«ديوارهاي شهرراخط خطي كردم»، مجموعه اي از كاريكاتورهاي بهزاد بهزادپور است كه از سوي نشر آذر بهشت روانه بازار كتاب شده است. متن زير حاصل گفت وگوه اي ما با اين كاريكاتوريست است كه مي خوانيد:
***
* كاريكاتور چه جايگاهي در هنرهاي بصري دارد؟
- كاريكاتور هم مثل ساير هنرهاي بصري متشكل است از يك سري نمادها، سمبل ها و نيز رعايت كمپوزيسيون ها، تركيب بندي ها و... كه البته اين همه با ساير هنرهاي بصري تفاوت هايي دارند و در بيشتر موارد به هنر نقاشي نزديك تر است. اما مسئله اصلي اين است كه هنرهاي بصري در جامعه ما جايگاه چنداني ندارند، به غير از سينما مابقي در وضعيت استانداردي به سر نمي برند و اين وسط كاريكاتور از همه مهجورتر است. حالا پيشوند اسم بقيه يك «هنر» مي آيد، اما در بيشتر موارد كاريكاتور را خارج از هنر مي دانند و هيچ مركزي، سرپرستي اين طفل كهنسال را به گردن نمي گيرد. كاريكاتور پيچيدگي هاي خاص خود را دارد، منظور تنها در فرم و طرز ارايه كار نيست، كاريكاتور از سويي هنر مدرن محسوب مي شود كه به اين طرز جديد سابقه طويل المدت در ايران ندارد و از سويي ديگر كاريكاتور در نقاشي هاي ايراني مانند دوران صفويه و حتي جلوتر از آن در هنر حجاري ديده مي شود.
* به نظر شما چه تفاوتي بين كاريكاتور به معناي عام و هنري آن و كاريكاتور ژورناليستي آن وجود دارد؟
- شاخصه اصلي و امتياز كاريكاتور ژورناليستي ارتباط مستقيم با مخاطبان بي شمار است و البته داشتن وابستگي به مسايل روز اجتماعي، سياسي، فرهنگي كه از مؤلفه هاي اصلي آن محسوب مي شود. بايد اين مسئله را هم اضافه كنم كه كاريكاتور در حقيقت از زماني بار عام پيدا كرد كه در مطبوعات چاپ شد، يعني از زماني كه كاريكاتور پا به نشريات و روزنامه ها گذاشت، اين هنر تقريبا مردمي و پذيرفته محسوب شد.
ولي با اين همه اين را هم بايد بگويم كه به اعتقاد من تا به امروز آثار بسياري از كاريكاتوريست هاي مطبوعاتي را مي توان به جد، ناب ترين آثار هنري محسوب كرد.
* با اين توضيح شما لابد سهم بالايي را براي كاريكاتور مطبوعاتي در پيشبرد اين هنر داريد، درست است؟
- بله، دقيقا. ولي صحبت من درباره گسستي است كه در سير و روند كاريكاتور ايران پيش آمده است. ببينيد وقتي كه هنرمندان ايراني دشمنان نژادي و فرهنگي خود را به شكل مضحك و حتي مسخ شده جلوه مي داده اند، به اين قصد بوده كه او را فاقد رشادت، شجاعت و حتي اورا مخلوقي اهريمني تصوير كنند. صحبت كردن در اين باره بحث و مجال بيشتر و ديگري را مي طلبد. به هر حال اين هنر هم چنان دارد به چرخه حيات خويش ادامه مي دهد.
* چطور شد كه به فكر چاپ كارهايي افتاديد كه قبلا در روزنامه ها چاپ شده بودند؟ اصلا اين چه نسبتي با خط خطي كردن ديوارهاي شهر دارد؟
- من توي خيابان بزرگ شده ام، توي يكي از خيابان ها هم يك ديوار خوب پيدا كردم كه جان مي داد براي نقاشي كردن، بعد از اون، دلتنگي هايم را روي همان ديوار با ذغال مي كشيدم؛ بعضي از آن ها را هم روي كاغذ مي آوردم. تازگي ها هم چند تا ديوار خوب ديگه هم پيدا كردم!
قضيه چاپ شدن اين كتاب هم كاملا اتفاقي بود. يك روز با مدير مسئول نشر آذربهشت از طريق يكي از دوستان آشنا شدم و ايشان هم نسبت به چاپ كاريكاتورهاي من تمايل نشان دادند و شد آن چه كه امروز پيش روي شماست البته از حق و انصاف نبايد بگذرم كه كتاب را خيلي خوب در آورده اند كه جاي قدرداني و تشكر دارد.
* خطوطي كه تشكيل دهنده آدمكهاي كارهايت هستند طوري است كه حتي در هنگامي كه قرار است لحظه هايي را خلق كنند كه ارتباطي به غم ندارند، غم را القاء مي كنند. اين كار عمدي است يا اينكه غم در شما ريشه دارد؟
- آن تلخي و غمي كه شما مي گوييد، دارد بر من تحميل مي شود و نتيجه آن اين است كه در آثار من نمود پيدا كند. اين مسئله در من ريشه ندارد چون آدمي به شدت پر انرژي و بذله گو هستم، ولي اين انرژي دارد در من تحليل مي رود.