پري سفيديان
جورج اورول نويسنده انگليسي نام آشنايي است كه در كشور ما با رمان كوچك مزرعه حيوانات و بعدها قلعه حيوانات و چند عنوان ديگر مشهور شده است. او اين نام را به عنوان اسم مستعار برگزيد و نام واقعي او در واقع اريك آرتور بلر است.او در سال ۱۹۰۳ به دنيا آمد. قلم شيوا و بيان تند و تيزش در كنار اطلاعات مبسوطي كه دارد نوشته هاي او را خواندني تر مي نمايد. اورول از سال ۱۹۲۲ تا سال ۱۹۲۷ در اداره پليس امپراتوري بريتانيا در برمه مشغول به خدمت بود و در سال ۱۹۳۵ نخستين رمان خود را به نام دختر كشيش به رشته تحرير درآورد. رمان دختر كشيش را غلامحسين سالمي به فارسي برگردانده است و قلعه حيوانات را امير اميرشاهي. اورول در جواني به سوسياليسم گرايش پيدا كرد و در جنگ داخلي اسپانيا حضور يافت. رمان درود بر كاتالونيا در سال ۱۹۳۸ حاصل اين تجربه است. اين كتاب را عزت الله فولادوند ترجمه كرده است. با شروع جنگ جهاني دوم ،اورول در كسوت خبرنگار آبزرور و بنگاه سخن پراكني بريتانيا به پوشش خبري جنگ پرداخت. اما شهرت اصلي اورول بابت دو كتاب مزرعه حيوانات و ۱۹۸۴ است كه در دوران جنگ سرد در غرب بارها و بارها تجديد چاپ شد.
رمان مزرعه حيوانات كه تلميحي از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ شوروي است، بي آن كه اشاره اي مستقيم به آن داشته باشد، تبديل تدريجي جنبش آزاديخواهانه و عدالت جويانه بلشويك را به حركتي سركوبگرانه و اقتدارجويانه در قالب طنزي كه گاه كودكانه مي نمايد به تصوير مي كشد. اورول شخصيت هايي را جان مي بخشد كه مشخصات ظاهري شان نمود خارجي دارد و بارها و بارها كلامي را در دهان آنها مي گذارد كه ديگران زده اند. امتياز خواهي و باج گيري در مزرعه حيوانات ،دوران جنگ سرد و طرف مقابل جهان سرمايه داري رمان را رماني خواندني مي كند، هرچند به نظر عده اي اين افسانه ،ارزش ادبي اش در آن حدي نبود كه به آن مي پرداختند. نفوذ روشنفكران چپ طرفدار شوروي در اروپا باعث شد كه اورول نتواند در سال هاي پاياني جنگ جهاني دوم مزرعه حيوانات را منتشر كند.
اورول كه خود را سوسياليست مي دانست و آرمان خواهي اش در جنگ داخلي اسپانيا ثابت شده بود، تجربه هاي مشابهي مثل آرتور كستلر و بعدها اينياتسيوسيلونه و ديگران را از سر گذراند. بعدها به منتقد جدي كمونيسم بدل شد. تا جايي كه نويسندگان چپ براي مقابله با او اتهام همكاري با اينتليجنت سرويس را به او مي زدند و بارها بر آن تأكيد مي كردند. اتهامي كه صد سال پس از تولد او قطعيت يافت و نقش اورول در لو رفتن بسياري از افراد روشن شد.
نيش قلم اورول بعدها در رمان هزارو نهصد و هشتاد و چهار به اوج خود رسيد. او در ۱۹۸۴ كه در اصل براي مسخره كردن جنبش فابيانيسم يا سوسياليست هاي خيالي نوشته شد، جامعه توتاليتر شوروي را به شلاق طنز گرفت. ناظر كبير كه شاهد مطلق افراد در اين جامعه است بر كليه شئون زندگي مردم نظارت دارد و آنها را بردگاني مي پندارد كه تنها بايد توليد كنند و با سهمي اندك در حد زنده ماندن و نمردن- كيفيت آن بماند- روزگار بگذرانند. اما رمان ۱۹۸۴ فقط هجو سوسياليسم نيست و به جنبش هاي مشابهي هم مي پردازد، مثل نازيسم و حتي بسيار دورتر از آن ميهن پرستي هاي افراطي آمريكايي ها در تدوين قوانين محدود كننده آزادي در دوران جنگ سرد و دوره مك كارتيسم. تا همين اواخر در جنگ هاي محدودي كه عليه عراق راه انداخت و به بهانه مبارزه با تروريسم قانون ميهن دوستانه سال ۲۰۰۱ را به كنگره برد تا محدوديت هايي را بر شهروندان تحميل كند. كارگران كه سنگ بناي انقلاب پرولتري هستند اساساً روي آسايش نمي بينند. دنياي ۱۹۸۴ شايد به عبارتي پيشگويي فروپاشي كمونيسم در سال هايي بود كه اورول نيم قرن پيش از آن رو در نقاب خاك كشيده بود. عبارت وزارت حقيقت در اين كتاب را شايد بتوان با وزارت ترس گراهام گرين مقايسه كرد و اين توازي را در جايي يافت كه گراهام گرين هم متهم به جاسوسي براي سرويس هاي امنيتي بريتانيا است.
از كتاب ۱۹۸۴ دو ترجمه به بازار آمده است. كه ترجمه اول را خانم ژيلا سازگار و ترجمه ديگر را دكتر صالح حسيني به فارسي برگردانده اند.
۱۹۸۴ به تعبيري واكنش به ديدگاه ماركس و انگلس بود كه اعتقاد داشتند انقلاب سوسياليستي از لندن آغاز مي شود(نقل به مضمون )و در اصل نگراني هاي جورج را از سلطه نظام توتاليتر در بريتانياي جنگ زده نشان مي دهد. حالا كه بعد از سال ها و پس از فيلترهاي زمان به ۱۹۸۴ و رابطه جورج اورول با نهادهاي جاسوسي و امنيتي بريتانيا از يك طرف و چپ نمايي هاي اورول به قضيه نگاه مي كنيم، هر چند خيلي واقعيت ها قلب شده، اما يك نكته را نمي توان فراموش كرد: رمان و داستان به مثابه رسانه. همه روابط موجود داستان نشان از واقعيتي دارد كه نمي توان به سادگي از ياد برد. نكته ديگر آن است كه تخيلي ترين داستان ها هم واقعيت و رئاليسمي در خود نهفته دارد كه نمي توان آن را ناديده گرفت. مثلاً آيا مي توان گفت رمان محاكمه كافكا غيرواقعي است. نكته اساسي ۱۹۸۴ آن است كه نويسنده از همان ابتدا قراري با خواننده مي گذارد و تا پايان رمان بر اين قرار پا مي فشارد و از آن تخطي نمي كند.
|
|
حضور ناظر كبير يا برادر بزرگتر كه حضوري همه جانبه در كليه شئون خود را مي نمايد. نويسنده جاسوس باشد يا نباشد در قوت يا ضعف اثري كه از زمان انتشار تا صدمين سال تولدش نزديك به يكصد ميليون نسخه به فروش رسيده است و به چهل زبان دنيا ترجمه شده تأثيري ندارد. مگر اين كه بخواهيم خط كشي سفيد و سياه را باب كنيم. نويسنده موظف است جزء به جز وقايع اطراف خود را ببيند و از آنان در روابط منطقي جهان داستان با دنياي پيرامون بهره بگيرد. براي همين هم اورول از قالب انديشه سوسياليستي درنمي آيد و به راحتي روابط موجود نهادهاي امنيتي و حضور فراگير ناظر را تصوير مي كند و تصويري باور پذير و در عين حال دهشت انگيز را پيش روي خواننده مي گشايد. حركت دراماتيك بيروني و پركشش كه در آثار اورول خاصه در چهار اثري كه از او نام برديم خواننده را جذب مي كند.
شخصيت هايي مثل اسنوبال در مزرعه حيوانات و جوليا در ۱۹۸۴ شخصيت هايي پويا هستند كه به راحتي لمس مي شوند، يكي در قالبي متناقض و آن يكي در قالب شخصيتي كه با روابط مغاير با شئون حزبي سر به شورش برمي دارد.
ديالوگ هاي درست و بجا در ۱۹۸۴ طراحي خوب و توالي منطقي تصاويري تأثير گذار و بديع خلق مي كند كه شايد اگر بيماري سل گريبان نويسنده را نمي گرفت ،پروازهاي بلندتري را در عرصه فضاسازي و داستان صورت مي داد. ۱۹۸۴ رماني سياسي است كه بعدها مانند مزرعه حيوانات به سينما راه يافت. چه سينما به رغم وابستگي اش به ادبيات رسانه گروهي تأثيرگذاري است.فيلم گاه مانند بيانيه اي سياسي- اجتماعي عمل مي كند.
اما حرفي كه جورج اورول در ۱۹۸۴ مي خواهد بزند كلي تر و عام تر از حرف هايي است كه مي توان عليه يك حكومت يا هجو انديشه اي به كار گرفت. او موقعيتي را خلق مي كند كه نماد دوره اي از يأس و عقب ماندگي در حوزه روابط انساني است. به راستي باعث اين اوضاع كيست؟ چه چيزي باعث فلج شدن ذهن آدم هاست؟ چه عاملي باعث مي شود كه برادر بزرگ يا ناظر كبير با آن چشم هاي درشت خود در حاشيه و متن و بطن كشور خيالي اوقيانوسيا به حيات خود ادامه دهد.اورول مي خواهد به ما بگويد با اصلاحات ساده و ابتدايي روابط كثيف حاكم بر چنان جوامعي را نمي توان تغيير داد. او در را به روي هر نوع اميد مبتني بر كارآيي اخلاقيات مي بندد. ۱۹۸۴ از يك ديد چنين ارزشي دارد. اورول در رمان ۱۹۸۴ كه ريشه در تعهد نسبت به محرومين جامعه دارد، دنيايي را به تمسخر گرفته و محكوم كرده است كه باعث به گل نشستن جمعي و ذهني انسانهاي پاك و سالم مي شود.
انديشه جورج اورول انديشه اي منسجم است؛ اگرچه خود او هم به صورت دائم در حال تحول بود. شايد به نوعي مي داند كه چه مي خواهد. اگر از دختر كشيش شروع كنيم و پايان كار را ۱۹۸۴ بدانيم كه مدتي بعد در آسايشگاه زندگي اش تمام مي شود، درمي يابيم كه در پس همه اين آثار يك اورول قرار دارد. اورولي كه اوج كارش ۱۹۸۴ است. هر چند در اين ميانه آنچه مغفول مي ماند اورول مقاله نويس است و يكي از شاهكارهاي مقاله نويسي او شكار فيل نام دارد. دلمشغولي هاي اورول مسائلي است از قبيل مبارزه يأس و اميد، عدالت اجتماعي سكون و حركت و ناهنجاري هاي اجتماعي.
۱۹۸۴ ملغمه اي از سبك هاي گوناگون است. از رئاليسم ناب تا اكسپرسيونيسم و سمبوليسم. دنياي ۱۹۸۴ فضاهايي است كه به راحتي مي توان به آن سر زد و يا حتي فضاهايي در گوشه ذهن هيچ كس نظير آن پيدا نمي شود. بر خلاف انتظار اين تنوع تنش و ناهماهنگي ايجاد نمي كند و ما تكرار رفتارهايي را كه در مزرعه حيوانات مي بينيم در ۱۹۸۴ پربارتر و پررنگ تر مي يابيم.
در ۱۹۸۴زندگي مسئله اصلي و دغدغه نويسنده است، زندگي در دوري باطل. انساني كه در خيال زندگي مي كند و در واقعيت خرد مي شود؛در دنيايي كه هيچ بن و اساس محكمي ندارد؛ در ميان ديوارهايي كه ديوار نيست، زيرا هيچ حائلي بين زندگي خصوصي و زندگي اجتماعي ايجاد نمي كند. براي همين هم شاهد فرو ريختن ديوارها مي شويم. انسان دنياي ۱۹۸۴ دچار منگوليسم فرهنگي است. در پس چهره آرام او امپراتوري را مي يابيم كه تنها در محدوده درون خانه اش حركت دارد و زماني كه وارد عرصه زندگي مي شود،حتي از برقراري ارتباط ساده با يك دست دوم فروش درمي ماند.قهرمانان رمان هم چنان درمي مانند كه سرانجام مرگ آنان را دربرمي گيرد.اورول كه اينك صد ساله شده است و بخشي از اين صد سالگي را زير خاك گذرانده، هنوز زنده و خبرساز است. آخرين خبر اين بود كه دوستان چپ گراي خود را به دولت بريتانيا مي فروخته و البته با بسياري از آنها ارتباط خوبي هم داشته است. ظاهراً از ميان نام آوران عرصه ادبيات و روزنامه نگاري،كساني به لطف و مدد جورج اورول به ليست سياه وزارت خارجه بريتانيا راه يافتند. از ميان آنها مي توان به ايساك دويچر تروتسكيست و نظريه پرداز اقتصادي لهستان اشاره كرد،او همچنين چارلي چاپلين را مشكوك به عضويت در گروه هاي كمونيستي مي دانست و جي .بي پرستيلي نمايشنامه نويس معروف كه با نمايشنامه بازرس وارد مي شود را داراي درخشش فوق العاده اي داشت.
اورول هر چه بود اينك مرده است اما آثارش هم چنان پابرجا است. ولي آثارش به رغم همه اتهاماتي كه هر چند پس از مرگش تأييد شده .آثاري خواندني است و از جذابيت هاي پيدا و پنهان آن نمي توان گذشت.