مريم دري منش: جرالد آساموا در سال ۱۹۹۰ به همراه والدينش كه وطنشان را به دلايل سياسي ترك كرده بودند، به هانوفر آلمان آمد. او كه متولد ۳ اكتبر ۱۹۷۸ در مامپونگ غنا است، در هانوفر به مدرسه رفت و خيلي سخت به يادگيري زبان آلماني پرداخت و همزمان در تيم ب.فا.وردر شروع به فوتبال كرد، سپس به تيم هانوفر ۹۶ منتقل شد، ولي مدت كمي بعد كه پزشكان به او گفتند ديواره قلبش به طور ارثي ضخيم مي باشد، روند فعاليتهايش متوقف شد. پس از وقفه اي سه ماهه و معاينه مجدد توسط متخصصين قلب، وي اجازه يافت با مسئوليت خودش دوباره فوتبال بازي كند.
وي در سال ۱۹۹۱ با مبلغ ۷/۲ ميليون مارك به تيم شالكه ۰۴ در بوندسليگا پيوست و مليت آلماني گرفت. نقطه اوج فعاليت او سال ۲۰۰۱ بود كه اين مهاجم با تيم شالكه، نايب قهرمان ليگ و قهرمان جام حذفي آلمان شد و نيز اولين بازي ملي اش را انجام داد. او در ۱۸ بازي ملي كه براي آلمان انجام داده، دو گل به ثمر رسانده است. در بوندسليگا نيز در مجموع ۱۳۵ بازي و ۲۰ گل زده در كارنامه خود دارد.
آساموا در سال ۲۰۰۲ با تيم ملي فوتبال آلمان به مقام نايب قهرماني جهان دست يافت. مصاحبه اشپيگل با اولين مهاجم سيه چرده تيم ملي آلمان را مي خوانيد:
اشپيگل: آقاي آساموا، شما اندام لاغر و پاهاي باريك خود را از دست داده ايد، يعني در تابستان ۱۰ كيلوگرم اضافه وزن پيدا كرده بوديد.
۱۰ كيلو مبالغه است، ولي چند كيلو اضافه شده ام.
اشپيگل: وقتي مربي جديد، يوپ هاينكس به تيم آمد و همان ابتدا گفت: «تو بايد قبل از اينكه پيش من شانسي داشته باشي، وزنت را كم كني»، آيا براي تو يك شوك ايجاد شد؟
بله، مسلم است. بلافاصله از خودم پرسيدم: چرا من؟ من اغلب در سال گذشته درد داشتم و به اين خاطر خيلي كم مي توانستم بدوم، پس طبيعي است كه چند كيلو اضافه وزن پيدا كنم، به خصوص اين برايم سخت بود كه هميشه در مورد وزن من صحبت مي شد. پس از آن مجبور شدم دوران سختي را سپري كنم، ولي بعداز آن از بابت اين تجربه شخصي خيلي خوشحالم.
اشپيگل: تمام طول سال گذشته، بيشتر يك بخش غم انگيز و نيمه تاريك در دوران فعاليت شماست: آسيب ديدگي، تقريباً عدم موفقيت ورزشي با تيم و بدون هيچ بازي ملي ديگر. آيا در چنين شرايطي يك نفر با وجود همه امتيازات يك ستاره فوتبال، از لحاظ روحي هم به سمت ناخوشايندي كشيده مي شود؟
بله، اين سالي بود كه به آينده من مربوط مي شد. من با يك قرارداد جديد بازي مي كردم و اوضاع اصلاً خوب پيش نمي رفت. گاهي هم از جانب مديريت باشگاه، انتقاداتي به من مي شد. تجربه اي سخت و فصلي بسيار بد بود.
اشپيگل: همچنين در اين سال، سباستين دايسلر و يان سيماك، دو بازيكن مشهور، تحت فشارهاي زياد، با مشكلات روحي شديدي مواجه شدند. به خاطرات خودتان فكر كنيد: من مي توانم بفهمم كه ديگر اين فشار قابل تحمل نيست.
بله. وقتي من براي اولين بار براي آلمان بازي كردم، همه چيز فقط متوجه من بود. وقتي انسان به يك چنين موقعيتي مي رسد، ناگهان از همه طرف انتظارات از او بيشتر و بيشتر مي شود. ديگر به چشم يك جوان عادي به او نگاه نمي شود. من مي خواستم و مي خواهم چنين موقعيتي داشته باشم. ولي ابتدا بايد با اين مسئوليت كه روي يك نفر سنگيني مي كند، كنار آمد. بايد از لحاظ روحي خيلي قوي و مطمئن بود. مي توانم بفهمم وقتي كه بازيكنان مي گويند: «اين براي من خيلي زياد است.»
اشپيگل: چه چيزي شما را از يك سقوط شديد محافظت كرده است؟
من قبلاً خيلي زياد و بدون وقفه كار مي كردم، با تمام قلبم. من يك مشكل مادرزادي داشتم، ديواره قلبم ضخيم تر از حد عادي بود. يك بار وقتي ۱۹ سالم بود، يك پزشك به من گفت كه ديگر هرگز نمي توانم فوتبال بازي كنم. اينكه دوباره به فوتبال پرداختم، به من نشان داد كه انسان مي تواند در زندگي بر خيلي مشكلات فائق آيد. اين موضوع در دنياي فوتبال، آرامش كاملي به من مي دهد.
اشپيگل: آرامشي كه ثابت شد كمك زيادي براي شما بوده است. در پاييز گذشته، دوباره ناگهان اوضاع كاملاً خوب شد، عملكرد شما به طور واضحي شما را در مسير تيم ملي قرار داد. فقط مجبوريد وزنتان را كم كنيد.
مربي دوباره به من حس اعتماد بخشيده است. من اجازه دارم كه دوباره در پست مورد علاقه ام در خط حمله بازي كنم. در ماه هاي قبل، يوپ هاينكس بيش از اندازه از من انتظار داشت، من مجبور بودم در روزهاي تعطيل هم كار و تمرين كنم. ولي زماني آمد كه اثرات اين كار را مشاهده كردم. مثل يك جورخلاصي بود، دوباره مي توانستم بدون مشكل بازي خودم را به نمايش بگذارم.
اشپيگل: پس از ديدار مقابل مونشن گلادباخ، يعني اولين بازي به واقع خوب شما زير نظر هاينكس، گفتيد كه به دليل شرايط جسماني، بايد روش بازي تان پيشرفت كند.
وقتي ناگهان از لحاظ بدني دچار مشكل مي شويد، سخت است كه دوباره به فرم ايده آل برسيد. اين مثل يك گودال بود كه من درونش افتاده بودم. وقتي دوباره از آن بيرون آمدم، حركتم طور ديگري شد، احساس ديگري داشتم: راحت تر و آزادتر. بعد اتفاقات ديگري افتاد كه چند هفته قبل خواب آن را هم نمي ديدم. اوضاع در آخر نيم فصل اين گونه پيش رفت.
اشپيگل: با اين شور و اشتياق، آيا براي جام ملتهاي اروپا در پرتغال فكري در سر داريد؟
مسلماً اين يك روياست. در جام جهاني تجربه هاي بسيار باارزشي اندوختم. وقتي به عملكرد پايان نيم فصل توجه مي كنم، آن وقت تصور مي كنم هنوز براي جام ملتها نيز مي توانم چيزهايي را عرضه كنم.
اشپيگل: تصور مي كنيد كه حضور شما در تيم ملي به عنوان بازيكني سياه پوست، معني خاصي براي تيم ملي داشته است؟
نه، اصولاً به اين موضوع فكر نمي كنم. هدف شخصي من رفتن به پرتغال است. با اين وجود رنگين پوستاني هستند كه در خيابان با من صحبت مي كنند و مي گويند از وقتي كه من در تيم ملي آلمان بازي مي كنم، تأييد و احترام بيشتري نسبت به آنها در جامعه ابراز مي شود. اين موضوعي است كه مرا خوشحال مي كند. من خود را منجي بزرگ سياهان در آلمان نمي دانم، ولي مي دانم كه خيلي از مردم از اينكه من در تيم ملي حضور دارم، خوشحال مي شوند.
اشپيگل: به زودي دور برگشت بوندسليگا آغاز مي شود، آن هم با ديدار كلاسيك مقابل بوروسيا دورتموند. پيش بيني شما براي شالكه ۰۴ در نيم فصل دوم و در صدمين سال تأسيس باشگاه چه مي باشد؟
وقتي به تابلو نتايج نگاه شود مي توان گفت كه ما كارمان را مثل قبل انجام داده ايم و در پايان هم امتيازات زيادي آورده ايم. اگر در بازي آخر مقابل وولفسبورگ پيروز مي شديم، در رده پنجم جدول قرار مي گرفتيم. من تصور مي كنم كه پس از هفته سي و چهارم، جايگاهي در جام يوفا داشته باشيم.
اشپيگل: با نگاهي به عقب، علت چند بازي ضعيف تيم را در دور رفت چه مي دانيد؟
ما اعتماد به نفس نداشتيم، گاهي اوقات خيلي مي ترسيديم كه مبادا گلي دريافت كنيم. مدتي طولاني، يك نفر با يك حس طبيعي، يك نفر كه ايده هاي سرنوشت ساز براي بازي داشته باشد، در اختيار نداشتيم. سپس نيلس اوده كامفوئيس، اسون فرمانت و يا خود من دوباره به بازي برگشتيم. همچنين در دور برگشت، بازيكنان ديگر با توانائيهاي زياد به تيم برمي گردند، مثل يورگ بومه و از تابستان مي توانيم با آيلتون، حداقل گاهي اوقات مثل گذشته بازي كنيم.
اشپيگل: باعث شگفتي و تحسين است كه مربي با وجود انتقادات بيش از حد و به هر حال به حق در مورد تيم، به خط پايان نرسيده است. آيا او واقعاً همان مرد جهاني است كه در برابر تلاطم ها و ناآرامي هاي عمومي مصونيت دارد؟
او كاملاً متفاوت از مربيان قبلي است. يوپ هاينكس به واقع شخصيت قابل احترامي دارد. به هر حال در اين بحران خيلي ها فهميدند كه او هيچ مرخصي و استراحتي نداشته، تيم را نمي شناخته و چند بازيكن مصدوم هم داشته است. با تمام اينها او بايد كاري انجام مي داد. بيش از اين نمي توان از مربي انتظار داشت.
اشپيگل: تحت كارگرداني او، يك انقلاب در نوع بازي شالكه به وجود آمده است. او به طور اساسي، بازي جديدي را از تيم خواسته است. آيا اين مسئله دليل سختكوشي در هفته هاي مانده به شروع فصل بود؟
بله، تازه حدود پايان دور رفت بود كه كاملاً فهميديم مربي از ما چه مي خواهد. خيلي ساده، او از ما كار بيشتر مي خواهد. او از ليگ اسپانيا مي آيد و آنجا بيشتر فوتبال بازي مي شود. قبلاً در تيم ما يك نفر توپ را بلند مي فرستاد و «ابه ساند» يا «اميل امپنزا» حركت مي كردند و گل مي زدند. حالا مربي چيز ديگري مي خواهد، ما بايد يك بازي پيچيده و تركيبي را اجرا كنيم. اوايل كه نمي توانستيم اين كار را بكنيم، خود من هم فكر مي كردم كه حتماً سقوط مي كنيم.