سه شنبه ۲۳ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۸۱
زندگي دكتر حسن حبيبي
استاد دكتر حسن حبيبي در سال ۱۳۱۶ در يكي از محله هاي قديمي تهران متولد شد و بخش قابل توجهي از روزگار جواني خود را در همان محله و اطراف آن گذراند.
پيش از آن كه به سن رفتن به مدرسه برسد، خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را آموخت و از اشعار سعدي و حافظ و مولانا و فردوسي ابياتي را در حافظه داشت.
در مدرسه سالهاي اول و دوم را با هم به پايان رساند و در سالهاي بعد در كنار درس مدرسه، درسهاي ديگر را كه در حوزه هاي علميه معمول بود، به خصوص در تابستان نزد پدرش و يكي دو تن از مدرسان حوزه هاي علميه فرا گرفت.
فعاليتهاي اجتماعي را از آذرماه سال ۱۳۲۹، به طور جدي آغاز كرد و اين در حالي بود كه در آن ايام ۱۳ سال بيش نداشت و در سال دوم دبيرستان مشغول به تحصيل بود. در نخستين سال ورود به دانشگاه (۱۳۳۵) هم به دانشكده حقوق و هم به دانشكده ادبيات مي رفت. در همان سال كتاب «آداب المتعلمين» منسوب به خواجه نصير طوسي و كتاب «منيه المريد في آداب المفيد و المستفيد» نوشته فقيه بزرگ شيعي، شهيد ثاني را براي ترجمه از زبان عربي انتخاب كرد. همچنين پژوهشي را درباره ادبيات كودكان در همان سال به پايان رساند. در طول مدت دانش اندوزي و دانشجويي در دانشكده حقوق و دانشكده ادبيات با شيوه و طرز كار محققان اسلامي و ايراني دوره هاي گذشته آشنا شد.
در دانشكده ادبيات بود كه انتشار ترجمه ابن خلدون، دروازه فهم آراء جامعه شناسي و مسائل تمدني و فرهنگي و بحثهاي نظري تاريخ دنياي جديد را براي دانشجويان علاقه مندي چون او گشود. به دنبال آشنايي با اين كتابها صفحه هايي از كتاب «آراء اهل المدينه الفاضله» فارابي را ترجمه كرد و در ادامه به ترجمه «المنقذ من الضلال» غزالي پرداخت.
اندكي بعد با بهره گيري از شيوه هاي نو تحليل، بحثهايي از ابن خلدون را دسته بندي و فصل بندي كرد و «ابن خلدون پيشگام جامعه شناسي» را در فرنگ نگاشت. پس از آن با خواندن كامل مثنوي، «مولوي، انسان متعهد» را به رشته تحرير در  آورد.
اما موضوعي كه براي تحقيق و رساله دوره دكتري خود برگزيد، «جامعه ايران براساس و از منظر رويه قضايي» بود. در اين رساله كه به معرفي جامعه ايران از طريق يكي از نهادهاي آن پرداخته شد، مي بايست همه دعاوي اعم از مدني و جزائي، تجاري و ثبتي و... را مورد توجه قرار داده و حتي دعاوي كه منجر به صدور حكم نشده و آنها را از طريق داوري حل و فصل كرده اند، مد نظر قرار مي داد تا از متن شرح دعوا، تنشها و... گفتگوهاي حقوقي را يافته و از متن حكم راه حل جامعه را براي هر يك از كشاكش ها تشخيص و عرضه مي كرد. اين در حالي بود كه رويه هاي قضائي ايران و احكام محاكم، دسته بندي و چاپ نمي شدند و در صورت چاپ نيز در بيشتر موارد تنها به ذكر راي دادگاه اشاره مي رفت. حتي آراي محاكم سراسر كشور نيز منتشر نشده و در نتيجه كار تهيه آنها از راه دور دشوار بود.
بنابراين كار رساله را با بهره گيري از روش تحليل محتوي و مقايسه موارد ظاهراً متفاوت با يكديگر و به خصوص مقايسه رويه هاي ادوار مختلف، سامان داد.
اهميتي كه در شيوه بررسي موضوع و استفاده از ابزار و وسايل تحقيق و روش هاي نتيجه گيري يافت، او را به مطالعه كتاب هاي روش شناسي علوم و روش شناسي در علوم اجتماعي جلب كرد.
جريان هايي كه در اوايل سال ۱۹۶۸ در اروپا پيش آمد و حضور طرفداران پرودن و مائو و تروتسكي، به تضعيف فعاليت احزاب كمونيستي و به خصوص نفوذ اتحاد شوروي در سراسر جهان انجاميد، به گونه اي كه برخي از پژوهشگران جرأت كردند، آنچه را كه در ايجاد شوروي مي گذرد با مدارك كافي مطرح كنند. انتشار كتاب «امپراتوري متلاشي» در اواسط مهرماه ۱۳۵۷، ضربه اي جدي به ساختمان ظاهراً بدون عيب و نقص نظام اتحاد شوروي وارد آورد.
در خاتمه آنچه در خصوص ويژگي هاي شخصيت ممتاز استاد دكتر حسن حبيبي بيش از هر فضيلت ديگري انسان را مجذوب مي كند، فروتني و خضوع علمي ايشان است. ادب و متانت ايشان در مناصب و مسئوليت ها و مراحل مختلف انقلاب از ويژگي هاي بارز شخصيت فرهيخته اي چون اوست كه در كمتر كسي مي توان سراغ داشت. نگاهي گذرا به سير تحولات انقلاب از آغاز تاكنون و برخورد انديشمندانه و آرامش بخش استاد در كليه مراحل مبين قوام شخصيت ايشان است كه توانسته است از بحران هاي متعدد سربلند و سرافراز بيرون آيد.

گفتگو با دكتر محمود واعظي معاون سياست خارجي و روابط بين الملل مركز تحقيقات استراتژيك
شخصيت چندجانبه
001053.jpg
گفت وگو: مريم غفاري
* از نگاه جنابعالي دكتر حبيبي واجد چه ابعاد شخصيتي برجسته اي است و چه ويژگيهايي او را از ديگران متمايز مي كند؟ 
- شناخت بنده از آقاي دكتر حبيبي به دوران دانشجويي بازمي گردد. در آن دوران من در انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا و كانادا مسئوليت داشتم و دكتر حبيبي نيز يكي از فعالين انجمن اسلامي دانشجويان اروپا بود. نشست هاي مشترك دو انجمن، سبب نزديك تر شدن ارتباط ما با يكديگر شد. با ورود حضرت امام (ره) به پاريس اين شناخت بيشتر و بيشتر شد.
به ياد دارم در دوره اي كه حضرت امام (ره) در پاريس اقامت داشتند و من هم آنجا بودم، آقاي دكتر حبيبي در نوفل لوشاتو رفت و آمد مي كردند. افراد مختلفي نظير آقايان بني صدر، قطب زاده و يزدي در پاريس حضور داشتند اما دكتر حبيبي را شخصيتي كاملا متفاوت يافتم. در حالي كه امام راحل (ره) مسئوليت بزرگ تهيه پيش نويس قانون اساسي را به دكتر حبيبي واگذار كرده بود، ايشان در نهايت تواضع و دور از هر خودنمايي انجام وظيفه مي كرد. چگونگي تنظيم قانون اساسي و مشورتهايي كه با امام داشتند خود نيازمند به بحث مفصلي است كه از حوصله اين مصاحبه كوتاه خارج است.
* آيا روحيه دكتر حبيبي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به دست گرفتن مسئوليت ها و پست هاي مختلف تغيير كرد؟
- دكتر پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همان رويه سابق خود را دنبال كرد. او بيشتر سعي مي  كرد به جاي پرداختن به فعاليت هاي زودگذر ظاهري، دست به اقداماتي بزند كه براي كشور ماندگار باشد.
ايشان در هر سمتي كه بودند كمتر تبليغات مي كردند  و بيشتر كارهاي زيربنايي انجام مي دادند. طي دوازده سالي كه دكتر حبيبي معاون اول رئيس جمهور بود، سفرهاي متعددي را به عنوان نماينده وزارت امور خارجه همراه ايشان بودم. آنچه براي من در اين سفرها جالب به نظر مي رسيد اين بود كه دكتر حبيبي در افكار عمومي به عنوان يك چهره و شخصيت فرهنگي و علمي مطرح بود. به عقيده من،  دكتر حبيبي علاوه بر آنكه يكي از شخصيت هاي برجسته فكور فرهنگي و علمي كشور است كه در جمع فرهيختگان و روشنفكران جايگاه والايي دارد، دقت عمل و تامل ايشان بر روي موضوعات اجرايي مملكت،  از ايشان در عرصه هاي اقتصادي و سياسي نيز شخصيتي موفق ساخته بود.
* لطفا كمي راجع به سفرهاي هيات هاي خارجي كه به ايران داشتند و با ايشان مذاكره مي كردند صحبت بفرماييد؟
- در ارتباط با سفرهايي كه دكتر حبيبي ميزباني هيات هاي خارجي به ايران را داشتند ايشان از يك ماه قبل شخصا جلساتي مي گذاشتند و در ارتباط با مسايل اقتصادي،  سياسي ،فرهنگي و كليه موضوعات كشور مورد نظر با دقت و آرامش به تمامي ديدگاههاي دستگاههاي مختلف توجه و جمع بندي مي كردند و در مذاكراتي كه انجام مي شد سعي مي كردند ديدگاههاي موجود در كشور از قلم نيفتد. اين يكي از ويژگي هاي خوب ايشان در ارتباط با هيات هاي خارجي بود، به وزارت خارجه عنايت داشتند و بر اين اساس اغلب مذاكرات ايشان داراي محتوا و همراه پيشنهاد بود كه اين در روابط با كشورها بسيار حايز اهميت است.
نظير همين رويه را در سفرها اعمال مي كردند. قبل از هر سفر با مسئولان مختلف در وزارت امور خارجه جلسه مي گذاشتند و قبل از آن همه موارد را با رئيس جمهور و رهبري هماهنگ مي كردند تا در سفر خلايي نداشته باشيم،  در طول سفر نيز بسيار پركار بودند.
* آيا وقت ايشان در سفرها تنها به مذاكرات معطوف مي شد يا به فعاليتهاي ديگري نيز مي  پرداختند؟ 
- ايشان در سفرها علاوه بر مذاكرات رسمي با مقامات آن كشور، تلاش داشتند تا با گروههاي مختلف موجود در آن كشور كه عمدتا غيردولتي و به نوعي علاقمند به ايران بودند، ارتباط برقرار كنند.اين مساله باعث مي شد تا با گروههاي غيردولتي جلسه بگذارند و يا با تجار و صاحبان صنايع طرف ايران جلسه داشته باشند و يا با محافل دانشگاهي كه علاقمند به زبان و ادبيات فارسي بودند، ارتباط برقرار كنند.
* پيگيري ايشان را در مسائل مختلف چگونه ديديد؟
- تمام توافقاتي كه در هيات ها انجام مي گرفت، پس از اتمام سفر، طي جلسات متعددي از سوي ايشان سريعا پيگيري مي شد. ايشان مسايل گوناگون اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... را با متوليان آنها در ميان مي  گذاشت.
* تا چه اندازه شخصيت ايشان در ملاقاتهاي خارجي بر روي مسئولان كشور مقابل تاثير گذار بود؟ 
-  در سفرهايي كه در حوزه مسئوليت اينجانب در معاونت اروپا و آمريكاي وزارت خارجه انجام مي شد، خاطرات خوبي از نتايج سفر با ايشان دارم. دكتر حبيبي در سه كنفرانس «زمين» در برزيل،«غذا» در ايتاليا و اجلاس گروه ۸ در بنگلادش پيشنهادها و راهكارهاي موثري را براي سازمان ذيربط و كشورهاي شركت كننده ارائه دادند.نكته مهم، ملاقاتهايي بود كه ايشان با سران كشورها داشتند، و به دليل روحيه اي كه در نوع ارتباط ايشان با طرف مقابل سراغ داشتيم، مي ديديم كه در همان ابتداي جلسه ارتباط انساني خوبي با مخاطب خود برقرار مي كرد. اين بي شك از جمله خصوصياتي است كه همه آرزوي آن را دارند. به هر روي ايشان در روابط خارجي نقش موثري داشتند.
* آيا ايشان را فردي ساده زيست مي دانيد؟
- در هر كاري ابتدا به عدم هزينه تراشي براي كشور فكر مي  كنند. يك بار از ايشان پرسيدم: آخرين بار چه زماني براي زيارت به مشهد مقدس سفر كرديد؟ فرمودند: غير از سفرهاي رسمي كه فرصت زيارت به راحتي بدست نمي آيد، خيلي مشتاقم كه سفري خا نوادگي به مشهد مقدس داشته باشم ولي به دليل شرايط حاضر كه بايد هزينه زيادي براي همراهان و محافظان توسط دولت پرداخته شود، دوست ندارم كه چنين هزينه هايي صرف شود، لذا بسياري از چيزهايي كه مايلم انجام دهم از من سلب شده است.
وضعيت خانه  و زندگي ايشان هم خيلي ساده است. همسر ايشان خانم رهيده بسيار فعالند و از همان اوايل انقلاب مسئوليت يكي از ادارات وزارت خارجه را داشتند و بعدها هم مدتي يكي از مديران ارشد هلال احمر بودند و به هر حال هم آقاي حبيبي و هم همسر ايشان كارهاي بسيار با ارزشي در زمينه مسائل مهم كشور انجام داده اند، تا آ نجا كه ما را از واردات برخي از داروها و وسايل پزشكي مثل سرنگ و... بي نياز كردند. حتي اكنون وضعيت به گونه اي است كه در اين زمينه صادرات خوبي نيز داريم. با اين وجود،  ايشان داراي زندگاني بسيار ساده اي هستند. اين مساله نشان دهنده اين است كه دكتر حبيبي آن چيزي را كه به آن معتقدند، اول از همه در زندگاني شخصي پياده مي  كنند.
* آيا دكتر حبيبي در فعاليتهاي تشكيلاتي و حزبي هم شركت داشتند؟ 
- ايشان يا وارد كاري نمي شوند يا اگر بشوند،  تلاش مي  كنند تا كاري ماندگار از خود به جا بگذارند.
پنج سال پيش به همراه تعدادي از دوستان به اين فكر افتاديم كه يك جمع همفكر و حزبي تشكيل بدهيم؛ چرا كه براي ما مهم بود كه در كشور، احزاب به صورتي اصولي شكل بگيرند. بدين منظور چندين جلسه با دكتر حبيبي برگزار كرديم،  زيرا مي دانستيم كه رشته علمي و تخصصي ايشان در دانشگاه و تجربياتي كه در فرانسه و اروپا اندوخته اند براي اين كار بسيار پرارزش است.
001047.jpg

ما در آن جلسات كه بيش از ۶۰ ساعت برگزار شد، اشراف ايشان را بر موضوعاتي چون احزاب و كار تشكيلاتي، راهبردهايي كه احزاب اتخاذ مي كنند، ضعف هايي كه برخي از تشكل ها در طول تاريخ ۵۰ ساله چه در ايران و چه در اروپا و... داشتند، مشاهده كرديم. به هر حال ايشان،  فردي چند بعدي هستند، از ابعاد مختلف روي خودشان كار كرده اند.
از اين رو، پركار، عميق و متين هستند و من خوشحالم كه براي چنين شخصيت هايي مراسم بزرگداشت برگزار مي شود. اين سيره بسيار خوبي است كه ما سرمايه هاي كشور را شناسايي و آنها را ارج مي نهيم.
*  كداميك از دو شخصيت فرهنگي و سياسي ايشان در فعاليت هايشان غالب است؟
- ايشان از نظر سياسي شخصيتي فراجناحي هستند و از قبل از انقلاب سعي داشتند به گونه اي عمل نكنند كه از منظر ديگر متعلق به يك گروه فكري و سياسي خاص تلقي شوند. از طرف ديگر، مسايل سياسي داخلي و خارجي را به درستي درك مي كنند.
از اين رو است كه ايشان، دعواهاي بي ارزش و تصنعي را كه امروز در كشور وجود دارد، مفيد نمِي دانند، لذا خيلي وارد دعواهاي مذكور نمي شوند. البته امروز به غلط در افكار عمومي اينگونه جا افتاده است كه كساني كه وارد اينگونه منازعات مي شوند، آدم سياسي هستند در صورتي كه ايشان همانقدر كه يك فرد فرهنگي است، به همان اندازه نيز سياسي است.
* از اينكه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد، از شما سپاسگزاريم.

نقش دكتر حبيبي در احياي طنز سياسي ايران در گفت وگو با كيومرث صابري (گل آقا) و پدر طنز ايران
احياي كاريكاتور سياسي
001083.jpg
هر كسي روزنامه اطلاعات مي خريد، ابتدا صفحه ۳ ستون سمت چپ بالا، گل آقا را مي خواند. مردم گل آقا را درد آشناي خود مي دانستند، شايد به اين دليل كه سنخيتي ميان رنج هاي خود با قلم صابري و زندگي وي  مي ديدند. صابري قبل از دانشگاه براي امرار معاش خانواده به شاگردي در يك مغازه خياطي  رفت. اولين شعرش را در چهارده سالگي (كلاس هشتم دبيرستان) با عنوان «يتيم» سرود. در سال ۱۳۴۵ با كمك «حسين توفيق»، به تهران منتقل شد و عصرها همكار ثابت توفيق بود. وي پس از زماني كوتاه به معاونت «حسين توفيق»، كه سردبيري توفيق را به عهده داشت، رسيد. صابري بعدها در هنرستان صنعتي كار آموز تهران با محمد علي رجايي كه بعد از انقلاب اسلامي به نخست وزيري و رياست جمهوري و سپس به شهادت رسيد، آشنا شد. در سال ۱۳۵۷ فوق ليسانس ادبيات تطبيقي از دانشگاه تهران گرفت. صابري با خود و خداي خود درحج بيت الله الحرام پيماني بسته است، وي در اين باره مي گويد: «در مكه به كعبه رفتم و در جوار كعبه قلمم را درآوردم و رو به كعبه كردم و گفتم: من اين قلم را در خانه خدا، با خدا معامله كردم. خدايا تو شاهد باش كه من در راه اعتلاي دين تو و كشورم گام برمي دارم. مرا از لغزش ها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ كن.»
استاد محمد علي جمالزاده از نخستين كساني بود كه با ارسال چندين نامه، صابري را به ادامه طنز نويسي تشويق كرد و شايد همين امر بود كه موجب شد صابري از «دو كلمه حرف حساب» به سوي انتشار «گل آقا» برود (در حال حاضر صابري انتشار آن را متوقف كرده است) صابري طنز سياسي را دوباره زنده كرد و بارها در جشنواره هاي مختلف، جوايز نخست را به خود اختصاص داد. در اين ميان صابري معتقد است كه اگر درك بالاي دكتر حبيبي (معاون اول رياست جمهوري وقت) نبود، قطعاً پيش بيني كساني كه مي گفتند مجله گل آقا پس از چند شماره تعطيل خواهد شد، به واقعيت مي پيوست.
ده سال تمام دكتر حبيبي در مجله گل آقا بود و به زعم صابري،دكتر حبيبي نقش عظيمي در احياي كاريكاتور سياسي و طنز سياسي دارد. با اين رويكرد گفت وگوي حاضر با صابري درباره نقش دكتر حبيبي راجع به احياي طنز سياسي انجام شده است. اميد است كه به زودي بتوانيم به بزرگداشت نقش صابري و گل آقا در احياي طنز سياسي بپردازيم. اما في الحال گفت وگوي حاضر به روايت صابري درباره حبيبي اختصاص دارد و چون بحث حبيبي به ميان آمد او حاضر به اين گفت وگو شد. با هم مي خوانيم.
* سابقه آشنايي جنابعالي با دكتر حبيبي به چه زماني برمي گردد؟
- سال ۱۳۵۶ بود، يا شايد يك سال قبل از آن، كه يكي از دوستان از آقاي دكتر حبيبي اسم برد و مختصري از مشخصات و خصوصيات ايشان گفت. اگر شنيدن نام كسي و آشنايي مختصر با شرح حال و فعاليت هاي او را بتوان «آشنايي» ناميد، در آن سالها بود كه با دكتر حبيبي آشنا شدم، ولي به نظر مي رسد كه اين جواب، كافي نيست و منظور شما بايد چيز ديگري باشد.
* بله. منظورم همان چيزي است كه عرفاً «آشنايي» ناميده مي شود، يعني ديدار، ارتباط، فعاليت هاي مشترك و...
- اولين ديدارم با ايشان، پس از پيروزي انقلاب و در سال ۱۳۵۹ بود، اما اين ديدار هم كه در يك جلسه فرهنگي بود، منجر به آشنايي به مفهومي كه مورد نظر شماست، نشد. تقريباً بيست سال پيش بود كه در جلسه اي- و به گمانم در زماني كه ايشان وزير علوم بودند- شنونده سخناني از ايشان بودم كه به دلم نشست و سپس با شروع جلسات«كتاب ايران» جزو ارادتمندان دكتر حبيبي شدم. وضعيتي كه به طور مستمر تا امروز ادامه دارد. در واقع يك ارتباط يا پيوند فرهنگي كه روز به روز مستحكم تر شده است.
* تا چه اندازه آقاي دكتر حبيبي را در اعتلاي فرهنگي جامعه ايران مؤثر مي دانيد؟
001086.jpg

- خيلي بعيد مي دانم كه در يك مصاحبه- حتي مفصل و طولاني- بتوانم جايگاه فرهنگي دكتر حبيبي را تشريح كنم. بحث قطره و درياست. هر چه بگويم، قطره اي از دريا گفته ام. قبلاً بايد اين توضيح را بدهم كه بحث «اعتلاي فرهنگي» حتماً محتاج شرح مفصل است. الزاماً بايد از اين مسأله بدون هيچ شرحي عبور كنم. از چنين مسأله اي بدون توضيح و شرح گذشتن، بهتر از اين است كه آن را با شرح ناقص خراب كنيم. واقعيت اين است كه دكتر حبيبي در اصل، يك شخصيت فرهنگي است. با همه سوابق سياسي و فعاليت هاي سياسي قبل و بعد از انقلاب، دكتر حبيبي در تمام سطوح جامعه، بيشتر به عنوان يك چهره فرهنگي شناخته مي شود و حق هم همين است.
تأليفات و ترجمه هاي دكتر حبيبي، فقط همان مقدارش كه چاپ و منتشر شده، سطح و عمق مطالعات او را نشان مي  دهد. نه فقط به عنوان وزير علوم يا وزير دادگستري، يا حتي معاون اول رئيس جمهوري، فقط در مقام نخستين رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي پس از پيروزي انقلاب و به عنوان كسي كه رؤساي فرهنگستان هاي علوم،  هنر و پزشكي در همين ماه گذشته از نقش محوري دكتر حبيبي در تشكيل فرهنگستانها به ستايش ياد كردند، مي توان به جايگاه دكتر حبيبي در اعتلاي فرهنگي جامعه پي برد. نسبت و پيوند دكتر حبيبي با سياست اگرچه خدشه اي به جايگاه فرهنگي اش وارد نكرد، اما به گمان من بهانه اي شد كه خيلي ها راجع به او سكوت كنند! قدر حبيبي خيلي مجهول مانده است. خود او هم به نظر من، ترجيح مي دهد كه اين طور باشد. قضاوت تاريخ درباره دكتر حبيبي، حق فرهنگي اش را ادا خواهد كرد. امروز ابوعلي سينا و خواجه نصيرالدين طوسي و رشيد الدين فضل الله و حتي قائم مقام فراهاني را كمتر به عنوان وزير و اهل سياست مي شناسند.دكتر حبيبي از اين دست و اين جنس است.
* براي اعتلاي فرهنگي كشور چه برنامه هاي مشتركي با دكتر حبيبي اجرا كرديد؟
- هيچ! من در اين بيست سال، فقط از دكتر حبيبي آموخته ام، و بسيار هم آموخته ام.
* هنگامي كه گل آقا منتشر شد، يكي از سوژه هاي صفحه اول آن معاون اول رياست جمهوري يعني آقاي دكتر حبيبي بودند، برخورد آقاي حبيبي با آثار مربوطه چگونه بود؟
- به من اجازه بدهيد قبلاً يك توضيح مختصر بدهم. من اهل مصاحبه نيستم. اين مصاحبه هم قطعاً موجب گلايه بعضي از همكاران، مخصوصاً دوستان جوانم در بعضي از نشريات خواهد شد كه سالها از من براي مصاحبه جواب رد شنيده اند. مصاحبه شونده قطعاً از مصاحبه سود خواهد برد. اسم و عكسش چاپ مي شود و مشهور مي شود و اگر حرفي براي گفتن داشته باشد، آن را به گوش مخاطبان مي رساند. سالهاست كه ترجيح داده ام چيزي نگويم. اميدوارم عزيزاني كه براي مصاحبه از بنده جواب رد شنيده اند، قبول كنند كه به احترام دكتر حبيبي و اداي دين فرهنگي نسبت به اوست كه اين مصاحبه را پذيرفته ام و آن جوابهاي رد را بر تكبر و خودخواهي بنده و خداي نكرده بي اعتنايي به خودشان حمل نكنند. بعد از اين توضيح، اين را هم اضافه كنم كه مي دانستم نمي توانم حق مطلب را درباره دكتر حبيبي در يك مصاحبه ادا كنم، اما اين هم باعث نمي شد كه درباره دكتر حبيبي سكوت كنم و هيچ چيزي نگويم. در مورد گل آقا و دكتر حبيبي هم به اندازه يك كتاب بايد گفت. بخشي از تاريخ اين سالهاي گل آقا در همين سؤال و جواب به آن نهفته است. به اختصار عرض مي كنم كه وقتي از گل آقا حرف مي زنيم، در واقع از دو چيز حرف مي زنيم. يكي، نويسنده اي كه در سال ۱۳۶۳ و اتفاقاً در همين ايام، ستون دو كلمه حرف حساب را در صفحه ۳ روزنامه اطلاعات شروع كرد و ديگر، مجله هفتگي گل آقا كه در آبان ۱۳۶۹ منتشر و پس از ۱۲ سال در اول آبان ۱۳۸۱ متوقف شد. سؤال شما برمي گردد به اين گل آقاي دوم، يعني مجله گل آقا، يعني چيزي كه ديگر نيست! من قبل از تصميم به انتشار مجله گل آقا، تصميم و برنامه براي انتشار يك مجله جدي هفتگي داشتم. امتيازش را هم در سال ۱۳۶۸، يا شايد ۱۳۶۷، به نام «فصل جديد» از وزارت ارشاد گرفتم (چون مطمئنم كه در زمان نخست وزيري آقاي مهندس موسوي بود، پس لابد سال ۱۳۶۷ درست تر است و من بايد به اسنادش رجوع كنم كه در اين لحظه در دسترس من نيست). چند روزي با دكتر حبيبي راجع به آن مجله صحبت كردم. يك بار به مدت بيش از ۳ ساعت در محوطه اي راه مي رفتيم و صحبت مي كرديم. بالاخره هشدارهاي دكتر حبيبي مرا از فكر انتشار مجله فصل جديد منصرف كرد! هشدارهايي كه در مورد مجله گل آقا وجود نداشت، چون ديگر به طور صريح با ايشان مشورت نكردم. اگر مشورت مي كردم، مسأله خيلي فرق مي كرد (و اينها نكته به نكته، محتاج توضيح مفصل است و به نظرم براي آينده، لازم و مفيد است، ولي جايش اينجا نيست و وقتش هم حالا نيست!) من مي خواستم در مجله گل آقا پس از حدود ۱۰ سال تعطيلي طنز و كاريكاتور سياسي، مثلاً كاريكاتور وزيران را در روي جلد چاپ كنم. لذا گشتم و كساني را انتخاب كردم كه مي دانستم با ديدن كاريكاتورشان عكس العمل منفي نشان نمي دهند! به شماره اول مجله در آبان سال ۱۳۶۹ كه نگاه كنيد، كاريكاتور دكتر نجفي و دكتر فاضل را مي بينيد. وزير آموزش و پرورش و وزير بهداشت و درمان. همين انتخاب اين دو نفر براي روي جلد شماره اول، نزديك به دو هفته، انتشار مجله را به تأخير انداخت! اين كه شما مي پرسيد «برخورد آقاي دكتر حبيبي چگونه بود؟» لازم است به اين سؤال فكر كنيد كه «چه كسي رئيس جمهور بود؟» من چه كار مي توانستم با آقاي هاشمي رفسنجاني بكنم؟ نقش عظيم دكتر حبيبي در احياي كاريكاتور سياسي (و طنز سياسي) پس از چند سال وقفه و تعطيلي در همين يك سئوال، روشن مي شود. اگر نبود درك بالاي دكتر حبيبي، قطعاً پيش بيني كساني كه مي گفتند«مجله گل آقا پس از چند شماره تعطيل خواهد شد» به واقعيت مي پيوست. ده سال تمام هر هفته دكتر حبيبي در مجله گل آقا بود و گل آقا اولين كسي بود كه از استعفاي دكتر حبيبي از سمت معاون اولي مطلع شد و متن استعفاي منظوم ايشان را چاپ كرد، مجموعه طنزها و كاريكاتورهايي كه از دكتر حبيبي در مجله گل آقا چاپ شد، بعداً در كتابي با عنوان «ده سال بادكتر حبيبي در گل آقا» جمع آوري و چاپ و منتشر شد كه قطعاً بخشي از تاريخ كشور ماست. اين كتاب را در مراسم تجليل طنزپردازان گل آقا از دكتر حبيبي، پس از استعفاي ايشان از معاون اولي، به ايشان تقديم كرديم. نخستين مراسم تجليل از دكتر حبيبي را طنزپردازان برگزار كردند و آن كتاب هم كه در سه هزار نسخه چاپ شده بود، در مدت كمي ناياب شد و در مراسمي كه در ماه قبل فرهنگستان هاي كشور براي تجليل از دكتر حبيبي برگزار كردند، به زحمت توانستيم از آرشيو مجله و آرشيو شخصي ام صد و چند جلد از اين كتاب را براي مقامات حاضر در آن مراسم فراهم كنيم. و در مؤسسه گل آقا كه اصل كاريكاتورهاي روي جلد مجله را به عنوان ميراث فرهنگي نگه داشته، فقط دو كاريكاتور به ديگران آنهم تنها به دكتر حبيبي داده شد! ايشان اصل يك كاريكاتور روي جلد هفته نامه و يك كاريكاتور روي جلد ماهنامه گل آقا را (گويا براي نگهداري در بنياد ايران شناسي يا در موزه شخصي شان) خواستند كه استثنائاً موزه گل آقا را ناقص كرديم كه موزه دكتر حبيبي از كاريكاتورشان خالي نماند. اين، فقط گوشه اي از «برخورد آقاي دكتر حبيبي» بود كه پرسيديد.
* كتابي تدوين شده به نام كتاب ايران، چه كساني در تدوين كتاب مذكور نقش داشتند؟ به چه انگيزه اي كتاب مذكور تأليف شد؟ خصوصيات كتاب مذكور چيست؟ نقش دكتر حبيبي در تأليف كتاب مذكور چه بود؟
- تأليف و تدوين اين كتاب، چهارده سال طول كشيده است. چهارده سالي كه در آن، هزاران عكس از سراسر ايران، ديده و تعدادي براي كتاب انتخاب شد. كتاب را اگر ببينيد، متوجه خواهيد شد كه آيا مي شود درباره آن در چنين مصاحبه اي حرف زد؟ اجمالاً نقش آقاي دكتر حبيبي دراين كتاب، نقش محوري بود. (مقدمه مفصل ايشان در آغاز كتاب، خوديك كتاب تحقيقي است) حجت الاسلام دكتر اژه اي، مهندس فيروزان، بهروز ماكويي، دكتر مهدي حجت تحت سرپرستي و اشراف دكتر حبيبي، در تأليف و تدوين كتاب نقش داشته اند. من هم البته عضو كوچكي در اين جمع بوده ام.
* آيا دكتر حبيبي به مجله گل آقا سوژه مي دادند؟ مهمترين سوژه هاي ارائه شده از سوي ايشان چه بود؟
- بله! اين سئوال را بهتر است از خود ايشان بپرسيد. من هم روزي درباره اين سوژه ها خواهم گفت. در حاشيه عرض كنم كه چند تن از شخصيت هاي فرهنگي و سياسي به گل آقا سوژه مي دادند كه بيش از همه آقاي مهندس محلوجي وزير سابق معادن و فلزات بودكه چند سوژه پيشنهادي ايشان در روي جلد مجله هم چاپ شد! يكي دوبار دكتر مهاجراني و چند بار دكتر حداد عادل و ...(سوژه  روي جلدي كه دكتر حبيبي را در لباس شاگرد مدرسه نشان مي دهد كه مشق خط مي كرد و مي نوشت:«ادب مرد به ز دولت اوست!» دكتر حداد عادل داد كه پاك شير كشيد). دو سوژه مطرح روي مجله كه فعلاً به ياد دارم، در واقع فكر مشترك من و دكتر حبيبي بود، يكي آن سوژه كه سيبي روي سر آسيب پذير(نماد ملت) بود كه دكتر حبيبي مي خواست با تيرو كمان سيب را كه سيب تورم و گراني بود، بزند و شاغلام آن شعر معروف را با اندكي تغيير مي خواند كه :
«تو كمان كشيده و در كمين
كه زني به تيرش و من غمين
همه غمم بود از همين
كه خدا نكرده خطا كني»!
و اين سوژه البته مبتني بر يك خبر رسانه ها بود كه ظرافت سوژه را بهتر نشان مي دهد و بايد ببينيد. همچنين آن سوژه كه بعداً در روي جلد كتاب «ده سال با دكتر حبيبي در گل آقا» چاپ شد، حاصل فكر مشترك ما بود. (همان كه دكتر حبيبي را در حالي نشان مي دهد كه از اسب قدرت پياده شده و افسار اسب را به گردن اسب آويخته و دارد آن را رها مي كند.) دكتر حبيبي خواست كه اين كاريكاتور آخري را احمد عرباني بكشد و اين هنرمند صاحب سبك با آنكه چندسالي بود كارهاي مستقل را شروع كرده بود و ديگر فرصت همكاري با گل آقا را نداشت، قبول كرد كه آن را اجرا كند وبا آنكه چند سالي از كاريكاتور مطبوعاتي دور بود، آن را به هنرمندي اجرا كرد(و عنوان كتاب را هم هنرمند محبوب و محجوب، محمد احصايي نوشت) و من بعيد مي دانم كسي به اندازه دكتر حبيبي از عرصه سياست، تا اين اندازه محبوب هنرمندان و مخصوصاً طنزپردازان بوده باشد.
* ببخشيد، به عنوان آخرين سئوال: آقاي دكتر حبيبي وقتي از معاون اولي كناره گرفت، درجواب خبرنگاري كه پرسيده بود: حالا چه كار خواهيد كرد؟ گفت: «دعا مي كنم»! اگر از شما كه مجله گل آقا را تعطيل كرديد همين سئوال را بپرسند، چه مي گوييد؟
- به دعاي دكتر حبيبي، آمين مي گويم!
* حرف نگفته اي باقي مانده؟
- آري، به اندازه يك عمر!

سخنراني دكتر فاضل رئيس فرهنگستان علوم پزشكي
اديبي خردمند
001074.jpg
بسم الله الرحمن الرحيم
سخن گفتن در مورد بعضي شخصيتها مانند استاد دكتر حسن حبيبي سهل و ممتنع است. خوشحالم كه با سخنان مبسوط و عالمانه جناب دكتر حداد، وظيفه من آسانتر شد. فضائل اخلاقي و امتيازات فردي جناب آقاي حبيبي چنان جامع و گسترده است كه مي توان درباره آن كتابي قطور نوشت، ولي نگراني من كه در محضر با حشمت ايشان و شما بزرگان سخن مي گويم، از اين بابت است كه در دقايقي اندك و فرصتي كوتاه، چه مي توانم بگويم؟ حكيم حسن حبيبي، اديبي خردمند، استادي عالم و ممتاز، سياستمداري پخته و كاردان، ايران دوستي عاشق و دلباخته، فرزانه اي كم گوي و گزيده گوي و خدمتگزاري آزاده و پاكباخته و بي ادعاست كه ادب و وقار و فروتني و كلام و سخن پيراسته و رفتار بي شتاب و حساب شده و صبر و تحمل ستودني و صدها ويژگي ديگر كه هر كدام به تنهايي مايه اعتبار و سربلندي است، جزو خصوصيات اوست. دانش و آگاهي وسيع در كسوت يك استاد، سينه فراخ و سر  بي ادعا و شايستگي و پختگي يك سياستمدار پاكدامن و لايق كه هرگز دروغي نگفت كه مردم را بفريبد و هرگز راستي كه مردم را بشوراند. استاد دكتر حسن حبيبي جايگاهي ويژه به مجموعه علمي، فرهنگي و سياسي ما بخشيده است. فضاي معنوي و فرهنگي خانواده اي كه در آن پرورش يافت، از ايشان شخصيتي متعادل، مؤمن، پاكدامن، مهربان و در عين حال آگاه و استوار به وجود آورده است. آشنايي ايشان در آغاز جواني با علوم و معارف اسلامي، ادبيات فارسي و كتابداري همراه با تحصيلات علمي در رشته حقوق و جامعه شناسي و به كارگيري شايسته اين علوم در جريان فعاليتهاي سياسي و اجتماعي از ايشان شخصيتي ممتاز ساخته است. ايشان از شخصيتهاي انگشت شمار مملكت ماست كه در هيچ مراسمي حتي برنامه هاي تشريفاتي بدون مطالعه عميق و همه جانبه  سخن نگفته اند و هر يك از سخنرانيهاي ايشان بعداً به صورت مقاله اي ارزشمند و كتابي گرانسنگ راهگشاي حل بسياري معضلات كلان كشور بوده است. ايشان از اركان توسعه و تقويت پژوهش در همه زمينه هاي علمي ، فرهنگي و هنري و نيز حامي دلسوز و وفادار مراكز علمي و پژوهشي كشور بوده اند و بالاخره تشكيل فرهنگستانهاي كشور تا حدود زيادي مرهون درايت و حمايتهاي گسترده ايشان بوده است.
سخن آخر آن كه گفته اند كه هميشه پشت سر هر مرد بزرگي، يك زن بزرگ ايستاده است، اين مسئله قطعاً در مورد عزيز مجلس ما كاملاً صدق مي كند. شيريني و حلاوت اين مجلس بر همسر ارجمند و شايسته ايشان و دخت گرامي ايشان گرامي باد. با تشكر و سپاس مجدد از همه بزرگان، از درگاه ايزد منان براي استاد دكتر حسن حبيبي و همه خدمتگزاران عرصه علم و ادب و هنر و فرهنگ سرزمين سرافراز ايران، آرزوي عزت و تندرستي و توفيق دارم.

گفت وگو با دكتر رضا داوري اردكاني رئيس فرهنگستان علوم
دانشمند سياستمدار
001077.jpg
* جناب آقاي دكتر داوري، نظر به اين كه شما سابقه آشنايي چهل، پنجاه ساله اي با دكتر حسن حبيبي داريد و جزو كساني هستيد كه از نزديك به انديشه هاي وي آگاهي داريد، اگر بخواهيم با توجه به وقوع تغييرها و تحولات چندين دهه اخير در حوزه هاي انديشگي، سياسي و فرهنگي ايران، كندوكاوي در انديشه ها و آثار دكتر حبيبي داشته باشيم، در مجموع به چه شاخصه ها و دلمشغولي هايي مي توان اشاره كرد؟
- قبل از آنكه به پرسش شما پاسخ بدهم، اجازه بدهيد به عنوان مقدمه نكته اي را عرض بكنم؛ ما مي خواستيم از دكتر حبيبي به عنوان يك دانشمند صاحب نظر با فرهنگ تجليل كنيم. البته نمي دانم كه اين  خواست تا چه اندازه تحقق پيدا كرده است چرا كه جامعه ما به سياست اهميت بيشتري مي دهد. جامعه ما آنقدر به سياست اهميت مي دهد كه چيزهاي ديگر در كنار آن خيلي كمرنگ و نازل مي شود، بنابر اين نمي دانم كه ما از آقاي دكتر حبيبي به عنوان سياستمدار دانشمند تجليل كرديم يا يك دانشمند سياستمدار؟
* نظر خودتان چيست؟
- نظرمن اين بوده كه از يك صاحب نظر و دانشمند سياستمدار تجليل مي كنيم، يعني دانشمندي ايشان مقدم بر سياستمداري شان بوده است. بهتر است همين جا نكته اي را يادآور شوم و همان طور كه از خودمان گله كردم، از رسانه ها هم گله اي داشته  باشم:
اگر در مراسمي شخصيت هاي سياسي شركت داشته باشند، خبر آن منتشر مي شود. مسلماً هر چه شخصيت ها مقام بالاتري داشته باشند، توجه به مراسم هم بيشتر مي شود. اما اگر در مراسمي اشخاص سياسي شركت نكنند، معمولاً خبري هم پخش و منتشر نمي شود. نكته مهم اين است كه وقتي شخصيتي سياسي در مراسم تجليل از يك دانشمند شركت مي كند، خبر مجلس گفته نمي شود بلكه صرفا گفته آن بزرگ سياسي را نقل مي كنند و بس. مثلاً در همين مراسمي كه در تجليل از دكتر حبيبي برگزار شد با وجود آن همه سابقه سياسي و مناصب دولتي دكتر حبيبي، روزنامه ها فقط نوشتند كه مثلاً جناب آقاي خاتمي آمدند و چه گفتند. البته نه اين كه مطالبي كه آقاي خاتمي بيان مي كنند، مهم نباشد. آقاي خاتمي هر جا و هر وقت هر چه بگويند شنيدني است،مقصود اين است كه ما اين سخنان را نه به عنوان گفته هايي خوب يا بد بلكه به عنوان مطالبي كه صرفاً از دهان رياست محترم جمهوري درآمده، نقل مي كنيم. اين مسئله حاكي از اين است كه اساساً قضايا را سياسي مي بينيم. هر چه سياسي باشد در چشم ما جلوه دارد و برعكس هر چه سياسي نباشد قابل اعتنا نيست. كاش رسانه ها، كه البته بايد به سياست وقع بگذارند، به علم و فرهنگ هم بيشتر اعتنا مي كردند.
... و اما درباره دلمشغولي هاي آقاي دكتر حبيبي - با توجه به حدود پنجاه سال سابقه آشنايي با ايشان -عرض مي كنم كه با وجود علائق ديني و عرفاني از زمان جواني در ايشان اين دغدغه ها هميشه معين بوده است.
دكتر حبيبي با صفت دانشجويي و طلب به مقام كنوني رسيده است و اگر در طي اين پنجاه سال اخير كه ايشان را مي شناسم، تغييري كرده باشند، اين تغيير استكمالي بوده است. دكتر حبيبي امروز كه متصف به علم دوستي و ادب ديني و اخلاق، حزم، متانت، سنجيدگي و... است با دكتر حبيبي جوان يكي است. بدين معنا كه وي از ابتدا متأدب به ادب ديني و اسلامي و ايراني بوده است. در علائق سياسي وي هم تغيير عمده اي رخ نداده است. هنگامي كه مثلاً من از علائق جواني مي گويم، طبيعي است كه علائقي چون نهضت ملي شدن نفت و استقلال ملي منظور است. به هر حال همه ما از كودتاي بيست و هشتم مرداد بيزار بوديم. دكتر حبيبي هم اين علائق ملي را داشتند و هنوز هم دارند. تعلق ايشان به ايرانشناسي و اين كه اهتمام به آن دارند و در پي سر و سامان دادن به پژوهشهاي ايرانشناختي برمي آيند، از همين نكته نشأت مي گيرد. البته اين تعلق به ايران در كنار علاقه ايشان به اسلام تكميل مي شود. ايشان هيچگاه در پي اين نبودند كه ايران را از اسلام يا برعكس جدا كنند. به نظر ايشان ما نمي توانيم تاريخ ايران را شقه كنيم و قائل به تقابل ميان ايرانيت و اسلاميت شويم. تاريخ ما هزار و چهارصد سال اسلامي است. در اين تاريخ فلسفه، عرفان، شعر، علم، سياست و... با اسلام در آميخته است. ما في المثل نمي توانيم اين بخش هزار و چهارصد ساله تاريخ ايران را كنار بگذاريم. اين تاريخ ايران اسلامي است.
* يا به تعبير كربن تاريخ اسلام ايراني است...
- بله! اسلام ايراني به شرط آنكه اسلام ايراني شده نباشد. بدين معنا كه اين تمدن و فرهنگ هم ايراني بوده و هم اسلامي. علم، فلسفه و عرفاني كه در ايران بوجود آمده، در هيچ جاي جهان اسلام رشد نكرده است. اگر هم اين علم و فلسفه را در جاهاي ديگري از جهان اسلام مي بينيد، بي شك از ايران رفته است. فيلسوفان ما: فارابي، ابن سينا، سهروردي، طبيبان بزرگي چون محمدبن زكرياي رازي و علي بن عباس اهوازي و دانشمنداني مانند: ابوريحان بيروني، مسعودي و... همه ايراني مسلمانند. اينها را نمي توان از اسلام جدا كرد.
* بنابر اين دكتر حبيبي تاريخ و فرهنگ ايران اسلامي را در حكم پيوستاري مي دانند كه نمي توان آنها را چونان اعضاي يك بدن از يكديگر جدا انگاشت.
- دقيقاً همين طور است. اتفاقاً اين يكي از جنبه هاي مثبت انديشه و شخصيت دكتر حبيبي است. به نظر وي تاريخ حقيقي ملت ايران از پيش از اسلام تا به امروز تداوم داشته است. اگر كسي بخواهد تاريخ پيش از اسلام ايران را نفي كند، فكر نكند كه به اسلام خدمت مي كند. اسلام نيامده است تا هر چيزي را كه در گذشته بوده است، نفي كند.
ما تاريخي داريم كه تاريخ و فرهنگ، تمدن و هنر ايران است. اين تاريخ را نمي توان محدود به هزار و پانصد سال يا دو هزار و پانصد سال كنيم. تاريخ ايران سابقه اش بيش از اينهاست. منتها اين هزار و پانصد سال براي ما روشن تر است . بنابر اين طبيعي است كه ما به اين قسمت بيشتر بپردازيم. دكتر حبيبي تعلق خاطر جدي به اين تاريخ و به طور كلي به تاريخ ايران دارند.
* آيا بعد ديگر شخصيت آقاي دكتر حبيبي يعني به عنوان يك سياستمدار و دولتمرد تأثيري بر اين تعلق خاطرهاي فرهنگي و علمي داشته است؟
- اتفاقاً از خلجانهاي ديگري كه بايد يك صاحبنظر دانشمند داشته باشد، مسأله سياست است. هر چند كه من شخصاً هيچ گاه به سياست خيلي تعلق خاطر نداشته ام، اما هيچ وقت هم از سياست آزاد نبوده ام، چرا كه ما گرفتار سياستيم. همانطور كه نبايد خودمان را يكسره به سياست واگذار كنيم، نبايد هم از سياست غافل بمانيم.
001071.jpg

* يعني فكر مي كنيد كه يك فرد فرهنگي ناگزير از سياست انديشي است...
- بله! يك درس خوانده از جهان توسعه نيافته ناگزير بايد به سياست توجه داشته باشد چرا كه اگر از خودمان بپرسيم كه آينده ما چه خواهد شد؟ به كجا رهسپاريم؟ و مقصد ما كجاست؟ ناگزير بايد به سياست بپردازيم. بنابراين شخصي چون دكتر حبيبي ، در عين تعلق خاطر به علم، فرهنگ و هنر سياستمدار هم بوده است. درست است كه پژوهشهاي ايشان در حوزه هاي علمي و فرهنگي مستقل از سياست بوده، اما اين احتمال را بايد در نظر داشت كه چه بسا سياست ايشان را به اين سمت متمايل كرد تا بينديشد كه في المثل: اخلاق اسلامي چيست؟ اسلام سابقاً چه وضعيتي داشته است؟ در اروپا مسلمانان چه سرنوشتي داشته اند؟ علم و فلسفه اسلامي چگونه بوده است؟ جامعه اسلامي كنوني در چه وضعي به سر مي برد؟ و در نهايت براي اصلاح اين جامعه چه مي توان كرد؟
* اگر بخواهيد نسلي را كه دكتر حبيبي به آن تعلق داشت، توصيف كنيد، به چه شاخصه هايي مي توانيد اشاره داشته باشيد؟
- اين نسل، يا بهتر است بگويم نسل ما ،تجربه هايي دارد كه شايد كمتر نسلي در تاريخ ايران آنها را آزموده باشد. سن دكتر حبيبي چند سالي از من كمتر است، اما ما زمان رضاشاه، جنگ دوم جهاني، نهضت ملي شدن نفت و ...را به ياد مي آوريم. در واقع آن دوره، دوره عجيبي در تاريخ ايران بود، نسل ما در كوره اين تحولات دورانساز پرورش يافته است.
دكتر حبيبي هم در جريان اين تحولات قرار داشته و از همه شان تأثير پذيرفته است.
تا آنجايي كه من مطلعم، دكتر حبيبي هيچ وقت يك شخص سياسي بسته و متعصب نبود، بلكه صاحب اعتدال و منطق و اهل تحمل و مدارا بود.
* برخي معتقدند كه گفتمان غالب فكري ما ايرانيان و از قضا در دوراني كه نسل شما و آقاي حبيبي در آن مي زيستند، گفتمان بازگشت به خويشتن بوده است، مفهومي كه در آثار و انديشه هاي اكثر انديشمندان اين دوره و حتي دوره هاي بعد كاملاً  نمودار بوده است، حال با توجه به بحثي كه در باب تاريخ و هويت ايراني داشتيد و در آنجا اشاره كرديد كه دكتر حبيبي اسلامي بودن و ايراني بودن را در كنار هم مي ديدند، اينك پرسش اين است كه نسل شما و مشخصاً دكتر حبيبي نسبت اين هويت ايراني اسلامي را با اوضاع و احوالي كه در نتيجه مدرنيته در ايران يكصد و پنجاه ساله اخير به وقوع پيوسته، چگونه تبيين مي كردند؟
-براي آگاهي از جزئيات اين مطلب بايد به آثار ايشان رجوع كرد؛ اما ارتباط ميان ايراني، اسلامي و مدرن بودن از مسائلي است كه ديرتر مطرح شده است.مسئله اصلي در جواني ما رهايي از استعمار نو و رسيدن به استقلال بود. تنها در سي چهل سال اخير معلوم شد كه صرف استقلال ملي كافي نيست. استقلال ملي مي تواند يك امر انتزاعي باشد. تجربه تشكيل دولتهاي ملي در آفريقا به ما نشان داد كه قضيه بسيار پيچيده تر از اينهاست و خصوصا با انديشه پست مدرن بود كه متوجه اين امر شديم. درواقع پرسش اساسي اين بوده كه با گذشت صد سال از نفوذ انديشه مدرن چه چيزي مانع از اين بود كه نتوانستيم امر توسعه را تحقق بخشيم؟ در اينجا بود كه انديشه پست مدرن پيدا شد و تكاني در همه جهان بوجود آورد. انديشه پست مدرن به ما گفت كه افق غرب و تجدد به تدريج بسته مي شود و آينده اي براي آن متصور نيست. اگر غرب و تجدد آينده اي پيش رو ندارد، تكليف آينده اقوام و ملتهاي ديگر چه خواهد شد؟ آنها چه بايد بكنند؟ از اين رو فكر مي كرديم كه يا بايد آينده اي مستقل از تجدد و توسعه براي خودمان درنظر بگيريم و يا اينكه مراحلي را كه غرب با تجدد طي كرده، بپيماييم تا به توسعه برسيم. حال اگر به ما گفته شود كه راه دوم بسته شده، چه بايد بكنيم ؟ به كجا مي توانيم برويم ؟ با اين پيشامد فكري بود كه پرسشهايي از قبيل: مدرنيته چيست؟ و مدرنيته با گذشته ما چه ارتباطي دارد؟ و اگر جهان يكي مي شود و ادب و رسم خاص زندگي مدرن همه گير مي شود، بنابراين تكليف سنتهاي فكري و فرهنگي ما چه مي شود؟ آيا بايد آنها را در برابر موج جديد از دست بنهيم و ... سربرآوردند. سعدي كه از هويت نمي پرسيد. او مانند ماهي در آب بود. او با آن (هويت) زندگي مي كرد. سعدي كه از پاسداري زبان فارسي نمي گفت، اصلاً وجودش پاسدار زبان فارسي بود.
تمام اين مسائل پس از دوران جنگ دوم جهاني پديد آمد. مثل ماهي كه وقتي در خاك بيافتد آنگاه براي آب له له مي زند. ما ماهي بيرون افتاده از آبيم. به همين دليل مي پرسيم كه هويت چيست؟ يعني يك شكاف و گسيختگي را در درون خودمان تجربه مي كنيم. به همين دليل مي پرسيم كه آيا آنچه بوديم، هم اكنون هم هستيم؟ بنابراين، بازگشت به خويشتن يك نوع احساس غربت بود. ما از خود بدرشدگان هستيم. هنگامي كه مي گوييم بازگشت به خويشتن؛ يعني ديگر خودمان نيستيم. در خانه خودمان نيستيم، غريبيم و مي خواهيم از غربت نجات پيدا كنيم. تمناي نجات از غربت با احساس غربت و اينكه اين زمين غربتگاه ما شده، همراه است. زمين را ديگر موطن خود احساس نمي كنيم. من به عنوان رئيس فرهنگستان علوم در اينجا حضور دارم و بايد قاعدتاً از علم پشتيباني كنم. اما اين ديدي كه جهان و زمين را ماده تصرف انسان مي داند و فكر مي كند كه بايد در خدمت بشر درآيد، زمين رااز وطن بودن دور مي كند. اگر عالم ماده تصرف من شود و در خدمتم درآيد،بايد تابع مقاصد و طرحهاي من باشد، اين عالم و زمين ديگر وطن من نيست. اين ريشه غربت بشر امروز است.
* آيا شما ريشه هاي اين غربت را صرفاً به دوران مدرن يا تجدد بازمي گردانيد، يا مانند نيچه، هيدگر و دريدا آن را از دوران افلاطون تابه امروز پي مي گيريد؟
- اين طور نيست كه اين ديدگاه امروز و ديروز پديد آمده باشد. حداقل دو هزار سال اين بيگانه شدن در راه بوده است. اين مسئله يك تصور و تلقي انتزاعي نيست؛ اين عين وجود ماست. بنابراين داريم از وجود خودمان گزارش مي كنيم:
بشنو اين ني چون حكايت مي كند
وز جدايي ها شكايت مي كند
* بنابراين- اگر درست فهميده باشيم- مفهوم بازگشت به خويشتن را تنها وضعيت ما ايرانيان نمي دانيد، بلكه آن را فرايندي جهاني مي دانيد. همان طور كه بخصوص پس از دهه هاي شصت و هفتاد درغرب شاهد ظهور انواع گرايشهاي هنري و فكري بوديم مانند: هيپي گري، گروههاي راك، گروه هاي ضد فرهنگ و... و نيز جريانهاي چند فرهنگ گرايي و پسامدرنيسم.
- دقيقاً همين طور است. در همه ملتها اين فرايند اتفاق افتاد. كشورهاي اسلامي را ببينيد. اين گفت وگفتار غالب در تمام جهان توسعه نيافته بود- همان طور كه به خوبي اشاره كرديد- حتي در غرب انديشه پست مدرن با الهام از اين مسئله به ظهور پيوست. هنر و فلسفه پست مدرن درواقع رجوع به اصل است. پيشتازان هنري و فكري پست مدرن از خود مي پرسيدند كه: رنسانس چه بود؟ مدرنيته چه و كجا بود و چگونه ساخته شد؟ بله! اين احساس غربت و بي خانماني يك احساس جهاني بود.
* نگاه دكتر حبيبي به اين تحولات چگونه بود؟
- آقاي دكتر حبيبي هم مسلماً در جريان اين تحولات قرار داشتند و از آنها تأثير پذيرفته بودند. منتها ايشان چون فردي معتدل بودند، فكر و عملشان هماهنگ بود. روشي كه بخصوص در جهان توسعه نيافته، روش متين و مستحسني است، از افراط و تفريط دوري كردن است. گاهي بايد با جهان كنار آمد. كنار آمدن با جهان بدين معنا نيست كه همه چيز آن را بپذيريم. با جهان كنار مي آييم چرا كه كاري بهتر از اين نمي توانيم پيش گيريم. به تعبير سعدي يا بايد راه مجانبت راپيش گيريم ،يا به هر حال بايد با زندگي كنار بياييم. فردي كه مي خواهد در سياست، علم و فرهنگ توفيق يابد، بايد كمي درگير مسائل شود. اگر سياستمدار باشد بحث نمي كند، در عمل مسائل را حل مي كند. در تاريخ اشخاصي داريم كه هيچ گاه اهل نظر نبودند و شايد از اهل نظر هم هيچ گاه خوششان نمي آمده است. مانند ژوليوس سزار كه نسبت به اهل علم نظر خوشي نداشت، اما سزار سياستمدار بزرگي بود. مردان سياست مي بينند و عمل مي كنند، ولي مردان علم بحث مي كنند و نظر مي دهند. هنگامي كه به شخصي مي رسيد كه هم اهل عمل و هم اهل نظر و بحث است، آنگاه توقع نداشته باشيد كه مو را از ماست بكشد. سياستمدار بايد متوجه باشد كه هر حرفي كه مي زند، مورد تفسير قرار مي گيرد. بنابراين بايد زبان ديپلماتيك داشته باشد. نمي خواهم اين را به آقاي دكتر حبيبي نسبت بدهم، اما مي خواهم به صراحت بگويم كه هيچ وقت نديدم كه ايشان در چگونگي جمع ايرانيت، اسلاميت و تجدد نظر صريحي داده باشند. نه اينكه وارد اين قضيه نشده باشد. مگر مي شود كه روشنفكر زمانه ما وارد اين مطلب نشود؟ نظر دكتر حبيبي در اين باره- به نظرم- اين است كه روي گرداني از تجدد موجه نيست. ايشان مسلمان است و به فرهنگ اسلامي و به ايران و تاريخ ايران علاقه دارد، اما در وجود ايشان يك ايراني مسلمان آگاه و آشنا به وضع جهان مي بينيم. اينكه اين جمع چگونه صورت مي گيرد، مسئله دشواري است. به هر حال اعتدال شخصيت ايشان نشان مي دهد كه اين سه (اسلاميت، ايرانيت و تجدد) با يكديگر ناسازگار نيستند.
001080.jpg

* نظر به اينكه دكتر حبيبي هم اكنون رياست بنياد ايرانشناسي را برعهده دارند و شما هم يكي از اعضاي هيأت امناي آن هستيد، فكر مي كنيد كه با چنين پايه و خاستگاههاي فرهنگي، سياسي و نظري كه براي ايشان برشمرديد، چه سياستها و راهبردهايي براي مجموعه ايرانشناسي در نظر دارند؟
- سؤال خوبي است. دكتر حبيبي مي خواهند كه اين پراكندگي پژوهشهاي ايرانشناختي رفع شود و وحدت و جهت پيدا كند. البته نه اينكه همه در اين زمينه يكسان فكر كنند. بلكه مقصود آن است كه يك همفكري و همزباني بين ايرانشناسان ايجاد شود .ايشان در نظر دارند كه ايرانشناسان در هر كجا كه هستند با يكديگر تبادل نظر داشته باشند. ما سابقاً كرسيهاي بيشتري در حوزه ايرانشناسي و زبان و ادبيات فارسي در دانشگاههاي سراسر جهان داشتيم كه امروزه متأسفانه به دلايلي از تعداد آنها كاسته شده است. دكتر حبيبي مي خواهند كه اين كرسيها از نو داير گردد و زبان و ادبيات فارسي بيشتر به جهان شناسانده شود. در واقع مركز ايرانشناسي هسته وحدت بخش همه پژوهشهاي ايرانشناختي است. از هم اكنون در بنياد ايرانشناسي يك بانك اطلاعاتي غني بوجود آمده است كه مي تواند مورد رجوع همه ايرانشناسان خارجي و ايراني قرار گيرد.
* مي دانيم كه ايرانشناسي در مجموعه پژوهشهاي شرق شناختي از حدود دويست سيصد سال به اين طرف و در آغاز در فرانسه، انگلستان و سپس آلمان، روسيه و آمريكا و بقيه كشورها شكل گرفت. در اين بين ايرانشناسان بزرگي چون: دارمستتر، اشپيگل، رايخلت، بارتولمه، ولف، فراي، ايوانف و... ظهور كردند. به هر حال ايرانشناسي همواره از نبود يك نگاه بومي رنج مي برده است- اگرچه نمي توان منكر سودمندي پژوهشهاي غربيان شد- با وجود آنكه افرادي چون شادروان دكتر بهار و مرحوم مظاهري و برخي ديگر گامهايي در اين زمينه برداشتند، اما هنوز به يك نگرش ايرانشناختي كه برخاسته از درون باشد نرسيده ايم. فكر مي كنيد كه بنياد ايرانشناسي و در رأس آن دكتر حبيبي تا چه حد در نظر دارد كه اين نگاه دروني و بومي را گسترش بخشد و نهادينه كند؟
- شما حتماً كتاب «شرق شناسي» ادوارد سعيد را خوانده ايد. اين كتاب ممكن است در جزئيات قابل نقد و بحث بسيار باشد، اما بي ترديد يكي از مهمترين كتابهايي است كه در سي چهل سال اخير نوشته شده است. شرق شناسي و به طور اخص ايرانشناسي مي تواند مورد نقد و بحث بسيار باشد. ما (ايرانيان) كه متعلق بحث ايرانشناسي هستيم، بايد تأملي در اين باره داشته باشيم كه ايرانشناسي- به قول شما- در اين دويست، سيصد سال چرا اين راه را رفته و چه حاصلي داشته است؟ و به ايران چگونه نگاه كرده است؟ حال اين نگاه- چه خوب و چه بد- به هر حال حاصل فعاليت عده اي از نوابغ جهان بوده است. اين طور نيست كه ايرانشناسان را اشخاص كوچكي بيانگاريم. اگر حقيقتاً در احوال هر يك از آنها دقيق شويم، متوجه مي شويم كه آنها بزرگان تاريخ غربي هستند. به هر حال بايد در نگاه، بينش و روش كار اين ايرانشناسان تأمل و تعمق كرد. اينكه اين ايرانشناسان را متهم به جاسوسي بكنيم، سند و مدرك مي خواهد و به نظرم كار عالمانه اي نيست. هر يك از اين ايرانشناسان نگاهي داشته اند، حال ممكن است آن را قبول داشته باشيم يا نداشته باشيم. تنها بايد آن را نقد عالمانه و علمي كرد. از اين رو، از جمله كارهايي كه بايد در حوزه ايرانشناسي صورت بگيرد، آن است كه كارنامه ايرانشناسي و ايرانشناسان را بسنجيم و ببينيم كه چه كردند، چه مي توانستند بكنند و ما چه مي توانيم بكنيم؟ اگر مستعد كار تازه اي نباشيم، درباره گذشتگان هم نمي توانيم حكم كنيم. اگر مثلاً من بخواهم درباره كار دارمستتر؛ اوستاشناس بزرگ حكم بكنم بايد خودم راهي در ايرانشناسي داشته باشم تا بتوانم از آن منظر به راه ايرانشناسي دارمستتر نگاه كنم و درباره آن حكمي بدهم، وگرنه حكم من احساسي خواهد بود. اين طور نيست كه بگوييم ما اين ايرانشناسان و افكار آنها را دوست نداريم. كار من و به طريق اولي دكتر حبيبي اين نيست كه اين گونه به ايرانشناسي بنگريم، اما اينكه ايرانشناسي چه راه و روشي بايد در پيش بگيرد و آينده ايرانشناسي چيست؟ از جمله مسائلي است كه بايد مورد توجه بنياد ايرانشناسي قرار گيرد.

ادبيات
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |