اتحاديه هاي توريستي در سراسر جهان را در راستاي ايجاد يك بدنه بين المللي كه مسووليت ارزيابي و تاييد توريسم پايدار را به عهده داشته و آنرا به طور مشخص تعريف كند،  متحد و هماهنگ سازد.
به عنوان مثال، اتحاديه جنگل هاي باراني و يكي از گروه هاي زيست محيطي اكوادور برنامه اي را تعريف كرده و در دست اجرا دارند كه طي آن استانداردهاي لازم براي تداركات و اجراي تورهاي با قايق در جزاير گالاپاگوس مشخص و اعلام شود. با پي ريزي اين استانداردها، كليه مراحل، از پيش تهيه،  تهيه و تدارك و سرانجام عمليات اجرايي يك تور با قايق و نيز مشخصات لازم براي قايق توريستي كاملاً معلوم و آشكار خواهد شد و هر شركت توريستي خواهد توانست با رعايت اين استانداردهاي بدون ابهام، مبادرت به اجراي تور طبيعت گردي همراه و هم كنش با مباني اكوتوريسم پويا و پايدار كند و نه تنها صدماتي براي طبيعت و محيط زيست به همراه نياورد، بلكه مفيد نيز واقع شود.
در ايران 
در ايران نيز اكوتوريسم از اهميت ويژه اي برخوردار است و همچنانكه اين رشته در سطح جهان تازه و هنوز ابهام آميز مي نمايد، طبعاً در كشورمان هم رشته اي نوين و نيازمند بررسي، تعريف و امكان سنجي به شمار مي آيد. اكوتوريسم داراي بيشترين درآمد بوده و مي تواند با برنامه ريزي هماهنگ بين سازمان ايرانگردي و جهانگردي و سازمان محيط زيست به صنعتي قابل توجه در سال هاي آتي تبديل شود،  صنعتي كه بيشترين درآمد و اشتغال زايي را به همراه خواهد داشت و به ارتقاي سطح زندگي و معيشت جوامع محلي كمك خواهد كرد. در اين ميان البته نگراني فعالان محيط زيست كاملاً منطقي به نظر مي رسد. آيا در ايران امكان فعاليت هاي اكوتوريستي بدون صدمه به محيط زيست وجود دارد؟

يك تجربه
نجات يك پارك ملي
مترجم بهروز عبدي 
مهمترين عامل در مخاطره قراردادن جمعيت حيات وحش در جهان تخريب زيستگاههاست كه نتيجه توسعه بي رويه و تصرف و تغيير كاربري اكوسيستم هاي طبيعي توسط انسان مي باشد.
گزارشي كه در زير مي خوانيد نمونه كاملي از به خطر افتادن حيات وحش توسط توسعه هاي انساني است كه مي تواند الگوي مناسبي براي ديگر كشورها همچون ايران باشد و اميد است به روزي برسيم كه به جاي اين كه بيشتر به داشته هاي طبيعي خود بنازيم بيشتر آنها را بنوازيم.
پيتر داك، سرپرست تور، راهنمايي ما را در پارك «بانف»(Banff) ، مشهورترين پارك ملي كشور كانادا، به عهده داشت. اين طور كه معلوم بود وخامت اوضاع وجه مشترك الك و بانف شده است. از نظر اكولوژيكي، پارك در شرايط بدي به سر مي برد. تجارت خرس هاي قهوه اي، تبديل به يك تهديد بزرگ براي پارك شده است.
ميان برف هاي به جاي مانده از اوايل نوامبر سال گذشته، به مسير خود ادامه مي داديم. تماشاي قله هاي زيبا و درخشان پيش رويمان، لذتي تجربه ناشده را برايم به وجود آورده بود. چه منظره اي! بيشتر به يك كارت پستال بي نظير مي ماند. مات و متحير به اطرافم نگاه مي كردم و با خودم فكر مي كردم: چگونه ممكن است اين گستره ۶۶۴۰ كيلومتري، آسيب ببيند؟
در ارتفاعي كه بوديم -۲۱۳۰ متر بالاتر از سطح دريا - امكان ديدن سمور، ردپاي خرگوش و دله(Wolverine) وجود داشت. اما به خاطر ارتفاع زياد برف از الك ها و گرگ ها خبري نبود. بنابراين آنها به دامنه ها و سرزمين هاي پايين دست، در دره بو(BOW) روي مي آوردند. بيشترخرس ها نيز در اين دره پراكنده مي شدند. مشكل را يافتم. وجود تاسيسات و تسهيلاتي مانند خطآهن سراسري، شاهراه هاي بزرگ كانادا، ميدان بازي گلف، باغ راه، اردوگاه كارآموزي، باند فرودگاه، پادگان نظامي و مركز توريستي، مسأله نايده گرفته شدن اكولوژي منطقه را بيشتر برايم آشكار مي كرد كه البته در اين ميان حضور ۶/۴ ميليون نفر بازديدكننده كه سالانه از اين پارك ديدن مي كنند را نبايد از نظر دور داشت. تضاد انسان و حيات وحش، اجتناب ناپذير شده بود. همه ساله آمار قابل توجهي از كشتار الك ها و خرس ها كه در اثر تصادف با كاميون ها و قطارها از بين رفته اند، گزارش مي شد. اخيرا نيز گزارش شده بود كه در دو سال گذشته بر اثر فعاليت هاي انساني، هشت خرس كشته شدند. همچنين در ادامه، اين گزارش، شمار خرس هاي باقيمانده را ۵۰ تا ۶۰ قلاده اعلام كرده است.
در شهري مثل بانف، تضاد انسان و حيات وحش حالت عمومي به خود گرفته بود. پيامد آن نيز منجر به بروز تنشي شده بود كه بين شمار اندك حافظان محيط زيست و شمار فزاينده طرفداران توسعه گردشگري وجود داشت. در بررسي اوضاع شهر بانف و مطالعه تحقيقات انجام شده، متوجه شدم كه اين شهر پاي در راه آلوده كردن هواي خود گذاشته است و همين آلودگي هوا باعث شد تا ما نتوانيم مدت زيادي را در اين شهر سپري كنيم. پژوهش صورت گرفته در سال ۱۹۹۶ نشان داد كه شهر بانف به دنبال فعاليت هاي بسيار زياد انساني، آتش سوزي هاي متعدد جنگلي كه منجر به تجديد اكوسيستم ها مي شد و تعداد رو به افزايش ماشين ها، آبستن حوادث بدي است.
مسوولان دولتي و تجاري براي حل مشكل، جلسه اي تشكيل دادند. از جمله پرسش هايي كه در اين نشست مطرح شد ،اين بود كه، چگونه بايد منطقه را حفظ كنيم بدون اينكه اقتصاد آن دچار ركود شود؟ و در ادامه نيز اين سؤال مطرح شد كه چرا گردشگران از آن سوي آب ها براي گردش به بانف مي آيند؟! بعد از بررسي، دريافتند كه اين مسأله سه جنبه را دربر دارد: طبيعت، تاريخ و احساسي كه باعث مي شد همه فكر كنند، بهترين جاي دنيا براي زندگي كردن، همين جاست. با اين وجود سه مورد فوق در معرض تهديد قرار گرفته بودند. يك روستا در نزديكي شهر بانف، پر از مغازه هاي غذاي آماده و فروشگاه هاي فروش صنايع دستي شده است كه احتمال مي رود به يك مجتمع توريستي تبديل شود.
بنابراين مسوولان، طرح جامعي را در پيش گرفتند كه در اين طرح به تجار و گردشگران توصيه شده بود؛ علت اصلي وجود چنين پاركي را دريابند كه هدف از ارايه خدمات و تسهيلات در آن، براي دوستداران پارك است نه دوستداران شهر. مردم بايد دريابند كه اهميت خرس ها و گرگ ها براي اكوسيستم كم تر از اهميت آنها براي توريست ها نيست.
استراتژي بانف راه درازي در پيش دارد و عزمي جدي را مي طلبد. هشتاد و دو درصد از دست اندركاران، در سال ۲۰۰۱، طرح آگاه سازي عمومي را تحت عنوان «سال خرس عزيز» به اجرا درآوردند. سال ۲۰۰۲ را «سال كوه ها» نام نهادند و دو سال بعد را «شگفتي آب». هتل اسپرينگز بانف، ۱۳ هكتار از زمين بازي گلف خود را به زيستگاه طبيعي تبديل كرد و يك طرح طبيعت سازي را در آن به اجرا گذاشت.
اردوگاه آموزشي و فرودگاه تعطيل شدند. اطلاع رساني در جهت زمان برگزاري تورها، به طبيعت شناسان اختصاص يافته است و سبك هاي زندگي و ارزش هاي محلي مورد توجه ويژه قرار گرفته است.

يك هفته در بيابان
000672.jpg
جف استراد
قسمت ششم 
روز ششم: حلزون ها و زالوها صبح 
خب، پشه ها ديشب عملاً خيلي بد نبودند، مسايل شخصي و اجتماعي باعث شده بود يا رمزي در آب و هوا بود يا دلشان به رحم آمده بود و مي خواستند اجازه دهند كمي بخوابم بلكه مرگم عقب بيفتد، نمي دانم.
هرچه بود كه آرامتر بودند. توانستم اندكي بخوابم. چه خوابي؛ راستي كه تا آدم درحال و روزي كه من بودم نباشد و شب و روزهايي آنچنان كه من پشت سر گذاشتم، پشت سر نگذاشته باشد از كجا مي تواند بفهمد كه يك ساعت خواب عميق و راحت يعني چه؟ شايد - يعني حتما- ً قرارگرفتن در شرايط زنده ماندن باعث مي شود بعد از نجات (البته اگر نجاتي در كار باشد)، انسان از هر لحظه زندگي اش بالاترين لذت را ببرد. همين كه مي تواني نفس بكشي، در خيابان پرسه بزني، سوار اتوبوس و مترو شوي، سرماخوردگي پيداكني بروي دكتر، داروخانه، نسخه پيچي، بعد داروها را بخوري و بخزي زير پتو و در بستري گرم استراحت كني تا حالت خوب شود... وه كه چه لذتهاي عميقي در لحظه لحظه زندگي روزمره هست كه اصلاً حس نمي كنيم و بي آنكه از آنها لذت ببريم، از كنارشان مي گذريم. يعني آنها در ما هستند، با ما هستند و مادركشان نمي كنيم. ياد دعوا و مرافه با همسرم «سو» افتادم، قهر و آشتي ها چه شيرين بود: «سو، بيا كمي غرغركن، سرم داد بزن، بگو كه خانه را به هم ريخته ام... از دست و پاچلفتي بودنم، از بي مبالاتي ام در درست كردن فنجاني قهوه كه باعث مي شد سنگ سفيد روي كابينت را كثيف و چسبناك كنم، ايراد بگير...» پيش از آنكه بخوابم لازم بود آتش را نو كنم. خواب خوبي بود. كنار آتش. ابرهاي باراني را مي بينم، بنابراين آتش را امروز به درون پناهگاه خواهم برد. بايد آتش را هميشه روشن نگاه دارم و نگذارم خاموش شود.
چه صبح زيبايي، آرامش صبح و آب درخشان و زلال، سه يا چهار نوع ابر، آسمان آبي، طلوع خورشيد و آرامش عميق طبيعت.
يك كاردينال شگفت هست كه هر روز براي من آواز مي خواند - به نظرم اينجا براي او نقطه اي بسيار شمالي است - كاردينال ها اينقدرها نبايد به طرف شمال بيايند. احتمالاً براي من آمده، شايد هم هواي گرم او را به اينجا كشيده. صبحانه، نهار و شامم را يك سوم شكلات نيروزا تشكيل مي دهد، سعي مي كنم امروز يك دام سقوطي براي گرفتن موش و سنجاب بسازم! صبح هوا خيلي خوب است و اگر حرارت سوزان روز كمي فروكش كند بهتر هم خواهد شد، گرچه به نظر مي رسد مگس هاي سياه اين دماي مخصوص را خيلي دوست دارند.
خب، باران هم آمد. يك ساعت و نيم شديد مي باريد، اما من روي آتش را خوب پوشانده بودم و مثل يك كوره كوچك، روشن نگاهش داشتم. يك بار از پناهگاهم بيرون را نگاه كردم، فكر مي كردم ابرهاي سياه بيشتري را خواهم ديد، اما نه،  آسمان آبي گسترده و عظيم داشت ظاهر مي شد. چه هديه اي! نشانه يك روز زيبا - حتي به ماهيگيري پرداختم و چند پرتاب خوب هم داشتم، اما موفق نشدم. بالاخره به گرفتن، سرخ كردن و خوردن يك حلزون و دو زالو اكتفا كردم. حلزون طعم خوبي داشت ! همچنان كه كتاب «هنر زنده ماندن» مي گويد؛ زالو طعمي شبيه ماهي كولي خشك بي نمك داشت. درواقع اصلاً بد نبود. آنقدر زالو اينجا هست كه مي شود تعداد زيادي گرفت و شيشليكي درست كرد و خورد! اگرچه آزاردهنده است، ولي از مردن بهتر است، نه؟

حيات وحش ايران
۳- پلنگ
001185.jpg

گونهPanthera pardus saxicolor :
خانوادهFELIDAE :
راستهCARNIVORA :
ردهMAMELIA :
پلنگ را علي رغم دو گونه قبلي شير و ببر كه منقرض شده اند، مي توانيد در اكثر نقاط ايران ببينيد. پراكندگي پلنگ با زيرگونه اي كه در ايران وجود دارد، در رنگ بدن وجثه است. پلنگ موجود در ايران خاكي رنگ است با جثه اي درشت تر نسبت به ديگر زيرگونه ها. طول سر و تنه ۱۱۰ تا ۱۸۰ سانتي متر و وزن آن به ۹۰ كيلوگرم هم مي رسد. براي مشاهده پلنگ ايران بهتر است، زيستگاه هاي جنگلي به خصوص جنگل هاي شمال، كوهستاني، بياباني واسپتي را جست وجو كنيد.
001182.jpg

يكي از عادات پلنگ، حمل حيوان شكاره شده به ارتفاع است مثلا بالاي صخره يا درخت، حتي اگر طعمه اش سنگين باشد مثلا به اندازه يك كل بزرگ.اين حيوان علاوه بر طعمه هاي معمول، به خوردن گوشت روباه و سگ اهلي علاقه زيادي دارد. از چالاكي و قدرت جسمي بسيار بالايي برخوردار است و سازش آن با زيستگاه هاي مختلف نشان از قدرت و انعطاف پذيري اين جانور دارد. اما بر طبق طبقه بندي IUCN (اتحاديه جهاني حفاظت ) پلنگ ايران نيز قويا در مخاطره نيستي قرار دارد. از اين زيرگونه پلنگ، در كشورهاي افغانستان و تركمنستان هم وجود دارد اما به بزرگي پلنگ ايران نيست و وزنش نهايتا به ۶۰ كيلوگرم مي رسد.

سفر ايمن
001188.jpg
صنعت جهانگردي و سفر، روز به روز در كشورهاي جهان، وسعت و برنامه ريزي بيشتر و دقيق تري مي يابد و كشورهاي مختلف، هر يك به نحوي سعي در كمال بخشيدن به امكانات خود و طراحي هاي بهتر دارند.بد نيست بدانيد، مردم انگليس سالانه بيش از ۳۵ ميليون سفر خارجي انجام مي دهند. اما بسياري از آنان اقدامات لازم براي سفرهاي دور، از قبيل بيمه مسافرت يا بررسي نقاطي كه قصد سفر به آنجا را دارند به لحاظ امنيت، بيماري و... را انجام نمي دهند. همين امر در انگلستان و نيز ديگر كشورهاي جهان، مخاطراتي را سر راه مسافران قرار مي دهد. تنها در سال گذشته، بيش از ۴۰۰ مسافر انگليسي جان خود را از دست دادند. در شماره هاي آينده مباحثي را درباره چگونگي برنامه ريزي سفر و اقدامات ضروري پيش از مسافرت پي خواهيم گرفت.

گردشگر آمريكايي و
مدرسه سازي در بم
001194.jpg
«ادن سيدمن» گردشگر زن آمريكايي كه همسرش را در فاجعه زلزله بم از دست داده، هفته پيش به كشورش بازگشت. اين زن ۳۶ ساله كه ساعاتي پس از وقوع زلزله، جهت مداوا به بيمارستان كسري تهران منتقل شده بود ضمن ابراز تشكر از همدردي مردم و مسوولان سازمان گفت: تا قبل از حادثه همه چيز عالي و زيبا بود و اين حادثه هرگز لطف و مهرباني مردم خوب ايران را نسبت به من از بين نمي برد.همچنين والدين «سيدمن» تاكيد كردند كه ما قصد داريم به ياد اين حادثه در شهر بم مدرسه اي بسازيم كه البته حمايت معنوي دولت و نهادهاي رسمي ايران را مي طلبد. اين زوج جوان آمريكايي شب حادثه، در ارگ قديم به سر مي بردند كه نيروهاي مردمي، پس از ۵ ساعت آنان را از زير آوار بيرون كشيدند.

تخفيف ۵۰ درصدي سرعين
001191.jpg
گردشگران در طول فصول پاييز و زمستان از تخفيف ۵۰ درصدي برخوردار مي شوند.
اسدالله شمس گفت:« با شروع فصل سرما، موقعيت مناسبي جهت استفاده از آب هاي معدني شهر سياحتي سرعين واقع در استان اردبيل فراهم شده است.»
مديريت ايرانگردي و جهانگردي استان اردبيل افزود: «اين شهر با داشتن بيش از ۵۰ هتل و هتل آپارتمان و يكصد مهمان پذير ويلايي- سياحتي و بيش از ده واحد آب معدني و دو واحد مجتمع آب درماني با فضايي خلوت و آرام مي تواند محيط مناسبي براي تمدد اعصاب و استراحت باشد.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |