يكشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۸۶
بازنگري در ساخت وساز
001743.jpg
دكتر رضا بهبهاني 
هر زمين لرزه اي كه اتفاق مي افتد بياد مي آوريم كه ما در روي كمربند زلزله خيز آلپ هيماليا قرار داريم و شهر تهران آرميده در دامنه البرز با گسل هاي فراوان و فعالش، دير يا زود بايد در اين پهنه گسترده جغرافيايي منتظر اين پديده طبيعي باشد و چون مي دانيم از نظر علمي نمي توانيم زمانش را پيش بيني كنيم تا از خطرات جاني و مالي اش پيشگيري كنيم پس تنها راه مصون ماندن از عواقب فاجعه آميزش، صحيح و مقاوم ساختن سرپناه هايمان - از محل سكونت گرفته تا محل كار - در برابر آن است. عليرغم همه اين دغدغه خاطرها، پس از پشت سر نهادن روزهاي سوگواري و عزاداري، پس از توزيع كمك هاي داخلي و خارجي و سروسامان دادن هاي اوليه و با فروكش كردن هيجانها، چند صباحي بعد آن را فراموش مي كنيم و زندگي را با همه گرفتاري هاي شهرنشيني اش بدون انجام كاري در اين زمينه ادامه مي دهيم و بدون بازانديشي و تجديدنظر در شيوه ساخت وسازشهري، ساختمان سازي به روش غلط گذشته را دنبال مي كنيم.
شدت تخريب، صدمه و مرگ و مير ناشي از زلزله بم به ما نشان داد كه هموطنان عزير ما... چه شهري، چه روستايي، چه پايتخت نشين و چه حاشيه نشين در چه سر پناه هاي پوشالي سكونت داشته و دارند. اين زلزله نشان داد كه نه خانه هاي سنتي و خشت و گلي ساخته شده به دست مردم و بدون نقشه از پيش طراحي شده و نه ساختمان هاي دولتي و احتمالا با نقشه هاي مصوب و به دست مناقصه كاران رتبه بندي ساخته شده مصون از عواقب مرگ آساي زلزله نيستند.
به راستي چه كسي و چه دستگاهي مسووليت بازنگري و برنامه ريزي اساسي در امر ساخت و ساز شهري و روستايي را دارد؟ چرا بايد عواقب مخرب زلزله اي با قدرت ۸ ريشتر، در ژاپن صفر باشد و يا در كاليفرنيا با همين شدت زلزله بم، فقط دو نفر كشته شوند ولي در بم تمام ساختمانها از خصوصي گرفته تا عمومي و دولتي از خانه هاي محقر شهري گرفته تا خوابگاه دختران دانشجو و ادارات دولتي و شيرخوارگاه يتيمان، هيچكدام مصون از اين زلزله نباشند و همه بر سر ساكنانشان فروبريزند. به راستي چه كسي مقصر است؟ جز ما دست اندركاران ساخت وساز، ما معماران، مهندسان  محاسب، مهندسان ناظر، سرمايه گذاران در امر ساخت وساز، وزارت مسكن و شهرسازي، وزارت كشور، سازمان نظام مهندسي ساختمان و شهرداري.
آيا فقط يك فاجعه بايد چهره بنمايد تا ما را مجبور كند خانه هاي به اصطلاح مهندسي ساز بسازيم و بازماندگان زلزله زده را در آنها سكني دهيم؟
از زماني كه زلزله، بويين زهرا را ويران كرد و تهران را لرزاند و سبب شد كه تهرانيان شبي را تا صبح زير سقف نيلگون آسمان به صبح آورند، همه به اين شهر آسيب پذير انديشيدند و همه نگران آن روز كه تهران به لرزه درآيد، هستند و عمق فاجعه اي احتمالي را پيش بيني مي كنند. ولي همه دست روي دست گذاشته و منتظرند كه دستي از عالم غيب، ما را از اين بلاي طبيعي نجات دهد. چرا تنها به اعمال آيين نامه ناكافي ۲۸۰۰، آن هم در روي نقشه و نه در اجرا، دلخوش كرده ايم و براي نجات شهروندانمان از اين رويداد طبيعي برنامه جامعي تدارك نمي بينيم و خود را براي رويارويي با آن روز وحشتناك از همين الان با تدوين و تهيه برنامه جامعي آماده نمي كنيم؟ چرا بايد روزمره گي، كار را به جايي برساند كه قادر به برنامه ريزي نباشيم و اگر هم برنامه ريزي كرده ايم در عمل، درصد كمي از آن در اجرا به تحقق بپيوندد و بقيه به روي كاغذ باقي بماند؟ (نگاه كنيد به نتيجه طرح هاي توسعه شهري در طي سه چهار دهه اخير)
پس از تهيه و تصويب طرح جامع و اجراي آن توسط شهرداري تهران در سال۱۳۴۸، متقاضيان ساخت وساز جهت اخذ پروانه ساختمان مجبور به ارايه نقشه هاي معماري با توجه به ضابطه هاي طرح جامع شدند، آن هم در يك ورقه و با ارايه مقدار ناچيزي اطلاعات. سالها بعد و پس از زلزله منجيل و رودبار وزارت مسكن و شهرسازي، آيين نامه ۲۸۰۰را تصويب كرد و اين آيين نامه براي اجرا به شهرداري ها ابلاغ شد و از آن پس شهرداري تهران، نقشه هاي محاسباتي را براي صدور پروانه هاي ساختماني درخواست كرد، ولي از آن روز تا به حال، اين نقشه هاي محاسباتي در هيچيك از تشكيلات شهرداري هاي مناطق ۲۲گانه، مورد كنترل و بررسي قرار نگرفته و نمي گيرد و به ورقه چك ليست و امضا مهندس محاسب اكتفا مي شود و در عمل و اجرا معلوم نيست آيا ساختمان بر طبق نقشه هاي ارايه شده (محاسباتي) اجرا شده است يا خير. چون هيچ نظامي وجود ندارد كه به كنترل در مرحله اجراي ساختمانها بپردازد.
با وجود اينكه همگي دست اندركاران در اين فكر بوده اند كه به كنترل و هدايت ساخت وساز شهري بپردازند و كيفيت ساخت را مورد توجه قرار دهند و براي اين كار سازمان نظام مهندسي ساختمان را راه اندازي كرده اند ولي اين سازمان پس از گذشت ۸سال از تصويب قانون نظام مهندسي و كنترل ساختمان و پشت سر گذاشتن سه دوره انتخابات هيات مديره، در ايفاي نقش خود كه بر اساس قانون نظام مهندسي «موجبات تامين رشد و اعتلاي مهندسي»، «بالا بردن كيفيت خدمات مهندسي و نظارت بر حسن اجراي آن» و بالاخره «ارتقاي دانش فني صاحبان حرفه ها...» است چه كاري انجام داده؟  و اگر جواب منفي است، چرا؟ چه كسي مسوول پاسخ گويي به اين سوال است؟
آيا اين سازمان جز صدور كارت هاي عضويت و جمع آوري حق عضويت از اعضاي خود منشا خير و بركت ديگري براي هموطنان عزيز بوده است؟
در شهرداري، امور ناظران به وجود آمده است و در همين امور واحد ديگري به نام كنترل مضاعف شكل گرفته كه بعضي ساختمان ها را (پس از اجرا- نوش دارو بعد از مرگ سهراب-) كنترل مضاعف مي كند ولي هنوز طرح معماري و محاسباتي هيچ ساختماني به درستي كنترل نمي شود و در طول اجرا ، جهت دستيابي به كيفيت مطلوب، ساختمان به درستي تحت كنترل مستمر قرار نمي گيرد.
در سال ۱۳۷۶ به نيت واگذاري صدور پروانه ساختماني به بخش خصوصي در شهرداري تهران، سازمان هدايت و كنترل ساخت وساز شهري راه اندازي و برنامه جامعي براي آن طراحي شد. در اين برنامه، مقرر بود كه ساختمان ها از تقاضا تا پروانه پايان كار، مورد كنترل مستمر قرار گيرند و چك ليست هاي معيني هم براي مقاطع مختلف اجرا تهيه شد ولي متاسفانه به علل قانوني و عدم همكاري حوزه هاي معاونت معماري و شهرسازي شهرداري هاي مناطق، اين تشكيلات نيز به تشكيلات غيرفعال ديگر شهرداري پيوست و دفاتر بخش خصوصي كه براي اين همكاري با ستاد هدايت و كنترل ساخت وساز شهري قرارداد منعقد كرده بودند به تدوين پروانه ساختماني و ارايه آن به متقاضيان، اكتفا كردند و نهايتا اين ستاد با صرف هزينه اي بسيار و دفاتر بخش خصوصي كه با سرمايه گذاري نه چندان كم به وجود آمده بودند كار موازي با معاونت هاي معماري و شهرسازي مناطق را ادامه دادند و تنها كاري كه به بوته فراموشي سپرده شد ارتقاي كيفيت ساخت وساز شهري بود.
پيامد زلزله بم بايد براي ما دست اندركاران ساخت وساز شهري، درس عبرتي باشد و به خود آييم و به مسووليت حرفه اي خود بيشتر بيانديشيم و سازوكار جديدي را پي ريزي كنيم. از ابزار و ساختارهاي موجود با همه نواقص قانوني و غيرعملي شان و از نهادهاي دولتي و غيره دولتي بهره گيريم و نظام جديدي را براي كنترل كيفيت ساخت وساز شهري، طراحي كنيم. وظايف هركس و هرنهاد را روشن كنيم و از هر كدام مسووليت بخواهيم.
برنامه اي تدارك ببينيم كه هيچ ساختماني بدون كنترل از مرحله طراحي تا اجرا ساخته نشود و مصرف كنندگان به اتكا اين كنترل ها با خيالي راحت، سرمايه حاصل عمرشان را به سكونت گاه، تبديل كنند و شركت هاي بيمه نيز به اتكاي اسناد اين كنترل ها، ساختمانها را بيمه كنند. شهرداي ها لازم است برنامه و طرح هاي مشخصي را براي روز وحشتناكي كه زلزله اي بيش از ۶ ريشتر به وقوع بپيوندد تدارك ببينند.
در اين برنامه بايد چگونگي دسترسي  به راه هايي كه در اثر وقوع زلزله بسته نمي شوند را بر روي نقشه مشخص كنند تا از اين راهها بتوان به نجات مردم پرداخت و دستگاه هاي آتش نشاني به كمك  اين راهها به اطفاي آتش سوزي هاي ناشي از زلزله اقدام كنند و ستادهاي كمك رساني به مداوا و درمان مصدومان بپردازند و آنها را به بيمارستان هاي امني كه از پيش در برابر زلزله مقاوم ساخته شده و در روي نقشه ها مشخص شده اند هدايت كنند و آب و موادغذايي به بازماندگان رسانيده شود.
البته در تهران، با ساخت وسازهاي اخير و برافراشته شدن برج هاي آنچناني كه به ظن قوي، هيچكدام در اجرا براي مقاومت در مقابل زلزله اي بيش از ۶ريشتر ساخته نشده اند، پيدا كردن شبكه اي از راه ها كه توسط برج هاي فروريخته بسته نشوند كار آساني نخواهد بود و از همين  الان لازم است، اقدامات عاجلي در زمينه چگونگي بازماندن اين شبكه اضطراري انجام شود. چون بدون پيش بيني اين شبكه، كار كمك رساني به زير آوارماندگان و اطفاي حريق ساختمان هاي بلندي كه در هيچ كجاي جهان سوخت آن با گاز تامين نمي شود، كاري غيرممكن خواهد بود.
لازم است اين اطلاعات به همه ارگانهاي مسوول و نهادهاي تاسيسات شهري ابلاغ شود.
در هر محله اي محدوده اي مشخص كه از تخريب درامان مي ماند براي اسكان موقت بايد در نظر گرفته شود. در اين محل ها بايد انواع و اقسام موادغذايي فاسدنشدني، امكانات درماني ابتدايي براي مداواي سرپايي مصدومان،  چادر، پتو و لوازم اوليه، مخزن آب، ژنراتور برق و مواد سوختي (نفت و گازوئيل)،  وسايل اوليه كمك به مصدومان زير آوار باقي مانده از قبيل: بيل، كلنگ، فرغان و... در انبارهاي مقاومي كه مناسب اين كار ساخته شده نگهداري و پيش بيني شود. كليد اين محل را مي توان به دست چندنفر از معتمدين محل و يا شوراهاي اسلامي محلات كه انشاالله به وجود خواهد آمد سپرده و يا مسوولان موظف ۲۴ساعته به كار گمارد تا مردم قبل از رسيدن امدادگران، با مشاركت خود در اين اماكن، موقتا سكني گزينند. بديهي است در اين محل بايد پيش بيني آبريزگاه و حمام هاي موقت نيز انجام شود.
اگر از الان به فكر آن روز نباشيم، طبق پيش بيني هايي كه متخصصان فن مي كنند از جمعيت ده ميليوني تهران (جمعيت محدود مجموعه شهري تهران بزرگ!) حداقل دو ميليون نفر در بدو امر تلف مي شوند و دو سه ميليون ديگر هم در اثر آتش سوزي و عدم دسترسي به كمك رساني از بين خواهند رفت و بقيه هم كه جان سالم بدر برده اند از بي آبي، بي جايي، سرما يا گرما تلف خواهند شد و بيماري هاي عفوني و واگيردار ناشي از عدم امكان جمع آوري اجساد، كل جمعيت شهر را در معرض نابودي واقعي قرار خواهد داد.
عضو هيأت علمي 

قزوين، شيراز، بيرجند ،سمنان،بروجرد،اصفهان
پايتخت بعدي كجاست؟
عليرضا كيواني نژاد
001764.jpg

پايتخت انتقال داده مي شود ،چندين گزينه براي پايتخت هاي احتمالي در نظر گرفته شد كه معلوم نيست تهران بعدي كدام يك از آنها باشد. كارشناسان و صاحبنظران درباره اين مكان هاي احتمالي اظهارنظرهايي داشتند، متفاوت و حالا بايد منتظر بود و ديد كدام يك از اين گزينه ها به واقعيت نزديك تر است.
بحث انتقال پايتخت، محصول فكر مسوولان ۱۰ يا ۲۰ سال اخير نيست. قبل از انقلاب هم اين پروسه، مطرح شد و حتي استاني به همين دليل نام گذاري شد؛ «استان مركزي.» همان موقع بنا به دلايلي كه چندتايي هم جغرافيايي بودند، اين استان به عنوان جايگزيني نامناسب مطرح شد و از ليست پايتخت هاي احتمالي كنار رفت.
دكتر كردواني- جغرافي دان- در اين باره مي گويد:«استان مركزي به عنوان گزينه اي براي جايگزيني پايتخت بود اما نه به دلايل امنيتي و ترس از وقوع زلزله. استان مركزي به عنوان قطب صنعتي و كشاورزي مطرح شده بود و آن موقع به دليل تراكم جمعيت، شهرشناسان، اقليم اين استان را به لحاظ آب و هوايي براي پايتخت شدن مناسب مي دانستند. ما فكر مي كرديم اين استان مي تواند گزينه مناسبي براي پايتختي باشد كه دويست سال قبل انتخاب شده، با اين تفاوت كه هنوز كسي سخني از تفاوت بين پايتخت و شهر بزرگ به ميان نمي آورد » بر اساس آخرين سرشماري عمومي نفوس و مسكن در سال ۱۳۷۵استان مركزي به مركزيت اراك ۳۸۰۷۵۵ نفر جمعيت دارد. طرح انتقال پايتخت كه در سال ۱۳۴۰ براي اولين بار به صورت نظريه اي قابل پيگيري اعلام شد اين استان را هدف قرار داده بود. اما به همان دليلي كه امروز آن را براي اين مساله مناسب نمي دانند رد شد. اين استان به لحاظ آب و هوايي نمي تواند خودپالا باشد. دكتر ناصر كرمي استاددانشگاه هم در اين باره مي گويد:« استان مركزي در كنار يك خط گرانيگاه موسوم به گرانيگاه جمعيت قرار دارد. يعني خطي كه از تهران، زنجان و خرم آباد مي  گذرد و اگر جمعيت ايران را در نظر بگيريم بسياري از آن در نزديكي اين خط قرار دارد ضمن آنكه اين استان و شهر اراك - مركز آن - نمي تواند به دليل مسايل پاكيزگي آب  وهوا، گزينه مناسبي باشد. چون هواي آلوده آن مانند تهران در سطح شهر پراكنده است و از آن خارج نمي شود.»
001767.jpg

اين استان با ۳۹۸۹۵ كيلومترمربع مساحت توسط استان هاي قزوين، همدان، لرستان، اصفهان، قم و تهران احاطه شده است. آب و هواي آن شامل سه بخش نيمه بياباني، معتدل كوهستاني و سرد كوهستاني است. ارتفاعات مهم آن عبارتند از تخت رستم( ۲۹۲۰ متر ارتفاع)، آلاداغ(۳۲۱۰ متر ارتفاع) و هفتاد قله (۲۷۳۲ متر ارتفاع).
از رودهاي مهم اين استان مي توان به قره چاي (كه به نام هاي قره سو، زرين رود، شراء و چراء هم خوانده مي شود)، قلم رود و رود آب تفرش اشاره كرد.
از ديگر ويژگي هاي اين استان مي توان به كوير ميغان (در شمال شرقي اراك و غارهاي متعدد از جمله شاه زند، سوله خوانرا، انجدان، هيزج، قلعه جوق، عين هو، سفيد خاني، گيوه كش و طاق رچه اشاره كرد.
اما گزينه ديگري كه براي انتقال پايتخت در نظر گرفته شد استان سمنان است. بعد از آنكه استان مركزي با تمام ويژگي هايش نتوانست گزينه اي مناسب براي اين جايگزيني باشد، سمنان مورد نظر قرار گرفت.
منطقه اي با اقليم خشك كه ۱۳۵ ميلي متر بارندگي دارد. دكتر درياباري- جغرافي دان- درباره اين شهر مي گويد:« سمنان روي گسل است و اگر به حوالي آن دقت كنيد شهرهايي مثل سنگسر و شهميرزاد.
اگر از نظر اقليم شناسي به آن بپردازيم اولين مشكل آن آشكار مي شد.
آب 
001770.jpg

«اين استان همين حالا هم براي يكصد هزار نفر آب كافي ندارد و آب حاضر هم قابل آشاميدن نيست. مردم در اين شهرها حتي براي آب آشاميدني خود دچار مشكل هستند و در پاره اي از موارد مجبورند با پارچ از شه ميرزاد آب آشاميدني بياورند. از منظري ديگر، اين شهر اقليم مناسبي براي داشتن جمعيت بالا ندارد. خاك آن مناسب كشاورزي نيست و سالانه ده تا دوازده روز متوسط بارندگي آن است. تنها يك راه وجود دارد كه هفتصد هكتار باغ اطراف آن را پايتخت كنند كه آن هم مناسب اين كار نيست.» او در مورد اين انتقال مي گويد: «اين طرح سال ۷۸ هم دوباره توسط دكتر رهنمايي مطرح شد و او به همراه همكارانش از آن در هيات دولت دفاع كرد. قرار شد گزينه هاي ديگر آن نيز مورد تاييد شوراي امنيت قرار گيرد.»
دكتر بهبهاني درباره سمنان مي گويد: «سمنان خودش روي خط زلزله است. شبكه هاي دسترسي هم در اين شهر به لحاظ مسايل شهري وجود ندارد وحتي اقليم خاكي آن به گونه اي است كه اگر قرار باشد فرودگاه يا بيمارستان را در آن احداث كنيم هيچ امنيتي ندارد.»
مهندس گسيلي درباره اين شهر، نظرات همكارانش را تاييد مي كند: «يكي گسل هاي زلزله در شمال و شرق تهران و همين طور جنوب آن و ديگري نبود امنيت براي تاسيسات زيربنايي. اين دو دليل باعث تقويت فكر انتقال پايتخت شد كه درست در مورد سمنان هم صدق مي كند. سمنان به لحاظ جغرافيايي هم روي خط زلزله قرار دارد و هم تاسيسات زيربنايي آن در حد يك پايتخت نيست. حتي براي جمعيت فعلي آن نيز كفايت نمي كند.»
اين استان در گذشته ايالت قومس خوانده مي شد. با وسعت ۹۲۳۸۸ در دامنه جنوبي سلسله جبال البرز. توسط استان هايي چون مازندران، گلستان، اصفهان، خراسان، قم و تهران در بر گرفته شد و قله قلعه دختر (۲۲۸۶ متر ارتفاع) و كوه سرخ از بلندترين نقاط اين استان محسوب مي شوند. رودهاي تاش، كال شور، چشمه علي دامغان، خشكرود دريان، گل رودبار، حبله رود و ... در آن جاري است. ضمن آنكه درياچه نمك در جنوب غربي آن است.
001773.jpg

از شهرهاي بزرگ آن مي توان به شاهرود، دامغان و گرمسار اشاره كرد.
يكي از شهرهاي واقع در گوشه شمال شرقي ايران، بيرجند، گزينه ديگري كه احتمال پايتخت شدن يا انتقال پايتخت به آن وجود دارد.
دكتر بهبهاني درباره بيرجند مي گويد: «اين شهر در منتهي عليه شرق واقع شده است. در پهناورترين استان ايران يعني خراسان واقع است و به لحاظ جغرافيايي مشكل بارندگي دارد. ضمن آنكه نسبت به مركز ايران بسيار پرت است.»
دكتر فريد اعلم هم درباره اين شهر با اشاره به مشكل آب آن مي گويد: «شما نقشه ايران را به دو قسمت شرق در غرب تقسيم كنيد. آن وقت مي بينيد كه پراكندگي جمعيت در شرق بسيار اندك است. آب و هوايي نامساعد دارد و نمي تواند گزينه اي مناسب براي اين مساله باشد.» حركت ماسه هاي روان و عدم امنيت را هم بايد به اين مسايل اضافه كرد. مشكل ديگر اين شهر نداشتن فضاي لازم براي ايجاد فضاهاي شهري است. موردي كه تهران را هم با مشكل مواجه كرده است.
استاني با وسعت هجده هزار كيلومتر مربع مساحت كه توسط استان هايي چون تهران، زنجان، مازندران، گيلان و همدان احاطه شده است يعني استان قزوين. دكتر درياباري درباره اين گزينه مي گويد: «اساسا با چنين تغييري مخالفم. قزوين به دليل نزديكي به تهران مي توانست گزينه خوبي براي اين كار باشد اما توجه داشته باشيد كه اين شهر هم روي خط زلزله قرار دارد.
مشكل مهاجرت پذيري در اين استان نيز بسيار است. به تهران و استان هاي همجوار خود نزديك است و اين نزديكي ارتباط تا حدي خوب است اما اين استان باتوجه به قرارگرفتن روي خط زلزله مي تواند گزينه اي نامناسب باشد. تاسيسات اين شهر هم مشكل دارد. ضمن آنكه خاك اين استان براي برپاكردن تاسيسات و نيازهاي آتي يك شهر، چندان مستحكم نيست». مهندس گسيلي با اين دلايل قزوين را مناسب نمي داند.
در اين استان رودهاي پرآبي وجود ندارد اما رودهاي حاجي عرب و آوج را كه در برخي از فصل هاي سال داراي آب هستند مي  توان نام برد. دامنه ارتفاعات اين استان هم مانند خود شهر نمي تواند جاي مناسبي براي احداث پايتخت جديد باشد. ارتفاعاتي چون كوه رامنه(۲۵۸۰ متر ارتفاع) كوه آق داغ (۲۸۷۸ متر ارتفاع) و ...
در ضمن ارتفاعات الموت از معروف ترين ارتفاعات اين استان است و درياچه زيباي اووان نيز در اين ارتفاعات قرار دارد. بخش هاي مهم قزوين عبارتند از آبيك، رودبار الموت، رودبار شهرستان، طارم سفلي و مركزي.
دكتر رهنمايي نظرات جالبي پيرامون اين گزينه ها دارد. او مي گويد:« هيچكدام از اين شهرها مدنظر ما نيست. اصلا در انتقال پايتخت نبايد يك شهر مطرح شود.
001776.jpg

شهرهايي كه شما نام برديد در حد شايعه هستند.» وي كه مسووليت مكان يابي پايتخت مورد نظر را داشت مي گويد: « بايد شهري نو درجايي نو ساخته شود ومولفه هايي كه حدود ۱۲ سال پيش مطرح شده بودند الان تغيير كرده اند. احتمال دارد آن مكان ها با شرايط امروز سازگار نباشد بنابراين تحقيقاتي جديد لازم است» . دكتر رهنمايي در پاسخ به اين سوال كه گزينه هاي موردنظر شما چه مكان هايي بوده و يا هستند مي گويد:« جايي در شرق رشته كوه هاي زاگرس، نقطه اي بين اصفهان و شيراز، سرچشمه رودخانه هاي كر و سيون و در نهايت جايي بين ابهر و آوج. آن موقع اين مكان ها به دلايل جغرافيايي و اقليمي بسيار مناسب بودند اما الان اطلاع زيادي از اين مكان ها ندارم. از مزيت اين مكان ها مي توان به بارندگي خوب، خاك هاي پايدار و حاصلخيز اشاره كرد اما از اين نكته نبايد غافل بود كه ايران و كلا فلات ايران زمين زلزله خيز است. بنابراين اين مكان ها هم در معرض اين خطر قراردارند. اطلاعاتي كه به شما داده مي شود و بعضا آنها را در روزنامه ها مي خوانيم از سوي كساني است كه اطلاعات زيادي در اين زمينه ندارند. به عنوان مثال شنيدم كه اصفهان را نقطه اي مناسب اعلام كردند همين حالا قيمت زمين ها در اين شهر بسيار افزايش يافته در حالي كه اصفهان حتي در بين گزينه  ها هم نيست.»
اما شهرها و نقاط ديگري هم در اين گذر به عنوان پايتخت احتمالي انتخاب شدند، مانند شيراز.
يك جغرافيدان ديگر درباره شيراز مي گويد: «بعيد مي دانم اين شهر جزو گزينه هاي انتقال پايتخت باشد اين شهر تنها مي تواند يك مركز بزرگ توريستي فرهنگي باشد آن هم پس از اصفهان. اما مشكل بزرگ اين شهر مهاجرپذيري آن است.» شيراز مركز استان فارس است، با مساحتي در حدود ۱۲۴ هزار كيلومترمربع. از شمال به استان هاي اصفهان و يزد، از مغرب به استان هاي بوشهر و كهگيلويه و بويراحمد، از جنوب به استان هاي هرمزگان و بوشهر و از مشرق به استان هاي كرمان و هرمزگان محدود مي شود. سفيدار، خرمن كوه، موسي خان، كوه كر، آپادانا و فراشبند از ارتفاعات مهم اين استان است.
دكتر فريد اعلم درباره جغرافياي اين شهر مي گويد: «بعيد مي دانم شيراز بتواند گزينه موردنظر مسوولان باشد. اين شهر تقريباً مشكل آب ندارد. درياچه هايي چون بختگان، مهارلو و پريشان (فامور) هم در اين استان وجود دارد. به دليل وجود اماكن ديدني، جاذبه توريسم اين شهر زياد است و بايد فكري براي اين موضوع كرد كه در صورت انتقال پايتخت فضاهاي ديدني به چه شكلي درمي آيند.»
جغرافيدان پيشين درباره شيراز نظرات ديگري هم دارد. «فاصله اين شهر تا مركز كشور هم تا حدودي مناسب است. يكي از نكاتي كه بايد درمورد پايتخت ها درنظر گرفت، امنيت آنهاست. امنيتي كه مثلاً شهري چون بيرجند ندارد. هرچند كه مطمئن باشيد بيرجند گزينه صددرصد غلطي است. شيراز مي تواند مانند اصفهان پايتخت فرهنگي باشد اما به دليل نزديكي به همان خط گرانيگاه جمعيت نمي تواند پذيراي جمعيت ديگري باشد.»
شيراز به لحاظ خاك زراعي و مستحكم براي كشاورزي و ساخت و ساز ساختمان ها مشكل چنداني ندارد و حتي آب آشاميدني آن تا حدودي مناسب تر از ساير گزينه هاست.
مهندس گسيلي مي گويد: «زماني كه قرار شد پايتخت آلمان تغيير كند، هزار ميليارد مارك براي اين انتقال هزينه شد. با آنكه آلمان قلب اقتصادي اروپاست اما در اين تغيير و تحول ايستاد و ضربه بزرگي به اقتصاد اين كشور وارد آمد. اما مطالعات زيادي روي جغرافياي برلين، تاسيسات زيرزميني آن، فرودگاه ها و... صورت گرفت و در نهايت وارد عمل شدند. اما اين مطالعه در ايران به چشم نمي خورد. ما تنها ذهنيات خود را مي گوييم و از محاسبات عملي آن غافليم!»
دكتر فريد اعلم مي گويد: «اين شهرها بايد هزينه براي ساخت بانك ها، بيمارستان ها، فرودگاه ها و ... را داشته باشند. ضمن آنكه تاسيسات آنها نيز بايد بازسازي شوند. اگر جمع اين هزينه ها را داشته باشيد، با مقاوم سازي تهران در برابر زلزله تفاوتي نمي كند.»
دكتر درياباري، درباره اين انتقال و گزينه هايش، چنين جمع بندي مي كند: «تهران تا ۳۰ سال آينده ۳۰ ميليون جمعيت خواهد داشت. ما بايد جايي داشته باشيم كه فرهنگ و سرمايه خود را در آن پنهان كنيم. آيا سمنان، بروجرد، قزوين و حتي شيراز چنين قابليتي دارند؟ همين حالا هم سمنان ۸۰۰ كارخانه دارد كه اكثرا صاحبان آنها در تهران زندگي مي كنند. پس پول در نهايت به تهران مي آيد. ما نمي توانيم جمعيت را منتقل كنيم. اگر مي بينيد اين انتقال در ريودوژانيرو، استانبول و ... صورت گرفته، اين شهرها به رشد خود ادامه دادند.»
طرح انتقال پايتخت، هرچند سال يك بار مطرح مي شود. هربار كه تهران در معرض آسيب هايي چون زلزله يا هر حادثه ديگري قرار مي گيرد،گزينه هاي زيادي مطرح مي شوند و در نهايت هيچ يك از آنها دقيقاً مكان موردنظر نيست.
تهران بعدي ايران در كدام يك از اين گزينه ها احداث مي شود؟

مردم تهران در مورد رفتن شان از تهران مي گويند
ما مي مانيم و سرنوشت
آزاده بهشتي 
001779.jpg
آيا با انتقال پايتخت موافق هستيد؟
۷ نفربله - ۱۳ نفر خير

آيا انتقال پايتخت بايد وجود داشته باشد؟ آيا با انتقال پايتخت از تهران به شهرهاي ديگر موافق هستيد؟ اساسا انتقال پايتخت بايد چگونه باشد؟ آيا انتقال بخشي از دستگاه ها و وزارتخانه هاي حكومتي كافي است يا اينكه بايد به طور كل اين مركزيت و محوريت تغيير كند؟ اين سوالات، مي توانست به عنوان يكي از پيش فرض هاي يك نظرسنجي گسترده در سطح تهران باشد اما امكان محدود يك تحريريه، طرح اين سوال ها را تنها در ارتباط با عده اي محدود فراهم كرده است و اما در برخورد با همين عده كم نيز، نظرات تا حدودي در يك راستا و هدفمند بود.
شهروندان تهران، قادر به دل كندن از يك كلان شهر كه مدتهاي مديدي را در آن سپري كرده اند، نيستند. اين نظر اكثر قريب به اتفاق پرسش شوندگان بود.
افراد جامعه، به طور كلي نسبت به انتقال پايتخت، نظر مساعدي ندارند و معتقدند اين موضوع تاثيرات رواني بدي را در افراد ساكن در تهران خواهد گذاشت. لذا بهتر است حتي در طرح اين موضوع براي حفظ سلامت رواني و روحي ساكنان و عدم ايجاد تشويش در اذهان عمومي صرف نظر كرد.
از سوي ديگر همين افراد معتقدند در صورت انتقال پايتخت، قابليت  جابه جايي كل موضوعات شهري، اجتماعي، سياسي، اقتصادي  و ... براي دولت مقدور نيست. شهري كه بيش از چند صد سال به عنوان مركز يك كشور محسوب شده است و امكانات ويژه آن نه با برنامه ريزي هاي يكي دو ساله، بلكه برنامه ريزي هاي طولاني مدت تامين شده است، قابليت جابه جايي و انتقال را به معناي واقعي كلمه ندارد و تنها باري بر دوش ملت و حاكميت گذاشته مي شود.
در اين ميان برخي از افراد اين مساله را مانور سياسي و تقابل در اين حوزه عنوان كردند. اين عده از پرسش شوندگان معتقدبودند بهتر است مشكل تهران در خود آن حل شود و انتقال پايتخت را به نوعي پاك كردن صورت مساله عنوان كردند.
نكته جالب در ميان افكار عمومي موضوع جابه جايي پايتخت است. در ميان برخي اقشار جامعه ديد كلي نسبت به اين موضوع حتي انتقال افراد ساكن در تهران نيز بود. لذا در اكثر مواقع اين پرسش كه چگونه ۱۰، ۱۲ ميليون انسان قرار است از شهري به شهر ديگر منتقل  شوند، مطرح مي شد. اما آيا قرار است انسان ها نيز در پروسه اين جابه جايي قرار بگيرند؟
001782.jpg
در صورت انتقال پايتخت كل آن منتقل شود؟
۱۴ نفربله - ۶ نفر خير

من مي روم عزيز، نمان منتظر دريغ
مهاجرت خصلت زندگي بشري است، اما اينكه در تحقق اين موضوع چه عواملي تاثير دارند نيز اصلي انكار ناپذير است.
من مي روم، همان سال اول نه، اما قطعا يكي دو سال بعد مي روم. اين پاسخي مشابه براي پرسش واحدي بود كه مي شنيدم. زماني كه از برخي از شهروندان پرسيدم. «آيا با انتقال پايتخت، از تهران مي رويد؟» و در بيشتر مواقع پاسخ اين پرسش مثبت و كمي با ترديد بود اما پاسخ ها اكثرا مثبت بود، اما چرا؟
شغل، امكانات تفريحي، كاري وآموزشي، وزارتخانه ها و ادارات دولتي در پايتخت متمركز مي شوند و اين همواره به عنوان يكي از چند دليل اساسي براي مهاجرت به كلان شهري به نام پايتخت است، چه در اين زمان كه تهران مركز است و چه در زماني كه شهر ديگري اين عنوان را به يدك بكشد. امكانات زاييده پايتخت است و مردم مي خواهند از اين امكانات بهترين بهره را ببرند، لذا مهاجرت شكل محكمي به خود مي گيرد.
اما در اين ميان افرادي هم بودند كه در مقابل اين انتقال، براي جابه جايي شغل و خانه و زندگي عكس العملي از خود نشان نمي دادند. براي اين عده كه تعداد آن هم معدود نبود تفاوتي نمي كرد كه در پايتخت باشند يا در شهرهاي ديگر. آنها معتقد بودند كار خود را انجام مي دهند و زندگي شخصي خود را مي كنند و اين مساله با تغيير يا عدم تغيير پايتخت منافاتي ندارد.
از سوي ديگر استدلال به اين موضوع كه صرفا يدك كشيدن نام پايتخت تاثير چنداني در سرنوشت يك شهر ندارد نيز در بحث هاي جمعي مطرح بود. يكي از شهروندان معتقد بود كه براي پاكستان، اسلام آباد به عنوان پايتخت عنوان مي شود اما كراچي يكي از شهرهاي مركزي است كه فعاليت هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي گسترده اي در آن به سرانجام مي رسد، لذا موضوع انتقال پايتخت بيش از آنكه براي تهران مضرر باشد، مفيد است. رقيبي براي تهران شكل مي گيرد كه جنبه هاي رقابتي آن تاثيرات عمده و بسزايي در مناسبات مختلف اين شهرها خواهد داشت و لذا تغيير پايتخت چندان هم بد نيست.
001785.jpg
در صورت انتقال پايتخت از تهران مي رويد؟
۱۱ نفربله- ۹ نفر خير

ما مي مانيم، شما برويد يا بالعكس 
بحث انتقال پايتخت، بيش از همه درجهت بحران پس از زلزله مطرح است، لذا بسياري از كارشناسان زلزله شناسي بر اين باورند كه بيش از هر چيز و تاقبل از وقوع حادثه، بخش مديريتي كشور به شهر امني منتقل شود تا ضمن حفظ امنيت مديريتي، طرح هاي مديريتي پس از بحران بررسي و تقسيم بندي شود.
طرح موضوع انتقال بخش مديريتي كشور به شهري امن تحت عنوان انتقال پايتخت، بيش از آنكه در اذهان عمومي منعكس كننده اين موضوع باشد، حاكي از نوعي تفاوت و تبعيض بين دولتمردان و شهروندان بود، بدون توجه به اين نكته كه اين مساله به نوعي، حل مشكلات پس از وقوع يك بحران است.
يكي از شهروندان در پاسخ به طرح اين سوال، جانبدارانه گفت: «اگر قرار باشد زلزله بيايد همه با هم مي ميريم»، اما نبايد از خاطر برد كه بحث انتقال بخش مديريتي تنها در جهت حفظ مديريت پس از بحران و براي حل مشكل است.
مساله انتقال پايتخت نوعي نگراني و تشويش اذهان عمومي را ايجاد كرده است به طوري كه نقل بيشتر محافل اجتماعي درون اتوبوسي، درون تاكسي اي و درون مترويي بيش از همه انتقال پايتخت و زلزله اي است كه تهران را تهديد مي كند، يكي از شهروندان با تاسف بسيار گفت: «اي كاش نوستراداموس بود و به ما مي گفت كه كي در تهران زلزله مي آيد.»
به كجا چنين شتابان 
مباحثي مطرح شده به اضافه اينكه كي برويم، چگونه برويم و چه كساني بروند،  موضوعي كه از خاطر نبايد برد اين است كه به كجا برويم.
001788.jpg
در صورتي كه تهران پايتخت باشد باوجود احتمال زلزله در تهران مي مانيد؟
۱۲ نفر بله - ۸ نفر خير

چه شهري مناسب است و ويژگي هاي يك شهر براي پذيرش مسووليت سنگين پايتخت بودن چيست؟ شهروندان معتقدند انتقال پايتخت نياز به كاوش بسيار براي جايگزين كردن شهري ديگردارد. لذا اين شهر بايد وسعت، امكانات محدود و تا حدودي مركزيت داشته باشد. در اين پرسش هاي خياباني، شهرهاي اصفهان، شيراز و تبريز گزينه هايي بودند كه بيشترين آمار را به خود اختصاص داده بودند، در اين ميان يزد، قم و مشهد، آمار متوسطي داشتند و شهرهاي شمالي، گزينه هايي بودند كه هرگز پاسخي درمورد آنها مطرح نشد. زمين مي لرزد و دل ما هم و بعد هم فكر ها كه چطور حوادث غيرمترقبه اي مثل زمين لرزه، سيل، آتش سوزي، آدم ها و خانه هايشان را در خود مي بلعند و آن وقت به اين نتيجه مي رسيم كه بايد كاري بكنيم و بعد فكر مي كنيم كه خوب است مثلا از شهرهايي كه روي گسل است برويم. پس پايتخت تغيير مي كند. تهران بزرگترين شهر ايران روي گسل است. پس پايتخت مي رود.
زمين پايتخت مي لرزد
«من به زلزله اعتقاد ندارم»، «من در زلزله نمي ميرم» اين را يكي از شهروندان تهراني گفت، وقتي كه پرسيدم در صورتي كه بداند در تهران زلزله مي آيد از اين كلان شهر خواهد رفت يا نه. او هم گفت: «نه چون خانه و زندگي و كارم اين جاست» اما اين اعتقاد آدم هايي نيست كه خانه و زندگي شان را در بم از دست دادند. آنها بعد از زلزله ۳/۶ ريشتري بم مي گفتند: در صورتي كه مي دانستند در بم زلزله مي آيد از اينجا مي رفتند. مردم تهران نيز معتقدند، در صورتي كه وقوع زلزله در تهران قوت گرفته باشد از اينجا خواهند رفت اما اينكه احتمال وقوع اين حادثه تا چه حد صحت داشته باشد سوالي است كه مي پرسيدند.
وقتي از تعدادي از شهروندان تهراني پرسيديم كه مي روند يا مي مانند،اكثر شهروندان، بر اين نظر بودند كه قضيه بحران يك چيز حقيقي نيست و تنها مساله اي است كه احتمال وقوع آن مي رود.
محمدرضا قيطانچي- كارشناس مركز ژئوپليتيك دانشگاه تهران -چندي پيش، از اين موضوع كه اساسا نمي توان زمان وقوع زلزله را پيش بيني كرد خبر داد. او گفته بود تنها بر اساس اينكه يك شهر بر روي چه گسل يا گسل هايي قرار دارد مي توان در مورد احتمال وقوع يك زلزله حدس هايي زد. اما داستان وقوع زلزله در پايتخت، داستان بي پاياني است كه بعد از وقوع حادثه زمين لرزه در بم قوت گرفت.

توزيع ناعادلانه فقر
مقايسه امكانات درماني شهرهاي مختلف ايران
دكترلاله ميراسكندري 
يكي از جنبه هاي مهم و اساسي در انتقال پايتخت بحث امكانات درماني ساير شهرهاي ايران است. از جنبه مقايسه حتي در صورت در اختيار نداشتن آمار دقيق، با يك نگاه سرسري هم مي توان تفاوت سطح وحشتناك امكانات درماني تهران و ساير شهرهاي ايران حتي شهرهاي بزرگ را دريافت. پس گرايش پزشكان متخصص به طبابت در تهران و ارجاع بيماران از دورترين نقاط كشور به مراكز درماني پايتخت نمي تواند چندان عجيب و غيرعادي باشد.
بر اساس آمارهاي وزارت بهداشت و درمان، در حال حاضر در استان تهران ۲۹ هزار و ۲۵۸ تخت ثابت وجود دارد كه با توجه به جمعيت ۱۱ ميليون و ۶۸۹ هزار و ۳۰۱نفري استان تهران، نسبت جمعيت به تخت، رقمي معادل ۴۰۰ است، يعني ۱ تخت براي هر ۴۰۰ نفر. البته با وجودي كه اين رقم با رقم استاندارد جهاني (كه يك تخت براي هر ۳۰۰ نفر است) تفاوت دارد، ولي در مقايسه با ساير استان هاي ايران، رقم مناسبي به نظر مي رسد. بين ساير استان ها، به غيراز يزد كه نسبت جمعيت به تخت در آن رقمي معادل ۳۱۴است، استان هاي اصفهان (۵۲۱)، بوشهر (۵۹۱)، سمنان (۴۵۸) و قم (۵۸۱) نزديك ترين ارقام به معيار استاندارد جهاني را دارا هستند.
البته بايد توجه داشت كه اين آمارها براي جمعيت ثابت شهرهاست كه در مورد ساير شهرستان ها شايد به واقعيت نزديك باشد ولي در مورد تهران، مسلما تفاوت فاحشي بين واقعيت و آمار وجود خواهد داشت. عوامل زيادي سبب مي شود تا متقاضيان خدمات پزشكي و درماني در شهر تهران بسيار بيشتر از جمعيت رسمي و ثابت اين شهر باشد.
يكي از علل مهم مراجعه بيماران شهرستان ها به تهران، تمركز پزشكان متخصص و فوق متخصص و همچنين تمركز مراكز درماني مجهز متخصص و فوق تخصصي در تهران است.البته متاسفانه هيچ آماري از چگونگي پراكندگي مراكز فوق تخصصي در سطح كشور در دست نيست، ولي آنچه مسلم است، حدود ۹۰ درصد كليه اين مراكز در تهران مستقر هستند كه همين امر باعث مراجعه روزافزون بيماران شهرستاني به تهران شده است. در سال، حدود ۲۵ ميليون نفر تنها از طريق ترمينال جنوب وارد تهران مي شوند كه البته با توجه به وجود سه ترمينال اتوبوسراني در تهران، فرودگاه بين المللي و چندين جاده و اتوبان اصلي ورودي به تهران، اين رقم چندين برابر مي شود. به اين ترتيب مي توان تصور كرد كه بار مراجعه كنندگان به مراكز درماني تهران چند برابر مي شوند. پس هيچ بعيد نيست كه شاخص «جمعيت به تخت» براي استان  تهران حتي از عدد يك هزار و ۹۵ متعلق به استان كهكيلويه و بويراحمد (كه بزرگترين عدد را بين تمامي استان هاي كشور داراست) هم بالاتر باشند.
يكي ديگر از علل مراجعه بي رويه بيماران شهرستاني به تهران، باور اجتماعي به اصطلاح «بهتر بودن پزشكان تهراني» است. چه بسا در بسياري از مراكز استان ها و حتي شهرهاي كشور، پزشكان متخصص بسيار حاذق و توانا وجود داشته باشند، ولي اينطور به نظر مي رسد كه معيار دانش پزشكان، محل طبابت آنهاست!
وجود همين باور غلط، خود باعث مهاجرت پزشكان متخصص و فوق متخصص به تهران مي شود و اين مساله باعث كمبود پزشكان متخصص و چه بسا پزشكان عمومي در شهرستان ها شده است و عليرغم وجود مراكز درماني به تعداد كافي و چه بسا مجهز، ولي به علت عدم وجود پزشكان و كادر درماني متخصص، امكان استفاده از اين تجهيزات وجود ندارد. البته لازم به تذكر نيست كه نبود نيروهاي متخصص، لزوم وجود تجهيزات مدرن را هم از بين مي برد و به اين شكل چرخه كامل مي شود. علل و معلول ها چنان زنجيروار به گردش در مي آيند كه يافتن علت اصلي، مشكل به نظر مي رسد. آنچه در اصل، علت تمامي اين مشكلات است تمركز بيش از اندازه نيروهاي متخصص و مراكز درماني تخصصي و فوق تخصصي در تهران است.
البته نبايد اين حقيقت را ناديده گرفت كه با توجه به معيارها و استانداردهاي جهاني، تهران خود از كمبود امكانات درماني رنج مي برد. ولي آنچه در اين ميان مهم است، عدم توزيع عادلانه فقر است و آنچه مسلم است، تفاوت فاحش امكانات درماني در تهران و ساير شهرستان ها است.
امكانات شهري تهران از قبيل، سيستم حمل و نقل درون شهري و وضعيت نابسامان ترافيك خيابان هاي اصلي، جوابگوي خيل مراجعه كنندگانش نيست. بنابر آمارهاي غيررسمي، جمعيت شهر تهران در روز ۱۲ ميليون نفر و در شب ۸ ميليون نفر است، پس برنامه ريزي امكانات مختلف شهري از جمله، مسايل درماني بر مبناي جمعيت ثابت شهري كه بنا بر آمارهاي رسمي ۶ ميليون نفر است، عجيب به نظر مي رسد. تشكيل يك سيستم نوين شهري در فضاي مناسب و تقسيم عادلانه نيروهاي انساني و تجهيزات، نه تنها در تهران و بلكه در تمام شهرهاي كشور ضروري است.
001746.jpg
آمار موسسات درماني كشور بر حسب تعداد تخت ثابت و فعال و به تفكيك استان در سال۱۳۸۱.
001749.jpg
توزيع فراواني موسسات درماني فعال (بيمارستان، بيمارستان و زايشگاه، زايشگاه) كشور بر حسب جمعيت و به تفكيك استان ها در سال ۱۳۸۱.

كوتاه و خواندني
الف 
عليرضا آشوري 
سالهاست كه بحث انتقال پايتخت را به عناوين مختلف مي شنويم. يكي از مهمترين جنبه هاي آن تقسيم متناسب امكانات درماني در سطح كشور است. به راستي چطور مي توان اين تمركز وحشتناك موسسات درماني و كاربران آنها در تهران را در سطح كشور تقسيم كرد؟ بنابر آمارهاي مختلف، ايران از كمبود پزشك و مراكز درماني رنج مي برد. حتي در پايتخت نيز اين مشكل وجود دارد. به رغم توليد انبوه پزشك در دانشگاه هاي كشور و در عين كمبود پزشك، باز هم پزشكان بيكارند. تمركز مراكز درماني در تهران، اشباع شدن بازار كار حرفه  هاي پزشكي و مشكل وحشتناك ورود و ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر مي توانند جزو مهمترين علل بيكاري و بي انگيزگي پزشكان باشند و حالا حساب كنيد كه پايتخت بخواهد منتقل شود. آيا خيل پزشكان متخصص و كارآمد تهران حاضرند
ب 
به پايتخت جديد بروند؟ مسلما خير. حالا از اين طرف به قضيه نگاه كنيد. آيا در پايتخت جديد مي توان امكانات درماني و موقعيت هاي مالي كار در تهران را براي پزشكان فراهم كرد؟ در حال حاضر عمده شهرهاي ايران، حتي شهرهاي بزرگ به لحاظ وجود پزشك متخصص دچار كمبود هستند. دليل آن هم واضح است. فرض كنيد جراحي كه به طور متوسط ۱۲-۱۳ سال از عمر خود را صرف درس خواندن كرده و طبيعتا با انواع و اقسام مشكلات اقتصادي و شخصي درگير بوده، آيا حاضر مي شود بعد از اين همه مشكل حالا برود در يك شهر كوچك با حداقل امكانات شغلي و مالي طبابت كند؟ آيا منطق چنين چيزي را مي پذيرد؟ و اگر چنين پزشكي پيدا شود احتمالا به لحاظ شخصيتي شبيه قديس فرانچسكو است.به واقع انتقال پايتخت از تهران به هر شهر ديگري عملا مشكلي را حل نمي كند. امكانات شغلي و مالي (در اين مورد خاص پزشكي) هنوز در
ج 
تهران متمركز است. پزشكان متخصص و جا افتاده تهران غيرممكن است به جاي ديگري بروند. نتيجتا پزشكان جديدي بايد از صفر وجهه درماني پايتخت جديد را بسازند و اين مساله سالها زمان مي برد. اين پزشكان جديد در اين مدت بايد با چه امكاناتي زندگي كنند؟ آيا قرار است امكانات اقتصادي خاصي براي آنها در نظر گرفته شود؟ اگر غير از اين باشد (با توجه به روحيه عجول ما ايراني ها) تحقيق چنين مساله اي صرفا يك خواب و خيال است. بدون انتقال پايتخت و صرفا با در نظر گرفتن و لحاظ كردن برخي امكانات رفاهي در شهرهاي ديگر مي توان بسياري از پزشكان جوان متخصص را در مناطق مختلف ايران تقسيم كرد. به نظر مي رسد اين طرح براي كاهش تمركز مراكز درماني به تهران كمي پذيرفتني تر باشد.

آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
در شهر
طهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |