دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۲۹
نگاهي به كتاب ماركسيست ها، اثر سي.رايت ميلز
شاگرد خوب استادان آلماني
003630.jpg
سيدجواد طاهايي
منتقدان اجتماعي آمريكا و اصولا جنبش هاي اعتراضي در جامعه آمريكايي، مستقيم يا غير مستقيم با سنت ايده آليزم آلماني و مشخصاً با متفكران اجتماعي آن ديار ديالوگ داشته اند. چنان كه قابل تصور است، در اين ديالوگ يا دادوستد، آنها بيشتر دريافت كننده بوده اند تا اعطاگر. سي رايت ميلز يك شاگرد آمريكايي خوب در مكتب جامعه شناسي آلمان بوده است. او مشخصاً از اولين معرفي كنندگان ماكس وبر به جامعه اهل علم آمريكا بود. همين مكتب به او مجال داد تا بر فراز رفتارگرايي سطحي جامعه شناسي آمريكايي و اخلاقيات سود محور آنان، به آثار و انديشه هاي شان بنگرد. اما ميلز سنت ژرف انديشي علوم فرهنگي آلمان را با وضوع عملگرايانه فكر آمريكايي در هم آميخت. اين ادغام در ظهور يك جامعه شناس متمايز خود را متبلور ساخت كه آميزه اي از صداقت و عمق بود.
«اگر شما بيان دقيقي نداشته باشيد و با مسايل، عيني برخورد نكنيد هرآنچه كه درباره آن واقعيات بگوييد،بيان مشوهي از واقعيات خواهد بود. اگر شما گفت وگو را به امري ملموس بدل نسازيد، هر آنچه كه بگوييد به معناي اين است كه پذيرفته ايد جهنمي از مفاهيم خلق كنيد.» سي.رايت ميلز نه فقط نويسنده اين عبارات است بلكه اين عبارات را زيسته است. او جامعه شناس، منتقد اجتماعي، انسان مدار ، فردگرا و اصلاح طلب بود. مجموعه اين صفات و ويژگي ها ليبراليزم اخلاقي ميلز را مدلل مي كند و اين كه شايد او اخلاقي ترين ليبرال در محافل جامعه شناختي آمريكا بوده است.
او فكر و نيروي عظيمي را در مواجهه با مسايل زمانه خود به نمايش گذارد و ايده هاي فراواني را پيش كشيد كه اقران جامعه شناس او نه توانايي و نه شجاعت طرح آن را داشته اند. دامنه نفوذ او سريعاً از محافل دانشگاهي فراتر رفت؛ محافلي كه مي كوشيدند آثار او را انحرافي، نادرست و نامعقول نشان دهند. در اغلب كتب جامعه شناسي عمومي كه توسط جامعه شناسان آمريكايي نگاشته شده، مذمتي كه گاه ناجوانمردانه مي نمايد، نثار جامعه شناس جوانمرگ آمريكايي چارلز رايت ميلز مي شود.اما تا حدي برخلاف اين مساعي، مي توان گفت زندگي و آثار او بهترين تفسير بر اين جمله مشهور دوركيم است كه اگر ديسيپيلين جامعه شناسي نتواند مسأله اي از مسايل بشر را حل كند، به درد يك ساعت انديشيدن هم نمي خورد. همين رهيافت، در كتاب مورد بحث يعني ماركسيست ها نيز به گونه اي جاري است. او در اين كتاب، سوءاستفاده هاي ايدئولوژيكي- ابزاري دانشوران آمريكايي از انتقادات وبر بر ماركسيزم را مورد انتقاد قرار داده و بر ديدگاه اخلاقي و شناخت شناسانه خود در بررسي ماركسيزم تأكيد مي كند، ديدگاهي كه مي خواهد درك ما از ماركسيزم را درست و منصفانه نمايد. ميلز همزمان پيشقراول از نظر فكري و محافظه كار از نظر تعهد به ارزش هاي انساني است. عمق تحليل هاي ميلز را حتي از طريق ترجمه آثار او مي توان به راحتي دريافت.
ايروينگ لوييز هورويتز مي گويد كتاب ماركسيست ها اثر ميلز را روشنفكران و خوانندگان منتقد و قضاوتگر خواهند پسنديد... اين كتاب مفهوم خاص مورد نظر ميلز درباره نقش انديشمند در جهان انساني را نشان مي دهد. به اين ترتيب ميلز در سال هاي پايان زندگي اش به يكي از مهم ترين اهداف خود نايل آمد. او انساني نادر بود و كتاب او نيز چنين است. شايد ايراد ميلز آن بود كه مي خواست با انديشه هايش زندگي كند و نمي دانست كه اين اراده، اراده به استغنا يا مبارزه با يك تمدن است.شايد ، نتايج سخت اين مبارزه نابرابر بود كه مرگ  او را در ۴۶ سالگي ثمر داد. نهايتاً، در حالي كه همه جامعه شناسان آمريكايي كمابيش «در» داخل سنت جامعه شناسي آمريكايي مي انديشيدند، او «بر» فراز اين سنت مي انديشيد. ميلز واقعاً يكي از دانايان زمانه در جامعه آمريكايي بود.
كتاب ماركسيستها توسط مترجمي مسلط و نام آشنا ترجمه شده است. آنچه او در مقدمه كتاب در وصف حال خود و تاريخچه اين ترجمه مي گويد صادقانه مي نمايد و داعيه هايش در خصوص محتواي كتاب، پذيرفتني. در حين مطالعه كتاب ماركسيستها، اگر از فصول سوم و هفتم در گذريم، هيچ حسي از كهنگي مطالب به خواننده امروزي دست نمي دهد، با وجود آن كه اين كتاب اول بار در سال ۱۹۶۲ منتشرشده است.
ميلز در كنار تأملات عميق، زبان صريحي نيز دارد كه در اين كتاب شامل نحوه برخورد او با فلسفه هاي سياسي اجتماعي نيز مي شود: «فلسفه هاي سياسي آفريده هاي فكري و اخلاقي اند كه حاوي آرمان هاي عالي، شعارهاي ساده، حقايق دو پهلو، تبليغات خام و نظريه هاي پيچيده هستند. پيروان هر فلسفه سياسي، برخي واقعيات را برمي گزينند و بقيه را كنار مي گذارند و بر پذيرش آرمان ها و ناگزيري و حتميت حوادث اصرار مي ورزند و به جدل با اين نظريه و فاش كردن اشتباهات آن ديگري مي پردازند» ص ص ۱۸-۱۷.
از موضع صراحت كم مانند او در درك فلسفه هاي سياسي است كه وي تداخل تعيين كننده عناصر ليبراليزم كلاسيك و ماركسيزم در حوزه هاي يكديگر را مشخص مي كند. يك عبارت قابل تامل ميلز در اين باره آن است كه «قصور در رويارويي با ماركسيزم در انواع مختلفش، در حقيقت نوعي جدي نگرفتن آرمان هاي خود ليبراليزم است. چرا كه... كارل ماركس همچنان متفكري است كه به واضح ترين- و مخاطره آميز ترين وجه - آن آرمان هاي اساسي را كه ليبراليزم در آن سهيم است، ادا كرده است. بنابر اين مواجهه با ماركس و ماركسيزم مواجهه با اين سنت اخلاقي [ليبراليزم] هم هست» ص ۲۱.
كتاب ميلز به ماركسيست ها و ماركسيزم اختصاص دارد ولي از آنجا كه وي به ارتباطات دو مكتب با يكديگر بيشتر تأكيد دارد تا اختلافاتشان، تحليل ليبراليزم نيز از ديد نقاد وي بركنار نمي ماند. وصف ميلز از ليبراليزم و ابعاد آن قابل توجه به نظر مي رسد. توصيف او به نحو جالبي، در همان حالي كه تحقيرآميز مي نمايد، ساده و دور انداختني نمي نمايد. او ليبراليزم را از چهار منظر، به عنوان تبييني از آرمان ها، به عنوان فلسفه سياسي و به تعبير او ايدئولوژي، به عنوان كارساز عوامل اجرايي تاريخي و به عنوان مجموعه اي از نظريه ها درباره انسان جامعه و تاريخ در نظر مي گيرد (ص ۴۰) و داوري مي كند كه «ليبرال ها در غالب موارد، بريده از واقعيت هاي جاري به نظر مي رسند. اين يكي از دلايلي است كه چرا مشكل مي توان نظريه هاي ليبرالي را مشخصاً به عنوان نظريه دسته بندي كرد. ليبراليزم با قصور در توجه به حقايقي كه بايد مورد توجه قرار گيرند، نسبت به بيشتر آنچه در گستره بزرگي از جهان مي گذرد، بي ارتباط است. شيوه هاي نگرش ليبرالي به اين حقايق در قريب به اتفاق موارد به شيوه هايي جاري و ساري بدل مي شود كه با توسل به آنها ليبرال ها از مورد توجه قراردادن وضعيت هاي ساختاري زندگي اجتماعي و نياز به تغيير آنها طفره مي روند. در واقع ليبرال ها ديدگاه قانع كننده اي از ساخت جامعه به صورت يك كل ندارند كه اين البته غير از تصور مبهمشان از آن به عنوان نوعي توازن بزرگ است. آنها هيچ برداشت حسي قاطعي از تاريخ دوران كنوني و ملت هاي خود و يا جايگاه نسل خودشان در درون اين تاريخ ندارند»...(صص ۲-۴۱). «ليبراليزم هيچ نظريه اي درباره انسان در جامعه و انسان به عنوان سازنده تاريخ ندارد و فاقد برنامه سياسي مناسب با آن آرمان هاي اخلاقي است كه خود به آن معترف است. ليبرال هاي قرن بيستم بسيار بيش از نظريه و عامل اجرايي بر آرمان ها تأكيد ورزيده اند. اما قضيه به اينجا ختم نمي شود آنها بر عوامل اجرايي و نهادهاي جاري به شيوه اي تأكيد كرده اند كه آن ها را به والاترين آرمان هاي ليبراليزم تبديل كند... به مسايل عظيم جهان، ليبراليزم با واژه سحرآميز آزادي... پاسخ مي دهد. در حالي كه جهان گرسنه است، ليبرال فرياد برمي دارد: «بياييد جهان را به آزادي سوق دهيم!»، جهان از جنگ خسته است، ليبرال ندا مي دهد: «بياييد براي صلح مسلح شويم!»... در مجموع، غم انگيز ترين اتهام امروزه عليه ليبراليزم و گونه هاي متعدد محافظه كارانه اي اين است كه كاملاً محلي و كوته بينند و بنابر اين نسبت به مسايلي اساسي كه مي بايست در بسياري از نقاط جهان به آنها پرداخته شود بي اعتنا و بي ارتباط هستند» ص ص ۳-۴۲. فصل اول كتاب بدين  ترتيب با نگاهي مونيستي به آرمان ها و ايدئولوژي هاي مدرن به پايان مي رسد.
در فصل دوم كه به تحليلي از ماركس اختصاص دارد، ميلز استدلال مي كند كه با توجه به درك و برداشت همبسته و كاملي كه ماركس از تحقيق اجتماعي دارد، همين موضوع به آثار ماركس به عنوان چارچوبي براي پژوهش هاي اجتماعي معاصر موضوعيت مي بخشد. ميلز در اين فصل همچنين نشان مي دهد كه تا چه اندازه مي توان از ماركسيزم كلاسيك براي نقد ماركسيزم هاي عوامانه مدد جست، روايت هايي كه سبب شدند گفته شود «ماركسيزم اساساً سياست گرسنگان است» ص ۴۹ و اينكه تاچه اندازه انديشه هاي ماركس براي تجديد نظر در درون سيستم خودش باز هستند. فصل سوم به گزيده اي از آثار متفكران كلاسيك ماركسيست اختصاص دارد. گزينش هاي ميلز قابل توجه است اما به نظر مي رسد براي زمانه  كنوني، كه دسترسي فزون تر و آسان تري به اين متون ممكن است ،گزيده هاي فوق الذكر جذابيت فوق العاده اي براي دانشجويان علوم سياسي- اجتماعي نداشته باشد، هرچند كه در همين فصل هم ميلز سليقه خوب خود در انتخاب بخش هاي قابل تأمل و برانگيزاننده اي از انديشه هاي متفكران كلاسيك ماركسيست را نشان مي دهد.
فصل چهارم با عنوان «فهرستي از انديشه ها»، اختصاص به فهرست مختصري شامل ۱۶ بند تحليلي دارد كه به مهم ترين مفاهيم و موضوعات ماركسيزم كلاسيك مي پردازد. موضوعات فوق در اين فصل البته موضوع انتقاد ميلز واقع نمي شوند و اين كار به دو فصل بعدي احاله مي شود .
فصل پنجم به دنبال قواعدي براي نقد ماركسيزم است. اين فصل از نظر تحليلي احتمالاً يكي از غني ترين بخش هاي كتاب است كه با تفكيكي ميان سه نوع از ماركسيست ها آغاز مي شود: ماركسيست هاي عامي كه بر كيفيت هاي ايدئولوژيكي خاص از فلسفه سياسي ماركس چنگ مي اندازند و آنها را به عنوان كل معرفي مي كنند ص ۱۴۵. ماركسيست هاي پيچيده كه با افزودن تقاسيري تكميلي براي نجات نظريه ماركسي از خطر پيش بيني هاي نادرست آن، در واقع آن را متورم و مالا گنگ و بي مصرف مي سازند ص ص ۴۸- ۱۴۶ . و ماركسيست هاي بي پيرايه كه «ماركس و بسياري از ماركسيست هاي پس از او را به عنوان بخشي مستحكم از سنت كلاسيك تفكر جامعه شناختي درك مي كنند [يعني] با ماركس هم مثل هر چهره بزرگ ديگر قرن نوزدهم، عالمانه برخورد مي كنند» ص ۱۴۸. آنها از اين موضع يعني موضع اهميت فكري و نه عقيدتي ماركس، براي او موضوعيت مستقيمي براي درك جهان اجتماعي حاضر قايل مي شوند. ايزاك دو ويچر، جون رابينسون و ادوارد تامپسون از زمره آنان هستند كه ميلز گاه آنها را «ماركسيزان» مي نامد.
در انتهاي اين فصل، ميلز پس از تفكيك جالبي كه ميان ماركسيزم مرده و زنده قايل مي شود و توصيف نمودن ماركسيزم زنده، با بيان اين عبارت تحسين برانگيز فصل پنجم را به پايان مي برد كه «... به باور من قاعده حاكم بر نقد اين است: منتقد زنده و بي پيرايه ماركسيزم زنده و بي پيرايه باش!» ص ۱۵۸. فصل آخر به ملاحظات انتقادي بر انديشه و عمل ماركسيزم اختصاص دارد. با توجه به اين كه سياست و انديشه ماركسيزم روسي كه اين فصل بر آن متكي است ، به تاريخ پيوسته و چنين ماركسيزمي بيشتر حاوي مباحث جامعه شناختي است تا فلسفي ، شايد محتواي اين فصل ديگر حاوي نكات انتقادي تازه اي براي خواننده امروزي نباشد اما همين انتقادات نيز از قلم صريح و تحليلي ميلز ارزش خواندن دارد.
كتاب ميلز پس از چهل و اندي سال، همچنان براي دانشجويان انديشه سياسي آكنده از نكات سريع و نغز مي نمايد. در انتها شايسته است از ترجمه قابل قبول خشايار ديهيمي ياد كرد كه پل محكمي بين خواننده فارسي زبان و كتاب ماركسيست ها برقرار مي كند.
ماركسيستها ، اثر سي رايت ميلز ، با ترجمه خشايار ديهيمي توسط انتشارات لوح فكر ، در چاپ نوبت اول ، در سال ۱۳۸۲ و در ۲۳۸ صفحه انتشار يافته است .

معرفي كتاب و نشريه
فرهنگ ايمونولوژي
003624.jpg

نويسندگان: جان هربرت، پيترسي، ويل كيسون و ديويد آي.استات/ مترجم: دكتر ايرج ديهيمي/ ناشر: انتشارات مازيار، چاپ اول زمستان ۱۳۸۲/ قطع رقعي، گالينگور/ ۲۶۳ صفحه/ ۳۰۰۰ هزار تومان.
فرهنگ نويسي و ترجمه فرهنگ ها در ايران، پس از طي فراز و نشيبهاي فراوان، گام در واديهاي تازه و تخصصي تري مي گذارد. درواقع هر چقدر وجود فرهنگهاي تخصصي افزونتر و بيشتر شد، رشد و توسعه آن حوزه گسترش بيشتري به خود مي گيرد. انتشار فرهنگ ايمونولوژي نيز از همين زاويه قابل تأمل است.
در «فرهنگ ايمونولوژي» علاوه بر زمينه ايمونولوژي سلولي و مولكولي، رايج ترين اصلاحات و تعريفات مورد استفاده در ايمونولوژي باليني آمده است.
تصاوير و جدولهاي لازم براي روشن تر شدن مطالب نيز بر اين گردآوري افزوده شده است.
كتاب مجموعه اي بسيار مفيد با مدخلهاي ارجاعي مفيد، به روز و البته مختصر است و مي تواند براي مدرسين، دانشجويان رشته هاي مرتبط با پزشكي و نيز نويسندگان و مترجمان متنهاي مرتبط با اين علم كارآمد و مفيد فايده باشد.
شماره جديد «بايا»
003633.jpg

شماره جديد ماهنامه ادبي، هنري «بايا» منتشر شد. بايا نشريه اي است كه سعي دارد با ارايه تصويري از ادبيات امروز ايران، خواننده را با سبك ها و انديشه هاي جديد در عرصه ادبيات آشنا كند. اين در كنار مطالبي كه اين نشريه راجع به ادبيات جهان مي نويسد، باعث شده است موقعيت ادبيات در داخل و خارج كشور كم و بيش قابل تصور باشد. اين شماره از «بايا» كه شماره دوازدهم آن از دوره دوم است با چنين رويكردي ابتدا به ارايه گزارشي از «گردهمايي حول آثار هلن سيكسو» از نويسندگان بنام و مطرح فرانسه مي پردازد. در اهميت اين گردهمايي همان بس كه فرانسوا ميتران، و ژاك دريدا در آن درباره سيكسو و آثار او سخن راندند.
پس از اين گزارش كه اولين بخش نشريه را به خود اختصاص داده است نوبت به گفت وگو با يدالله رؤيايي مي رسد. او را شاعري مي دانند كه شعر حجم را پايه گذارد، اما به نظر مي رسد امروزه توجهي به اين گونه شعر نمي شود. چرا؟ اين سؤال و بررسي شعر حجم و شعر امروز ايران گفت وگوي رؤيايي را به خود اختصاص مي دهد.
پس از اين مطالب، شعرهايي از محمد آشور، شهرام آقاجاني، سعيد اسكندري، زنده ياد حميد حاجي زاده و... به چاپ رسيده است.
در بخش پاياني نشريه نيز معرفي چند كتاب را داريم. بايا به مدير مسئولي و سردبيري فرخنده حاجي زاده منتشر مي شود.

مرور كتاب
اتحاديه اروپا (از آغاز تا امروز)
003627.jpg

مولف: دكتر احمد نقيب زاده /نشر قومس چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲ / قطع رقعي / ۲۸۶ صفحه / ۲۰۰۰ تومان.
دكتر احمد نقيب زاده از جمله چهره هاي علمي در حوزه علوم سياسي است و آثار و نوشته هايش همه گاه مورد توجه اهل فن (از دانشجويان و علاقه مندان اين حوزه گرفته تا خوانندگان جدي تر مسائل سياسي) قرار گرفته و مي گيرد.
سئوال اصلي كتاب اين است كه با وجود موفقيت ها و همكاري هاي اقتصادي، چرا اتحاديه اروپا براي رسيدن به وحدت سياسي و اتخاذ يك سياست امنيتي و خارجي مشترك دستاوردهاي اندكي داشته و هنوز هم راه درازي در پيش دارد؟ و پاسخ كوتاه مقدمه كتاب اين است كه «با آن كه همگرايي منطقه اي از طريق همكاري هاي اقتصادي بهتر به نتيجه مي رسد، اتحاديه اروپا براي رسيدن به يك سياست خارجي و امنيتي مشترك نيازمند فعاليت هاي سياسي و نظامي بود كه خود موجد چالش هاي زيادي در سطوح ملي، منطقه اي و بين المللي شده و حصول مقصود را به تعويق انداخته است.»
سازماندهي كتاب به گونه اي است كه موانع همگرايي سياسي اروپا و چالش هاي فراروي آن را به نمايش گذارد. مولف پس از اشاره به نظريه هايي كه راهنماي عمل اروپاي متحد قرار گرفته اند، به زمينه هاي مساعد و نامساعد همگرايي در اروپا و سپس به اقدامات صورت گرفته مي پردازد. آن گاه معارضه هاي ملي و منطقه اي و بين المللي كه اروپا با آن روبه رو بوده است، مورد توجه قرار گرفته و به گسترش كمي و كيفي اتحاديه اروپا اشاره شده و...
003621.jpg

سياست و حكومت در آسياي مركزي
مولفان: دكتر حبيب الله ابوالحسن شيرازي و دكتر محمدرضا مجيدي/ نشر قومس ‎/ چاپ اول‎/ زمستان ۱۳۸۲ / قطع وزيري/ ۴۰۰ صفحه/ ۲۸۰۰ تومان.
كتاب در سه بخش تدوين شده است. در بخش اول معرفي منطقه آسياي مركزي و جمهوري هاي آن مورد توجه قرار گرفته و در بخش دوم سياست و حكومت آسياي مركزي در قالب دو فصل، تحولات قبل و پس از فروپاشي شوروي بررسي شده است. در بخش سوم بحث «منطقه آسياي مركزي در نظام بين الملل» در دو فصل بازيگران منطقه اي و پيراموني شامل روسيه، تركيه و ايران و برخي بازيگران و قدرت هاي فرامنطقه اي و نقش آنها در تحولات منطقه اي مورد بررسي قرار گرفته است.

ادبيات
اقتصاد
انديشه
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |