يكشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۸۶
از پايتخت مي رويم يا مي مانيم؟
از طرح تا واقعيت!
كارشناسان در ميزگرد «آن لا ين» مي گويند كه آيا پايتخت منتقل مي شود يا نه؟!
سهيلا بيگلرخاني
001728.jpg
اين پايتخت است، شهري كه شايد تا چند سال ديگر عنوان سنگين مركزيت اداري -- سياسي ايران را از دوش هاي رنجور خود زمين بگذارد، كسي چه مي داند، شايد هم...

زلزله بم، گويا تحقيقات و تصميمات ساليان قبل مديران و تصميم سازان پايتخت نشين را نيز لرزاند كه در اندك زماني به فكر احياي طرح كنارگذاشته شده انتقال مركز اداري- سياسي كشور افتادند.
اين بار خبر از دهان حسن روحاني، دبير شوراي عالي امنيت ملي بيرون آمد و به سرعت از اين خبرگزاري به آن خبرگزاري مخابره شد. «مديران كشور به طور جدي درصدد انتقال پايتخت ايران هستند.
ميزگرد آن لا ين 
در صدد برآمديم، ميزگردي براي بررسي اين خبر از «حرف» تا «عمل» ترتيب دهيم. اما ضيق وقت امكان برگزاري ميزگرد را از ما سلب كرد. به اين دليل به گزارش و ميزگردي غير حضوري بسنده كرديم .در دولت اول هاشمي رفسنجاني، زمان سكان داري كازروني در وزارت مسكن، بحث تغيير پايتخت به طور جدي مطرح شده و گروهي از كارشناسان وزارت مسكن، عهده دار انجام مطالعات و تحقيقات اوليه اين طرح شدند و در نهايت، مشاوره طرح به مهندسان مشاور شارستان واگذار شد.مهندس بهرام فريور صدري مديرعامل شارستان و عضو مهندسان مشاور طرح انتقال مركز اداري سياسي و مهندسي و آرپيار پطرسيان (پاپيك) يكي ديگر از اعضاي مهندسان مشاور، طرح انتقال مركز اداري- سياسي درباره مطالعات انجام شده در آن زمان و راه حل هاي پيشنهاد داده شده از سوي كارشناسان به مسوولان با ما به گفت وگو مي نشينند.
صدري مي گويد: «در آن زمان به ما گفته شد كه اگر قرار باشد پايتخت را منتقل كنيم، شما جاي آن را پيدا كنيد. در آن زمان پيشنهادي هم مطرح شد كه آن، ساختن چيزي مانند ارگ مدرن بود. يعني پايتخت به نقطه اي در داخل مجموعه شهري تهران منتقل شود.»
در اين ميزگرد علاوه بر اين دو كارشناس، مهندس محمود صرافين كارشناس امور شهري كه در زمينه زلزله و تبعات شهري آن تحقيقاتي انجام داده، حضور دارد. وي در پاسخ به برخي از سوالات درباره انتقال پايتخت به مطالعاتي كه در سال هاي اخير انجام شده، استناد مي كند.
فاجعه اي به ابعاد توفان نوح 
001731.jpg
بهرام فريورصدري

محمود صرافين، بزرگترين سانحه طبيعي را پس از توفان نوح، زلزله تهران عنوان مي كند و مي گويد: «اين اولين باري نيست كه بحث جابه جايي پايتخت مطرح مي شود، يكي از مسايلي كه باعث طرح مجدد جابه جايي پايتخت شده، زلزله بم است.» يكي از مراكز پژوهشي جهاني، مطالعاتي در زمينه سوانح طبيعي و ميزان تلفات و خسارات ناشي از آن انجام داده است.
صرافين در توضيح خسارات سوانح طبيعي، به آمار منتشره از سوي اين مركز پژوهشي اشاره مي كند:« از سال ۱۹۶۴تا سال۱۹۷۳، در سراسر جهان ۴۳۰ سانحه طبيعي بزرگ روي داده است، يعني هر ۵/۸ روز يك سانحه، اين سوانح ۵/۳ ميليون نفر كشته و ۱۱ ميليارد دلار خسارت و ۴۰۰ ميليون نفر قرباني به جاي گذاشته.» و ادامه مي دهد: «از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ ميانگين خسارات ناشي از سوانح طبيعي، سالانه ۹/۷۵ ميليارد دلار برآورد شده. در واقع در اين ۹سال، ميزان خسارت مالي به نسبت دوره پيش چندين برابر افزايش پيدا كرده است. ميزان خسارت در دهه ۱۹۶۰، ۹/۴ ميليارد دلار، در دهه ۱۹۷۰، ۵/۹ ميليارد دلار و در دهه ۱۹۸۰ به ۱/۱۵ ميليارد دلار رسيده است. در سال ۱۹۹۵ وقوع زمين لرزه ويرانگر كوبه در ژاپن، رقم خسارات مالي ناشي از سوانح طبيعي را به ۱۹۱ ميليارد دلار رساند. اين بيشترين رقم خسارات مالي ناشي از سوانح طبيعي، تاكنون بوده است.»
به گفته وي در سال ۱۹۹۸، خسارات ناشي از سوانح طبيعي۹۰ ميليارد دلار گزارش شده است. بر اساس برآوردهاي صورت گرفته اگر در تهران زلزله۷ ريشتر رخ دهد، بزرگترين تخريب و ويرانگري كره زمين بر اثر سوانح طبيعي رخ خواهد داد.
001734.jpg
آرپيارپطرسيان 

راهكارهاي مقابله با سوانح طبيعي 
به نظر مي رسد برآوردهاي خسارات و تلفات ناشي از زلزله احتمالي در تهران، باعث طرح انتقال مركز سياسي- اداري كشور شده است. سال ها قبل كه اين طرح براي نخستين بار به مرحله تحقيقاتي و مطالعاتي رسيد نيز زلزله  رودبار چنين فاجعه اي را در ذهن مسوولان تصوير كرد و طرح انتقال پايتخت كه آن روزها با نام انتقال مركز اداري- سياسي ناميده مي شد، رقم خورد.
صرافين راهكارهاي مقابله با سوانح را به سه دسته تقسيم مي كند كه عبارتند از؛ كاهش آسيب پذيري، افزايش آمادگي و بهبود رسيدگي. با اين حال به نظر مي آيد در زمينه اين سه راهكار در پايتخت برنامه ريزي دقيقي انجام نشده.
محمود صرافين از مسوولان مي پرسد: «مسوولان لحظه اي با خود بيانديشند، در خصوص اين سه مقوله چه كرده اند؟ و چه پاسخي براي مردم دارند؟»
چه ميزان از مشكلات تهران به دليل پايتخت بودن است؟
تهران در طول ۲۰۰ سال اخير به كلانشهري تبديل شده كه از بحران هاي متفاوت رنج مي برد. درست است كه آغاز رشد تهران با آغاز پايتخت شدن آن يكي است، اما بايد ديد آيا تمام مشكلات تهران، منشاء حضور مركز نظام در اين شهر است يا عوامل ديگري زمينه سازند.
صدري: تهران در اثر پايتخت شدن شروع به رشد كرد، اين رشد نيز بيشتر بر اثر تمركز قدرت بود. مسأله تمركز قدرت و استقرار قدرت مركزي در تهران سبب شد همه فعاليت ها و مراكز تصميم گيري به تهران جذب شوند. صنايع، پزشكان، مشاوران و هر كسي كه به نحوي با قدرت رابطه داشت، به تهران آمد. اما اين تنها دليل رشد تهران نيست. پس از دوره اي، متروپوليتن بودن اين شهر، خود جاذبه ايجاد كرد. در حال حاضر مشكلات تهران دو وجه دارد؛ اول آنكه تهران به خاطر پايتخت بودن يك مقدار مسأله دارد. اين بخش مهم است ولي بخش اعظم مشكلات تهران به خاطر به هم ريختگي وسايل بي شماري است كه اتفاقا اين به هم ريختگي بر فونكسيون پايتخت نيز تاثير گذاشته و مزاحم عملكرد پايتخت بودن تهران است.
آيا فقط زلزله؟
صرافين: تنها مشكل تهران ناشي از بودن دولت و احتمال زلزله نيست.
001737.jpg
محمود صرافين 

پايتخت مشكلات ديگري مانند ميزان جرايم دارد. سهم استان تهران از مجموعه جرايم كشور، قابل ملاحظه است. در سال ۱۳۷۷، ۶۷ درصد از موارد سرقت اتومبيل در كشور، ۵۰ درصد سرقت لوازم وسايل نقليه و ۴۱درصد سرقت از خانه ها، در تهران گزارش شده است. اين نشان مي دهد، حكايت ناامني تهران فقط زلزله نيست. بخشي از مشكلات و ويژگي هاي تهران را مي توان به شكل زير برشمرد: ۱- سهم زياد تهران در توليد ناخالص ملي ۲- بالا بودن نسبت سرمايه گذاري هاي ملي در تهران۳- كثرت و تنوع فرصت هاي شغلي در تهران ۴- تهران به عنوان كانون شبكه ارتباطات ملي ۵- شعاعي بودن شبكه ارتباطي پيرامون شهر و شطرنجي بودن آن در قسمت مركزي ۶- وجود گسستگي در شبكه ارتباطي تهران ۷- نامناسب بودن نحوه استفاده از اراضي۸- عدم كفايت سيستم حمل ونقل عمومي ۹- كمبود سرانه فضاي سبز نسبت به استانداردهاي جهاني ۱۰- توزيع غيريكسان مراكز و تاسيسات آموزشي ، فرهنگي، ورزشي و... ۱۱- پايين بودن سرانه تاسيسات شهري ۱۲- بالا بودن جرايم نسبت به كل كشور۱۳- رشد قارچ گونه  حاشيه نشيني در حومه شهر ۱۴- فقر نسبي در سطوح مختلف جمعيت ساكن۱۵- آلودگي زيست محيطي بحراني ۱۶- مهم ترين و بزرگ ترين معضل، قرار گرفتن پايتخت روي چندين گسل خطرناك كه در هر توالي ۱۷۵ساله، يك زلزله بالاي ۷ريشتر داشته است.
انتقال پايتخت چقدر به حل مشكلات تهران كمك مي كند؟
تهران سرشار از معضلات و مشكلات است و به گفته صرافين همه كارشناسان در اين مفهوم متفق القولند كه حيات شهر تهران در صورت ادامه روند فعلي با مشكلات جبران ناپذيري مواجه خواهد شد. اما سوال اساسي اين است كه انتقال پايتخت تا چه ميزان به حل اين مشكلات كمك مي كند؟
صدري: انتقال پايتخت كمكي به حل مشكلات تهران نمي كند.
پطرسيان: به يك معنا كمك مي كند. اگر پايتخت از تهران برود، پس از مدتي رشد شهر متوقف شده و بر مشكلات آن نيز افزوده نخواهد شد.
صدري: اما چون مترو پوليتن است، به هر حال جاذبه دارد و حتي اگر پايتخت هم از تهران برود، بار خيلي زيادي از دوش شهر برداشته نمي شود. هرچند مشكلات كمتر مي شود.
صدري: مهم، ساختن پايتخت جديد است. اين مسأله آنقدر نيروهاي انساني، مصالح و تكنولوژي را جذب خود مي كند كه ديگر نمي توانيم مسايل تهران را حل كنيم. حتي ساخت پايتخت جديد آنقدر توان اجرايي كشور را جذب خود مي كند كه كار بيشتر شهرها، روي زمين مي ماند.
پايتخت جديد چند نفر جمعيت خواهد داشت؟
غالبا وقتي گفته مي شود «انتقال پايتخت»، عامه مردم گمان مي كنند، قرار است تهران با همه «جمعيت خود» جابه جا شود. در حالي كه در زمان مطرح شدن اين مسأله در سال ۶۷، منظور مسوولان انتقال مركز اداري- سياسي بود و به اين مفهوم هم تاكيد داشتند. در اين صورت به نظر نمي رسد رفتن دولت و حكومت مركزي، جمعيت زيادي از تهران را جابه جا كند.
سوالي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه پايتخت جديد چند نفر جمعيت خواهد داشت؟
صدري: رقم جمعيتي پيش بيني شده براي شهر تهران در سال ۱۳۷۲، ۹/۶ ميليون نفر و در منطقه ۸/۸ ميليون نفر بوده است. اين رقم در سال ۱۳۹۰ پيش بيني مي شود حداقل به ۱۶ ميليون نفر و حداكثر به ۵/۱۷ ميليون نفر برسد. اگر فرض كنيم، ساخت پايتخت جديد از سال ۶۷۶۸، شروع مي شد، قرار بود تا سال ۹۵-كه پايتخت جديد كاملا تحويل گرفته مي شد- ۵/۱ ميليون نفر از جمعيت را در خود جاي دهد. با اين فرض حتي اگر تمام ساكنان پايتخت جديد از تهران مي آمدند، تنها ۵/۱ ميليون نفر از بار جمعيتي مجموعه شهري تهران كاسته مي شد.
پطروسيان: در محاسبات انجام شده در آن زمان، مشخص شد، جمعيت كل شاغليني كه در بخش ستادي نظام مشغول به كارند و بايد به پايتخت جديد منتقل شوند، بالغ بر ۴۰۸ هزار نفر است. ۱۲۸هزار نفر از اين تعداد به طور مستقيم در ستادهاي دولتي و حكومتي اشتغال داشتند و بقيه نيز به شكل تبعي كه با احتساب جمعيت سربازي، اين جمعيت به يك ميليون و ۴۰۰هزار نفر بالغ مي شد. البته اين برآورد مربوط به سال ۱۳۹۵ يعني سال اتمام ساخت پايتخت مي شد.
صدري: اين رقم در صورتي است كه تمام شاغلان اين بخش ها به پايتخت جديد بروند. چون در مقام عمل بسياري از شاغلان بخش هاي دولتي، استعفا داده و حاضر به ترك تهران نخواهند بود. اجراي اين پروژه نيز ۲۰سال به طول خواهد انجاميد كه با توجه به مطالعات اخير، بعيد نيست، در اين ۲۰ سال زلزله اي تهران را از هم بپاشد.
صدري: اگر قرار باشد دولت مانند اكنون متمركز عمل كند، جمعيت پايتخت جديد حدود يك ميليون و۲۰۰هزار نفر خواهد بود و اگر غيرمتمركز عمل كند، اين جمعيت به ۶۰۰هزار نفر تقليل خواهد يافت.
صرافين: با انتقال بيش از ۲۵۰ حوزه ستادي دستگاه هاي دولتي مستقر در پايتخت، جمعيتي بالغ بر ۱۸۳ هزار و ۵۰۰نفر منتقل خواهد شد كه با بعد خانواري ۵ نفر، جمعيتي حدود ۹۲۰هزار نفر را تشكيل مي دهند. اين رقم در حال حاضر تنها مربوط به قوه مجريه است. با احتساب نهادهاي ديگري مانند رهبري، قوه قضاييه، قوه مقننه و... احتمالا اين جمعيت به دو ميليون نفر خواهد رسيد.
هزينه ساخت پايتخت جديد چقدر است؟
سخن گفتن از انتقال پايتخت، فارغ از عزم ملي و حكومتي، نياز به هزينه هايي نيز دارد. هزينه هايي كه تاوان ساختن يك شهرجديد و اصولي را بتواند بپردازد. هرچند مبناي مطالعات شارستان در سال ۶۷، مكان يابي پايتخت جديد بود، اما ميزان هزينه هاي ساخت آن بر اساس نرخ دلار و تورم آن سال ها نيز محاسبه شد.
پطرسيان: در آن سال بر اساس برآوردهاي انجام شده كل هزينه هاي ريالي ۳ هزار و ۶۹۱ ميليارد ريال برآورد شد كه تامين ۸۱۹ ميليارد ريال آن به عهده دولت بود. اگر تنها نرخ رسمي تورم را كه از سوي بانك مركزي اعلام مي شود به حساب آوريم، اين رقم حدودا بايد ۲۰برابر شود.
صرافين: هزينه هاي اين جابه جايي را با توجه به مطالعات انجام شده مي توان مشتمل برچهار قسمت دانست. قسمت اول، هزينه هاي آماده سازي زمين در پروژه هاي زيربنايي نظير تامين و انتقال و توزيع آب، برق، گاز، تلفن، جمع آوري و انتقال و تصفيه فاضلاب، اجراي شبكه معابر، جاده هاي دسترسي، پل ها، جمع آوري آب هاي سطحي، جنگل كاري و... .
دوم، هزينه هاي پروژه هاي روبنايي نظير مراكز آموزشي، درماني، فرهنگي، مذهبي، ورزشي، انتظامي، تجهيزات شهري، پايانه ها و....
سوم، هزينه احداث خانه هاي سازماني براي كاركنان منتقله (اين خانه ها بعدا مي تواند به خود كاركنان فروخته شود).
چهارم، هزينه احداث نهادهاي حكومتي و ساختمان هاي دولتي.
علاوه بر اين هزينه ها، هزينه هاي ديگري هم وجود دارد كه در اين برآورد لحاظ نشده است. هزينه هايي مانند، هزينه احداث واحدهاي مسكوني كه توسط جمعيت مهاجر با هزينه خودشان احداث مي شود، ساختمان هاي نمايندگي هاي سياسي كه بايد توسط خودشان احداث شود و احداث مراكز تجاري و واحدهاي كارگاهي و صنفي كه توسط جمعيت مهاجر انجام مي شود.
جمعيت و اشتغال زايي 
صرافين: براي انتقال پايتخت، چهارگزينه مطرح شد كه هر كدام هزينه اي خاص دارد.
گزينه اول: هسته مركزي حكومت.
گزينه دوم: گزينه يك به علاوه سازمان هاي تخصصي وابسته به هسته مركزي حكومت.
گزينه سوم: گزينه يك و دو و سازمان هاي علمي، تحقيقاتي، اقتصادي نهادهاي انقلابي و عمومي.
گزينه چهار: گزينه يك، دو و سه و سازمان هايي كه ارتباط چنداني با گزينه هاي بالا ندارند.
هزينه هاي انتقال پايتخت در اين چهار گزينه طي يك پروسه ۵ ساله عبارت است از: (به جدول مرا جعه شود.)
ميزان ايجاد اشتغال 
هزينه هاي دلاري 
هزينه هاي ريالي 
گزينه ها
۲۱۸هزار و ۳۱۰ نفر
۸/۱ ميليارد دلار
۱۴۵۵ ميليارد تومان 
گزينه اول 
۲۵۴هزارو ۸۵۰ نفر
۱/۲ ميليارد دلار
۱۷۰۰ ميليارد تومان 
گزينه دوم 
۴۲۹هزار و ۶۰۰ نفر
۵/۳ميليارد دلار
۲۸۶۴ ميليارد تومان 
گزينه سوم 
۶۷۶هزار و ۵۶۰ نفر
۵/۵ ميليارد دلار
۴۵۱۰ ميليارد تومان 
گزينه چهارم 
جمعيت پذيري 
ميزان اشتغال سالانه 
گزينه ها
حدود يك ميليون نفر
۴۳ هزار و ۶۶۲ نفر
گزينه اول 
حدود يك ميليون و ۲۰۰ هزارنفر
۵۰هزار و ۹۷۰ نفر
گزينه دوم 
حدود ۲ميليون و ۱۵۰ هزارنفر
۸۵ هزار و ۹۲۰ نفر
گزينه سوم 
حدود ۳ ميليون و ۵۶۰ هزارنفر
۱۳۵ هزار و ۳۱۲ نفر
گزينه چهارم 
تمركززدايي و راهكارهاي ديگر
بارها از انتقال پايتخت سخن گفته شده اما هر بار به دلايلي اين طرح مسكوت مانده است. بسياري از كارشناسان بر اين عقيده اند كه مي توان راهكارهاي ديگري به جز انتقال پايتخت را براي رفع مشكلات تهران برگزيد.
پطرسيان: اين اتفاق به شكل بسيار ابتدايي و نامطلوب در حال انجام شدن است. سرمايه هاي سرگردان در كارهايي مثل برج سازي هزينه مي شود. اين سرمايه ها اكنون جذب شهرهاي دوم مانند اصفهان و تبريز و مشهد مي شود. هرچند گاهي انگيزه اين سرمايه گذاري ها پولشويي است اما چنين برنامه هايي براي اجراي دقيق، نياز به برنامه ريزي هاي بلند مدت دارد.
اگر برنامه هاي عدم تمركز به درستي اجرا شود، تهران فرصت پيدا خواهد كرد كه بافت هاي وحشتناك خود را التيام بخشد.
صدري: سيستم بايد به شكل مفهومي غيرمتمركز شود. حتي اگر قرار است، مفهومي نباشد، بايد به شكل فيزيكالي متمركز شود. مثلا چه ايرادي دارد اگر اصفهان پايتخت فرهنگي باشد و بندرعباس پايتخت شيلات؟ چه ايرادي دارد، ميراث فرهنگي در اصفهان باشد و جنگل باني در شمال؟ اگر اين كار به تدريج انجام شود، عدم تمركز نيز به تدريج تحقق پيدا خواهد كرد. بايد به شهرداري ها اختيار بدهند اما فرهنگ تمركزگرايي نمي گذارد.
پطرسيان: متاسفانه اين فرهنگ در بخش خصوصي هم وجود دارد. مثلا كارخانه داران، رب توليد مي كنند و به تهران مي فرستند و سپس سهميه استان آنان مجددا به خود استان برمي گردد.
صدري: گمرك بايد به جنوب منتقل شود. در گذشته حتي انبارهاي گمرك هم در تهران بود.
پطرسيان: فعاليتهاي سازمانهاي مركزي كوچك شده و سازمانهاي محلي و استاني تقويت شوند. در حال حاضر تمام دانشگاه ها در تهران دفتر دارند. آهن سهميه بندرعباس از گمرك بندرعباس به تهران مي آيد و بعد سهميه بندرعباس دوباره از تهران به آنجا بازگردانده مي شود. اين يك كمدي است.
نيروهاي دريايي و سازمان بنادر و كشتيراني بيش از بندرعباس و بوشهر در تهران كارمند و ساختمان دارند.
صدري: چند پايتختي نيز بسياري از مشكلات تهران را حل مي كند. اين مسأله در بسياري از كشورهاي دنيا تجربه شده است. مثلا آفريقاي جنوبي سه پايتخته است.
انتقال پايتخت از رويا تا واقعيت!
حتي اگر فرض كنيم، تمام بودجه هاي مورد نياز انتقال پايتخت هم فراهم شود، باز هم عملي شدن اين مسأله، جاي حرف و حديث دارد. سوالي كه ما از كارشناسان پرسيده ايم، اين است: آيا انتقال پايتخت امكان پذير است؟
صدري: اصلا امكانش نيست. در زمان وزارت كازروني در دولت هاشمي، سنگ بناي ۲۵ - ۲۴ شهر جديد گذاشته شد. به غير از هشتگرد و پرديس كه به تهران چسبيده اند، هيچكدام از اين شهرها بيش از ۲۰هزار نفر جمعيت را نتوانستند جذب كنند. بخصوص اينكه قرار است ما خودمان اين پايتخت جديد را بسازيم. توليد منطقي سيستم ما چنين شهرهايي است. نمونه چنين توليدي را مي توان در برزيل مشاهده كرد. اگر همين دولت متمركز برود جاي ديگري باز  همين مشكلات را خواهد داشت.
پطرسيان: از آن گذشته اين شهر نيز به مشكلات كشور اضافه خواهد كرد. حتي اگر فرض كنيم كه در اين شهر هيچ كس را راه ندهند، مگر اينكه تهراني باشد، تنها فايده اين شهر، راه اندازي يك مركز انتقال جديد است.
اين گزارش ميزگرد را با گفته صرافين به پايان مي بريم. وي مي گويد: «به نظر مي رسد، ارايه راه حل هاي مقطعي و بعضا عجولانه كه كم هم نيستند، بدون پشتوانه هاي مطالعاتي نمي توانند چاره نجات تهران باشند.»

كوتاه و خواندني
الف 
شهرام فرهنگي -
زنگ تفريح كه مي خورد تنها داخل كلاس مي نشست. روي نيمكت چوبي و كهنه ميخكوب مي شد و از پنجره خيره به هياهوي حياط نگاه مي كرد. اگر فرصتي پيدا مي شد، اگر يك نفر پيدا مي شد كه بگويد به كجا نگاه مي كني، آرام صورت اش را بر مي  گرداند ومي گفت: به هيچ جا. اهل آبادان بود. هميشه مي گفت صدام مرا به تهران آورد. مي  گويند ليلي كه باعشق مجنون نامش در كتاب هاي عشاق جاودانه شد، زن زيبايي نبود، اما حكايت چشم هاي مجنون و چهره ليلي چيز ديگري بود. ليلي را بايد با چشم هاي مجنون مي ديديد تا برايتان زيباترين زن جهان باشد. داستان ما و اين شهر زشت هم همين است. سرنوشت پس گردن يك يك ما را گرفت، نگاهمان را در نگاه تهران انداخت و ما عاشق شديم. هر كسي از اين عشق روايتي دارد ماندگار كه مجال ترك عشق نمي دهد.
ب 
خيلي ها وقتي چشم باز كردند در تهران بودند. آنها با پدران و اجدادشان همدرد بودند. تهران زادگاهشان بود. خيلي ها هم وقتي خودشان را شناختند در تهران بودند. رنج ها بايد داغگونه باشند تا در ذهن بمانند. اين بود كه آن پسرك آباداني هنوز به ياد داشت چگونه صدام او را به همراه خانواده اش به تهران تبعيد كرد. جنگ و هزار و يك بدبختي ديگر هم در تهراني شدن خيلي ها دخيل بودند. اينكه چگونه تهراني شديم و چطور به تهران آمديم امروز اهميتي ندارد. حالا تنها به يك نكته فكر مي كنيم؛ خواسته يا ناخواسته عاشق اين شهر زشت هستيم.مي خواهند پايتخت ايران را عوض كنند. بهانه زلزله است. ما به فكر فرو مي رويم و روزهاي تلخ موشك باران تهران را به خاطر مي آوريم. دوراني كه خيلي ها از ترس جان چمدان ها را بستند و رفتند و ما ذوق زده از تعطيلي مدارس مانديم و از گل كوچك روي آسفالت هاي خلوت تهران لذت برديم. هر شب صدام مي آمد روي آسمان تهران.
ج 
پدر با دست نقطه اي روي آسمان را نشان مي داد و مي گفت اين هواپيماي عراق است. مادر وحشت زده از صداي آژير قرمز با التماس ما را به طرف زيرزمين مي كشاند. تهران تاريك مي شد و صداي انفجار در جيغ زنان و بچه ها گم مي شد. ما هميشه به تهران وفادار بوديم. دوست اش داشتيم. با تمام تلخي ها و زشتي هايش.... و حالا زلزله بهانه اي است براي دغدغه اي تازه، اگر پايتخت ايران عوض شود تكليف ما چيست؟ به اطرافمان نگاه مي كنيم. شهر ما نه مثل بم خرما و پرتقال دارد كه وقتي زلزله آمد به يادشان گريه كنيم، نه مثل رودبار زيتون دارد كه تلخي اش يادآور يك خاطره باشد، نه مثل شيراز آرامگاه شاعران بزرگ است اما هرچه هست شهر ماست. آنرا تنها از نگاه خودمان مي بينيم. تهران برايمان بهترين شهر دنياست. با همين چهره زشت اش.مثل ليلي در نگاه مجنون. به اين عشق وفادار مي مانيم. حتي اگر پايتخت نباشد. حتي اگر زلزله اي در راه باشد. ما خاطره هايمان را به زلزله نمي فروشيم.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
در شهر
طهرانشهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  در شهر  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |