شنبه ۲۷ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۸۵
گفت وگو با دكتر طوبي كرماني مدير كل امور اجتماعي ايرانيان خارج از كشور
هويت فرهنگي ايرانيان مقيم خارج
001218.jpg
مريم غفاري
اداره كل امور اجتماعي و فرهنگي ايرانيان خارج از كشور در وزارت امور خارجه تلاش مي كند ضمن حفظ ارتباط ايرانيان خارج با داخل به تقويت فرهنگ، زبان، دين و ارزش ها و هويت ملي ايرانيان خارج از كشور به ويژه نسل جوان دوم و سوم كمك كند. چند و چون اين تلاش ها را در گفت وگو با خانم دكتر طوبي كرماني مديركل اين اداره كه خود فوق دكتراي فلسفه از دانشگاه UCSD آمريكا دارد، در ميان گذاشته ايم كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* ابتدا به عنوان مدير كل امور اجتماعي ايرانيان خارج از كشور، نوع فعاليت ها و عملكرد اين اداره كل را تشريح كنيد.
- جامعه جوان و پوياي ايراني داخل و خارج كشور امروزه شاهد تحولات عميق و پردامنه اي به لحاظ كمي و كيفي است. اين نسل پرشور با استعداد و توانمندي شگرف خود، دورنماي اميدبخشي را براي جهش بزرگ علمي و توسعه همه جانبه كشورترسيم مي كند.
ترسيم مي كند.نشانه هاي اين توانمندي در موفقيت ها و افتخارات جوانان نخبه اين مرز و بوم در عرصه داخل و خارج از كشور قابل مشاهده است. از سوي ديگر دغدغه اساسي همه مسئولان نظام، برنامه ريزان و دست اندركاران مراكز مختلف توجه به مسائل نسل جوان و فراهم كردن بسترهاي لازم براي رفع چالش، موانع و مشكلات اين نسل به ويژه نخبگان و انديشمندان است. مسائل جامعه جوان ايراني خارج از كشور و مشكلات جوانان داخلي، مباحثي ملي هستند كه حل آنها عزم ملي تمامي نهادها و مراكز را مي طلبد.ما معتقديم اين مجموعه به عنوان متولي فرهنگي ايرانيان مقيم خارج از كشور برنامه هايش بايد مبتني برآمار تحقيقات علمي و ميداني باشد تا مطلع شويم كه سمت و سوي برنامه هاي ما بايد چگونه باشد و چه مانيتور فرهنگي آنجا گشوده شود.
بايد بدانيم انتظارات آنها چيست؟ و چه كار كنيم كه پيوند و مودت آنها بيشتر شود. موانع پيش رو كدامند. بايد نظرات آنها را بررسي كنيم تا بتوانيم پديده مهاجرت را تعديل كنيم.
فكر مي كنم اگر ايرانيان هزاران سال هم آنجا باشند باز اگر از مليت آنها سؤال شود، مي گويند ايراني هستيم.
ايران را خود ايراني ها بايد آباد كنند. از آن طرف دنيا براي آباداني ما نمي آيند، بلكه براي سلطه مي آيند. بنابراين آباد كردن ايران، بايد به دست ايراني باشد. چه در داخل و چه در خارج. هدف ما اين نيست آنهايي را كه رفته اند مجدداً برگردانيم، بلكه مي خواهيم يافته ها، اكتشافات و ابداعات آنها سمت و سويي به ايران داشته باشند. در حال حاضر در جامعه آمريكايي در تمام بدنه هاي فكري، علمي، اجتماعي و فرهنگي رگه هاي ايراني به چشم مي خورد و ايراني ريشه دوانده و ايران در حال رشد در همه جهان است، چون اين نگاه و فرهنگ را ايجاد و وسعت داده ايم.
اداره كل امور اجتماعي، فرهنگي ايرانيان خارج از كشور با هدفي مشخص و برنامه هاي سنجيده و غني و خصوصاً بابهره گيري از كمك هاي فرهنگي و معنوي كه از داخل كشور و براي ارائه هر چه بيشتر خدمات در اختيار قرار خواهد گرفت، مي تواند در پي  گيري هدف خويش موفق شود؛ كانوني كه استعداد جلب هموطنان و به خصوص جذب جوانان ايراني را نسبت به يكديگر و نيز نسبت به ايران و هر آنچه به ايران و ايراني مرتبط مي گردد، مستحكم سازد. تنها در سايه ايجاد و فعاليت چنين ساختاري است كه ايرانيان خارج از كشور در پيكار برخورد ارزش ها و گذر زمان مي توانند حتي الامكان از بيگانه شدن نسبت به ايران و ايراني مصون بمانند.
بنابراين مطالعه ارزش هاي فرهنگي و مذهبي جوانان، اصرار بر زبان فارسي و افتخارات ملي، ارتباطات نزديك با ايرانيان داخل كشور، بازديد متعدد از ايران، تأكيد بر دارا بودن اراده مقدس انساني در زندگي خارج از كشور و همكاري ايرانيان در دو سوي مرزها براي ساختن ايراني بهتر، از مهمترين اهداف اين اداره كل هستند.
* براي حفظ هويت فرهنگي ايرانيان مهاجر چه راهكارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟
- اگر فرهنگ و جامعه ايران با قدمتي چندين هزار ساله نتواند هويت ايشان را تداوم فرهنگي ببخشد، در واقع قابليت ها و توانمندي هاي فرهنگي جامعه كنوني زير سئوال رفته است. به عبارت ديگر اين شبهه پيش مي آيد كه در فرايند اجتماعي شدن، ايرانيان مهاجر آن گونه كه شايسته هست، ابعاد و الگوهاي فرهنگي ايراني را دروني نساخته اند. ابهام مفهوم هويت در حوزه فرهنگ ايراني، از نقطه نظر تاريخي چهره اي ديگر به خود مي گيرد. چرا كه پديده هويت مانند ساير مقولات پوياست و در هر دوره تاريخي عوامل و عناصر مختلفي بر روند شكل گيري و تكوين آن تأثير گذاشته اند و اين عوامل و عناصر به ميزان هاي متفاوتي در تداوم آن نقش يافته اند.
وطن و مليت، مجموعه خاطره ها و تجربه هايي است كه در جاي مشخصي از دنيا، شخصيت و روند فكري افراد را شكل مي دهد و تكيه گاه رواني آنها شده است. مليت در حقيقت مشخص كننده فرهنگ است و فرهنگ، حاصل قرن ها تجربه و تاريخ گروهي از انسان هاست كه در برخورد با پديده هاي طبيعي و برخورد با يكديگرشكل گرفته و نسل به نسل به دست ما رسيده، بايد از آن پاسداري كنيم و غني تر به نسل بعد تحويل دهيم. خطر از دست دادن اين هويت يا شخصيت ملي، روان  انسان را كدر و قلب انسان را بدون تكيه گاه مي كند. انسان را به احساس بيهودگي و از خود بيزاري وامي دارد تا جايي كه تا پاي از دست رفتن وجود مرئي براي حفظ و حراست آن، هر انساني كوشش مي كند.
جوانان ايراني همواره به فرهنگ ايران نياز دارند. به دليل نقصان ايجاد شده در هر نسل حفظ فرهنگ ايراني براي نسل دوم و سوم مهاجرين بسيار دشوار مي گردد.
ارتباط ميان جوانان مهاجر با جامعه ايراني بسيار كم  است و در صورت عدم اصلاح امور به مرور زمان اين ارتباط محو مي شود. حتي نسل هايي كه مستقيماً از ايران مي آيند جز در مسايل اقتصادي ارتباط بسيار كمي با ايران دارند.
عرق ملي و پرورش تعلق خاطر نسبت به فرهنگ غني خود، عاملي است كه با تكيه بر آن وترويج آن در جامعه، مي توان تك تك افراد را در گذشته و حال ملت و مملكت سهيم كرد،زيرا ما در زمان حال زندگي مي كنيم، ولي بايد گذشته خويش را به همراه داشته باشيم، لذا هر چه تعداد افراد متفكر و آگاه به فرهنگ و تاريخ خودي در جامعه بيشتر باشد و براي ايشان امكان فعاليت در جامعه فراهم آيد، جامعه پوياتر خواهد ماند كه پويايي شرط ادامه زندگي است. ولي اين امر به خودي خود ميسر نخواهد بود. انسان و جامعه مهاجر در محيطي شديداً متفاوت بزرگ و پيچيده مخصوصاً در كشوري مثل آمريكا كه به قول «الوين تافلر» دچار گسيختگي ارزشهاست، فقط مي تواند در سايه وصل شدن به يك كانون و جمع احساس هويت نمايند.
* مهمترين خواسته ها و نيازهاي جوانان ايراني مقيم خارج از شما چيست؟
- آنها مي گويند ما از ديرينه خودمان چيزي نمي دانيم. وقتي راجع به موضوعي تحقيق مي كنيم، تازه متوجه مي شويم كه بايد به ايراني بودن خود افتخار كنيم.
وظيفه ما اين است كه سابقه به يك روايت، هفت هزار ساله غناي فرهنگي و ۱۴۰۰ ساله فرهنگ اسلامي را به آنها اعلام كنيم. يكي از تقاضاهاي آنها، درخواست كتابهاي عرفاني و معنوي است كه بيشترين تقاضا را دارد و اين نشان مي  دهد كه گرايشات عرفاني و معنوي در آنها وجود دارد و احتياج به بستري مناسب براي شكوفا شدن دارد.
* رشد گرايشها و تمايلات عرفاني در ايرانيان مقيم خارج از كشور را چگونه تحليل مي كنيد؟
- دنياي فعلي سمت و سويي غريب پيدا كرده است. وقتي من آمريكا بودم بيش از ۱۴ كانال تلويزيوني مربوط به پخش سخنراني هاي روحانيون و علما اختصاص داشت و اين معنايش اين است كه اگر تمام ماديات دنيا را جمع كنند تنها يك بخش از وجود انسان را تأمين مي كند و نمي تواند جاي عاطفه، عشق، معرفت و دوست داشتن را بگيرد. به همين دليل در كشورهاي آمريكايي اكثراً داروهاي افسردگي مي خورند و دليلش اين است كه يك بعد را ديده اند و از بعد ديگر غافل اند. لذا انجمن ها، تلويزيون و فعالان در اين زمينه براي رشد بعد معنوي افراد تلاش مي كنند. در سالهاي اخير پرتيراژ ترين كتب، كتاب مولانا بوده و اين بيانگر اين است كه وقتي انسان از حقيقتش و خاطراتش دور شود زمين خواهد خورد.
همايشي در سوييس برگزار شد به نام «كنگره خانواده شماره۲» كه بنده نيز در آن شركت داشتم؛ در اين همايش تمام حرفشان اين بود كه ما همه چيز را از دست داده ايم، چون خانواده را از دست داده ايم. برگزاري اين همايش با آن هزينه هاي سرسام آور و عظيم فقط مي خواست اين را برساند كه عرفان، پلي است براي ارتباط، يعني همان چيزي كه مولانا مي گويد: همدلي از همزباني خوشتر است، پس اگر بخواهيم پيوند بيشتر شود بايد عرفان را مد نظر قرار دهيم.
* براساس بررسي هاي شما، مهمترين علل مهاجرت ايرانيان به خارج چيست؟
- مسئله مهاجرت از ديرباز در تاريخ كشورهاي مختلف دنيا به عنوان واقعيتي انكارناپذير به ثبت رسيده است، اما تاكنون در بسياري از كشورهاي جهان سوم و در حال توسعه روي عواملي كه باعث مهاجرت اشخاص يا خانواده ها مي شوند به طور جدي و مؤثر كاري صورت نگرفته است.
شايد قدم اول در راه پيدا كردن عوامل مهاجرت اين باشد كه مهاجرين را بيابيم و از خود آنها جوياي دليل كارشان شويم.
001221.jpg

تجربيات امروز از مسئله مهاجرت به وضوح نشان مي دهد كه كنار گذاشتن دين و ظواهر آن و خطر فراموشي زبان مادري و ارزشهاي ملي و ديني بزرگترين درد نسل جوانان مهاجر است.
ما در حال از دست دادن اساس هويت و ارتباطمان با اصليتمان هستيم. ايرانياني كه در خارج متولد شده اند از نظر ارتباط با ايران كمبود دارند. اين واقعيتي ناخوشايند است كه بايد اصلاح شود.
زماني كه ما عيد نوروز را جشن مي گيريم، اغلب بچه هاي ايراني در اولين روز سال نو به مدرسه مي روند،زيرا نمي توانند كلاس را ترك كنند و از شاگردان غير ايراني عقب بيافتند. از طرف ديگر خانواده هاي ايراني بيشتر و بيشتري در تلاش براي برقراري رقابتهاي ارتباط بيشتر با همسايه ها و جامعه شان، كريسمس را جشن مي گيرند.هر روز كه مي گذرد كمتر ايراني و بيشتر بيگانه مي شوند.
مريم ايمان يكي از ايرانيان خارج از كشور كه در آلمان زندگي مي كند، گله مي كرد چرا ايرانيان با اين مدارج بالا همت نكردند كه مدارس ايراني بگشايند. اين وسعت فكري، علمي و فرهنگي در واقعه ۱۱ سپتامبر هم ناديده گرفته شد. به ايرانيان بي ادبي كردند. الان هم برنامه حجاب كه فرانسه و آلمان دارند مصوب مي كنند، يك ريشه دارد. آنها به اين راحتي نمي توانند به ايرانيان بگويند خارج شويد. به بيان ديگر وقتي مي گويند زن مسلمان حق دانشگاه ندارد، يا نمي توانند از اعتقاداتشان دست بردارند، پس يا كشور را ترك مي كنند، كه يكي از اهداف آنهاست، يا اينكه مي مانند چون وابستگي خانوادگي دارند؛ اما بدون علم، پيشرفت، مشاركت اجتماعي و كار و... نتايج اين كار چيست؟ آيا حقوق زن كه از آن دفاع مي كنند اين است. مردان ارتقاي فرهنگي، علمي و... پيدا كنند و زنها پايين مي مانند و اين اختلاف سبب بروز مفاسدي مي شود و بچه هايي كه در دامان اين زنان مي خواهند تربيت شوند، چه عاقبتي خواهند داشت.
كساني كه ادعاي دموكراسي مي كنند، فكر كرده اند كه چه مفاسدي به دنبال تصويب اين قانون پيش خواهد آمد. پس هدف ما اين است كه مؤلفه هايي كه اين ارتباط را دايمي مي كنند، مثل: زبان، آداب و رسوم، اعتقادات و... را يادآوري و مستحكم و به روز كنيم. آن وقت شما فكرتان، سرمايه تان، خلاقيت  و پويايي تان را به سمت كشور خودتان سرازير خواهيد كرد.
اما سؤال اين است كه چگونه مي توانيم نسل جوان را به مشاركت در توسعه و آباداني كشور تشويق كنيم؟ ابعاد معنوي آنها را رشد دهيم و آنها را به يادگيري تاريخ و اصول تمدن و فرهنگ ايراني تشويق كنيم. جغرافياي كشورمان را به جوانان مان ارائه دهيم و زبان مادري را به آنها آموزش دهيم.
* براي حفظ و تقويت زبان فارسي نسل دوم و سوم ايرانيان خارج از كشور اداره كل شما اقداماتي كرده است؟
- اداره كل ما متولي امور فرهنگي است. ايرانيان خارج از كشور هر كار اقتصادي، قضايي، كنسولي و... كه دارند براي ما مي نويسند و اين كار خيلي وسعت پيدا كرده، ما داريم تدبيري براي آن اتخاذ مي كنيم. يكي از كارها چاپ تقويم دوزبانه براي كودكان و نوجوانان خارج از كشور است. چون برخي از آنها زبان فارسي نمي دانند و اين كمك مي كند كه فرهنگ خود را بازشناسي كنند. در اين تقويم ها، تمام داستانهاي غني ايراني قرار داده شده است، يعني منتقل كردن فرهنگ ايراني است.
اين تقويم ها از دي ماه شروع شده كه در آنجا قابل استفاده باشد. يك سري كتاب هاي كودكان دوزبانه منتشر كرديم كه آنها را در نهايت متوجه خانه اصلي خودشان كند. همچنين نقشه هاي دوزبانه كه به منظور آشنايي با جغرافي ايران و مجموعه كتابهايي داريم تحت عنوان انديشه ورزان كه انديشمندان داخلي را معرفي مي كنيم،مثل علامه طباطبايي به عنوان فيلسوف و مفسر قرآن، پروين اعتصامي به عنوان شاعر و...
يك دايره المعارف يا به معناي بهتر به دليل حجم كم آن، يك فرهنگنامه منتشر كرديم كه بخش هاي مختلف دارد. تاريخ ايران، جغرافي، زبان، شعرا، ميراث فرهنگي و... همه به دو زبان در كتاب چاپ شده است.
كتاب پگاه، پوسترهايي از حافظ،امام رضا(ع) و اصفهان و ... داريم كه براي آنها ارسال مي كنيم.
يكي ديگر از برنامه هاي اين اداره كل، كه در هر سال در مكه معظمه ۶ ذي الحجه در بعثه مقام رهبري ترتيب داده مي شود همايش «هنگامه وصال» است كه همه ايرانيان خارج از كشور دعوت مي شوند،كه امسال نيز در موسم حج اين همايش را مجدداً برگزار خواهيم نمود.
* با توجه به گسترش فناوري اطلاعات و اينترنت چطور مي توان از اين دنياي مجازي جهت پيوند و ارتباط بيشتر با جوانان مقيم خارج استفاده كرد؟
- بزرگترين مانع پيش روي جوانان مقيم خارج در راه يادگيري ميراث ايراني خود، انزواي جغرافيايي است. جوانان، اگر نتوانند با ايرانيان ديگر تعامل داشته باشند، در راه كسب تجربه لازم براي درك گذشته ايراني خود، با دشواري روبه رو مي شوند.
حفظ فرهنگ در ميان جوانان با استفاده از اينترنت بهترين روش غلبه بر اين مشكل است. جوانان جامعه مقيم خارج در بسياري از ويژگي هاي خود(محدوده سن، درآمد و مانند آنها) با اعضاي جوامع آن لاين مجازي سهيم هستند. جوانان ايراني براي آگاهي هر چه بيشتر از ميراث خود، به طرزي فزاينده از اينترنت استفاده مي كنند. چون روشي قدرتمند براي غلبه بر اين مشكل و كمك به جوانان ايراني براي آگاهي از ميراث خود است.
«سيروس لوهر» يكي از ايرانيان مقيم خارج كه پدرش آمريكايي است معتقد است: در دنياي ارتباطات و فناوري، ايران بايد با تقويت سايت هاي خود مباني علمي، اجتماعي و فرهنگي را از طريق اينترنت منتقل كنند تا از اين طريق بتوانيم براي حفظ هويت فرهنگي و ملي خودمان بهره ببريم.
و كلام آخر اين كه، چالش اوليه جوانان مقيم خارج، يافتن وسايل و روش هايي براي رسيدن به حكمت و آموزش فرهنگ سرزمين مادري خودشان است. اين كار را مي توان به صورت منفعل با اتكا بر والدين خود و يا فعال به آنها منتقل كنيم و فقط از طريق برقراري ارتباط با آنها و انتقال تجربيات مي توانيم به اهداف خود كه همانا حفظ هويت ملي، فرهنگي و مذهبي مان است برسيم.
* از اينكه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد، از شما سپاسگزاريم.

نگاه امروز
هويت دوگانه
مسعود تويسركاني
ايران از جمله كشورهاي مهاجرفرست جهان است. هر ساله بخش قابل توجهي از ايرانيان به ويژه نخبگان و روشنفكران و تحصيل كردگان به دلايل و انگيزه هاي متفاوت عازم ديار غربت مي شوند. نسل اول مهاجرين عليرغم جلاي وطن به جهت سيراب شدن از فرهنگ غني و كهن ايراني و نيز شكل گيري شخصيتشان در جغرافياي فرهنگي ايران قادر به حفظ هويت ملي و ايراني خود هستند، اما نسل دوم و سوم مهاجرين كه در فضاي غربت رشد كرده و شكل گرفته اند، دچار نوعي هويت دوگانه مي شوند. از سويي تحت تأثير زبان فرهنگ مادري دلبستگي و علائق ايراني دارند و از سوي ديگر تحت فشار نهادها و ارزش هاي مدرن اجتماعي در كشور مقصد و فشار هنجاري كه جامعه به آنها تحميل مي كند تلاش مي كنند خود را با فرهنگ بيگانه وفق دهند تا فشارها را از سرگذرانده و در آن جامعه به عنوان يك عضو پذيرفته شوند.اين وضعيت به شكل گيري «هويت دو گانه» و يا از خودبيگانگي نسل دوم و سوم مهاجرين مي انجامد. اين معضل دامنگير نسل دوم و سوم مهاجرين ايراني به غرب به ويژه آمريكا و اروپا نيز شده است .دوگانگي هويتي نسل دوم و سوم ايرانيان مهاجر آنها را در وضعيتي ناهنجار يا آنوميك قرار داده است. بدين معني كه در نوعي بلاتكليفي ارزشي و هنجاري به سر مي برند. ارزش ها و هنجارهاي فرهنگ ملي و مادري خود را تحت فشارهاي اجتماعي محيطي كنارگذاشته اما هنوز ارزش ها و معيارهاي غربي را نيز به طور كامل نپذيرفته اند. به تعبيري از اينجا رانده و در آنجا مانده شده اند، نه اينجايي هستند و نه آنجايي. هيچ قاعده و معياري بر افكار و زندگي شان حاكم نيست، رفتارهايشان غيرقابل پيش بيني و به شدت هيجاني و مقطعي است و از تعادل و ثبات شخصيتي برخوردار نيستند.
وضعيت آنوميك وعدم پيروي از معيارهاي قابل قبول و پذيرفته شده نسل مهاجرين را در حالت انزوا نيز قرار داده است. جامعه غربي مقصد عليرغم اينكه رفتار و حركات ظاهري و نمايشي مهاجرين جوان را مشابه خود مي بيند، با توجه به پيشينه و نيز باورها و نگرش هاي فرهنگي نمي تواند بپذيرد مهاجرين بتوانند همه تراوشات فكري و فرهنگي خود را كنار بگذارند و چونان آنها بينديشند و زندگي كنند، به همين دليل آنها را نه غربي كه «مشابه غربي» مي داند و به عنوان «شهروند درجه ۲» تلقي مي كند. اين طرز تلقي، محروميت ها، محدوديت ها و تبعيض هاي ناروايي را بر نسل دوم و سوم مهاجرين، عليرغم بسياري از توانايي ها و شايستگي ها، تحميل مي كند كه آنها را بشدت مي آزارد و نسبت به ادامه زندگي در غرب به ترديد مي افكند.از سوي ديگر جامعه ملي مبدأ نيز پذيراي اين نسل نيست و بي توجه به عمق ارزشها ونگرشها، رفتار، حركات و سكناتشان را ملاك داوري قرار مي دهدو «از خود بيگانه» تلقي مي كند.در چنين وضعيتي كه مهاجرين جوان در وطن و غربت «بيگانه» تلقي شده و از هر دو جامعه و فرهنگ طرد مي شوند، خطرهدم وهزم فرهنگي وبحران هويتي بشدت آنها را تهديد مي كند.اين نسل خوب يا بد بخشي از «ما» به عنوان ايرانيان است. پاسداري از هويت ملي ايجاب مي كند بحران هويتي مهاجرين را مسأله ملي تلقي كنيم و در رفع آن بكوشيم.

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |