پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۰
گفت و گو بامشهورترين تيزربازهاي تلويزيوني
پشت لبخند بازيگر
گزارش اول
002004.jpg
رضا عظيمي(وسط) مي گويد: «بارها پيش آمده كه مردم مرا ديده  و به من گفته اند تو مدير فلان كارخانه هستي؟ به هر حال تمام محصولاتي كه تبليغ مي شود بايد نشان استاندارد داشته باشد.»
امير باسل(سمت راست) و اكبر عسگري ( سمت چپ) نيز در اين مصاحبه شركت داشتند.
ايرج ببا حاجي 
چهره اش براي همه آشناست. اما چه كسي گفته است اگر كسي مشهور شد مشكلاتش هم حل مي شود؟
حل كه نمي شود هيچ، گاهي حرفه اش - كه عشق اش است - هم برايش عذاب آور مي شود.
او رضا عظيمي، بازيگر تيزرهاي تبلغاتي  است، بازيگري است كه آگهي هاي تبلغياتي تلويزيون را به ميان پرده هاي جذاب و ديدني تبديل كرده است. اما پشت چهره هميشه خندان عظيمي، مردي را مي بينيم كه با مشكلات زيادي دست به گريبان است.
شايد بازي اش در آگهي هاي تبليغاتي شركت ها، ميليون ها تومان سود براي اين شركت ها داشته باشد. اما وقتي مشكلي مالي برايش پيش بيايد، كار چنداني از او ساخته نيست. وقتي به اين فكر مي افتد كه به حج برود، حاضر مي شود براي ۲ ميليون تومان هر محصولي را تبليغ كند و هر طور شده اين پول را جور كند. اما مگر مي شود؟ همين كه بازيگر تيزر آگهي چند شركت باشي كه كافي نيست،  بايد از پله بالا بروي نه اينكه پله باشي، بايد دست به هر كاري نزني نه اينكه دست به هر كاري بزني، بايد گاهي هم جدي باشي و خلاصه اينكه بايد آدم ديگري بشوي.
مي گويد: تابستان امسال كه پدرم بيماري قلبي داشت، تصميم گرفتم پدر و مادرم را به حج بفرستم،  اما بازهم نشد. شركت هاي تبليغاتي كه تنها به فكر سود كلاني كه چهره ها برايشان دارند، هستند. به اين فكر افتادم كه از مديران سيما بپرسم چطور مي توانم از امكانات آنجا براي سفر حج استفاده كنم.
از دوستانش شنيده بود كه براي بازيگران سينما براي رفتن به حج اولويت هايي درنظر گرفته مي شود. حتي بعضي از آنها هم موقع سفر زنگ زد بودند و حلاليت طلبيده بودند، پس راهي براي اين مشكل، مي شد پيدا كرد. اما پس از پرس و جو به اين جواب مي رسد: «يكي از مديران سيما شرايط سفر حج را برايم جور كرد.» اما تلاش او به نتيجه نمي رسد.
مشكلي حل نشده، مشكل ديگري از راه مي رسد. از واحد پيام هاي بازرگاني صداوسيما خبر مي رسدكه رضا عظيمي ديگر نمي تواند در تيزرهاي تلويزيوني بازي كند.
مي گويد: درآمدم كم بود، مگر من از بازي در تيزر چقدر درمي آورم، به همين خاطر در چند سريال بازي كوتاهي كردم، اما واحد پيام هاي بازرگاني به همين دليل مرا از بازي در تيزر محروم كرد. اگر من مشكل مالي داشته باشم كمكم مي كنند تا در سريال بازي نكنم؟
به خاطر اين محروميت جلسه اي برگزار مي شود تا عظيمي از خود دفاع كند. او در آن جلسه گفت: مگر من درهرسال چند تيزر بازي مي كنم، درآمدم چقدر است و از بازي در اين چند سريال به چه درآمدي رسيده ام؟ عظيمي تمام تلاش خود را مي كند تا كارشناسان را قانع كند كه كار خلافي نكرده است. اما ظاهراً رفتن او از تيزرهاي تبليغاتي به سريال ها اجتناب ناپذير است. حتي بعد از اينكه به كارشناسان گفتند كه از چهره اش فقط براي كسب درآمد استفاده نكرده و بارها در برنامه هاي خيرخواهانه شركت كرده است.
به هرحال بايد از تيزرهاي تبليغاتي خداحافظي كند و مردم هم بايد عادت ديدن چهره خندان و هيكل چاق او را در آگهي هاي تلويزيوني از ياد ببرند. مردم بايد عادت كنند تا از اين به بعد چهره او را در سريال ها و فيلم ها ببيند و بعد از اين هم بازي جدي تري از او را تجربه كنند.
گرچه رضا عظيمي با مشكلات زيادي دست به گريبان است و هرچند هنوز نتوانسته خانه اي اجاره كند، اما مثل خيلي از هنرمندان و بازيگران، عاشق حرفه اش است. حتي اگر از اين راه پول زيادي به دست نياورد، حتي اگر بعد از چندسال به هيچ كدام از آرزوهاي كوچك و بزرگش نرسد و حتي اگر اميد رفتن به حج را از دست بدهد، آنقدر عاشق كارش است كه اگر حتي يكبار نتواند در يك بازي لبخند به لب پير و جوان بياورد، غصه اش مي گيرد. خودش فكر مي كند حالا كه از تيزر خداحافظي كرده و به دنياي فيلم و سريال پا گذاشته است، احتمالاً كمتر بتواند نقشي خنده آور بازي كند. مي گويد خنداندن مردم ثواب دارد. براي آخر و عاقبتم خوب است. اما چكار كنم؟ ناچارم از تيزر جدا شوم.
طوري صحبت مي كند، گويي اين غصه  جاي مشكلات مالي را در دلش گرفته است. به گمانم همين روزها فراموش كند كه شهرتش در ميان دهها ميليون ايراني، مشكل دوميليون توماني اش را حل نكرد، او واقعاً عاشق است و... دوست دارد عاشق بماند.

گفت و گو با مشهورترين تبليغاتچي هاي تلويزيوني
تيزر صدهزار تومان، سريال ممنوع
گاهي سرصحنه سريال ها، حرف هاي خيلي توهين آميز شنيده ام؛ مي گويند اين بازيگر تيزر است و از اين حرف ها
002007.jpg
- وضعتان بايد خوب باشدپس.
از قيافه شان معلوم است كه گز نكرده پاره كردم.
راضي نيستيد يعني؟
امير باسل: خيلي پايين تر از چيزي كه شما فكر مي كنيد حقوق مي گيريم.
البته اينكه ما فكرمان حول و حوش چقدر بود، خيلي مهم نيست اما اكبر عسگري و اميرباسل براي هر تيزر صدهزار تومان مي گيرند، مك. اين در حالي است كه دستمزد عظيمي دو برابر آنهاست به خاطر چهره منحصر به فردتر، اما كوتا ۲۵ ميليون؟
اكبر عسگري دنباله حرف را مي گيرد. «سنديكايي كه نداريم. خانه هنرمندان هم ما را قبول ندارد. مي دانيد ما عضو هيچ اتحاديه اي نيستيم.»
يكي از بچه ها پيشنهاد مدني مي دهد: «خب، اعتراض كنيد، اصلا در اين تبليغ ها بازي نكنيد تا قدرتان را بدانند.» گردنش را موقع حرف زدن راست كرد تا مدنيتش كاملا به چشم بيايد. به نظر او اعتصاب، شهري ترين كار ممكن براي احقاق حقوقي است كه از دست رفته مي نمايد.
اكبر عسگري: درست است كه گردش مالي اين كار خيلي زياد است ولي ما نمي  توانيم اعتراضي بكنيم. آنها مي توانند از بازيگر غير حرفه اي استفاده كنند اگرچه مردم اين روزها دقيق شده اند و فرق كار خوب را از كار بد تشخيص مي دهند و ما را كه مي بينند نارضايتي خود را از كارهاي بازيگران غير حرفه اي اظهار مي كنند.
قسمت دوم 
و حالا رضا عظيمي است كه مي رود پشت تريبون:
متاسفانه مجموعه هايي كه پيام هاي بازرگاني كار مي كنند بيشتر به فكر پيشرفت و درآمدزايي براي خودشان هستند تا بازيگران تيزر كه جزو اركان اين كار هستند.
مردم فكر مي كنند كه وقتي براي پخش ثانيه اي تيزر اين پول سنگين گرفته مي شود، لابد وضع بازيگرها هم خوب است فكر مي كنند ما زندگي مجللي داريم. اي بابا... شما به همين عكس هنرپيشه هاي روي بيلبورد توجه كنيد. يك بازيگر۶۰ ميليون تومان گرفته، ديگري ۴۰ ميليون. ولي به ما كه مي رسد، همه چيز دروغ از آب درمي آيد. نمي دانم كجاي كار اشكال دارد. يا اين ارقام دروغ است كه نيست يا... . به خود من گفتنداگر از چهره شما در بيلبورد استفاده كنيم دستمزد شما چقدر مي شود؟ اولش بگويم كه من دلم مي خواهد كار كم آدمي نيستم كه بگويم براي فلان كار فلان مبلغ را مي خواهم. يك جورهايي با دستمزدهاي پايين كنار آمده ام. وقتي گفتم ۵ ميليون انگار بمب منفجر شد. همه چيز ريخت به هم كلي دعوا پيش آمد.
ما دستمان توي كار نيست و نمي توانيم اظهارنظر كنيم. اما لابد آدم هاي تپل خيلي خوش شانس نيستند. چون يكبار هم اكبر عبدي براي اينكه نقش يك بچه را بازي كند،  تقاضاي ۲ ميليون تومان كرد، دو سال محروم شد. به عظيمي پيشنهاد مي كنيم برود كلاس لاغري!
يك نفر مي گويد: «كار خاصي نمي كنند كه اينقدر پول بگيرند.» و يك نفر ديگر دنبال حرفش را مي گيرد: «اصلاً در ايران كسي را ديده ايد كه از وضعش راضي باشد؟» و كنايه...
رضا عظيمي متولد ۱۳۵۱ است. همين جوري هم وارد اين كار شده. اينها را مي گويد براي اينكه جوابي باشد به اين حرفها:
رشته بازيگري را در موسسه بازيگري استاد سمندريان زيرنظر اساتيدي چون سمندريان، خانم دكتر فريندخت زاهدي، آقاي اسماعيل شنگله، نادر رجب پور، اصغر رجبي ماسوله و رضا كيانيان طي كرده ام و از اين اساتيد چيزها ياد گرفتم.
شرايط ويژه اي نيز در اين آموزشگاه ها داشتم و شهريه نمي دادم و به جايش كار مي كردم. حدود ۱۰ سال است كه وارد عرصه بازيگري شده ام. شروع بازيگري حرفه ايم در سينما در فيلم سينمائي مريم مقدس بود و بعد از آن وارد بازي تيزر شدم.
- چطوري؟
برنامه اي در سال ۷۵ يا ۷۶ داشتم بنام عمو نوروز و با كارگرداني كه نمي خواهم اسمش را ببرم. توسط همان كارگردان كه همان موقع ساخت و پخش تيزر را شرع كرده بود وارد بازي در تيزر شدم و روال اينگونه پيش رفت كه بعدها در تيزر مشهور شوم.
ضمناَ شروع بازي من در تيزر با تبليغ دستمال كاغذي شروع شد.اگر اين چند ساله اكبر عسگري هم متولد سال ۱۳۵۰ است با حدود ۹ سال سابقه بازي. كارش را از سريال هفت سنگ شروع كرده و بعد از چند رل سوم و چهارم، در سريال هاي زير بازارچه و محاكمه وارد اين كار شده.
كي پيدات كرد؟
مي گويد: دوستان. دوستاني كه بازي من را در سريال ديده بودند. جالب است اگر بدانيد همين آقاي عسگري، امير باسل را وارد كار بازيگري كرده. اولين كارم يك پلان بدون ديالوگ در فيلم «طوطيا»ي ايرج قادري بود. بعد به واسطه دوستي با آقاي عسگري در فيلم هايي مثل آقاي رئيس جمهور، آخر بازي، محاكمه زير بازارچه و روزهاي زندگي بازي كردم. بعد هم آمدم توي اين كار.
اسم اين كار بازيگري است؟ جواب مي دهند: بله. يعني هنر است؟ جوابشان سرراست نيست. آيا مي شود به بازيگر تيزر تلويزيوني گفت هنرمند؟ و جواب باز هم سكوت است. باسل سكوت را مي شكند:
من دوربين را دوست دارم و عاشق بازيگري هستم وهر سوژه اي را مي  توانم بازي كنم. نمي دانم جواب سوال ما بود يا نه. عسگري ادامه مي دهد: بازيگري تيزر را دوست دارم . بابا الان هنرمندان حرفه اي سينما عاشق اين حرفه هستند و خيلي دوست دارند تيزر بازي كنند ولي اجازه ندارند. اما آقاي عسگري، عشق آنها بازيگري تيزر نيست. غم نان دارند، مثل ما و شما! خب آقايان هنرمند، حالا سوال ما اين است كه بازيگري حتي در تيزر - ذاتي است يا به توانايي كارگردان و تمرين مربوط است؟
عظيمي: سناريو از داخل مجموعه يا توسط كارگردان داده مي شود ولي آنچه كه مي بينيد بازي خود من است و اين ميميك صورت، كار خودم و ساخته ذهن خودم است. من هنوز در حسرت كارگرداني مانده  ام كه بيايد و از من بازي بگيرد.
اكبر عسگري : همه اينها بستگي دارد به ريخت آدم و ميميك صورت.
امير باسل: بله قيافه مهم است ما سرصحنه اي رفته ايم بازي كنيم، هيچي نداشته و بازي ما بوده كه اين نقص را جبران كرده. حركات و اطوار بازيگر مهم است.
اكبر عسگري: به هر حال هر بازيگري چه در سينما چه در تئاتر و چه در تيزر، هنر لازم دارد ولي متفاوت است. آيا انگشتان دست مثل هم هستند، هنوز حرفشان تمام نشده كه يكي مي پرد وسط حرفشان. اگر بازيگرهاي سينما و تلويزيون بيايند توي اين كار جايي براي شما مي ماند؟ جواب عظيمي براي من عجيب است.
در خارج از ايران هنرپيشه هاي تراز اول تبليغ و تيزر بازي مي كنند. اگر تبليغات مال آنهاست، بايد از آنها يادبگيريم. اگر هم مال ماست پس چرا اين شكلي است. هنر پيشه ها نمي  توانند بازي كنند و اين فقط منحصر به ماست. دل من از اين چيزها مي گيرد، انگار كه آدم از پدرش سيلي بخورد.
باورتان مي شود؟ او مخالف بازي آنهايي كه سرشان به تنشان مي ارزد، نيست، گرچه لابد از خوش چشم و ابروها خيلي خوشش نمي آيد. اگر اين چند ساله اميرباسل مي گويد او هم دوست دارد در سريال ها بازي كند، اما به او اجازه نمي دهند.
اين درست شبيه همان محدوديت هايي است كه براي سينمايي ها هم وجود دارد يك جور خط كشي كه كسي وارد شبكه ديگري نشود. اما اينها كه راضي اند. پس جريان چيه؟
-آيا شما سنديكا داريد يا زير نظر خانه تئاتر يا خانه سينما يا بازيگران هستيد؟
متاسفانه هيچكدام از اين تشكل ها بازيگران تيزر را به رسميت نمي شناسند و قبولشان ندارند و فكر مي كنند بازي در تيزر هيچگونه هنر و توانايي نمي  خواهد و هر شخص آماتور مي تواند تيزر بازي كند. من خودم بارها به صدا و سيما مراجعه كرده ام تا از فلان كارگردان بابت ندادن دستمزدم شكايت كنم، اعلام كرده اند ما در سياست گذاري سازمان، چيزي به نام حمايت از هنرپيشه نداريم، حالا شما فكر كنيد بازيگر تيزر با چه مشكلاتي دست و پنجه نرم مي كند. آن وقت مي گويند بازيگر سريال يا فيلم نمي تواند تيزر بازي كند، اينجا نظر مي دهند. من مانده ام كه چكار كنم؟ باور كنيد گاهي سرصحنه سريال ها، حرف هاي خيلي توهين آميز شنيده ام؛ مي گويند اين بازيگر تيزر است و از اين حرف ها.

ستون ما
واسه نونه، واسه نونه
پژمان راهبر
وقتي يك « X » كشيديم و گذاشتيم جلوش و پرسيديم اين چيه؟ كمي مكث كرد و گفت: يكي از علايم رياضي. در طول تمام مصاحبه مرد آگهي ها، كاملا ضدتبليغ است و پرهيز دارد از اينكه اسم كسي يا شركتي برده شود.
وقتي آقاي پاك يادت نره از در تحريريه آمد تو، چهره و فيزيكش هيچ فرقي با شخصيتش در قاب جادويي نداشت. با اين تفاوت كه او اينبار بيرون از قاب جادويي، چهره اي كاملا جدي داشت. با همسرش- زني محجبه و خوش برخورد- وارد تحريريه شدند. دوروبر را نگاه كردند و در خلوت ساعت ۱۹ تحريريه نشستند براي مصاحبه.
وقتي صحبت از دستمزدها شد. بغض گلويش را گرفت و سكوت كرد و به سختي بغضش را فرو داد، «دوست داشتم پدر و مادرم را بفرستم مكه، اما... نتونستم.»
و بي اختيار ياد محمد اصفهاني افتادم.
پشت اين چهره خندون 
اون هميشه غصه داره 
اين همه شكلك و بازي 
واسه نونه درمي ياره 
اگر اين چندساله مشتري سريال هاي تلويزيون بوده  ايد حتما اكبر عسگري را مي شناسيد. شايد قبل از «مسافري ازهند» بود كه او مي خواست يك بسته پر از مواد غذايي را بي دردسر به خانه ببرد و فقط محصول شركت... بود كه مي توانست به دادش برسد. اگر ديده باشيد حتما چشم هاي درشت  وگيرايش در ذهنتان مانده. همان چشمهايي كه ممكن است شما را ترغيب كرده باشد موتور (...) را بخريد.
كساني هم كه اين تبليغ يادشان نيست، حتما امير باسل را به خاطر مي آورند. به خاطر تبليغ... و بازي در تيزر... و خيلي چيزهاي ديگر.
خب، اگر در اين سال ها اصلا سمت تلويزيون هم نرفته باشيد، بعيد نيست كه رضا عظيمي را بشناسيد كه با يك ضربدر تبديل شد به مشهورترين «تيزرباز» اين مملكت، آن تيزر معروف كه باعث شد در كوچه و خيابان، او را با دست نشان بدهند و بگويند:« ...يادت نره»
روزي كه آمدند يك لحظه همه بچه ها نوشتن را بي خيال شدند تا قيافه بازيگران اصلي تيزرهاي تلويزيوني را با وضوح كامل ببينند. آدم هايي كه گاه و بيگاه از تلويزيون به خانه ما سرك مي كشيدند، حالا افتاده بودند وسط ۴۰-۳۰ جفت چشم كه با جزييات مي پاييدندشان. انگار كه بيلبورد چند بعدي با رنگ آميزي خارق العاده نصب شده باشد وسط تحريريه و ما را دعوت كند به خريد محصولي كه لبخند عظيمي ، باسل يا عسگري، خريدني اش كرده باشد.
نوشتم بيلبورد... ياد آن تابلوي بزرگ سرشهرك غرب افتادم كه تازه، لباس تازه تن نقش اولش كرده اند.
نوشتم نقش اول... ياد شايعه اي كه مي  گويند او ۲۵ ميليون پول گرفته افتادم.
ناتمام

گناه ما نيست
خيلي جالب است، صاحب كالا شخص ديگري است آن وقت مردم كوچه و خيابان «يقه» اينها را مي گيرند. مثلا رضا عظيمي مي گويد: «بارها پيش آمده كه مردم مرا ديده  و به من گفته اند تو مدير فلان كارخانه هستي؟ به هر حال تمام محصولاتي كه تبليغ مي شود بايد نشان استاندارد داشته باشد.»
يا امير باسل و اكبر عسگري به اين سوال كه «شده مردم از بد بودن كيفيت محصولي كه تبليغ مي كنيد به شما حرفي بزنند؟» اين جور پاسخ مي دهند:
«بله ولي ما كه با صاحبان كالا و شركت ها برخوردي نداريم بلكه با شركت هاي پخش، قرارداد مي بنديم. گناه ما نيست، ما فقط بازيگريم.»
دعوتمان نكردند
اگر جشنواره اي برگزار شود و دست بر قضا، جشنواره مختص به اين عده از بازيگرها باشد، طبعاً عدم دعوت از آنها، اعتراض هايي هم به دنبال خواهد داشت. رضا عظيمي مي گويد: «ما جزو مدعوين نبوديم و حتي اين فرصت را هم به ما ندادند تا در زمينه فعاليت خودمان نظري بدهيم.» اكبر عسگري مي گويد: «چندوقت پيش جشنواره اي براي تيزر برگزار شده بود، حتي از ما دعوت نكردند كه برويم و حداقل براي كارهاي خودمان دست بزنيم.» امير باسل نيز از اينكه با «اين همه بازي» او را به جشنواره دعوت نكرده اند، معترض است: «اصلاً خبر نداشتم كه چنين جشنواره اي هم، درحال برگزاري است.» او پيشنهادي مي دهد كه در ايران حداقل ثقيل به نظر مي رسد: «خواسته ام اين است كه اين مرزها برداشته شود و بازيگران حرفه اي سينما هم بتوانندتيزر بازي كنند.»
همه تيزرها پخش نمي شوند
كار زياد انجام مي دهيم ولي شورايي در صداوسيما وجود دارد كه تيزرها را بازبيني مي كند. اگر كارها آنجا راي بياورند، پخش مي شود. اين شورا گاهي تيزر را رد مي كند كه دليلش بيشتر به دليل رنگ و لعاب تند موسيقي ضربي است.
دستمزد
همين پول كم را بايد چندبار برويم و بياييم تا پرداخت كنند. اذيتمان مي كنند ولي چاره اي نيست. جيك بزنيم مي روند سراغ غيرحرفه اي ها و همين يك ذره پول هم از دستمان مي رود.
سه نفر در يك تيزر
اخيراً يك شركت، ۷ بازيگر اصلي تيزر ايران را جمع كرده و يك تبليغ جالب ساخته. به نظر كارش مي گيرد.
خودتان شركت بزنيد
ما سرمايه اش را نداريم و يكبار به سرم زد اين كار را بكنم. از يكي از شركت ها درخواست راهنمايي كردم، گفت اگر شركت بزنيد ما اولين دشمن شما مي شويم. به هرحال به چشم يك رقيب به ما نگاه مي كنند.
002010.jpg

صداي جادويي
رضا عظيمي بابت بازي در آن تيزر معروف با علامت ضربدر «جا» افتاده و به خاطر آن بازي است كه اين همه خواهان دارد. «قرارداد من با آن شركت سالي ۱۵ بازي بود. قصه ها داده شده و من بازي كردم. ولي اين صداي حسين عرفانيان بود كه نقص بازي ام را پوشاند، صدايش بي نظير بود. كارگردان اين تيزر هم يك نفر نبود. ۲كارگردان داشته كه هر كدامشان چند قسمت را ساخته اند.»
اومي گويد: «تمام مجموعه زحمت كشيدند، از عوامل تبليغات تا خود من. به هر حال موفقيت از آن يك نفرنيست.»
اين تركيب صدا و تصوير آنقدر جا افتاده كه روي تيزري كه رضاعظيمي بازي مي كند، صداي عرفانيان نيز شنيده مي شود كه جاي او حرف مي زند.

اوضاع كارگردانها چطور است؟
آگهي هاي بازرگاني در سال هاي اخير, بخش مهمي از برنامه هاي تلويزيوني را به خود اختصاص داده اند، روز به روز حجم اين آگهي ها در تلويزيون افزايش مي يابد و كارگردان ها و بازيگراني خاص اين حوزه، پرورش يافته اند. بخصوص در عرصه هاي بازيگري، اين حوزه صاحب چهره هاي شناخته شده اي است. اكبر عسگري و امير باسل, دونفر از بازيگران مشهور تيزرهاي تلويزيوني در سال هاي اخير هستند. در زمينه كيفيت تيزرها, عسگري معتقد است كه مواردي بوده كه رضايت بخش و قانع كننده نبوده است. عسگري در ميان كارهاي قابل دفاعش به تيزر سازمان ترافيك اشاره مي كند. تيزرهايي كه او در آنها در نقش دايي سفر ظاهر مي شده است: «قرار بود ۵۰ قسمت باشند اما تنها ۷ قسمت از آن ساخته شد. يكي ديگر از مهم ترين كارهايم چاي شهرزاد بود كه خيلي حرفه اي و پرخرج بود و كارگردان آن هم آقاي نيما بانكي بود. از ديگر كارگردانان خوب مي توانم به آقاي جلال فاطمي اشاره كنم كه در كارش دقيق و پرحوصله است.»
امير باسل هم البته در اين زمينه حرف هاي جالبي دارد؛ او شاهرخ دولكو و رضا بهاري را بهترين تيزرسازان ايران مي داند: «به نظر من آقاي دولكو بهترين كليپ ساز ايراني است. حتي طرح تيزر چاي شهرزاد را آقاي دولكو داده بود. در زمينه طنز, آقاي قهرايي, بخصوص تيزرهاي محصولات «پاك» ايشان خيلي خوب است. آقاي رامبد جوان و نيما بانكي هم كارشان خوب است.
با اين حال هر دو بازيگر, معتقدند كه كارگردانان زيادي در اين رشته هستند كه چندان به اهميت كارشان آگاه نيستند. به زعم آنها, اين تدوين گران هستند كه اين تيزرها را مي سازند و روي آن هم يك موسيقي مردم پسند مي گذارند.
ساخت تيزرهاي تلويزيوني در سراسر جهان, يك هنر است. برخي از كارگردانان برجسته سينماي جهان در دو دهه اخير, تيزرهاي تلويزيوني برجسته اي ساختند. مارتين اسكورسيزي، ديويد فينچر و ويم وندرس از جمله اين كارگردان ها هستند. اين موضوع نشان مي دهد كه تيزر تلويزيوني به خاطر ماهيت تاثيرگذارش چقدر بايد با دقت و وسواس ساخته شود.
البته درآمد كارگردانان از ساخت يك تيزر در ايران چندان بد نيست. آنها بين ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان دستمزد مي گيرند. يك تيزر هم به طور متوسط در طول يك روز فيلمبرداري و تدوين مي شود.
اين دو بازيگر معتقدند كه تيزرسازان, با حداقل امكانات, اين تيزرها را مي سازند. در قياس با امكانات خارجي ها با آن همه امكانات و دوربين هاي حرفه اي و گروه توليد حرفه اي، در ايران اين رشته بسيار خام و غيرحرفه اي است. در صورتي كه اين تيزرها با امكانات بهتري ساخته شوند, طبعا از كيفيت بالاتري نيز برخوردار خواهند شد و تاثير بيشتري بر مخاطبان خود خواهند گذاشت.
هر دو بازيگر مي گويند كه به شكل تصادفي وارد اين رشته شده  و بعد به آن علاقه مند شده اند و در آن ماند ه اند. به هر حال, طبيعي است كه اگر قرار است مصرف كنندگان را بيشتر و بيشتر به خريد محصولات موردنظر ترغيب كنيم، بايد آگهي هاي حرفه اي تر و جذاب تري بسازيم. معادله اي كه به نظر مي رسد چندان مورد توجه شركت هاي تبليغاتي قرار نگرفته است.

ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |