نگاهي به دو نمايش اوديسه از سوئيس «زوج عجيب» از هاشم پور
نجواهاي نانوشته
|
|
مريم رجايي
اوديسه (سوئيس)
امسال هم گروه تئاتر ماركوس زونر از كشور سوئيس با نمايش اوديسه در بخش بين الملل جشنواره حضور داشت. سال گذشته، همين گروه با نمايش ها! هملت در جشنواره شركت كرد. اجرايي دو نفره، نشسته بر دو صندلي، در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر. يك زن و يك مرد با لباسي هم شكل و هم رنگ تمام نقش هاي نمايشنامه هملت را بازي مي كردند. امسال هم همين دو نفر اوديسه را تقريباً به همان شكل(به لحاظ اجرايي) پارسال براي اجرا به ايران آورده اند. با اين تفاوت كه در نمايش ها! هملت صندلي ها گردان بودند ولي در اجراي اوديسه ثابت.
اوديسه منظومه اي است شامل بيست و چهار سرود كه توسط هومر شاعر يوناني، قبل از ميلاد مسيح سروده شده است؛ منظومه اي كه شايد حوصله خواننده غيرحرفه اي را به سرآورد، اما اين اجرا مي تواند براي همان خواننده بسيار جذاب و در ذهن وي ماندگار باشد.
گروه ماركوس زونر به قدري جالب، جذاب، فانتزي و كمدي داستان حماسي اوليس را نقل و بازي مي كنند كه هر تماشاگري جذب آن مي شود.
داستان اوديسه درباره بازگشت اوليس، پهلوان نامدار جنگ ترواست كه در راه بازگشت به موطن خود، گرفتار حوادث بسياري مي شود. در زادگاه او همسرش پنلوپه و پسرش تلماك چشم به راه بازگشت وي هستند. ولي گروهي كه اوليس را نابود شده مي پندارند مي خواهند كه پنلوپه شوهر ديگري از ميان خواستگاران برگزيند.
اوليس در هيئتي ناشناس به زادگاه خود باز مي گردد و از همه خواستگاران همسر خويش انتقام مي گيرد و آن سه، يعني اوليس، پنلوپه و تلماك با خوشي در كنار هم زندگي مي كنند.
اجراي گروه تئاتر سوئيس اجرايي بود با حداقل امكانات به لحاظ صحنه و آكساسوار و به شدت متكي به بازي بازيگر. اجرايي كه به قول خودشان تمرين آن ۲ سال طول كشيده است. دو بازيگر اين نمايش نقش همه زن ها و مردها را گاهي با ميم و يا با استفاده از خلاقيت و بيان قوي كه در بازيگري دارند، اجرا مي كنند.
همه نقش ها توسط اين دو نفر نشسته بر روي دو صندلي خلق مي شود. نمايش موسيقي ندارد. افكت ندارد و نور آن تخت است. تمام صداها(صداي حيوانات، مراحل درست شدن يك نوشيدني، صداي باز و بسته شدن در، رفت و آمدها و...) توسط همين دو بازيگر به صورت هم زمان با اجراي نمايش تقليد مي شود. علاوه بر اين نشانه هايي بسيار ساده براي شناخت شخصيت ها وجود دارد كه با آن كدها مي توانيم بفهميم كه در كجاييم و اين بازيگر در حال ايفاي نقش چه كسي است. براي مثال مي توان از گذاشتن سه انگشت بر روي پيشاني به طوري كه كف دست بر روي سر قرار بگيرد، بدانيم كه با پادشاهي تاج به سر طرف هستيم.
اوديسه فضايي حماسي دارد و چون در اين نمايش طنز نيز چاشني آن است، بر روي صحنه تئاتر ما مي توانيم فضايي اكشن را ببينيم. در واقع لحظات پرحادثه داستان توسط دو بازيگر نشسته بر روي صندلي ها تماشاگر را به انتهاي غار غول يك چشم يا داخل كشتي اوليس يا قلعه سيرس مي برند. صحنه هايي كه اوليس همراه پسرش تلماك براي از بين بردن خواستگاران پنلوپه راهي مي شوند و همه آنها را به صورت هاي مختلف نابود مي كنند به صورت اسلوموشن اجرا مي شدند.
نكته جالب ديگر در اجراي اين نمايش ميزانسن هايي بود كه اين دو بازيگر نشسته به زاويه ديد تماشاگر مي دادند. يعني اين دو مانند تصاويري سينمايي كه دوربين هر يك از اتفاقات را از چند زاويه ديد مختلف نشان مي دهد، اجرا مي كردند و تصاويري زيبا و دلنشين و بدون يك نواختي به تماشاگر ارائه مي دادند.
اجراي اوديسه از كشور سوئيس كلاس درسي بود براي آموختن و يادگيري كه از طريق ارتباطات بين الملل حاصل مي شود.
ضمناً خلاصه داستان نمايش كه توسط سفارت سوئيس در ايران به دو زبان انگليسي و فارسي در اختيار تماشاگران قرار گرفت كمك بسياري به تماشاگران براي دنبال كردن داستان اوليس پهلوان انجام داد.
زوج عجيب(نرگس هاشم پور)
گويا قرار است در جشنواره تئاتر فجر به قانون كپي رايت احترام بگذارند. نمايشنامه هاي خارجي كه توسط نويسندگان ايراني بازنويسي مي شوند يا حتي از طرح آن براي نوشتن نمايشنامه اي جديد استفاده مي كنند در بروشور به جاي نويسنده واژه بازخواني را قرار مي دهند.
اين اتفاق بسيار پسنديده و زيباست. اصلاً يكي از مزاياي بازخواني يا اصطلاحاً دراماتورژي مي تواند اين باشد كه نويسنده فضا و شرايط را مناسب با جغرافيا و شرايط ما بازنويسي كند. آن وقت وقتي تماشاگر اجرا را مي بيند با يك سري ادا و اصول و حركات متظاهرانه در بدن و بيان بازيگر روبه رو نمي شود.
نجواهاي نانوشته نيل سايمون در «زوج عجيب» بر اساس نمايشنامه «زوج عجيب نوشته نيل سايمو»، توسط افروز فروزنده بازخواني شده است.
چهار زن، در طبقه هشتم يك آپارتمان كه متعلق به يكي از همان زنان است، تصميم به خودكشي دارند. آنها منتظر آمدن كشيشي هستند كه آخرين اعتراف هايشان را قبل از مرگ نزد او انجام دهند. زني نيز در ميان آنهاست كه به لحاظ گفتار و پوشش با آن چهار نفر متفاوت است. در اين نمايش او تنها كسي است كه عنان زندگي خود را به دست داشته و البته در انتها مي فهميم كه او قبل از اين چهار زن خودكشي كرده است و به صورت روح در ميان آنها حضور دارد.
زن ها دور ميز نشسته اند و دبرنا بازي مي كنند. زني كه خودكشي كرده است(زن- روح) در هر دور بازي پيشنهاد بازي كردن را رد مي كند. او به طرز عجيبي پيشگو است. اتفاقاتي را كه قرار است در لحظاتي بعد رخ دهد، مي داند و مي گويد. فقط معلوم نيست كه چرا وقتي شوهر خودش زنگ مي زند، او نمي فهمد كه مرد دلش براي او تنگ شده است و زن- روح حرف زني كه گوشي را برداشته و به او مي گويد: او دوستت ندارد. چرا دست از سرش برنمي داري را باور مي كند.
همه زنان به غير از زن- روح حركاتي عجيب از خود نشان مي دهند و هر يك از بازيگران تلاش كرده اند براي نقشي كه بازي مي كنند حركت يا تيكي خاص براي نزديك شدن آن به شخصيت بيابند كه متأسفانه نه تنها اين حركات در تن آنها نمي نشيند، بلكه در خيلي از موارد به علت تكرار بيش از اندازه براي تماشاگر بي معني مي شود. مثل فشار آوردن بازيگر به خود براي خنده هاي هيستريك يا كوبيدن بي وقفه مهره ها بر روي كارت هاي دبرنا يا زني كه سعي مي كند خودش را در آينه نگاه كند يا خوردن نوشابه هايي به اجبار كه مثلاً از خود بي خود شوند و شرايط خود را نفهمند. هيچ كدام از اين بازي ها قابل لمس نيستند. و هيچ گونه حس همذات پنداري تماشاگر را برنمي انگيزند. در صورتي كه هر كدام از اين نقش ها مي توانست به من تماشاگر چنان نزديك شود كه احساس كنم خود اويم و يا هر لحظه از نمايش اين جمله را تكرار كنم كه «خدا كنه پشيمون بشن.» در صورتي كه داد و بيدادهاي بي دليل و حركات عصبي كاملاً بي معني اين حس را به تماشاگر مي دهد كه هر چه زودتر از سالن خارج شود! در واقع خونسردي، اعتماد به نفس و آرامش و ميان داري زن- روح كمكي به جمع شدن اين آشفته بازار اجرايي نمي كند.
يادداشتي در مورد اين نمايش خواندم مبني بر اين كه اين متن به سوي نوعي فمينيسم گرايش دارد و دقيقاً همان است. همان فمينيسم غلطي كه به جاي اين كه قدرت و استقلال زن را به نمايش بگذارد قدرت وي را براي نابود كردن خويش، بدون هيچ دليلي به نمايش مي گذارد. اين دلايل عبارتند از: دوست يكي از زنان كه از او اخاذي مي كند و فرزند ديگري كه با هم اختلاف دارند و دختري كه با پدر و مادرش مشكل دارد، يا زني كه ۵ سال پيش همسرش او را ترك كرده است. تنها شخصي كه چنين مشكلاتي ندارد و زندگي اش در نهايت تفاهم و نزديكي با همسرش مي گذشته است و خود خواسته فقط براي تغيير نوع زندگي خود دست به اين كار زده است، زن- روح مي باشد. او تنها كسي است كه رگه هايي از استقلال زن را، حال در نوعي متفاوت به نمايش مي گذارد.
طراحي صحنه نمايش فضايي ساده و زيبا دارد كه رنگ قرمز آن معاني متفاوتي را تداعي مي كند. طراحي لباس نيز بر اساس شخصيت زن ها انجام شده است و بسيار بجاست.
متأسفانه كار از كارگرداني از هم گسيخته رنج مي برد. كار آنچنان كه بايد جمع شده و منظم نيست. خيلي از حركات و ديالوگ ها بدون دليل و انگيزه و نداشتن زمينه قبلي از شناخت شخصيتي كه بازي مي كنند گفته يا انجام مي شود و اين نمايش را بيش از پيش ضعيف، خسته كننده و غيرقابل باور مي سازد.
به هر حال به علت جالب بودن طرح داستان نمايش براي تماشاگر امروز تئاتر، مي توان اميدوار بود كه با متني پرداخته شده به لحاظ موضوع و شخصيت ها و كارگرداني دقيق تر اجراي عمومي موفقي از اين نمايش را شاهد باشيم.
|