سه شنبه ۲۳ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۸۱
گفت وگو با دكتر غلامعلي حداد عادل؛ رئيس فرهنگستان زبان و ادب فارسي
حلقه رابط
001059.jpg
* شما دكتر حبيبي را بيشتر يك اديب و فرهنگمدار مي دانيد، يا يك دولتمرد يا اينكه فكر مي كنيد وي آميزه اي از هر دوست؟
- ايشان در هر دو، يعني در مسئوليتهايي كه در ۲۵ سال گذشته عهده دار بودند، يك انگيزه از حضور در مؤسسات فرهنگي و همچنين تصدي در مسئوليتهاي سياسي داشتند و آن هدف خدمت به كشور بوده و اي كاش روزي برسد كه همه سياستمداران ما اهل فرهنگ باشند و همه اهل فرهنگ ما اهل سياست و اين ديواري كه بين فضاهاي فرهنگي و فضاهاي سياسي احساس مي شود، برداشته شود. اين طور نباشد كه اگر زماني كسي از اهالي فرهنگ، قدم به سمت سياست مي گذارد، همه تعجب كرده و او را ملامت بكنند يا برعكس اگر كسي از اهل سياست قدم به مرحله هاي فرهنگي بگذارد همه به چشم سوءظن به او نگاه كرده و تعجب بكنند. دكتر حبيبي از جمله كساني است كه بايد براي كشور الگو قرار بگيرد. ايشان در ۱۲ سالي كه معاون اول بودند كارهاي اجرايي ظريف و سخت و نيز مسئوليتهاي سياسي مهمي را برعهده داشتند. از جمله وظايفي كه دكتر حبيبي در سمت معاونت اول برعهده گرفتند، ايجاد هماهنگي بين وزراي مختلف بود و مخصوصاً در تهيه لوايح دولت و ارتباط بين دولت و مجلس و نيز ارتباط وزرا با سازمان برنامه و بودجه آن زمان نقش زيادي داشتند. از طرفي هم چون از عموم وزرا به اندازه يك نسل مسن تر بودند، حكم برادر بزرگتر را نسبت به همه داشتند و همه به اصطلاح ريش سفيدي و كداخدامنشي ايشان را در موارد اختلاف قبول داشتند و اين بي شك به دليل باتقوايي و بي نظري ايشان بود و از اين رو همه حرفشان را گوش مي كردند. از طرفي ديگر چون ايشان يك حقوقدان و فرد دقيق النظري هم بودند. در رفع مشكلات في مابين دستگاهها دخالت مي كردند. از جمله اين دخالتها در جلساتي بود كه وزرا با سازمان برنامه و بودجه داشتند و رفع اختلاف در باب اعتبارات و بودجه از طرف رئيس  جمهور به عهده آقاي دكتر حبيبي گذاشته مي شد. همچنين در آن دوران ۱۲ ساله معاونت اول هم بسياري از ديدارها و سفرهاي خارجي به عهده ايشان بود و هم در سياست خارجي كمك رئيس جمهور و وزارت خارجه وقت بودند. از اين رو به عنوان يك شخصيت دانشمند مورد احترام مسئولان كشورهاي ديگر و مسئولان كشور خودمان بودند. به هر حال ايشان چه به عنوان يك دولتمرد و سياستمدار و چه به عنوان يك مرد فرهنگي همواره وجود مؤثري داشتند.
* آقاي دكتر، با توجه به اين مقدمه اي كه در باب نقش هاي فرهنگي و سياسي دكتر حبيبي بيان كرديد و نيز هنگامي كه به دوران زندگي آقاي دكتر حبيبي، مي نگريم، مي بينيم كه به درستي اين دو جنبه يعني، دولتمردي و فرهنگمداري در وجود ايشان سرشته است، ولي احساس خودم اين است كه وجهه فرهنگي ايشان در بيشتر مواقع بر وجهه سياسي وي مي چربيده است. درست است كه نقشهاي سياسي و دولتي بسيار حساسي داشتند، ولي در همين مناصب هم سعي داشتند كه كمتر وارد منازعات سياسي وقت شوند، درواقع خودشان را در حاشيه نگاه مي داشتند. به نظر شما آيا در اين خصوص عمدي داشتند مثلاً مي خواسته اند به اصطلاح فرهنگ را چاشني سياست بكنند، امري كه شايد فكر مي كردند براي انساني تر شدن سياست بهتر است؟
- به يك معنا درست است. آقاي دكتر حبيبي به طور كلي مرد آرامي است و اهل جنجال نيست. بسيار كم حرف و خيلي اهل احتياط است. ايشان، چه در عمل و چه در نظر در هر حوزه اي، احتياط مي كند و سعي مي كند كه در امور شبهه ناك و مسائلي كه خيلي روشن نيست، وارد نشود و اظهار نظر نكند. در غوغاهاي سياسي تلاششان اين است كه خود را از فضاي غبارآلود دور بدارد و البته در عين حال براي فرو نشاندن غبار هم تلاش مي كنند. لكن طبيعت و شخصيت آقاي دكتر حبيبي، يك شخصيت تبليغاتي و به اين معنا، سياسي نيست.
* يكي از نكاتي كه بسياري از روشنفكران و انديشمندان متأسفانه به آن دچارند، آشفتگي فكري است و اين مسئله خود را در نوشتار و گفتارشان نشان مي دهد. مثلاً از اين دست، افرادي را مي شناسيم كه مطالبي را مي نويسند يا مي گويند كه واقعاً صغري و كبرايش با هم جور درنمي آيد حال با توجه به اينكه آقاي دكتر حبيبي چندين كتاب در حوزه روش شناسي تحقيق ترجمه كرده و شما هم به خوبي در آن سخنراني تان به آنها اشاره داشتيد كه ايشان دقت زيادي در به كار بردن روش علمي دارند، آيا اين انضباط فكري مانع از اين نبوده كه وارد جنجالهاي تبليغاتي و به قول شما شبهه ناك نشوند و درواقع همواره بر اين اعتقاد باشند كه هر امري را پس از مشاهده دقيق، بسنجند ؟
- بله اين نظر شما را تأييد مي كنم. فكر مي كنم اين جنبه از شخصيت آقاي حبيبي علاوه بر اينكه ناشي از نظم و انضباط فكري است، ناشي از تقواي ايشان هم هست. همين تقوا سبب شده كه ايشان هيچ گاه از خودش حرفي نزند و راجع به كارهايشان صحبت نكنند. كمتر كسي خبر دارد كه دكتر حبيبي چه كارهايي كرده و چه مي كند؟ تنها اشخاصي از كارهاي ايشان مطلعند كه با ايشان در ارتباط نزديك باشند والا ايشان عموماً راجع به كارهاي خودش صحبت نمي كند مگر آنجايي كه احساس كند ضرورت دارد، مثلاً بخواهد گزارش بدهد از سفري كه فكر مي كند شنيدن آن براي ديگران مفيد و براي كشور سودمند است. به هر حال هر دو تصويري كه شما از دكتر حبيبي ترسيم كرديد، مؤثر بوده است.
* يكي از مهم ترين حوزه هاي فعاليتي آقاي دكتر حبيبي به عنوان يك فرهنگمرد، توجه به امر توسعه فرهنگستانهاي پس از انقلاب بوده است. در خصوص نقش ايشان در گسترش فرهنگستانهاي بعد از انقلاب و اهدافي را از اين بابت دنبال مي كردند، چه نظري داريد؟
- آقاي دكتر حبيبي سهم عمده اي در پشتيباني از فرهنگستانها بعد از تأسيس داشتند پس از اينكه اساسنامه فرهنگستانها در شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تصويب رسيد، از قوه به فعل درآمدن فرهنگستانها، تا حد زيادي مرهون حضور ايشان در جايگاه معاونت اول رياست جمهوري و نيز به عنوان رئيس هيأت امناي فرهنگستانها بود. ايشان در اين زمينه از نفوذ كلام خودشان در سازمان مديريت و برنامه ريزي استفاده كردند و امكانات و بودجه لازم را در يك حداقلي در فرهنگستانها جذب كردند و در واقع به عنوان يك شخصيت مورد احترام در فرهنگستانها محور قرار گرفته و وزانتي در خور به اين نهادهاي نوپا بخشيدند. از اين جهت ايشان خيلي مؤثر بودند و هنوز هم با اينكه امروزه ايشان ديگر عضو فرهنگستانها نيستند، اما در هر موردي كه ضروري بدانند فرهنگستانها را از نزديك كمك و راهنمايي مي كنند و واقعاً همه خوشحالند از اينكه فردي اهل فكر، اهل علم، اهل ادب و هنر، داراي احترام و شوكتي نزد دولتمردان است و مي تواند به عنوان حلقه رابط ميان اهالي فرهنگ و اهالي سياست عمل بكند. اين خودش بركتي است، بركتي كه مايه حركت گرديده است.
* در مورد نقش ايشان در رابطه با فرهنگستانها و نيز با توجه به اينكه ايشان كتابهايي هم در حوزه زبان و ادبيات فارسي و تاريخ ايران اسلامي ترجمه و تأليف كرده اند، نظر ايشان در رابطه با هويت ايراني و نقش زبان فارسي در اين هويت بخشي يا، يكي از مؤلفه ها يا زيرمجموعه هاي اين هويت چه مي تواند باشد؟
- در واقع در پاسخ به سؤال شما مي توان گفت كه ايشان در آثارشان از نظر فرهنگي مفسر اصولي است كه در اين زمينه ها در قانون اساسي تصريح شده است. به يك معنا قانون اساسي بيان حقوقي و سياسي انديشه هايي است كه ايشان در كتابهاي خودشان به تفصيل بيان كرده اند؛ از جمله در باب زبان فارسي، خط فارسي و امثال اينها. در واقع انديشه هاي فكري و فرهنگي ايشان از نظر حقوقي انعكاس داشته كه شايد مهمترينش همان روح قانون اساسي باشد، حالا ممكن است بعضي از اصول قانون اساسي، با آنچه دكتر حبيبي مي توانست بنويسد يا نوشته، تفاوت كرده، ولي در مجموع مي توان گفت كه ايشان در نگاه فكري و حركت فرهنگي خود، وفادار به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بوده است. نكته اي كه جزو خصوصيات دكتر حبيبي است و او را از ساير دولتمردان متمايز مي كند، اين است كه ايشان در جلساتي كه براي ايراد سخنراني دعوت مي شود هيچ گاه تشريفاتي سخنراني نمي كند و اساساً در قبال وقت مستعمان احساس مسئوليت دارند. اگر مثلاً به ايشان نيم ساعت براي سخنراني وقت اختصاص بدهند، شايد چند روز وقت صرف كرده و مقاله اي دانشگاهي براي آن تهيه مي كنند. از اين حيث ايشان كم نظير است. معمولاً جلسات افتتاحيه و مراسم گردهمايي هايي كه در آن از شخصيتي سياسي مثل معاون اول رئيس جمهور دعوت مي شود، بيشتر تشريفاتي است و همه انتظار دارند كه آن شخصيت اول سياسي كه مي خواهد جلسه را افتتاح كند، يك ربع يا ده دقيقه كلياتي را عنوان كند. در واقع كسي هم انتظار ندارد كه بحثهاي فكري و تحليلي در اين نوع مجالس و محافل، ايراد شود. دكتر حبيبي بر خلاف عرف رفتار مي كند و در همه اين جلسات، سخنراني دانشگاهي ايراد مي كند. گويي كه مي خواهد يك كلاس درس را در دوره دكتري اداره كند. براي اين منظور نخست مطالعه مي كند و آن گاه مقاله خود را طراحي و تنظيم مي كند. اشخاصي كه عادت به شنيدن اين نوع سخنراني ها ندارند شايد صحبت هاي دكتر حبيبي را در اين محافل و مجالس، غيرمتعارف ببينند. ولي ايشان احساس مسئوليت مي كنند و حرفشان اين است كه بايد از هر فرصتي كه يك متفكر و يك فرد مسئول در اختيار دارد، براي اينكه شنوندگانش را يك قدم جلوتر ببرد،حداكثر استفاده را بكند.
001062.jpg
همان طوري كه در آن سخنراني از قول ابوسعيد ابوالخير آوردند كه آن خادم مسجد گفت: خدا پدر كسي را بيامرزد كه از هر جايي كه هست يك گام فرا پيش نهد. ابوسعيد گفت: آنچه ما و همه پيامبران از آغاز تا كنون مي خواستيم بگوييم، اين مرد گفت. دكتر حبيبي هم واقعاً هرجايي كه مي رود مستمعانش را يك قدم به پيش مي برد و بحث هايي تحليلي مطرح مي كند ،كه به اصطلاح شما روزنامه نگاران، فكر شنوندگان را به چالش مي طلبد و آنها را با مباحث تازه آشنا مي كند و از تعارف و تشريفات و جملات تكراري و كليشه اي و سخنراني هاي عمومي خودداري مي كند.
* آقاي دكتر حبيبي در فرانسه تحصيل كرده اند و از اين رهگذر با تحولات فكري و سياسي آن سامان آشنا شدند. با توجه به اين كه شما اهل فكر و فلسفه هستيد، فيلسوفان و جريان هاي فلسفي كه مورد توجه ايشان بود از چه نوعي بوده و فكر مي كردند كه اين گونه فلسفه ها تا چه اندازه مي تواند پاسخگوي مسايل زمانه اي كه ايشان در آن زندگي مي كند باشند؟
- رشته اصلي دكتر حبيبي فلسفه نبوده و كارشان عمدتاً جامعه شناسي و حقوق بوده، ولي چون به يك سنت اسلامي و شرعي تعلق دارند و نمي خواستند بدون نقادي تسليم آنچه كه مي خوانند و مي شنوند باشند، از اين رو ناچار به ريشه ها و مباني نظر داشتند و نوعي نگاه نقادانه نسبت به مبادي افكار عمومي و انديشه هاي اجتماعي غربي داشتند، به اعتبار اعتقادي كه به معنويت اسلامي و هويت اسلامي داشته، باعث مي شود كه به تفاوت ريشه اي علوم انساني و اجتماعي غربي و اسلامي حساس باشند و از همين رهگذر بود كه به بحث هاي فلسفي كشيده شدند.
* تمايز ايشان با متفكران مشابهي مثل شهيد مطهري يا شريعتي چيست؟
- به همان اندازه كه استاد شهيد مطهري با سنت هاي فكري و معارف اسلامي در حوزه ها آشنا شدند، ايشان هم با معارف غربي در متن حوزه هاي علمي فرنگ آشنا بودند. مي توان گفت اگر ايشان فرصت مي كرد با استاد مطهري همكاري داشته باشد، مي توانست تبادل نظر سازنده اي در بسياري از رشته ها با شهيد مطهري داشته باشد. قبل از انقلاب بعد از اين كه شهيد مطهري به پاريس سفر كرد (هنگامي كه امام (ره) در پاريس بودند) براي اولين بار با آقاي دكتر حبيبي آشنا شد. وقتي كه به ايران مراجعت كرد، از جمله كساني كه از آنها براي بنده نام برد آقاي دكتر حبيبي بود. شهيد مطهري آقاي دكتر حبيبي را جزو چند نفري كه در محافل دانشجويي ايران و خارج از كشور سرشناس و مؤثر بودند، نام بردند.
* ارتباط آقاي دكتر حبيبي بيشتر با چه طيفي از متفكران بوده است؟
- من قبل از انقلاب با آقاي دكتر حبيبي از نزديك آشنا نبودم و نمي توانم در اين باره اظهارنظر دقيقي بكنم. اولين بار در سال ۱۳۵۲ از طريق شهيد بهشتي نام آقاي دكتر حبيبي را شنيدم و با شخصيت ايشان آشنا شدم. اين هم قصه اي دارد. چند سالي گذشت تا پس از انقلاب اسلامي از نزديك ايشان را ديدم كه همزمان با انقلاب به ايران آمده بودند. من كه چند سالي بود نام ايشان را مي شنيدم و كتاب هايشان را مي خواندم، از نزديك ايشان را ملاقات  كردم و آشنايي ما از آن زمان شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. من دقيقاً نمي دانم ايشان در فرنگ با چه متفكراني بيشتر حشر و نشر داشتند، ولي از آثاري كه ترجمه كرده اند معلوم است كه براي گورويچ احترام زيادي قائلند و آثار او را در خور ترجمه و تأمل دانسته اند.
* با توجه به اين كه امام خميني(ره) دكتر حبيبي را مأمور تدوين پيش نويس قانون اساسي كرده بودند و نيز حضور در شوراي بازنگري قانون اساسي، ايشان بخصوص از لحاظ فرهنگي چگونه به ايفاي اين نقش پرداختند؟
- البته من از جزئيات نقش ايشان در اين حوزه اطلاع دقيقي ندارم، زيرا من خودم در اين فعاليت ها حضور نداشتم و اجمالاً مي دانم كه ايشان فعال بودند. يادم مي آيد كه دو سه روز مانده به وقوع انقلاب اسلامي، ايشان را جلوي حسينيه ارشاد ملاقات كردم. در آن موقع همراه يكي دو نفر ديگر بودند؛ احوالپرسي كرديم. همان زمان صحبت اين بود كه آقاي دكتر حبيبي و عده ديگري مشغول تدوين قانون اساسي و پيش نويس قانون اساسي هستند.
من دقيقاً نمي دانم كه آيا ايشان در مورد جزئيات فعاليت هاي خودشان در اين حوزه در جايي نوشته اند يا نه. از اين رو نمي توانم درباره نقش دقيق ايشان در اين زمينه اظهارنظر بكنم، ولي دورادور تصور بنده و همه كساني كه همراه انقلاب بوده اند اين است كه دكتر حبيبي اعتقاد به انقلاب و ظلم ستيزي در برابر رژيم پهلوي را با عشق و علاقه به ايران، همراه كرد و با تخصصي كه در رشته حقوق داشتند در يك لحظه تاريخي حساس آنچه از دستش برمي آمد، براي انقلاب انجام داده است.
* كداميك از سائقه هاي فكري گورويچ نظر وي را جلب كرده بود؟
- فكر مي كنم استدلال گورويچ در برابر دولت هاي برخاسته از تفكر ماركسيستي كه حاكم بر نوع نگاه جامعه شناسانه آن روزگار بود ايشان را به خودش جذب كرده بود.

نگاه امروز
بنده خدا
سخنراني آقاي خاتمي در مراسم بزرگداشت انديشمند فرزانه دكتر حسن حبيبي
001065.jpg
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد از بيانات استاد بزرگوار جناب آقاي دكتر حبيبي كه هميشه ما بهره مي بريم و نيز مطالب مبسوط و جالب جناب آقاي دكتر حداد عادل و بيان گرم جناب آقاي دكتر فاضل، صحبت كردن كار دشواري است. ولي به ذائقه ادب و احترام من نسبت به جناب آقاي دكتر حبيبي چند كلمه اي را خدمتتان عرض مي كنم.
نكوداشت جناب آقاي دكتر حبيبي، نكوداشت يك فرد نيست، بلكه بزرگداشت جرياني است كه در اين روزگار بيش از هميشه بدان نيازمنديم. امروز نياز مبرم ما تعيين تكليف ديروز و امروز و فردايمان است. آشنايي به ديروز، شناخت امروز و شناخت راهي كه به سوي فردا بايد بگشاييم. گسست از سنت باعث بي پايگي و خسران بزرگي در هر جامعه اي است، چنان كه غفلت از زمان و نشناختن زمان نيز انسان را با مشكلات بزرگي روبه رو مي كند كه« العالم به زمانه لاتحجم عليه الوابس». اين همه اشتباهات و شبهه ها و آشفتگي ها هم ناشي از گسست از سنت و نيز نشناختن زمان است. جناب آقاي دكتر حبيبي، عالم جامع هستند. علم به معني امروزي آن- ايشان دانشمندند- هم غرب شناسند، و نه آشنايي با مظاهر و ظواهر غرب، بلكه آشنايي با مباني و بنياد فرهنگ و تمدن غرب و به عنوان كسي كه خود منتقل كننده امين و شايسته بسياري از مفاهيم و مباني فكر و تمدن و فرهنگ غرب به فرهنگ و جامعه ما بوده اند. جناب آقاي دكتر حبيبي، عالم به سنت اند- سنت شناسند، يعني صاحب تفكر ديني هستندومعتزله در معارف ديني-  آشناي با فلسفه و عرفان اسلامي و همزمان با فلسفه و تفكر غرب و در وراي اينها، آشنايي با تاريخ ايران و اسلام. انسان بزرگواري كه هم در حقوق جديد، فقه و هم در جامعه شناسي، هم در فلسفه، هم در ادبيات و هنر، صاحب مكانت والا هستند؛ يك اسلام شناس، يك غرب شناس و يك ايران شناس. جمع اين فضائل را در انسانها كمتر سراغ داريم و در اثر جمع اين خصائص و ويژگي  هاست كه اين انسان نماينده جرياني است كه روزگار ما بدان نيازمند است و البته در پس اين نامها و عنوانها، جناب آقاي دكتر حبيبي اهل تفكرند، تفكري كه غيبت آن لااقل در ۱۵۰ - ۲۰۰ سال گذشته، منشأ آشفتگي هاي نظري و عملي فراواني در جامعه ما بوده و هست و البته اهل سياست هم هستند. نمي دانم اين تعبير قدح است يا مدح؟ براي اينكه جز در لحظات كوتاهي از تاريخ و جز استثناءها قاعده بر اين بوده است كه سياست با فضيلت و حكمت سازگار نيست. آيا انسان بافضيلتي مثل جناب آقاي دكتر حبيبي وقتي گفته مي شود اهل سياستند، ايشان را مدح مي كنيم يا خداي ناكرده قدح؟ به نظر من اهل سياست بودن ايشان نيز همان است كه مي بايست باشد- اگر سياست ما، اقتصاد ما، فرهنگ ما، پشتوانه تفكر نداشته باشد،جامعه ما دچار ادبار خواهد شد.
ايشان سياستمدار اهل تفكر و تعهد است. حضور فعال ايشان در عرصه هاي مختلف سياسي و اجتماعي قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و دغدغه سرنوشت اين كشور و ميهن را داشتن؛ ايشان اهل علم اند اما علم را بهانه جدا ماندن از سياست نكرده اند و وقتي كه از متن علم به متن سياست آمده اند، داستان آن خليفه را تكرار نكرده اند كه چون خبر دادند كه خليفه شدي، مشغول خواندن قرآن بود، كتاب را برهم نهاد و گفت: «هذا فراق  بيني و بينك.»
جناب آقاي دكتر حبيبي از سياستمداراني است كه تفكر را به عرصه سياست آوردند و در همه لحظات اشتغال فراوان سياسي، يك لحظه از انديشيدن باز نايستادند. كافي است به مجموعه سخنرانيهاي جناب آقاي دكتر حبيبي در دوران تصديهاي مختلفي كه داشتند رجوع بكنيد تا ببينيد كه چگونه يك سياستمدار دغدغه علم و انديشه و تعهد و فضيلت نيز دارد. فرهنگستانهايي كه امروز منشأ خير و بركتهاي فراواني هستند، با پيگيري و تلاش جناب آقاي دكتر حبيبي به عنوان عامل مؤثر در تأسيس آنها شكل گرفت و خود نيز پيشتر و امروز در آن مسئوليت دارند و ايران دوستي ايشان، عشق ايشان به ايران كه در آغاز سخنانشان در آن قطعه زيباي مثنوي كه قرائت كردند و ما آثار اين عشق را هم ديديم، ايشان را واداشت كه به تأسيس بنياد ايرانشناسي اقدام بكنند كه در همين عمر كوتاه خودش منشأ خيرات فراوان بوده است. اينها همه فضيلتهاي جناب آقاي دكتر حبيبي است. و اگر در يك كلمه بخواهم بگويم آقاي حبيبي كيست، به همان عنواني اكتفا مي كنم كه آن بزرگوار قبل از امضا، آن را بر صفحه كاغذ مي نگارد: «بنده خدا، حسن حبيبي»
و كدام عنوان و عظمت بالاتر از اينكه انسان بنده خدا باشد اما از بندگاني كه« انما يخشي الله من عباده العلماء» .بنده صاحب خشيتي از خدا كه صاحب علم است. عمر استاد درازباد و بهره جامعه ما از وجود جناب آقاي دكتر حبيبي روزافزون.
001068.jpg

تو اي ايزدي مرز ايران من
خدايا به خورشيد گيتي فروز
به پرتوفشانيش در نيمروز
به ماه و به بازيگري هاي ماه
كه تاريك و روشن كند بزمگاه
به صبح درخشان كه آرد اميد
ز دل تيرگي ها كند ناپديد
به هنگام شب گاه راز و نياز
كه ره سوي مشكوي يار است باز
به بحر معلق بسيط زمين
به پروردگار هم آن و هم اين
به جان و به جاني كه جان آفريد
خدايي سخن در زبان آفريد
به روح اديبان اين مرز و بوم
كه از حد چين تا به اقصاي روم
پيام خرد، سر دل، راز عشق
نشان هاي شهر پرآواز عشق
به نظم و به نثر دري گفته اند
در لفظ را بس نكو سفته اند
به شعر تر رودكي عزيز
كه «آمو» شد از نغمه اش مشك بيز
به ايمان فردوسي پاكزاد
كه دل را به مهر علي كرد شاد
به زهد نظامي جادو سخن
«سخندان پرورده پير كهن»
به عرفان پرمايه مولوي
نوابخش ني با دم عيسوي
به پيغام پير نصيحت گذار
امير سخن سعدي نامدار
به عشقي كه حافظ از او نام يافت
به دوري كه از گردشش كام يافت
جهان را سراسر ز لفظ دري
عطا كن نشاط زبان آوري
فزون كن به عالم شكرخند را
روايي ده اين پارسي قند را
سخن پروران را همي يار باش
تو خود پارسي را نگهدار باش
خدايا به گردان سپهر بلند
به مردان صاحبدل دردمند
به نون و قلم، روشنان فلك
به تسبيح و تقديس جمع ملك
خردباوري عشق ورزي ناب
به ايرانيان بخش از شيخ و شاب
خرد را بياور به ديدار عشق
نما غرقه ايران در انوار عشق
جهان ساز آگه ز پيغام او
ز داد و دهش حكمت عام او

سخنراني دكتر حسن حبيبي در مراسم نكوداشت نيكي ها
انديشه تابناك
001056.jpg
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله رب العالمين الحمدلله الذي جعل الحمد مفتاحاً لذكره والحمدلله الذي من علينا بمحمدنبيه صلي الله عليه و آله
به نام خداوند ايران زمين
تواناي داناي عشق آفرين
خداوند ايران پر رمز و راز
سراپرده مردم سرفراز
پرستندگان خداوند پاك
به ياري انديشه تابناك
ستايشگران مهين كردگار
به پندار و گفتار و رفتار و كار
ايا دانشي مرد اين بوم و بر
كهن مهد فرهنگ و علم و هنر
تو را تا كه ريشه به خاك اندراست
نيابي خزان و نبيني شكست
بيفزاي بر نام اين مرز و بوم
كه از حد چين تا به اقصاي روم
تو را نامور نام ايران نمود
از ايران تو را هست سودا و سود
ز ميراث فردوسي پاكزاد
توئي زنده، اي آسماني نهاد
تويي شهره با پارسي در جهان
مشو غافل از خويشتن اين زمان
به خود در نگر نيك و هشيار باش
زبان دري را نگهدار باش
شب و روز اين گنج را پاس دار
دل و جان به معنا و لفظش سپار
« آغاز گفتار گيريم از نام آنكه انجام هر گفتار بدوست و بستائيم وي را چون از وي نيكويي شناس شديم و سپاس داريم، از وي بدانكه ما را پذيراي نواخت خود كرد، و بشتابيم در شناخت راه وي، چون از شناخت وي همه شتابها آرام گشت و به وي سپاريم خود را ، چون كارساز همه اوست و به وي پناه جوئيم كه او را به خود از همه چيز نزديك تر ديديم، از آن چيزي كه ما را از وي دور كند و درود و آفرين فرستيم روان پيشوايان و آموزانندگان و راهنمايان گذشته را كه از فروغ بينش و دانش ايشان بازماندگان و رسندگان دانا و بينا شدند و به آئين ايشان دين دار و به آئين گشتند و ياران و همرهان و پيروان ايشان را.»
بابا افضل: رساله ساز و پيرايه
انديشمند گرانمايه جناب آقاي رئيس جمهور
اعضاي گرانقدر هيأت امناي فرهنگستانها
رؤساي دانشمند فرهنگستانها
اعضاي دانشور فرهنگستانها
استادان فرهيخته،
خانم ها، آقايان
شش سال و چند ماه پيش در مراسمي كه بي شباهت به اين مجلس نبود در مقدمه سخنانم، خطاب به تصميم گيران برگزاري آن مجلس نكاتي را بيان كردم كه ظاهراً متن آن در دسترستان قرار خواهد گرفت و اجازه مي خواهم در آغاز سخنان امروز دو سه نكته آن را به اختصار و با دخل و تصرف مناسب مقام تكرار كنم و سپس به اصل مطلب بپردازم.
از تصميمي كه گرفته شده و مرا به مرتبه اي بركشيده است كه از شايستگي ام فراتر است، از همه بزرگواران و دانشوران و استادان هيأت مربوط از بن دندان و سر سويداي دل سپاسگزارم.
در عين حال، بي درنگ بايد به آنچه گفتم نكته اي ديگر بيفزايم. ممكن است آدمي در برابر مردم و در اجتماع، مدعي علم و دانش فراوان يا شايستگي هاي ديگر باشد و خود را حلال همه مشكلات بداند و هيچ كس را از لحاظ علمي و قدر و قيمت و فضيلت همرتبه خويش نخواند، اما هنگامي كه با خود خلوت مي كند، با اندكي توجه اعتراف مي كند كه آنچه در جلوت مي نماياند ادعايي واهي بيش نيست و درواقع در بيرون نكته مي فروشد، اما در درون بر بساط خويش چيزي ندارد. سعدي به اين نكته مهم روان شناختي و جامعه شناختي توجه دارد كه مي گويد:
«يكي را از بزرگان به محفلي اندر همي ستودند و در اوصاف جميلش مبالغه مي كردند، سر برآورد و گفت:  من آنم كه من دانم.»
طرح اين مسأله از آن جهت است كه مجلس اقتضاي چنين سخناني را دارد و قصد من از بيان آن در آغاز سخن از آن روست كه بگويم گوينده اين كلمات نيز با چنين حالتي كه «عشق ميان دو ضد» است روبه روست. از يكسو مي داند كه چيزي در بساط ندارد و بنابراين خود را شايسته لطفي كه نموده ايد نمي شناسد، از سوي ديگر نمي تواند و حق ندارد در تشخيص اهل فن، كه در معرض تقاضاهايي هم نبوده اند، شك و ترديد روا دارد و بنابراين براساس تشخيص آنها خود را شايسته مي پندارد و در نتيجه خرسند و خوشدل است.
به هر حال بار ديگر از مهر و محبت همگان سپاسگزاري مي كنم و از رئيس گرانقدر جمهوري اسلامي ايران درخواست مي كنم كه اجازه دهند چند نكته كوچك را در اين مجلس كه با حضور ايشان و ديگر فرهيختگان مزين و آراسته است، بازگو كنم و اميدم آن است كه به عين الرضا در آن نظر شود.
نكته اول درباره تشويق ها و تجليل ها و بزرگداشت هاست.
راستش را بخواهيم، بايد پذيرفت كه نمي توان و نبايد براي از هرراه رسيده اي كه ممكن است خداي ناكرده از جمله «گيسوان بافتگان» و «به شهر درآمدگان» و «قصيده گويان»  دروغين باشد، گريبان چاك كرد و بيش از آنچه لازمه تشويق و ترغيب معمول است، به نورسيدگان آفرين و زهازه و حبذا و احسنت گفت، اما حق نيست كه بزرگداشت و اداي احترام و قدرداني و قدرشناسي از خدمتگزاران و دانشمندان و هنرمندان و صاحبان فضل و فضيلت را هم بيش از اندازه به تأخير افكند.
بي شك اين بزرگداشت ها، هنگامي كه از ريب و ريا خالي است و براي اداي احترام به دانشوري واقعي و پژوهشگري حقيقي و يا صاحب فضيلتي راستين برگزار مي شود، چيزي بر قدر آنها نمي افزايد، بلكه اين جامعه است كه از يك سو با قدرشناسي از اين گروه درك و دريافت خود را درباره اهميتي مي نماياند و گزارش مي كند كه براي دانش و پژوهش، ادب و هنر و صنعت و فضيلت و اخلاق و كارو كوشش و ايثارگري و فداكاري و خوبي و نيكي و پاكي قائل است؛ در اين قسم از بزرگداشت ها در حقيقت آنچه شايسته و بايسته است آن است كه اين قدرداني ها بهنگام باشد. مقصود من از بهنگام بودن آن است كه فرصتي قابل اعتنا در پيش روي شخصيتي باشد كه مورد قدرداني و سپاس قرار مي گيرد تا در آن فرصت وي در مقام ايثارگر و صاحب فضيلت و دانشمند و هنرمند و پژوهشگري كه در معرض اين توجه و سپاس عمومي واقع شده است، بتواند به عنوان نمونه و الگوي جوانان دوستدار حقيقت و طالب علم معرفي گردد و اين علاقه مندان نيز فرصت بيابند كه خوشه چين فضل علمي و فضيلت معنوي و اخلاقي اين شخصيت باشند. با دريغ و درد بايد گفت كه در جامعه ما ماجراي «نوشداروي پس از مرگ سهراب»، تكيه گاه جامعه شناختي استواري داشته است و دارد و اگر توجه نكنيم باز هم خواهد داشت. بنابراين بايد آستين همت به كمر زد و مدد خواست و در اين دوران، راه و رسم كهن را به راه و رسم نوي بدل كرد كه قدرداني همراه با موقع شناسي باشد.
جناب آقاي رئيس جمهور
حتماً با تجربه اي كه داريد نخواهيد فرمود اين كه هزينه اي ندارد. مشكلي كه وجود دارد اين است كه گرچه اين كار كم هزينه است اما دركنار آن متولي وجود ندارد. بايد اعتبار اندكي درنظر گرفت و در عين حال متولي هم معين كرد و در ضمن از دولتي كردن كار هم پرهيز نمود. تنها كاري كه بايد انجام داد اين است كه همه تجليل كنندگان و علاقه مندان به شخصي كه قرار است مورد تجليل قرار گيرد بدانند: براي تأمين هزينه تهيه مقاله و تدوين و چاپ كتاب اگر نياز به كمك مالي داشتند چنين هزينه اي بي بحث و گفت  وگوي نفس گير تأمين شود و با يك قرار و مدار ساده، در اختيارشان قرار مي گيرد.
با پوزش از تصديع ،مطلب ديگري را هم با شتاب و به اختصار بيان مي كنم و سخن را به پايان مي برم. مطلب مربوط به برنامه ريزي هاي فرهنگي و تمدني است.
ما در بيست واندسال اخير سه برنامه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، را تقريباً پشت سر گذاشته ايم و آرام آرام در آستانه برنامه چهارم قرار گرفته ايم، انصاف بايد داد كه براي امور فرهنگي نيز تا آنجا كه اوضاع و احوال اجازه مي داده است حساب باز كرده ايم اما به نظر مي رسد كه صرفنظر از حساب مادي، كه اگر بتوان و تا آنجا كه مي توان حتماً  بايد ارقام و اعداد اعتبار موجودش افزود، آنچه اهميتي ده چندان دارد تجديدنظر در برخي از مفاهيم و سازوكارهاست تجديدنظري  كه به علم و فرهنگ ما در مقام اجرا جان تازه اي مي بخشد.
راستي را بخواهيم توسعه پايدار و فعال كشور، به شرط آن كه بخواهيم آگاهانه و عالمانه از فرآيند جهاني كردن تحميلي، تا آنجا كه ممكن است، در امان بمانيم نيازمند توجه بيش از پيش به دو مسأله عمده است: از يك سو بايد به علم و فناوري بومي و نيز مشاركت فعال در توليد علم و فناوري جهاني پرداخت و از سوي ديگر فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي را ديگر بار بارور ساخت.
در علم و فناوري بايد اولاً  به اولويت هاي مطالعه و تحقيق توجه كرد و از ميان اولويت ها نيز بايد پذيرفت كه اگر امكان پرداختن به همه آنها را نداريم، راهي جز اين نيست كه آنچه را داراي اهميت بيشتر است و با استعدادها و نيروي انساني و امكاناتمان سازگاري بيشتري دارد برگزينيم. علم و تحقيق را بايد در اين معني بومي كنيم كه با نيازها و نيز مقتضيات جامعه ما همخواني داشته باشد و فقط زينت افزاي مجلات فرنگي نباشد و نتايج آزمايش ها و پژوهش هاي ديگران را، بي آن كه بهره  اي به دانش و پژوهش ما برسد، رونق ندهد. اگر در برخي از رشته ها و از جمله پزشكي و بويژه جراحي و برخي از مطالعات باليني توفيقي به دست آورده ايم، نتيجه اين رويكرد بومي است.
باري اگر باور به كارهاي جدي و ژرف فرهنگي و تمدني داريم بايد اولاً  از كارهاي پراكنده ولو بسيار خوب و جذاب پرهيز كنيم و ثانياً در انديشه مفصل ها و ضبط و ربط هايي باشيم كه گفتار و كردار و رفتار و نيز علم و صنعت و خدمات و خلاصه همه زندگي ما را به صورت يك كل هماهنگ يا هم چهره، به هم پيوند دهد.
001050.jpg

اين توسعه پايدار فعال ايراني نيازمند مفصل ها و رابطه ها و نخ تسبيح هايي است كه در مفهومي به نام فرهنگ جاي مي گيرد. بنابراين بايد در انديشه توسعه فرهنگي ايراني همه جانبه و هماهنگ بود و آن را به عنوان عنصر اصلي و اساسي توسعه پايدار شناخت. تنها در صورتي و به شرطي توسعه فعال پايدار و ايراني توانمند و تا حد ممكن مقاوم، در برابر جريان ناسالم جهاني كردن تحميلي خواهيم داشت كه توسعه فرهنگي همه جانبه و هماهنگ ايراني در طول و عرض تاريخي آن، در تمامي شئون و وجوه ساختارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، علمي و آموزشي و پژوهشي و فرهنگي كشور حضور داشته باشد. نتيجه آن كه توسعه فرهنگي كشور بايد متوجه شكوفايي ايران فرهنگي و فراهم آوردن امكانات براي تربيت انسان فرهنگي فرهيخته ايراني- اسلامي باشد. اين شكوفايي با آگاهي كامل به سازوكار تقويت هويت ديني و ملي كه عناصر مقوم وحدت ملي اند محقق مي شود و موجب مي گردد كه ايران فرهنگي در جهان حضور فعال و مؤثر داشته باشد و باعث و انگيزه اي توانمند مي شود، براي حركت مجدد تمدن اسلامي ايراني، با توجه به مقتضيات عصري، در عين بهره گيري كامل از همه ميراث فرهنگي و تمدني تاريخي و اسلامي و ايراني و با توجه به اين چشم  انداز بايد هدفهاي متعددي را در زمينه مسائل مربوط به فرهنگ و تمدن در برنامه هاي توسعه پايدار لحاظ كرد كه من در اينجا به دو سه مورد آن به عنوان نمونه اشاره مي كنم و سخن را با پوزش فراوان به پايان مي برم.
* حضور فعال فرهنگي و عناصر مقوم فرهنگ و تمدن ايراني در ساختار سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي كشور
* تقويت هويت آرماني، ديني به طور عام و هويت اسلامي به طور خاص به عنوان يكي از عناصر مقوم وحدت ملي
* تقويت هويت ملي به عنوان يكي ديگر از عناصر مقوم وحدت ملي
*  بهره گيري از توان زبان فارسي در زمينه پيام رساني ملي، تاريخي و به عنوان عامل عمده تقويت وحدت ملي
* شناخت همه جانبه ايران تاريخي- فرهنگي و توجه جدي و عالمانه به تاريخ، فرهنگ و تمدن ايران
* كمك مادي و معنوي براي بهره گيري كامل، پرمايه و فراگير از ميراث فرهنگي و تمدن ايران و دستاوردهاي ادبي هزاروچندصدساله زبان و ادب فارسي در آفرينش هاي تئاتري و سينما(هم در زمينه پژوهشي و هم در جهت اجرا)
* توجه كامل به تاريخ علم دوران اسلامي ايران و بيش و كم قبل از اسلام در همه زمينه ها
* توجه بيشتر به فرهنگستانها به گونه اي كه برخي، اگر نه همه سياستگذاريها در فرهنگستانها متمركز شود تا در نتيجه به واسطه لزوم سياستگذاري هاي بين رشته اي، ارتباط آنها با يكديگر بيشتر شود و به ايجاد يك روش هماهنگ بومي در سياستگذاري هاي علمي بويژه در زمينه تحقيق بينجامد و نيز در مواردي كه تصميم گيري نهايي با فرهنگستانهاست، تصميم ها جنبه  اجرايي كشوري بيابد.
جناب آقاي رئيس جمهور
فرزندان اين آب و خاك در دوره هجوم بي امان اطلاعات گوناگون نيازمند داشتن آگاهي هاي فراوان از گذشته تاريخي خود و استعدادهاي گوناگون و بسيار ايران براي ساختن آينده آن هستند. اين آگاهي ها را در بانك هاي گوناگون اينترنتي به زبان انگليسي، كه زبان مسلط جهان شده است، نمي توان يافت. از طريق آموزش صحيح و به قاعده تاريخ و جغرافيا و تاريخ علم و زبان و ادب فارسي و آشنايي با ميراث فرهنگي و توسعه علمي و ... مي توان هويتي مستقل ساخت...
با حكايتي ديگر از اسرارالتوحيد سخن را به پايان مي برم:
«شيخ ابوسعيد يك بار به طوس رسيد، مردمان از شيخ استدعاي مجلس كردند، شيخ اجابت كرد، بامداد در خانقاه استاد، تخت بنهادند و مردم مي آمدند و مي نشست. چون شيخ بر تخت شد و مقربان قرآن برخواندند و مردم مي آمد چندانك كسي را جاي نماند. معرف برخاست و گفت خدايش بيامرزاد كه هر كسي از آنجا كه هست يك گام فراتر آيد. شيخ گفت و صلي الله علي محمد و آله اجمعين و دست به روي فرود آورد و گفت هر چه ما خواستيم گفت و جمله پيغامبران بگفته اند او بگفت: خدايش بيامرزاد كه هر كسي از آنجا كه هست يك گام فراتر آيد، چون اين كلمه را بگفت از تخت فرود آمد و آن روز بيش از اين نگفت.(۱)
«اي غايت عقل و عشق در گفت و شنفت»
«در ختم سخن حمد تو مي بايد گفت»
۱- اسرار التوحيد، چاپ صفا، ص ۲۱۶

فرهنگ
ادبيات
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |