جمعه ۱ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۱۴
امير قلعه نويي
ژنرال
001677.jpg
سعيد مروتي
عكس:محمد رضا شاهرخي نژاد
از رابطه مريد و مرادي بين امير قلعه نويي و علي پروين تقريباً همه علاقه مندان فوتبال اطلاع دارند و اين كه قلعه نويي هرگز ابايي از ذكر اين نكته نداشته كه مهم ترين و تاثيرگذارترين الگوي ورزشي اش علي پروين بوده است. اين را همه مي دانند، اما آنچه كه به نظر مي رسد از حافظه تاريخي فوتبال ايران پاك شده، اولين برخورد و رويايي اين دو نفر است. برخوردي كه خاطره چندان خوشي براي سلطان به جا نگذاشت.
در بهار ۱۳۶۶ دو تيم پرسپوليس و شاهين به مصاف هم رفتند. امير قلعه نويي در آن هنگام بهترين بازيكن شاهين به شمار مي رفت. كسي كه با ۲۰ سال سن بازوبند كاپيتاني شاهين را نيز بر بازو بسته بود تا جوان ترين كاپيتان تاريخ اين باشگاه قديمي باشد. در مقابل علي پروين واپسين سال حضور خود در ميادين فوتبال را به عنوان بازيكن پشت سر مي گذاشت. بازي در حالي شروع شد كه پروين خود در ميدان حضور نيافته بود. در همان ابتداي كار شاهين با گل كريم باوي روي پاس امير قلعه نويي يك بر صفر از پرسپوليس پيش افتاد. تلاش هاي پرسپوليس براي رسيدن به گل مساوي راه به جايي نرفت. فرصت ها يكي پس از ديگري توسط فرشاد پيوس و كورش لرستاني (فورواردي كه همان سال از تيم پاس به پرسپوليس آمده بود) از دست مي رفت. تقريباً از اوايل نيمه دوم بود كه ورزشگاه يك صدا فرياد مي زد: «پروين بلند شو!»؛ فريادها آنقدر ادامه يافت كه در دقيقه شصتم بازي وقتي پروين از روي نيمكت بلند شد و آماده ورود به ميدان گشت ورزشگاه حال و هواي خاصي به خود گرفته بود. پروين به جاي كورش لرستاني وارد بازي شد و در همان ابتداي كار با دو پاس درخشان طولي، فرشاد پيوس را در موقعيت گل قرار داد. پيوس البته قدر اين فرصت ها را ندانست. از اين جا به بعد اما اين قلعه نويي جوان بود كه بار ديگر اختيار بازي را در دست گرفت. او به عنوان هافبكي خلاق و تكنيكي در كنار بازيكن جنگنده اي چون محمد حسين ضيايي جنگ ميانه ميدان را از هافبك هاي پرسپوليس (محسن عاشوري، ضياء عربشاهي، علي پروين و محمد مايلي كهن) برده بود. در حالي كه تنها ده دقيقه به پايان بازي مانده بود قلعه نويي پا به توپ شد و هنگامي كه پروين را در مقابل خود ديد تونلي از ميان پاهاي سلطان باز كرد و توپ را عبور داد. كاري كه تا آن تاريخ هيچ بازيكني با پروين نكرده بود. آن هم پرويني كه در سال هاي آخر فوتبالش قرار داشت و همه بازيكنان رعايت احترام و كسوت او را مي كردند. (مثلاً هرگز كسي روي پاي پروين تكل خشن نمي رفت و اصلاً به ندرت اتفاق مي افتاد كه روي او مرتكب خطايي شوند چه برسد به اين كه اصطلاحاً به او «لايي» بيندازند!)
چند دقيقه بعد و در حالي كه پرسپوليس در تب و تاب گل مساوي مي سوخت شاهين گل دومش را هم زد تا دو بر صفر پرسپوليس را شكست دهد. در پايان فصل و در حالي كه دو هفته نامه ورزشي آن زمان خبر از پرسپوليسي شدن قلعه نويي مي دادند او در دقيقه ۹۰ پيراهن استقلال را به تن و خيلي زود لقب ژنرال آبي پوشان پايتخت را از آن خود كرد. هرچند قلعه نويي هرگز ديگر نتوانست همان بازيكني باشد كه در شاهين بود.

قلعه نويي فوتبال را به صورت جدي با تيم جوان راه آهن آغاز كرد. جايي كه يكي از مهم ترين مراكز بازيكن سازي فوتبال ايران به شمار مي رفت. اولين مربيان قلعه نويي، مدد نوعي و اردشير لارودي بودند. مربياني كه هنوز هم ژنرال آموزه هاي آنها را به كار مي بندد. همين چند هفته پيش بود كه قلعه نويي پيش از يكي از بازي هاي حساس استقلال، به شاگردانش گفت: «آقا مد هميشه به ما مي گفت تيمي كه بيشتر بدود برنده بازي است.»
قلعه نويي خيلي زود در راه آهن چهره شد. به اردوي تيم ملي جوانان دعوت شد و كمي بعد به باشگاه شاهين رفت و بهترين بازي هاي عمرش را در همين تيم قديمي انجام داد. در اواسط سال ۱۳۶۴ قلعه نويي به همراه تيم ملي جوانان (كه بازيكني چون محسن عاشوري را در تركيب خود مي ديد و مربي اش هم امير حاج رضايي بود) براي حضور در مسابقات آسيايي اولين حضور خارجي اش را تجربه كرد. در بازگشت اما او از تيم جوانان كنار گذاشته شد. ظاهراً به دلايل انضباطي. بعد از آن هم تا سال ها قلعه نويي كمتر به تيم هاي ملي دعوت مي شد. به همين خاطر او با توجه به حضور نسبتاً طولاني اش در سطح اول فوتبال ايران، بازي هاي ملي اش خيلي كمتر از بازيكنان همراهش است. قلعه نويي بيشترين حضور ملي اش را در زمان مربيگري علي پروين و محمد مايلي كهن تجربه كرد. در مسابقات مقدماتي جام جهاني ۹۴ و بعد مقدماتي جام ملت هاي آسيا ۹۶ كه در اولي تيم ايران به جام جهاني راه نيافت و در مورد دوم هم مايلي كهن در مسابقات نهايي جام ملت ها روي نامش قلم قرمز كشيد.

محبوبيت فراوان قلعه نويي به مانند اغلب بازيكنان تيم هاي استقلال و پرسپوليس از جايي اوج گرفت كه او توانست در داربي پايتخت بدرخشد. سال ۶۸ در حالي كه پرسپوليس با گل نادر ميراحمديان از استقلال پيش افتاده بود و در حالي كه فقط ۳۰ ثانيه از شروع نيمه دوم مي گذشت خطايي در گوشه راست دروازه پرسپوليس رخ داد. ديوار دفاعي تشكيل شد. امير پشت توپ ايستاد و آن را به صورت قوسي روي دروازه پرسپوليس ارسال كرد. عباس سرخاب از ميان مدافعان پرسپوليس به هوا برخاست و توپ را به قعر دروازه فرستاد. چند دقيقه بعد دقيقاً در همان نقطه خطاي ديگري اتفاق افتاد. باز هم امير توپ را به روي دروازه فرستاد و اين بار اين صمد مرفاوي بود كه در شرايطي مشكوك به آفسايد توپ را به تور دروازه چسباند. استقلال بازي باخته را برد و قهرمان جام آزادگان شد. از آن بازي به بعد عباس سرخاب شد «سرخاب ۳۰ ثانيه» و لقب «ژنرال» هم به قلعه نويي رسيد. ژنرالي كه حركات تكنيكي اش شهره خاص و عام بود و فرمانده خط مياني تيمي بود كه بازيكناني چون شاهرخ بياني و مجيد نامجو مطلق در آن بازي مي كردند. از يكي دو سال بعد قلعه نويي بازوبند كاپيتاني استقلال را بر بازو بست و تا پايان دوران فوتبالش آن را از دستش باز نكرد. (بازوبندي كه هميشه در تيم استقلال ميان بازيكنان بر سر تصاحبش دعوا بود.)
كاپيتان قلعه نويي اما بازيكن آتشين مزاجي بود. همچنان كه وقتي در ديدار برابر پرسپوليس تيمش در همان پانزده دقيقه اول بازي دو بر صفر جلو افتاد و پورحيدري دستور عقب نشيني و حفظ نتيجه را از روي نيمكت صادر كرد به كنار زمين رفت و با پرخاش از مربي اش خواست كه دستور حمله بدهد (دستوري كه البته صادر نشد تا به قول قلعه نويي بهترين فرصت براي جبران شكست خفت بار شش بر صفر سال ۵۲ از دست برود.)
مورد بعدي البته به يادماندني تر بود و باز هم در داربي استقلال و پرسپوليس رخ داد. همان بازي معروف كه در دقايق آخر به جنجال كشيده شد و نيمه تمام ماند. جرقه جنجال هم با درگيري فيزيكي مجتبي محرمي و قلعه نويي زده شد و اتفاقات بعدي به نحوي پيش رفت كه با ورود تماشاگران به زمين، ديگر هيچ كس نتوانست آن را جمع كند.
قلعه نويي به همراه ديگر بازيكنان خاطي دچار محروميتي نسبتاً طولاني شد تا يك برگ منفي ديگر در كارنامه انضباطي اش به ثبت برسد.
هرچند تكنيك غني قلعه نويي و هوش بالايش در بازي سازي آنقدر درخشان و متقاعدكننده بود كه اين رگه هاي منفي چندان به چشم نيايد. خصوصياتي كه او تا آخرين روزهاي حضورش در ميدان فوتبال حفظ كرد.
قلعه نويي آنقدر باهوش بود كه در اوج و در حالي كه هنوز مي توانست چند سال ديگر به بازي در سطح اول فوتبال ادامه دهد، كفش هايش را بي سروصدا بياويزد.
مربي جوان امروز استقلال كار مربيگري را با دستياري ناصر حجازي آغاز كرد. هر چند واضح بود كه به خاطر خصوصيات اخلاقي اين دو نفر، آنها نخواهند توانست مدت زيادي را كنار يكديگر سپري كنند كه همين طور هم شد. پس از آن قلعه نويي به هزينه باشگاه استقلال حضور در كلاس هاي مربيگري با مدرسان خارجي را آزمود و پس از گذراندن چند تجربه مربيگري در چند تيم كوچك، در حالي كه استقلال در شرايطي بحراني به سر مي برد (درست پس از واگذار كردن قهرماني در روز آخر به پرسپوليس) در مسابقات حذفي روي نيمكت داغ مربيگري استقلال نشست و البته توانست قهرماني جام حذفي را براي تيم محبوبش به ارمغان بياورد. با آمدن كوخ، قلعه نويي دستيار او شد ولي اين هم زمان زيادي طول نكشيد و امير با دلخوري از استقلال جدا شد و به تيم بحران زده استقلال اهواز رفت. تيمي كه در انتهاي جدول به سر مي برد ولي ژنرال موفق شد جلوي سقوط آن را به دسته پايين تر بگيرد. وقتي كه از آن طرف كوخ نتيجه نگرفت و پس از آن جواد زرينچه و پورحيدري هم نتوانستند تيم را جمع كنند و در شرايطي كه تيم استقلال يكي از بدترين سال  هاي تاريخ خود را پشت سر گذاشت، با تغييراتي كه در راس مديريت باشگاه صورت گرفت، امير قلعه نويي حكم سرمربيگري استقلال را گرفت تا جوان   ترين كاپيتان شاهين، عنوان جوان ترين سرمربي تاريخ استقلال را هم از آن خود كند. با وجود آن كه خيلي ها او را براي نشستن روي نيمكت تيم «بزرگ» استقلال «كم تجربه» و حتي «كوچك» مي دانستند، قلعه نويي با جسارت و اقتدار خاص خودش به همه نشان داد كه به هيچ وجه مربي كوچكي نيست. وقتي كه براي يكدست كردن تيم بسياري از بازيكنان بزرگ ولي حاشيه ساز را جواب كرد و با رويكردش به جوانان جوياي نام نشان داد كه يك مربي جسور و صاحب سبك است و وقتي با تيمي كه همه و از جمله خود قلعه نويي مي گفتند براي قهرماني بسته نشده؛ به عنوان يكي از اميدهاي مسلم قهرماني ليگ امسال مطرح شد و وقتي كه در داربي بزرگ فوتبال و در حالي كه به لحاظ نفرات هيچ كس كمترين بختي براي استقلال قايل نبود، با همان شيوه اي كه پرسپوليس پروين هميشه استقلال را شكست مي داد، بر سرخ پوشان غلبه كرد؛ ديگر همه پذيرفتند كه ژنرال همان گمشده اي است كه سال ها بود در انتظارش بودند. استقلالي كه سال ها در حسرت نداشتن مربي مقتدري چون پروين مي سوخت، حالا كسي را يافته بود كه با همان ادبيات سلطان حرف مي زد؛  با همان نوع اقتدار تصميم گيري و حتي به لحاظ مربيگري هم با تكيه بر قدرت بدني و بازي فيزيكي همان مشي پروين را دنبال مي كرد. عجيب اين كه هم پروين و هم قلعه نويي هر دو در زمان حضور خود در مستطيل سبز، بازيكناني تكنيكي و ظريف بودند ولي وقتي روي نيمكت نشستند به بازيكنانشان توصيه به بازي درگيرانه و محكم كردند.
با حضور قلعه نويي در استقلال، هم حاشيه  ها كه همواره در اين تيم بيداد مي كرده، به حداقل رسيده هم تيم زيباتر از همه سال هاي اخير باز مي كند و نتيجه مي گيرد. هرچند عده اي معتقدند كه «ژنرال» استقلال با همه جواني و نشاطي كه به تيم آورده؛ به مانند الگويش پروين، چيزي بيشتر از يك مربي سنتي ندارد. ولي به نظر مي رسد او بتواند موفقيتش را تداوم بخشد. به خصوص اين كه ما با فوتبال سروكار داريم كه اغلب اوقات در آن «اقتدار مردانه» و «معرفت و مرام» بيشتر از «دانش» و «فرهيختگي» جواب داده است.

عكس هفته
آقاي شوارتزينگر در افتتاح NBA
001686.jpg
فرماندار كاليفرنيا نه تنها  اين روزها با «ترميناتور ۳» در تهران حضور دارد كه در خود كاليفرنيا هم پركار و پرتلاش است.  اين عكس مربوط به حضور او در افتتاح رقابت هاي ليگ بسكتبال حرفه اي آمريكا (NBA) است. مراسمي  كه ستارگان بي شماري از هنرهاي مختلف در آن حضور داشتند اما آرني سينما و آقاي شوارتزينگر فرمانداري كاليفرنيا بيش از هركس ديگري سوژه دوربين عكاسان و فيلمبرداران بود.

خوش شانس هفته
كمال تبريزي دو مساوي است با چهار
001689.jpg

شايد يكي از جالب ترين موارد فهرست فيلم هاي متقاضي حضور در جشنواره بيست و يكم فجر، حضور كارگردانان دو فيلمه در جشنواره بود. اما آنچه جالب تر مي نمود، حضور كارگرداني با سه فيلم در  اين فهرست بود. كمال تبريزي در حدود يك سال و چند ماه دو فيلم سينمايي بلند ساخته بود و نسخه اي سينمايي هم از مجموعه تلويزيوني موفقش «دوران سركشي» تدوين كرده بود كه دليل ثبت نام  اين يكي، بيشتر همين ركوردشكني به نظر مي رسيد.  اين سومي  اما در هيات انتخاب رد شد و با رد هر دو فيلم كارگردانان دو فيلمه ديگر از بخش مسابقه، تبريزي با دو فيلم ركورددار بخش مسابقه شد. دو فيلم در دو فضاي كاملا متفاوت ... «فرش باد» و «گاهي به آسمان نگاه كن.»
اما در جشنواره بيست و دوم، تبريزي با حوصله تر از قبل تنها براي يك فيلم فرم شركت را پركرد. براي فيلمي به نام «مارمولك» كه خيلي ها از موضوع ملتهبش خبر داشتند اما چيز چنداني نمي گفتند تا فيلم بدون مشكل روي پرده بيايد. داستان ساخته شدن خود مارمولك هم جالب بود. منوچهر محمدي طرحي دو صفحه اي را به پيمان قاسم خاني مي دهد تا او،  اين طرح را براي ابراهيم حاتمي كيا تبديل به يك فيلمنامه بلند كند. طرح با هماهنگي حاتمي كيا نوشته مي شود اما وقتي حاتمي كيا به يكباره كنار مي كشد، محمدي به سراغ تبريزي مي رود. داستان خاص فيلم سبب شد تا مارمولك پيش توليد آرام و كم خبري را داشته باشد و عكس چنداني هم از آن به بيرون درز نكند. عكس ها البته از ظاهر جدي پرستويي حكايت داشت اما وقتي فيلم در جشنواره به نمايش درآمد، صداي قهقهه هاي مردم بود كه نشان مي داد كمال تبريزي به هدفش رسيده است. مارمولك يك كمدي تمام عيار با حفظ معيارهاي ارزشي است كه مي تواند موجب رونق سينما هم شود.
كمال تبريزي خوش شانس ترين آدم  اين هفته است چون در شرايطي كه فيلم اصغر فرهادي از ۱۲ نامزدي، تنها يك سيمرغ نه چندان بااهميت را نصيب برد، فيلم او از دو سيمرغ نامزد شده چهار سيمرغ دشت كرد. مارمولك در
001683.jpg

رشته هاي بهترين فيلمنامه و بهترين بازيگر نقش اول مرد نامزد بود اما در پايان با سيمرغ جايزه ويژه هيات داوران به پرستويي، سيمرغ فيلمنامه به پيمان قاسم خاني و سيمرغ جايزه بين المذاهب و فيلم برگزيده تماشاگران به منوچهر محمدي مراسم را ترك كرد. جالب تر  اين بود كه تبريزي خود در مراسم حضور نداشت و فيلمش  اينگونه در اختتاميه موفق بود.
حالا مارمولك فيلم محبوب سينماداران براي اكران است. تهيه كنندگان فكر مي كنند كه  اين فيلم مي تواند حتي مخاطب گريزان از سينمايي را كه دهه شصت شيشه سينما را با فشارهايش در صف خرد مي كرد دوباره به سالن بازگرداند و  اين يعني پيش بيني يك فروش رويايي براي فيلم. براي دنبال كردن امتداد خوش شانسي هاي كمال تبريزي راه خيلي دوري نرويد. مارمولك تا سه چهار هفته ديگر به عنوان برنامه نوروزي سينماها اكران خواهد شد.

بدشانس هفته
اصغر فرهادي دوازدهي كه به يك تبديل شد
001692.jpg

كارگردان خوش سليقه آثار اجتماعي سينما و تلويزيون  ايران كارش را با نويسندگي آغاز كرد. اولين كاري كه از او به ياد داريم مجموعه «روزگار جواني» است و بعدتر هم مجموعه «داستان يك شهر» كه قسمت به قسمت بهتر از قبل مي شد. برخي اپيزودهاي سري دوم  اين مجموعه گاه آنقدر پتانسيل داشتند كه ناخودآگاه ذهن ها را به  اين سمت منحرف كنند كه چرا اصلا ً اين روايت سينمايي نيست و خود فرهادي هم  اين موضوع را دريافت.
«رقص در غبار» اما در حد و  اندازه اي كه از فرهادي انتظار مي رفت نبود. فضاي رئال كارهاي فرهادي در تلويزيون،  اينجا تا حدي استريليزه شده و خاص مي نمود و همين سبب شد كه فيلم با استقبال گسترده اي روبه رو نشود اما   اين بار و در گام دوم گويا فرهادي راه را درست رفته است. يك فيلم اجتماعي گرم با بازي هايي درخشان از فرامرز قريبيان، آهو خردمند و ترانه عليدوستي؛ در فضايي به شدت مانوس و در دسترس سبب شد تا نام فرهادي دوباره روي زبان ها بيفتد. در همان زمان نمايش فيلم در جشنواره، يكي دو نشريه از ظهور يك سينماگر فهيم اجتماعي در سينماي نوين  ايران خبر دادند و همه  اينها سبب شد تا خيلي ها به «شهرزيبا» دل ببندند. با اعلام اسامي نامزدهاي جشنواره، فيلم فرهادي در ۱۲ رشته نامزد شد و  اين حتي بيش از «دوئل» بود كه خيلي ها فكر مي كردند بيشترين سيمرغ ها را نصيب خودش خواهد كرد. در شب اختتاميه اما بدشانسي با فرهادي و فيلمش همراه بود. در ابتداي مراسم، فيلم جايزه صدابرداري را گرفت و به نظر مي رسيد  اين روند ادامه دارد اما همه چيز به يكباره متوقف شد. شهر زيبا از دوازده نامزدي تنها به يك سيمرغ رسيد و معناي  اين موضوع، يك شكست مطلق براي فيلم در جشنواره بود؛ هرچند فيلم فرهادي را خيلي ها دوست داشتند و گويا در همين مدت كوتاه سپري شده از جشنواره، دو سه پخش كننده هم خواستار پخش و اكران فيلم شده اند.


001680.jpg

اين اما دليل نمي شود كه فرهادي را بدشانس ترين چهره هفته به حساب نياوريم. كارگردان مورد علاقه فجر در دوره قبل  اين دوره تنها يك سيمرغ نصيب برد و به نظر مي رسد  اين بدشانسي حاصل يك حساب رياضي اشتباه هم باشد. حسابي كه در دوطرف مساوي اش مي تواند دو عدد دوازده و يك قرار بگيرد.

كاغذ اخبار
ادبيات
ايران
جامعه
دهكده جهاني
علم
ورزش
هنر
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  جامعه  |  دهكده جهاني  |  علم  |  كاغذ اخبار  |  ورزش  |  هنر  |
|  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |