سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۹۵
مقدمه اي بر روانشناسي رابطه خانواده با نوجوان
روانشناسي نوجواني
001827.jpg
نقش خانواده در رشد و تشكيل شخصيت نوجوان بر هيچ كس پنهان نيست. خانواده اولين و تنها واسطه كودك با اجتماع است. در خانواده است كه كودك ارزش ها و ضد ارزش هاي اجتماعي، اصول و قواعد اخلاق را مي آموزد. كودكان از لحاظ عاطفي، شناختي و... وابستگي خاصي به خانواده دارند و براي آنها خانواده مهمترين نقش را در زمينه تأمين نيازهاي رواني كودك دارد. اين نيازهاي عاطفي در نوجواني رنگ شديدتري به خود مي گيرد كه نوجوان آن را در محيطي وسيع تر از خانواده جستجو مي كند و بر همين اساس است كه ارتباط نوجوان با اطرافش افزايش مي يابد. نوجوان كمتر تمايل دارد در خانه بماند به روابط بيرون از خانواده اهميت بيشتري مي دهد. نه مي توان نوجوان را كودك دانست و نه همرديف با بزرگسالان قرار داد. خانواده ها در برخورد با اين دوران كه گاه به بحران ياد مي شود بر چند دسته تقسيم مي شوند:
۱- خانواده هاي طبيعي(تعادل)
در اين خانواده ها هر يك از اعضا ضمن داشتن استقلال شخصي در كارهايشان در اغلب امور به مشورت با يكديگر مي پردازند. پدر و مادر روش مشتركي را در برخورد با نوجوان پيش مي گيرند و به نيازهاي نوجوان در اين دوران آگاهي كافي دارند مسائل مربوط به نوجوانشان را مي شناسند و در مورد مسائلي كه مربوط به آنها مي شود به مشورت مي پردازند. رابطه ميان والدين و فرزندان نه از روي وحشت و نه اجبار است فرزندان به راحتي با والدينشان ارتباط برقرار مي كنند. در اين خانواده ها ضمن تبادل نظرها در امور خانوادگي رهبري بر عهده پدر خانواده است.
۲- خانواده هاي بي نظم
در اين خانواده ها هيچ يك از اعضا مسئوليت اصلي خود را ايفا نمي كند. پدر فقط قسمتي از مسئوليتش را بر عهده مي گيرد به او بيشتر به چشم برطرف كننده نيازهاي مادي نگاه مي شود و به نقش پدر اهميت چنداني داده نمي شود.در عوض اين مادر است كه تقريباً مسئوليت تمامي امور را بر عهده دارد اما اغلب مادران در اين نوع خانواده ها روش ثابتي را در تنبيه و تشويق كودكان ندارند و در برابر موقعيت هاي يكسان واكنش هاي مختلفي از خود نشان مي دهند.و در اغلب موارد مادر نمي تواند الگوي مناسبي براي دختر خانواده باشد. زيرا نقش مادر با انتظارات جامعه متفاوت است. دختران و پسران در اين نوع خانواده ها در ايفاي نقش مادرانه و پدرانه دچار مشكل مي شوند. آنها در آينده با انتخاب فردي ناكامل در زندگي آينده نيز دچار مشكل مي شوند.
۳- خانواده هاي سخت گير
در اين نوع خانواده  روابط بين والدين و فرزندان از روي استبداد است و حتي گاه اين روابط پايه روابط ميان والدين را مي گذارد. والدين نسبت به خواسته هاي مشروع فرزندانشان بي اعتنا مي باشند و همواره مانع از تحقق آنها مي شوند. اغلب والدين حالات روحي، رواني مناسبي ندارند. به همين جهت مشكلات فراواني براي فرزندان ايجاد مي شود. فرزندان هيچ راه انطباقي با والدينشان ندارند و توانايي چنداني براي ايجاد ارتباط با ديگران ندارند.
۴- خانواده هاي آسان گير
در اين خانواد ه ها در دادن آزادي به نوجوان افراط مي شود. كنترل چنداني نسبت به رفت و آمد ها، رفاقت ها و... ندارند. اغلب پدر و مادرها به علت مشغله كاري زياد زمان كافي و مناسبي براي فرزندانشان ندارند و تربيت و شكل گيري آنان را بر عهده جامعه مي گذارند و نوجوان به ارزش ها و ضدارزش هاي اجتماعي توجه ندارند فردي ناهنجار و لاابالي بي قيد و بند مي شوند و چون در طي زندگيشان هيچ نظم و ترتيبي نداشتند. با اولين برخورد و تنبيه دچار شكست مي شوند. اين نوجوان اغلب گام در مسير والدينشان مي گذارند بي ترديد همگي ما در زندگي روزمره شاهد اين مسائل هستيم كه پسر پدر معتاد نيز اعتياد دارد دختر مادر بي نظم هيچ نظمي در كارهايش مشاهده نمي شود و...
نوجوان و ارتباط با اعضاي خانواده
هنگامي كه كودكي پاي به دوره نوجواني مي گذارد يكي پس از ديگري بندهاي وابستگي به خانواده را جدا مي سازد و تفاوت فاحشي ميان نسل خود و نسل والدينش مي بيند كه اين اختلاف رنگ بيشتري مي گيرد كه اختلاف سني بين والدين و فرزندان بيشتر باشد.
مي توان رفتارهاي مخالفت آميز نوجوان در اين دوران را به دليل كسب استقلال و تثبيت هويت فردي دانست. اين نشان دهنده اين واقعيت است كه هر گاه به نوجوان براي رسيدن به اين احساس فرصت كافي داده شود اين اختلافات به حداقل خود مي رسد و هرگاه اين فرصت از او دريغ شود اين تعارضات و اختلاف ها به اوج خود مي رسند كه در اين حالت ممكن است نوجوان تنها از روي مخالفت با والدينش مبادرت به انجام كارهايي نمايد كه خود نيز با آنها مخالف است. داشتن رابطه دوستانه والدين با علم بر اين كه نيازهاي نوجوان چيست و رفتار مناسبي در پيش گيرند تا حد زيادي در نوجوان مؤثر است. به عنوان مثال: نوجوان در اين دوران تمايل فراواني به انزوا و تنهايي دارد. تمايل چنداني به خروج از خانه و رفت و آمدهاي خانوادگي و دوستانه از خود نشان نمي دهد. اماوالدين انتظار دارند كه نوجوان همانند دوران كودكي در كليه رفت و آمدهاي خانوادگي شركت داشته باشد كه اين عمل والدين گاه موجب مخالفت و ستيزه نوجوان مي شود. اين عامل موجب تيرگي روابط ميان والدين و نوجوان مي شود. همگي ما اين دوران را سپري نموده ايم و شايد هم دراين دوران به سر مي بريم. اما اين واقعيت بر همه واضح است كه هيچ چيز آزاردهنده تر از اين نيست كه به نوجوان به چشم يك كودك نگريسته شود و يا از مسائل و خاطرات ناخوشايند دوران كودكي در جمع سخن به ميان مي آورند. اين مسئله نيز به نوبه خود مانع ارتباط دوستانه با والدين مي شود. والدين نبايد فراموش كنند كه اين دوران بخشي از زندگي است و تحولات همراه آن لازمه دوران بلوغ است و اين تحولات با پايان يافتن اين دوران به پايان مي رسد و نوجوان چنان به خانواده و محيط آن علاقمند مي شود كه گويي درخت محبت دوباره در او جوانه مي زند.رفتار والدين و نحوه ارتباط برقرار كردن با فرزندانشان در اين دوران متفاوت است. مي توان گفت: نفوذ مادر تا سن ۱۰ سالگي و نفوذ پدر بين ۱۰- ۱۶ سالگي است. پس اين نتيجه را مي توان گرفت كه نقش پدر در اين دوران اهميت خاصي دارد.پدران هم روي دخترها و هم روي پسرانشان نفوذ دارند و اين در حالي است كه نفوذ مادر بيشتر روي دختران است و فرزندان پسر مادر را بيشتر به چشم يك حامي احساسات و عواطف و تسكين روحي مي پندارند.
«ارتباط با خواهران و برادران»
فرزندان از يكديگر بيشتر تأثير مي پذيرند تا والدين. آنها با يكديگر كار مي كنند بيشتر وقت خود را با يكديگر مي گذرانند و علاقه اي كه ميان آنهاست نه از روي تزوير و تظاهر بلكه از روي دوستي است. معمولاً فرزند اول نقش رهبري را بر عهده مي گيرد و نقش الگو را براي فرزندان ديگر ايفا مي نمايند. در اغلب اوقات نقش پسران بر روي دختران بيش از دختران روي پسران است. به طور مثال پسري پس از چند دختر متولد مي شود و معمولاً از ارزش خاصي برخوردار مي شود و بالعكس پسري كه خواهر كمي بزرگتر از خود دارد نسبت به هم سن و سالانش پرخاشگري كمتري از خود نشان مي دهد و رفتاري متأثر از رفتار دخترانه دارد.هنگامي كه بين خواهران و برادران تفاوت سن زياد باشد تأثير كمتر روي يكديگر دارند. هرچه اختلاف سن ميان فرزندان كمتر باشد خلق و خوي عاطفي و... تأثير چشم گيري دارد.
نوجوان و استقلال از والدين
مهمترين ويژگي كه مي بايست بدان توجه خاصي داشت استقلال از سوي خانواده است. خانواده مي تواند مهم ترين منبع تأمين كننده استقلال فرد باشد. يا مي تواند نوجوان را در رسيدن به حس فرديت و استقلال دچار تزلزل سازد. نوجوان در اين دوران خود را براي مرحله جديدي از زندگي اش آماده مي سازد. او سعي برآن دارد كه بر رفتار كودكانه اش غلبه نمايد. آمادگي دارد مسئوليت رفتارش را برعهده گيرد و حتي آمادگي اين را دارد كه مسئوليت كارهاي ديگران را نيز بر عهده گيرد. در متون اسلامي در اين رابطه سفارشات فراواني شده است كه نوجوان را در اين دوران آزاد گذارند و به آنها استقلال و مسئوليت لازم بدهند. البته اينها بدان معني نيست كه نوجوان به طور ناگهاني خود را به طور كامل از قيد خانواده رها مي سازد نوجوان در اين دوران دچار نوعي كشمكش دروني است. از يك سو تمايل ندارد از دوران كودكي اش پا فراتر نهد كه از هر سو در محبت است و از سوي ديگر داشتن آزادي عمل در كارهايش و استقلال را در لوح آرزوهايش مي بيند. پس هر گامي كه نوجوان به سوي استقلال برمي دارد ترس و تشويش درونش بيشتر مي شود.پس نوجوان چندان تمايل ندارد تا پيوندهاي خانوادگي را كاملاً قطع نمايد. نياز به حمايت والدين را در هر حال احساس مي نمايد و همواره در جست وجوي روش هايي است كه اين حمايت را كسب نمايد. يكي از مهم ترين مسايلي كه نوجوان را در راه رسيدن به استقلال دائماً تهديد مي نمايد سرزنش و ملامت از سوي والدين است. نوجوان به اين رفتار والدين با ديده تحقير و بغض و خشم توجه مي نمايد. نوجواني كه از سوي والدينش تحقير مي شود عكس العمل هايي گوناگون از خود نشان مي دهد برخي اوقات دچار «حقارت نفس» مي شود. برخي از محيط خانواده گريزان و برخي به پرخاشگري و زيان رساندن به خانواده و ديگران مي پردازند.نكته ديگري كه بايد والدين بدان توجه داشته باشند داشتن سوءظن نسبت به نوجوان است كه مي تواند نوجوان را دچار تزلزل سازد. برخي خانواده ها به نوجوان در اتخاذ تصميم هاي مربوط به خود و انتخاب كردن آزاد مي گذارند اما اين كار را از روي بي ميلي و يا سوءظن انجام مي دهند. اين والدين هرگز به نوجوان خود اعتماد نمي كنند به ندرت فرصت هايي را ايجاد مي نمايند تا نوجوانشان تصميم بگيرد و حال اگر فرصتي هم ايجاد شود نوجوان بر اثر سوءظن و عدم اطمينان والدين دچار اضطراب شده و با شكست مواجه مي شود و گاه والدين با ترديد ها و نگراني هاي خود در مورد نوجوانشان قضاوت هاي ناصحيح در پيش مي گيرند كه اين خود موجب ايجاد فاصله ميان والدين و فرزندان مي شود.
هاجر واحدي

آنان كه مانده اند - در ميان زلزله زدگان
سلام مرا به بچه هاي بم برسانيد
001824.jpg
چهارشنبه اول بهمن ۸۲
۲۵ روز از وقوع زمين لرزه بم مي گذرد و به عنوان چهارمين گروه خبرنگاران همشهري، عازم شهرستان بم هستيم با تصورات و برداشت هاي برگرفته از نوشته هاي روزنامه ها و گزارش هاي راديويي و تلويزيوني كه بسياري از آنها، تنها وصف كارهاي انجام شده و وعده و وعيد مسئولان است و از اينكه طرح ها چه قدر با نيازهاي امروز زلزله زدگان منطبق است، سخني در ميان نيست.
محمد كربلايي احمد خبرنگار عكاس روزنامه كه در زمان حوادث و روزهاي بعد از حادثه، سفرهاي بسيار به نقاط مختلف كشور داشته است، در آغاز سفر، نامه اي را نشانم مي دهد كه شايان فرزند ۸ ساله اش به او نوشته است:
سلام بابا! به مسافرت مي روي، براي من هم نامه بفرست. خوشحالم كه به بم مي روي. سلام مرا به بچه هاي بم برسان. بگو نامه هم برايشان مي نويسم.
بابا! با پول قلكم برايشان شيريني بخر.
شايان
غوغايي به جانم مي افتد كه تا رسيدن به كرمان و نزديك شدن به خرابه هاي بم رهايم نمي كند. شايان را به خاطر صراحت و سادگي نوشته اش كه در چند جمله كوتاه حرف دل خيلي از بچه هاي ايران را به كودكان بم منتقل كرده است تحسين مي كنم.
بچه هاي امروزه ايران اگر چنين نباشند، چگونه باشند. هشت ساله است و كلام موزون و منظوم سعدي را از دل قرن ها به سادگي تفسير و اجرا مي كند و دريغ كه در اين روزگار سختي ها، برخي مدعيان بزرگي، در حد اين طفل دبستاني با رنج آدميان مأنوس نيستند و دغدغه غم ديگران را در بي غمي خود به فراموشي مي سپارند.
در بم، اگرچه روز قبل باران اندكي باريده اما هوا آفتابي و براي عكس برداري مناسب است. در كنار يك ميدان، چادر برافراشته بزرگي با رنگ آبي و سفيد جلب نظر مي كند. آن را شب قبل برپا داشته اند و قرار است بخشي از امور مربوط به نوسازي ها در آن انجام شود. در جوار اين چادر بادي بزرگ، تعدادي چادر برزنتي ۸ تا ۱۲ نفره برپا است كه رئيس و تعدادي از پرسنل اداره آموزش و پرورش شهرستان بم در آن استقرار يافته اند. جلسه مسئولان آموزش و پرورش هم زير يكي از چادرها تشكيل شده و درون چادر، جاي سوزن انداختن نيست.
از طريق رئيس روابط عمومي، قول و قرار ديدار و گفت وگو با رئيس آموزش و پرورش را براي دو ساعتي بعد مي گذاريم و يك راست به ميان مردم مي رويم تا از آنچه در اين ۲۵ روزه بر آنها گذشته است اطلاعات بيشتري بدست آوريم...
***
كودكان بم از ۶-۵ ساله تا ۱۵-۱۴ ساله همه جا ديده مي شوند. با دوچرخه و سوار بر موتور و پياده. پشت وانت بارها و كنار چادرها و درون محوطه مدرسه ها.
اگرچه دشوار است كه بگوييم غم سنگين از فضاي شهر و چهره هاي بازماندگان به اين زودي ها رخت برنمي بندد، اما خنده و بازي هاي كودكانه در اين هنگامه رنج و سختي، نمايان است و بايد آن را قدر بدانيم.
كودكان زودتر از بزرگترها خود را با شرايط جديد وفق مي دهند و چنين است كه دور كربلايي احمد حلقه مي زنند و شادمانه مي خواهند كه همان جا عكس ها را كه گرفته است، به آنها بدهد.
برخي پابرهنه هستند. چندتايي دمپايي لنگه به لنگه دارند. دختركاني كفش بزرگترها را كه از زير آوار درآمده است به پا دارند يا كفش مردانه پوشيده اند. هيچ چيز در جاي خود قرار ندارد. لباس ها از همه جور هست، مندرس و نو. به اندازه و بي قواره، چون امكانات شست و شوي لباس ناچيز است اكثرا گرد گرفته و كثيف ، چون امكان دوخت و دوز و رفع پارگي ها نيست، برخي پاره و آويزان، اما اين عموميت ندارد. خريد و فروش در شهر متوقف است. چيزي باقي نمانده است كه به فروش رود، پولي موجود نيست كه صرف خريد شود. هرچه نياز است، دست به دست تهيه مي شود و اين به آن واگذار مي كند. خانه ها يكسر فرو ريخته اند و اگر نريخته اند قابل استفاده نيستند. بازماندگان هر خانه، در پياده رو يا كوچه، نزديك خانه يا در حياط خانه، چادر زده اند و كنار آمدن با سختي ها را يك به يك تجربه مي كنند. حمام و دستشويي همچنان مشكل همه شهر است. از حمام خانه ها نمي شود استفاده كرد و گرمابه هاي عمومي ويران شده و گرم كردن آب براي شستن بدن در زير چادر و هواي سرد، عوارض و محدوديت هاي بسيار دارد. چند نانوايي كه در مسيرمان داير بودند، مشتري بسيار داشتند. نان رايگان توزيع مي شود اما تعداد نانوايي ها كافي نيست. عرضه محدود ميوه به صورت دستفروشي در كنار يك خيابان عريض كم و بيش مشاهده مي شود. دفترچه هايي به بازماندگان خانواده ها داده اند كه قرار است اقلام ضروري زيست به تدريج با ثبت در آن تحويل شود و تا به حال در بعضي محله ها چند قلم جنس واگذار شده است.
چادرهاي مسكوني، اداري، كمك رساني و نيروهاي امدادي سراسر شهر و كوچه پس كوچه ها و فضاهاي باز حاشيه راه هاي اصلي و فرعي را پر كرده است. برخي جلو خانه  در هم شكسته خود، به نشانه حضور چادري نصب كرده اند اما كسي در آن زندگي نمي كند. روشنايي بسياري از چادرها تأمين شده اما بي دقتي در انتقال سيم هاي برق از يك سوي كوچه به سوي ديگر، كه سيم را روي زمين رها كرده اند و با كمي خاك آنرا پوشانده اند جلب نظر مي كند. عبور ماشين هاي سبك و سنگين از روي سيم ها در معابر عمومي، موجب زخمي شدن كابل برق مي شود و با اولين باران، خطر برق گرفتگي را به وجود مي آورد.
تعدادي حمام صحرايي در چند نقطه شهر نصب شده اما هنوز به طور كامل راه اندازي نشده است. پيش بيني چاهكي براي هدايت پساب حمام و دست شويي هاي موقت الزامي است كه كارهاي آن با كندي پيش مي رود. توزيع غذاي گرم در حال شكل گيري است. وانت هايي با ديگ هاي غذا در ساعت مقرر به مراكز تجمع سكونت مي آيند و كار تقسيم غذا را دنبال مي كنند. صف و شلوغي در كنار اين وانت ها مشهود است و ساماندهي بهتر و رفع اشكالات، ضروري به نظر مي رسد. نقاطي از شهر هست كه هنوز زيرپوشش توزيع غذاي گرم نيست و از چندين خانواده شنيديم كه در اين ۲۵ روزه دريغ از يك وعده غذاي گرم كه به آنها رسيده باشد.
بعضي ها به ابتكار خود و با بيرون كشيدن اجاق هاي نفتي و گازي از زير آوار، با چند قابلمه و كاسه و بشقاب كم كم در كنار چادرها بساط آشپزي راه انداخته اند اما در تهيه مواد غذايي از جمله سيب زميني، حبوبات، برنج، روغن، نمك و... مشكل دارند. بوي غذاي خانگي و دود اجاق ها كه با هيزم افروخته شده به ندرت در بعضي محله ها قابل تشخيص است. زندگي از عمق كمبودها و سختي ها ذره ذره خود را نشان مي دهد و به خصوص زنان، كنار آمدن با مشكلات چادرنشيني را به سرعت فرا مي گيرند و طناب هايي براي خشكاندن رخت هايي كه در كنار خيابان با آب سرد شسته اند بر شاخه هاي درختان و تيرهاي برق آويخته شده است.
بازمي گرديم به چادرهاي آموزش و پرورش كه جلسه آنها تمام شده و علي زنگي آبادي رئيس آموزش و پرورش انتظارمان را مي كشد.
اين گزارش ادامه دارد ...

زندگي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |