پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۲۰
گفت وگو با پروانه اعتمادي به انگيزه نمايش آثارش در گالري گلستان:
هنرمند به ناخود آگاهش آگاه نيست
003096.jpg
پروانه اعتمادي، متولد ۱۳۲۶ در تهران، تحصيل در دانشكده  هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران، نقاش، برگزاري بارها و بارها نمايشگاه هاي انفرادي و گروهي در اينجا و بسياري از كشورهاي ديگر.
همين. «خب اين يك واقعيت است كه هر آدم كه به دنيا مي آيد، بالاخره يك تاريخ تولدي دارد، اهل شهر يا دهي است، توي مدرسه اي درس خوانده، يك مشت اتفاقات خيلي معمولي و قراردادي توي زندگيش افتاده كه بالاخره براي همه مي افتد، مثل توي حوض افتادن دوره بچگي، يا مثلاً تقلب كردن دوره مدرسه، عاشق شدن دوره جواني، عروسي كردن، از اين جور چيزها ديگر» اما اگر سخن از كار هنري پروانه است، او هر بار كه نمايشگاهي مي گذارد، گويي تازه شروع كرده است. تنوع نمايشگاه ها و دوره هاي گوناگون آثارش، حكايت گر حيات پرشور هنرمندي است كه هر روز با طلوع خورشيد متولد مي شود، هر روز حرف تازه اي دارد. اين طلوع هاي مكرر و اين حرف هاي تازه ريشه در فرهنگي ديرپاي دارد، فرهنگ و دانشي كه به تجربه و با حياتي متفكرانه، همراه با خلاقيت هاي هنرمندانه حاصل گشته است. همزمان با برگزاري آخرين نمايشگاه پروانه اعتمادي در گالري گلستان اول تا چهاردهم اسفند با او گفت وگويي داشته ايم.
منصور ملكي
* خانم اعتمادي! بالاخره بعد از مدت ها نمايشگاهي گذاشته ايد؟
- مدت ها نيست، پنج سال است.
* براي كسي كه كارهاي شما را دنبال مي كند، پنج سال واقعاً مدتي است.
- در اين فاصله در اكسپو ۲۰۰۰ در هانوفر آلمان نمايشگاهي از طراحي كاشي و فرش و چيزهاي كاربردي داشتم.
* اگر ممكن است درباره اين نمايشگاه بگوييد. چرا اينجا و چرا با عنوان «يكي بود، يكي نبود»؟
- «يكي بود، يكي نبود» مجموعه اي از ۲۱ كار جديد است. وقتي تمام شدند، ليلي گلستان به ديدنم و به ديدن كارها آمد. او دوست داشت اين مجموعه در گالري او به تماشا درآيد. «يكي بود، يكي نبود» هم، همان طور كه از اسمش پيداست، خطابي است به بچه ها. كارها وقتي شروع شدند و تمام شدند ، احساس كردم يك شعر است كه با تصوير سروده شده است. به لحاظ تكنيكي با تكه پاره كردن يك ماسك قديمي، هياكل جديدي ساخته شده اند كه احساس مي كنم، احساسي شاعرانه را القا مي كند. مثل تم تراژيكي كه در يك فضا اتفاق افتاده است.
* آيا سياهي زمينه ها نشانه شعري تيره است از تلخي ها؟
- نه، مگر هر چيز سياه و تيره اي تلخ است؟ مگر شب تلخ است؟ شب ها گاهي خيلي هم رمانتيك هستند.
* جواد مجابي درباره كلاژهاي شما نوشته است: «اين كارها دستاورد عصر نوست».
- من اصلاً كارهايم را تفسير نمي كنم، تفسير مجابي، تفسير مجابي است، بايد از خود ايشان بپرسيد كه چرا اين را مي گويد.
* من هم كه علاقه مند عادي نقاشي ام و سعي مي كنم اغلب نمايشگاه هاي نقاشي را ببينم، فكر مي كنم كلاژ در دو دوره كارهاي آخر شما هم اين نمايشگاه و هم نمايشگاه جهيزيه دختر شاه پريون- مشغله ذهني شما بوده است.
- كارهاي ديگرم هم كلاژ بوده، ما هر روز داريم كلاژ مي كنيم، چه چسبيده به كاغذ باشد، چه نچسبيده باشد و بعد رويش سوار كنيم. مهم ساختن آن تصوير (Image) است و آن تصوير ساخته شده كلاژي است از همه تصاويري كه در ذهنمان است، براي همين نقاشي ذهني به فرماليسم مي كشد، چون شما يك سري واژه هاي محدود را با تصاويري محدود در كامپيوتر ذهنتان مي توانيد كلاژ كنيد. وقتي مي گويند از طبيعت برداشت كن براي اين است كه آن تصاوير، ذهن را نامحدود مي كند، چرا كه ساختار زيبايي شناسي ذهن شما يك شكل است. يك جور «سيب» در آن است و يك جور «گل ميخك»، وقتي بخواهيد ذهني بكشيد،  هميشه گل ميخكتان همان شكلي مي شود كه بوده، براي همين نقاشي آبستره يا ذهني معمولاً مي گويند به تكرار مي رسد.
* منظور من از «كلاژ» تكنيك كار است، حال آن كه برداشت شما فلسفي است و جهان بيني شما را بيان مي كند.
- ببينيد، شما جزو انسان هاي تصوير ياب هستيد يا نيستيد. اگر جزو انسان هاي تصوير ياب هستيد، حتماً در بچگي ابرها را تماشا كرده ايد، كه باد چه گونه شكل هايشان را عوض مي كند، گاه اسب هايي شده اند در حال دويدن كه ناگهان محو مي شوند و گلوله مي شوند و تبديل مي شوند به چهار درخت گردوي بزرگ در آسمان و بعد راه افتاده اند و شده اند يك گله گوسفند. آناني كه فال قهوه مي گيرند هم در شكل گيري قهوه مانده در فنجان همين كار را مي كنند، يعني چشم تصوير ياب دارند، يعني مشابهت هايي را پيدا مي كنند كه با تصاويري كه قبلاً در ذهنشان بوده، معنا پيدا مي كند، يا لكه هايي كه روي ديوارهاي كهنه پديدار مي شود، چه قدر نيم رخ هاي عجايب در آن ديده مي شود. انسان اوليه هم، همين طور نقاشي كرده است،  احتمالاً بخشي از پشت يك گوزن را روي ديواره غار مي ديده و باقي اش را تكميل مي كرده است. اين همان حرف معروف «ميكل آنژ» است كه گفته مجسمه در يك سنگ موجود است، من فقط آن را از دل سنگ بيرون مي آورم. مي خواهم نتيجه بگيرم كه تصاوير همه جا هستند و تصوير ياب آن را مي يابد. اگر نقاش باشد ثبت مي كند وگرنه فقط لذت مي برد. كاري كه من كرده ام عين همان تخيلات بچه گانه است، منتهي به عمل در آوردشان، مثل اين كه شما در ابرها تصويري را ديده ايد و آن را جدا كرده ايد و باقي را حذف و بعد از جايي ديگر بخشي را انتخاب كرده ايد و كنار اين يكي گذاشته ايد.
* به عبارتي ديگر، شما به تصوير مجسمه اي برخورده ايد، از آن پرينت گرفته ايد، تكه تكه كرده ايد و دوباره تصاوير جديدي به دست آورده ايد كه وقتي كنار هم نشسته اند، يك تصوير را به شما داده اند، كه ثبتش كرده ايد. سؤال من اين است كه چرا فرايند كلاژ توي خود كامپيوتر اتفاق نيفتاده است؟
- بلد نبودم. دستم با ابزاري چون قيچي و چسب سريع تر كار مي كند تا ماوس و ابزار كامپيوتري.
003090.jpg

* شما از كامپيوتر فاصله  گرفته ايد و با دست تصاوير را قيچي كرده ايد، كنار هم گذاشته ايد و چسبانده ايد. در اين بين اتفاقي افتاده است. اتفاقي كه هنر ، خلاقيت و جهان بيني پروانه اعتمادي را به ما منتقل مي كند.
- هميشه در كار دست يك اتفاق هايي مي افتد كه در كار ماشين نمي افتد. اما در اين كار منظور اصلاً كار درست نبوده، يك وقت شما به هدف يك كار دست، كار مي كنيد كه بگويد عجب ساخت و سازي را به كار برده، يا مثلاً چه قدر توانايي تكنيكي او بالا بوده است. يك موقع وسيله  است كه شما حرف تان را بزنيد. آن وقت آن ساخت و ساز هدف نيست، كه وسيله است.
* به هر حال پشت اين كارها فكر و انديشه اي است كه درگذر زمان حاصل شده، آن شادي و آن همه رنگ در كارهاي جهيزيه دختر شاه پريان و اين همه تيرگي ضحاك از چه مي گويند؟
- من از پيش فكر نمي كنم كه چه مي خواهم بسازم، همه اين ۲۱ كار، از نظر من يك تصويرند.
اينها يك شعرند. همان اتفاقي كه در شعر مي افتد اينجا افتاده است. شاعر واژه هايي را انتخاب مي كند و به نظم مي آورد، كاري ندارم كه قالب سنتي است يا نيمايي- كه از صد صفحه نوشته، سريع تر مفهوم را مي رساند و كل كار شبيه هيچ كدام از كلمه ها هم نيست. عين همين كار در اين ۲۱ كار اتفاق افتاده، يعني آن ماسك از تكه هايي تشكيل نشده، يعني هر تصويري كه تاريكي ها و روشني هايي را داشته باشد يك تداعي تصويري را در شما تحريك مي كند كه آغاز مي شود براي آن كه شما آن شعر را تمام كنيد. من اين ماسك را ديده ام و ديده ام تاريكي و روشنايي هايش براي من ايجاب مي كند كه آنها را تكه تكه كنم و از آن ساختار جديدي را بنيان بگذارم. چون رنگ خود آن ماسك تيره بوده، رنگ زمينه هم تيره شده، آن تكه ها روي سفيدي زياد جلوه نداشتند. همه اينها را گفتم كه اشاره كنم هنرمند به ناخودآگاهش آگاه نيست، اگر آگاهانه باشد، من ديگر نام آن را نقاشي نمي گذارم، مي شودآفيش و پوستر.
* پس نبايد به دنبال اشاره و كنايه و استعاره بود؟
- اگر ذهن كسي به سوي استعاره كشيده مي شود، من هنرمند نمي توانم او را باز دارم. اگر قرار است من جهت گيري به بيننده بدهم كه چه گونه نگاه كند، پس خودش چه كاره است؟ يكي از خوشحالي هاي من اين است كه كارهايم، خودشان خيلي راحت رابطه ايجاد مي كنند و با هر كس هر رابطه اي دلشان بخواهد،  ايجاد مي كند.
* بعضي ها كارهاي دو دوره آخر شما را حجم مي دانند، اگر اين گونه است، پس چه فرقي با مجسمه دارند؟
- هيچ فرقي بين مجسمه و نقاشي و معماري از نظر من وجود ندارد. همه هنرهاي تجسمي اند. يك وقتي دو بعدي مي شود و زماني سه بعدي. مسئله همه آنها هم حل كردن فضاست.
* وقتي راضي مي شويد كه آثارتان در نمايشگاهي به تماشا درآيد، به مخاطب هم فكر مي كنيد؟
- تنها دليل رضايت من به برگزاري اين نمايشگاه اين است كه جوان ترها بيايند و نگاه كنند و ببينند كه مي شود بدون انجام كار آكادميك و فقط با تمرين هاي همين برنامه هاي كامپيوتري خدشه اي به توانايي هاي تصويرسازي شان پديد نخواهد آمد، بلكه چندين برابر هم مي شود. كار من، از نظر شخص من مقداري جنبه آموزشي هم دارد.
* به هر حال در معرفي شما گفته اند شما هنرمند مدرني هستيد. آيا تعريف جديدي از هنر مي توانيد بدهيد؟
- چه طور كسي مي تواند، تعريف جديدي از هنر بدهد، وقتي خودش هنوز جست وجوگر است؟
* يعني شما جست وجو گريد؟
- بله، وگرنه هنوز نشسته بودم و كارهاي سيماني مي كردم.
* حرف از آن سال هاي دور، دوره كارهاي سيماني زديد و من به ياد روايتي افتادم. مي گويند: جلال آ ل احمد، وقتي در شما استعداد نقاشي را يافت، بهمن محصص را به عنوان معلم خصوصي فرستاد تا به شما نقاشي بياموزد.
- من شاگرد كلاس چهارم دبيرستان بودم، توي كلاس در حاشيه كتاب هاي درسي ام پرتره معلم ها را مي كشيدم و به درس و مشق گوش نمي دادم، آل احمد وقتي ديد كه پرتره او را كشيده ام به جاي اين كه دعوا و مرافه كند، بهمن محصص را فرستاد تا به من درس بدهد.
* چه مدتي با محصص كار كرديد؟
- سه ماه تابستان را.
* در چه زمينه اي با شما كار مي كرد؟
- هيچ زمينه به خصوصي نبود، همان چيزهاي معمولي. مدلي مي نشست و من پشت سه پايه روي كاغذي طراحي مي كردم، محصص مي آمد، نگاه مي كرد و مي گفت خيلي بد است يا خوب است، من جسارتم را از آل احمد و سليقه ام را از بهمن محصص گرفتم.
* از ۱۳۴۷ تالار ايران (قندريز) تا ۱۳۸۲ (گالري گلستان)، راهي طولاني را آمده ايد. چه وقت از تلاشتان خرسند و راضي خواهيد بود؟
- هيچ گاه، گفتم كه هنوز جست و جو گر هستم. هنوز به اتفاقات تازه مي انديشم، در كار هنري، خرسند بودن، يعني پايان راه. من در جست وجو پاياني نمي بينم.

اتفاقات رنگين و نقاشانه
به مناسبت نمايش آثار دكتر محمد فدوي در گالري برگ
003093.jpg
گالري برگ در سازمان زيباساي شهر تهران اقدام به برگزاري نمايشگاهي از آثار نقاشي دكتر محمد فدوي استاد دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران كرده است. آثار عرضه شده در اين نمايشگاه كه تا ۷ اسفند ماه دايره است براساس «اتفاقات رنگين» و نگرش شهودي هنرمند نسبت به زيبايي شكل گرفته است و تجربيات هنري في البداهه در آن نقشي اساسي دارد. حضور استاد فدوي در نمايشگاه نقاشي غرفه ايران در نمايشگاه جهاني اكسپو ۲۰۰۰ آلمان اين شيوه نقاشي را به صورت جدي مطرح كرد.
نقاشي في البداهه يا نقاشي في المجلس به شيوه اي در نقاشي اطلاق مي شود كه هنرمند با جاري ساختن رنگهاي متنوع و مكمل، حادثه اي رنگين بر روي بوم ايجاد مي كند. نقاش با انتخاب رنگها و با اراده معطوف به «ايجاد اتفاق هاي رنگين»، فضاي اوليه كار را به وجود مي آورد. آنگاه با نيروي تخيل خويش و ناخودآگاهي كه آكنده از خاطره هاي ازلي و تصاوير ماندگار ذهني اش است، به رنگهاي درهم آميخته كه با ريتمي جادويي درهم رقصيده اند، مي نگرد.
متن رنگين، امكانات وجودي و زيباشناسي نقاش را منكشف مي كند و خود را به صورت اشكالي ديرآشنا بر او نمودار مي سازد. در اين مرحله، نقاش با تأكيد بر بخشهايي از رنگها و فرم هاي اثر، اقدام به نوعي برجسته سازي كرده و با حذف زوايد و اعطاي كمال به فرم ها و رنگهايي كه براثر اتفاق ايجاد شده، به سازمان بندي و نظام زيبا شناسي اثر، تحقق مي بخشد و اين فرايند را به صورت في البداهه انجام مي  دهد. دو عامل اساسي در شكل گيري اين نقاشي نقش دارند.
الف: اتفاق هاي رنگين و نقاشانه
ب: في البداهگي در برجسته سازي نقش هاي رنگين و حذف اتفاق هاي غيرمطلوب و اعطاي كمالي از زيبايي رنگ و نقش به اثر. نتيجه نهايي كار غالباً با نوعي ابهام تصويري و شاعرانه عجين خواهد شد كه نمايانگر تداخل شيوه ها با سبكهاي متفاوت نقاشي است. تقابل تجسمي و تصويري كه از لحاظ بافت، تركيب بندي، حركت نور و سايه روشن هاي رنگين، ريتم، تعادل و توازن در آثار نقاشي ايجاد مي شود، تقابل هايي شگفت انگيز و خاص اين شيوه نقاشي است.
تقابل بين واقع گرايي (رئاليسم) و فراواقع گرايي (سوررئاليسم) حياتي پويا به آثار بخشيده است و از طرفي ديگر از بطن تقابل ياد شده، حالت گرايي و بيان احساس (اكسپرسيون) و صورتهاي شاعرانه و رمانتيك نيز سر برآورده اند. در ترنمي كه بين تاريكي ها و روشني ها همچون نجوايي عاشقانه در جريان است، رنگها به گفت وگو نشسته اند و مخاطبين را به شركت در اين نجوا دعوت مي كنند. هر مخاطبي، قادر به ارتباطي دروني با تعدادي از آثار اين نمايشگاه است. زيرا شيوه هاي تجسمي ارائه شده در مجموعه آثار در نهايت، با ناخودآگاه و ضمير پنهان مخاطبين ارتباطي دروني و پركشش ايجاد مي كند و مخاطبين مختلف همواره مجذوب چند اثر خواهند شد بدون آن كه بتوانند به صورت واضح، علت اين جذبه را بيان كنند. همان طور كه قدرت تخيل انسانها روايت هاي مينوي و اساطيري براي تفسير هستي و جهان، ابداع كرد و با خيره شدن به برجستگي ها و فرورفتگي هاي ديوار غارها، ذهنيت خويش را بر صخره ها تصويركرد! و همان گونه كه در ابرهاي پيچان آسمان حماسه ها و روايت هاي پرشور زندگي را به نيروي تخيل خلاق خويش، مشاهده كرد، در پهنه حركت پرشور نور و رنگ در عرصه هنر نقاشي نيز توانست كه زيبايي و عشق را مجسم كند و با انكشاف زيبايي، زيبايي و كشاكش روح خويش را در اثر هنري به ظهور رساند.
تجربيات هنري اين نمايشگاه، تجربياتي قابل تأمل در نقاشي معاصر ايران است و مي تواند منشاء حركت به سوي دستيابي به هويتي مستقل بر پايه زيباشناسي اصيل هنر ايراني را فراهم سازد.
مريم راد

خبر و هنر
حجاري صخره هاي اسپانيا توسط هنرمند ايراني

به دنبال حضور احمد نادعليان در ايتاليا و آلمان، مسئولين «جي پي GP» كه يك گالري (گالري پورتالز) و مركز فرهنگي در جزيره مايوركاي اسپانيا است، از وي درخواست كرده اند تا براي انجام حجاري بر صخره هاي جزيره مايوركا و برپايي نمايشگاه، از مجموعه آثارش در دوره هاي مختلف و سلسله سخنراني اواخر اسفند ماه عازم اسپانيا شود.
اين نمايشگاه كه در روز ۲۹ اسفند ماه افتتاح خواهد شد تا دوم خرداد سال ۱۳۸۳ ادامه خواهد داشت. نادعليان در مدت زماني كه در اين جزيره حضور دارد بر روي صخره هاي جزيره مايوركا حجاري خواهد كرد.
كارهاي نادعليان در گالري جي پي شامل يك چپدمان ويديويي، يك چيدمان با سنگ و آب، حجاري ها و طراحي هاي روي پارچه قلمكار خواهند بود. در روز اول فروردين سال آينده چيدمان اينترنتي هفت سين در نگارخانه و شبكه اينترنت ارايه خواهد شد و روز هفتم فروردين نيز در ارتباط با هنر عاميانه ايران در اين مركز سخنراني و روز هشتم نيز آثار نادعليان در دوره هاي مختلف شامل طراحي، نقاشي، حجاري، چپدمان، هنر رودخانه و هنر شبكه به همراه نمايش اسلايد مرور شده و در روز نهم فروردين ايشان در ارتباط با هنر شبكه به ايراد سخن خواهند پرداخت.
هيأت داوران يادمان بشريت نادعليان را به عنوان هنرمند معرف فرهنگ و تاريخ ايران براي حجاري بناي يادمان بشريت انتخاب كرد. اين يادمان زيگوراتي و داراي ۱۹۲ مكعب سنگي به ابعاد يك متر در يك متر خواهد بود كه هر كدام از مكعب ها را يك هنرمند از يكي از كشورهاي جهان حجاري خواهد كرد. اين بنا در سال ۲۰۰۵ ميلادي در يكي از كشورهاي جهان ساخته مي شود.

پرچم جديد عراق عنوان نخست دوسالانه پوستر تهران
پوستر پرچم جديد عراق اثر رضا عابديني عنوان نخست دوسالانه پوستر تهران را به خود اختصاص داد.
به گزارش خبرگزاري «مهر» هشتمين دوسالانه بين المللي پوستر تهران در حالي افتتاح شد كه علي رغم اين عنوان، اين اولين دوره برپايي دوسالانه اي خاص ارائه پوستر آن هم در سطح بين المللي در ايران است. پيش از اين دوسالانه فوق با عنوان دوسالانه گرافيك در سطح داخل كشور برگزار مي شد. همان گونه كه از نام آن برمي آيد اين دوسالانه به ارائه و عرضه تمامي دستاوردهاي گرافيك معطوف بود.
برپايي اين نمايشگاه دومين تجربه برپايي دوسالانه هاي گرافيك توسط انجمن گرافيك ايران است. اين انجمن با عمر شش ساله خود توانسته است با توجه به حمايت هاي همه جانبه مركز هنرهاي تجسمي دوسالانه فوق را با ضوابط ايكوگرادا (اتحاديه انجمن هاي گرافيك جهان) منطبق كند و به اين ترتيب نمايشگاه فوق در جدول نمايشگاه هاي جهاني جايي براي خود باز كند.
از جمله ضوابطي كه ايكوگرادا براي تأييد يك نمايشگاه رقابتي گرافيك به آن اهميت مي دهد اين امر است كه در هيأت داوران نمايشگاه فوق تنها دو داور اهل كشور برگزاركننده حاضر باشند و سه داور ديگر از بقيه نقاط جهان باشند. همچنين تركيب هيأت داوران بايد به گونه اي باشد كه حداقل دو داور با جنسيت مؤنث در آن حضور داشته باشند.
برپايي نمايشگاه اين دوره دوسالانه به همراه چهار نمايشگاه جنبي ديگر همزمان با هم در چهار گالري و نگارخانه معتبر در نقاط مختلف تهران انجام شده است. اين نمايشگاه ها عبارتند از نمايشگاه  اسناد و قباله هاي ايراني، نمايشگاه پوسترهاي فرهنگ ايراني، نمايشگاه آثار محمد احصايي و نمايشگاه ۳+۱۰۰.
انجمن گرافيك ايران براي آنكه بتواند اين نمايشگاه را در سطح بين المللي برپا كند اقدام به ارسال ۷۰۰ دعوتنامه براي طراحان گرافيك خارجي و ۱۸۰۰ دعوتنامه براي گرافيست هاي ايراني كرد كه از اين ميان ۳۵۰ طراح ايراني و ۳۸۶ طراح خارجي به اين دعوتنامه ها پاسخ مثبت دادند و آثار خود را در مهلت مقرر به دبيرخانه دو سالانه ارسال كردند.
امور اجرايي دوسالانه فوق بر عهده كميته اي به سرپرستي ابراهيم حقيقي بود. اعضاي اين كميته عبارت بودند از: مرتضي مميز، ابراهيم حقيقي، مصطفي اسد اللهي، علي رشيدي، مجيد عباسي و فتح اله مرزبان.
آثار به نمايش درآمده در اين نمايشگاه نيز توسط هيأت داوران آن كه متشكل از چند طراح داخلي و خارجي به نامهاي مارتاگرانادوس از كلمبيا، شين ماتسوناگا از ژاپن، بي مارتين پدرسون از آمريكا، رزماري تيسي از سوئيس، ليندافو از استراليا، مرتضي مميز و آيدين آغداشلو از ايران مورد ارزيابي و قضاوت قرار گرفت كه نتيجه آن انتخاب اثري با عنوان پرچم جديد عراق از يك هنرمند ايراني به نام رضا علوي به عنوان برنده اول دوسالانه شد.

سينماي فجر از نگاه طنز
مجله «بچه ها... گل آقا» (اولين هفته نامه طنز بچه هاي ايران) شماره ۲۲۹ خود را ويژه جشنواره فيلم فجر منتشر كرد.
در اين شماره مي خوانيد: جشنواره فيلم فجر در پنج پرده، سربازهاي تعطيل (كاريكاتور چند صحنه اي)، از يادداشت هاي يك كارگردان، تذكره المشاهير سينما، سينما يعني بيل كشي، قيصر به سربازي مي رود و... همراه با پوستر كاريكاتوري رضا كيانيان و مسعود كيميايي.
شماره ويژه فيلم فجر در ۶۸ صفحه و به قيمت ۲۰۰ تومان در دكه هاي مطبوعاتي سراسر كشور موجود است.

نقد هيأت انتخاب فعالان موسيقي در گفت وگو با استاد حسين يوسف زماني آهنگساز پيشكسوت
۱۲۰ آهنگ ساخته ام
003063.jpg
گفت و گو : آرش نصيري
درآمد: انتخاب فعالان موسيقي ۲۵ سال اخير با واكنشهاي متفاوتي روبرو شد، برخي آن را جانبدارانه و غيرعلمي و برخي ديگر آن را منصفانه دانسته اند. در هر حال در پرتو اين نقد و نظرهاست كه مي توان براي سالهاي آينده ضمن رفع و رفوع نواقص، برنامه ريزي دقيق تري صورت داد. با حسين يوسف زماني آهنگساز پيشكسوت موسيقي كه از جمله منتقدان داوري انتخاب فعالان ۲۵ سال گذشته بوده است، در اين باره گفت وگويي صورت داده ايم كه مي خوانيد. توضيح آنكه صفحه موسيقي همشهري آماده انعكاس ديدگاههاي ديگر عزيزان در اين زمينه است.
* در اختتاميه جشنواره حضور داشتيد؟ يا دعوت شده بوديد؟
- بله.
* آيا هر سال براي شما بليط مي فرستند؟
- گاهي مي فرستند. گاهي هم نمي فرستند. امسال فرستاده بودند. البته اين مسائل هميشه رعايت نمي شود. من امسال فقط اختتاميه را ديدم. اين هم يكي از نقص هاي جشنواره است.
* نقص هاي ديگر چيست؟
- آدم بايد حضور داشته باشد تا بتواند نواقص را بگويد.
* درباره اختتاميه و چيزهايي كه دورادور شاهد آن بوديد چه گفتني هايي داريد كه ذكر كنيد؟
- داوري ها وقتي درست و صادقانه است كه شخصي كه در مورد آن صحبت مي كند حضور مستمر در آن داشته باشد كه در مورد من متأسفانه اينطوري نيست. چرا كه نوزده سالي كه از جشنواره مي گذرد، تا آنجا كه به ياد دارم شايد يكي دو بار بيشتر برايم دعوت نامه نيامده و طبيعتاً حضوري نداشتم و بنابراين ممكن است قضاوت من درست نباشد. من دلم مي خواهد حرفي بزنم كه بر مبناي استنباطي باشد كه خودم ديده و لمس كرده باشم. فكر مي كنم برگزاري جشنواره ها به هر حال داراي قوت و ضعف احتمالي خواهد بود و اين برعهده برگزار كنندگان جشنواره است كه هر ساله با بررسي دقيق كوشش كنند و ضعف هاي آن را تبديل به قوت كنند.
اما مسئله اي كه هر ساله باعث تعجب من و عده اي از همكاران محترم من است، اين است كه ما هنوز نفهميديم متر و معيار اين هيأت ها و كارگزاران جشنواره ها براي تجليل و تقدير از هنرمندان پيشكسوت چه بوده و چه هست. هنرمنداني را مي گويم كه در اين ربع قرن با توجه به رسالت خود و عشق به موسيقي تمام تنگناهاي مادي، تحقيرها، سازشكستن ها و...را تحمل كرده اند و مجنون وار تنها به ليلاي خود، موسيقي، انديشيده و خدمات فرهنگي كرده اند.
* خود شما متر و معيار را در چه چيزهايي مي دانيد؟
- متر و معيار به نظر من چند نكته است: سابقه كاري، پيشكسوتي، دارا بودن تخصص مربوطه و به وجود آوردن و خلق مجموعه اي از آثار موسيقايي كه متأسفانه در اين نوزده سال درست رعايت نشده است و در اين جا بلافاصله براي رفع هرگونه شك و شبهه اي بايد بگويم كه تمام عزيزاني كه در اين مدت تقدير و تجليل شدند حق مسلم آنها بوده است، اما ايراد و ضعفي كه در اين مسير بوده است مربوط مي شود به عدم شناخت و عدم داوري درست. يعني در حقيقت هيأت داوران و تعيين كنندگان رعايت ارجحيت والاهم في الاهم را نكردند و اين يكي از ضعف هاي جشنواره هاست كه موجب دلسردي و ركود و ايستايي هنرمندان پيشكسوت شده و مي شود و كاملاً روشن است كه تجارب ارزنده اين عزيزان، با چه روح و روان و دل شادي به نسل جوان انتقال پيدا كرده و فراتر از اين، نسل جواني كه بايد پاسداران و حافظان فرهنگ موسيقايي اين مرز و بوم باشند، با مشاهده اين حق كشي ها از پيشكسوتان خود با چه روحيه و اميدي كوشنده و فعال باشند.
مگر نه اين است كه طبق پژوهش هايي كه در جهان مترقي و نسبتاً در ايران خودمان انجام گرفته معلوم شده است كه موسيقي بالاترين و فرهنگ سازترين هنرهاست. بنابراين دولتمرداني كه همه قدرتها، جز قدرت قادر مطلق در اختيار آنهاست! و بايد اشاعه دهنده فرهنگ باشند اگر اهميت ويژه تأثير گذاري موسيقي را بر فرهنگ جامعه قبول داشته باشند، بايد موجباتي را فراهم كنند كه هر ساله از اصحاب موسيقي به گونه اي تقدير و تشويق به عمل آورند تا در انجام وظيفه انساني خود هرچه بيشتر كوشا و پيگير باشند.
* خود شما تاكنون چه آثاري را ارائه كرده ايد و چه خدمات فرهنگي را انجام داديد؟
- من قبل از انقلاب خيلي كار كردم ،ولي به آن آثار اصلاً كاري ندارم،زيرا از ديد برگزاركنندگان جشنواره ممكن است به حساب نيايد، گو اينكه خودم از آنها دفاع مي كنم. بعد از انقلاب حدود صد و سي يا صد و چهل قطعه موسيقي با كلام و بي كلام را كه براي اركسترهاي وزارت ارشاد و بيشترين آنها براي صدا و سيما بوده، تصنيف كردم كه اجرا و پخش شده است و گويا برگزاركنندگان جشنواره به آن اصلاً توجهي نكردند. البته شايد دليل عمده اين مطلب اين باشد كه متأسفانه در جامعه موسيقي ايران رابطه بر ضابطه ارجحيت دارد و براي اشخاصي مثل من كه معمولاً خود را در چهارچوب خلاقيت هنري محصور كرده اند و زياد تمايل به ارتباطات آنچناني ندارند تدريجاً فراموش مي شوند، اما ما جامعه موسيقي مخصوصاً پيشكسوت هايي كه خدمات فرهنگي زيادي انجام داده اند انتظار داريم كه اينگونه نباشد.
* اجازه بدهيد اقلاً همين جا دفاعي از جشنواره امسال داشته باشم. امسال براي اولين بار بود كه يك موزيسين دبير جشنواره بود. اول بگوئيد نظرتان در اين باره چيست تا بعداً سؤالهاي ديگر را بپرسم.
- اين جاي خوش بختي دارد. اگر از ابتداي اين بيست و پنج سال انقلاب و نوزده سال برگزاري جشنواره دبير جشنواره و كلاً مسئولين آن از چهره هاي شاخص و ارزنده موسيقي بودند، بدون ترديد نتيجه اي كه الان گرفته شده غير از اين بود و بالندگي و اعتلاي موسيقي خيلي بهتر بود. بنابراين اين انتظار و اميد را داريم كه پس از اين براي تعيين ارزش و برنامه ريزيهاي موسيقايي كه هنري است فرهنگ ساز، از موسيقيدانان ارزشمند و صالح و داراي صدق نيت استفاده شود.
* دكتر رياحي هم از كساني بود كه بعد از انقلاب در صدا و سيما فعاليت مي كرد درست است؟
- بله. چند سالي هم مسئول موسيقي بودند.
* هيأت انتخاب چطور بود؟
- هيأت انتخاب را هم كه گفتم. همه اش برمي گردد به مقوله صالح بودن و داراي تخصص بودن آن كه هم از موسيقيدانان ارزشمند باشند و هم از نظر تفكر صالح و سالم باشند و متكي بر ارتباطات نباشد و ضوابط را در نظر بگيرند.
* در مورد  آنهايي كه از آنها تجليل شد بفرمائيد؟
- همانطوري كه گفتم به هر صورت تمام كساني كه تجليل شدند همه به گونه اي در زمينه موسيقي زحمت كشيدند، اما الاهم و في الاهم نشده بود. كساني كه از ابتداي انقلاب يك بچه ده دوازده ساله بودند چگونه مي توانند براي تجليل و دريافت جايزه انتخاب شوند. به هر صورت يك متر و معياري بايد وجود داشته باشد براي اين انتخاب ها. وقتي اين گونه برخورد مي شود نتيجه اش دلسردي آن كساني است كه ما آنها را به عنوان پيشكسوت مي شناسيم، چرا كه هميشه گفتند تجربه از علم بالاتر است و اين مسأله متأسفانه در اين مملكت است كه توجهي به تجربه اين افراد نمي شود و نتيجه اش هم همين است كه گوشه نشين و خانه نشين شوند.
اين تجربه اگر در اثر بي توجهي مسئولين بكار گرفته نشود مسلماً بروزي نخواهد داشت و نتيجه اش ايستايي و گوشه نشيني و خلوت گزيني خواهد بود و اين زيان عظيمي به فرهنگ موسيقايي اين مملكت وارد مي كند و يك موسيقيدان در طول عمر خودش كه زحمات زيادي كشيده آن تجاربي را كه گفتيم بالاتر از علم است داراست و الان مي تواند با بكارگيري آنها آثاري ارزنده تر و بهتر از گذشته توليد كند. اما همان طوري كه گفتم وقتي براي موسيقيدان فضايي دلتنگ كننده و مأيوس كننده ايجاد شود، به مصداق آن كه مي گويند از كوزه همان برون تراود كه در اوست، اين چنين روح آزرده اي خلاقيت و بازده تا بازتاب خوبي نخواهد داشت.
* اگر شما مسئول برگزاركننده بوديد از چه كساني تجليل به عمل مي آورديد؟
- حقيقتش اين است كه آنجا كه من اظهار خوشحالي كردم از انتخاب دكتر رياحي، از اين نظر بود كه به هر صورت ديگر هر امري در جهان مسائل تخصصي شده است و براي امر جشنواره هم حتماً بايد يك موسيقيدان متخصص عهده دار اين كار بشود اما در مورد خودم بايد بگويم به چندين دليل من اين كار را قبول نمي كردم و دو دليل عمده آن اين است كه اول ترجيح مي دهم به جاي درگيري با چنين مسائل مهمي اوقات را صرف خلاقيت و سازندگي موسيقي كنم و دوم اينكه آن شناخت كافي و وافي كه لازم براي اين كار است را ندارم.
* حالا اگر فرض كنيم كه قرار بود شما انتخاب كننده باشيد...
- من ترجيح مي دهم اسم نياورم. من مطمئن هستم كه خود برگزاركنندگان و هيأت انتخاب برايشان كاملاً روشن است كه عده اي را غير منصفانه ناديده گرفته اند، از جمله خود من، زيرا من در مسير اين سالها آنچه كه در توان داشتم انجام دادم و آثاري را توليد كردم كه هر يك در جاي خود مؤثر بوده است اما متأسفانه اين امر ناديده گرفته شده.
* براي برگزاري بهتر جشنواره، چه توصيه هايي داريد؟
- برگزاري جشنواره هاي موسيقي كه با نيت و اعتلا و بالندگي موسيقي اين مرز و بوم راه مي پيمايد با همه ابعاد قوت و ضعف احتمالي اش في نفسه كاري است شايسته و پسنديده و حتي ضروري، اما براي اينكه جشنواره ها شكوه و جلال واقعي و تأثيرگذاري مثبت تري داشته باشند، مسئولين محترم دولتي كه معمولاً ريش و قيچي در دست خودشان است بايد بدانند برگزاري اين جشنواره ها در شرايطي تأثير مثبت به جا خواهد گذاشت كه داوري ها متخصصانه و منصفانه باشد، لذا همين مسئولين بايد موشكافانه و با آگاهي كامل هيأت داوران و هيأت انتخاب و به طور كلي كساني را كه به آنها حق رأي و داوري مي دهند صالح ترين و منصف ترين و در زمينه موسيقي آگاه ترين باشند و اگر اين نكات رعايت شود مسلماً ترازويي كه در دست داوران است، ترازويي است دقيق و ميزاني است درست كه لنگي ندارد. چند سال قبل به وزير محترم وقت فرهنگ و ارشاد، آقاي دكتر مهاجراني گفتم وقتي در انظار مردم با يك شاخه گل از هنرمندي تقدير كنيد با اين عمل پسنديده خود و با يك تير چند نشان را زده ايد، هم وظيفه خود را انجام داده ايد، هم از سكون و ايستايي او جلوگيري كرده ايد و هم با اين كار هنرمند را يادآوري به وظايف مقدس خود كرده و او را هرچه بيشتر به انجام كار خلاقه تحريك و تشويق كرده ايد.
*و حرف آخرتان كه با اين تفاصيل فكر مي كنم گلايه باشد؟
- به قول زنده ياد صادق هدايت: در زندگي دردهايي است كه انسان را مثل خوره مي خورد و من در اين بيست و پنج سالي كه از انقلاب و نوزده سالي كه از برگزاري جشنواره ها گذشته است در جامعه موسيقي ايران چيزهايي ديده و شنيده ام كه موجب عميق ترين تأسف و تأثر من بوده است، اما به دليل عشقم به موسيقي و مردم، مردمي كه در اين تنگناهاي روحي با تشويق ها و حرف هاي زيبا و سازنده شان مرا به زندگي پيوند داده اند به كار هنري و خلاقه خود ادامه داده و خواهم داد تا دين خود را به مردمي كه هنر خود را مديون آنها هستم ادا كنم.
كور بودم تا نظر بر عيب مردم داشتم
از نظر بستن به عيب خويشتن بينا شدم
برپايي جشنواره ها اگر با هدف تعالي موسيقي و بدون اين ضعف هايي كه عرض كردم برگزار شود به آن بالندگي و پيشرفتي كه خواست ملت شريف ايران و اصحاب موسيقي كشور است خواهد رسيد و جايگاه فرهنگ ساز و ارجمندش را پيدا خواهد كرد.

برنامه گروه موسيقي صبا در دانشگاههاي آفريقاي جنوبي
گروه موسيقي سنتي صبا به سرپرستي و خوانندگي فاضل جمشيدي از هشتم فوريه به مدت يك هفته، هفت كنسرت پژوهشي در دانشگاه هاي پورتريا در آفريقاي جنوبي اجرا كرد.
فاضل جمشيدي به ايرنا گفت: اين كنسرت ها در دانشگاه هاي ژوهانسبورگ، ويتس ژوهانسبورگ و پوت استروم اجرا شد.
وي تأكيد بر دستگاه چهارگاه با ويژگي هاي منحصربه فرد و مركب خواني در دستگاه هاي ماهور، شور و آوازهاي دشتي و اصفهان را از مهم ترين محورهاي مورد توجه در اين برنامه ها دانست.
جمشيدي، برپايي كارگاه هاي آموزشي را از ديگر برنامه هاي گروه موسيقي صبا در مدت اقامت در آفريقاي جنوبي برشمرد.
سياوش پورفضلي، نوازنده تار، پژمان حسيني پور، سنتور، رضا ميهني، نوازنده دف و دايره و مهدي گيلاني نوازنده تنبك، جمشيدي را در گروه صبا همراهي مي كنند.

توضيحي در باره يك يادداشت
خودمشت ومالي
003099.jpg
سيدابوالحسن مختاباد
a_najva@hamshahri.org
روز يكشنبه هفته قبل و در كنار گفت وگو با دكتر رياحي، يادداشتي كوتاه درباره دادن جايزه به يكي از پژوهشگران موسيقي نوشتم كه پس از چاپ آن؛ واكنش هاي متفاوتي بروز كرد و عده اي از اهل موسيقي از لحن عتاب آلود آن گلايه كردند، برخي به تشويق و تحسين پرداختند و برخي ديگر آن را غيركارشناسانه قلمداد كردند.
اين نظرات برآنم داشت تا خود تحقيق بيشتري درباره مطالبي كه نوشته ام صورت دهم و به همين جهت از پژوهشگر گرامي، هومان اسعدي كه لبه تيز انتقاداتم متوجه وي بود، خواستم تا شناسنامه اي كامل از كارهاي پژوهشي اش را در اين چند سال در اختيارم قرار دهد. خواندن كارنامه كاري اين پژوهشگر و تأمل جدي در آن سبب شد تا خود به حق و انصاف اعتراف كنم كه آن نوشته در برخي نقاط ناحقانه و بدون رعايت انصاف نوشته شده بود.
البته اين توضيح را هم بدهم كه به دليل عدم تفكيك ميان فعالان موسيقي سال اخير (كه از قرار آقاي اسعدي به همين جهت مورد تقدير قرار گرفتند) با فعالان ۲۵ سال اخير، در بخش هايي كه به ۵/۱۲ سال بازمي گردد، نكته بي وجهي نيامده بود، چنانكه جناب اسعدي در سال ۱۳۷۳ (۱۶ سال پس از انقلاب) وارد دانشكده موسيقي شدند و سال ۱۳۷۷ با پايان نامه دوره كارشناسي (۶ مقام در ماوراء النهر؛ نگاهي اجمالي به پيشينه تاريخي و ساختار كنوني) از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فارغ التحصيل شدند. اين تفكيك البته در دادن سكه ها صورت گرفت، اما نه روابط عمومي مركز موسيقي، نه هيأت انتخابي كه فهرست را در اختيار رسانه ها و حتي بولتن ويژه جشنواره قرار داد، ذكري از تفكيك ميان فعالان ۲۵ سال و فعالان سال اخير صورت ندادند. شايد اگر اين تفكيك صورت مي گرفت آن نوشته صورت و رنگ ديگري به خود مي گرفت.
دوم: تأمل در شناسنامه علمي جناب هومان اسعدي و مقايسه كار وي (نوشتن مقالات علمي، ارايه سخنراني و شركت در سمينارهاي علمي خارجي) با ديگران نشان داد كه الحق والانصاف وي پركارترين و فعالترين پژوهشگر دو سال اخير بوده است.
از جناب اسعدي مقالات زير طي دو سال اخير به صورت ترجمه و يا تاليف در نشريات مختلف داخلي و خارجي منتشر شده است.
- «مفهوم و انواع ايقاع در دوران تيموري»، فصلنامه موسيقي ماهور، شماره ۲۱، پاييز ۱۳۸۲: ۱۳۶-۱۲۳
- «گام بالقوه در موسيقي دوران تيموري»، فصلنامه موسيقي ماهور، شماره ۱۸، زمستان ۱۳۸۱: ۱۱۲-۹۷.
- «تو هرگز اين موسيقي را نخواهي فهميد»، نوشته برونو نتل، ترجمه هومان اسعدي، فصلنامه موسيقي ماهور، شماره ۱۸، زمستان ۱۳۸۱: ۱۶۶-۱۵۳.
- «بداهه»، دائره المعارف بزرگ اسلامي، جلد يازدهم. تهران، ۱۳۸۱: ۵۰۸-۵۰۶ (تقي بينش و هومان اسعدي)
- «بربط»، دائره المعارف بزرگ اسلامي، جلد يازدهم. تهران، ۱۳۸۱: ۶۶۹-۶۶۷ (تقي بينش و هومان اسعدي)
- «مفهوم عاشق در فرهنگ موسيقايي شمال خراسان» نوشته استيون بلام، ترجمه هومان اسعدي، فصلنامه موسيقي ماهور، شماره ۱۷، پاييز ۱۳۸۱: ۲۹-۹.
- «بحثي درباره مفهوم و روش پژوهش: دوگانه دانشورانه/ علمي»، فصلنامه موسيقي ماهور، شماره ۱۶، تابستان ۱۳۸۱: ۱۷۱-۱۵۹.
- «همنهادي فرهنگ هاي موسيقايي ايران و هند در موسيقي كلاسيك كشمير: بررسي تطبيقي اسامي و توالي اصوات در ادوار، مقامات و راگاها»، فصلنامه موسيقي ماهور، شماره ۱۵، بهار ۱۳۸۱: ۴۷-۳۱.
- «جنبه هاي نمادين مقام در موسيقي جهان اسلام» خيال: فصلنامه فرهنگستان هنر، شماره اول، بهار ۱۳۸۱: ۳۹-۲۶.
و نيز سخنراني هاي متعددي در كشورهاي اروپايي، آسيايي ، آفريقايي و... البته در محافل دانشگاهي داخلي و خارجي كه پرداختن به آنها خود فضاي بيش از اينها را مي طلبد.
با اين توضيحات اميدوارم هم جناب اسعدي و هم جامعه موسيقي اين خود مشت و مالي (از قرار اين تعبير از استاد باستاني پاريزي است) را كافي و وافي به مقصود براي آن نوشته نه چندان منصفانه بدانند.

هنر
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |