شنبه ۲ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۱۵
نگاهي به چند فيلم جشنواره
شايد شروعي دوباره
002820.jpg
سربازهاي جمعه (كيميايي)
«مسعود كيميايي» از جمله فيلمسازاني است كه كارهايش جدا از كيفيتي كه دارند چه خوب و چه بد، اين كه چه فيلمنامه اي را براي ساخت انتخاب مي كند و... تقريباً اكثراً علاقه مندان به سينماي ايران پي گير اين هستند كه نتيجه نهايي آن را بر روي پرده ببينند، و نكته جالب تر اين كه يا شيفته وار از آن تعريف مي كنند و يا به هر حال بهانه اي براي ادامه مخالفت و انتقاد از سينماي اين كارگردان پيدا مي كنند. «سربازان جمعه» نيز سرنوشتي اين چنين داشت. روز نمايش آن در سينماي مطبوعات واكنش ميانه كمتر ديده مي شد. و باز هم بحث طرفداران و مخالفان، اما به عنوان كسي كه در اين سال ها پيگير فيلم هاي اين فيلمساز بوده ام و شاهد گريز زدن كيميايي به مسائل و مقولاتي كه هيچ نزديكي و سنخيتي با دنياي مورد علاقه اش ندارد. سربازهاي جمعه برخلاف انتظارم از يك وجه كاملاً خوب بود، اين كه پس از چند سال و پس از سماجت كيميايي در گريز زدن به مقولات شعاري و تأكيد بر آنها، امسال اقلاً فيلم خودش را ساخته است. «سربازهاي جمعه» مسلماً «دندان مار» و «سرب» نيست. اما خيلي بالاتر و فراتر از «تجارت»، «مرسدس» و «اعتراض» قرار دارد و همين اتفاق بزرگي است. كيميايي در فيلمش از همان نگاه و نقطه ديدي كه دارد تلاش كرده نگاهي دلسوزانه به سرنوشت چهار جوان فيلمش داشته باشد و البته از منظري تازه به پديده خانمان برانداز اعتياد نگاه كند.
«سربازهاي جمعه» از اين نظر كه توانسته بود دنياي مشمئز كننده اي از اعتياد، تزريق و مواد مخدر را به تصوير بكشد قابل تحسين است. شايد اگر كيميايي اين قدر تلاش نمي كرد راست و عريان زشتي ها و كژي هاي اين دنياي آلوده به مواد مخدر و اعتياد را به تصوير بكشد و كمي هم به وجه داستاني فيلمش مي پرداخت و به آن اهميت مي داد، شايد اگر آن قدر محو شخصيت نقره نمي شد و به زندگي و احوال آن چهار سرباز دردمندانه تر نگاه مي كرد، شايد اگر اين قدر محو لحن و كلماتي كه فقط خاص دنياي فيلمسازي اش هستند نمي شد، ديالوگ هايي كه فقط زمان ادا كردن لحن خوبي دارند اما هيچ معنايي ندارند، شايد اگر فيلمنامه فيلم اين قدر ضعيف نبود تا بازيگران چنين بازي ضعيفي را ارائه بدهند، شايد اگر... امسال مي توانستيم با خيال راحت و آرامش بيشتري به تماشاي اين فيلم بنشينيم و از آن دفاع كنيم.
واقعاً به سينمايي كه ديربازي است به پايان رسيده و «سربازهاي جمعه» شليك نهايي و پايان آن بود چه اميدي مي توان بست.
باج خور(فرزاد مؤتمن )
فرزاد مؤتمن  پس از فيلم به نمايش درنيامده «هفت پرده» و پس از «شب هاي روشن» كه با استقبال نسبي نويسندگان، منتقدان و مردم رو به رو شد، در سومين ساخته خود به سراغ سينماي نوآر رفته است. «باج خور» را مي توان ميانه راه «هفت پرده» و «شب هاي روشن» دانست. مؤتمن  در فيلمش سعي كرده است با نگاه به گيشه يك اثر خوش ساخت و تجاري خلق كند. اما آيا موفق است؟ البته اين بار حضور ستارگاني چون «نيكي كريمي» و «فريبرز عرب نيا» در نقش دو قهرمان اصلي فيلم يعني رعنا و اسي هم چنين «ايرج نوذري» در نقش توفيق نشانه تلاش مؤتمن  براي ايجاد ارتباط با مخاطب است. داستان و در واقع فيلمنامه اي نيز كه براي كار انتخاب كرده نشان از نگاه درست مؤتمن  دارد. در «باج خور» همه چيز براي جذب مخاطب وجود دارد. زندگي يك جوان آواره كه تازه از زندان آزاد شده و حالا هدفي ندارد. جز اجراي خواسته فردي ديگر تا از اين طريق پول و سرمايه كسب كند. رعنا زني زيبا و اغواگر كه هويت مشكوكي دارد. او كسي است كه بايد اسي او را به قتل برساند، او نسبت به مردان احساسي سراسر نفرت دارد و بالاخره توفيق كه براي خود امپراطوري كوچك درست كرده و به ضرب زور و پول سرنوشت آدم هايي را كه وارد زندگي اش مي شوند رقم مي زند. كنار هم قرار گرفتن اين آدم ها و ماجراي عشق و انتقام و بالاخره مرگ مايه هاي اساسي سينماي پرمخاطب هستند. اما چرا وقتي همه عوامل كنار هم و با دقت چيده شده اند، نتيجه نهايي جواب نمي دهد؟ به نظر مي آيد فيلم فاقد آن شور و حال و حس در واقع زنده و پويايي است تا ما بتوانيم آنها را باور كنيم. ظاهراً قرار است كه با اسي و تنهايي او همدل شويم. اما به خاطر بازي سرد و بي روح «فريبرز عرب نيا» اين اتفاق نمي افتد. زن هم كه بايد زني اغواگر باشد و اساساً تمام فتنه ها را او پي ريزي مي كند، به نظر مي آيد بازيگري مي خواهد با كاراكتري شبيه به «هديه تهراني»، كه صورتي سرد دارد؛ اما چهره نيكي كريمي كه بيش از اندازه معصوم است و حتي تن صدايش و اصلاً فيزيك شكننده اش هيچ مناسبتي با نقش رعنا ندارد و تمام تلاش بازيگر بي ثمر باقي مي ماند. ريتم كند فيلم نيز مزيد بر علت مي شود تا فيلم حس زنده بودن و تأثيرگذاري اش را از دست بدهد. اين كه فضا هاي تاريك كنار هم قرار بگيرند، اين كه شخصيت هاي تنها و شكست خورده تصوير شوند و اين كه حتي چند قتل هم اتفاق بيفتد و يا قهرمان هاي فيلم مدام پشت سرهم سيگار بكشند؛ نمي توان گفت مجموعه اين عوامل حالا منجربه شكل گيري سينماي جنايي شده است. فيلم بخاطر فيلمنامه ضعيف آن، اين كه همه اتفاق ها و قتل ها خيلي ساده و راحت و بدون هيچ نكته و ويژگي  خاصي به تصوير كشيده مي شوند، اين كه داستان فيلم بيش از آنكه اتفاق بيفتد براي تماشاگر قابل پيش بيني است همه بر پيكره فيلم ضربه مي زند. به نظر مي آيد فيلمنامه «باج خور» كپي شتابزده اي از فيلم هاي درخشان دهه پنجاه سينماي ايران است. و چون كپي است و چون نويسنده هيچ خلاقيتي در نوشتن آن از خود نشان نداده و ثانياً نتيجه نهايي چيزي بي در و پيكر مي شود. مي توان پرسيد دليل وجودي شاهد احمدلو در فيلم چيست و چرا اين قدر زود كشته مي شود؟ فيلم در جشنواره با استقبال سرد منتقدان روبه رو شد. اين كه در ارتباط با مخاطبان عام در چه وضعيتي دچار خواهد شد نيز قابل پيش بيني است.
شمعي در باد (پوران درخشنده)
پوران درخشنده چند سالي بود كه قصد داشت يكي از پروژه ها و فيلمنامه هاي مورد علاقه اش به نام «شمعي در باد» را جلوي دوربين ببرد، اما هر بار بنابه عللي اين كار ميسر نمي شد. با توجه به كارنامه درخشنده و فيلم هايي كه ساخته «شمعي در باد» را مي توان در رديف بهترين فيلم هايش قرار داد. «شمعي در باد» نيز مثل ديگر آثار درخشنده دغدغه هاي قديمي اين فيلمساز را درباره وضعيت خانواده، جايگاه و موقعيت اجتماعي شان، بحران هويت جوانان و... به نمايش مي گذارد. منتها با اين تفاوت كه درخشنده اين بار مسئله اعتياد و مواد مخدر را مركز توجه خود قرار داده و سعي كرده است در فيلم خود با تشريح اين معضل، راه هاي رسيدن به رهايي از آن را بررسي كند. اما فيلم تبديل به اثري كاملاً متظاهرانه شده است. متظاهر انه از اين جهت كه درخشنده فقط خود اعتياد را نشان داده است.
فيلم روايتگر جواني به نام فرزين است كه طبق معمول پدر و مادرش متاركه كرده اند، پدر زمينگير است و مادر قصد دارد دوباره ازدواج كند. و حالا فرزين خان كه اهل كتاب است، اهل ترجمه است و... ناگهان دچار يأس فلسفي مي شود. و بعد كه سروكله فرشته نجات ،كه به گمانم اسمش آيداست، پيدا مي شود. و رابطه آنها تا مرز قرار گذاشتن براي ازدواج هم پيش مي رود. اما مرگ يا خودكشي ناگهاني دختر بساط زندگي پسر را به هم مي ريزد و او به خاطر اين كه آرامش گمشده اش را جست وجو كند به استفاده از انواع و اقسام مواد افيوني مي پردازد. و سر آخر هم وقتي كه مشكوك به بيماري ايدز است، ناگهان آسمان پر از رعد و ابر و ريزش باران مي شود و برادر فرزين در مقابل چشمان گرد شده تماشاگران اعلام مي كند كه فرزين فقط مشكوك به بيماري ايدز بوده و... به هر حال «شمعي در باد» فيلم پرادعايي است كه حتي قادر نيست هيچ يك آن را به ثمر برساند.اما بازي بهرام رادان در اين فيلم تماشايي است.
مارگريت شاه نظريان

در حاشيه جشن واره...
* امسال در سينماي مطبوعات به جاي شيريني دانماركي، كيك نارگيلي دادند و نويسندگان محترم در طول جشنواره چند كيلو چاق شدند و قند خونشان بالا رفت.
* آثار اكشن و خشونت بار هاليوودي جشنواره فجر را فتح كرد.
* فيلم كيل بيل يعني همان بيل را بكش خودمان، يك بروس لي تمام عيار مؤنث بود... اداي دين برادر تارانتينو به مرحوم لي و سايرين.
* رد پاي فيلمهاي دهه پنجاه در آثار چند فيلمساز مشهود بود: برگ برنده (سيروس الوند) مزرعه پدري (رسول ملاقلي پور) بوتيك (حميد نعمت الله)... و سربازهاي جمعه (مسعود كيميايي).
* بازي گلشيفته فراهاني در فيلم بوتيك به قدري طبيعي و راحت بود كه انگار دوربين مخفي كار گذاشته اند و فيلم مستند مي گيرند. گلزار با بيل بوردهاي ۵۰ ميليوني در نقش پسر فقير اصلاً باور پذير نبود!
* بازي جمشيد هاشم پور در مزرعه پدري حرف نداشت چون از اول تا آخر فيلم يك كلمه هم حرف نزد. عجب طاقتي!
* خيلي ها انتظارات را برآورده نكردند. مثل صباغ زاده، مؤتمن، درخشنده و حتي افخمي كه شايد گرفتاري هاي پارلماني باعث آن بوده است ولي در عوض بعضي ها شگفتي آفريدند: نعمت الله، قنبري، فرهادي... گويا اين روزها دود از جوان ها بلند مي شود.
* ستاره فيلم عاشق مترسك كه بايد با لهجه كردي صحبت مي كرد، لهجه اش بيشتر شبيه فرانسوي ها بود تا اكراد غيور! شايد چون خود فيلم تقليد ناشيانه اي بود از يك فيلم خارجي، اين بلا بر سرش آمده بود.
* يكي از فيلمسازان اعلام كرد چون پس از مارمولك ديگر نام جانوري نمانده كه روي فيلم ها بگذارند و اسامي افعي، مار، عقرب، رطيل، هزارپا، خرچنگ، ماهي، تمساح، خرس، گرگ، ميش، سگ، گربه، موش و غيره قبلاً استفاده شده از هم اكنون نام سوسك را رزرو مي كند. لطفاً دور اين يكي را خط بكشيد.
* مسعود كيميايي نشان داد كه هنوز پر از انرژي است و يك فيلم دوساعته را با آن همه شخصيت و سياهي لشكر و نماها و سكانس هاي متعدد و لوكشين هاي فراوان مي تواند ظرف يك ماه بسازد و چون چند سالي بود كه فيلم نساخته بود دو سه فيلم را در قالب يك فيلم به دوستدارانش هديه كرد! اما با همان تكرارهاي بيهوده تجارت، اعتراض ، مرسدس و ...سربازهاي جمعه در يك تدوين مجدد، مي تواند ديدني تر باشد...
* مهمان مامان سرانجام در آخرين روزهاي مهماني سيمرغ خود را رساند. شايع شده بود كه هيأت محترم داوران اين فيلم را نديده كانديد جوايز كرده است!
* در فيلم عجيب و غريب داوودنژاد، ملاقات با طوطي آنقدر كلاشينكف و طپانچه و يوزي و نارنجك و مواد آتش زا دست دختر بچه ها بود كه من پيشنهاد مي كنم در نمايش عمومي اسم فيلم را بگذارند: دوئل ۲ (شايد بفروشد.)
* صباغزاده در صبحانه اي براي دو نفر از بس كه از واقعيت به خيال رفت و برگشت كه ما قاطي كرديم كدامش واقعيت است كدام خيال. فكر كنم اگر از خودش هم بپرسيم همين را بگويد!
* اهالي مطبوعات مجبور بودند روزي ۶-۵ فيلم ببينند و دور از جان شما جنازه شان به خانه مي رسيد، خصوصاً اين كه مجبور بودند به همين دفعات تبليغات و آرم جشنواره را هم با صداي نامطلوب تحمل كنند. با اين تفاصيل حالي براي نوشتن باقي مي ماند؟
* به هرحال جشنواره با همه خاطرات تلخ و شيرين سپري شد و البته شيريني آن به تلخي مي چربيد و اهالي سينما و قلم اين فرصت را يافتند كه بار ديگر يكديگر را ببينند و...
احمد رستمي جم

سايه روشن هنر
درگيري خياباني در فيلم جديد حاتمي كيا
فيلمبرداري «به رنگ ارغوان» سيزدهمين اثر سينمايي ابراهيم حاتمي كيا كه از ۲۹ دي ماه در ارتفاعات فيروزكوه آغاز شده بود همچنان ادامه دارد و به احتمال فراوان اواسط اسفند ماه به پايان خواهد رسيد.
گروه توليد هم اكنون در تدارك فيلمبرداري سكانس درگيري مسلحانه خياباني فيلم كه سكانس اصلي و فينال آن محسوب مي شود بوده و يك هلي كوپتر نظامي نيز آنها را در اين سكانس همراهي مي كند.
مضمون اين فيلم عليرغم برخورداري از زيرساخت اجتماعي، روايتي است از تولد يك رابطه عاطفي بين زن و مردي جوان ... يعني همان قصه ابدي و ازلي انسان.
تعدادي از عوامل توليد اين فيلم عبارتند از: نويسنده و كارگردان: ابراهيم حاتمي كيا.مدير توليد: علي قائم مقامي، مديرفيلمبرداري: حسن كريمي، طراح صحنه و لباس: محسن شاه ابراهيمي. طراح چهره پردازي: عبدالله اسكندري، صدابردار: مهران ملكوتي، موسيقي متن: فردين خلعتبري، بازيگردان و انتخاب بازيگر: حبيب رضايي، برنامه ريز و منشي صحنه: پانته آ پناهي ها،  عكاس و تصويربردار پشت صحنه: گلاره كيازند، روابط عمومي: افشين رضايي. تهيه كننده: مؤسسه بشرا فيلم. بازيگران اصلي: حميد فرخ نژاد ، خزر معصومي، فرهاد قائميان ، مهرداد ضيائي، كورش تهامي (در نقش محسن).
در خانه اميد لطفاً لبخند بزنيد
اين عنوان فيلم مجموعه اي است كه به كارگرداني بهرام محمدي نيا در شبكه اول سيما و به تهيه كنندگي غلامحسين باي در دست توليد است كه حدود يك ماه از تصويربرداري آن در تهران مي گذرد، اين فيلم مجموعه زندگي عكاسي قديمي را به تصوير مي كشد كه با ديدي اجتماعي و طنزآلود برخوردها و كشمكش هاي سه نسل را در برمي گيرد. آقاي مصور (فردوس كاوياني) با اندوخته گران بهايي كه از تجربه عكاسي به دست آورده تلاش پيگيري را براي بهتر زندگي كردن خود و اطرافيانش انجام مي دهد كه اين برخوردها لحظات مفرح و شادي را ايجاد مي كند.
بازيگران خانه اميد عبارتند از: فردوس كاوياني، مينا نوروزي،  عزت الله مهرآوران، ابراهيم آبادي، فريده دريامج، افشين سنگ چاپ، معراج فرحزادي، رؤيا امينيان، كامران فيوضات، مجيد علم بيگي و مريم برزنوئي و ...
002823.jpg

كتاب سال سينماي ايران منتشر شد
كتاب سال ۱۳۸۲ سينماي ايران به همت ماهنامه سينمايي فيلم منتشر شد.
بررسي كامل وقايع سينماي ايران در سال گذشته، جشنواره ها و همايش هاي داخلي، در عرصه جهاني، كتاب هاي سينمايي، جلوه هاي ويژه، صنعت نور و جادو، مجموعه گفت وگوهايي درباره جلوه هاي ويژه، مباحث تئوريك، تأثير زماني ديجيتال در سينما، نگاهي به تاريخچه جلوه هاي ويژه در سينماي ايران، اكران ۸۱ و يادي از درگذشتگان از جمله مطالبي است كه در كتاب سال سينماي ايران به چاپ رسيده است.

هنر
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |